پرش به محتوا

غلام احمد علی‌ بایی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'فارغ التحصیل' به 'فارغ‌التحصیل'
جز (جایگزینی متن - 'فرا گرفت' به 'فراگرفت')
جز (جایگزینی متن - 'فارغ التحصیل' به 'فارغ‌التحصیل')
خط ۲۹: خط ۲۹:
بعد از حدود دو سال حضور در ملتان و پس از پایان سال تحصیلی، خواست و مشیت باری‌تعالی بر این قرار گرفت که مولانا به حوزه‌ی «قاسم العلوم» ملتان که از مشهورترین مدارس پاکستان بود، بروند. مدیریت این حوزه در دستان توانمند مولانا مفتی محمود ـ رحمه الله ـ بود. مولانا مفتی محمود ، مفتی بزرگ پاکستان، رهبر حزب جمعیت علمای پاکستان و جانشین علامه سید حسین احمد مدنی ـ رحمه الله ـ در علم حدیث به شمار می‌رفتند. ایشان علاوه بر توانمندی علمی، از رجال مشهور سیاسی پاکستان بودند و مدتی نیز به عنوان «سروزیر» (نماینده مجلس) ایالت سرحد پاکستان انتخاب شدند و در این مدت، قوانین شرعی را به اجرا گذاشتند. علاوه بر این، ایشان ریاست «وفاق المدارس العربیه» (شورای مدارس دینی) پاکستان را نیز  برعهده داشتند.<br>
بعد از حدود دو سال حضور در ملتان و پس از پایان سال تحصیلی، خواست و مشیت باری‌تعالی بر این قرار گرفت که مولانا به حوزه‌ی «قاسم العلوم» ملتان که از مشهورترین مدارس پاکستان بود، بروند. مدیریت این حوزه در دستان توانمند مولانا مفتی محمود ـ رحمه الله ـ بود. مولانا مفتی محمود ، مفتی بزرگ پاکستان، رهبر حزب جمعیت علمای پاکستان و جانشین علامه سید حسین احمد مدنی ـ رحمه الله ـ در علم حدیث به شمار می‌رفتند. ایشان علاوه بر توانمندی علمی، از رجال مشهور سیاسی پاکستان بودند و مدتی نیز به عنوان «سروزیر» (نماینده مجلس) ایالت سرحد پاکستان انتخاب شدند و در این مدت، قوانین شرعی را به اجرا گذاشتند. علاوه بر این، ایشان ریاست «وفاق المدارس العربیه» (شورای مدارس دینی) پاکستان را نیز  برعهده داشتند.<br>
مولانا با استعداد فوق العاده‌ای که داشتند به زودی مورد توجه خاص حضرت مولانا مفتی محمود  قرار گرفتند؛ اما هنوز مدت زیادی از حضور مولانا در قاسم العلوم نگذشته بود که به علت گرمای شدید، دچار بیماری شدند و بالاجبار ملتان را ترک کردند و به کراچی رفتند و در مدرسه «نیوتاوان» ادامه‌ی سال تحصیلی را گذراندند. در آن سالها مولانا محمد یوسف بنوری ـ رحمه الله ـ مدیریت حوزه را عهده‌دار بودند وحکمتی بود که مولانا از وجود این دانشمند فرزانه نیز کسب فیض کنند. دوری از قاسم العلوم و شخص مولانا مفتی محمود برای مولانا بسیار سخت بود؛ اما تقدیر خداوند چنین حکم نموده بود. مولانا با امیدواری و توکل بر خدا، چند ماه دیگر تا پایان سال تحصیلی را، با وجود بیماری، با جدیت تمام سپری کردند. با اتمام آن سال تحصیلی و بهبودی کامل، مولانا بار دیگر عزم ملتان کردند و پس از دوری کوتاه مدت، دوباره به قاسم العلوم بازگشتند. عزم راسخ مولانا مثال زدنی بود. تا پایان شب به مطالعه می‌پرداختند و بعد از آن، به مرور و تکرار دروس دیگر طلاب مشغول می‌شدند. در این مدت، روزانه دو سه ساعتی هم در دارالافتای حوزه با مفتی عبدالله ـ رحمه الله ـ همکاری داشتند.<br>
