confirmed، مدیران
۳۷٬۲۰۱
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۱: | خط ۲۱: | ||
مادرش لُبْنی دختر هاجر بن عبدمناف از [[قبیلۀ خزاعه]] بود. | مادرش لُبْنی دختر هاجر بن عبدمناف از [[قبیلۀ خزاعه]] بود. | ||
ابولهب به سرقت گنجینۀ [[کعبه]] متهم شد و گفتهاند بدین سبب [[قریشیان]] خواستند تا دست او را قطع کنند، ولی منسوبان مادری او مانع شدند و برادر او [[ابوطالب]]، از این ماجرا سخت برآشفته بود. | ابولهب به سرقت گنجینۀ [[کعبه]] متهم شد و گفتهاند بدین سبب [[قریش|قریشیان]] خواستند تا دست او را قطع کنند، ولی منسوبان مادری او مانع شدند و برادر او [[ابوطالب]]، از این ماجرا سخت برآشفته بود. | ||
ابولهب پیش از اینکه پیامبر دعوت خویش را آشکار کند، به برادرزاده خویش علاقه داشت، ولی پس از [[بعثت]]، به دشمنان قسمخورده اسلام پیوست و با پرخاش و ناسزا مردم را از اطراف [[رسول خدا]] پراکنده ساخت. همسرش ام جمیل، دختر حرب و خواهر [[ابوسفیان]] بود و به دستور ابوسفیان، ابولهب را به دشمنی با [[پیامبر]] تحریک میکرد. | ابولهب پیش از اینکه پیامبر دعوت خویش را آشکار کند، به برادرزاده خویش علاقه داشت، ولی پس از [[بعثت]]، به دشمنان قسمخورده اسلام پیوست و با پرخاش و ناسزا مردم را از اطراف [[رسول خدا]] پراکنده ساخت. همسرش ام جمیل، دختر حرب و خواهر [[ابوسفیان]] بود و به دستور ابوسفیان، ابولهب را به دشمنی با [[پیامبر]] تحریک میکرد. | ||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
از زندگی ابولهب پیش از ظهور اسلام اطلاعات زیادی در اختیار نیست؛ اما از آیه دوم [[سوره مسد]] (مَا أَغْنَیٰ عَنْهُ مَالُهُ وَمَا کَسَبَ:<ref>آیه 2 سوره مسد</ref> دارایی او و آنچه اندوخت، سودش نکرد) برمیآید که احتمالا همچون بیشتر قریشیان به بازرگانی اشتغال داشته و ثروتی نیز اندوخته بوده است. ابولهب به همراه عدهای، غزالی طلایی که عبدالمطلب به کعبه هدیه کرده بود را دزدید. پس از دستگیری دزدان، دست برخی از کسانی که در دزدی نقش داشتند قطع شد، ولی داییهای ابولهب از قبیله خزاعه مانع قطع شدن دست او شدند<ref>ابن حبیب، المنمق فی اخبار قریش، ۱۴۰۵ق، ص۵۹-۷۱؛ ابن درید، الاشتقاق، ۱۳۷۸ق، ص۱۲۱؛ ابن قتیبه، المعارف، ۱۹۶۰م، ص۱۲۵</ref>. | از زندگی ابولهب پیش از ظهور اسلام اطلاعات زیادی در اختیار نیست؛ اما از آیه دوم [[سوره مسد]] (مَا أَغْنَیٰ عَنْهُ مَالُهُ وَمَا کَسَبَ:<ref>آیه 2 سوره مسد</ref> دارایی او و آنچه اندوخت، سودش نکرد) برمیآید که احتمالا همچون بیشتر قریشیان به بازرگانی اشتغال داشته و ثروتی نیز اندوخته بوده است. ابولهب به همراه عدهای، غزالی طلایی که عبدالمطلب به کعبه هدیه کرده بود را دزدید. پس از دستگیری دزدان، دست برخی از کسانی که در دزدی نقش داشتند قطع شد، ولی داییهای ابولهب از قبیله خزاعه مانع قطع شدن دست او شدند<ref>ابن حبیب، المنمق فی اخبار قریش، ۱۴۰۵ق، ص۵۹-۷۱؛ ابن درید، الاشتقاق، ۱۳۷۸ق، ص۱۲۱؛ ابن قتیبه، المعارف، ۱۹۶۰م، ص۱۲۵</ref>. | ||
