۸۷٬۷۷۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ']] ↵<references />' به ']]') |
جز (جایگزینی متن - 'آنها' به 'آنها') |
||
خط ۲۶: | خط ۲۶: | ||
اشعری [۲۲] و بغدادی [۲۳] عقاید بکریه را ـ که عقاید خاص کلامی است ـ در کنار عقاید [[نجاریه|نجاریّه]]، [[جهمیه|جَهمیّه]] و [[ضراریه|ضِراریّه]] به طور مستقل آورده اند. | اشعری [۲۲] و بغدادی [۲۳] عقاید بکریه را ـ که عقاید خاص کلامی است ـ در کنار عقاید [[نجاریه|نجاریّه]]، [[جهمیه|جَهمیّه]] و [[ضراریه|ضِراریّه]] به طور مستقل آورده اند. | ||
اوج فعالیتهای این فرقه در اواخر سده۲ و نیز سده ۳ق بوده است. گزارشهای جاحظ، [۲۴][۲۵] [[ابن قتیبه]]، [۲۶] اشعری، [۲۷][۲۸][۲۹] که آنها را به صورت فرقهای مستقل معرفی کرده است، و نیز ردیههای هشام بن عمروفوطی (د ۲۳۰ق/۸۴۵) محمدابن سحنون مالکی (د۲۵۶ق/ ۸۷۰م) و ابن ابیزید مالکی (د ۳۸۶ق/۹۹۶م) [۳۰][۳۱][۳۲] که برضد این فرقه نوشتهاند، نشاندهنده فعالیت آنها و واکنش فرقههای مختلف نسبت به آنهاست. پس از این دوره از اهمیت آنها کاسته میشود. بغدادی آنها را فرقهای مستقل با پیروانی اندک میداند. [۳۳] شهرستانی اصلاً درباره | اوج فعالیتهای این فرقه در اواخر سده۲ و نیز سده ۳ق بوده است. گزارشهای جاحظ، [۲۴][۲۵] [[ابن قتیبه]]، [۲۶] اشعری، [۲۷][۲۸][۲۹] که آنها را به صورت فرقهای مستقل معرفی کرده است، و نیز ردیههای هشام بن عمروفوطی (د ۲۳۰ق/۸۴۵) محمدابن سحنون مالکی (د۲۵۶ق/ ۸۷۰م) و ابن ابیزید مالکی (د ۳۸۶ق/۹۹۶م) [۳۰][۳۱][۳۲] که برضد این فرقه نوشتهاند، نشاندهنده فعالیت آنها و واکنش فرقههای مختلف نسبت به آنهاست. پس از این دوره از اهمیت آنها کاسته میشود. بغدادی آنها را فرقهای مستقل با پیروانی اندک میداند. [۳۳] شهرستانی اصلاً درباره آنها سخنی نمیگوید و گویی آنها را نمیشناسد. [۳۴] | ||
=عقاید بکریه= | =عقاید بکریه= | ||
خط ۶۶: | خط ۶۶: | ||
بکر شخص منافق را مؤمن و [[مسلمان|مسلمان]] میدانست. [۸۱][۸۲] حتی شخصی که خداوند بر قلبش مهر زده، به ایمان امر شده است و باید اخلاص بورزد، اما آن مهر میان شخص و ایمان و اخلاص وی قرار گرفته است و عقوبت وی به شمار میآید. [۸۳] گویا بکر در اینجا با دایی خود اختلاف نظر داشته است، چه، عبدالواحد امری را که میان شخص و اخلاص حائل باشد، نمیپذیرفت و معتقد بود که گناهکار به اخلاص امر نشده است. [۸۴] به هر حال، آرائی از این دست بکر را به جبریه نزدیک میکند. | بکر شخص منافق را مؤمن و [[مسلمان|مسلمان]] میدانست. [۸۱][۸۲] حتی شخصی که خداوند بر قلبش مهر زده، به ایمان امر شده است و باید اخلاص بورزد، اما آن مهر میان شخص و ایمان و اخلاص وی قرار گرفته است و عقوبت وی به شمار میآید. [۸۳] گویا بکر در اینجا با دایی خود اختلاف نظر داشته است، چه، عبدالواحد امری را که میان شخص و اخلاص حائل باشد، نمیپذیرفت و معتقد بود که گناهکار به اخلاص امر نشده است. [۸۴] به هر حال، آرائی از این دست بکر را به جبریه نزدیک میکند. | ||
