۸۷٬۷۸۰
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' :' به ':') |
جز (جایگزینی متن - 'می توان' به 'میتوان') |
||
خط ۳۴: | خط ۳۴: | ||
در برخی روایات آمده است که پیامبر در همین جریان به خالد فرمود: دعوا لی اصحابی فوالذی نفسی بیده لو انفقتم مثل احد او مثل الجبال ذهبا ما بلغتم اعمالهم » | در برخی روایات آمده است که پیامبر در همین جریان به خالد فرمود: دعوا لی اصحابی فوالذی نفسی بیده لو انفقتم مثل احد او مثل الجبال ذهبا ما بلغتم اعمالهم » | ||
پس در این حدیث هم مخاطب خاص است و هم در باره شخص خاصی سفارش شده است از این جهت ، این حدیث را | پس در این حدیث هم مخاطب خاص است و هم در باره شخص خاصی سفارش شده است از این جهت ، این حدیث را نمیتوان دلیل بر عدالت تمامی صحابه دانست | ||
ثانیا: | ثانیا: | ||
خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
خالد بن ولید ... یکی از اشراف قریش در جاهلیت بوده و در تمام جنگ ها تا صلح حدیبییه همرا کفار قریش بوده است چنان که در صحیح ثبت شده ، او طلیعه دار لشکر قریش بود سپس در سال هفتم پس از جنگ خیبر اسلام آورد قول ضعیفی گفته استکه پیش از آن اسلام آورد و هر که گمان کند که او در سال پنجم اسلام آورده ، توهم است . | خالد بن ولید ... یکی از اشراف قریش در جاهلیت بوده و در تمام جنگ ها تا صلح حدیبییه همرا کفار قریش بوده است چنان که در صحیح ثبت شده ، او طلیعه دار لشکر قریش بود سپس در سال هفتم پس از جنگ خیبر اسلام آورد قول ضعیفی گفته استکه پیش از آن اسلام آورد و هر که گمان کند که او در سال پنجم اسلام آورده ، توهم است . | ||
با صرف نظر از این نکات و تحلیل ، آنچه در این بحث اهمیت دارد ، بی ارتباط بودن این حدیث با مدعای آنان یعنی عدالت تمامی صحابه است. | با صرف نظر از این نکات و تحلیل ، آنچه در این بحث اهمیت دارد ، بی ارتباط بودن این حدیث با مدعای آنان یعنی عدالت تمامی صحابه است. | ||
زیرا این حدیث بر فرض اثبات سند ودلالت آن ، بر عده ای از صحابه دلالت دارد نه تمامی صحابه پس دلیل اخص از مدعاست و با این دلیل | زیرا این حدیث بر فرض اثبات سند ودلالت آن ، بر عده ای از صحابه دلالت دارد نه تمامی صحابه پس دلیل اخص از مدعاست و با این دلیل نمیتوان عدالت تمامی صحابه را ثابت نمود . | ||
=متن حدیث چهارم= | =متن حدیث چهارم= | ||
خط ۶۰: | خط ۶۰: | ||
آیا معقول است که خداوند نسبت به پیامبر خاتم و سایر پیامبران ، این طور سخت گیری کند اما نسبت به اصحاب بدر این طور صحبت کند و آنها رادر انجام هر کاری و لو گناه کبیره آزاد بگذارد و آنها را بشارت به بهشت بدهد ؟ | آیا معقول است که خداوند نسبت به پیامبر خاتم و سایر پیامبران ، این طور سخت گیری کند اما نسبت به اصحاب بدر این طور صحبت کند و آنها رادر انجام هر کاری و لو گناه کبیره آزاد بگذارد و آنها را بشارت به بهشت بدهد ؟ | ||
و از طرفی دیگر این حدیث نسبت به حاطب بن ابی بلتعة است که برای مشرکین جاسوسی میکرد چطور | و از طرفی دیگر این حدیث نسبت به حاطب بن ابی بلتعة است که برای مشرکین جاسوسی میکرد چطور میتوان قبول کرد ؟ که این شخص وارد بهشت شود ؟ در حالی که در اسلام کسی که مسلمان باشد و برای کفار و به مصلت مشرکین جاسوسی نماید کشته یا شکنجه یا تعزیر میشود ( بر حسب اختلاف در مذاهب ) | ||
