پرش به محتوا

شبهه سهو النبی (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'می شود' به 'می‌شود'
جز (جایگزینی متن - 'می گوید' به 'می‌گوید')
جز (جایگزینی متن - 'می شود' به 'می‌شود')
خط ۱: خط ۱:


در شرایع الهی لازمه [[نبوت]]، برخورداری از [[عصمت]] است، و دینداران نیز به برکت برخورداری از تعالیم پیامبران، و درک فطری و عقلانی خویش، نفی عصمت را به معنای انکار نبوت تلقی می‌کرده‌اند. بنابراین لازم است موضوع سهو النبی از این منظر مورد بررسی قرار گیرد که آیا سهو یا نسیان پیامبر با عصمت او سازگار است یا خیر؟ در واقع عصمت به مصونیت خاصی اطلاق می شود که پیامبران را در مقابل گناه و خطا حفظ می کند. <ref>ویکی نویس: رحیم ابوالحسینی</ref>
در شرایع الهی لازمه [[نبوت]]، برخورداری از [[عصمت]] است، و دینداران نیز به برکت برخورداری از تعالیم پیامبران، و درک فطری و عقلانی خویش، نفی عصمت را به معنای انکار نبوت تلقی می‌کرده‌اند. بنابراین لازم است موضوع سهو النبی از این منظر مورد بررسی قرار گیرد که آیا سهو یا نسیان پیامبر با عصمت او سازگار است یا خیر؟ در واقع عصمت به مصونیت خاصی اطلاق می‌شود که پیامبران را در مقابل گناه و خطا حفظ می کند. <ref>ویکی نویس: رحیم ابوالحسینی</ref>
=معنای لغوی سهو=
=معنای لغوی سهو=
سهو در لغت فراموشی و غفلت از چیزی است که به دلیل توجه به امری دیگر رخ می‌دهد. (خلیل فراهیدی ،ج ۴، ص ۷۱) مولف لسان العرب این غفلت را به دو نوع تقسیم‌بندی می نماید و نوعی از آن را خارج از اختیار انسان می‌داند مانند غفلت یک فرد مجنون، و نوع دوم را ناشی از اختیار انسان می داند که توسط فراهم آوردن اسبابی به صورت ارادی سبب غفلت خودش شده است. (ابن منظور، ج ۱۴، ص۴۰۶؛ راغب اصفهانی، ص۲۴۶)
سهو در لغت فراموشی و غفلت از چیزی است که به دلیل توجه به امری دیگر رخ می‌دهد. (خلیل فراهیدی ،ج ۴، ص ۷۱) مولف لسان العرب این غفلت را به دو نوع تقسیم‌بندی می نماید و نوعی از آن را خارج از اختیار انسان می‌داند مانند غفلت یک فرد مجنون، و نوع دوم را ناشی از اختیار انسان می داند که توسط فراهم آوردن اسبابی به صورت ارادی سبب غفلت خودش شده است. (ابن منظور، ج ۱۴، ص۴۰۶؛ راغب اصفهانی، ص۲۴۶)
خط ۷: خط ۷:
=ادله اختیاری بودن سهو=
=ادله اختیاری بودن سهو=
سید مرتضی در کتاب الصحیح من سیره النبی (ص) سهو و نسیان را از اعمالی می‌دانند که انسان در انجام آن دارای اختیار است و دلایل خود را چنین بیان می کند:
سید مرتضی در کتاب الصحیح من سیره النبی (ص) سهو و نسیان را از اعمالی می‌دانند که انسان در انجام آن دارای اختیار است و دلایل خود را چنین بیان می کند:
