۲۱٬۸۹۸
ویرایش
جز (←استادان) |
جز (←استادان) |
||
خط ۳۵: | خط ۳۵: | ||
زندگی ادبی و روشنفکری او در اثر برخورد با محمود عباس عقاد یـکی از پیـشوایان ادبـی آن عصر شکل گرفت. دومین فردی که افـکار سـید را تـحت تـأثیر قـرار داد، [[ابو الاعلی مودودی|ابـو الاعلی مودودی]] بود. سید بیش از همه به عقاید او احترام میگذاشت و شالوده فکری او نیز مشابه مبنای مودودی بود. | زندگی ادبی و روشنفکری او در اثر برخورد با محمود عباس عقاد یـکی از پیـشوایان ادبـی آن عصر شکل گرفت. دومین فردی که افـکار سـید را تـحت تـأثیر قـرار داد، [[ابو الاعلی مودودی|ابـو الاعلی مودودی]] بود. سید بیش از همه به عقاید او احترام میگذاشت و شالوده فکری او نیز مشابه مبنای مودودی بود. | ||
تأثیر ابو الاعلی مودودی بر سید قطب را بهطور کامل میتوان در کـتاب "مـعالم فی الطریق" مشاهده کرد. سید در سراسر این کتاب از دو مفهوم "عبودیت" و "حکمیت" بهعنوان کلید رابطۀ انسان و [[خداوند|خداوند]] نام میبرد. این دو اصطلاح در کتاب المصطلحات، "اللّه، الرب، العباده، الدین"را آنچنانکه در دوران رسالت [[پیامبر|پیامبر]] و تـوسط اعـراب درک میشد ریشهیابی کند، نه آنچنانکه در طول قرنهای معاصر تفسیر شده است. ایشان همچون مودودی، تنها حکمیت قانونی و شرعی را در یک جامعه اسـلامی حـکمیت خداوندی میداند. به همین تـرتیب خـداوند تنها موضوع عبادت و ستایش است. رژیم هم تنها میتواند با "الحکم بما انزل اللّه"به اعمال حکمیت بپردازد، فقط حکومتی عادلانه است که نـشان | تأثیر ابو الاعلی مودودی بر سید قطب را بهطور کامل میتوان در کـتاب "مـعالم فی الطریق" مشاهده کرد. سید در سراسر این کتاب از دو مفهوم "عبودیت" و "حکمیت" بهعنوان کلید رابطۀ انسان و [[خداوند|خداوند]] نام میبرد. این دو اصطلاح در کتاب المصطلحات، "اللّه، الرب، العباده، الدین"را آنچنانکه در دوران رسالت [[پیامبر|پیامبر]] و تـوسط اعـراب درک میشد ریشهیابی کند، نه آنچنانکه در طول قرنهای معاصر تفسیر شده است. ایشان همچون مودودی، تنها حکمیت قانونی و شرعی را در یک جامعه اسـلامی حـکمیت خداوندی میداند. به همین تـرتیب خـداوند تنها موضوع عبادت و ستایش است. رژیم هم تنها میتواند با "الحکم بما انزل اللّه"به اعمال حکمیت بپردازد، فقط حکومتی عادلانه است که نـشان [[خدا|الله]] داشته باشد و تنها قـانونی کـه در برابر تباهی و فساد و تبدیل شدن به وسیلهای در خدمت یک مستبد مصونیت دارد، قانونی است که بر اساس کتاب خداوند (شریعت اللّه) استوار باشد. در جامعه جاهلی بر خلاف جامعه اسلامی حکمیت مطلق بـه خـدا نیست و متعلق به دیگران است. ویژگی جامعه جاهلی با اوج رساندن صاحب قدرت، چه فرد، چه طبقه و یا حزب و ستایش وی از سوی مردم است. | ||
مودودی در تفسیر آیاتی که مسلمانان را عـبادت هـمه به جـز خدا نهی میکند میگوید: در آیاتی که کلمه [[عبادت]] به معنی عبودیت و عبادت آمده، موضوع عبودیت یا [[شیطان]] است یا طاغوتیانی که خود را به [[بت]] و عبادتکنندگان خداوند را به سـتایشگران و خـدمتگزاران خـود تبدیل کردهاند. به عبارت دیگر، رهبران، مردم را وامیدارند طبق قوانین ساخته و پرداختهشان زندگی کنند و در عین حال کـتاب خـداوند را پشت سر خود پنهان کنند. | مودودی در تفسیر آیاتی که مسلمانان را عـبادت هـمه به جـز خدا نهی میکند میگوید: در آیاتی که کلمه [[عبادت]] به معنی عبودیت و عبادت آمده، موضوع عبودیت یا [[شیطان]] است یا طاغوتیانی که خود را به [[بت]] و عبادتکنندگان خداوند را به سـتایشگران و خـدمتگزاران خـود تبدیل کردهاند. به عبارت دیگر، رهبران، مردم را وامیدارند طبق قوانین ساخته و پرداختهشان زندگی کنند و در عین حال کـتاب خـداوند را پشت سر خود پنهان کنند. | ||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
