زید بن ارقم
زید بن ارقم | |
---|---|
نام کامل | زید بن اَرقَم انصاری خزرجی |
اطلاعات شخصی | |
محل تولد | مدینه |
روز درگذشت | ۶۵ق. یا ۶۶ق. و یا ۶۸ق. |
محل درگذشت | کوفه |
دین | اسلام، شیعه |
فعالیتها |
|
زید بن اَرقَم انصاری خزرجی فرزند زید بن قیس بن نعمان بن مالک انصاری خزرجی است. درباره کنیه او اختلاف بسیار است؛ عدهای او را أبا سعد و عده دیگر مثل هیثم او را ابا انیسه و نیز کنیههای ابوعمر؛ ابوعامر، ابوسعید براساس نقل واقدی درباره او وجود دارد. او با عبدالله بن رواحه بسیار مأنوس بود به گونهای که قبل از جنگ موته عبدالله بن رواحه اشعاری را سرود که در وصف شهادت طلبی بود و زید گریه کرد که ناگاه عبدالله ناراحت شده با شلاق به زید زد و گفت: وای بر تو من میخواهم شهید شوم و تو گریه میکنی! و سپس شعری را در وصف زید گفت.
نسب و کنیه
زید بن ارقم بن زید بن قیس بن نعمان بن مالک انصاری خزرجی است[۱]. درباره کنیه زید در منابع اختلاف نظر دیده میشود: ابوسعد، ابوانیسه، ابوعمرو، ابوعامر، ابوسعیده، ابن عدی، ابوعماره، ابوحمزه، ابوانیس[۲].
اسلام آوردن
وی پیش از بلوغ، اسلام آورده. پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به سبب خردسالی اش او را از حضور در جنگ احد، بازداشت[۳]. زید، توطئه منافقان خزرج در خیانت به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را خبر داد و خداوند نیز از او در سوره منافقون در قرآن، تمجید کرد[۴]. با مهاجرت امیرمؤمنان (علیهالسلام) به کوفه، وی نیز به آن جا رفت و در محلّه کِنْده، ساکن شد. او در مجلسی که ابن زیاد به سر بریده امام حسین (علیهالسلام) جسارت کرد، زبان به اعتراض گشود و فضائل ایشان را برشمرد. وفات او را بیشتر سال ۶۸ق، گفتهاند[۵].
زید در زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)
زید در نوزده جنگ شرکت داشت که در هفده غزوه همراه رسول خدا بود. اولین غزوهای که شرکت نمود، غزوه بنیمصطلق بود[۶]. او به دلیل کمی سن در احد و بدر حاضر نشد[۷].
زید کسی است که سخن منافقانه عبدالله بن ابی را به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) رساند. پس از آن که «عبد اللّه بن أبی» گفتار ناروای خود را انکار کرد و بر دروغ گفتن «زید بن أرقم» اصرار ورزید و قسم خورد و بزرگان أنصار هم از وی طرفداری کردند و «زید» را به عذر آن که کودک است، به خطا و اشتباه در نقل نسبت دادند. در این هنگام سوره منافقون نازل شد و گفتار ناروای «عبد اللّه بن أبی» را در آن سوره بازگفت: یقُولُونَ لَئِن رَّجَعْنَا إِلَی الْمَدِینَةِ لَیخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ ۚ وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِینَ وَلَٰکِنَّ الْمُنَافِقِینَ لَا یعْلَمُونَ یقُولُونَ لَئِنْ رَجَعْنا إِلَی الْمَدِینَةِ، لَیخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ [منافقون–۸] (ترجمه: میگویند: «اگر به مدینه برگردیم، قطعاً آنکه عزتمندتر است آن زبونتر را از آنجا بیرون خواهد کرد.» و[لی] عزت از آن خدا و از آن پیامبر او و از آن مؤمنان است؛ لیکن این دورویان نمیدانند.)
و نیز: هُمُ الَّذِینَ یقُولُونَ لَا تُنفِقُوا عَلَیٰ مَنْ عِندَ رَسُولِ اللَّهِ حَتَّیٰ ینفَضُّوا... [منافقون–۷] (ترجمه: آنان کسانیاند که میگویند: «به کسانی که نزد پیامبر خدایند انفاق مکنید تا پراکنده شوند...) خداوند متعال در همان آغاز سوره به دروغگوئی منافقان گواهی داد و دروغ بودن قَسمهای ایشان را آشکار ساخت و رسول خود را توجه داد که: ظاهر فریبنده این منافقان تو را مغرور نکند و او را فرمود که: دشمن تو همین منافقانند، از ایشان برحذر باش، و گفتار نفاقآمیز ایشان را باور مکن.