۱ – تلاش مضاعف انسان برای ضابط بودن و حافظ بودن و عدم داشتن نسیان سبب می شود که درصد خطای انسان نیز کمتر شود، در واقع اهتمام زیاد سبب نسیان کمتر می شود. پیامبر (ص) به عنوان اشرف مخلوقات و حافظ ترین و ضابط ترین فرد، تنها هدفشان جلب رضایت الهی بوده است و علاوه بر آن تلاشهای ایشان در راه حفظ دین و احکام الهی نیز موجب فیض و لطف الهی می شود. ((والذین جاهدوا فینا لهدینهم سبلنا)) ((ولینصرن الله من ینصره)) ((ان تتقوا الله یجعل لکم فرقانا))
۱ – تلاش مضاعف انسان برای ضابط بودن و حافظ بودن و عدم داشتن نسیان سبب می‌شود که درصد خطای انسان نیز کمتر شود، در واقع اهتمام زیاد سبب نسیان کمتر می‌شود. پیامبر (ص) به عنوان اشرف مخلوقات و حافظ ترین و ضابط ترین فرد، تنها هدفشان جلب رضایت الهی بوده است و علاوه بر آن تلاشهای ایشان در راه حفظ دین و احکام الهی نیز موجب فیض و لطف الهی می‌شود. ((والذین جاهدوا فینا لهدینهم سبلنا)) ((ولینصرن الله من ینصره)) ((ان تتقوا الله یجعل لکم فرقانا))
۲ – ذکر مواردی که با اجتناب از آنها می‌توان از نسیان جلوگیری کرد مانند خوردن پنیر و … و در مقابل ذکر مواردی که سبب تقویت حافظه می شود نشاندهنده این امر است که سهو و نسیان از امور اختیاری است. و انسان می‌تواند اسباب و وسایلی فراهم آورد که هرگز به دام خطا و نسیان نیفتد. کسی که نسبت به اسباب و علل تحقق کاری اختیار داشته باشد، می‌توان گفت که بر خود آن کار نیز اختیار دارد، زیرا قدرت بر سبب عین قدرت بر مسبب است.
۲ – ذکر مواردی که با اجتناب از آنها می‌توان از نسیان جلوگیری کرد مانند خوردن پنیر و … و در مقابل ذکر مواردی که سبب تقویت حافظه می‌شود نشاندهنده این امر است که سهو و نسیان از امور اختیاری است. و انسان می‌تواند اسباب و وسایلی فراهم آورد که هرگز به دام خطا و نسیان نیفتد. کسی که نسبت به اسباب و علل تحقق کاری اختیار داشته باشد، می‌توان گفت که بر خود آن کار نیز اختیار دارد، زیرا قدرت بر سبب عین قدرت بر مسبب است.
۳ – سرزنش نسیان در بسیاری از آیات و هم چنین ذکر موارد عقاب در آخرت به دلیل نسیان • ((و من اظلم ممن ذکر بایات ربه فاعرض عنها و نسی ما قدمت یداه)) کهف:۵۷  
۳ – سرزنش نسیان در بسیاری از آیات و هم چنین ذکر موارد عقاب در آخرت به دلیل نسیان • ((و من اظلم ممن ذکر بایات ربه فاعرض عنها و نسی ما قدمت یداه)) کهف:۵۷  
((نسوا الله فنسیهم)) توبه :۶۷  
((نسوا الله فنسیهم)) توبه :۶۷  
خط ۲۱: خط ۲۱:
((و لا تنسوا الفضل بینکم)) بقره :۲۳۷
((و لا تنسوا الفضل بینکم)) بقره :۲۳۷
در این دو آیه مقصود ترک نسیان ناشی از سهل انگاری و عدم اهتمام است با علم به اینکه مکلف امکان عدم نسیان را دارد. در نتیجه عقاب بر نسیان در موارد مشابه ناپسند نیست.
در این دو آیه مقصود ترک نسیان ناشی از سهل انگاری و عدم اهتمام است با علم به اینکه مکلف امکان عدم نسیان را دارد. در نتیجه عقاب بر نسیان در موارد مشابه ناپسند نیست.
