۴٬۹۳۳
ویرایش
Mohsenmadani (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (تمیزکاری) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''هشامیه''' از فرق «[[معتزله]]» و پیروان هشام بن عمرو فوطی بودند. | '''هشامیه''' از فرق «[[معتزله]]» و پیروان هشام بن عمرو فوطی بودند. | ||
==شرح حال موسس== | == شرح حال موسس == | ||
موسس این فرقه مطابق با عنوان فرقه شخصی به نام هشام بن عمر فوطی است. او یکی از متکلمان برجسته [[معتزله]] است که در قرن سوم هجری قمری زندگی میکرد. هشام درباره «[[قضا و قدر|قدر]]» تعصب بسیاری داشت و در این موضوع از یاران خود پیشی گرفت و به سبب آرای مخالفش از جمع ایشان فاصله گرفت. | موسس این فرقه مطابق با عنوان فرقه شخصی به نام هشام بن عمر فوطی است. او یکی از متکلمان برجسته [[معتزله]] است که در قرن سوم هجری قمری زندگی میکرد. هشام درباره «[[قضا و قدر|قدر]]» تعصب بسیاری داشت و در این موضوع از یاران خود پیشی گرفت و به سبب آرای مخالفش از جمع ایشان فاصله گرفت. | ||
ثمره عقاید افراطی این شخصیت معتزلی جواز قتل مخالفین بود. هشام سر انجام در سال 226 هجری قمری درگذشت. | ثمره عقاید افراطی این شخصیت معتزلی جواز قتل مخالفین بود. هشام سر انجام در سال 226 هجری قمری درگذشت. | ||
==تاریخچه== | == تاریخچه == | ||
ابوالحسن اشعری معتزله را یک فرقه به حساب آورده و تنها به بیان اختلاف علمای آنها پرداخته است. وی ضمن بیان نظرات هشام بن عمرو فوطی، از فرقهای با عنوان هشامیه یاد نمیکند.<ref>اشعری ابوالحسن، مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، ج1، ص237</ref> | ابوالحسن اشعری معتزله را یک فرقه به حساب آورده و تنها به بیان اختلاف علمای آنها پرداخته است. وی ضمن بیان نظرات هشام بن عمرو فوطی، از فرقهای با عنوان هشامیه یاد نمیکند.<ref>اشعری ابوالحسن، مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، ج1، ص237</ref> | ||
دکتر حسین صابری مینویسد: پیروان هشام بن عمرو را هشامیه و گاه هاشمیه گفتهاند. در دستهبندی احمد بن یحیی بن مرتضی، وی یکی از رجال طبقه ششم است. بوسهل عباد بن سلیمان ضمری (م:حدود250هـ.ق) مشهورترین شاگرد هشام بن عمرو است. به گزارش محمد شهرستانی، مبالغه هشام در نظریههای قدری بیش از دیگر هممسلکانش بوده است. <ref>http://www.wikiferaq.org/index.php/%D9%87%D8%B4%D8%A7%D9%85%DB%8C%D9%87_(%D8%A7%D8%B2_%D9%85%D8%B9%D8%AA%D8%B2%D9%84%D9%87)</ref> | دکتر حسین صابری مینویسد: پیروان هشام بن عمرو را هشامیه و گاه هاشمیه گفتهاند. در دستهبندی احمد بن یحیی بن مرتضی، وی یکی از رجال طبقه ششم است. بوسهل عباد بن سلیمان ضمری (م:حدود250هـ. ق) مشهورترین شاگرد هشام بن عمرو است. به گزارش محمد شهرستانی، مبالغه هشام در نظریههای قدری بیش از دیگر هممسلکانش بوده است. <ref>http://www.wikiferaq.org/index.php/%D9%87%D8%B4%D8%A7%D9%85%DB%8C%D9%87_(%D8%A7%D8%B2_%D9%85%D8%B9%D8%AA%D8%B2%D9%84%D9%87)</ref> | ||
==عقاید== | == عقاید == | ||
