۸۷٬۷۷۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ى' به 'ی') |
جز (جایگزینی متن - ' در این باره' به ' دراینباره') |
||
خط ۷۲: | خط ۷۲: | ||
== ب ـ آزادی سیاسی == | == ب ـ آزادی سیاسی == | ||
آزادی سیاسی یعنی اینکه هر فرد عاقل و بالغی، از راه انتخاب یا کاندید شدن برای پستهای نمایندگی و ... در ادارۀ امور کشوری مشارکت کند. شهروندان در انتخاب کارگزاران و نمایندگان خود کاملاً آزادند. اسلام این نظام را پذیرفته است و خلفای راشدین چهارگانه همگی از راه مبایعت، تعیین شدند، زیرا اسلام مقرر کرده که خلافت صحیح، خلافتی است که بر اساس مبایعت درستی از سوی مسلمانان صورت گرفته باشد.<br> | آزادی سیاسی یعنی اینکه هر فرد عاقل و بالغی، از راه انتخاب یا کاندید شدن برای پستهای نمایندگی و ... در ادارۀ امور کشوری مشارکت کند. شهروندان در انتخاب کارگزاران و نمایندگان خود کاملاً آزادند. اسلام این نظام را پذیرفته است و خلفای راشدین چهارگانه همگی از راه مبایعت، تعیین شدند، زیرا اسلام مقرر کرده که خلافت صحیح، خلافتی است که بر اساس مبایعت درستی از سوی مسلمانان صورت گرفته باشد.<br> | ||
همچنانکه قوۀ اجرایی نمیتواند در امور مهم دولتی اقدامی کند مگر آنکه به عموم مردم باز گردد و نظر آنان را همچون نظامات دموکراسی مستقیم، جویا شود. | همچنانکه قوۀ اجرایی نمیتواند در امور مهم دولتی اقدامی کند مگر آنکه به عموم مردم باز گردد و نظر آنان را همچون نظامات دموکراسی مستقیم، جویا شود. دراینباره است که «ابوبکر» پس از عهدهداری خلافت میگوید: «ای مردم! به ولایت بر شما گماشته شدم ولی از شما بهتر نیستم. اگر مرا بر حق یافتید، یاریم کنید و اگر مرا بر باطل یافتید، اصلاحم کنید. از من در آنجاهایی که خدا را اطاعت میکنم، اطاعت کنید و اگر معصیت کردم، اطاعتم نکنید».<br> | ||
و «عمر بن خطاب» در اولین خطبۀ خود پس از خلافت میگوید: «واقعاً اگر مرا کج یافتید، راستم گردانید. مردی برخاست و گفت: اگر تو را کج یافتیم با شمشیر راست میگردانیم؛ «عمر» از گفتۀ این مرد به وجد آمد و از اینکه مسلمانان به این میزان از آگاهی رسیدهاند، خدای را سپاس گفت».<br> | و «عمر بن خطاب» در اولین خطبۀ خود پس از خلافت میگوید: «واقعاً اگر مرا کج یافتید، راستم گردانید. مردی برخاست و گفت: اگر تو را کج یافتیم با شمشیر راست میگردانیم؛ «عمر» از گفتۀ این مرد به وجد آمد و از اینکه مسلمانان به این میزان از آگاهی رسیدهاند، خدای را سپاس گفت».<br> | ||
پیامبر خدا(صلیاللهعلیهوآله) نیز ـ که هرگز از روی هوی و هوس سخنی نمیگفت ـ در امور حکومتی با مسلمانان به رایزنی و مشورت میپرداخت. خداوند متعال میفرماید: «و شاور هم في الامر» و نیز میفرماید: «و امرهم شوری بینهم». پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) تنها تصمیمی را عملی میساخت که مسلمانان در مورد آن اجماع داشتند. روزی پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) در مورد