پس از تولد [[محمد (صلی الله علیه)]]، پیش از آن که حلیمه شیر دادن او را بر عهده گیرد، کنیز ابولهب، [[ثوبیه]]، مدتی محمد (صلی الله علیه) را شیر داد. بعدها، [[پیامبر (صلی الله علیه)]] به ابولهب پیشنهاد کرد که ثویبه را به او بفروشد تا آزادش کند؛ اما ابولهب نپذیرفت. پس از [[هجرت]] پیامبر (صلی الله علیه) به [[مدینه]]، ابولهب خود ثویبه را آزاد کرد<ref> ابن سعد، الطبقات الکبری، دارصادر، ج۱، ص۱۰۸؛ بلاذری، انساب الاشراف، ۱۹۵۹م، ج۱، ص۹۶، یعقوبی، تاریخ، ۱۳۷۹ق، ج۲، ص۹</ref>. | پس از تولد [[حضرت محمد (ص)|محمد(صلی الله علیه)]]، پیش از آن که حلیمه شیر دادن او را بر عهده گیرد، کنیز ابولهب، [[ثوبیه]]، مدتی محمد (صلی الله علیه) را شیر داد. بعدها، [[حضرت محمد (ص)|پیامبر(صلی الله علیه)]] به ابولهب پیشنهاد کرد که ثویبه را به او بفروشد تا آزادش کند؛ اما ابولهب نپذیرفت. پس از [[هجرت]] پیامبر (صلی الله علیه) به [[مدینه]]، ابولهب خود ثویبه را آزاد کرد<ref> ابن سعد، الطبقات الکبری، دارصادر، ج۱، ص۱۰۸؛ بلاذری، انساب الاشراف، ۱۹۵۹م، ج۱، ص۹۶، یعقوبی، تاریخ، ۱۳۷۹ق، ج۲، ص۹</ref>. | ||
در هشت سالگی محمد (صلی الله علیه)، عبدالمطلب در بستر مرگ، فرزندان خود را جمع کرد و آنان را به سرپرستی محمد (صلی الله علیه) [[وصیت]] نمود. ابولهب برای سرپرستی داوطلب شد، عبدالمطلب پاسخ داد: «شرّ خود را از او باز بدار» و سرپرستی پیامبر را به ابوطالب واگذار کرد<ref> ابن شهراشوب، مناقب آل ابیطالب، ۱۳۷۹ق، ج۱، ص۳۵</ref>. | در هشت سالگی محمد (صلی الله علیه)، عبدالمطلب در بستر مرگ، فرزندان خود را جمع کرد و آنان را به سرپرستی محمد (صلی الله علیه) [[وصیت]] نمود. ابولهب برای سرپرستی داوطلب شد، عبدالمطلب پاسخ داد: «شرّ خود را از او باز بدار» و سرپرستی پیامبر را به ابوطالب واگذار کرد<ref> ابن شهراشوب، مناقب آل ابیطالب، ۱۳۷۹ق، ج۱، ص۳۵</ref>. | ||
پس از آن که پیامبر (صلی الله علیه) تبلیغ [[اسلام]] را آغاز کرد ابولهب با آن که عموی آن حضرت بود، هرگز [[ایمان]] نیاورد و همواره از دشمنان اسلام بود. وی خدمت [[بت عزّی]] و حمایت از آن در مقابل اسلام را برعهده گرفته بود. نقل شده است که او میگفت: «اگر | پس از آن که پیامبر (صلی الله علیه) تبلیغ [[اسلام]] را آغاز کرد ابولهب با آن که عموی آن حضرت بود، هرگز [[ایمان]] نیاورد و همواره از دشمنان اسلام بود. وی خدمت [[بت |بت عزّی]] و حمایت از آن در مقابل اسلام را برعهده گرفته بود. نقل شده است که او میگفت: «اگر عزی پیروز شود من خادمش هستم، و اگر محمد پیروز شود -که این گونه نمیشود- پسر برادر من است<ref>واقدی، المغازی، ۱۹۶۶م، ج۳، ص۸۷۴؛ بلاذری، انساب الاشراف، ۱۹۵۹م، ج۱، ص۴۷۸</ref>.» | ||
== دلایل دشمنی ابولهب با اسلام == | == دلایل دشمنی ابولهب با اسلام == | ||
خط ۵۲: | خط ۵۲: | ||
== ابولهب و آزار و اذیت پیامبر == | == ابولهب و آزار و اذیت پیامبر == | ||