مولانا با استعداد فوق العاده‌ای که داشتند به زودی مورد توجه خاص حضرت مولانا مفتی محمود  قرار گرفتند؛ اما هنوز مدت زیادی از حضور مولانا در قاسم العلوم نگذشته بود که به علت گرمای شدید، دچار بیماری شدند و بالاجبار ملتان را ترک کردند و به کراچی رفتند و در مدرسه «نیوتاوان» ادامه‌ی سال تحصیلی را گذراندند. در آن سالها مولانا محمد یوسف بنوری ـ رحمه الله ـ مدیریت حوزه را عهده‌دار بودند وحکمتی بود که مولانا از وجود این دانشمند فرزانه نیز کسب فیض کنند. دوری از قاسم العلوم و شخص مولانا مفتی محمود برای مولانا بسیار سخت بود؛ اما تقدیر خداوند چنین حکم نموده بود. مولانا با امیدواری و توکل بر خدا، چند ماه دیگر تا پایان سال تحصیلی را، با وجود بیماری، با جدیت تمام سپری کردند. با اتمام آن سال تحصیلی و بهبودی کامل، مولانا بار دیگر عزم ملتان کردند و پس از دوری کوتاه مدت، دوباره به قاسم العلوم بازگشتند. عزم راسخ مولانا مثال زدنی بود. تا پایان شب به مطالعه می‌پرداختند و بعد از آن، به مرور و تکرار دروس دیگر طلاب مشغول می‌شدند. در این مدت، روزانه دو سه ساعتی هم در دارالافتای حوزه با مفتی عبدالله ـ رحمه الله ـ همکاری داشتند.<br>
در این سال‌ها علاوه بر کتاب‌های متداول، چندین کتاب خارج از دوره را نیز زیر نظر اساتید بزرگوار ملتان خواندند. از جمله کتاب‌هایی که مولانا به صورت خصوصی زیر نظر مولانا مفتی محمود ـ رحمه الله ـ آموختند، می‌توان صحیح بخاری، شمس بازغه، جلد آخر هدایه، جامع ترمذی و تفسیر بیضاوی را برشمرد. مولانا در همه‌ی این سال‌ها در قاسم العلوم نفر ممتاز کلاس بودند و با رتبه‌ی ممتاز از قاسم‌العلوم  فارغ التحصیل شدند، بعد از فارغ التحصیلی در امتحان وفاق المدارس، شرکت نموده و ضمن کسب رتبه‌ی اول این آزمون، مفتخربه دریافت سندفارغ التحصیلی از این نهاد، شدند.
در این سال‌ها علاوه بر کتاب‌های متداول، چندین کتاب خارج از دوره را نیز زیر نظر اساتید بزرگوار ملتان خواندند. از جمله کتاب‌هایی که مولانا به صورت خصوصی زیر نظر مولانا مفتی محمود ـ رحمه الله ـ آموختند، می‌توان صحیح بخاری، شمس بازغه، جلد آخر هدایه، جامع ترمذی و تفسیر بیضاوی را برشمرد. مولانا در همه‌ی این سال‌ها در قاسم العلوم نفر ممتاز کلاس بودند و با رتبه‌ی ممتاز از قاسم‌العلوم  فارغ‌التحصیل شدند، بعد از فارغ‌التحصیلی در امتحان وفاق المدارس، شرکت نموده و ضمن کسب رتبه‌ی اول این آزمون، مفتخربه دریافت سندفارغ‌التحصیلی از این نهاد، شدند.
=بازگشت به وطن=
=بازگشت به وطن=
مولانا به‌رغم اصرار اساتید مبنی بر اقامت در پاکستان، در مورخه  14/10/1343 هـ.ش. بعد از نزدیک به هفت سال دوری از خانواده، از طریق مرز میرجاوه به وطن برگشتند. و روز هفتم ماه مبارک رمضان به مشهدریزه وارد شدند و استقبال چشمگیری از ایشان به عمل آمد. سپس به روستای سوران، محل سکونت پدرشان، رفتند. در این اوان حضرت مولانا مطهری با تعدادی از بزرگان خواف به دیدار شاگرد آمدند و مولانا را بسیار مورد محبت قرار دادند. چند روز بعد از برگزاری نماز عید فطر، مولانا  به همراه تعدادی از بزرگان جهت ملاقات با حضرت مولانا مطهری  به خواف تشریف بردند و با استقبال گرم استاد مواجه شدند. استاد که علاقه‌ی وافری به مولانا داشتند و ایشان را از برکات حوزه احناف خواف می‌دانستند از مولانا درخواست کردند تا در خواف بمانند و در امر تدریس، ایشان را یاری کنند. حتی از سنگان و نشتیفان هم بزرگان چنین درخواستی مطرح کردند؛ اما در منطقه نیاز بیشتری احساس می‌شد. مولانا با مشورت استاد ترجیح دادند تا در منطقه بمانند. پس از بازگشت از خواف، مردم مشهدریزه از ایشان دعوت کردند تا از سوران به مشهدریزه نقل مکان کنند. در نتیجه مولانا مشهدریزه را که مرکز میان ولایت بود، برای اقامت برگزیدند. در این مدت، در محافل خصوصی و عمومی به ارشاد مردم می‌پرداختند و در ضمن، جهت تبلیغ و ارشاد به روستاهای همجوار و باخرز  نیز رفت و آمد داشتند.