برخی اسرای جنگی و اینکه آنها را بکشند یا آزاد سازند به مشورت با مسلمانان پرداخت، اکثریت بر آن بودند که در ازای «فدیه» آزاد شوند ولی نظر «عمر بن خطاب» و «سعد بن معاذ» آن بود که این اسیران باید کشته شوند. پیامبر خدا نظر اکثریت را پذیرفت و بدان عمل کرد ولی آیۀ زیر در تأیید نظر «عمر بن خطاب» و گروه وی نازل شد: «مَا کانَ لِنَبِی أَن یکونَ لَهُ أَسْرَی حَتَّی یثْخِنَ في الأَرْضِ تُرِیدُونَ عَرَضَ الدُّنْیا وَاللّهُ یرِیدُ الآخِرَةَ وَاللّهُ عَزِیزٌ حَکیمٌ؛ بر هیچ پیامبری روا نیست که اسیرانی داشته باشد تا آنگاه که در سرزمین خویش، دشمن را از توان بیندازد، (شما از گرفتن اسیر) کالای ناپایدار این جهان را میخواهید و خداوند، جهان واپسین را (برای شما) میخواهد و خداوند پیروزمندی فرزانه است». (انفال/67).<br> | پیامبر خدا(صلیاللهعلیهوآله) نیز ـ که هرگز از روی هوی و هوس سخنی نمیگفت ـ در امور حکومتی با مسلمانان به رایزنی و مشورت میپرداخت. خداوند متعال میفرماید: «و شاور هم في الامر» و نیز میفرماید: «و امرهم شوری بینهم». پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) تنها تصمیمی را عملی میساخت که مسلمانان در مورد آن اجماع داشتند. روزی پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) در مورد برخی اسرای جنگی و اینکه آنها را بکشند یا آزاد سازند به مشورت با مسلمانان پرداخت، اکثریت بر آن بودند که در ازای «فدیه» آزاد شوند ولی نظر «عمر بن خطاب» و «سعد بن معاذ» آن بود که این اسیران باید کشته شوند. پیامبر خدا نظر اکثریت را پذیرفت و بدان عمل کرد ولی آیۀ زیر در تأیید نظر «عمر بن خطاب» و گروه وی نازل شد: «مَا کانَ لِنَبِی أَن یکونَ لَهُ أَسْرَی حَتَّی یثْخِنَ في الأَرْضِ تُرِیدُونَ عَرَضَ الدُّنْیا وَاللّهُ یرِیدُ الآخِرَةَ وَاللّهُ عَزِیزٌ حَکیمٌ؛ بر هیچ پیامبری روا نیست که اسیرانی داشته باشد تا آنگاه که در سرزمین خویش، دشمن را از توان بیندازد، (شما از گرفتن اسیر) کالای ناپایدار این جهان را میخواهید و خداوند، جهان واپسین را (برای شما) میخواهد و خداوند پیروزمندی فرزانه است». (انفال/67).<br> | ||
خط ۹۸: | خط ۹۸: | ||
«وَقَالُواْ لَن یدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلاَّ مَن کانَ هُوداً أَوْ نَصَارَی تِلْک أَمَانِیهُمْ قُلْ هَاتُواْ بُرْهَانَکمْ إِن کنتُمْ صَادِقِینَ؛ و گفتند هرگز کسی جز یهودی و مسیحی به بهشت در نمیآید؛ این آرزوی آنهاست، بگو اگر راست میگویید، هر برهانی دارید بیاورید.» (بقره/111) و «وَلَوْ أَنَّنَا نَزَّلْنَا إِلَیهِمُ الْمَلآئِکةَ وَکلَّمَهُمُ الْمَوْتَی وَحَشَرْنَا عَلَیهِمْ کلَّ شَیءٍ قُبُلاً مَّا کانُواْ لِیؤْمِنُواْ إِلاَّ أَن یشَاء اللّهُ وَلَکنَّ أَکثَرَهُمْ یجْهَلُونَ؛ و اگر ما فرشتگان را به سوی آنان فرو میفرستادیم و مردگان با ایشان سخن میگفتند و همه چیز را پیش روی آنان گرد میآوردیم، سر آن نداشتند که ایمان آورند مگر آنکه خداوند بخواهد اما بیشتر آنان نادانی میکنند.» (انعام/111) و «قُلْ أَرَأَیتُم مَّا تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ أَرُونِی مَاذَا خَلَقُوا مِنَ الْأَرْضِ أَمْ لَهُمْ شِرْک في السَّمَاوَاتِ اِئْتُونِی بِکتَابٍ مِّن قَبْلِ هَذَا أَوْ أَثَارَةٍ مِّنْ عِلْمٍ إِن کنتُمْ صَادِقِینَ؛ بگو آیا آنچه را به جای خداوند]به پرستش[میخوانید، دیدهاید؟ به من بنمایید که روی زمین چه آفریدهاند؟ یا]آیا[در پدید آوردن آسمانها شرکت داشتهاند؟ اگر راست میگویید کتابی را که پیش از این بوده یا نشانی که از دانشی باز مانده است، برای من بیاورید.» (احقاف/4).<br> | «وَقَالُواْ لَن یدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلاَّ مَن کانَ هُوداً أَوْ نَصَارَی تِلْک أَمَانِیهُمْ قُلْ هَاتُواْ بُرْهَانَکمْ إِن کنتُمْ صَادِقِینَ؛ و گفتند هرگز کسی جز یهودی و مسیحی به بهشت در نمیآید؛ این آرزوی آنهاست، بگو اگر راست میگویید، هر برهانی دارید بیاورید.» (بقره/111) و «وَلَوْ أَنَّنَا نَزَّلْنَا إِلَیهِمُ الْمَلآئِکةَ وَکلَّمَهُمُ الْمَوْتَی وَحَشَرْنَا عَلَیهِمْ کلَّ شَیءٍ قُبُلاً مَّا کانُواْ لِیؤْمِنُواْ إِلاَّ أَن یشَاء اللّهُ وَلَکنَّ أَکثَرَهُمْ یجْهَلُونَ؛ و اگر ما فرشتگان را به سوی آنان فرو میفرستادیم و مردگان با ایشان سخن میگفتند و همه چیز را پیش روی آنان گرد میآوردیم، سر آن نداشتند که ایمان آورند مگر آنکه خداوند بخواهد اما بیشتر آنان نادانی میکنند.» (انعام/111) و «قُلْ أَرَأَیتُم مَّا تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ أَرُونِی مَاذَا خَلَقُوا مِنَ الْأَرْضِ أَمْ لَهُمْ شِرْک في السَّمَاوَاتِ اِئْتُونِی بِکتَابٍ مِّن قَبْلِ هَذَا أَوْ أَثَارَةٍ مِّنْ عِلْمٍ إِن کنتُمْ صَادِقِینَ؛ بگو آیا آنچه را به جای خداوند]به پرستش[میخوانید، دیدهاید؟ به من بنمایید که روی زمین چه آفریدهاند؟ یا]آیا[در پدید آوردن آسمانها شرکت داشتهاند؟ اگر راست میگویید کتابی را که پیش از این بوده یا نشانی که از دانشی باز مانده است، برای من بیاورید.» (احقاف/4).<br> | ||
* ج ـ اصل سوم، قانع ساختن و قانع شدن پیش از پذیرش اسلام است؛ یعنی غیر مسلمانان وادار به ترک دین خود نمیشوند، زیرا ایمان بدون پذیرش قلبی، سودی ندارد. اگر مسلمان ضعیف ایمان و سست عقیده باشد نمیتوان به او اعتماد کرد یا او را الگو قرار داد؛ به همین دلیل اسلام ما را به اندیشۀ خردمندانه جدّی در کار خدا و آفریدههای او و ایمان درست و کامل و برخاسته از تعقّل و تدبّر و اقناع فرا میخواند، چنانکه برخی فقها ایمان تقلیدی را نادرست میدانند.<br> | * ج ـ اصل سوم، قانع ساختن و قانع شدن پیش از پذیرش اسلام است؛ یعنی غیر مسلمانان وادار به ترک دین خود نمیشوند، زیرا ایمان بدون پذیرش قلبی، سودی ندارد. اگر مسلمان ضعیف ایمان و سست عقیده باشد نمیتوان به او اعتماد کرد یا او را الگو قرار داد؛ به همین دلیل اسلام ما را به اندیشۀ خردمندانه جدّی در کار خدا و آفریدههای او و ایمان درست و کامل و برخاسته از تعقّل و تدبّر و اقناع فرا میخواند، چنانکه برخی فقها ایمان تقلیدی را نادرست میدانند.<br> | ||
