پرش به محتوا

جهمیه: تفاوت میان نسخه‌ها

۶ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۳ ژوئن ۲۰۲۲
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۵: خط ۱۵:


'''جبر گرایی مطلق'''
'''جبر گرایی مطلق'''
در تفکر این فرقه جز خدا هیچ خالق یا فاعل دیگری شناخته نمی‌شود. بنابراین، انتساب افعال به انسان از روی مجاز و مسامحه است. مثلا می‌بینیم که طلوع و غروب به خورشید نسبت داده می‌شود در حالی که خورشید نقشی در طلوع و غروبش ندارد، ولی می‌گویند خورشید طلوع یا غروب کرد.و یا چرخش سنگ آسیا را  به خود سنگ آسیا نسبت می‌دهند و حال آن که سنگ آسیا نقشی در چرخش خود ندارد. بنا بر این نه خورشید و نه سنگ آسیا هیچ کدام در فاعلیت خود نقشی ندارند، ولی به طور مسامحه و مجاز حرکات‌شان به خودشان نسبت داده می‌شود.<ref> بغدادی عبدالقاهر بن الطاهربن محمد، الفرق بین الفرق، ، بیروت، دارالمعرفه، ۱۴۱۷ هجری، چاپ۲  ص۱۹۴.</ref>
در تفکر این فرقه جز خدا هیچ خالق یا فاعل دیگری شناخته نمی‌شود. بنابراین، انتساب افعال به انسان از روی مجاز و مسامحه است. مثلا می‌بینیم که طلوع و غروب به خورشید نسبت داده می‌شود در حالی که خورشید نقشی در طلوع و غروبش ندارد، ولی می‌گویند خورشید طلوع یا غروب کرد.و یا چرخش سنگ آسیا را  به خود سنگ آسیا نسبت می‌دهند و حال آن که سنگ آسیا نقشی در چرخش خود ندارد. بنا بر این نه خورشید و نه سنگ آسیا هیچ کدام در فاعلیت خود نقشی ندارند، ولی به طور مسامحه و مجاز حرکات‌شان به خودشان نسبت داده می‌شود.<ref> بغدادی عبدالقاهر بن الطاهربن محمد، الفرق بین الفرق، ، بیروت، دارالمعرفه، ۱۴۱۷ هجری، چاپ۲  ص۱۹۴.</ref>


'''ایمان و معرفت'''
'''ایمان و معرفت'''
[[ایمان]] یعنی معرفت به خدا و [[کفر]] یعنی جهل به خدا. کسی که در دلش به خدا اقرار کند و او را بشناسد، هر چند با زبان انکار کند، کافر نیست. در نتیجه مسئله ای به نام اقرار و عمل؛ خارج از اصل ایمان است و به ایمان ربطی ندارد. در این ادعا به روایت «انّ اوّل الدّین معرفته» استدلال شده است و این منشا عقیده به ارجاء است.<ref>سبحانی جعفر، بحوث فی الملل والنحل،  قم، مؤسسه نشر اسلامی وابسته به جامعه مدرسین قم، ۱۴۱۴ ج۳، ص۱۴۰.</ref>   
[[ایمان]] یعنی معرفت به خدا و [[کفر]] یعنی جهل به خدا. کسی که در دلش به خدا اقرار کند و او را بشناسد، هر چند با زبان انکار کند، کافر نیست. در نتیجه مسئله ای به نام اقرار و عمل؛ خارج از اصل ایمان است و به ایمان ربطی ندارد. در این ادعا به روایت «انّ اوّل الدّین معرفته» استدلال شده است و این منشا عقیده به ارجاء است.<ref>سبحانی جعفر، بحوث فی الملل والنحل،  قم، مؤسسه نشر اسلامی وابسته به جامعه مدرسین قم، ۱۴۱۴ ج۳، ص۱۴۰.</ref>   


'''نفی صفات مخلوق از خالق'''
'''نفی صفات مخلوق از خالق'''
در نگاه جهمیه، صفات مخصوص بندگان را نمی‌توان به خدا حمل کرد. به عنوان مثال، صفاتی چون عالم، حی، مرید، شی و...را نمی‌توان به خدا نسبت داد، ولی صفاتی چون [[خالق]]، قادر و... فقط اختصاص به خداوند دارد، چون فقط خداوند است که دارای قدرت است و می‌تواند خلق کند. پس اگر صفات مخصوص بندگان را به خدا نسبت دهیم، در دام تشبیه گرفتار می‌شویم.<ref>بغدادی، عبدالقاهر بن الطاهر بن محمد، الفرق بین الفرق،  بیروت، دارالمعرفه، ۱۴۱۷ هجری، چاپ۲، ص۲۱۱،</ref> <ref>شهرستانی محمدبن عبدالکریم، الملل والنحل، ، بیروت، دارالمعرفه، ۱۴۱۰ هجری، چاپ اول، ج۱، ص۹۸</ref>     
در نگاه جهمیه، صفات مخصوص بندگان را نمی‌توان به خدا حمل کرد. به عنوان مثال، صفاتی چون عالم، حی، مرید، شی و...را نمی‌توان به خدا نسبت داد، ولی صفاتی چون [[خالق]]، قادر و... فقط اختصاص به خداوند دارد، چون فقط خداوند است که دارای قدرت است و می‌تواند خلق کند. پس اگر صفات مخصوص بندگان را به خدا نسبت دهیم، در دام تشبیه گرفتار می‌شویم.<ref>بغدادی، عبدالقاهر بن الطاهر بن محمد، الفرق بین الفرق،  بیروت، دارالمعرفه، ۱۴۱۷ هجری، چاپ۲، ص۲۱۱،</ref> <ref>شهرستانی محمدبن عبدالکریم، الملل والنحل، ، بیروت، دارالمعرفه، ۱۴۱۰ هجری، چاپ اول، ج۱، ص۹۸</ref>     


