۸۷٬۷۸۴
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'می شود' به 'میشود') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
جز (جایگزینی متن - ' :' به ':') |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''بررسی روایت الله الله فی أصحابی''' عنوان مقاله ای است به زبان فارسی که در پژوهشگاه مطالعات تقریبی به نگارش در آمده است. <ref>نویسنده: عبدالعلی باقری</ref> این مقاله پیرامون آراء و دیدگاه های علما و اندیشمندان شیعی و سنی حول مساله "[[عدالت صحابه|عدالت جمیع صحابه]]" با نگاهی مقارَن و تقریبی پرداخته است. | '''بررسی روایت الله الله فی أصحابی''' عنوان مقاله ای است به زبان فارسی که در پژوهشگاه مطالعات تقریبی به نگارش در آمده است. <ref>نویسنده: عبدالعلی باقری</ref> این مقاله پیرامون آراء و دیدگاه های علما و اندیشمندان شیعی و سنی حول مساله "[[عدالت صحابه|عدالت جمیع صحابه]]" با نگاهی مقارَن و تقریبی پرداخته است. | ||
=متن حدیث دوم= | =متن حدیث دوم= | ||
قال رسول الله ص : الله الله فی اصحابی لا تتخذوهم غرضا فمن احبهم فبحبی احبهم فمن ابغضهم فببغضی ابغضهم و من آذاهم فقد آذانی و من آذانی فقد آذی الله و من آذی الله فیوشک ان یاخذه »<ref>(مسند احمد ج 5 ص 54 و کنزالعمال ج 11 ص 532 و سنن ترمذی ج 12 ص 362)</ref> | قال رسول الله ص: الله الله فی اصحابی لا تتخذوهم غرضا فمن احبهم فبحبی احبهم فمن ابغضهم فببغضی ابغضهم و من آذاهم فقد آذانی و من آذانی فقد آذی الله و من آذی الله فیوشک ان یاخذه »<ref>(مسند احمد ج 5 ص 54 و کنزالعمال ج 11 ص 532 و سنن ترمذی ج 12 ص 362)</ref> | ||
پیامبر اکرم ص فرموده است : خدا را خدا را در باره اصحابم ، آنان را پس از من هدف قرار ندهید هر کس آنان را دوست داشته باشد پس به محبت من آنان را دوست میدارد و هر کس نسبت به آنان بغض داشده باشد پس به بغض من به آنان بغض داشته باشد هر کس آنان را اذیت کند ، مرا اذیت کرده و هر کس مرا اذیت کند به تحقیق خدا را اذیت کرده و هر که خدا را اذیت کند به زودی خداوند او را اخذ می کند. اهل سنت این حدیث را دلیل بر عدالت صحابه قرار دادند. | پیامبر اکرم ص فرموده است: خدا را خدا را در باره اصحابم ، آنان را پس از من هدف قرار ندهید هر کس آنان را دوست داشته باشد پس به محبت من آنان را دوست میدارد و هر کس نسبت به آنان بغض داشده باشد پس به بغض من به آنان بغض داشته باشد هر کس آنان را اذیت کند ، مرا اذیت کرده و هر کس مرا اذیت کند به تحقیق خدا را اذیت کرده و هر که خدا را اذیت کند به زودی خداوند او را اخذ می کند. اهل سنت این حدیث را دلیل بر عدالت صحابه قرار دادند. | ||
=بررسی و نقد آن= | =بررسی و نقد آن= | ||
==ابن حجر عسقلانی== | ==ابن حجر عسقلانی== | ||
ابن حجر عسقلانی در الاصابه چنین مینویسد: | ابن حجر عسقلانی در الاصابه چنین مینویسد: | ||
« والاحادیث الوارده فی تفضیل الصحابه کثیرة ، من ادلها علی المقصود ما رواه الترمذی و ابن حبان فی صحیحه ، من حدیث عبدالله بن مغفل قال : قال رسول الله ص الله الله فی اصحابی لاتتخذوهم غرضا فمن احبهم فبحبی احبهم فمن ابغضهم فببغضی ابغضهم و من آذاهم فقد آذانی و من آذانی فقد آذی الله و من آذی الله فیوشک ان یاخذه »<ref>(الاصابة فی تمییز الصحابةج 1 ص 7)</ref> | « والاحادیث الوارده فی تفضیل الصحابه کثیرة ، من ادلها علی المقصود ما رواه الترمذی و ابن حبان فی صحیحه ، من حدیث عبدالله بن مغفل قال: قال رسول الله ص الله الله فی اصحابی لاتتخذوهم غرضا فمن احبهم فبحبی احبهم فمن ابغضهم فببغضی ابغضهم و من آذاهم فقد آذانی و من آذانی فقد آذی الله و من آذی الله فیوشک ان یاخذه »<ref>(الاصابة فی تمییز الصحابةج 1 ص 7)</ref> | ||
پس ملاحظه شد که ابن حجر این حدیث را برای فضیلت صحابه آورده است نه عدالت صحابه | پس ملاحظه شد که ابن حجر این حدیث را برای فضیلت صحابه آورده است نه عدالت صحابه | ||
خط ۱۵: | خط ۱۵: | ||
