پرش به محتوا

محیی‌الدین‌ محمد بن‌ علی‌ بن عربی حاتمی‌: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'گرایشها' به 'گرایش‌ها'
جز (جایگزینی متن - 'دگرگونیها' به 'دگرگونی‌ها')
جز (جایگزینی متن - 'گرایشها' به 'گرایش‌ها')
خط ۳۷: خط ۳۷:


== ورود به عرفان و تصوف ==
== ورود به عرفان و تصوف ==
درباره نخستین‌ انگیزه‌هایی‌ که‌ ابن‌ عربی‌ را به‌ سوی‌ عرفان‌ و تصوف‌ کشانده‌ بوده‌ است‌، آگاهی‌ چندانی‌ در دست‌ نیست‌، اما می‌دانیم‌ که‌ در اندلس‌ِ دوران‌ نوجوانی‌ و جوانی‌ وی‌ گرایشهای‌ عرفانی‌ و نیز محافل‌ شیوخ‌ تصوف‌ و مریدان‌ ایشان‌ اندک‌ نبوده‌ است‌. یکی‌ از بزرگ‌ترین‌ و نامدارترین‌ شیوخ‌ عرفان‌ و تصوف‌، همزمان‌ با جوانی‌ ابن‌ عربی‌، شعیب‌ ابن‌ حسین‌ اندلسی‌ مشهور به‌ ابومدین‌ (د 594ق‌/1198م‌) بوده‌ است‌ که‌ ابن‌ عربی‌ در نوشته‌هایش‌ چندین‌ بار از وی‌ نام‌ می‌برد و او را «شیخنا و عمادنا» و «شیخ‌ الشیوخ‌» و «ابوالنجا» می‌نامد <ref> الفتوحات‌، 2/261، «التدبیرات‌ الالهیة»، 126</ref>. ابن‌ عربی‌ ابومدین‌ را «از بزرگان‌ عارفان‌» می‌نامد و می‌گوید که‌ از روی‌ بصیرت‌ به‌ او اعتقاد داشته‌ است‌ <ref> الفتوحات‌، 4/498؛ درباره ابومدین‌، نک: غبرینی‌، 22-32؛ ابن‌ قنفذ، 90-106</ref>. اما با وجود ارادت‌ فراوانی‌ که‌ ابن‌ عربی‌ به‌ ابومدین‌ می‌ورزیده‌ است‌، به‌ نظر نمی‌رسد که‌ شخصاً با وی‌ روبه‌رو شده‌ باشد، چنانکه‌ خود نیز به‌ این‌ نکته‌ اشاره‌ می‌کند <ref> روح‌ القدس‌، 113-114</ref>.  
درباره نخستین‌ انگیزه‌هایی‌ که‌ ابن‌ عربی‌ را به‌ سوی‌ عرفان‌ و تصوف‌ کشانده‌ بوده‌ است‌، آگاهی‌ چندانی‌ در دست‌ نیست‌، اما می‌دانیم‌ که‌ در اندلس‌ِ دوران‌ نوجوانی‌ و جوانی‌ وی‌ گرایش‌های‌ عرفانی‌ و نیز محافل‌ شیوخ‌ تصوف‌ و مریدان‌ ایشان‌ اندک‌ نبوده‌ است‌. یکی‌ از بزرگ‌ترین‌ و نامدارترین‌ شیوخ‌ عرفان‌ و تصوف‌، همزمان‌ با جوانی‌ ابن‌ عربی‌، شعیب‌ ابن‌ حسین‌ اندلسی‌ مشهور به‌ ابومدین‌ (د 594ق‌/1198م‌) بوده‌ است‌ که‌ ابن‌ عربی‌ در نوشته‌هایش‌ چندین‌ بار از وی‌ نام‌ می‌برد و او را «شیخنا و عمادنا» و «شیخ‌ الشیوخ‌» و «ابوالنجا» می‌نامد <ref> الفتوحات‌، 2/261، «التدبیرات‌ الالهیة»، 126</ref>. ابن‌ عربی‌ ابومدین‌ را «از بزرگان‌ عارفان‌» می‌نامد و می‌گوید که‌ از روی‌ بصیرت‌ به‌ او اعتقاد داشته‌ است‌ <ref> الفتوحات‌، 4/498؛ درباره ابومدین‌، نک: غبرینی‌، 22-32؛ ابن‌ قنفذ، 90-106</ref>. اما با وجود ارادت‌ فراوانی‌ که‌ ابن‌ عربی‌ به‌ ابومدین‌ می‌ورزیده‌ است‌، به‌ نظر نمی‌رسد که‌ شخصاً با وی‌ روبه‌رو شده‌ باشد، چنانکه‌ خود نیز به‌ این‌ نکته‌ اشاره‌ می‌کند <ref> روح‌ القدس‌، 113-114</ref>.  