خداوند متعال نیز به اختیاری بودن نسیان در انسان اشاره کرده اند: ((و لقد عهدنا الی آدم من قبل فنسی و لم نجد له عزما)) این آیه دال بر این است که اگر آدم دارای طاقت و و تحمل و عزم بود به آن کار اقدام نمی‌کرد و هر چه که قدرت انسان و عزم و طاقت او زیاد شود به نسبت آن نسیان او به مقتضای آیه کم می شود.
خداوند متعال نیز به اختیاری بودن نسیان در انسان اشاره کرده اند: ((و لقد عهدنا الی آدم من قبل فنسی و لم نجد له عزما)) این آیه دال بر این است که اگر آدم دارای طاقت و و تحمل و عزم بود به آن کار اقدام نمی‌کرد و هر چه که قدرت انسان و عزم و طاقت او زیاد شود به نسبت آن نسیان او به مقتضای آیه کم می‌شود.
۴ – دلیل آخر بر اختیاری بودن نسیان را از اقوال حضرت رسول (ص) انتخاب کرده اند که: «رفع عن امتی نسیان حیث انه رفع امتنان و تسهیل» به گفته ایشان رفع و از بین رفتن امری زمانی معنا می یابد که در مقابلش مواخذه باشد و مواخذه نیز برای امور اختیاری است. (صحیح من سیره النبی، ج ۵، ص ۱۸۵)
۴ – دلیل آخر بر اختیاری بودن نسیان را از اقوال حضرت رسول (ص) انتخاب کرده اند که: «رفع عن امتی نسیان حیث انه رفع امتنان و تسهیل» به گفته ایشان رفع و از بین رفتن امری زمانی معنا می یابد که در مقابلش مواخذه باشد و مواخذه نیز برای امور اختیاری است. (صحیح من سیره النبی، ج ۵، ص ۱۸۵)
نگاهی گذرا به دیدگاه سایر علماء در زمینه عصمت با پیش فرض اختیاری بودن سهو و نسیان، در اثبات فرضیه عصمت از سهو و نسیان تاثیر به سزایی دارد.
نگاهی گذرا به دیدگاه سایر علماء در زمینه عصمت با پیش فرض اختیاری بودن سهو و نسیان، در اثبات فرضیه عصمت از سهو و نسیان تاثیر به سزایی دارد.


=روایات سهو النبی (ص)=
=روایات سهو النبی (ص)=
روایات دربرگیرنده ی سهو پیامبر ص) دوازده روایت می‌باشند که از دیدگاه سید مرتضی و علامه شوشتری تنها چهار روایت صحیح و یکی از آنها حسن می باشد .این دسته از روایات اخبار آحادی است که نه تنها فایده علمی ندارند بلکه سبب وجوب عملی نیز نمی‌شوند. واخبار آحاد تنها سبب ظن می شود و عمل از روی ظن طبق فرامین الهی در قرآن و سنت باطل می باشد:
روایات دربرگیرنده ی سهو پیامبر ص) دوازده روایت می‌باشند که از دیدگاه سید مرتضی و علامه شوشتری تنها چهار روایت صحیح و یکی از آنها حسن می باشد .این دسته از روایات اخبار آحادی است که نه تنها فایده علمی ندارند بلکه سبب وجوب عملی نیز نمی‌شوند. واخبار آحاد تنها سبب ظن می‌شود و عمل از روی ظن طبق فرامین الهی در قرآن و سنت باطل می باشد:
” وأن تقولوا على الله ما لا تعلمون ” بقره ۱۶۹ ” إلا من شهد بالحق وهم یعلمون ” زخرف۸۶ ” ولا تقف ما لیس لک به علم “اسراء ۳۶٫ (شوشتری، ص ۸-۲)
” وأن تقولوا على الله ما لا تعلمون ” بقره ۱۶۹ ” إلا من شهد بالحق وهم یعلمون ” زخرف۸۶ ” ولا تقف ما لیس لک به علم “اسراء ۳۶٫ (شوشتری، ص ۸-۲)
با توجه به اینکه اکثر این روایات دارای این مضمون مشترک اند که حضرت رسول (ص) در یک نمازی که عصر، ظهر، مغرب و … اشاره شده است دچار سهو می‌شوند و رکعاتی از نماز را نمی خوانند و با تذکر مردم و خصوصا ذوالیدین متوجه این سهو شده و برگشته و ادامه نماز را می خوانند، در بررسی سندی و متنی روایات به معنای روایات ذکر شده اشاره نشده است.
