۲۲٬۰۶۳
ویرایش
جز (تمیزکاری) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۹: | خط ۹: | ||
|- | |- | ||
|زاده | |زاده | ||
|1956 | |1956 م، [[مراکش]] | ||
|- | |- | ||
|درگذشت | |درگذشت | ||
|1434 | |1434 ق، [[مراکش]] | ||
|- | |- | ||
|دین و مذهب | |دین و مذهب | ||
خط ۲۱: | خط ۲۱: | ||
|} | |} | ||
</div> | </div> | ||
'''عبدالسلام یاسین''' واعظ اسلامی اهل [[مراکش]] ([[مغرب]]) و مؤسس (گروه عدل و احسان) <ref>این گروه در سال 1987 میلادی تاسیس و شعار آنها آیه شریفه: (إن الله يأمر بالعدل والاحسان وإيتاء ذي القربى وينهى عن الفحشاء والمنكر والبغي يعظكم لعلكم تذكّرون) میباشد.</ref> است. وی در چهارم ربیع الثانی 1347 هجری قمری (19/9/1928 میلادی) متولد شد و از خانوادهای که از اشراف ادریسی بود در شهر [[اولوز]] در منطقه [[سوس]] در جنوب [[مغرب]] زندگی میکردند. ایشان به مربی با فضیلت شهرت داشت. | '''عبدالسلام یاسین''' واعظ اسلامی اهل [[مراکش]] ([[مغرب]]) و مؤسس (گروه عدل و احسان) <ref>این گروه در سال 1987 میلادی تاسیس و شعار آنها آیه شریفه: (إن الله يأمر بالعدل والاحسان وإيتاء ذي القربى وينهى عن الفحشاء والمنكر والبغي يعظكم لعلكم تذكّرون) میباشد.</ref> است. وی در چهارم ربیع الثانی 1347 هجری قمری (19/9/1928 میلادی) متولد شد و از خانوادهای که از اشراف ادریسی بود در شهر [[اولوز]] در منطقه [[سوس]] در جنوب [[مغرب]] زندگی میکردند. ایشان به مربی با فضیلت شهرت داشت. | ||
=تحصیلات= | == تحصیلات == | ||
وی در سال 1947 میلادی در [[مراکش]] به تحصیل علوم دینی پرداخت و در سال 1965 میلادی از شیخ عباس [[تصوف]] و [[عرفان]] [[اهلسنت]] را به دور از بدعتها آموخت. او بین سالهای 1948 - 1963 میلادی مشغول به کار شد و به سمتهای عالی آموزشی و اداری رسید و بین سالهای 1965 - 1967 میلادی به عنوان مدیر مرکز آموزش بازرسان در رباط منصوب شد. او در سال 1968 میلادی از کار تعلیق و در سال 1987 به دلیل پایبندی شدید به اصول، جسارت، صراحت شدید و انتقاد از مراکز فساد در دستگاههای اداری بازنشسته شد. | وی در سال 1947 میلادی در [[مراکش]] به تحصیل علوم دینی پرداخت و در سال 1965 میلادی از شیخ عباس [[تصوف]] و [[عرفان]] [[اهلسنت]] را به دور از بدعتها آموخت. او بین سالهای 1948 - 1963 میلادی مشغول به کار شد و به سمتهای عالی آموزشی و اداری رسید و بین سالهای 1965 - 1967 میلادی به عنوان مدیر مرکز آموزش بازرسان در رباط منصوب شد. او در سال 1968 میلادی از کار تعلیق و در سال 1987 به دلیل پایبندی شدید به اصول، جسارت، صراحت شدید و انتقاد از مراکز فساد در دستگاههای اداری بازنشسته شد. | ||
=افتخار به هویت عربی= | == افتخار به هویت عربی == | ||
او به هویت عربی خود بسیار افتخار میکرد و میگفت: من خود را عرب میدانم، حتی اگر اصالتاً بربری باشم، به زبان عربی صحبت میکنم. من در دل و جان و زبان، عرب هستم. کسانی که عرب نیستند بیشتر از عربها اهمیت و ماهیت زبان عربی و عربیت را احساس میکنند. و اینکه تمام ملت نسبت به اعراب احساس احترامی دارند که از اجداد خود به ارث بردهاند. او روشنفکران عرب را سرزنش کرد که با اسلام به گونهای برخورد میکنند که گویی اسلام افزودهای فطری بر [[ناسیونالیسم]] عربی است. | او به هویت عربی خود بسیار افتخار میکرد و میگفت: من خود را عرب میدانم، حتی اگر اصالتاً بربری باشم، به زبان عربی صحبت میکنم. من در دل و جان و زبان، عرب هستم. کسانی که عرب نیستند بیشتر از عربها اهمیت و ماهیت زبان عربی و عربیت را احساس میکنند. و اینکه تمام ملت نسبت به اعراب احساس احترامی دارند که از اجداد خود به ارث بردهاند. او روشنفکران عرب را سرزنش کرد که با اسلام به گونهای برخورد میکنند که گویی اسلام افزودهای فطری بر [[ناسیونالیسم]] عربی است. | ||
=الگوگیری از حسن البنا= | == الگوگیری از حسن البنا == | ||