پس از [[بعثت]] [[پیامبر اسلام (صلی الله علیه)]]، ابولهب در زمره سرسختترین دشمنان آن حضرت درآمد و شهرت او در [[تاریخ اسلام]] به همین سبب است. او مخالفت با اسلام را از ابتدا دعوت علنی پیامبر (صلی الله علیه) آغاز کرد؛ هنگامی که با نزول [[آیه انذار]]، پیامبر (صلی الله علیه) مامور شد دعوت عمومی خود را از خویشان شروع کند، فرزندان عبدالمطلب را در خانه خود مهمان کرد و گرچه غذا کم بود اما در اثر کرامت پیامبر (صلی الله علیه) همه از آن خوردند و سیر شدند. ابولهب این را اثر [[سحر]] پیامبر (صلی الله علیه) دانست در نتیجه پیامبر (صلی الله علیه) سکوت کرد و موضوع [[دعوت به اسلام]] را به روز بعد موکول کرد<ref>خصیبی، الهدایه الکبری، ۱۴۱۹ق، ص۴۶</ref>. | پس از [[بعثت]] [[حضرت محمد (ص)|پیامبر اسلام(صلی الله علیه)]]، ابولهب در زمره سرسختترین دشمنان آن حضرت درآمد و شهرت او در [[تاریخ اسلام]] به همین سبب است. او مخالفت با اسلام را از ابتدا دعوت علنی پیامبر (صلی الله علیه) آغاز کرد؛ هنگامی که با نزول [[آیه انذار]]، پیامبر (صلی الله علیه) مامور شد دعوت عمومی خود را از خویشان شروع کند، فرزندان عبدالمطلب را در خانه خود مهمان کرد و گرچه غذا کم بود اما در اثر کرامت پیامبر (صلی الله علیه) همه از آن خوردند و سیر شدند. ابولهب این را اثر [[سحر]] پیامبر (صلی الله علیه) دانست در نتیجه پیامبر (صلی الله علیه) سکوت کرد و موضوع [[دعوت به اسلام]] را به روز بعد موکول کرد<ref>خصیبی، الهدایه الکبری، ۱۴۱۹ق، ص۴۶</ref>. | ||
گاهی هنگامی که پیامبر (صلی الله علیه) گروهی را به اسلام دعوت میکرد ابولهب و [[عباس بن عبدالمطلب]] جلو رفته و میگفتند: «این برادرزاده ما دروغگوست، شما را از دینتان گمراه نکند». <ref>مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۱۸، ص۲۰۳</ref> در [[موسم حج]] نیز هنگامی که پیامبر (صلی الله علیه) نزد گروههایی که به [[زیارت کعبه]] آمده بودند میرفت تا آنان را به اسلام دعوت کند؛ قریشیان به میان آنان میرفتند و از پیامبر (صلی الله علیه) بدگویی میکردند، در این کار جدیترین فرد ابولهب بود<ref>ابن خلدون، تاریخ، دار احیاء التراث العربی، ج۳، ص۱۱</ref>. | گاهی هنگامی که پیامبر (صلی الله علیه) گروهی را به اسلام دعوت میکرد ابولهب و [[عباس بن عبدالمطلب]] جلو رفته و میگفتند: «این برادرزاده ما دروغگوست، شما را از دینتان گمراه نکند». <ref>مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۱۸، ص۲۰۳</ref> در [[موسم حج]] نیز هنگامی که پیامبر (صلی الله علیه) نزد گروههایی که به [[کعبه معظمه|زیارت کعبه]] آمده بودند میرفت تا آنان را به اسلام دعوت کند؛ قریشیان به میان آنان میرفتند و از پیامبر (صلی الله علیه) بدگویی میکردند، در این کار جدیترین فرد ابولهب بود<ref>ابن خلدون، تاریخ، دار احیاء التراث العربی، ج۳، ص۱۱</ref>. | ||