با توجه به اینکه اکثر این روایات دارای این مضمون مشترک اند که حضرت رسول (ص) در یک نمازی که عصر، ظهر، مغرب و … اشاره شده است دچار سهو می‌شوند و رکعاتی از نماز را نمی خوانند و با تذکر مردم و خصوصا ذوالیدین متوجه این سهو شده و برگشته و ادامه نماز را می خوانند، در بررسی سندی و متنی روایات به معنای روایات ذکر شده اشاره نشده است.
خط ۵۷: خط ۵۷:


=هویت ذوالشمالین و ذوالیدین=
=هویت ذوالشمالین و ذوالیدین=
در مورد هویت ایشان نظرات متعددی وجود دارد که به اختصار اشاره می شود:
در مورد هویت ایشان نظرات متعددی وجود دارد که به اختصار اشاره می‌شود:
شوشتری: ذوالیدین فردی ناشناخته و مجهول است و در اصول فقهاء نیز هیچ حدیثی از او یاد نشده است.
شوشتری: ذوالیدین فردی ناشناخته و مجهول است و در اصول فقهاء نیز هیچ حدیثی از او یاد نشده است.
علامه الحلی: اخبار وارده از ایشان را به دلیل عدم جواز سهو بر نبی (ص)باطل می‌دانند و به نقل تاریخی این قضیه پرداخته و امکان رویت او با ابوهریره را رد نموده است به دلیل اینکه او در جنگ بدر شهید شده، در حالی که ابوهریره چندین سال بعد از بدر اسلام آورده است:
علامه الحلی: اخبار وارده از ایشان را به دلیل عدم جواز سهو بر نبی (ص)باطل می‌دانند و به نقل تاریخی این قضیه پرداخته و امکان رویت او با ابوهریره را رد نموده است به دلیل اینکه او در جنگ بدر شهید شده، در حالی که ابوهریره چندین سال بعد از بدر اسلام آورده است:
خبر ذى الیدین عندنا باطل لان النبی صلى الله علیه وآله لا یجوز علیه السهو مع ان جماعه من أصحاب الحدیث طعنوا فیه لان راویه أبو هریره وکان إسلامه بعد موت ذى الیدین بسنتین فان ذا الیدین قتل یوم بدر وذلک بعد الهجره بسنتین وأسلم أبو هریره بعد الهجره بسبع سنین قال المحتجون به ان المقتول یوم بدر وهو ذوا الشمالین واسمه عبدالله بن عمرو بن فضیله الخزاعى وذوالیدین عاش بعد النبی صلى الله علیه وآله ومات فی ایام معویه وقبره بذى خشب واسمه الخرباق لان عمران بن الحسین روى هذا الحدیث فقال فیه فقام الخرباق فقال اقصرت الصلوه واجیب بان الاوزاعی قال فقام ذوالشمالین فقال اقصرت الصلوه ام نسیت یا رسول الله صلى الله علیه وآله فقال کل ذلک لم یکن وروى انه قال انما أسهو لابین لکم وروى انه قال لم أنس ولم تقصر الصلوه وروى من طریق الخاصه ان ذا الیدین کان یقال له ذا الشمالین عن الصادق (ع) .(تذکره الفقهاء، ج ۱، ص ۱۳۰)