ابن‌ عربی‌، بنا بر گفته خودش‌ در 580ق‌/1174م‌ به‌ «طریقت‌ عرفان‌» داخل‌ شده‌ بود <ref> الفتوحات‌، 2/425</ref> و نخستین‌ کسی‌ که‌ با وی‌ در «طریق‌ الله‌» روبه‌رو شده‌ بود، ابوجعفر احمد عرینی‌ است‌ که‌ در آغاز آشنایی‌ ابن‌ عربی‌ با «طریقت‌ عرفان‌» به‌ اشبیلیه‌ آمده‌ و ابن‌ عربی‌ نخستین‌ کسی‌ بوده‌ که‌ به‌ دیدار او شتافته‌ بوده‌ است‌ <ref> روح‌ القدس‌، 76، الفتوحات‌، 4/529</ref>. ابن‌ عربی‌ زندگانی‌ خود را پیش‌ از داخل‌ شدن‌ به‌ طریقت‌، «زمان‌ جاهلیت‌» خود می‌نامد <ref>همان‌، 1/185، 4/540</ref>.  
ابن‌ عربی‌، بنا بر گفته خودش‌ در 580ق‌/1174م‌ به‌ «طریقت‌ عرفان‌» داخل‌ شده‌ بود <ref> الفتوحات‌، 2/425</ref> و نخستین‌ کسی‌ که‌ با وی‌ در «طریق‌ الله‌» روبه‌رو شده‌ بود، ابوجعفر احمد عرینی‌ است‌ که‌ در آغاز آشنایی‌ ابن‌ عربی‌ با «طریقت‌ عرفان‌» به‌ اشبیلیه‌ آمده‌ و ابن‌ عربی‌ نخستین‌ کسی‌ بوده‌ که‌ به‌ دیدار او شتافته‌ بوده‌ است‌ <ref> روح‌ القدس‌، 76، الفتوحات‌، 4/529</ref>. ابن‌ عربی‌ زندگانی‌ خود را پیش‌ از داخل‌ شدن‌ به‌ طریقت‌، «زمان‌ جاهلیت‌» خود می‌نامد <ref>همان‌، 1/185، 4/540</ref>.  
خط ۲۲۵: خط ۲۲۵:


== بخش‌ دوم‌ - جهان‌بینی‌ عرفانی‌==
== بخش‌ دوم‌ - جهان‌بینی‌ عرفانی‌==
ابن‌ عربی‌ را می‌توان‌ به‌ حق‌ بزرگ‌ترین‌ و برجسته‌ترین‌ بنیان‌گذار نظام‌ عرفان‌ فلسفی‌ یا فلسفه عرفانی‌ یا حکمت‌ الهی‌ عرفانی‌12 در تاریخ‌ اسلام‌ به‌ شمار آورد و حتی‌ گزافه‌ نیست‌ اگر بگوییم‌ که‌ وی‌ بزرگ‌ترین‌ اندیشمند عرفانی‌ همه دورانهاست‌. پس‌ از ابن‌ عربی‌، هیچ‌ یک‌ از اندیشمندان‌ عارف‌ یا عارفان‌ اندیشمند یا فیلسوفان‌ عارف‌ مشرب‌ را در جهان‌ اسلام‌ نمی‌توان‌ یافت‌ که‌ به‌ گونه‌ای‌ تحت‌ تأثیر نیرومند اندیشه‌های‌ ابن‌ عربی‌ قرار نگرفته‌ باشد. این‌ تأثیر تا دوران‌ ما نیز ادامه‌ دارد. بی‌سبب‌ نیست‌ که‌ وی‌ را «شیخ‌ اکبر» لقب‌ داده‌اند. ابن‌ عربی‌ در دورانی‌ از تاریخ‌ جهان‌ اسلامی‌ می‌زیسته‌ است‌ که‌ فضای‌ اجتماعی‌ و معنوی‌ پیش‌ از آن‌، فراز و نشیبهای‌ بسیار داشته‌ و به‌ ویژه‌، فضای‌ معنوی‌ از تجربه‌ها و اندیشه‌ها و بینشهای‌ عرفانی‌ و فلسفی‌ آکنده‌ بوده‌ است‌. در اندلس‌ اسلامی‌، چند دهه‌ پیش‌ از تولد ابن‌ عربی‌، محافل‌ تصوف‌ و عرفان‌ کسانی‌ مانند ابن‌ بَرَّجان‌، ابن‌ عریف‌ صاحب‌ کتاب‌ محاسن‌ المجالس‌ و ابن‌ قَسی‌ صوفی‌ انقلابی‌ و نویسنده کتاب‌ خلع‌ النعلین‌ که‌ ابن‌ عربی‌ بر آن‌ شرحی‌ نوشته‌، گرم‌ بوده‌ است‌. ابن‌ عربی‌ از این‌ 3 تن‌ بارها در فتوحات‌ و نوشته‌های‌ دیگرش‌ نام‌ می‌برد. در کنار ایشان‌ عارفان‌ و صوفیان‌ دیگر نیز پایگاه‌ معنوی‌ برجسته‌ای‌ داشته‌اند. فضای‌ اجتماعی‌ و معنوی‌ شرق‌ اسلامی‌ (سوریه‌، عراق و ایران‌) نیز از سنتهای‌ عرفانی‌ ریشه‌دار و دیرپای‌ برخوردار بوده‌ است‌. در این‌ فضا، اندیشه‌های‌ یونانی‌، نوافلاطونی‌، غنوصی‌13، عقاید معتزلیان‌، اخوان‌ الصفا و گرایشهای‌ فلسفی‌ ارسطویی‌ - مشایی‌ و اشراقی‌ رواج‌ داشته‌ است‌. به‌ یاد داشته‌ باشیم‌ که‌ شهاب‌الدین‌ یحیی‌ بن‌ حَبَش‌ سهروردی‌ (مق 587ق‌/1191م‌) در سالی‌ کشته‌ شده‌ که‌ ابن‌ عربی‌ در آن‌ هنگام‌ 27 ساله‌ بوده‌ است‌.  
ابن‌ عربی‌ را می‌توان‌ به‌ حق‌ بزرگ‌ترین‌ و برجسته‌ترین‌ بنیان‌گذار نظام‌ عرفان‌ فلسفی‌ یا فلسفه عرفانی‌ یا حکمت‌ الهی‌ عرفانی‌12 در تاریخ‌ اسلام‌ به‌ شمار آورد و حتی‌ گزافه‌ نیست‌ اگر بگوییم‌ که‌ وی‌ بزرگ‌ترین‌ اندیشمند عرفانی‌ همه دورانهاست‌. پس‌ از ابن‌ عربی‌، هیچ‌ یک‌ از اندیشمندان‌ عارف‌ یا عارفان‌ اندیشمند یا فیلسوفان‌ عارف‌ مشرب‌ را در جهان‌ اسلام‌ نمی‌توان‌ یافت‌ که‌ به‌ گونه‌ای‌ تحت‌ تأثیر نیرومند اندیشه‌های‌ ابن‌ عربی‌ قرار نگرفته‌ باشد. این‌ تأثیر تا دوران‌ ما نیز ادامه‌ دارد. بی‌سبب‌ نیست‌ که‌ وی‌ را «شیخ‌ اکبر» لقب‌ داده‌اند. ابن‌ عربی‌ در دورانی‌ از تاریخ‌ جهان‌ اسلامی‌ می‌زیسته‌ است‌ که‌ فضای‌ اجتماعی‌ و معنوی‌ پیش‌ از آن‌، فراز و نشیبهای‌ بسیار داشته‌ و به‌ ویژه‌، فضای‌ معنوی‌ از تجربه‌ها و اندیشه‌ها و بینشهای‌ عرفانی‌ و فلسفی‌ آکنده‌ بوده‌ است‌. در اندلس‌ اسلامی‌، چند دهه‌ پیش‌ از تولد ابن‌ عربی‌، محافل‌ تصوف‌ و عرفان‌ کسانی‌ مانند ابن‌ بَرَّجان‌، ابن‌ عریف‌ صاحب‌ کتاب‌ محاسن‌ المجالس‌ و ابن‌ قَسی‌ صوفی‌ انقلابی‌ و نویسنده کتاب‌ خلع‌ النعلین‌ که‌ ابن‌ عربی‌ بر آن‌ شرحی‌ نوشته‌، گرم‌ بوده‌ است‌. ابن‌ عربی‌ از این‌ 3 تن‌ بارها در فتوحات‌ و نوشته‌های‌ دیگرش‌ نام‌ می‌برد. در کنار ایشان‌ عارفان‌ و صوفیان‌ دیگر نیز پایگاه‌ معنوی‌ برجسته‌ای‌ داشته‌اند. فضای‌ اجتماعی‌ و معنوی‌ شرق‌ اسلامی‌ (سوریه‌، عراق و ایران‌) نیز از سنتهای‌ عرفانی‌ ریشه‌دار و دیرپای‌ برخوردار بوده‌ است‌. در این‌ فضا، اندیشه‌های‌ یونانی‌، نوافلاطونی‌، غنوصی‌13، عقاید معتزلیان‌، اخوان‌ الصفا و گرایش‌های‌ فلسفی‌ ارسطویی‌ - مشایی‌ و اشراقی‌ رواج‌ داشته‌ است‌. به‌ یاد داشته‌ باشیم‌ که‌ شهاب‌الدین‌ یحیی‌ بن‌ حَبَش‌ سهروردی‌ (مق 587ق‌/1191م‌) در سالی‌ کشته‌ شده‌ که‌ ابن‌ عربی‌ در آن‌ هنگام‌ 27 ساله‌ بوده‌ است‌.  


بدین‌سان‌ میراث‌های‌ معنوی‌ بسیاری‌ در تکوین‌ جهان‌بینی‌ عرفانی‌ ابن‌ عربی‌ تأثیر داشته‌ است‌. نیروی‌ شگرف‌ و پرکار اندیشه وی‌ نیز سبب‌ شده‌ بود که‌ مجموعه بزرگ‌ و کم‌مانندی‌ از نوشته‌ها پدید آورد و نظریات‌، عقاید و اندیشه‌های‌ اصلی‌ و ویژه خود را در آن‌ مجموعه‌ پراکنده‌ سازد که‌ یافتن‌ آنها در میان‌ انبوهی‌ از مطالب‌ فرعی‌ کار آسانی‌ نیست‌، آن‌ هم‌ با زبانی‌ پر از مجاز، نمادها و اصطلاحات‌ ویژه‌ و ناآشنا و گاه‌ پر از ابهام‌ که‌ فهمیدن‌ نوشته‌هایش‌ را دشوار می‌سازد، چنانکه‌ می‌توان‌ داوری‌ نیکلسون‌ را پذیرفت‌ که‌ می‌گوید: ابن‌ عربی‌ اگر مختصرتر، روشن‌تر و منظم‌تر نوشته‌ بود، بهتر شناخته‌ می‌شد (ص‌ 88). از سوی‌ دیگر، گویا خود ابن‌ عربی‌ نیز نمی‌خواسته‌ است‌ که‌ اندیشه‌ها و عقاید ویژه خویش‌ را در یکجا، یا در چند نوشته‌ به‌ نحوی‌ صریح‌، منظم‌ و مرتبط، منعکس‌ کند، چنانکه‌ خودش‌ می‌گوید: «اما به‌ سبب‌ غموص‌ اندیشه‌های‌ ویژه‌، جداگانه‌ در جایی‌ بدانها تصریح‌ نکرده‌ام‌، بلکه‌ آنها را پراکنده‌ در بابهای‌ این‌ کتاب‌ (یعنی‌ فتوحات‌) به‌ نحوی‌ کامل‌ و مبین‌ آورده‌ام‌ و هر کس‌ که‌ خدا فهم‌ را نصیبش‌ کرده‌ باشد، آنها را در می‌یابد و تمیز می‌دهد، زیرا شناخت‌ و آگاهی‌ حقیقی‌ و سخنی‌ راست‌ است‌ و فراسوی‌ آن‌ هدفی‌ نیست‌» <ref> الفتوحات‌، 1/38</ref>. ابن‌ عربی‌، در جایی‌ از فتوحات‌ تصریح‌ می‌کند که‌ «علم‌ الهی‌ دانشی‌ است‌ که‌ خداوند از راه‌ القاء و الهام‌ و فرود آوردن‌ روح‌ الامین‌ در دل‌ انسان‌، آموزگار آن‌ است‌ و این‌ کتاب‌ آنگونه‌ فراهم‌ شده‌ است‌. به‌ خدا سوگند که‌ من‌ حتی‌ یک‌ حرف‌ از آن‌ را جز از راه‌ املاء الهی‌ و القاء ربانی‌ یا دم‌ روحانی‌ در دل‌ و ذهن‌ کیانی‌ ننوشته‌ام‌» <ref>3/456</ref>.  
