۸۷٬۷۶۰
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'سال ها' به 'سالها') |
جز (جایگزینی متن - 'شهاب الدین' به 'شهابالدین') |
||
خط ۶۰: | خط ۶۰: | ||
احمد رئیس، پسر دیگر ابراهیم که جد اعلای سادات طباطبایی ایران و از اجداد دودمان مدرسی به شمار میرود به ایران راه سپرد و چون چراغی روشنیافزا آسمان ایران را روشنی افزود.نویسنده عمدة الطالب مینویسد: احمد رئیس فرزند ابراهیم طباطبا دو پسر داشت، نام فرزندان او محمد و ابراهیم بود و از نظر این نسابه دانشور، تمام بازماندگان احمد رئیس، به ابوالحسن، شاعر اصفهانی یعنی محمد بن احمد بن محمد بن احمد باز میگردند.ابوالحسن شاعر اصفهانی از نیاکان دودمان مدرسی و از نوادگان ابراهیم طباطبا است که با هفت واسطه به امام حسن مجتبی(ع) نسبت به هم میرسانند. | احمد رئیس، پسر دیگر ابراهیم که جد اعلای سادات طباطبایی ایران و از اجداد دودمان مدرسی به شمار میرود به ایران راه سپرد و چون چراغی روشنیافزا آسمان ایران را روشنی افزود.نویسنده عمدة الطالب مینویسد: احمد رئیس فرزند ابراهیم طباطبا دو پسر داشت، نام فرزندان او محمد و ابراهیم بود و از نظر این نسابه دانشور، تمام بازماندگان احمد رئیس، به ابوالحسن، شاعر اصفهانی یعنی محمد بن احمد بن محمد بن احمد باز میگردند.ابوالحسن شاعر اصفهانی از نیاکان دودمان مدرسی و از نوادگان ابراهیم طباطبا است که با هفت واسطه به امام حسن مجتبی(ع) نسبت به هم میرسانند. | ||
نویسنده«تاریخ اردستان» مینویسد: آنچه از مطالعه سلسله انساب سادات طباطبا معلوم میگردد، سادات طباطبایی اصفهان و اردستان و زواره و نطنز و نایین و کاشان و یزد و قم و بروجرد و قهپایه و آذربایجان و خلاصه تمام شهرهای ایران از احفاد احمد بن ابراهیم طباطبا ملقب به رئیس و مکنا به ابوالعباد، که در اصفهان متولد گردیده محسوب میشوند.از آنجا که شهرهای زواره و اردستان در سدههای نخست اسلامی موقعیت ویژه و آبادانی داشته، اندک اندک سادات طباطبایی ساکن اصفهان که از نسل طاهر بن علی نواده ابوالحسن شاعر اصفهانی بودند بدان جا روی میآورند و آنجا را برای سکونت انتخاب میکنند. عامل مهم دیگری که سادات طباطبایی از نسل طاهر را بدان سوی راهنمون کرد موقوفاتی بود که حاکم عالم دوست و متمکن اصفهان(احمد بن محمد بن رستم قرشی) برای آنان در زواره در نظر گرفته بود. در اینجا ذکر حکایتی از حاکم اصفهان که برخی تواریخ از آن گزارش شدهاست خالی از لطف نیست. | نویسنده«تاریخ اردستان» مینویسد: آنچه از مطالعه سلسله انساب سادات طباطبا معلوم میگردد، سادات طباطبایی اصفهان و اردستان و زواره و نطنز و نایین و کاشان و یزد و قم و بروجرد و قهپایه و آذربایجان و خلاصه تمام شهرهای ایران از احفاد احمد بن ابراهیم طباطبا ملقب به رئیس و مکنا به ابوالعباد، که در اصفهان متولد گردیده محسوب میشوند.از آنجا که شهرهای زواره و اردستان در سدههای نخست اسلامی موقعیت ویژه و آبادانی داشته، اندک اندک سادات طباطبایی ساکن اصفهان که از نسل طاهر بن علی نواده ابوالحسن شاعر اصفهانی بودند بدان جا روی میآورند و آنجا را برای سکونت انتخاب میکنند. عامل مهم دیگری که سادات طباطبایی از نسل طاهر را بدان سوی راهنمون کرد موقوفاتی بود که حاکم عالم دوست و متمکن اصفهان(احمد بن محمد بن رستم قرشی) برای آنان در زواره در نظر گرفته بود. در اینجا ذکر حکایتی از حاکم اصفهان که برخی تواریخ از آن گزارش شدهاست خالی از لطف نیست. | ||