مولانا به‌رغم اصرار اساتید مبنی بر اقامت در پاکستان، در مورخه  14/10/1343 هـ.ش. بعد از نزدیک به هفت سال دوری از خانواده، از طریق مرز میرجاوه به وطن برگشتند. و روز هفتم ماه مبارک رمضان به مشهدریزه وارد شدند و استقبال چشمگیری از ایشان به عمل آمد. سپس به روستای سوران، محل سکونت پدرشان، رفتند. در این اوان حضرت مولانا مطهری با تعدادی از بزرگان خواف به دیدار شاگرد آمدند و مولانا را بسیار مورد محبت قرار دادند. چند روز بعد از برگزاری نماز عید فطر، مولانا  به همراه تعدادی از بزرگان جهت ملاقات با حضرت مولانا مطهری  به خواف تشریف بردند و با استقبال گرم استاد مواجه شدند. استاد که علاقه‌ی وافری به مولانا داشتند و ایشان را از برکات حوزه احناف خواف می‌دانستند از مولانا درخواست کردند تا در خواف بمانند و در امر تدریس، ایشان را یاری کنند. حتی از سنگان و نشتیفان هم بزرگان چنین درخواستی مطرح کردند؛ اما در منطقه نیاز بیشتری احساس می‌شد. مولانا با مشورت استاد ترجیح دادند تا در منطقه بمانند. پس از بازگشت از خواف، مردم مشهدریزه از ایشان دعوت کردند تا از سوران به مشهدریزه نقل مکان کنند. در نتیجه مولانا مشهدریزه را که مرکز میان ولایت بود، برای اقامت برگزیدند. در این مدت، در محافل خصوصی و عمومی به ارشاد مردم می‌پرداختند و در ضمن، جهت تبلیغ و ارشاد به روستاهای همجوار و باخرز  نیز رفت و آمد داشتند.
خط ۳۷: خط ۳۷:
بعد از این که انقلاب اسلامی به پیروزی رسید، مولانا  به همراه دو تن از خیرین منطقه آقایان « مرحوم حاج عبدالغفور و مرحوم حاج عبدالحکیم رجبعلی زاده» به تاسیس حوزه‌ی علمیه‌ای همت گماردند. در آن زمان کمتر کسی فکر می‌کرد این حوزه گسترش یابد و حتی طلبه‌ای به درس خواندن در آن جا فکر کند؛  اما خواست خداوند، چیزی دیگر بود.<br>
بعد از این که انقلاب اسلامی به پیروزی رسید، مولانا  به همراه دو تن از خیرین منطقه آقایان « مرحوم حاج عبدالغفور و مرحوم حاج عبدالحکیم رجبعلی زاده» به تاسیس حوزه‌ی علمیه‌ای همت گماردند. در آن زمان کمتر کسی فکر می‌کرد این حوزه گسترش یابد و حتی طلبه‌ای به درس خواندن در آن جا فکر کند؛  اما خواست خداوند، چیزی دیگر بود.<br>
مولانا تعریف می‌کنند: «بعد از پیروزی انقلاب اسلامی با مشورت  برادران رجبعلی زاده که از نیک اندیشان و خیرین بودند، کلنگ بنای چند حجره را به زمین زدیم. خالصانه دعا کردیم و از خداوند خواستیم تا به ما استقامت بدهد و این کار خیر را که خالص برای اوست رونق دهد. بعد از مدتی، چند اتاق ساخته شد و 5 نفر از نوجوانان را در حوزه ثبت نام کردیم، نام حوزه را نیز «انوارالعلوم» گذاشتیم. کار تدریس تنها به عهده‌ی خودم بود. روزها و شب‌ها سپری می‌شدند. شب‌ها در حوزه سکونت داشتم. این کار تا چند سال ادامه داشت. در این مدت کار آشپزی بین خانواده‌های رجبعلی‌زاده تقسیم شده بود و زنان نیز دوشادوش مردان در این کار خطیر همکاری داشتند. کم کم تعداد طلبه‌ها زیاد و زیادتر شد. هرچه بر تعداد طلبه‌ها افزوده می‌شد. کار من و بقیه نیز بیشتر و سخت‌تر می‌شد، تا اینکه با مهاجرت برادران افغانی به ایران، چند تن از مولوی‌های افغانی از جمله، مولوی محمدصدیق، مولوی بشیراحمد و مولوی عبدالقیوم را جهت تدریس طلاب، استخدام کردیم و تعدادی از طلاب افغانی را نیز پذیرفتیم. در این مدت من، اکثر اوقات با موتورسیکلت فاصله‌ی مشهدریزه تا حوزه را طی می‌کردم. حوزه رشد چشمگیری را شاهد بود و باید حجره‌های بیشتری ساخته می‌شد، در نتیجه حجره‌های دیگری نیز ساخته شد - ساختمان فعلی حوزه خواهران- بعد از مدتی از اساتید ایرانی از جمله مرحوم مولانا محمد یامدد ـ رحمه الله ـ نیز بهره گرفتیم و به نوعی به خودکفایی رسیدیم.»