==جرجانی== | ==جرجانی== | ||
این حدیث را در کتاب الکامل فی الضعفاء آورده و مینویسد :ثنا الجنیدی حدثنا البخاری قال : لی یحیی بن قزعة و ابراهیم بن مهدی تابعه قالا : ثنا ابراهیم بن سعد ثنا عبیدة یعنی ابی رائطه عن عبدالله بن عبدالرحمن بن مغفل عن النبی ص : من احب اصحابی فبحبی ، وقال البخاری حدثنا عبدان المروزی حدثنا ابراهیم عن عبیدة بن ابی رائطه عن عبدالرحمن بن زیاد عن عبدالله بن مغفل عن النبی ص بهذا و هو اسناد لایعرف سمعت ابن حماد یقول : قال البخاری : عبدالله بن عبدالرحمن عن ابن مغفل عن النبی ص قال : لا تتخدوا اصحابی غرضا » فیه نظر »<ref>(الکامل فی الضعفاءج 4 ص 167)</ref> | این حدیث را در کتاب الکامل فی الضعفاء آورده و مینویسد:ثنا الجنیدی حدثنا البخاری قال: لی یحیی بن قزعة و ابراهیم بن مهدی تابعه قالا: ثنا ابراهیم بن سعد ثنا عبیدة یعنی ابی رائطه عن عبدالله بن عبدالرحمن بن مغفل عن النبی ص: من احب اصحابی فبحبی ، وقال البخاری حدثنا عبدان المروزی حدثنا ابراهیم عن عبیدة بن ابی رائطه عن عبدالرحمن بن زیاد عن عبدالله بن مغفل عن النبی ص بهذا و هو اسناد لایعرف سمعت ابن حماد یقول: قال البخاری: عبدالله بن عبدالرحمن عن ابن مغفل عن النبی ص قال: لا تتخدوا اصحابی غرضا » فیه نظر »<ref>(الکامل فی الضعفاءج 4 ص 167)</ref> | ||
==جنیدی== | ==جنیدی== | ||
به سند خود به نقل از عبدالله بن مغفل مینویسد که گفت : پیامبر ص فرمود : هر کس اصحاب مرا دوست بدارد پس به محبت من ( آنان را دوست میدارد ) | به سند خود به نقل از عبدالله بن مغفل مینویسد که گفت: پیامبر ص فرمود: هر کس اصحاب مرا دوست بدارد پس به محبت من ( آنان را دوست میدارد ) | ||
==بخاری== | ==بخاری== | ||
از عبدالله بن مغفل نقل می کند که پیامبرص همین مطلب را فرمودند سند این روایت شناخته شده نیست از ابن حماد شنیدم که خود به نقل از بخاری میگفت : عبدالله بن عبدالرحمن از ابن مغفل از پیامبر ص ( نقل کردند که ) فرمود : اصحاب مرا هدف قرار ندهید » این حدیث محل نظر است . | از عبدالله بن مغفل نقل می کند که پیامبرص همین مطلب را فرمودند سند این روایت شناخته شده نیست از ابن حماد شنیدم که خود به نقل از بخاری میگفت: عبدالله بن عبدالرحمن از ابن مغفل از پیامبر ص ( نقل کردند که ) فرمود: اصحاب مرا هدف قرار ندهید » این حدیث محل نظر است . | ||
ملاحظه شد که این حدیث در ذیل احوالات عبدالله بن عبدالرحمن طائفی در کتب رجالی به ویژه ، کتاب هایی که پیرامون راویان ضعیف نوشته شده ، آمده و تضعیف و طرد شده است | ملاحظه شد که این حدیث در ذیل احوالات عبدالله بن عبدالرحمن طائفی در کتب رجالی به ویژه ، کتاب هایی که پیرامون راویان ضعیف نوشته شده ، آمده و تضعیف و طرد شده است | ||
عجیت است که خود ابن حجر عسقلانی در لسان المیزان در باره عبدالله بن عبدالرحمن مینویسد : عبدالله بن عبدالرحمن لا یعرف له عن عبدالله بن مغفل ، قال البخاری: فیه نظر »<ref>(لسان المیزان ج 3 ص 306 و میزاان الاعتدال ج 2 ص 452)</ref> نقل روایت عبدالله بن عبدالرحمن از عبدالله بن مغفل شناخته شده نیست ، بخاری گفته است : عبدالله بن عبدالرحمن محل نظر است . | عجیت است که خود ابن حجر عسقلانی در لسان المیزان در باره عبدالله بن عبدالرحمن مینویسد: عبدالله بن عبدالرحمن لا یعرف له عن عبدالله بن مغفل ، قال البخاری: فیه نظر »<ref>(لسان المیزان ج 3 ص 306 و میزاان الاعتدال ج 2 ص 452)</ref> نقل روایت عبدالله بن عبدالرحمن از عبدالله بن مغفل شناخته شده نیست ، بخاری گفته است: عبدالله بن عبدالرحمن محل نظر است . | ||
این در حالی است که همین ابن حجر در کتاب الاصابه همین حدیث ضعیف و نا معتبررا در زمره احادیثی می داند که بیشترین دلالت را بر مقصود ( یعنی اثبات عدالت صحابه ) دارد | این در حالی است که همین ابن حجر در کتاب الاصابه همین حدیث ضعیف و نا معتبررا در زمره احادیثی می داند که بیشترین دلالت را بر مقصود ( یعنی اثبات عدالت صحابه ) دارد | ||