حاکم اصفهان که مردی نابارور بود، نذر میکند که اگر خداوند فرزندی به او عنایت کند او را با یکی از سادات طباطبا پیوند دهد و از اینرو خداوند دختری به نام«فاطمه» بدو عنایت میکند و فاطمه به حباله نکاح | حاکم اصفهان که مردی نابارور بود، نذر میکند که اگر خداوند فرزندی به او عنایت کند او را با یکی از سادات طباطبا پیوند دهد و از اینرو خداوند دختری به نام«فاطمه» بدو عنایت میکند و فاطمه به حباله نکاح شهابالدین علی درمیآید و ثمره این ازدواج طاهر است که با نه واسطه به امام حسن مجتبی(ع) نسبت میرساند. | ||
فرزندان طاهر و فاطمه را سادات زوارهای نامند. سادات زوارهای در شهر زواره که به خاطر مرکزیت آن برای سادات به«مدینة السادات» نیز معروف شدهبود و تا اوایل قرن هفتم هجری به آسودگی، امنیت و آرامش میزیستند. اما این آسایش دیری نپایید و آن روشناندیشان که کوهی از دشواری را پشت سر نهادهبودند دیگربار مصیبتی سهمگین را پیش رو داشتند. چرا که این شهر چون دیگر شهرهای ایران در اثر حمله مغول در اوایل قرن هفتم رو به ویرانی نهاد و به ناچار ساکنان آن در اطراف زواره و نایین پراکنده شدند، همچنین حمله افاغنه از عوامل اساسی دیگری بود که سادات آن دیار را به دیگر شهرهای ایران کوچ داد، ازجمله شهر یزد. | فرزندان طاهر و فاطمه را سادات زوارهای نامند. سادات زوارهای در شهر زواره که به خاطر مرکزیت آن برای سادات به«مدینة السادات» نیز معروف شدهبود و تا اوایل قرن هفتم هجری به آسودگی، امنیت و آرامش میزیستند. اما این آسایش دیری نپایید و آن روشناندیشان که کوهی از دشواری را پشت سر نهادهبودند دیگربار مصیبتی سهمگین را پیش رو داشتند. چرا که این شهر چون دیگر شهرهای ایران در اثر حمله مغول در اوایل قرن هفتم رو به ویرانی نهاد و به ناچار ساکنان آن در اطراف زواره و نایین پراکنده شدند، همچنین حمله افاغنه از عوامل اساسی دیگری بود که سادات آن دیار را به دیگر شهرهای ایران کوچ داد، ازجمله شهر یزد. | ||
یشتر ساکنان زواره را سادات طباطبایی تشکیل میدهند. زواره از سده چهارم هجری مدینه السادات نامیده می شد. | یشتر ساکنان زواره را سادات طباطبایی تشکیل میدهند. زواره از سده چهارم هجری مدینه السادات نامیده می شد. | ||
حاکم اصفهان که مردی نابارور بود، نذر میکند که اگر خداوند فرزندی به او عنایت کند او را با یکی از سادات طباطبا پیوند دهد و از اینرو خداوند دختری به نام«فاطمه» بدو عنایت میکند و فاطمه به حباله نکاح | حاکم اصفهان که مردی نابارور بود، نذر میکند که اگر خداوند فرزندی به او عنایت کند او را با یکی از سادات طباطبا پیوند دهد و از اینرو خداوند دختری به نام«فاطمه» بدو عنایت میکند و فاطمه به حباله نکاح شهابالدین علی درمیآید و ثمره این ازدواج طاهر است که با نه واسطه به امام حسن مجتبی(ع) نسبت میرساند. | ||