او به پیامبر (صلی الله علیه) آزار جسمی نیز میرساند. او گاهی به دنبال پیامبر (صلی الله علیه) راه میافتاد و او را با سنگ میزد؛ به گونهای که پای وی را خون آلود میکرد و او را دروغگو میخواند<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۱۸، ص۲۰۲</ref>. یک بار وقتی پیامبر (صلی الله علیه) در [[سجده]] بود ابولهب سنگی بلند کرد تا بر سر پیامبر (صلی الله علیه) بزند اما دستش در همان حالت خشک شد، پس از التماس او، وقتی پیامبر (صلی الله علیه) آن حالت را برطرف کرد، ابولهب این را از سحر پیامبر (صلی الله علیه) دانست<ref>ابن شهراشوب، مناقب آل ابیطالب، ۱۳۷۹ق، ج۱، ص۷۸</ref>. پیامبر (صلی الله علیه) فرموده است که خانهاش در بین بدترین همسایهها قرار داشت، عقبه بن ابی مُعَیط و ابولهب، که کثافات را بر در خانه ایشان میریختند<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ۱۹۵۹م، ج۱، ص۱۳۱</ref>. | او به پیامبر (صلی الله علیه) آزار جسمی نیز میرساند. او گاهی به دنبال پیامبر (صلی الله علیه) راه میافتاد و او را با سنگ میزد؛ به گونهای که پای وی را خون آلود میکرد و او را دروغگو میخواند<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۱۸، ص۲۰۲</ref>. یک بار وقتی پیامبر (صلی الله علیه) در [[سجده]] بود ابولهب سنگی بلند کرد تا بر سر پیامبر (صلی الله علیه) بزند اما دستش در همان حالت خشک شد، پس از التماس او، وقتی پیامبر (صلی الله علیه) آن حالت را برطرف کرد، ابولهب این را از سحر پیامبر (صلی الله علیه) دانست<ref>ابن شهراشوب، مناقب آل ابیطالب، ۱۳۷۹ق، ج۱، ص۷۸</ref>. پیامبر (صلی الله علیه) فرموده است که خانهاش در بین بدترین همسایهها قرار داشت، عقبه بن ابی مُعَیط و ابولهب، که کثافات را بر در خانه ایشان میریختند<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ۱۹۵۹م، ج۱، ص۱۳۱</ref>. | ||
خط ۸۰: | خط ۸۰: | ||
# در [[آیه]] بعد آمده «سَیَصْلَیٰ نَارًا ذَاتَ لَهَبٍ<ref>آیه 3 سوره مسد</ref>» (به زودی وارد آتشی شعلهور و پرلهیب میشود) پس «لهب» که در کنیهاش وجود دارد با «لهب» (شعله آتش) در [[جهنم]] مناسبت دارد و از این تناسب به منظور تحقیر استفاده شده است<ref>فخر رازی، التفسیر الکبیر، ۱۴۲۰ق، ج۳۲، ص۳۵۰</ref>. | # در [[آیه]] بعد آمده «سَیَصْلَیٰ نَارًا ذَاتَ لَهَبٍ<ref>آیه 3 سوره مسد</ref>» (به زودی وارد آتشی شعلهور و پرلهیب میشود) پس «لهب» که در کنیهاش وجود دارد با «لهب» (شعله آتش) در [[جهنم]] مناسبت دارد و از این تناسب به منظور تحقیر استفاده شده است<ref>فخر رازی، التفسیر الکبیر، ۱۴۲۰ق، ج۳۲، ص۳۵۰</ref>. | ||
در تفسیر آیات دیگری نیز نام ابولهب به چشم میخورد. او از جمله افرادی بود که پیامبر (صلی الله علیه) را مورد تمسخر قرار میداد و خداوند در آیه ۹۵ سوره حجر به پیامبر (صلی الله علیه) وعده داد که شر آنان را رفع خواهد کرد<ref>ابن بابویه، الخصال، ۱۳۶۲ش، ج۱، ص۲۷۹</ref>. گفته شده که در آیه ۱۹ سوره زمر<ref name=":0">أَفَمَنْ حَقَّ عَلَیْهِ کَلِمَةُ الْعَذَابِ (آیا تو میتوانی کسی را که فرمان عذاب درباره او قطعی شده رهایی بخشی؟!)