چون اصل حدیث که بخاری از علی بن ابیطالب ، نقل کرده ، چنین است: اخرج البخاری عن علی ع قال: بعثنی رسول الله ص و ابامرشد و الزبیر و کلنا فارس ، قال: انطلقوا حتی تاتوا روضة خاخ ، فان بها امراة من المشرکین معها کتاب من حاتب بن ابی بلتعة الی المشرکین فادرکناها تسیر علی بعیر لها حیث قال رسول الله فقلنا: الکتاب، فقالت: ما منا کتاب فانخناها فالتمسنا فلم نر کتابا فقلنا: ما کذب رسول الله لتخرجن الکتاب او لنجردنک فلما رات ...»<ref>(الموسوعة الفقیهة ج 10 ص 163)</ref> | چون اصل حدیث که بخاری از علی بن ابیطالب ، نقل کرده ، چنین است: اخرج البخاری عن علی ع قال: بعثنی رسول الله ص و ابامرشد و الزبیر و کلنا فارس ، قال: انطلقوا حتی تاتوا روضة خاخ ، فان بها امراة من المشرکین معها کتاب من حاتب بن ابی بلتعة الی المشرکین فادرکناها تسیر علی بعیر لها حیث قال رسول الله فقلنا: الکتاب، فقالت: ما منا کتاب فانخناها فالتمسنا فلم نر کتابا فقلنا: ما کذب رسول الله لتخرجن الکتاب او لنجردنک فلما رات ...»<ref>(الموسوعة الفقیهة ج 10 ص 163)</ref> | ||
پس بنا بر این ، این حدیث که حاطب برای مشرکین و بر علیه مسلمانان و پیامبر ص جاسوسی میکرد هر چند که حاطب جزو بدریین بوده و در جنگ بدر حضور داشته است اما بعد از جنگ بدر منحرف شده است و صحت این حدیث و اسناد آن به پیامبر | پس بنا بر این ، این حدیث که حاطب برای مشرکین و بر علیه مسلمانان و پیامبر ص جاسوسی میکرد هر چند که حاطب جزو بدریین بوده و در جنگ بدر حضور داشته است اما بعد از جنگ بدر منحرف شده است و صحت این حدیث و اسناد آن به پیامبر نمیتواند درست باشد و در نهایت این حدیث نمیتواند دلیل برای عدالت صحابه باشد | ||
=متن حدیث پنجم= | =متن حدیث پنجم= | ||
خط ۸۵: | خط ۸۵: | ||
آخرین فرد از طبقه سوم ( تابعان تابعین ) در سال 220 هجری درگذشته است و این مقدار زمان ، بهترین زمان ها ست و پس از آن بدعت ها آشکار شد معتزله آزاد گشتند فلاسفه سر بلند کردند و محدثان مورد امتحان قرار گرفتند و پیوسته این کاهش تا به زمان ما جریان دارد | آخرین فرد از طبقه سوم ( تابعان تابعین ) در سال 220 هجری درگذشته است و این مقدار زمان ، بهترین زمان ها ست و پس از آن بدعت ها آشکار شد معتزله آزاد گشتند فلاسفه سر بلند کردند و محدثان مورد امتحان قرار گرفتند و پیوسته این کاهش تا به زمان ما جریان دارد | ||
ابن حجر در صدق واژه قرن ، را جمعی می داند که در یک زمان معین | ابن حجر در صدق واژه قرن ، را جمعی می داند که در یک زمان معین میتواند صد و یا کمتر از آن باشد ، قرار گرفته اند وحال آنکه از منظر قرآن ، مقیاس در صدق این واژه بر هر گروهی ، چیز دیگری است | ||
کلمه قرن در قرآن ، بسیار بکار برده شده است وقتی با دقت در آن ، چه بصورت مفرد و یا جمع ، بدست می آید ، می نگریم واژه قرن بسان اقتران بمعنی نزدیکی و همراهی است و ملاک و معیار در صدق آن بر هر گروهی ، وجود یک رابطه فرهنگی یا حکومتی و یا عقیدتی در میان آنها ست تا روزی کمه منقرض شوند | کلمه قرن در قرآن ، بسیار بکار برده شده است وقتی با دقت در آن ، چه بصورت مفرد و یا جمع ، بدست می آید ، می نگریم واژه قرن بسان اقتران بمعنی نزدیکی و همراهی است و ملاک و معیار در صدق آن بر هر گروهی ، وجود یک رابطه فرهنگی یا حکومتی و یا عقیدتی در میان آنها ست تا روزی کمه منقرض شوند | ||