فرزندان طاهر و فاطمه را سادات زوارهای نامند. سادات زوارهای در شهر زواره که به خاطر مرکزیت آن برای سادات به«مدینة السادات» نیز معروف شدهبود و تا اوایل قرن هفتم هجری به آسودگی، امنیت و آرامش میزیستند. اما این آسایش دیری نپایید و آن روشناندیشان که کوهی از دشواری را پشت سر نهادهبودند دیگربار مصیبتی سهمگین را پیش رو داشتند. چرا که این شهر چون دیگر شهرهای ایران در اثر حمله مغول در اوایل قرن هفتم رو به ویرانی نهاد و به ناچار ساکنان آن در اطراف زواره و نایین پراکنده شدند، همچنین حمله افاغنه از عوامل اساسی دیگری بود که سادات آن دیار را به دیگر شهرهای ایران کوچ داد، ازجمله شهر یزد. | فرزندان طاهر و فاطمه را سادات زوارهای نامند. سادات زوارهای در شهر زواره که به خاطر مرکزیت آن برای سادات به«مدینة السادات» نیز معروف شدهبود و تا اوایل قرن هفتم هجری به آسودگی، امنیت و آرامش میزیستند. اما این آسایش دیری نپایید و آن روشناندیشان که کوهی از دشواری را پشت سر نهادهبودند دیگربار مصیبتی سهمگین را پیش رو داشتند. چرا که این شهر چون دیگر شهرهای ایران در اثر حمله مغول در اوایل قرن هفتم رو به ویرانی نهاد و به ناچار ساکنان آن در اطراف زواره و نایین پراکنده شدند، همچنین حمله افاغنه از عوامل اساسی دیگری بود که سادات آن دیار را به دیگر شهرهای ایران کوچ داد، ازجمله شهر یزد. | ||
- سید بهاءالدین حیدر در زواره: آرامگاه سید بهاءالدین حیدر هنوز در نزدیک حسینیه بزرگ زواره یعنی در همان منزلش قرار دارد و به مناسبت اینکه سادات زواره خود را از اولاد و احفاد او می دانند ، مورد احترام مردم می باشد . اینک چند قرن است که در پایان هر هفته عده بی شماری از مردم زواره به پاس قدر دانی از مردی که حماسه بشری شور انگیزی را آفرید ، بر مزار آن سید بزرگوار حاضر میشوند و بر روح پر فتوحش درود می فرستند وبرای شادی روح او فاتحه می خوانند. | - سید بهاءالدین حیدر در زواره: آرامگاه سید بهاءالدین حیدر هنوز در نزدیک حسینیه بزرگ زواره یعنی در همان منزلش قرار دارد و به مناسبت اینکه سادات زواره خود را از اولاد و احفاد او می دانند ، مورد احترام مردم می باشد . اینک چند قرن است که در پایان هر هفته عده بی شماری از مردم زواره به پاس قدر دانی از مردی که حماسه بشری شور انگیزی را آفرید ، بر مزار آن سید بزرگوار حاضر میشوند و بر روح پر فتوحش درود می فرستند وبرای شادی روح او فاتحه می خوانند. | ||
خط ۹۱: | خط ۹۱: | ||
-. طایفه سادات دیبا: جدّ اعلای خانواده دیبا حاج میرزا علیاصغر مستوفی پسر میرزا رفیع بن میر ابیطالب وزیر بوده که نسبت آن بزرگوار در 32 پشت به حضرت امام حسن مجتبی (ع) میرسد. در وجه تسمیه این خاندان به دیبا گفته شده که چون یکی از اجداد آنان به نام میر اسمعیل، همیشه زربفت حریری میپوشید، بدین سبب به اسمعیل دیباج مشهور بود. تبار او نیز به این لقب شهرت یافتند. در سال 1313 شمسی در یک جمع خانوادگی حرف "ج" از حذف و کلمه دیبا پس از کلمه طباطبائی بنام خانوادگی این دست از سادات اضافه شد. البته در حال حاضر عدهای از افراد خانواده دارای شناسنامه دیبا و عدهای شناسنامه طباطبائی دیبا میباشند. | -. طایفه سادات دیبا: جدّ اعلای خانواده دیبا حاج میرزا علیاصغر مستوفی پسر میرزا رفیع بن میر ابیطالب وزیر بوده که نسبت آن بزرگوار در 32 پشت به حضرت امام حسن مجتبی (ع) میرسد. در وجه تسمیه این خاندان به دیبا گفته شده که چون یکی از اجداد آنان به نام میر اسمعیل، همیشه زربفت حریری میپوشید، بدین سبب به اسمعیل دیباج مشهور بود. تبار او نیز به این لقب شهرت یافتند. در سال 1313 شمسی در یک جمع خانوادگی حرف "ج" از حذف و کلمه دیبا پس از کلمه طباطبائی بنام خانوادگی این دست از سادات اضافه شد. البته در حال حاضر عدهای از افراد خانواده دارای شناسنامه دیبا و عدهای شناسنامه طباطبائی دیبا میباشند. | ||