سید هم معتقد بود که حاکم ظـالم کـسی اسـت که بر هرشکل، خود را همچون بت برای ستایش مردم عرضه میکند. مودودی در جای دیگر مـعیار ضروری و کافی تشخیص اسلامی یا جاهلی بودن یک جامعه را در نوع عبودیت و حکمیتی مـیداند که در جامعه اعمال مـیشود. | سید هم معتقد بود که حاکم ظـالم کـسی اسـت که بر هرشکل، خود را همچون بت برای ستایش مردم عرضه میکند. مودودی در جای دیگر مـعیار ضروری و کافی تشخیص اسلامی یا جاهلی بودن یک جامعه را در نوع عبودیت و حکمیتی مـیداند که در جامعه اعمال مـیشود. | ||
'''سید قطب''' روش قرآنی مودودی را در پایهریزی جهانبینی ایدئولوژیک به کار میگیرد و برای اثبات درستی تشخیص خود از بیمار بودن تمدن غربی، فراوان به کتاب | '''سید قطب''' روش قرآنی مودودی را در پایهریزی جهانبینی ایدئولوژیک به کار میگیرد و برای اثبات درستی تشخیص خود از بیمار بودن تمدن غربی، فراوان به کتاب '''«انسان، موجود ناشناخته»''' ''الکسیس کارل'' که به عربی تـرجمه شده بود ارجاع میدهد. تشخیص کارل این بود که ریشه بیماری تمدن غرب،"پسماندگی علوم انسانی از علوم مادی" است، اما سید که در اصل بیمار بودن تمدن غربی با کارل همنظر اسـت، تـشخیص او را از اسباب این بیماری نمیپذیرد. از نظر ایشان، سبب بیماری کشنده این تمدن، برپایی آن بر مبنای بیدینی است."همه آفات دیگر از همین روزنه به آن سرازیر و جنایت حقیقی آن به انسان از سـرچشمه شـوم روانه شده است. به هدر دادن ارزشهای انسانی و ویژگیهای نوعی و فردی همگی ریشه در همین کشتزار کم ثمر دارد.<br> | ||
سید قطب با مباحثی که در زمینه دین و فطرت انسانی عرضه میکند. در پایـان بـه این نتیجه میرسد که تمدن غربی مخالف فطرت است، حتی اگر این تمدن موجودیتی در سطح دینی یافته باشد، زیرا سید قطب تمدن غربی را جهانی میشمارد و همواره از آن بهعنوان | سید قطب با مباحثی که در زمینه دین و فطرت انسانی عرضه میکند. در پایـان بـه این نتیجه میرسد که تمدن غربی مخالف فطرت است، حتی اگر این تمدن موجودیتی در سطح دینی یافته باشد، زیرا سید قطب تمدن غربی را جهانی میشمارد و همواره از آن بهعنوان '''تـمدن جـدید''' یـاد میکند. در حالیکه مودودی و پس از او نـدوی اصـرار دارنـد که این تمدن را اروپایی یا غربی بنامند. در اینجا سید علت شقاوت انسان در جهان معاصر را استیلای تمدن جدید و ارزشهای آن میداند و از نـگاه او ایـن ارزشها نیز، ارزشهای مادی و مخالف فطرت انسانی است کـه نـزاع بین افراد و بلکه در درون هرفرد را گسترش میدهد، این خودمحوریها، به نزاع بین گروهها و ملتها و کشورها تبدیل میشود. همانگونه کـه در دو [[جنگ|جـنگ]] جـهانی و صدها درگیری که به سبب تمدن جدید در گوشه و کنار جـهان رخ داده شاهد بودهایم. | ||
در اینجا سید | |||
== حیات فکری == | == حیات فکری == |