خبر ذى الیدین عندنا باطل لان النبی صلى الله علیه وآله لا یجوز علیه السهو مع ان جماعه من أصحاب الحدیث طعنوا فیه لان راویه أبو هریره وکان إسلامه بعد موت ذى الیدین بسنتین فان ذا الیدین قتل یوم بدر وذلک بعد الهجره بسنتین وأسلم أبو هریره بعد الهجره بسبع سنین قال المحتجون به ان المقتول یوم بدر وهو ذوا الشمالین واسمه عبدالله بن عمرو بن فضیله الخزاعى وذوالیدین عاش بعد النبی صلى الله علیه وآله ومات فی ایام معویه وقبره بذى خشب واسمه الخرباق لان عمران بن الحسین روى هذا الحدیث فقال فیه فقام الخرباق فقال اقصرت الصلوه واجیب بان الاوزاعی قال فقام ذوالشمالین فقال اقصرت الصلوه ام نسیت یا رسول الله صلى الله علیه وآله فقال کل ذلک لم یکن وروى انه قال انما أسهو لابین لکم وروى انه قال لم أنس ولم تقصر الصلوه وروى من طریق الخاصه ان ذا الیدین کان یقال له ذا الشمالین عن الصادق (ع) .(تذکره الفقهاء، ج ۱، ص ۱۳۰)
ابن حجر: در توجیه روایاتی که شامل نام ذوالشمالین یا ذوالیدین یا هر دوی آنها می باشد به این نکات اشاره می نماید:
ابن حجر: در توجیه روایاتی که شامل نام ذوالشمالین یا ذوالیدین یا هر دوی آنها می باشد به این نکات اشاره می نماید:
این عمل ناشی از توهم زهری می باشد. در ادامه می‌گوید که با توجه به اینکه ذوالشمالین (عمیر بن عبد عمرو بن نضله) در جنگ بدر شهید شده است مقتضای قصه این است که قبل جنگ بدر رخ داده باشد که این امری محال است زیرا قبل از اسلام ابوهریره می شود و ابوهریره بالغ بر پنج سال بعد از بدر اسلام آورده است. اما ذوالیدین (خرباق) مدتی بعد از رحلت پیامبر (ص) نیز زندگی نمود.
این عمل ناشی از توهم زهری می باشد. در ادامه می‌گوید که با توجه به اینکه ذوالشمالین (عمیر بن عبد عمرو بن نضله) در جنگ بدر شهید شده است مقتضای قصه این است که قبل جنگ بدر رخ داده باشد که این امری محال است زیرا قبل از اسلام ابوهریره می‌شود و ابوهریره بالغ بر پنج سال بعد از بدر اسلام آورده است. اما ذوالیدین (خرباق) مدتی بعد از رحلت پیامبر (ص) نیز زندگی نمود.
در جواب این توجیه باید گفت که روایات دربرگیرنده سهو پیامبر(ص) در بسیاری از منابع اهل سنت از طریق ذوالشمالین نقل شده است وپذیرش این توجیه موجب نادرست دانستن آن روایتها و عدم پذیرش استناد به آنها می شود.  
در جواب این توجیه باید گفت که روایات دربرگیرنده سهو پیامبر(ص) در بسیاری از منابع اهل سنت از طریق ذوالشمالین نقل شده است وپذیرش این توجیه موجب نادرست دانستن آن روایتها و عدم پذیرش استناد به آنها می‌شود.  
در ادامه توجیهات اشاره به جواز ائمه بر وقوع این قصه برای هر دوی آنها می نماید و می‌گوید که روایت ابوهریره از ذوالشمالین دارای ارسال است و روایت از ذوالیدین را ناشی از مشاهده او می داند.
در ادامه توجیهات اشاره به جواز ائمه بر وقوع این قصه برای هر دوی آنها می نماید و می‌گوید که روایت ابوهریره از ذوالشمالین دارای ارسال است و روایت از ذوالیدین را ناشی از مشاهده او می داند.
