پرش به محتوا

صفاتیه: تفاوت میان نسخه‌ها

۳ بایت اضافه‌شده ،  ‏۵ دسامبر ۲۰۲۲
جز
تمیزکاری
جز (جایگزینی متن - '==پانویس== ↵↵<references />↵↵[[رده: ' به '== پانویس == {{پانویس}} [[رده:')
جز (تمیزکاری)
خط ۱: خط ۱:
'''صفاتیه‏''' به عنوان یک فرقه خاص شناخته نمی‌شوند بلکه گروهی از [[کلام|متکلمان]] [[مسلمان]] هستند که صفات علم، قدرت، اراده، سمع، بصر و کلام را براى خداوند «ازلى» دانسته و در برابر [[معتزله]] که قایل به نفی صفات و معروف به [[معطله]] اند به مخالفت برخاستند.
'''صفاتیه‏''' به عنوان یک فرقه خاص شناخته نمی‌شوند بلکه گروهی از [[کلام|متکلمان]] [[مسلمان]] هستند که صفات علم، قدرت، اراده، سمع، بصر و کلام را براى خداوند «ازلى» دانسته و در برابر [[معتزله]] که قایل به نفی صفات و معروف به [[معطله]] اند به مخالفت برخاستند.


==علت نام‌گذاری==
== علت نام‌گذاری ==
چون [[کرامیه|کرامیه]] و [[مشبّهه]] از اثبات کنندگان صفات خدا بودند، از این جهت، علماى فرق آنان را از «صفاتیه» بر‌شمردند. <ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 301 با ویرایش </ref> با این حال [[ابن حزم|ابن‌حزم]] می‌گوید که «لفظ صفات را معتزله و هشام و امثال هشام که از رؤسای رافضه بوده‌اند اختراع کردند و عده ای از اصحاب کلام ندانسته آن را به کار بردند. ا<ref>ابن حزم، الفصل فی الملل و الاهواء و النحل، ج1، ص 377</ref>
چون [[کرامیه|کرامیه]] و [[مشبّهه]] از اثبات کنندگان صفات خدا بودند، از این جهت، علماى فرق آنان را از «صفاتیه» بر‌شمردند. <ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 301 با ویرایش </ref> با این حال [[ابن حزم|ابن‌حزم]] می‌گوید که «لفظ صفات را معتزله و هشام و امثال هشام که از رؤسای رافضه بوده‌اند اختراع کردند و عده ای از اصحاب کلام ندانسته آن را به کار بردند. ا<ref>ابن حزم، الفصل فی الملل و الاهواء و النحل، ج1، ص 377</ref>


==انشعابات صفاتیه==
== انشعابات صفاتیه ==
فرق [[اشاعره]]، مشبهه و کرامیه از جمله فرق صفاتیه‌اند. <ref>بغدادی عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، ص339</ref> <ref>شهرستانی محمد، الملل و النحل، ج 1 ص 84</ref> <ref>آملی شمس الدین محمد، نفائس الفنون فی عرایس العیون، ج 2 ص 272</ref>
فرق [[اشاعره]]، مشبهه و کرامیه از جمله فرق صفاتیه‌اند. <ref>بغدادی عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، ص339</ref> <ref>شهرستانی محمد، الملل و النحل، ج 1 ص 84</ref> <ref>آملی شمس الدین محمد، نفائس الفنون فی عرایس العیون، ج 2 ص 272</ref>
علاوه بر این، [[عبدالقاهر بغدادی]]، اصحاب مالک، [[شافعی]]، [[اوزاعی]]، ثوری، [[ابی حنیفه]] و [[ابن ابی لیلی]] و نیز اصحاب ا[[حمد بن حنبل]] و اهل ظاهر را از جمله صفاتیه بر‌می‌شمرد. <ref>بغدادی عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، ص 338</ref>  
علاوه بر این، [[عبدالقاهر بغدادی]]، اصحاب مالک، [[شافعی]]، [[اوزاعی]]، ثوری، [[ابی حنیفه]] و [[ابن ابی لیلی]] و نیز اصحاب ا[[حمد بن حنبل]] و اهل ظاهر را از جمله صفاتیه بر‌می‌شمرد. <ref>بغدادی عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، ص 338</ref>  


