۸۷٬۷۷۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' بنا بر این' به ' بنابراین') |
جز (جایگزینی متن - ' نمی توان' به ' نمیتوان') |
||
خط ۲۱: | خط ۲۱: | ||
'''ابواسحاق اسفرایینی(337-418)''' نظریه کسب را همانند باقلانی تفسیر میکند، با این توضیح که حقیقت خلق را به خالق منتسب میکند و میگوید اصل خلقت مربوط به خالق و منوط به قدرت او است، زیرا خالق فقط خداوند است و منشأ و حقیقت تمامی افعال قدرت الهی است. ابن قیم جوزیه که خود از متکلمان اهل حدیث است، از قول ابواسحاق اسفرایینی نقل میکند که حقیقت خلق از خالق است که با قدرت او واقع میشود و انفراد خلق مربوط به اوست و حقیقت فعل با قدرت خالق ایجاد میشود و حقیقت کسب از فرد مکتسب است و مختص اوست. پس قدیم (خدا) خلق میکند و همراه با محدث(عبد) در ایجاد فعل مشترک است، ولی کسب و اطلاق آن، مخصوص محدث(بنده) است، اما اطلاق لفظ فعل (فاعلیت) هم برای خدا و هم برای عبد جایز است.<ref>ابن قیم جوزیه، شفاء العلیل فی مسائل القضاء و القدر و الحكمة و التعلیل، ص 324</ref> | '''ابواسحاق اسفرایینی(337-418)''' نظریه کسب را همانند باقلانی تفسیر میکند، با این توضیح که حقیقت خلق را به خالق منتسب میکند و میگوید اصل خلقت مربوط به خالق و منوط به قدرت او است، زیرا خالق فقط خداوند است و منشأ و حقیقت تمامی افعال قدرت الهی است. ابن قیم جوزیه که خود از متکلمان اهل حدیث است، از قول ابواسحاق اسفرایینی نقل میکند که حقیقت خلق از خالق است که با قدرت او واقع میشود و انفراد خلق مربوط به اوست و حقیقت فعل با قدرت خالق ایجاد میشود و حقیقت کسب از فرد مکتسب است و مختص اوست. پس قدیم (خدا) خلق میکند و همراه با محدث(عبد) در ایجاد فعل مشترک است، ولی کسب و اطلاق آن، مخصوص محدث(بنده) است، اما اطلاق لفظ فعل (فاعلیت) هم برای خدا و هم برای عبد جایز است.<ref>ابن قیم جوزیه، شفاء العلیل فی مسائل القضاء و القدر و الحكمة و التعلیل، ص 324</ref> | ||
''' عبدالملک جوینی(419-475 ق)''' با توجه به اشکالات تفاسیر متکلمان گذشته از نحوه تفسیر کسب، صریحا اعتراف میکند که تاثیر قدرت انسان در طول قدرت الهی است. جوینی تقریر اشعری و باقلانی را درباره نظریه کسب نقد میکند و معتقد است که عقل نمیتواند بپذیرد که انسان نسبت به انجام فعل قدرت و استطاعت ندارد و علاوه استطاعت و قدرتی که بیاثر باشد، مثل نبود قدرت است. پس باید بگوییم که عبد دارای استطاعت و قدرت حقیقی است تا بتوانیم میان خودش و افعالش استنادی حقیقی ایجاد کنیم با این تفاوت که چنین استنادی | ''' عبدالملک جوینی(419-475 ق)''' با توجه به اشکالات تفاسیر متکلمان گذشته از نحوه تفسیر کسب، صریحا اعتراف میکند که تاثیر قدرت انسان در طول قدرت الهی است. جوینی تقریر اشعری و باقلانی را درباره نظریه کسب نقد میکند و معتقد است که عقل نمیتواند بپذیرد که انسان نسبت به انجام فعل قدرت و استطاعت ندارد و علاوه استطاعت و قدرتی که بیاثر باشد، مثل نبود قدرت است. پس باید بگوییم که عبد دارای استطاعت و قدرت حقیقی است تا بتوانیم میان خودش و افعالش استنادی حقیقی ایجاد کنیم با این تفاوت که چنین استنادی نمیتواند مجوزی برای خلق فعل از طرف فاعل انسانی باشد و انسان را جای خالق بگذارد، زیرا خلق در جایی قابل تصور است که موجودی که سابقه عدم دارد موجود شود و حال آن که انسان چون خودش مخلوق است نمیتواند موجودی را خلق کند. انسان همانگونه که نسبت به افعالش احساس اقتدار و استقلال میکند، همان گونه نیز احساس وابستگی میکند. بنابراین، فعلی که وجودش به قدرت و سببی مستند میشود، آن سبب و قدرت نیز به سبب و قدرت دیگری مستند میشود و این استناد به شکل توالی فاعلها به مسبب الاسباب که چیزی جز خالق اسباب و مسببات نیست، منتهی میشود. نقل کردهاند که که جوینی این رای را از حکمای الهی گرفته است. <ref>شهرستانی عبدالکریم، الملل و النحل، ص 111 و 112</ref> | ||