'''علم خدا حادث است'''
'''علم خدا حادث است'''
این فرقه معتقدند که علم خدا به اشیاء حادث است (به این معنا که خدا از قبل عالم به احوال موجودات نبوده است) در این صورت، یا علم خدا پس از حدوث اشیاء هم چنان باقی می‌ماند یا دچار تغییر می‌شود. اگر صورت اول را بپذیریم در حق خدا قائل به جهل شده‌ایم چون متعلق علم پیشین این است که اشیاء به وجود خواهند آمد و متعلق علم پسین این است که اشیاء به وجود آمده‌اند بنابراین اگر با وجود تفاوت در متعلق علم، در خود علم تفاوتی به وجود نیاید، علم با معلوم مطابقت نخواهد کرد و این مستلزم جهل خواهد شد. اما در صورت دوم که علم خدا به اشیاء از نوع حادث باشد، پس چون لازمه حدوث تغییر است، با این حساب مشکلی در فهم علم خدا که حادث است، ایجاد نخواهد.<ref>بغدادی، عبدالقاهربن الطاهربن محمد، الفرق بین الفرق، بیروت، دارالمعرفه، ۱۴۱۷ هجری، چاپ۲، ص۱۹۴</ref> <ref>شهرستانی، محمدبن عبدالکریم، الملل والنحل،  بیروت، دارالمعرفه، ۱۴۱۰ هجری، چاپ اول، ج۱، ص۹۸،</ref>   
این فرقه معتقدند که علم خدا به اشیاء حادث است (به این معنا که خدا از قبل عالم به احوال موجودات نبوده است) در این صورت، یا علم خدا پس از حدوث اشیاء هم چنان باقی می‌ماند یا دچار تغییر می‌شود. اگر صورت اول را بپذیریم در حق خدا قائل به جهل شده‌ایم چون متعلق علم پیشین این است که اشیاء به وجود خواهند آمد و متعلق علم پسین این است که اشیاء به وجود آمده‌اند بنابراین اگر با وجود تفاوت در متعلق علم، در خود علم تفاوتی به وجود نیاید، علم با معلوم مطابقت نخواهد کرد و این مستلزم جهل خواهد شد. اما در صورت دوم که علم خدا به اشیاء از نوع حادث باشد، پس چون لازمه حدوث تغییر است، با این حساب مشکلی در فهم علم خدا که حادث است، ایجاد نخواهد.<ref>بغدادی، عبدالقاهربن الطاهربن محمد، الفرق بین الفرق، بیروت، دارالمعرفه، ۱۴۱۷ هجری، چاپ۲، ص۱۹۴</ref> <ref>شهرستانی، محمدبن عبدالکریم، الملل والنحل،  بیروت، دارالمعرفه، ۱۴۱۰ هجری، چاپ اول، ج۱، ص۹۸،</ref>   


'''قرآن حادث است'''
'''قرآن حادث است'''
جهمیه معتقدند که کلام خدا از جنس حادث است و چون [[قرآن]] نیز کلام الهی است پس قدیم نیست.<ref>شهرستانی، محمدبن عبدالکریم، الملل والنحل، بیروت، دارالمعرفه، ۱۴۱۰ هجری، چاپ اول، ج۱، ص۹۸</ref> امامیه نیز در این جهت که قرآن حادث است با جهمیه عقیده ای مشترک دارند.
جهمیه معتقدند که کلام خدا از جنس حادث است و چون [[قرآن]] نیز کلام الهی است پس قدیم نیست.<ref>شهرستانی، محمدبن عبدالکریم، الملل والنحل، بیروت، دارالمعرفه، ۱۴۱۰ هجری، چاپ اول، ج۱، ص۹۸</ref> امامیه نیز در این جهت که قرآن حادث است با جهمیه عقیده ای مشترک دارند.
    
    
'''خدا دیده نمی‌شود'''
'''خدا دیده نمی‌شود'''
جهمیه نیز همچون امامیه معتقدند که خداوند در [[قیامت]] نیز دیده نمی‌شود.<ref>شهرستانی، محمدبن عبدالکریم، الملل والنحل، بیروت، دارالمعرفه، ۱۴۱۰ هجری، چاپ اول، ج۱، ص۹۹</ref>   
جهمیه نیز همچون امامیه معتقدند که خداوند در [[قیامت]] نیز دیده نمی‌شود.<ref>شهرستانی، محمدبن عبدالکریم، الملل والنحل، بیروت، دارالمعرفه، ۱۴۱۰ هجری، چاپ اول، ج۱، ص۹۹</ref>   


confirmed
۵٬۹۱۴

ویرایش