در پاسخ این توجیه باید گفت که به چه دلیلی و برای چه مصلحتی می‌توان تکرار در این قضیه را پذیرفت؟ علاوه بر اینکه ارسال در روایت سبب ضعف و رد آن روایت می شود. در صورت مشاهده این قضیه توسط ابوهریره اختلافات موجود در نقل او که در منابع مختلف قابل استنادند چگونه توجیه می شود؟
در پاسخ این توجیه باید گفت که به چه دلیلی و برای چه مصلحتی می‌توان تکرار در این قضیه را پذیرفت؟ علاوه بر اینکه ارسال در روایت سبب ضعف و رد آن روایت می‌شود. در صورت مشاهده این قضیه توسط ابوهریره اختلافات موجود در نقل او که در منابع مختلف قابل استنادند چگونه توجیه می‌شود؟
در احتمال بعدی که ذکر می کند می‌گوید شاید ذوالشمالین را ذوالیدین نیز می نامیدند و هم چنین بالعکس ذوالیدین نیز ذوالشمالین نامیده می شد و این امر سبب اشتباه شده است .(ابن حجر، فتح الباری ،ج۳، ص۷۷ و ابن اثیر ،ج ۲ ،ص ۱۴۱)
در احتمال بعدی که ذکر می کند می‌گوید شاید ذوالشمالین را ذوالیدین نیز می نامیدند و هم چنین بالعکس ذوالیدین نیز ذوالشمالین نامیده می شد و این امر سبب اشتباه شده است .(ابن حجر، فتح الباری ،ج۳، ص۷۷ و ابن اثیر ،ج ۲ ،ص ۱۴۱)
این توجیه نیز از ادعاهایی است که هیچ دلیلی برای آن ذکر نشده است.
این توجیه نیز از ادعاهایی است که هیچ دلیلی برای آن ذکر نشده است.
خط ۷۹: خط ۷۹:
در کتاب فتح الباری در این زمینه به این موارد اشاره شده است:
در کتاب فتح الباری در این زمینه به این موارد اشاره شده است:
در طریق آدم از شعبه تعیین نماز با شک همراه است، در نقل از ابوالولید از شعبه و در طریق ابوسلمه با قاطعیت لفظ ظهر آمده است، در طریق ابوسفیان مولی بن ابی احمد بدون هیچ شکی نماز عصر گفته شده است، در طریق ابن سیرین آمده: اکثر ظنی انها العصر، در طریق دیگری از ابن سیرین از ابوهریره آمده احدی صلاتی العشی که ابوهریره نام برده و ابن سیرین فراموش نموده است، در طریق دیگری از ابن سیرین از ابوهریره آمده شک از جانب ابوهریره می باشد که فراموش کرده است .دلیل این تشتت از جانب ابوهریره در فتح الباری این‌گونه آمده که شاید او زمانی یقین داشته نماز عصر بوده و با قاطعیت گفته نماز عصر و گاهی اندیشه نماز ظهر بر او غلبه می یافته و این تفاوت به دلیل اهتمام به ذکر رویدادی است که شامل احکام شرعی می باشد. در ادامه ایشان روایت عمران را بدون اختلاف می‌دانند که او به نماز عصر اشاره نموده و به این قرینه روایات ابوهریره که نماز عصر را گفته‏‌اند ترجیح داده است. (ابن حجر، فتح الباری، ج۳، ص ۷۷)
در طریق آدم از شعبه تعیین نماز با شک همراه است، در نقل از ابوالولید از شعبه و در طریق ابوسلمه با قاطعیت لفظ ظهر آمده است، در طریق ابوسفیان مولی بن ابی احمد بدون هیچ شکی نماز عصر گفته شده است، در طریق ابن سیرین آمده: اکثر ظنی انها العصر، در طریق دیگری از ابن سیرین از ابوهریره آمده احدی صلاتی العشی که ابوهریره نام برده و ابن سیرین فراموش نموده است، در طریق دیگری از ابن سیرین از ابوهریره آمده شک از جانب ابوهریره می باشد که فراموش کرده است .