خلفای سهگانه
از فضل بن شاذان نقل شده است که زید بن ارقم از نخستین کسانی بود که پس از درگذشت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به سوی امام علی (علیهالسلام) برگشتند[۸].
زید در واقعه سقیفه به طرفداری از امام علی (علیهالسلام) معتقد بود اگر ایشان به جانشینی پیامبر مطرح شود اختلافی پیش نخواهد آمد[۹].
خلافت امام علی (علیهالسلام)
زید به همراه امام علی (علیهالسلام) در جنگ صفین شرکت کرد و از یاران ویژه او بود[۱۰].
برخی گفتهاند در ماجرای رحبه هنگامی که امیرالمؤمنین (علیهالسلام) از صحابه خواست که شنیده خود از پیامبرصلی الله علیه را درباره حدیث «من کنت مولاه فعلی مولاه»[۱۱] گواهی دهند زید گواهی نداد و امام دعا کرد که او کور شود و چنین شد.
سید محسن امین مینویسد از آنجا که چنین روایتی درباره براء بن عازب هم آمده است ظاهراً روایتهایی که کتمان شهادت را به زید نسبت دادهاند اشتباه با براء است؛ چرا که راویان بسیاری، حدیث غدیر را از زید نقل کردهاند. علاوه بر اینکه، زید از کسانی است که علی را بر دیگران برتر میدانست و از یاران ویژه آن حضرت بود[۱۲].
خطبه غدیر
زید از راویان حدیث غدیر از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است و راویان بسیاری در میان منابع معتبر اهلسنت از جمله: احمد بن حنبل در مسند، نسائی در السنن الکبری و خصائص امیرالمؤمنین، حاکم در مستدرک این حدیث را با اسناد گوناگون از وی نقل کردهاند[۱۳].
اعتراض به ابن زیاد
علامه مجلسی مینویسد: از سعد بن معاذ و عمرو بن سهل نقل شده است که در مجلس ابن زیاد حاضر بودیم و مشاهده کردیم که عبیدالله با چوبدستی خود به چشمها و لب امام حسین (علیهالسلام) میزد و نسبت به آن حضرت جسارت میکرد؛ زید بن ارقم حاضر بود، با دیدن این صحنه گفت: ای ابن زیاد چوبدستیات را بردار، چرا که من رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را دیدم که لبان مبارکش را بر این لب و دهان مینهاد، (و آنها را میبوسید) آنگاه با صدای بلند گریه کرد.
در اینجا ابن زیاد گفت: ای دشمن خدا! خداوند چشمانت را گریان کند! اگر پیرمرد فرتوتی نبودی که عقلت را از دست دادهای، به یقین گردنت را میزدم[۱۴]!
زید گفت: پس بگذار ماجرای دیگری را برای تو بگویم که از آنچه گفتم نیز مهمتر است و آن این است که من روزی رسول خداصلی الله علیه را دیدم که حسن (علیهالسلام) را روی زانوی راست و حسین (علیهالسلام) را روی زانوی چپ خود نشانده بود؛ دستان مبارک خود را بر سر آنها کشید و گفت: «أَللّهُمَّ إِنّی أسْتَوْدِعُکَ إیاهُما وَ صالِحَ الْمُؤمِنینَ»[۱۵]؛ (خدایا من این دو و مؤمنان صالح را به تو میسپارم.) اکنون بگو با امانت رسول خدا چه کردهای[۱۶]؟
مطابق نقل طبری، زید بن ارقم پس از این گفتگو از مجلس ابن زیاد برخاست و بیرون رفت[۱۷]. وقتی که بیرون رفت، برخی از مردم گفتند: زید بن ارقم سخنان دیگری بر زبان جاری ساخت که اگر عبیدالله آنها را میشنید، حتماً او را به قتل میرساند. راوی این خبر میگوید: پرسیدم چه گفت؟
گفتند: زید هنگامی که از کنار ما میگذشت، گفت: «مَلِکَ عَبْدٌ حُرّاً; بردهای مالک آزادهای شده است»؛ سپس افزود: «یا مَعْشَرَ الْعَرَبِ! اَلْعَبیدُ بَعْدَ الْیوْمِ، قَتَلْتُمُ ابْنَ فاطِمَةَ وَ أَمَّرْتُمُ ابْنَ مَرْجانَةَ، فَهُوَ یقْتُلُ خِیارَکُمْ وَ یسْتَعْبِدُ شِرارَکُمْ، فَرَضیتُمْ بِالذُّلِّ، فَبُعْداً لِمَنْ رَضِی بِالذُّلِّ»؛ (ای مردم عرب! شما پس از این روز، برده اید! فرزند فاطمه را کشتید و پسر مرجانه را فرمانروا ساختید. او کسی است که خوبان شما را میکشد و بدان شما را به بردگی و فرمانبری میگیرد، از رحمت خدا دورباد آن کس که به ذلّت و خواری راضی شد[۱۸].)
