پرش به محتوا

جایگاه مُفَسِّر: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'برداشتها' به 'برداشت‌ها'
جز (جایگزینی متن - 'می دانیم' به 'می‌دانیم')
جز (جایگزینی متن - 'برداشتها' به 'برداشت‌ها')
خط ۲: خط ۲:


== نقش و جایگاه مفسر ==
== نقش و جایگاه مفسر ==
وقتی از مفسر و نقش وی در [[تفسیر]] سخن گفته می‌شود، به این معنا نیست که اومی‌خواهد واژه‌ها را معنا کند و ترجمه‌ای از کلام را به دست دهد یا مدلول مطابقی کلام روشن را شرح دهد. البته مفسر این کار را انجام می‌دهد؛ اما منظور از تفسیر همان پرده برداری از کلام و پیام است که گاه از آن به تأویل تعبیر می‌شود و گاه تفسیر و [[تأویل]] به یکسان بر آن اطلاق می‌گردد. به همین جهت بسا گفته می‌شود که آیا در نقش مفسر مبالغه نشده و آیا [[مُفَسِّر|مفسر]] بیش از اندازه مهم جلوه داده نشده است. آیا این معنا به نسبیت گرایی مطلق کشیده نمی‌شود که همه چیز در دست مفسر دستخوش عدم ثبات شود؟ اینکه مفسر با پیش داوری و پیش فرض‌ها به سراغ تفسیر می‌رود، موجب نمی‌شودکه تردید و نسبیت در همه چیز افکنده شود. معانی آشکار و تفاسیر مورد اتفاق وتردیدناپذیر و مشترک و مورد پذیرش همگان وجود دارد. اما در کنار آنها آیات مشکل، غریب، متشابه و تفسیرپذیر هم هست. آیاتی وجود دارد که تفسیر آنها در برهه‌ای اززمان مورد اتفاق و تردید ناپذیر بوده، اما در اثر تکامل دانشها و دگرگونی در علوم دچارتغییر شده و برداشتهای گوناگون به همراه آورده است.
وقتی از مفسر و نقش وی در [[تفسیر]] سخن گفته می‌شود، به این معنا نیست که اومی‌خواهد واژه‌ها را معنا کند و ترجمه‌ای از کلام را به دست دهد یا مدلول مطابقی کلام روشن را شرح دهد. البته مفسر این کار را انجام می‌دهد؛ اما منظور از تفسیر همان پرده برداری از کلام و پیام است که گاه از آن به تأویل تعبیر می‌شود و گاه تفسیر و [[تأویل]] به یکسان بر آن اطلاق می‌گردد. به همین جهت بسا گفته می‌شود که آیا در نقش مفسر مبالغه نشده و آیا [[مُفَسِّر|مفسر]] بیش از اندازه مهم جلوه داده نشده است. آیا این معنا به نسبیت گرایی مطلق کشیده نمی‌شود که همه چیز در دست مفسر دستخوش عدم ثبات شود؟ اینکه مفسر با پیش داوری و پیش فرض‌ها به سراغ تفسیر می‌رود، موجب نمی‌شودکه تردید و نسبیت در همه چیز افکنده شود. معانی آشکار و تفاسیر مورد اتفاق وتردیدناپذیر و مشترک و مورد پذیرش همگان وجود دارد. اما در کنار آنها آیات مشکل، غریب، متشابه و تفسیرپذیر هم هست. آیاتی وجود دارد که تفسیر آنها در برهه‌ای اززمان مورد اتفاق و تردید ناپذیر بوده، اما در اثر تکامل دانشها و دگرگونی در علوم دچارتغییر شده و برداشت‌های گوناگون به همراه آورده است.


