۴٬۹۳۳
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '=پانویس=↵{{پانویس رنگی}}' به '== پانویس == {{پانویس}}') |
جز (تمیزکاری) |
||
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
یکی دیگر از زمینه های عامی که به انحاء مختلف, هم در متون قدیم کلام و فلسفه و هم در مباحث جدید فلسفه دین, در ارتبایط با تناسخ وجود دارد, مسئله شرور و عدل الاهی است. در این جهان کودکان و حیوانات بی گناه رنج می برند, انسانها در شرایط نابرابر زاده می شوند, مصائب فجیع برای انسانهای نیکوکار واقع می شود و انسانهای بدکار در آسایش و نعمت به سر می برند. نظریه تناسخ در پی توجیه این شرور و رفع تعارض آن با عدل الاهی است. مطابق این نظریه هر کسی در زندگی ثمره کردار خود را می بیند, آسایش, ثروت و سلامت حاصل نیکوکاری فرد در زندگی گذشته است و تمامی مصائب و آلام حاصل کردارهای ناپسند اوست. | یکی دیگر از زمینه های عامی که به انحاء مختلف, هم در متون قدیم کلام و فلسفه و هم در مباحث جدید فلسفه دین, در ارتبایط با تناسخ وجود دارد, مسئله شرور و عدل الاهی است. در این جهان کودکان و حیوانات بی گناه رنج می برند, انسانها در شرایط نابرابر زاده می شوند, مصائب فجیع برای انسانهای نیکوکار واقع می شود و انسانهای بدکار در آسایش و نعمت به سر می برند. نظریه تناسخ در پی توجیه این شرور و رفع تعارض آن با عدل الاهی است. مطابق این نظریه هر کسی در زندگی ثمره کردار خود را می بیند, آسایش, ثروت و سلامت حاصل نیکوکاری فرد در زندگی گذشته است و تمامی مصائب و آلام حاصل کردارهای ناپسند اوست. | ||
==نقد نظریه شرور و تناسخ== | == نقد نظریه شرور و تناسخ == | ||
بر این نگرش دو دسته نقد وارد است. | بر این نگرش دو دسته نقد وارد است. | ||
===نقد اول=== | === نقد اول === | ||
*دسته اول به نحوه تبیین شرور در نظریه تناسخ مربوط می شود. | * دسته اول به نحوه تبیین شرور در نظریه تناسخ مربوط می شود. | ||
این نظریه توجیه وجود شرور را مشروط به استحقاق فرد برای پیش آمدن آن می کند و از همین رو شرور را نتایج عمل خود فرد می شمرد. در مقابل چنین رویکردی از چند منظر می توان استدلال کرد. نخست اعتقاد کسانی چون افلاطون و بعضی فیلسوفان اسلامی است که اصولاً شر را امر عدمی می شمرند و به این ترتیب صورت مسئله را پاک می کنند. از آن جا که دفاع مستدل از خود این تلقی چندان آسان نیست, برای چالش با نگرش معتقدان به تناسخ نیز نمی توان آن را برهان قاطعی شمرد. | این نظریه توجیه وجود شرور را مشروط به استحقاق فرد برای پیش آمدن آن می کند و از همین رو شرور را نتایج عمل خود فرد می شمرد. در مقابل چنین رویکردی از چند منظر می توان استدلال کرد. نخست اعتقاد کسانی چون افلاطون و بعضی فیلسوفان اسلامی است که اصولاً شر را امر عدمی می شمرند و به این ترتیب صورت مسئله را پاک می کنند. از آن جا که دفاع مستدل از خود این تلقی چندان آسان نیست, برای چالش با نگرش معتقدان به تناسخ نیز نمی توان آن را برهان قاطعی شمرد. | ||
خط ۶۳: | خط ۶۳: | ||
هم چنین قول به اعواض می تواند وجود رنج ها را توجیه کند, خدا در عوض هر رنجی به انسان پاداشی در این جهان یا جهان دیگر می دهد (نک: قاضی عبدالجبار, 13/405ـ430; شیخ طوسی, 7ـ 88). | هم چنین قول به اعواض می تواند وجود رنج ها را توجیه کند, خدا در عوض هر رنجی به انسان پاداشی در این جهان یا جهان دیگر می دهد (نک: قاضی عبدالجبار, 13/405ـ430; شیخ طوسی, 7ـ 88). | ||