از افراد شاخص سادات طباطبایی در تبریز می توان موارد زیر را نام برد: | از افراد شاخص سادات طباطبایی در تبریز می توان موارد زیر را نام برد: | ||
-.میر عبدالغفار طباطبایی: وی از نوادگان سید کمال الدین است که جد گروهى از سادات طباطبایى تبریز می باشد. وى در زمـان فـتـنـه مـغـول و هـجوم آنان به شهر زواره که موجب خسارتهاى معنوى و مادى بسیار بزرگى شد، هـمانند بسیارى از سادات خاندان طباطبایى ، زواره را ترک کرد و در تبریز مسکن گزید، عـارف بـى بـدیـل ، آیـت الله سـیـد عـلى قـاضـى طـبـاطـبـایى یکى از نوادگان این ذریه رسول خدا(صلى الله علیه و آله ) به شمار مى رود.. <ref>مـرحـوم آیـت الله العـظـمى سید على قاضى طباطبایى در تعلیقه اى که بر کتاب شریف ارشاد، تاءلیف شیخ مفید (ره ) نگاشته اند، نسب شریف خویش را به ابـراهـیـم طـبـاطـبـا بـن اسماعیل الدیباج بن ابراهیم الغمر رسانده اند.</ref> از دیـگـر اجـداد آیـت الله العظمى قاضى طباطبایى، مرحوم حاج میرزا یوسف تبریزى مى باشد که از مجتهدان و نام آوران عصر خویش بود و مرجع قضایى و شرعى به شمار مى رفت . از آنجا که نامبرده فردى مستجاب الدعوه بود، خاندان ایشان از دیرباز مورد توجه عـامـه مـردم بـوده انـد. لازم بـه ذکـر است که مرحوم آیت الله حاج میرزا یوسف تبریزى از اجداد آیت الله العظمى سید | -.میر عبدالغفار طباطبایی: وی از نوادگان سید کمال الدین است که جد گروهى از سادات طباطبایى تبریز می باشد. وى در زمـان فـتـنـه مـغـول و هـجوم آنان به شهر زواره که موجب خسارتهاى معنوى و مادى بسیار بزرگى شد، هـمانند بسیارى از سادات خاندان طباطبایى ، زواره را ترک کرد و در تبریز مسکن گزید، عـارف بـى بـدیـل ، آیـت الله سـیـد عـلى قـاضـى طـبـاطـبـایى یکى از نوادگان این ذریه رسول خدا(صلى الله علیه و آله ) به شمار مى رود.. <ref>مـرحـوم آیـت الله العـظـمى سید على قاضى طباطبایى در تعلیقه اى که بر کتاب شریف ارشاد، تاءلیف شیخ مفید (ره ) نگاشته اند، نسب شریف خویش را به ابـراهـیـم طـبـاطـبـا بـن اسماعیل الدیباج بن ابراهیم الغمر رسانده اند.</ref> از دیـگـر اجـداد آیـت الله العظمى قاضى طباطبایى، مرحوم حاج میرزا یوسف تبریزى مى باشد که از مجتهدان و نام آوران عصر خویش بود و مرجع قضایى و شرعى به شمار مى رفت . از آنجا که نامبرده فردى مستجاب الدعوه بود، خاندان ایشان از دیرباز مورد توجه عـامـه مـردم بـوده انـد. لازم بـه ذکـر است که مرحوم آیت الله حاج میرزا یوسف تبریزى از اجداد آیت الله العظمى سید شهابالدین مرعشى نجفى نیز محسوب مى شوند و گفته شده اسـت کـه ایـشـان تـصـویـرى از حـاج مـیـرزا یـوسـف تـبـریـزى را در منزل داشته است . همچنین جد سوم آیت الله قاضى ، مرحوم میرزا محمد تقى قاضى طباطبایى مى باشد که از دانـشـوران بـنـام جهان تشیع به شمار مى رود. ایشان جد سوم مرحوم علامه طباطبایى نیز بـوده انـد، بـنـابـرایـن ، ایـن دو بـزرگـوار در نـسـب بـا یـکـدیـگر اشتراک دارند. | ||