=متن حدیث سوم= | =متن حدیث سوم= | ||
قال رسول الله ص دعوا لی اصحابی فوالذی نفسی بیده لوانفقتم مثل احد او الجبال ذهبا ما بلغتم اعمالهم »<ref>(مسند احمد ج 3 ص 266 و مجمع الزوائد ج 10 ص 15)</ref> | قال رسول الله ص دعوا لی اصحابی فوالذی نفسی بیده لوانفقتم مثل احد او الجبال ذهبا ما بلغتم اعمالهم »<ref>(مسند احمد ج 3 ص 266 و مجمع الزوائد ج 10 ص 15)</ref> | ||
=نقد و بررسی= | =نقد و بررسی= | ||
اولا : این حدیث بصورت ناقص روایت شد وکامل آن همانست که حاکم نیشابوری در المستدرک علی الصحیحین آورده است : اخبرنا ه ابوالعباس محمد بن احمد المحبوبی بمرو ثنا سعید بن مسعود ثنا یزید بن هارون ثنا العوام بن حوشب حدثنی ثلمة بن کهیل عن علقمة عن خالد بن الولید قال : کان بینی و بین عمار بن یاسر کلام فاغلظت له فانطلق عمار یشکونی الی النبی ص فجاء خالد و هو یشکوه فجعل یغلظ له و لا یزیده الا غلظة و النبی ص ساکت فبکی عمار و قال : یا رسولالله الا تراه ؟ قال : فرفع النبی ص راسه و قال : من عادی عمارا عاداه الله و من ابغض عمارا ابغضه الله »<ref>(المستدرک علی الصحیحین ج 3 ص 391)</ref> | اولا: این حدیث بصورت ناقص روایت شد وکامل آن همانست که حاکم نیشابوری در المستدرک علی الصحیحین آورده است: اخبرنا ه ابوالعباس محمد بن احمد المحبوبی بمرو ثنا سعید بن مسعود ثنا یزید بن هارون ثنا العوام بن حوشب حدثنی ثلمة بن کهیل عن علقمة عن خالد بن الولید قال: کان بینی و بین عمار بن یاسر کلام فاغلظت له فانطلق عمار یشکونی الی النبی ص فجاء خالد و هو یشکوه فجعل یغلظ له و لا یزیده الا غلظة و النبی ص ساکت فبکی عمار و قال: یا رسولالله الا تراه ؟ قال: فرفع النبی ص راسه و قال: من عادی عمارا عاداه الله و من ابغض عمارا ابغضه الله »<ref>(المستدرک علی الصحیحین ج 3 ص 391)</ref> | ||
ابوالعباس محمد بن احمد محبوبی به سند خود از خالد بن ولید نقل می کند که گفت میان من و عمار نزاعی در گرفت و من بر او درشتی کردم عمار نزد پیامبر رفت و از من شکایت کرد پی خالد آمد در حالی که او از وی شکایت میکرد از این روخالد شروع به درشتی کرد و مرتب درشتی او بیشتر می شد و در این میان پیامبر ساکت بود عمار به گریه افتار و عرض کرد ای رسول خدا ، آیا او را نمی بینی ؟ راوی گفت پیامبر سرش را بلند کرد و فرمود : هر کس با عمار دشمنی کند خدا وند او را دشمن میدارد و هر کس نسبت به عمار بغض داشته باشد خداوند او را مبغوض میدارد » | ابوالعباس محمد بن احمد محبوبی به سند خود از خالد بن ولید نقل می کند که گفت میان من و عمار نزاعی در گرفت و من بر او درشتی کردم عمار نزد پیامبر رفت و از من شکایت کرد پی خالد آمد در حالی که او از وی شکایت میکرد از این روخالد شروع به درشتی کرد و مرتب درشتی او بیشتر می شد و در این میان پیامبر ساکت بود عمار به گریه افتار و عرض کرد ای رسول خدا ، آیا او را نمی بینی ؟ راوی گفت پیامبر سرش را بلند کرد و فرمود: هر کس با عمار دشمنی کند خدا وند او را دشمن میدارد و هر کس نسبت به عمار بغض داشته باشد خداوند او را مبغوض میدارد » | ||
در برخی روایات آمده است که پیامبر در همین جریان به خالد فرمود : دعوا لی اصحابی فوالذی نفسی بیده لو انفقتم مثل احد او مثل الجبال ذهبا ما بلغتم اعمالهم » | در برخی روایات آمده است که پیامبر در همین جریان به خالد فرمود: دعوا لی اصحابی فوالذی نفسی بیده لو انفقتم مثل احد او مثل الجبال ذهبا ما بلغتم اعمالهم » | ||
پس در این حدیث هم مخاطب خاص است و هم در باره شخص خاصی سفارش شده است از این جهت ، این حدیث را نمی توان دلیل بر عدالت تمامی صحابه دانست | پس در این حدیث هم مخاطب خاص است و هم در باره شخص خاصی سفارش شده است از این جهت ، این حدیث را نمی توان دلیل بر عدالت تمامی صحابه دانست | ||
ثانیا: | ثانیا: | ||