===نقد دوم=== | === نقد دوم === | ||
دسته دوم نقد, توفیق فرض تناسخ در توجیه شرور را به زیر سؤال می برد. به رغم سخن ماکس وبر که تناسخ را منسجم ترین نظریه عدل الاهی در سراسر تاریخ بشر خوانده است<ref>نک: دایرةالمعارف دین, ذیل Transmigration</ref>, مفهوم تناسخ با مشکلات بنیادینی در توجیه شرور رو به روست. تناسخ ـ در ظاهر ـ توضیح می دهد که چرا مثلاً فرد (الف) در خانواده ای فقیر و با شرایط جسمانی نامطلوب به دنیا آمده است, اما نمی تواند به طور کلی اصل وجود شر را توجیه کند. علاوه بر این, همان طور که نینیان اسمارت (دایرةالمعارف فلسفه, ذیل Reincarnation) بیان می کند, صرف این نکته که مفهوم تناسخ بتواند شرور را تبیین کند, هرچند امتیازی برای آن محسوب می شود نمی تواند دلیل پذیرفتن آن باشد, چرا که اصولاً نمی توان فرضیه ای را تنها به صرف نتایج مثبت مترتب بر آن و بدون داشتن دلایل متقن در اثبات آن پذیرفت. | دسته دوم نقد, توفیق فرض تناسخ در توجیه شرور را به زیر سؤال می برد. به رغم سخن ماکس وبر که تناسخ را منسجم ترین نظریه عدل الاهی در سراسر تاریخ بشر خوانده است<ref>نک: دایرةالمعارف دین, ذیل Transmigration</ref>, مفهوم تناسخ با مشکلات بنیادینی در توجیه شرور رو به روست. تناسخ ـ در ظاهر ـ توضیح می دهد که چرا مثلاً فرد (الف) در خانواده ای فقیر و با شرایط جسمانی نامطلوب به دنیا آمده است, اما نمی تواند به طور کلی اصل وجود شر را توجیه کند. علاوه بر این, همان طور که نینیان اسمارت (دایرةالمعارف فلسفه, ذیل Reincarnation) بیان می کند, صرف این نکته که مفهوم تناسخ بتواند شرور را تبیین کند, هرچند امتیازی برای آن محسوب می شود نمی تواند دلیل پذیرفتن آن باشد, چرا که اصولاً نمی توان فرضیه ای را تنها به صرف نتایج مثبت مترتب بر آن و بدون داشتن دلایل متقن در اثبات آن پذیرفت. | ||
===وجود دور در تناسخ بر مبنای شرور=== | === وجود دور در تناسخ بر مبنای شرور === | ||
از سوی دیگر, هم چنان که جان هیک, فیلسوف معاصر, اشاره کرده است (335ـ336) مفهوم تناسخ نابرابری های انسانها در هنگام تولد را توضیح نمی دهد بلکه آن را تا ابد به تأخیر می اندازد, زیرا شرایط کنونی را براساس یک زندگی سابق توجیه می کند و شرایط آن زندگی سابق را نیز براساس زندگی قبل تر و همین طور تا بی نهایت. این امر شاید در جهت تأیید قِدَم نفس به کار بیاید, اما درباره مسئله شر به نتیجه ای نمی انجامد. صورت این استدلال به استدلالی که متکلمان اسلامی در ردّ تناسخ آورده اند شبیه است. متکلمان مسلمان نیز به مبدأ فرایند تناسخ توجه کردهاند و برای آن علتی خواسته اند. تناسخیان ـ از جمله دو فرقه نصیریه و دروزیه که امروزه نیز حضور دارند<ref>نک: ابوعزالدین, 146ـ147; الهفت الشریف, 49ـ51</ref> عموماً عصیان و گناه در زندگی پیشین را سبب تناسخ معرفی می کردند. متکلمان در مقابل چنین استدلال می کردند که اگر هر رنجی حفظ کیفر گناه باشد, آن امری که سبب گناه شده است, یعنی نخستین تکلیفی که گناه کاران با تن زدن از آن دچار معصیت شدهاند, توجیه ناپذیر خواهد بود, زیرا تکلیف در هر حال همراه با رنج و مشقت است و این مسئله به دور منتهی خواهد شد<ref>قاضی عبدالجبار, 13/419; همو, 2/488; جوینی, 280ـ281; شهرستانی, 