«امام محمد عبده» | «امام محمد عبده» دراینباره میگوید:<br> | ||
«تقلید بدون تعقّل و هدایت، کار کافران است و آدمی در صورتی که دین خود را با تعقّل دریافت و خود را شناخت و قانع گردید، مؤمن [واقعی] است و کسی که به آموختن بدون خرد و کار بدون فهم ـ حتی اگر کار نیکی باشد ـ پرورش یافته باشد، مؤمن نیست. منظور از ایمان آن است که انسان خود را با دانش آمیخته و آموخته کند و کار نیک انجام دهد چون میداند که کار نیک، پسندیده و مورد رضای الهی است و از کارهای شرّ دوری گزیند چون به فرجام بد و میزان زیان آن واقف است.»<br> | «تقلید بدون تعقّل و هدایت، کار کافران است و آدمی در صورتی که دین خود را با تعقّل دریافت و خود را شناخت و قانع گردید، مؤمن [واقعی] است و کسی که به آموختن بدون خرد و کار بدون فهم ـ حتی اگر کار نیکی باشد ـ پرورش یافته باشد، مؤمن نیست. منظور از ایمان آن است که انسان خود را با دانش آمیخته و آموخته کند و کار نیک انجام دهد چون میداند که کار نیک، پسندیده و مورد رضای الهی است و از کارهای شرّ دوری گزیند چون به فرجام بد و میزان زیان آن واقف است.»<br> | ||
خط ۱۱۴: | خط ۱۱۴: | ||
== ب ـ برابری قانونی == | == ب ـ برابری قانونی == | ||
اسلام برابری همگان در برابر قانون و در حقوق عمومی را مقرّر کرد. مردم همگی با هم برابرند، تفاوتی میان فرمانروا و فرمانبر، پادشاه و گدا، دارا و ندار و... وجود ندارد. «ابوبکر» | اسلام برابری همگان در برابر قانون و در حقوق عمومی را مقرّر کرد. مردم همگی با هم برابرند، تفاوتی میان فرمانروا و فرمانبر، پادشاه و گدا، دارا و ندار و... وجود ندارد. «ابوبکر» دراینباره در اولین سخنرانی پس از به عهده گرفتن خلافت میگوید: «... ضعیف شما از نظر من قدرتمند است تا حق او را باز ستانم و نیرومند شما از نظر من ضعیف است تا حق را از وی بازپس گیرم.»<br> | ||
== ج ـ برابری در اندیشه و عمل «عمر بن خطاب» == | == ج ـ برابری در اندیشه و عمل «عمر بن خطاب» == | ||
خط ۲۰۹: | خط ۲۰۹: | ||
به این ترتیب روشن میشود که اسلام، از نظر ارزش انسانی، میان مرد و زن تفاوتی قایل نیست.<br> | به این ترتیب روشن میشود که اسلام، از نظر ارزش انسانی، میان مرد و زن تفاوتی قایل نیست.<br> | ||
=کار در عرصههای مناسب= | =کار در عرصههای مناسب= | ||
اسلام به زن اجازه داده که با حفظ وقار و شأن خود، به محیط کار درآید؛ زن نیز باید همۀ بخشهای تن خود به جز صورت و دو دست خود را ـ که | اسلام به زن اجازه داده که با حفظ وقار و شأن خود، به محیط کار درآید؛ زن نیز باید همۀ بخشهای تن خود به جز صورت و دو دست خود را ـ که دراینباره میان فقها اختلاف نظر است (مذهب «ابوحنفیه» و «شافعی» و قولی از «احمد» چنین است ولی «مالک» و ظاهر مذهب «احمد» بر آن است که هرچیز زن، عورت است حتی ناخنهای او که باید پوشانده شود، از این رو از نظر ایشان، باید صورت و دستان زن نیز پوشانده شود؛ ر. ک: حجاب المراه و لباسها في الصلاه، شیخ الاسلام ابن تیمیه)ـ بپوشاند.<br> | ||