نکته جالب دیگر اینکه همین داستان در باره عبدالرحمن بن عوف نیز روایت شده است لذا احمد بن حنبل در مسندش مینویسد : حدثنا احمد بن عبدالملک حدثنا زهیر بن حمید الطویل عن انس قال : کان بین خالد بن الولید و عبدالرحمن بن عوف کلام فقال خالد لعبدالرحمن تستطیلون علینا بایام سبقتمونا بها ؟ فبلغنا ان ذلک ذکر للنبی ص فقال : دعوا لی اصحابی فوالذی نفسی بیده لو انفقتم مثل احد او مثل الجبال ذهبا ما بلغتم اعمالهم »<ref>(مسند احمد ج 3 ص 266)</ref> | نکته جالب دیگر اینکه همین داستان در باره عبدالرحمن بن عوف نیز روایت شده است لذا احمد بن حنبل در مسندش مینویسد: حدثنا احمد بن عبدالملک حدثنا زهیر بن حمید الطویل عن انس قال: کان بین خالد بن الولید و عبدالرحمن بن عوف کلام فقال خالد لعبدالرحمن تستطیلون علینا بایام سبقتمونا بها ؟ فبلغنا ان ذلک ذکر للنبی ص فقال: دعوا لی اصحابی فوالذی نفسی بیده لو انفقتم مثل احد او مثل الجبال ذهبا ما بلغتم اعمالهم »<ref>(مسند احمد ج 3 ص 266)</ref> | ||
احمد بن عبدالمالک به سند خود از انس روایت کرده است که گفت میان خالد بن ولید و عبدالرحمن بن عوف درگیری لفظی پدید آمد خالد به عبدالرحمن گفت به سبب ایامی که در اظهار اسلام از ما پیشی گرفتی ، فخ فروشی می کنید ؟ یه ما رسیده است که این جریان برای پیامبر بیان شد آنگاه پیامبر فرمود : اصحاب مرا به خاطر من راحت بگذارید پس قسم به آن کس که جانم بدست اوست چنانچ به وزن احد یا به وزن کوه ها طلا انفاق کنید به ثواب اعمال آنها نمی رسید » | احمد بن عبدالمالک به سند خود از انس روایت کرده است که گفت میان خالد بن ولید و عبدالرحمن بن عوف درگیری لفظی پدید آمد خالد به عبدالرحمن گفت به سبب ایامی که در اظهار اسلام از ما پیشی گرفتی ، فخ فروشی می کنید ؟ یه ما رسیده است که این جریان برای پیامبر بیان شد آنگاه پیامبر فرمود: اصحاب مرا به خاطر من راحت بگذارید پس قسم به آن کس که جانم بدست اوست چنانچ به وزن احد یا به وزن کوه ها طلا انفاق کنید به ثواب اعمال آنها نمی رسید » | ||
در این روایت به چند نکته باید توجه کرد : | در این روایت به چند نکته باید توجه کرد: | ||
نکته اول : با یک نگاه گذرا به شرح حال خالد بن ولید ، معلوم میشودکه شخصیتی بسیار جسور و هتاک بوده است و این صفت ، صفت ثابتی چه قبل از اسلام و چه بعد از اسلام بوده است | نکته اول: با یک نگاه گذرا به شرح حال خالد بن ولید ، معلوم میشودکه شخصیتی بسیار جسور و هتاک بوده است و این صفت ، صفت ثابتی چه قبل از اسلام و چه بعد از اسلام بوده است | ||
نکته دوم : اینکه خالد در تمام جنگ های مشرکین علیه رسول خدا در صف مشرکین بوده بلکه امیر لشکر آنان بوده است لذا ابن حجر در شرح حال او مینویسد : خالد بن الولید ...کان احد اشراف قریش فی الجاهلیة وکان الیه اعنةالخیل فی الجاهلیة و شهد مع کفار قریش الحروب الی عمرة الحدیبییة کما ثبت فی الصحیح انه کان علی خیل قریش طلیعة ثم اسلم فی سنة سبع بعد خبیر و قیل قبلها ووهم من زعم انه اسلم سنةخمس »<ref>(الاصابة فی تمییز الصحابة ج 2 ص 98)</ref> | نکته دوم: اینکه خالد در تمام جنگ های مشرکین علیه رسول خدا در صف مشرکین بوده بلکه امیر لشکر آنان بوده است لذا ابن حجر در شرح حال او مینویسد: خالد بن الولید ...کان احد اشراف قریش فی الجاهلیة وکان الیه اعنةالخیل فی الجاهلیة و شهد مع کفار قریش الحروب الی عمرة الحدیبییة کما ثبت فی الصحیح انه کان علی خیل قریش طلیعة ثم اسلم فی سنة سبع بعد خبیر و قیل قبلها ووهم من زعم انه اسلم سنةخمس »<ref>(الاصابة فی تمییز الصحابة ج 2 ص 98)</ref> | ||
خالد بن ولید ... یکی از اشراف قریش در جاهلیت بوده و در تمام جنگ ها تا صلح حدیبییه همرا کفار قریش بوده است چنان که در صحیح ثبت شده ، او طلیعه دار لشکر قریش بود سپس در سال هفتم پس از جنگ خیبر اسلام آورد قول ضعیفی گفته استکه پیش از آن اسلام آورد و هر که گمان کند که او در سال پنجم اسلام آورده ، توهم است . | خالد بن ولید ... یکی از اشراف قریش در جاهلیت بوده و در تمام جنگ ها تا صلح حدیبییه همرا کفار قریش بوده است چنان که در صحیح ثبت شده ، او طلیعه دار لشکر قریش بود سپس در سال هفتم پس از جنگ خیبر اسلام آورد قول ضعیفی گفته استکه پیش از آن اسلام آورد و هر که گمان کند که او در سال پنجم اسلام آورده ، توهم است . | ||