2/395</ref>. | از سوی دیگر, هم چنان که جان هیک, فیلسوف معاصر, اشاره کرده است (335ـ336) مفهوم تناسخ نابرابری های انسانها در هنگام تولد را توضیح نمی دهد بلکه آن را تا ابد به تأخیر می اندازد, زیرا شرایط کنونی را براساس یک زندگی سابق توجیه می کند و شرایط آن زندگی سابق را نیز براساس زندگی قبل تر و همین طور تا بی نهایت. این امر شاید در جهت تأیید قِدَم نفس به کار بیاید, اما درباره مسئله شر به نتیجه ای نمی انجامد. صورت این استدلال به استدلالی که متکلمان اسلامی در ردّ تناسخ آورده اند شبیه است. متکلمان مسلمان نیز به مبدأ فرایند تناسخ توجه کردهاند و برای آن علتی خواسته اند. تناسخیان ـ از جمله دو فرقه نصیریه و دروزیه که امروزه نیز حضور دارند<ref>نک: ابوعزالدین, 146ـ147; الهفت الشریف, 49ـ51</ref> عموماً عصیان و گناه در زندگی پیشین را سبب تناسخ معرفی می کردند. متکلمان در مقابل چنین استدلال می کردند که اگر هر رنجی حفظ کیفر گناه باشد, آن امری که سبب گناه شده است, یعنی نخستین تکلیفی که گناه کاران با تن زدن از آن دچار معصیت شدهاند, توجیه ناپذیر خواهد بود, زیرا تکلیف در هر حال همراه با رنج و مشقت است و این مسئله به دور منتهی خواهد شد<ref>قاضی عبدالجبار, 13/419; همو, 2/488; جوینی, 280ـ281; شهرستانی, 2/395</ref>. | ||
خط ۸۲: | خط ۸۲: | ||
در اقامه برهان به نفع تناسخ نیز استفاده از مبانی اثبات نشده مشهود است. نمونه این مطلب را هم در آیین هندو و هم در آیین بودا می یابیم. به اعتقاد هندوان نفوس ازلی و ابدی اند, اما بنا به طبیعت خود همواره ملازم بدن اند. بنابراین, باید فرایند تناسخ در کار باشد تا هم جاودانگی نفس حفظ شود و هم نفس از بدن جدایی نگیرد. | در اقامه برهان به نفع تناسخ نیز استفاده از مبانی اثبات نشده مشهود است. نمونه این مطلب را هم در آیین هندو و هم در آیین بودا می یابیم. به اعتقاد هندوان نفوس ازلی و ابدی اند, اما بنا به طبیعت خود همواره ملازم بدن اند. بنابراین, باید فرایند تناسخ در کار باشد تا هم جاودانگی نفس حفظ شود و هم نفس از بدن جدایی نگیرد. | ||
==استلال بودایی== | == استلال بودایی == | ||
استدلال بودایی به این ترتیب است: همه احوال, معلَّلْ به عللی مقدم بر خود هستند; برخی احوال نفسانی وجود دارد که علت آنها احوال جسمی نیست; بنابراین اولین حالت فاقد علت جسمانی می بایست علتی غیر جسمانی داشته باشد; این علت نمی تواند خدا باشد ـ زیرا در نظام بودایی خدا وجود ندارد ـ بنابراین, باید یک حالت آگاهی تجربی پیش از تولد وجود داشته باشد و تولدهای پیشین باید نامتناهی باشند. | استدلال بودایی به این ترتیب است: همه احوال, معلَّلْ به عللی مقدم بر خود هستند; برخی احوال نفسانی وجود دارد که علت آنها احوال جسمی نیست; بنابراین اولین حالت فاقد علت جسمانی می بایست علتی غیر جسمانی داشته باشد; این علت نمی تواند خدا باشد ـ زیرا در نظام بودایی خدا وجود ندارد ـ بنابراین, باید یک حالت آگاهی تجربی پیش از تولد وجود داشته باشد و تولدهای پیشین باید نامتناهی باشند. | ||
این استدلال پیش فرض هایی دارد, همانند این پیش فرض این که هر حالتی باید معلل به علتی مقدم بر آن باشد, در حالی که می توان در مقابل گفت که حالات ذهنی فاقد علت جسمی به راستی لایعلل اند<ref>نک: دایرةالمعارف فلسفه, ذیل Reincarnation</ref>. | این استدلال پیش فرض هایی دارد, همانند این پیش فرض این که هر حالتی باید معلل به علتی مقدم بر آن باشد, در حالی که می توان در مقابل گفت که حالات ذهنی فاقد علت جسمی به راستی لایعلل اند<ref>نک: دایرةالمعارف فلسفه, ذیل Reincarnation</ref>. | ||