=== آیات مربوط به خلقت انسان ===
=== آیات مربوط به خلقت انسان ===
خط ۴۷: خط ۴۷:
ثانیا در پاسخ اینکه گفته‌اند: اگر دانش‌ها و علایق مفسر در تفسیر او مؤثر باشد بایداین امر پیدایش انبوهی از آرای متناقض و پراکنده را به همراه داشته باشد، می‌گوییم اتفاقا چنین است و اگر دیده می‌شود که در مسائلی اشتراک و وحدت نظر و همدلی درمیان جمعی از مفسران وجود دارد، به دلیل آن است که علائق، انتظارات و دانش‌های آنان مشترک است. آری در کلیات و اصول عامه اختلافی وجود ندارد؛ اما در تفصیل همین اصول مثل صفات ذاتی و فعلی، ثبوتی و سلبی، پدیده وحی، کیفیت وحی، معادجسمانی و روحانی و مسائل برزخ و قیامت و دهها مساله فرعی آن تفسیرهای مختلفی ارائه شده است. بنابراین، نمی‌توان انبوه آرای متناقض و پراکنده در تفسیر و فقه را نادیده گرفت.
ثانیا در پاسخ اینکه گفته‌اند: اگر دانش‌ها و علایق مفسر در تفسیر او مؤثر باشد بایداین امر پیدایش انبوهی از آرای متناقض و پراکنده را به همراه داشته باشد، می‌گوییم اتفاقا چنین است و اگر دیده می‌شود که در مسائلی اشتراک و وحدت نظر و همدلی درمیان جمعی از مفسران وجود دارد، به دلیل آن است که علائق، انتظارات و دانش‌های آنان مشترک است. آری در کلیات و اصول عامه اختلافی وجود ندارد؛ اما در تفصیل همین اصول مثل صفات ذاتی و فعلی، ثبوتی و سلبی، پدیده وحی، کیفیت وحی، معادجسمانی و روحانی و مسائل برزخ و قیامت و دهها مساله فرعی آن تفسیرهای مختلفی ارائه شده است. بنابراین، نمی‌توان انبوه آرای متناقض و پراکنده در تفسیر و فقه را نادیده گرفت.


اما اینکه گفته‌اند: لازمه این دیدگاه نتیجه‌ای جز ضلالت ندارد، این در صورتی است که آرا گمراه کننده باشد؛ اما اولا مگر اختلاف در علوم غیر دینی که در مسائل معاش وامور محسوس و مورد ابتلای بشر است موجب گمراهی است تا در علوم دینی مانند فلسفه، عرفان، حدیث، رجال، فقه و تفسیر که اختصاص به اهل نظر و عده‌ای خاص دارد، اختلافشان گمراه کننده باشد؟ اختلاف امت رحمت است.<ref>مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱، ص ۲۲۷. </ref> <ref>مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۷۷، ص۱۶۶. </ref> این اختلاف‌ها وبرداشتهای متفاوت نه تنها گمراه کننده نیست، بلکه در کل مایه تکامل و رشد فکر بشری و رونق و خلاقیت معارف دینی خواهد بود. برای مثال مفسرین درباره این آیه «اذ قال الله یا عیسی انی متوفیک ورافعک الی؛ <ref>آل عمران/سوره۳، آیه۵۵. </ref> (به یاد آر) زمانی را که خدا فرمود: ای عیسی تو را می‌گیرم و به سوی خود بالا می‌برم»، اختلاف نظر پیدا کرده و تفسیرهای مختلفی ارائه داده‌اند. <ref>رشیدرضا، محمد، تفسیرالمنار، ج۳، ص۲۶۰. </ref>
اما اینکه گفته‌اند: لازمه این دیدگاه نتیجه‌ای جز ضلالت ندارد، این در صورتی است که آرا گمراه کننده باشد؛ اما اولا مگر اختلاف در علوم غیر دینی که در مسائل معاش وامور محسوس و مورد ابتلای بشر است موجب گمراهی است تا در علوم دینی مانند فلسفه، عرفان، حدیث، رجال، فقه و تفسیر که اختصاص به اهل نظر و عده‌ای خاص دارد، اختلافشان گمراه کننده باشد؟ اختلاف امت رحمت است.<ref>مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱، ص ۲۲۷. </ref> <ref>مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۷۷، ص۱۶۶. </ref> این اختلاف‌ها وبرداشت‌های متفاوت نه تنها گمراه کننده نیست، بلکه در کل مایه تکامل و رشد فکر بشری و رونق و خلاقیت معارف دینی خواهد بود. برای مثال مفسرین درباره این آیه «اذ قال الله یا عیسی انی متوفیک ورافعک الی؛ <ref>آل عمران/سوره۳، آیه۵۵. </ref> (به یاد آر) زمانی را که خدا فرمود: ای عیسی تو را می‌گیرم و به سوی خود بالا می‌برم»، اختلاف نظر پیدا کرده و تفسیرهای مختلفی ارائه داده‌اند. <ref>رشیدرضا، محمد، تفسیرالمنار، ج۳، ص۲۶۰. </ref>