</ref> مقصود از «کسانی که فرمان عذاب در مورد آنان قطعی شده است»، ابولهب و پسرش و خویشان پیامبر (صلی الله علیه) که به او ایمان نیاوردند نازل شده است<ref name=":0" />. | در تفسیر آیات دیگری نیز نام ابولهب به چشم میخورد. او از جمله افرادی بود که پیامبر(صلی الله علیه) را مورد تمسخر قرار میداد و خداوند در آیه ۹۵ سوره حجر به پیامبر(صلی الله علیه) وعده داد که شر آنان را رفع خواهد کرد<ref>ابن بابویه، الخصال، ۱۳۶۲ش، ج۱، ص۲۷۹</ref>. گفته شده که در آیه ۱۹ سوره زمر<ref name=":0">أَفَمَنْ حَقَّ عَلَیْهِ کَلِمَةُ الْعَذَابِ (آیا تو میتوانی کسی را که فرمان عذاب درباره او قطعی شده رهایی بخشی؟!)</ref> مقصود از «کسانی که فرمان عذاب در مورد آنان قطعی شده است»، ابولهب و پسرش و خویشان پیامبر(صلی الله علیه) که به او ایمان نیاوردند نازل شده است<ref name=":0" />. | ||
در تفسیر آیه ۲۲ [[سوره زمر]] <ref>أَفَمَن شَرَحَ اللَّهُ صَدرَهُ لِلإِسلامِ فَهُوَ عَلیٰ نورٍ مِن رَبِّهِ ۚ فَوَیلٌ لِلقاسِیَةِ قُلوبُهُم مِن ذِکرِ اللَّهِ ۚ أُولٰئِکَ فی ضَلالٍ مُبینٍ (آیا کسی که خدا سینهاش را برای اسلام گشاده است و بر فراز مرکبی از نور الهی قرار گرفته (همچون کوردلان گمراه است؟!) وای بر آنان که قلبهایی سخت در برابر ذکر خدا دارند! آنها در گمراهی آشکاری هستند!)</ref> نیز گفته شده که مصداق «کسانی که خدا سینهشان را برای اسلام گشاده است»، [[حمزه]] و [[علی(علیه السلام)]] هستند در مقابل «آنان که قلبهایی سخت در برابر ذکر خدا دارند» که در آن، منظور ابولهب و فرزندانش هستند<ref>واحدی، اسباب نزول القرآن، ۱۴۱۹ق، ص۳۸۳</ref>. نقل شده که ابولهب در جمع سران مشرکین که برای مقابله با دعوت پیامبر (صلی الله علیه) و آله قصد تصمیمگیری داشتند گفت: «من محمد (صلی الله علیه) را به شاعری متهم میکنم» پس آیه ۴۱ [[سوره حاقه]]<ref>وَمَا هُوَ بِقَوْلِ شَاعِرٍ</ref> نازل شد: «و [قرآن] گفته شاعری نیست<ref> ابن شهراشوب، مناقب آل ابیطالب، ۱۳۷۹ق، ج۱، ص۸۰</ref>». | در تفسیر آیه ۲۲ [[سوره زمر]] <ref>أَفَمَن شَرَحَ اللَّهُ صَدرَهُ لِلإِسلامِ فَهُوَ عَلیٰ نورٍ مِن رَبِّهِ ۚ فَوَیلٌ لِلقاسِیَةِ قُلوبُهُم مِن ذِکرِ اللَّهِ ۚ أُولٰئِکَ فی ضَلالٍ مُبینٍ (آیا کسی که خدا سینهاش را برای اسلام گشاده است و بر فراز مرکبی از نور الهی قرار گرفته (همچون کوردلان گمراه است؟!) وای بر آنان که قلبهایی سخت در برابر ذکر خدا دارند! آنها در گمراهی آشکاری هستند!)</ref> نیز گفته شده که مصداق «کسانی که خدا سینهشان را برای اسلام گشاده است»، [[حمزه]] و [[علی بن ابی طالب|علی(علیه السلام)]] هستند در مقابل «آنان که قلبهایی سخت در برابر ذکر خدا دارند» که در آن، منظور ابولهب و فرزندانش هستند<ref>واحدی، اسباب نزول القرآن، ۱۴۱۹ق، ص۳۸۳</ref>. نقل شده که ابولهب در جمع سران مشرکین که برای مقابله با دعوت پیامبر (صلی الله علیه) و آله قصد تصمیمگیری داشتند گفت: «من محمد(صلی الله علیه) را به شاعری متهم میکنم» پس آیه ۴۱ [[سوره حاقه]]<ref>وَمَا هُوَ بِقَوْلِ شَاعِرٍ</ref> نازل شد: «و [قرآن] گفته شاعری نیست<ref> ابن شهراشوب، مناقب آل ابیطالب، ۱۳۷۹ق، ج۱، ص۸۰</ref>». | ||
== دلیل درگذشت و نحوه دفن ابولهب == | == دلیل درگذشت و نحوه دفن ابولهب == |