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
=متن حدیث چهارم= | =متن حدیث چهارم= | ||
قال رسول الله ص لعل الله اطلع علی اهل بدر فقال : اعملوا ما شئتم فقد وجبت لکم الجنة او قد غفرت لکم »<ref>(صحیح بخاری ج 3 ص 11)</ref> | قال رسول الله ص لعل الله اطلع علی اهل بدر فقال: اعملوا ما شئتم فقد وجبت لکم الجنة او قد غفرت لکم »<ref>(صحیح بخاری ج 3 ص 11)</ref> | ||
پیامبر ص فرمود : خداوند در مورد اهل بدر ( اصحابی که در بدر با دشمنان خدا جنگیدند ) فرمود : هر کاری که می خواهید انجام دهید زیرا بهشت برای شما واجب شده است یا اینکه همه گناهان شما را بخشیدم . | پیامبر ص فرمود: خداوند در مورد اهل بدر ( اصحابی که در بدر با دشمنان خدا جنگیدند ) فرمود: هر کاری که می خواهید انجام دهید زیرا بهشت برای شما واجب شده است یا اینکه همه گناهان شما را بخشیدم . | ||
اهل سنت این حدیث را برای عدالت تمامی صحابه استدلال کردند | اهل سنت این حدیث را برای عدالت تمامی صحابه استدلال کردند | ||
=نقد و بررسی= | =نقد و بررسی= | ||
هر چند که بخاری این حدیث را به علی بن ابیطالب اسناد میدهد ولی شان علی بن ابیطالب اجل است از اینکه این حدیث را از پیامبر ص نقل کند زیرا مضمون این حدیث شهادت بر کذب است چطور ممکن است که پیامبر ص به تعدادی از صحابه که تعدادشان سیصد نفرند ، اجازه بدهد که هر کاری که دلشان خواست ، انجام دهند اگر چه مرتکب گناهان و معاصی کبیره بشوند ویا اینکه زمین را با ریختن خون دیگران ، رنگین کنند | هر چند که بخاری این حدیث را به علی بن ابیطالب اسناد میدهد ولی شان علی بن ابیطالب اجل است از اینکه این حدیث را از پیامبر ص نقل کند زیرا مضمون این حدیث شهادت بر کذب است چطور ممکن است که پیامبر ص به تعدادی از صحابه که تعدادشان سیصد نفرند ، اجازه بدهد که هر کاری که دلشان خواست ، انجام دهند اگر چه مرتکب گناهان و معاصی کبیره بشوند ویا اینکه زمین را با ریختن خون دیگران ، رنگین کنند | ||
در حالیکه خداوند در قدآن کریم به شخص پیامبر می فرماید : اگر مشرک بشوی تمام اعمالت نابود میشود و از زیان کاران خواهی بود « وَلَقَدْ أُوحِیَ إِلَیْکَ وَإِلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکَ لَئِنْ أَشْرَکْتَ لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُکَ وَلَتَکُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِینَ »(زمر/65 ). | در حالیکه خداوند در قدآن کریم به شخص پیامبر می فرماید: اگر مشرک بشوی تمام اعمالت نابود میشود و از زیان کاران خواهی بود « وَلَقَدْ أُوحِیَ إِلَیْکَ وَإِلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکَ لَئِنْ أَشْرَکْتَ لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُکَ وَلَتَکُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِینَ »(زمر/65 ). | ||
آیا معقول است که خداوند نسبت به پیامبر خاتم و سایر پیامبران ، این طور سخت گیری کند اما نسبت به اصحاب بدر این طور صحبت کند و آنها رادر انجام هر کاری و لو گناه کبیره آزاد بگذارد و آنها را بشارت به بهشت بدهد ؟ | آیا معقول است که خداوند نسبت به پیامبر خاتم و سایر پیامبران ، این طور سخت گیری کند اما نسبت به اصحاب بدر این طور صحبت کند و آنها رادر انجام هر کاری و لو گناه کبیره آزاد بگذارد و آنها را بشارت به بهشت بدهد ؟ | ||
خط ۶۲: | خط ۶۲: | ||