از سوی دیگر بکر آثار تولید شده از فعل را به خود فعل نسبت نمیدهد و به اصطلاح منکر «تولد» است و عقیده دارد که به آفرینش الهی است که فعلی فعل دیگر را میزاید. [۸۵][۸۶] شاید همین طرز تلقی باعث شده است که برخی وی را جبری مذهب بدانند مثلاً مقریزی [۸۷] بدینسان، مثلاً خداوند است که درد و رنج را هنگام ضرب و جرح میآفریند و جایز است که خداوند ضرب و جرح را بیافریند، ولی درد را نیافریند. [۸۸][۸۹] اما خداوند درد را تنها برای کسی میآفریند که استحقاق آن را دارد. از اینرو، کودکان درد را احساس نمیکنند. [۹۰][۹۱][۹۲][۹۳][۹۴][۹۵][۹۶] زیرا خداوند عادلتر از آن است که بیگناهی را بیازارد. البته واکنش کودکان در مقابل ضرب و جرح به سبب مجازات و عقوبت والدینشان است. [۹۷] حیوانات نیز با آنکه گناهی نکردهاند، برای سود انسانها دچار درد میشوند. [۹۸] این رأی بعدها تغییر کرد و بکریه برآن شدند که کودکان، دیوانگان و حیوانات هیچ یک درد را حس نمیکنند، زیرا اگر خداوند | از سوی دیگر بکر آثار تولید شده از فعل را به خود فعل نسبت نمیدهد و به اصطلاح منکر «تولد» است و عقیده دارد که به آفرینش الهی است که فعلی فعل دیگر را میزاید. [۸۵][۸۶] شاید همین طرز تلقی باعث شده است که برخی وی را جبری مذهب بدانند مثلاً مقریزی [۸۷] بدینسان، مثلاً خداوند است که درد و رنج را هنگام ضرب و جرح میآفریند و جایز است که خداوند ضرب و جرح را بیافریند، ولی درد را نیافریند. [۸۸][۸۹] اما خداوند درد را تنها برای کسی میآفریند که استحقاق آن را دارد. از اینرو، کودکان درد را احساس نمیکنند. [۹۰][۹۱][۹۲][۹۳][۹۴][۹۵][۹۶] زیرا خداوند عادلتر از آن است که بیگناهی را بیازارد. البته واکنش کودکان در مقابل ضرب و جرح به سبب مجازات و عقوبت والدینشان است. [۹۷] حیوانات نیز با آنکه گناهی نکردهاند، برای سود انسانها دچار درد میشوند. [۹۸] این رأی بعدها تغییر کرد و بکریه برآن شدند که کودکان، دیوانگان و حیوانات هیچ یک درد را حس نمیکنند، زیرا اگر خداوند آنها را بدون گناه دچار درد کند، به آنها ظلم کرده است. [۹۹][۱۰۰] این نظر مورد پسند برخی نیفتاده است و بکریه را منکر معلومات بدیهی و ضروریات دانستهاند. [۱۰۱][۱۰۲][۱۰۳][۱۰۴][۱۰۵] | ||
عجیب اینکه بکر با آنکه در پارهای از عقاید جبرگراست، اما در مسأله استطاعت (ه م) جانب [[معتزله|معتزله]] را میگیرد و آن را پیش از فعل میداند. [۱۰۶] | عجیب اینکه بکر با آنکه در پارهای از عقاید جبرگراست، اما در مسأله استطاعت (ه م) جانب [[معتزله|معتزله]] را میگیرد و آن را پیش از فعل میداند. [۱۰۶] | ||