بنا بر این ممکن است بشتر و یا کمتر از صد سال باشد و لذا نفس صد سال ملاک نیست | بنا بر این ممکن است بشتر و یا کمتر از صد سال باشد و لذا نفس صد سال ملاک نیست | ||
خط ۹۶: | خط ۹۶: | ||
پس خیرالقرون که در حدیث آمده باعتبار وجود پیامبر اسلام است که مثل نوری در میان ظلمت و گمراهی و تاریکی درخشید و بوسیله آن ، شرک و بت پرستی از بین رفته و توحید و یکتاپرستی جای آن را گرفت | پس خیرالقرون که در حدیث آمده باعتبار وجود پیامبر اسلام است که مثل نوری در میان ظلمت و گمراهی و تاریکی درخشید و بوسیله آن ، شرک و بت پرستی از بین رفته و توحید و یکتاپرستی جای آن را گرفت | ||
پس ظاهر روایت چنین است: 1 – الصحابه ( در قرنی که پیامبر مبعوث شد و حضور داشت ) 2 – التابعون ( آن کسانی که نزدیک صحابه زمان پیامبر بوده اند ) 3 – تابعوالتابعین ( آن کسانی که بعد از تابعین آمده اند ) | پس ظاهر روایت چنین است: 1 – الصحابه ( در قرنی که پیامبر مبعوث شد و حضور داشت ) 2 – التابعون ( آن کسانی که نزدیک صحابه زمان پیامبر بوده اند ) 3 – تابعوالتابعین ( آن کسانی که بعد از تابعین آمده اند ) | ||
پس هر کسی که نزدیک به زمان پیامبر ص بوده ، او افضل از افراد پس از خودش است این سه قسم را | پس هر کسی که نزدیک به زمان پیامبر ص بوده ، او افضل از افراد پس از خودش است این سه قسم را میتوان از ظاهر روایت فهمید و بر داشت کرد | ||
ولی آنچه که در تاریخ اتفاق افتاد خلاف آن است زیرا منظور از یلونهم ، تابعین است و در میان همین تابعین ، اموی ها وجود دارند آیا عصر اموی ها را براستی | ولی آنچه که در تاریخ اتفاق افتاد خلاف آن است زیرا منظور از یلونهم ، تابعین است و در میان همین تابعین ، اموی ها وجود دارند آیا عصر اموی ها را براستی میتوان بهترین قرن ها نامید در حالیکه در میان همین اموی ها افرادی بودند که خون بسیاری از افراد پاک و بی گناه را ریختند و حتی فرزند پیامبر اسلام یعنی حسین بن علی بن ابیطال ع را در سرزمین کربلا بقتل رساندند و اولاد و اصحاب و یاران آن امام را نیز به قتل رساندند و حرمت کعبه ، خانه خدارا ، هتک کردند | ||
و هم چنین حجاج بن یوسف سقفی چه جنایاتی را که در طول تاریخ مرتکب شد آیا همه این هارا | و هم چنین حجاج بن یوسف سقفی چه جنایاتی را که در طول تاریخ مرتکب شد آیا همه این هارا میتوان نادیده گرفت ؟ و این عصر را بهترین عصر نامید و مردم آن را بهترین مردم دانست ؟ | ||
و بر فرض صحت این روایت و نادیده گرفتن همه حوادث تاریخی ، با این روایت | و بر فرض صحت این روایت و نادیده گرفتن همه حوادث تاریخی ، با این روایت نمیتوان عدالت جمیع صحابه را ثابت کرد زیرا این حدیث فثط عده ای از صحابه را ستایش می کند نه همه آنان را . و فضیلت برخی صحابه را بیان می کند و ثابت می کند که برخی صحابه افضل از غیرشان بودند | ||
=متن حدیث ششم= | =متن حدیث ششم= |