و از طرفی دیگر این حدیث نسبت به حاطب بن ابی بلتعة است که برای مشرکین جاسوسی میکرد چطور می توان قبول کرد ؟ که این شخص وارد بهشت شود ؟ در حالی که در اسلام کسی که مسلمان باشد و برای کفار و به مصلت مشرکین جاسوسی نماید کشته یا شکنجه یا تعزیر میشود ( بر حسب اختلاف در مذاهب ) | و از طرفی دیگر این حدیث نسبت به حاطب بن ابی بلتعة است که برای مشرکین جاسوسی میکرد چطور می توان قبول کرد ؟ که این شخص وارد بهشت شود ؟ در حالی که در اسلام کسی که مسلمان باشد و برای کفار و به مصلت مشرکین جاسوسی نماید کشته یا شکنجه یا تعزیر میشود ( بر حسب اختلاف در مذاهب ) | ||
چون اصل حدیث که بخاری از علی بن ابیطالب ، نقل کرده ، چنین است : اخرج البخاری عن علی ع قال : بعثنی رسول الله ص و ابامرشد و الزبیر و کلنا فارس ، قال : انطلقوا حتی تاتوا روضة خاخ ، فان بها امراة من المشرکین معها کتاب من حاتب بن ابی بلتعة الی المشرکین فادرکناها تسیر علی بعیر لها حیث قال رسول الله فقلنا : الکتاب، فقالت : ما منا کتاب فانخناها فالتمسنا فلم نر کتابا فقلنا : ما کذب رسول الله لتخرجن الکتاب او لنجردنک فلما رات ...»<ref>(الموسوعة الفقیهة ج 10 ص 163)</ref> | چون اصل حدیث که بخاری از علی بن ابیطالب ، نقل کرده ، چنین است: اخرج البخاری عن علی ع قال: بعثنی رسول الله ص و ابامرشد و الزبیر و کلنا فارس ، قال: انطلقوا حتی تاتوا روضة خاخ ، فان بها امراة من المشرکین معها کتاب من حاتب بن ابی بلتعة الی المشرکین فادرکناها تسیر علی بعیر لها حیث قال رسول الله فقلنا: الکتاب، فقالت: ما منا کتاب فانخناها فالتمسنا فلم نر کتابا فقلنا: ما کذب رسول الله لتخرجن الکتاب او لنجردنک فلما رات ...»<ref>(الموسوعة الفقیهة ج 10 ص 163)</ref> | ||
پس بنا بر این ، این حدیث که حاطب برای مشرکین و بر علیه مسلمانان و پیامبر ص جاسوسی میکرد هر چند که حاطب جزو بدریین بوده و در جنگ بدر حضور داشته است اما بعد از جنگ بدر منحرف شده است و صحت این حدیث و اسناد آن به پیامبر نمی تواند درست باشد و در نهایت این حدیث نمی تواند دلیل برای عدالت صحابه باشد | پس بنا بر این ، این حدیث که حاطب برای مشرکین و بر علیه مسلمانان و پیامبر ص جاسوسی میکرد هر چند که حاطب جزو بدریین بوده و در جنگ بدر حضور داشته است اما بعد از جنگ بدر منحرف شده است و صحت این حدیث و اسناد آن به پیامبر نمی تواند درست باشد و در نهایت این حدیث نمی تواند دلیل برای عدالت صحابه باشد | ||
خط ۶۸: | خط ۶۸: | ||
اخرج البخاری فی کتاب فضائل اصحاب النبی ص عن عمران بن حصین یقول : قال رسول الله ص : «خیر امتی قرنی ثم الذین یلونهم قال عمران : فلا ادری اذکر بعد قرنه قرنین او ثلاثا ثم ان بعدکم قوما یشهدون و لایستشهدون ویخونون و لا یؤتمنون و ینذرون و لا یفون و ینظر فیهم اسمن »<ref>(صحیح بخاری ج 2 ص 249 و مسند احمد ج 5 ص 357 و صحیح مسلم ج 7 ص 185)</ref> | اخرج البخاری فی کتاب فضائل اصحاب النبی ص عن عمران بن حصین یقول: قال رسول الله ص: «خیر امتی قرنی ثم الذین یلونهم قال عمران: فلا ادری اذکر بعد قرنه قرنین او ثلاثا ثم ان بعدکم قوما یشهدون و لایستشهدون ویخونون و لا یؤتمنون و ینذرون و لا یفون و ینظر فیهم اسمن »<ref>(صحیح بخاری ج 2 ص 249 و مسند احمد ج 5 ص 357 و صحیح مسلم ج 7 ص 185)</ref> | ||
بخاری در کتاب فضائل صحابه از قول پیامبر نقل کرده که فرموده است : بهترین امت من ، امت قرن من است سپس امت بعد از آن که نزدیک امت من بوده اند و سپس امت پس از آن که شامل تمام صحابه و تابعین و پس از آن میشود سپس عمران می گوید : نمی دانم آیا پیامبر بعد از قرن خویش ، دو قرن را گفت یا سه قرن ؟ و از طریق دیگر از پیامبر چنین نقل می کند : قال ص : خیر الناس قرنی ، ثم الذین یلونهم ثم الذین یلونهم ثم یجیء اقوام تسبق شهادة احدهم یمینه و یمینه شهادته »<ref>(صحیح بخاری ج9 ص 442) | بخاری در کتاب فضائل صحابه از قول پیامبر نقل کرده که فرموده است: بهترین امت من ، امت قرن من است سپس امت بعد از آن که نزدیک امت من بوده اند و سپس امت پس از آن که شامل تمام صحابه و تابعین و پس از آن میشود سپس عمران می گوید: نمی دانم آیا پیامبر بعد از قرن خویش ، دو قرن را گفت یا سه قرن ؟ و از طریق دیگر از پیامبر چنین نقل می کند: قال ص: خیر الناس قرنی ، ثم الذین یلونهم ثم الذین یلونهم ثم یجیء اقوام تسبق شهادة احدهم یمینه و یمینه شهادته »<ref>(صحیح بخاری ج9 ص 442) | ||
