۸۷٬۷۸۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'شخصیتها' به 'شخصیتها') |
جز (جایگزینی متن - 'میترسم' به 'میترسم') |
||
خط ۱۱: | خط ۱۱: | ||
آنها تا فردای آن روز از حضرتش مهلت خواستند و پس از مراجعه، به شخصیتهای نجران، اسقف (روحانی بزرگشان) به آنها گفت: شما فردا به محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) نگاه کنید، اگر با فرزندان و خانوادهاش برای مباهله آمد، از مباهله با او بترسید، و اگر با یارانش آمد با او مباهله کنید، زیرا چیزی در بساط ندارد، فردا که شد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد در حالی که دست [[امام علی|علی بن ابی طالب]] (علیهالسلام) را گرفته بود و حسن و حسین (علیهماالسلام) در پیش روی او راه میرفتند و فاطمه (علیهاالسلام) پشت سرش بود، نصاری نیز بیرون آمدند در حالی که اسقف آنها پیشاپیششان بود هنگامی که نگاه کرد، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با آن چند نفر آمدند، درباره آنها سوال کرد به او گفتند: این پسر عمو و داماد او و محبوبترین خلق خدا نزد او است و این دو پسر، فرزندان دختر او از علی (علیهالسلام) هستند و آن بانوی جوان دخترش فاطمه (علیهاالسلام) است که عزیزترین مردم نزد او، و نزدیکترین افراد به قلب او است... سید به اسقف گفت: برای مباهله قدم پیش گذار. | آنها تا فردای آن روز از حضرتش مهلت خواستند و پس از مراجعه، به شخصیتهای نجران، اسقف (روحانی بزرگشان) به آنها گفت: شما فردا به محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) نگاه کنید، اگر با فرزندان و خانوادهاش برای مباهله آمد، از مباهله با او بترسید، و اگر با یارانش آمد با او مباهله کنید، زیرا چیزی در بساط ندارد، فردا که شد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد در حالی که دست [[امام علی|علی بن ابی طالب]] (علیهالسلام) را گرفته بود و حسن و حسین (علیهماالسلام) در پیش روی او راه میرفتند و فاطمه (علیهاالسلام) پشت سرش بود، نصاری نیز بیرون آمدند در حالی که اسقف آنها پیشاپیششان بود هنگامی که نگاه کرد، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با آن چند نفر آمدند، درباره آنها سوال کرد به او گفتند: این پسر عمو و داماد او و محبوبترین خلق خدا نزد او است و این دو پسر، فرزندان دختر او از علی (علیهالسلام) هستند و آن بانوی جوان دخترش فاطمه (علیهاالسلام) است که عزیزترین مردم نزد او، و نزدیکترین افراد به قلب او است... سید به اسقف گفت: برای مباهله قدم پیش گذار. | ||
گفت: نه، من مردی را میبینم که نسبت به مباهله با کمال جرات اقدام میکند و من | گفت: نه، من مردی را میبینم که نسبت به مباهله با کمال جرات اقدام میکند و من میترسم راستگو باشد، و اگر راستگو باشد، به خدا یک سال بر ما نمیگذرد در حالی که در تمام دنیا یک نصرانی که آب بنوشد وجود نداشته باشد. | ||
اسقف به پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) عرض کرد: ای ابوالقاسم! ما با تو مباهله نمیکنیم بلکه مصالحه میکنیم، با ما مصالحه کن، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با آنها مصالحه کرد که دوهزار حله (یک قواره پارچه خوب لباس) که حد اقل قیمت هر حلهای چهل درهم باشد، و عاریت دادن سی دست زره، و سی شاخه نیزه، و سی رأس اسب، در صورتی که در سرزمین یمن، توطئ ای برای مسلمانان رخ دهد، و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ضامن این عاریتها خواهد بود، تا آن را بازگرداند و عهدنامهای در این زمینه نوشته شد. | اسقف به پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) عرض کرد: ای ابوالقاسم! ما با تو مباهله نمیکنیم بلکه مصالحه میکنیم، با ما مصالحه کن، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با آنها مصالحه کرد که دوهزار حله (یک قواره پارچه خوب لباس) که حد اقل قیمت هر حلهای چهل درهم باشد، و عاریت دادن سی دست زره، و سی شاخه نیزه، و سی رأس اسب، در صورتی که در سرزمین یمن، توطئ ای برای مسلمانان رخ دهد، و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ضامن این عاریتها خواهد بود، تا آن را بازگرداند و عهدنامهای در این زمینه نوشته شد. |