مولانا تعریف می‌کنند: «بعد از پیروزی انقلاب اسلامی با مشورت  برادران رجبعلی زاده که از نیک اندیشان و خیرین بودند، کلنگ بنای چند حجره را به زمین زدیم. خالصانه دعا کردیم و از خداوند خواستیم تا به ما استقامت بدهد و این کار خیر را که خالص برای اوست رونق دهد. بعد از مدتی، چند اتاق ساخته شد و 5 نفر از نوجوانان را در حوزه ثبت نام کردیم، نام حوزه را نیز «انوارالعلوم» گذاشتیم. کار تدریس تنها به عهده‌ی خودم بود. روزها و شب‌ها سپری می‌شدند. شب‌ها در حوزه سکونت داشتم. این کار تا چند سال ادامه داشت. در این مدت کار آشپزی بین خانواده‌های رجبعلی‌زاده تقسیم شده بود و زنان نیز دوشادوش مردان در این کار خطیر همکاری داشتند. کم کم تعداد طلبه‌ها زیاد و زیادتر شد. هرچه بر تعداد طلبه‌ها افزوده می‌شد. کار من و بقیه نیز بیشتر و سخت‌تر می‌شد، تا اینکه با مهاجرت برادران افغانی به ایران، چند تن از مولوی‌های افغانی از جمله، مولوی محمدصدیق، مولوی بشیراحمد و مولوی عبدالقیوم را جهت تدریس طلاب، استخدام کردیم و تعدادی از طلاب افغانی را نیز پذیرفتیم. در این مدت من، اکثر اوقات با موتورسیکلت فاصله‌ی مشهدریزه تا حوزه را طی می‌کردم. حوزه رشد چشمگیری را شاهد بود و باید حجره‌های بیشتری ساخته می‌شد، در نتیجه حجره‌های دیگری نیز ساخته شد - ساختمان فعلی حوزه خواهران- بعد از مدتی از اساتید ایرانی از جمله مرحوم مولانا محمد یامدد ـ رحمه الله ـ نیز بهره گرفتیم و به نوعی به خودکفایی رسیدیم.»
در همین سال‌ها و قبل از حضور اساتید افغان، مولانا شعبه‌ی دارالحفظ را هم به حوزه افزودند. سال‌های اول خودشان در دارالحفظ، استاد بودند و مستقیماً بر حفظ  طلاب نظارت داشتند. بعد از یکی دو سال، دار الحفظ ثمر داد و خروجی‌های دارالحفظ شور و نشاط زیادی را در بین مردم ایجاد کردند؛ خصوصاً در ختم‌های قرآن که ضمن اقامه‌ی نماز تراویح جمعیت زیادی را به مساجد می‌کشاند و این شور و نشاط، بر روند کار حوزه تاثیر مثبت داشت، در نتیجه استقبال بیشتری از حوزه به عمل آمد.  بعد از ورود مهاجرین، مولانا مسئولیت دارالحفظ را به عهده‌ی آن‌ها گذاشتند. دانش آموختگان مولانا، کم کم در حال فارغ التحصیلی بودند و این، شروع فصل تازه‌ای در زندگی مولانا و حوزه بود. با گسترش حوزه و سکونت افراد بیشتر در چاه کشاورزی، ایشان با رایزنی‌های مختلف سعی نمودند با جلب نظر مسئولین، این مکان به عنوان یک روستا در تقسیمات کشوری شناخته شود و خوشبختانه با تلاش‌ها و پیگیری‌هایشان، این کار ثمر داد و چاه کشاورزی، با نام «روستای خیرآباد» به ثبت رسید. از آن به بعد، مردم روستا از امتیازات روستایی از قبیل برق و... برخوردار شدند و خیرآباد میزبان خیل کثیری از افراد جویای علم و کار شد و روز به روز، جمعیت روستا بیش‌تر گردید.