==استدلال غرب== | == استدلال غرب == | ||
استدلال های دیگری در اثبات تناسخ, به ویژه از منظر مدرن و جدا از زمینه های اصلی پیدایش این نظریه, در غرب مطرح شده است. نخست این که این نظریه امکان تحقق کامل استعدادها و شکوفایی کامل فرد را فراهم می کند. اگر انسان بارها فرصت داشته باشد تا به دنیا بیاید, می تواند ظرفیتهای مختلف خود را به کمال برساند. این فرض با این اشکال اساسی روبه روست که صرف وجود چنین فایدهای, قوت استدلالی نظریه را تأمین نمی کند. علاوه بر این, با یک نقد بنیادین که به مسئله هویت فردی مربوط می شود روبه روست (این نقد را پس از شرح دلایل له مطرح خواهیم کرد). | استدلال های دیگری در اثبات تناسخ, به ویژه از منظر مدرن و جدا از زمینه های اصلی پیدایش این نظریه, در غرب مطرح شده است. نخست این که این نظریه امکان تحقق کامل استعدادها و شکوفایی کامل فرد را فراهم می کند. اگر انسان بارها فرصت داشته باشد تا به دنیا بیاید, می تواند ظرفیتهای مختلف خود را به کمال برساند. این فرض با این اشکال اساسی روبه روست که صرف وجود چنین فایدهای, قوت استدلالی نظریه را تأمین نمی کند. علاوه بر این, با یک نقد بنیادین که به مسئله هویت فردی مربوط می شود روبه روست (این نقد را پس از شرح دلایل له مطرح خواهیم کرد). | ||
==برخی ادله دیگر اثبات تناسخ== | == برخی ادله دیگر اثبات تناسخ == | ||
چند دلیل دیگر که می توان همانند نینیان اسمارت (دایرةالمعارف فلسفه, ذیل Reincarnation) آنها را دلایل تجربی در اثبات تناسخ نامید, به این ترتیب اند: | چند دلیل دیگر که می توان همانند نینیان اسمارت (دایرةالمعارف فلسفه, ذیل Reincarnation) آنها را دلایل تجربی در اثبات تناسخ نامید, به این ترتیب اند: | ||
خط ۱۰۱: | خط ۱۰۱: | ||
د) صحنه های تکراری نما, تجربه ای که در روان شناسی dژj`avu خوانده می شود, به ادعای معتقدان به تناسخ یادآور زندگی های پیشین انسان است. این که بعضی مکان ها یا مناظر برای کسی آشنا به نظر برسد بی آن که پیش از این آنها را دیده باشد, حاکی از آن است که او در یک زندگی سابقه در آن مکان ها بوده و تجربه ای از آن مناظر داشته است. | د) صحنه های تکراری نما, تجربه ای که در روان شناسی dژj`avu خوانده می شود, به ادعای معتقدان به تناسخ یادآور زندگی های پیشین انسان است. این که بعضی مکان ها یا مناظر برای کسی آشنا به نظر برسد بی آن که پیش از این آنها را دیده باشد, حاکی از آن است که او در یک زندگی سابقه در آن مکان ها بوده و تجربه ای از آن مناظر داشته است. | ||
==نقض ادله اثبات تناسخ== | == نقض ادله اثبات تناسخ == | ||
اما در برابر هر یک از این دلایل, دلایل نقضی وجود دارد: | اما در برابر هر یک از این دلایل, دلایل نقضی وجود دارد: | ||
*در مورد (الف), بعضی می گویند علم زیست شناسی می تواند تبیین های دیگری از وجود غریزه و نبوغ در کودکان عرضه کند که نیازی به فرض تناسخ نباشد. | * در مورد (الف), بعضی می گویند علم زیست شناسی می تواند تبیین های دیگری از وجود غریزه و نبوغ در کودکان عرضه کند که نیازی به فرض تناسخ نباشد. | ||