عده‌ای گفته‌اند: این آیه دلیل بر این است که حضرت عیسی پس از به اشتباه افتادن مأمورین قیصر وعوضی گرفتن دیگری به جای او فوت کرد و خداوند روح او را به آسمانها برد؛ همانطورکه قرآن در جای دیگر می‌فرماید: «قل یتوفاکم ملک الموت الذی وکل بکم؛ <ref>سجده/سوره۳۲، آیه۱۱. </ref> بگو! فرشته مرگ که بر شما گماشته شده است، شما را می‌گیرد»، و گروهی دیگر معتقدند که عیسی هرگز فوت نکرد و توفی در این کلام به معنای فوت نیست؛ بلکه به معنای گرفتن و اخذ کردن است؛ همانطور که در آیه «الله یتوفی الانفس حین موتها؛<ref>زمر/سوره۳۹، آیه۴۲. </ref> خدا جان ها را هنگام مرگشان می‌گیرد»، به همین معنا آمده است. حتی بعضی از مفسرین کلمه «متوفیک» رابه معنای «منومک» (خوابانده توام) گرفته‌اند و در همین زمینه گفته‌اند: خداوند روح وجسم عیسی (علیه‌السّلام) را نجات داده به آسمانها برد و آخرالزمان از آسمانها فرود می‌آید.<ref>رشیدرضا، محمد، تفسیرالمنار، ج۳، ص۲۶۰. </ref> اگرچه هر یک از این تفسیرها براساس پیش فرض‌ها و دیدگاه‌های بیرونی است، اما اقوال مختلفی که ارائه شده، در تفسیر مشکلی ایجاد نمی‌کند و مایه گمراهی نخواهد شد. البته رعایت قواعد تفسیر و دوری از هواهای نفسانی در جای خود مورد تأکید است. توجه به شخصیت مفسر یکی از راههای جلوگیری از گمراهی هاست.
عده‌ای گفته‌اند: این آیه دلیل بر این است که حضرت عیسی پس از به اشتباه افتادن مأمورین قیصر وعوضی گرفتن دیگری به جای او فوت کرد و خداوند روح او را به آسمانها برد؛ همانطورکه قرآن در جای دیگر می‌فرماید: «قل یتوفاکم ملک الموت الذی وکل بکم؛ <ref>سجده/سوره۳۲، آیه۱۱. </ref> بگو! فرشته مرگ که بر شما گماشته شده است، شما را می‌گیرد»، و گروهی دیگر معتقدند که عیسی هرگز فوت نکرد و توفی در این کلام به معنای فوت نیست؛ بلکه به معنای گرفتن و اخذ کردن است؛ همانطور که در آیه «الله یتوفی الانفس حین موتها؛<ref>زمر/سوره۳۹، آیه۴۲. </ref> خدا جان ها را هنگام مرگشان می‌گیرد»، به همین معنا آمده است. حتی بعضی از مفسرین کلمه «متوفیک» رابه معنای «منومک» (خوابانده توام) گرفته‌اند و در همین زمینه گفته‌اند: خداوند روح وجسم عیسی (علیه‌السّلام) را نجات داده به آسمانها برد و آخرالزمان از آسمانها فرود می‌آید.<ref>رشیدرضا، محمد، تفسیرالمنار، ج۳، ص۲۶۰. </ref> اگرچه هر یک از این تفسیرها براساس پیش فرض‌ها و دیدگاه‌های بیرونی است، اما اقوال مختلفی که ارائه شده، در تفسیر مشکلی ایجاد نمی‌کند و مایه گمراهی نخواهد شد. البته رعایت قواعد تفسیر و دوری از هواهای نفسانی در جای خود مورد تأکید است. توجه به شخصیت مفسر یکی از راههای جلوگیری از گمراهی هاست.
Writers، confirmed، مدیران
۸۷٬۹۱۱

ویرایش