ایشان یک مربی فاضل بود که با الهام از روش دینی و اجتماعی امام [[حسن البنا]] با اهتمام ویژه به تربیت معنوی، تصوف را با کنش سیاسی سازمان یافته اسلامی در هم آمیخت و آن را سرلوحه اقدامات اسلامی قرار داد. او مشکل کشورهای ضعیف مسلمان که در کمین یکدیگر بودند، را در بیان اختلافات رهبران مستبد و ناتوانی آنها در اتخاذ سیاست قدرت، و پراکندگی اراده ملت در دستان کسانی که افسار سیاست را در دست دارند، یافت. او [[جهاد]] را ترک نکرد و این تصور را که [[اسلام]] با شمشیر گسترش یافته بود را رد کرد و گفت: اسلام با خشونت قیام نکرده و نخواهد قیام کرد، بلکه روش [[اسلام]] را بر رفعت و حکمت، و عقاید خود را در کتاب (الإسلام غداً) گردآوری نمود که در آن به بیان اسلام و نهضت نبوی پرداخته است و دو کتاب خود (الإسلام بين الدعوة والدولة) و (المنهاج النبوي: تربيةً وتنظيماً وزحفاً) را درباره این موضوع نگاشته است. | ایشان یک مربی فاضل بود که با الهام از روش دینی و اجتماعی امام [[حسن البنا]] با اهتمام ویژه به تربیت معنوی، تصوف را با کنش سیاسی سازمان یافته اسلامی در هم آمیخت و آن را سرلوحه اقدامات اسلامی قرار داد. او مشکل کشورهای ضعیف مسلمان که در کمین یکدیگر بودند، را در بیان اختلافات رهبران مستبد و ناتوانی آنها در اتخاذ سیاست قدرت، و پراکندگی اراده ملت در دستان کسانی که افسار سیاست را در دست دارند، یافت. او [[جهاد]] را ترک نکرد و این تصور را که [[اسلام]] با شمشیر گسترش یافته بود را رد کرد و گفت: اسلام با خشونت قیام نکرده و نخواهد قیام کرد، بلکه روش [[اسلام]] را بر رفعت و حکمت، و عقاید خود را در کتاب (الإسلام غداً) گردآوری نمود که در آن به بیان اسلام و نهضت نبوی پرداخته است و دو کتاب خود (الإسلام بين الدعوة والدولة) و (المنهاج النبوي: تربيةً وتنظيماً وزحفاً) را درباره این موضوع نگاشته است. | ||
=آثار= | == آثار == | ||
او تولیدات فکری و آثار علمی بسیاری داشت از جمله: | او تولیدات فکری و آثار علمی بسیاری داشت از جمله: | ||
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
* الإحسان؛ | * الإحسان؛ | ||
* تنوير المؤمنات؛ | * تنوير المؤمنات؛ | ||
* الإسلام والملك. | * الإسلام والملك. | ||
=نامهنگاری= | == نامهنگاری == | ||
وی از طریق نامههایی که خطاب به مقامات ارشد کشوری از جمله نامهای که در صد صفحه با عنوان (اسلام یا سیل) خطاب به پادشاه [[مراکش]] در سال 1974 میلادی نوشت؛ وبیان داشت که دو راه پیش روی او میباشد: یا [[توبه]] و بازگشت به سوی [[خدا]]، و اداره کشور تحت لوای اسلامی، و یا سیل یا امت اسلامی. پاسخ مقامات، خشونتآمیز بود، زیرا او را به مدت سه سال در بیمارستان روانی بستری کردند، او نامهای به پادشاه محمد ششم فرستاد و از او خواست که ثروتی را که پدرش در اختیار داشت، بازگرداند و او را پادشاه فقرا توصیف کرد. | وی از طریق نامههایی که خطاب به مقامات ارشد کشوری از جمله نامهای که در صد صفحه با عنوان (اسلام یا سیل) خطاب به پادشاه [[مراکش]] در سال 1974 میلادی نوشت؛ وبیان داشت که دو راه پیش روی او میباشد: یا [[توبه]] و بازگشت به سوی [[خدا]]، و اداره کشور تحت لوای اسلامی، و یا سیل یا امت اسلامی. پاسخ مقامات، خشونتآمیز بود، زیرا او را به مدت سه سال در بیمارستان روانی بستری کردند، او نامهای به پادشاه محمد ششم فرستاد و از او خواست که ثروتی را که پدرش در اختیار داشت، بازگرداند و او را پادشاه فقرا توصیف کرد. | ||
=تأسیس أسرة الجماعة= | |||
== تأسیس أسرة الجماعة == | |||
پس از آزادی، او با آموزش سربازان (أسرة الجماعة) را تأسیس کرد که درآنجا آموزش، سازماندهی و ایجاد چهارچوب قانونی را فراهم میساخت و نیز به تأسیس بستری رسانهای که بتواند در آنجا مواضع و نظرات خود را بیان کند، همت گماشت و روزنامه (الصباح) را در سال 1362 و سپس روزنامه (الخطاب) را راهاندازی نمود. | پس از آزادی، او با آموزش سربازان (أسرة الجماعة) را تأسیس کرد که درآنجا آموزش، سازماندهی و ایجاد چهارچوب قانونی را فراهم میساخت و نیز به تأسیس بستری رسانهای که بتواند در آنجا مواضع و نظرات خود را بیان کند، همت گماشت و روزنامه (الصباح) را در سال 1362 و سپس روزنامه (الخطاب) را راهاندازی نمود. | ||
= | == درگذشت == | ||
شیخ عبدالسلام یاسین در 28 محرم الحرام 1434 قمری درگذشت. | |||
== منابع == | |||
* ر. ک: مدخل عبد السلام یاسین در ویکیاخوان؛ [http://ikhwanwiki.com ikhwanwiki.com.]. | * ر. ک: مدخل عبد السلام یاسین در ویکیاخوان؛ [http://ikhwanwiki.com ikhwanwiki.com.]. |