دلیل این تشتت از جانب ابوهریره در فتح الباری این‌گونه آمده که شاید او زمانی یقین داشته نماز عصر بوده و با قاطعیت گفته نماز عصر و گاهی اندیشه نماز ظهر بر او غلبه می یافته و این تفاوت به دلیل اهتمام به ذکر رویدادی است که شامل احکام شرعی می باشد. در ادامه ایشان روایت عمران را بدون اختلاف می‌دانند که او به نماز عصر اشاره نموده و به این قرینه روایات ابوهریره که نماز عصر را گفته‏‌اند ترجیح داده است. (ابن حجر، فتح الباری، ج۳، ص ۷۷)
با توجه به روایات ذکر شده اختلاف نظر در مورد نمازی که در آن سهو رخ داده کاملا مشهود است. علیرغم وجود افراد مشترک در اسناد دیده می شود که گاهی نقل‌های متفاوتی از یک فرد در این زمینه وجود دارد از جمله: روایات منقول از ابوهریره که عمده روایات است در تعیین این نماز گاهی با اطمینان کامل نماز ظهر و گاهی نماز عصر و گاهی ظهر یا عصر و … بیان شده است. در مجموعه این روایات نیز از افراد متفاوت این اختلاف وجود دارد که برخی نماز مغرب را مطرح نموده‌اند. در تعداد رکعات نماز نیز برخی قایل به نقصان در دو رکعت و برخی در یک رکعت از یک نماز چهار رکعتی شده‌اند و برخی از این روایات که عمدتا منقول از ابن مسعود است قایل به زیادت در رکعات نماز شده‌اند. این اختلاف نظر نیز از جمله عوامل موثر در رد این روایات می باشد. در توجیه ابن حجر که عامل اصلی این تشت را از جانب ابوهریره اهتمام به بیان مساله شرعی عنوان می کند باید گفت: این تشتت فقط در منقولات ابوهریره وجود ندارد بلکه سایر افرادی که روایات مشابه را ذکر نموده‌اند نیز دارای این اختلاف اند، آن روایات چگونه قابل توجیه اند و از طرفی چگونه‌این روایات با اختلافات زیاد راجع به یک مساله قابل جمع اند ؟!
با توجه به روایات ذکر شده اختلاف نظر در مورد نمازی که در آن سهو رخ داده کاملا مشهود است. علیرغم وجود افراد مشترک در اسناد دیده می‌شود که گاهی نقل‌های متفاوتی از یک فرد در این زمینه وجود دارد از جمله: روایات منقول از ابوهریره که عمده روایات است در تعیین این نماز گاهی با اطمینان کامل نماز ظهر و گاهی نماز عصر و گاهی ظهر یا عصر و … بیان شده است. در مجموعه این روایات نیز از افراد متفاوت این اختلاف وجود دارد که برخی نماز مغرب را مطرح نموده‌اند. در تعداد رکعات نماز نیز برخی قایل به نقصان در دو رکعت و برخی در یک رکعت از یک نماز چهار رکعتی شده‌اند و برخی از این روایات که عمدتا منقول از ابن مسعود است قایل به زیادت در رکعات نماز شده‌اند. این اختلاف نظر نیز از جمله عوامل موثر در رد این روایات می باشد. در توجیه ابن حجر که عامل اصلی این تشت را از جانب ابوهریره اهتمام به بیان مساله شرعی عنوان می کند باید گفت: این تشتت فقط در منقولات ابوهریره وجود ندارد بلکه سایر افرادی که روایات مشابه را ذکر نموده‌اند نیز دارای این اختلاف اند، آن روایات چگونه قابل توجیه اند و از طرفی چگونه‌این روایات با اختلافات زیاد راجع به یک مساله قابل جمع اند ؟!


=عملکرد پیامبر (ص) در مقابل تذکر به ایشان=
=عملکرد پیامبر (ص) در مقابل تذکر به ایشان=
Writers، confirmed، مدیران
۸۷٬۷۷۵

ویرایش