==آراء صفاتیه==
== آراء صفاتیه ==
صفاتیه فرقى بین [[صفات ذات]] و [[صفات فعل]] نمى‌گذاشتند و هر دو را یکى مى‌‏دانستند. همچنین [[صفات خبریه|صفات خبریه]] مانند نسبت دست و وجه را به خداوند جایز مى‌دانستند و معتقد بودند که این صفات در شرع آمده و ما آنها را «صفات خبریه» مى ‏دانیم. برخی از قدمای متکلمان مسلمان درباره صفات خداوند تا حد تشبیه مبالغه کردند اما برخی دیگر بر صفاتى که دلالت بر افعال مى‌کند بسنده کرده گفتند که به مقتضاى عقل مى ‏دانیم که خداوند را مثل و مانندی نیست و هیچ مخلوقی را نمی‌توان به او «تشبیه» کرد، از این رو یقین حاصل مى‏ شود که ما از درک معنای بعضى از الفاظ وارده در [[قرآن]]- مانند قول خداوند که فرمود: «الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى‏» سوره طه، آیه 5، «... خَلَقْتُ بِیَدَیَّ ...» و سوره ص آیه 75 «وَ جاءَ رَبُّکَ وَ الْمَلَکُ صَفًّا صَفًّا ...» سوره فجر، آیه 22، عاجزیم و مکلف به تفسیر و تعبیر آنها هم نیستیم، ولى تکلیف شرعى به ما حکم مى‌کند به آن چه که در «[[کتاب اللّه]]» آمده معتقد باشیم. با این حال برخی از متکلمان متأخر این سخن را بر آنچه سلف گفته افزودند که ما باید این صفات را حمل بر ظاهرش حمل کنیم. از این جهت در ورطه «تشبیه» افتادند. برخى از غلات شیعه نیز این الفاظ را بر ظاهر آن حمل و ائمه خود را به خداوند تشبیه کردند.
صفاتیه فرقى بین [[صفات ذات]] و [[صفات فعل]] نمى‌گذاشتند و هر دو را یکى مى‌‏دانستند. همچنین [[صفات خبریه|صفات خبریه]] مانند نسبت دست و وجه را به خداوند جایز مى‌دانستند و معتقد بودند که این صفات در شرع آمده و ما آنها را «صفات خبریه» مى ‏دانیم. برخی از قدمای متکلمان مسلمان درباره صفات خداوند تا حد تشبیه مبالغه کردند اما برخی دیگر بر صفاتى که دلالت بر افعال مى‌کند بسنده کرده گفتند که به مقتضاى عقل مى ‏دانیم که خداوند را مثل و مانندی نیست و هیچ مخلوقی را نمی‌توان به او «تشبیه» کرد، از این رو یقین حاصل مى‏ شود که ما از درک معنای بعضى از الفاظ وارده در [[قرآن]]- مانند قول خداوند که فرمود: «الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى‏» سوره طه، آیه 5، «... خَلَقْتُ بِیَدَیَّ ...» و سوره ص آیه 75 «وَ جاءَ رَبُّکَ وَ الْمَلَکُ صَفًّا صَفًّا ...» سوره فجر، آیه 22، عاجزیم و مکلف به تفسیر و تعبیر آنها هم نیستیم، ولى تکلیف شرعى به ما حکم مى‌کند به آن چه که در «[[کتاب اللّه]]» آمده معتقد باشیم. با این حال برخی از متکلمان متأخر این سخن را بر آنچه سلف گفته افزودند که ما باید این صفات را حمل بر ظاهرش حمل کنیم. از این جهت در ورطه «تشبیه» افتادند. برخى از غلات شیعه نیز این الفاظ را بر ظاهر آن حمل و ائمه خود را به خداوند تشبیه کردند.
امّا متقدمان از سلف که به «تشبیه» و «تأویل» نپرداختند، دانشمندانى مانند [[مالک بن انس]] بودند که درباره آیه «الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى‏» سوره طه، آیه 5، می‌گفتند که معنای استوا بر ما معلوم است، ولى کیفیت آن مجهول و ایمان بدان واجب و سؤال از آن «[[بدعت]]» است.
امّا متقدمان از سلف که به «تشبیه» و «تأویل» نپرداختند، دانشمندانى مانند [[مالک بن انس]] بودند که درباره آیه «الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى‏» سوره طه، آیه 5، می‌گفتند که معنای استوا بر ما معلوم است، ولى کیفیت آن مجهول و ایمان بدان واجب و سؤال از آن «[[بدعت]]» است.
[[احمد بن حنبل]] و [[سفیان ثورى|سفیان ثورى]] و [[داوود بن على اصفهانى]] و پیروان ایشان، «صفاتیه» بودند تا این که نوبت به [[عبداللّه‏ بن سعید کلّابى|عبداللّه‏ بن سعید کلّابى]]، [[ابوالعباس قلانسى]] و [[حارث بن اسد محاسبى]] رسید. اینان نیز به [[علم کلام]] مشغول شده و عقاید و دلایل کلامى و براهین اصولى ایشان را تأیید کردند تا این که در زمانه ابوالحسن اشعری، وی در مسئله «صلاح» و «اصلح» با استاد خود [[ابو على جبایى|ابوعلى جبایى]] گفتگو کرد و سر انجام سخن سلف را تأیید نمود. <ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 301 همراه با ویرایش و اصلاحات در عبارات</ref>  
[[احمد بن حنبل]] و [[سفیان ثورى|سفیان ثورى]] و [[داوود بن على اصفهانى]] و پیروان ایشان، «صفاتیه» بودند تا این که نوبت به [[عبداللّه‏ بن سعید کلّابى|عبداللّه‏ بن سعید کلّابى]]، [[ابوالعباس قلانسى]] و [[حارث بن اسد محاسبى]] رسید. اینان نیز به [[علم کلام]] مشغول شده و عقاید و دلایل کلامى و براهین اصولى ایشان را تأیید کردند تا این که در زمانه ابوالحسن اشعری، وی در مسئله «صلاح» و «اصلح» با استاد خود [[ابو على جبایى|ابوعلى جبایى]] گفتگو کرد و سر انجام سخن سلف را تأیید نمود. <ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 301 همراه با ویرایش و اصلاحات در عبارات</ref>  


== پانویس ==  
== پانویس ==  
۴٬۹۳۳

ویرایش