'''ابو حامد غزالی(450-505)'''اگر چه در کلیت تفسیر کسب، هم رای ابوالحسن اشعری و نیز باقلانی است، اما در بسیاری از استنادها و نظراتش به صراحت از جبر و تفویض تبری میجوید و راه میان این دو را بر میگزیند و آن را عقیده تمام اهل سنت و جماعت میداند. وی برای پرهیز از اتهام جبر، اعتراف میکند این که بگوییم انسان هیچ اختیاری در انجام فعل نداشته باشد، خلاف وجدان و فهم عقل است. <ref> ابو حامد غزالی، احیاء علوم الدین، ص 249</ref> با این حال این متکلم اشعری چون دیگر اشاعره در تفسیر نظریه کسب تلاش میکند ضمن دفاع از توحید در خالقیت، نحوه انتساب صحیح افعال به عباد را نیز تفسیر کند. در نگاه غزالی، خداوند در خلق و اختراع عالم منفرد است و هم زمان قدرت و مقدور را با هم میآفریند و کسی جز او نمیتواند چیزی را خلق کند. بنابراین، با طرح این نظریه در صدد تفسیر صحیح از نحوه انتساب افعال به عباد است و آن را پاسخ مناسبی برای توجیه افعال انسانی میداند. به گمان او نظریه کسب در واقع توجیه کننده افعال اختیاری انسان در برابر جبر و تفویض است. به همین دلیل در تفسیر این نظریه، آگاهی از همراهی با فعل کسب شده را لحاظ میکند و تنها راه فرار از اتهام جبر گرایی را در همین نوع نگاه و تفسیر میداند. غزالی باره علت برگزیدن نام کسب میگوید اکنون که نمیتوان گفت انسان خالق است و نیز نمیتوان گفت که مجبور است، پس باید نامی دیگر برای افعالش انتخاب کرد که نه خالق باشد و نه مخترع(و نه مجبور) پس به پیروی از کتاب خدا و تیمن از آن، نام کسب را برای افعال عباد برگزینیم.<ref> ابو حامد غزالی، الاقتصاد فی الاعتقاد، ص 60</ref> | '''ابو حامد غزالی(450-505)'''اگر چه در کلیت تفسیر کسب، هم رای ابوالحسن اشعری و نیز باقلانی است، اما در بسیاری از استنادها و نظراتش به صراحت از جبر و تفویض تبری میجوید و راه میان این دو را بر میگزیند و آن را عقیده تمام اهل سنت و جماعت میداند. وی برای پرهیز از اتهام جبر، اعتراف میکند این که بگوییم انسان هیچ اختیاری در انجام فعل نداشته باشد، خلاف وجدان و فهم عقل است. <ref> ابو حامد غزالی، احیاء علوم الدین، ص 249</ref> با این حال این متکلم اشعری چون دیگر اشاعره در تفسیر نظریه کسب تلاش میکند ضمن دفاع از توحید در خالقیت، نحوه انتساب صحیح افعال به عباد را نیز تفسیر کند. در نگاه غزالی، خداوند در خلق و اختراع عالم منفرد است و هم زمان قدرت و مقدور را با هم میآفریند و کسی جز او نمیتواند چیزی را خلق کند. بنابراین، با طرح این نظریه در صدد تفسیر صحیح از نحوه انتساب افعال به عباد است و آن را پاسخ مناسبی برای توجیه افعال انسانی میداند. به گمان او نظریه کسب در واقع توجیه کننده افعال اختیاری انسان در برابر جبر و تفویض است. به همین دلیل در تفسیر این نظریه، آگاهی از همراهی با فعل کسب شده را لحاظ میکند و تنها راه فرار از اتهام جبر گرایی را در همین نوع نگاه و تفسیر میداند. غزالی باره علت برگزیدن نام کسب میگوید اکنون که نمیتوان گفت انسان خالق است و نیز نمیتوان گفت که مجبور است، پس باید نامی دیگر برای افعالش انتخاب کرد که نه خالق باشد و نه مخترع(و نه مجبور) پس به پیروی از کتاب خدا و تیمن از آن، نام کسب را برای افعال عباد برگزینیم.<ref> ابو حامد غزالی، الاقتصاد فی الاعتقاد، ص 60</ref> |