هشام معتقد بود که امامت وقتی میتواند مستقر شود که جامعه در حالت آرامش و امنیت باشد بنابراین در زمان اختلاف و آشوب نمیتوان در باره استقرار امامت فکر کرد. وی همچنین معتقد بود که قتل یا ترور اشخاص مخالف و نیز سرقت و تصاحب اموالشان جایز است چون آنها کافر هستند. <ref>بغدادی، عبدالقاهر، الملل و النحل، ج۱، ص۱۱۰</ref> <ref>بغدادی عبدالقاهر بن طاهر، الفرق بین الفرق، ص۱۷۳.</ref> ا<ref>سفراینی شهفور بن طاهر، التبصیر فی الدین، ص۷۵.</ref> وی معتقد است که گفتن جمله حسبنا الله و نعم الوکیل جایز نیست، زیرا که لازمه وکیل آن است که موکلی بر سر راهش باشد. او مردم را از گفتن بسیاری از چیزها که در قرآن آمده منع میکرد. همچنین میگفت که مردم نباید بگویند که خدا دلهای مؤمن را فراهم میآورد و فاسقان را گمراه میکند. او میگفت که هیچ یک از عرضها دلالت بر وجود خدای متعال نمیکند، زیرا دلایل وجود خداوند باید محسوس باشد، ولی عرضها به دلایل نظری معلوم میشوند، زیرا هر دلیلی از آنها نیاز به دلیل دیگری دارد. درباره امامت میگفت که اگر مسلمانان بر یک سخن فراهم آیند و نیازمند به امامی گردند که کار آنها را تدبیر کند، اگر سرکشی کنند و امام خود را بکشند، دیگر آن بیعت بر امامت کسی درست نیست. او قائلان به مخلوق بودن بهشت و دوزخ را کافر میدانست. او کشتن عثمان را به چیرگی و زور انکار میکرد و میگفت گروهی اندک بدون آنکه وی را محاصره کنند او را کشتند. <ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 467 با ویرایش و اصلاح عبارات | هشام معتقد بود که امامت وقتی میتواند مستقر شود که جامعه در حالت آرامش و امنیت باشد بنابراین در زمان اختلاف و آشوب نمیتوان در باره استقرار امامت فکر کرد. وی همچنین معتقد بود که قتل یا ترور اشخاص مخالف و نیز سرقت و تصاحب اموالشان جایز است چون آنها کافر هستند. <ref>بغدادی، عبدالقاهر، الملل و النحل، ج۱، ص۱۱۰</ref> <ref>بغدادی عبدالقاهر بن طاهر، الفرق بین الفرق، ص۱۷۳.</ref> ا<ref>سفراینی شهفور بن طاهر، التبصیر فی الدین، ص۷۵.</ref> وی معتقد است که گفتن جمله حسبنا الله و نعم الوکیل جایز نیست، زیرا که لازمه وکیل آن است که موکلی بر سر راهش باشد. او مردم را از گفتن بسیاری از چیزها که در قرآن آمده منع میکرد. همچنین میگفت که مردم نباید بگویند که خدا دلهای مؤمن را فراهم میآورد و فاسقان را گمراه میکند. او میگفت که هیچ یک از عرضها دلالت بر وجود خدای متعال نمیکند، زیرا دلایل وجود خداوند باید محسوس باشد، ولی عرضها به دلایل نظری معلوم میشوند، زیرا هر دلیلی از آنها نیاز به دلیل دیگری دارد. درباره امامت میگفت که اگر مسلمانان بر یک سخن فراهم آیند و نیازمند به امامی گردند که کار آنها را تدبیر کند، اگر سرکشی کنند و امام خود را بکشند، دیگر آن بیعت بر امامت کسی درست نیست. او قائلان به مخلوق بودن بهشت و دوزخ را کافر میدانست. او کشتن عثمان را به چیرگی و زور انکار میکرد و میگفت گروهی اندک بدون آنکه وی را محاصره کنند او را کشتند. <ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 467 با ویرایش و اصلاح عبارات | ||
</ref> | </ref> | ||
خط ۱۷: | خط ۱۷: | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده: فرق و مذاهب]] | [[رده:فرق و مذاهب]] |