* در مورد (ب), اگر به خاطر آوردن گذشته مشروط به رسیدن به مراتب والای معنوی باشد نمی توان از معیار تجربی برای رسیدن به این مراتب سخن گفت تا به خاطر آوردن گذشته برای همه انسانها قابل حصول باشد, در صورتی که امکان تجربه یک موقعیت برای همه انسانها شرط لازم (تجربی) قلمداد کردن آن است. هم چنین دعاوی بعضی افراد مبنی بر یادآوری زندگی سابق خود از وضوح و تمایز لازم برای قطعی و یقینی شمردن آنها برخوردار نیست. این امر, یعنی مخدوش بودن شرایط تحقیق پذیری فرض تناسخ, وقتی با ادله محکم تری در رد آن همراه می شود, اعتبار فرض را به حداقل می رساند. به علاوه, تبیین های روان شناختی هم می تواند به توضیح پدیده صحنه های تکراری نما کمک کند. | |||
*در مورد (ب), اگر به خاطر آوردن گذشته مشروط به رسیدن به مراتب والای معنوی باشد نمی توان از معیار تجربی برای رسیدن به این مراتب سخن گفت تا به خاطر آوردن گذشته برای همه انسانها قابل حصول باشد, در صورتی که امکان تجربه یک موقعیت برای همه انسانها شرط لازم (تجربی) قلمداد کردن آن است. هم چنین دعاوی بعضی افراد مبنی بر یادآوری زندگی سابق خود از وضوح و تمایز لازم برای قطعی و یقینی شمردن آنها برخوردار نیست. این امر, یعنی مخدوش بودن شرایط تحقیق پذیری فرض تناسخ, وقتی با ادله محکم تری در رد آن همراه می شود, اعتبار فرض را به حداقل می رساند. به علاوه, تبیین های روان شناختی هم می تواند به توضیح پدیده صحنه های تکراری نما کمک کند. | * در مورد (ج), پاسخ بسیار ساده این است که روح بسیط را خدا می آفریند و در بدن انسان جای می دهد, پاسخ دیگر آن است که اصولاً چنین تصوری مبتنی بر مسلّم فرض کردن تقسیم بندی روح ـ جسم است که خود نیاز به دلیل دارد. | ||
* درباره مورد (د) چند اشکال وجود دارد; نخست آن که معیار تحقق پذیری در این جا هم امکان تجربه تکرار صحنه ها را نفی می کند. | |||
*در مورد (ج), پاسخ بسیار ساده این است که روح بسیط را خدا می آفریند و در بدن انسان جای می دهد, پاسخ دیگر آن است که اصولاً چنین تصوری مبتنی بر مسلّم فرض کردن تقسیم بندی روح ـ جسم است که خود نیاز به دلیل دارد. | |||
*درباره مورد (د) چند اشکال وجود دارد; نخست آن که معیار تحقق پذیری در این جا هم امکان تجربه تکرار صحنه ها را نفی می کند. | |||
مشکل مهم تر این پرسش است که چرا بیشتر مردم چیزی از این گذشته ادعایی به یاد ندارند. این پرسش را متکلمان اسلامی ـ هم اشاعره و هم معتزله و شیعه ـ نیز مطرح کردهاند. | مشکل مهم تر این پرسش است که چرا بیشتر مردم چیزی از این گذشته ادعایی به یاد ندارند. این پرسش را متکلمان اسلامی ـ هم اشاعره و هم معتزله و شیعه ـ نیز مطرح کردهاند. | ||
خط ۱۱۸: | خط ۱۱۵: | ||
نقد دیگری که می توان مطرح کرد این است که اصولاً چه دلیلی برای هولناک تلقی کردن مرگ وجود دارد تا براساس آن از فراموشی بر اثر مواجهه با مرگ سخن بگوییم (دایرةالمعارف فلسفه, همان جا). اما در برابر نقد نخست ـ یعنی این مسئله که چرا بیشتر مردم چیزی از این زندگی گذشته به یاد ندارند ـ می توان پاسخ فخر رازی (1/333) را آورد که می گوید این فرض ممکن است که یادآوری احوال هر بدنی متوقف بر تعلق به همان بدن باشد. اشکال فخر رازی وارد به نظر می رسد, اما مسئله مهم تری را پیش می آورد که همان اشکال بنیادین مذکور درباره هویت فردی است. اگر روح در بدن الف فقط بدن الف را می شناسد و فقط خاطرات این بدن را ضبط کرده است, چه ملاکی برای اثبات حضور روح در بدن های ب,ج,د و… داریم؟ | نقد دیگری که می توان مطرح کرد این است که اصولاً چه دلیلی برای هولناک تلقی کردن مرگ وجود دارد تا براساس آن از فراموشی بر اثر مواجهه با مرگ سخن بگوییم (دایرةالمعارف فلسفه, همان جا). اما در برابر نقد نخست ـ یعنی این مسئله که چرا بیشتر مردم چیزی از این زندگی گذشته به یاد ندارند ـ می توان پاسخ فخر رازی (1/333) را آورد که می گوید این فرض ممکن است که یادآوری احوال هر بدنی متوقف بر تعلق به همان بدن باشد. اشکال فخر رازی وارد به نظر می رسد, اما مسئله مهم تری را پیش می آورد که همان اشکال بنیادین مذکور درباره هویت فردی است. اگر روح در بدن الف فقط بدن الف را می شناسد و فقط خاطرات این بدن را ضبط کرده است, چه ملاکی برای اثبات حضور روح در بدن های ب,ج,د و… داریم؟ | ||
===هیک و هوینت واحد در زندگی=== | === هیک و هوینت واحد در زندگی === | ||
طبق تحلیل جان هیک برای این که بتوانیم از یک هویت واحد در جریان زندگی سخن بگوییم, سه ملاک در دست داریم: | طبق تحلیل جان هیک برای این که بتوانیم از یک هویت واحد در جریان زندگی سخن بگوییم, سه ملاک در دست داریم: | ||
خط ۲۳۷: | خط ۲۳۴: | ||
Philip L. Quinn and Charles Taliaferro, A Companion to Philosophy of Religion, Eds. Blackwell Publishing, 2002. | Philip L. Quinn and Charles Taliaferro, A Companion to Philosophy of Religion, Eds. Blackwell Publishing, 2002. | ||
Encyclopedia of Islam, New ed., Leiden: Brill, 1960 s.v. زNusayriyyaس, by H. Halm. | Encyclopedia of Islam, New ed. , Leiden: Brill, 1960 s.v. زNusayriyyaس, by H. Halm. | ||
James Hastings ed., Encyclopedia of Religion and Ethics, Edinburgh: T. Clark, 1980-1981, s.v. زTransmigrationس. | James Hastings ed. , Encyclopedia of Religion and Ethics, Edinburgh: T. Clark, 1980-1981, s.v. زTransmigrationس. | ||
Paul Edwards ed., The Encyclopedia of Philosophy, New York: Mac Millan, 1972, s.v. زReincarhationس, by Ninian Smart. | Paul Edwards ed. , The Encyclopedia of Philosophy, New York: Mac Millan, 1972, s.v. زReincarhationس, by Ninian Smart. | ||
Mirca Eliade ed., The Encyclopedia of Religion, New York: Mac Millan, 1987, s.vv. زReincarhationس, by Y. Bruce Long, زTransmigrationس, by R. J. Zwi Werblowsky. | Mirca Eliade ed. , The Encyclopedia of Religion, New York: Mac Millan, 1987, s.vv. زReincarhationس, by Y. Bruce Long, زTransmigrationس, by R. J. Zwi Werblowsky. | ||
Cecil Roth and Geoffery Wigoder eds., Encyclopedia Judaica, Jerusalem: Keter Publishing House, 1978-1982. | Cecil Roth and Geoffery Wigoder eds. , Encyclopedia Judaica, Jerusalem: Keter Publishing House, 1978-1982. | ||
Gershom Sclolem, Major Trends in Jewish Mysticjsm, New York: Schoken Books, 1954. | Gershom Sclolem, Major Trends in Jewish Mysticjsm, New York: Schoken Books, 1954. | ||
خط ۲۵۵: | خط ۲۵۲: | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
{{پانویس|2}} | {{پانویس|2}} | ||
[[رده: اصطلاحات کلامی]] | [[رده:اصطلاحات کلامی]] |