در همین سال‌ها و قبل از حضور اساتید افغان، مولانا شعبه‌ی دارالحفظ را هم به حوزه افزودند. سال‌های اول خودشان در دارالحفظ، استاد بودند و مستقیماً بر حفظ  طلاب نظارت داشتند. بعد از یکی دو سال، دار الحفظ ثمر داد و خروجی‌های دارالحفظ شور و نشاط زیادی را در بین مردم ایجاد کردند؛ خصوصاً در ختم‌های قرآن که ضمن اقامه‌ی نماز تراویح جمعیت زیادی را به مساجد می‌کشاند و این شور و نشاط، بر روند کار حوزه تاثیر مثبت داشت، در نتیجه استقبال بیشتری از حوزه به عمل آمد.  بعد از ورود مهاجرین، مولانا مسئولیت دارالحفظ را به عهده‌ی آن‌ها گذاشتند. دانش آموختگان مولانا، کم کم در حال فارغ‌التحصیلی بودند و این، شروع فصل تازه‌ای در زندگی مولانا و حوزه بود. با گسترش حوزه و سکونت افراد بیشتر در چاه کشاورزی، ایشان با رایزنی‌های مختلف سعی نمودند با جلب نظر مسئولین، این مکان به عنوان یک روستا در تقسیمات کشوری شناخته شود و خوشبختانه با تلاش‌ها و پیگیری‌هایشان، این کار ثمر داد و چاه کشاورزی، با نام «روستای خیرآباد» به ثبت رسید. از آن به بعد، مردم روستا از امتیازات روستایی از قبیل برق و... برخوردار شدند و خیرآباد میزبان خیل کثیری از افراد جویای علم و کار شد و روز به روز، جمعیت روستا بیش‌تر گردید.
=صدور فتوی=
=صدور فتوی=
مولانا علی‌بائی از بدو ورود به ایران، به عنوان تنها مرجع  دینی منطقه شناخته می‌شدند و مردم از سراسر منطقه و دیگر مناطق جهت اخذ فتوا به ایشان مراجعه می‌کردند. ابتدا به علت نبود امکانات، این فتواها جمع آوری نمی‌شد. بعد از مدتی مولانا تصمیم گرفتند بخشی در حوزه به عنوان دارالافتا در نظر بگیرند تا از یک سو ارتباط مردم با حوزه بیش‌تر شود و از سوی دیگر،  امکان ثبت فتاوا فراهم آید. در ابتدا خود مولانا در کار مدیریت و صدور فتوا فعال بودند، تا اینکه در سال 83  سه عمل جراحی، توان ادامه فعالیت را از ایشان گرفت. بعد از این سال، مولانا با وجود کهولت سن و بیماری، در حوزه حضور پیدا می‌کردند و با ارشادات و راهنمایی‌های حکیمانه‌یشان کارها را به پیش می‌بردند.<br>
مولانا علی‌بائی از بدو ورود به ایران، به عنوان تنها مرجع  دینی منطقه شناخته می‌شدند و مردم از سراسر منطقه و دیگر مناطق جهت اخذ فتوا به ایشان مراجعه می‌کردند. ابتدا به علت نبود امکانات، این فتواها جمع آوری نمی‌شد. بعد از مدتی مولانا تصمیم گرفتند بخشی در حوزه به عنوان دارالافتا در نظر بگیرند تا از یک سو ارتباط مردم با حوزه بیش‌تر شود و از سوی دیگر،  امکان ثبت فتاوا فراهم آید. در ابتدا خود مولانا در کار مدیریت و صدور فتوا فعال بودند، تا اینکه در سال 83  سه عمل جراحی، توان ادامه فعالیت را از ایشان گرفت. بعد از این سال، مولانا با وجود کهولت سن و بیماری، در حوزه حضور پیدا می‌کردند و با ارشادات و راهنمایی‌های حکیمانه‌یشان کارها را به پیش می‌بردند.<br>
Writers، confirmed، مدیران
۸۷٬۸۱۰

ویرایش