بدین‌سان‌ میراث‌های‌ معنوی‌ بسیاری‌ در تکوین‌ جهان‌بینی‌ عرفانی‌ ابن‌ عربی‌ تأثیر داشته‌ است‌. نیروی‌ شگرف‌ و پرکار اندیشه وی‌ نیز سبب‌ شده‌ بود که‌ مجموعه بزرگ‌ و کم‌مانندی‌ از نوشته‌ها پدید آورد و نظریات‌، عقاید و اندیشه‌های‌ اصلی‌ و ویژه خود را در آن‌ مجموعه‌ پراکنده‌ سازد که‌ یافتن‌ آنها در میان‌ انبوهی‌ از مطالب‌ فرعی‌ کار آسانی‌ نیست‌، آن‌ هم‌ با زبانی‌ پر از مجاز، نمادها و اصطلاحات‌ ویژه‌ و ناآشنا و گاه‌ پر از ابهام‌ که‌ فهمیدن‌ نوشته‌هایش‌ را دشوار می‌سازد، چنانکه‌ می‌توان‌ داوری‌ نیکلسون‌ را پذیرفت‌ که‌ می‌گوید: ابن‌ عربی‌ اگر مختصرتر، روشن‌تر و منظم‌تر نوشته‌ بود، بهتر شناخته‌ می‌شد (ص‌ 88). از سوی‌ دیگر، گویا خود ابن‌ عربی‌ نیز نمی‌خواسته‌ است‌ که‌ اندیشه‌ها و عقاید ویژه خویش‌ را در یکجا، یا در چند نوشته‌ به‌ نحوی‌ صریح‌، منظم‌ و مرتبط، منعکس‌ کند، چنانکه‌ خودش‌ می‌گوید: «اما به‌ سبب‌ غموص‌ اندیشه‌های‌ ویژه‌، جداگانه‌ در جایی‌ بدانها تصریح‌ نکرده‌ام‌، بلکه‌ آنها را پراکنده‌ در بابهای‌ این‌ کتاب‌ (یعنی‌ فتوحات‌) به‌ نحوی‌ کامل‌ و مبین‌ آورده‌ام‌ و هر کس‌ که‌ خدا فهم‌ را نصیبش‌ کرده‌ باشد، آنها را در می‌یابد و تمیز می‌دهد، زیرا شناخت‌ و آگاهی‌ حقیقی‌ و سخنی‌ راست‌ است‌ و فراسوی‌ آن‌ هدفی‌ نیست‌» <ref> الفتوحات‌، 1/38</ref>. ابن‌ عربی‌، در جایی‌ از فتوحات‌ تصریح‌ می‌کند که‌ «علم‌ الهی‌ دانشی‌ است‌ که‌ خداوند از راه‌ القاء و الهام‌ و فرود آوردن‌ روح‌ الامین‌ در دل‌ انسان‌، آموزگار آن‌ است‌ و این‌ کتاب‌ آنگونه‌ فراهم‌ شده‌ است‌. به‌ خدا سوگند که‌ من‌ حتی‌ یک‌ حرف‌ از آن‌ را جز از راه‌ املاء الهی‌ و القاء ربانی‌ یا دم‌ روحانی‌ در دل‌ و ذهن‌ کیانی‌ ننوشته‌ام‌» <ref>3/456</ref>.  
Writers، confirmed، مدیران
۸۷٬۹۱۵

ویرایش