زن باید در آن عرصهای که مناسب اوست کار کند و کار او نباید زیان جسمی یا اجتماعی یا اندامی به وی وارد آورد و علاوه بر آن کار وی در بیرون منزل نباید منافاتی با وظایف خانهداری و همسرداری و فرزندداری او و نیز با اوضاع وی در خانواده و جامعه داشته باشد. اسلام به زن اجازه میدهد همۀ مقامهای عمومی ـ و نه ولایتهای عام ـ را عهدهدار گردد و شخصیت کامل مدنی او و شایستگیاش در برعهده گرفتن تعهدات و عقد قراردادهای خرید و فروش و بخشش و جز آن را به وی میدهد. بنابراین شخصیت زن جدای از شخصیت مرد و متمایز از آن است خواه این مرد پدر، برادر یا همسراو باشد. زن میتواند از دسترنج کار تجاری یا عمومی خود، درآمد داشته باشد. (حقوق الانسان في الاسلام، پیشین). خداوند متعال میفرماید: «وَلاَ تَتَمَنَّوْاْ مَا فَضَّلَ اللّهُ بِهِ بَعْضَکمْ عَلَی بَعْضٍ لِّلرِّجَالِ نَصِیبٌ مِّمَّا اکتَسَبُواْ وَلِلنِّسَاء نَصِیبٌ مِّمَّا اکتَسَبْنَ وَاسْأَلُواْ اللّهَ مِن فَضْلِهِ إِنَّ اللّهَ کانَ بِکلِّ شَیءٍ عَلِیمًا؛ و آنچه را خداوند برخی از شما را با آن بر برخی دیگر برتری داده است، آرزو نکنید؛ مردان را از آنچه برای خود به دست میآورند، بهرهای است و زنان را]هم[از آنچه برای خویش به کف میآورند، بهرهای؛ و از بخشش خداوند درخواست کنید که خداوند به هرچیزی داناست.» (نساء/32).<br> | زن باید در آن عرصهای که مناسب اوست کار کند و کار او نباید زیان جسمی یا اجتماعی یا اندامی به وی وارد آورد و علاوه بر آن کار وی در بیرون منزل نباید منافاتی با وظایف خانهداری و همسرداری و فرزندداری او و نیز با اوضاع وی در خانواده و جامعه داشته باشد. اسلام به زن اجازه میدهد همۀ مقامهای عمومی ـ و نه ولایتهای عام ـ را عهدهدار گردد و شخصیت کامل مدنی او و شایستگیاش در برعهده گرفتن تعهدات و عقد قراردادهای خرید و فروش و بخشش و جز آن را به وی میدهد. بنابراین شخصیت زن جدای از شخصیت مرد و متمایز از آن است خواه این مرد پدر، برادر یا همسراو باشد. زن میتواند از دسترنج کار تجاری یا عمومی خود، درآمد داشته باشد. (حقوق الانسان في الاسلام، پیشین). خداوند متعال میفرماید: «وَلاَ تَتَمَنَّوْاْ مَا فَضَّلَ اللّهُ بِهِ بَعْضَکمْ عَلَی بَعْضٍ لِّلرِّجَالِ نَصِیبٌ مِّمَّا اکتَسَبُواْ وَلِلنِّسَاء نَصِیبٌ مِّمَّا اکتَسَبْنَ وَاسْأَلُواْ اللّهَ مِن فَضْلِهِ إِنَّ اللّهَ کانَ بِکلِّ شَیءٍ عَلِیمًا؛ و آنچه را خداوند برخی از شما را با آن بر برخی دیگر برتری داده است، آرزو نکنید؛ مردان را از آنچه برای خود به دست میآورند، بهرهای است و زنان را]هم[از آنچه برای خویش به کف میآورند، بهرهای؛ و از بخشش خداوند درخواست کنید که خداوند به هرچیزی داناست.» (نساء/32).<br> | ||