</ref> | </ref> | ||
=بررسی و نقد= | =بررسی و نقد= | ||
در این حدیث می گوید : بهترین مردم ، مردم زمان من هستند سپس گروهی که پس از آنان می آیند آنگاه کسانی که در مرتبه بعدی هستند سپس مردمی می آیند که شهادت و سوگند آنه ارزشی ندارد | در این حدیث می گوید: بهترین مردم ، مردم زمان من هستند سپس گروهی که پس از آنان می آیند آنگاه کسانی که در مرتبه بعدی هستند سپس مردمی می آیند که شهادت و سوگند آنه ارزشی ندارد | ||
==ابن حجر== | ==ابن حجر== | ||
در <ref>کتاب فتح الباری ج 7 ص 6</ref> که شرحی بر صحیح بخاری است ، قرن را به معنای زمان گرفته است و می گوید : واتفقوا ان آخر من کان من اتباع التابعین ممن یقبل قوله من عاش الی حدود العشرین و ماتین و حتی هذا الوقت ظهرت البدع ظهورا فاشیا و اطلقت المعتزلة ...» | در <ref>کتاب فتح الباری ج 7 ص 6</ref> که شرحی بر صحیح بخاری است ، قرن را به معنای زمان گرفته است و می گوید: واتفقوا ان آخر من کان من اتباع التابعین ممن یقبل قوله من عاش الی حدود العشرین و ماتین و حتی هذا الوقت ظهرت البدع ظهورا فاشیا و اطلقت المعتزلة ...» | ||
خط ۸۹: | خط ۸۹: | ||
بنا بر این ممکن است بشتر و یا کمتر از صد سال باشد و لذا نفس صد سال ملاک نیست | بنا بر این ممکن است بشتر و یا کمتر از صد سال باشد و لذا نفس صد سال ملاک نیست | ||
ابن منظور در لسان العرب چنین می گوید : القرن : الامة تاتی بعد الامة »<ref>(لسان العرب ج 13 ص 333)</ref> | ابن منظور در لسان العرب چنین می گوید: القرن: الامة تاتی بعد الامة »<ref>(لسان العرب ج 13 ص 333)</ref> | ||
قرن ، امتی پس از امت است | قرن ، امتی پس از امت است | ||
ولی ا زهری در تهذیب اللغة چنین می گوید : ان القرن اهل کل مدة کان فیها نبی او کان فیها طبقة من اهل العلم »<ref>(تهذیب اللغة ج 5 ص 84)</ref> قرن امتی است که در میان آنان پیامبر ی ظاهر شده یا در میان آنان دانشمند سرشناسی وجود داشته باشد | ولی ا زهری در تهذیب اللغة چنین می گوید: ان القرن اهل کل مدة کان فیها نبی او کان فیها طبقة من اهل العلم »<ref>(تهذیب اللغة ج 5 ص 84)</ref> قرن امتی است که در میان آنان پیامبر ی ظاهر شده یا در میان آنان دانشمند سرشناسی وجود داشته باشد | ||
آنچه ازهری گفته درست مطابق قرآن است مفهوم قرآنی قرن عبارت است از جمعی که با پیوندی خاص و به تعبیر علمی با رابطه خاصی کنار هم زندگی کنند این رابطه گاهی دین و گاهی حکومت و احیانا وجود پیامبر و یا دانشمندی است که به آن جمع و حدت می بخشد | آنچه ازهری گفته درست مطابق قرآن است مفهوم قرآنی قرن عبارت است از جمعی که با پیوندی خاص و به تعبیر علمی با رابطه خاصی کنار هم زندگی کنند این رابطه گاهی دین و گاهی حکومت و احیانا وجود پیامبر و یا دانشمندی است که به آن جمع و حدت می بخشد | ||
پس خیرالقرون که در حدیث آمده باعتبار وجود پیامبر اسلام است که مثل نوری در میان ظلمت و گمراهی و تاریکی درخشید و بوسیله آن ، شرک و بت پرستی از بین رفته و توحید و یکتاپرستی جای آن را گرفت | پس خیرالقرون که در حدیث آمده باعتبار وجود پیامبر اسلام است که مثل نوری در میان ظلمت و گمراهی و تاریکی درخشید و بوسیله آن ، شرک و بت پرستی از بین رفته و توحید و یکتاپرستی جای آن را گرفت | ||
پس ظاهر روایت چنین است : 1 – الصحابه ( در قرنی که پیامبر مبعوث شد و حضور داشت ) 2 – التابعون ( آن کسانی که نزدیک صحابه زمان پیامبر بوده اند ) 3 – تابعوالتابعین ( آن کسانی که بعد از تابعین آمده اند ) | پس ظاهر روایت چنین است: 1 – الصحابه ( در قرنی که پیامبر مبعوث شد و حضور داشت ) 2 – التابعون ( آن کسانی که نزدیک صحابه زمان پیامبر بوده اند ) 3 – تابعوالتابعین ( آن کسانی که بعد از تابعین آمده اند ) | ||