علامه طـبـاطـبـایـى در کـتـاب خـطـى انساب آل عبدالوهاب درباره مرحوم آیت الله میرزا محمد تقى قاضى چنین نگاشته اند: "مـقـام شـامـخ عـملى و علمى و اعتبار دولتى و ملى حضرت ایشان ماوراى حد و وصف است . در اوایـل عـمـر بـه عـتـبـات مـقـدسـه انـتـقـال و خـدمـت اسـتـاد کـل ، آیـت الله وحـید بهبهانى و مرحوم شیخ محمد مهدى فتونى و آیت الله بحرالعلوم تلمذ داشته و به خط آن مرحوم اجازه اى به تاریخ ۱۱۷۳ ق ، گرفته و به طورى که معلوم مـى شـود، در مـنـقـول و مـعـقـول جامع بوده است . در حوالى ۱۱۷۵ ق.به شهر تبریز مراجعت فـرمـوده ، مـصـدریـت تـام و مـقـبـولیـت عـامـى پـیدا مى کند و از ناحیه کریم خان زند منصب قـضـاوت داشـتـه اسـت . در زمان خودش اسناد شرعیه منحصر بوده به مهر شریف ایشان و مرحوم میرزا عطاءالله شیخ الاسلام … معلوم مى شود که وجاهت و مقبولیت و موثوقیت و حسن سـیـرت و سـریرت مرحوم قاضى چنانچه در اول ترجمه شان ذکر یافت ، فوق حد وصف بود… وفاتشان مقارن ۱۲۲۰ هجرى اتفاق افتاد".بـدیـن سـان ، خـانـدان طباطبایى همواره خاندان علم و حکمت و فقاهت و اخلاق بوده است . | علامه طـبـاطـبـایـى در کـتـاب خـطـى انساب آل عبدالوهاب درباره مرحوم آیت الله میرزا محمد تقى قاضى چنین نگاشته اند: "مـقـام شـامـخ عـملى و علمى و اعتبار دولتى و ملى حضرت ایشان ماوراى حد و وصف است . در اوایـل عـمـر بـه عـتـبـات مـقـدسـه انـتـقـال و خـدمـت اسـتـاد کـل ، آیـت الله وحـید بهبهانى و مرحوم شیخ محمد مهدى فتونى و آیت الله بحرالعلوم تلمذ داشته و به خط آن مرحوم اجازه اى به تاریخ ۱۱۷۳ ق ، گرفته و به طورى که معلوم مـى شـود، در مـنـقـول و مـعـقـول جامع بوده است . در حوالى ۱۱۷۵ ق.به شهر تبریز مراجعت فـرمـوده ، مـصـدریـت تـام و مـقـبـولیـت عـامـى پـیدا مى کند و از ناحیه کریم خان زند منصب قـضـاوت داشـتـه اسـت . در زمان خودش اسناد شرعیه منحصر بوده به مهر شریف ایشان و مرحوم میرزا عطاءالله شیخ الاسلام … معلوم مى شود که وجاهت و مقبولیت و موثوقیت و حسن سـیـرت و سـریرت مرحوم قاضى چنانچه در اول ترجمه شان ذکر یافت ، فوق حد وصف بود… وفاتشان مقارن ۱۲۲۰ هجرى اتفاق افتاد".بـدیـن سـان ، خـانـدان طباطبایى همواره خاندان علم و حکمت و فقاهت و اخلاق بوده است . | ||
-. آیت الله سید حسین طباطبایى ، پدر مرحوم قاضى طباطبایى نیز فقیهى ژرف اندیش بود. وى در تـبـریـز مـتـولد شـد و در قم از محضر بزرگانى چون آیت الله سید محمد حجت استفاده شـایـان نـمـود و از شـاگردان مبرز ایشان به شمار آمد و پس از مهاجرت به عراق نیز از شاگردان برجسته آیت الله العظمى میرزا محمد حسن شیرازى بود و از ایشان اجازه اجتهاد و روایت داشت . | -. آیت الله سید حسین طباطبایى ، پدر مرحوم قاضى طباطبایى نیز فقیهى ژرف اندیش بود. وى در تـبـریـز مـتـولد شـد و در قم از محضر بزرگانى چون آیت الله سید محمد حجت استفاده شـایـان نـمـود و از شـاگردان مبرز ایشان به شمار آمد و پس از مهاجرت به عراق نیز از شاگردان برجسته آیت الله العظمى میرزا محمد حسن شیرازى بود و از ایشان اجازه اجتهاد و روایت داشت . |