سر امام حسین (علیهالسلام) بر نیزه
روایت دیگری نیز از زید نقل شده است که میگوید: هنگامی که سر امام حسین (علیهالسلام) در کوفه در حالی که بر نیزه بود در برابرم عبور داده شد من در غرفهای نشسته بودم. چون مقابل من رسید شنیدم میگفت: أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْکَهْفِ وَالرَّقِیمِ کَانُوا مِنْ آیاتِنَا عَجَبًا [کهف–۹] (ترجمه: مگر پنداشتی اصحاب کهف و اصحاب رقیم[خفتگان غار لوحهدار] از آیات ما شگفت بوده است؟) پس به خدا سوگند مو بر بدنم راست شد و صدا زدم: پسر رسول خدا! بخدا سوگند! سر تو شگفتتر و شگفتتر است[۱۹].
احادیث و آثار
زید بن اَرقَم، از جمله راویانی است که علی (علیهالسلام) را نخستین اسلام آورنده یاد کرده و ایشان را از دیگران برتر دانستهاند[۲۰]. وی علاوه بر حدیث غدیر[۲۱]، از راویان حدیث کسا[۲۲] نیز بوده است. نووی مینویسد: زید، هفتاد حدیث از پیامبرصلی الله علیه روایت کرده که برخی از آنها درباره فضیلت علی (علیهالسلام) هستند[۲۳]. احمد بن حنبل، روایات او را گزارش کرده که بیشتر آنها درباره فضائل اهل بیت (علیهالسلام) است[۲۴].
درگذشت
سال مرگ زید مورد اختلاف است. ابن سعد در طبقات، حاکم در مستدرک، نیز در استیعاب و اُسْدُالغابة گفتهاند وی در کوفه در ۶۸ق درگذشت. برخی درگذشتِ وی را در کوفه در روزگار حکمرانی مختار در سال ۶۶ قمری و برخی ۶۵ق را سال درگذشت وی دانستهاند[۲۵].
پانویس
- ↑ الامین، اعیان الشیعه، ج۷، ص۸۷/ الاصابه، ج۲، ص۴۸۷.
- ↑ الامین، اعیان الشیعه، ج۷، ص۸۷-۸۸.
- ↑ تهذیب الأسماء و اللّغات: ج۱ ص۱۹۹.
- ↑ تهذیب الأسماء و اللّغات: ج۱ ص۱۹۹.
- ↑ الطبقات الکبری: ج۶ ص۱۸، الاستیعاب: ج۲ ص۱۰۹.
- ↑ ابن عبد البر، الاستیعاب، ج۲، ص۵۳۵.
- ↑ رجال الطوسی: ص۳۹ ش۲۳۹ و ص۶۴ ش۵۶۵ و ص۹۴، ش۹۳۳ و ص۱۰۰ ش۹۸۰، رجال البرقی: ص۲، ص۷، رجال الکشّی: ج۱ ص۱۸۲.
- ↑ الطوسی، اختیار معرفة الرجال، ج۱، ص۱۷۷-۱۸۲.
- ↑ الامین، اعیان الشیعه، ج۷، ص۸۸.
- ↑ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۲، ص۵۳۶.
- ↑ علام الوری بأعلام الهدی، ص: 133.
- ↑ الامین، اعیان الشیعة، ج۷، ص۸۸.
- ↑ رجوع کنید به: الامینی، الغدیر، ج۱، صص ۷۷-۹۲.
- ↑ گفتگوی زید و عبیدالله تا اینجا را شیخ مفید نیز در ارشاد (صص ۱۱۴-۱۱۵) با اندک اختلافی در عبارت، نقل کرده است.
- ↑ بحارالانوار، ج 45، ص 118.
- ↑ المجلسی، بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۱۸.
- ↑ در بحارالانوار (ج ۴۵، ص۱۱۷) آمده است: او در حالی که صدایش به گریه بلند بود، از آنجا خارج شد.
- ↑ تاریخ طبری، ج۵، ص۴۵۶ و بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۱۶.
- ↑ المفید، الارشاد، ص۱۱۷.
- ↑ شرح نهج البلاغة، ابن ابی الحدید: ج۴ ص۱۱۹.
- ↑ الغدیر: ج۱ ص۲۹.
- ↑ شرح نهج البلاغة، ابن ابی الحدید: ج۳ ص۲۰۷.
- ↑ تهذیب الأسماء و اللّغات: ج۱ ص۱۹۹.
- ↑ مسند ابن حنبل: ج۷ ص۷۴.
- ↑ الامین، اعیان الشیعه، ج۷، ص۸۷.