پس هر کسی که نزدیک به زمان پیامبر ص بوده ، او افضل از افراد پس از خودش است این سه قسم را می توان از ظاهر روایت فهمید و بر داشت کرد | پس هر کسی که نزدیک به زمان پیامبر ص بوده ، او افضل از افراد پس از خودش است این سه قسم را می توان از ظاهر روایت فهمید و بر داشت کرد | ||
خط ۱۰۵: | خط ۱۰۵: | ||
=متن حدیث ششم= | =متن حدیث ششم= | ||
پیامبر در حجه الوداع چنین فرمود : «نصرالله امرا سمع مقالتی فوعاها و حفظها و بلغها من تبلغه یا ایها الناس لیبلغ الشاهد الغائب فرب حامل فقه لیس بفقیه و رب حامل فقه الی من هو افقه منه »<ref>(المستدرک علی اصحیحین ج 1 ص 284 و مند احمد ج 4 ص 80 و کنزالعمال ج 10 ص 228 و الکافی ج 1 ص 403</ref> | پیامبر در حجه الوداع چنین فرمود: «نصرالله امرا سمع مقالتی فوعاها و حفظها و بلغها من تبلغه یا ایها الناس لیبلغ الشاهد الغائب فرب حامل فقه لیس بفقیه و رب حامل فقه الی من هو افقه منه »<ref>(المستدرک علی اصحیحین ج 1 ص 284 و مند احمد ج 4 ص 80 و کنزالعمال ج 10 ص 228 و الکافی ج 1 ص 403</ref> | ||
خداوند یاری کند هر بنده ای را که سخن مرا شنید و آن را حفظ کرد و سپس به کسی که آن را نشنیده ، رساند ...» | خداوند یاری کند هر بنده ای را که سخن مرا شنید و آن را حفظ کرد و سپس به کسی که آن را نشنیده ، رساند ...» | ||
خط ۱۱۲: | خط ۱۱۲: | ||
البته این حدیث در کتب معتبر تاریخی و حدیثی شیعه و سنی مانند سیره ابن هشام ، کافی ، خصال صدوق ، بحار الانوار و تحف العقول و طبقات ابن سعد و مسند احمد وکنزالعمال والمستدرک وسایر منابع حدیثی اهل سنت آمده است | البته این حدیث در کتب معتبر تاریخی و حدیثی شیعه و سنی مانند سیره ابن هشام ، کافی ، خصال صدوق ، بحار الانوار و تحف العقول و طبقات ابن سعد و مسند احمد وکنزالعمال والمستدرک وسایر منابع حدیثی اهل سنت آمده است | ||
=نقد و بررسی= | =نقد و بررسی= | ||
اولا : در این روایت پیامبر ص به اصحاب فرمودند : این حدیث را حفظ کنید و به دیگران که غائب هستند و این حدیث را نشنیدند ، منتقل کنیدواین کلام پیامبر فقط تشویقی است برای نقل احادیث برای صحابه نه تایید صد در صد آنان . | اولا: در این روایت پیامبر ص به اصحاب فرمودند: این حدیث را حفظ کنید و به دیگران که غائب هستند و این حدیث را نشنیدند ، منتقل کنیدواین کلام پیامبر فقط تشویقی است برای نقل احادیث برای صحابه نه تایید صد در صد آنان . | ||
واینکه گفته میشود که اگر صحابه عادل نبودند چگونه پیامبر به آنها اعتماد میکرد ؟ در جواب باید گفت این اعتماد پیامبر به تک تک افراد صحابه از کجای کلام پیامبر بدست می آید ؟ واگر در میان صحابه تعداد زیادی قابل اعتماد بوده و تعدادی هم قابل اعتماد نبوده باشند آیا معقول نیست که پیامبر بفرماید : شما این حدیث مرا حفظ کنید و به دیگران منتقل کنید و خداوند شمارا یاری کند ؟ | واینکه گفته میشود که اگر صحابه عادل نبودند چگونه پیامبر به آنها اعتماد میکرد ؟ در جواب باید گفت این اعتماد پیامبر به تک تک افراد صحابه از کجای کلام پیامبر بدست می آید ؟ واگر در میان صحابه تعداد زیادی قابل اعتماد بوده و تعدادی هم قابل اعتماد نبوده باشند آیا معقول نیست که پیامبر بفرماید: شما این حدیث مرا حفظ کنید و به دیگران منتقل کنید و خداوند شمارا یاری کند ؟ | ||
ثانیا : این روایت اصلا ارتباطی به عدالت صحابه ندارد . زیرا پیامبر می فرماید : ای اصحاب من شما که حاضر هستید و کلام مرا می شنوید به آن افراد غائب برسانید و لذا در ذیل حدیث می فرماید : فرب حامل فقه لیس بفقیه و رب حامل فقه الی من هو افقه منه » | ثانیا: این روایت اصلا ارتباطی به عدالت صحابه ندارد . زیرا پیامبر می فرماید: ای اصحاب من شما که حاضر هستید و کلام مرا می شنوید به آن افراد غائب برسانید و لذا در ذیل حدیث می فرماید: فرب حامل فقه لیس بفقیه و رب حامل فقه الی من هو افقه منه » | ||