۸۷٬۸۱۰
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'نامه ای' به 'نامهای') |
جز (جایگزینی متن - ' اگر چه' به ' اگرچه') |
||
خط ۴: | خط ۴: | ||
[[ابن حوقل]] میگوید که ابوسعید در [[بصره]] آرد فروش بود. وی از طرف عبدان کاتب که داماد حمدان قرمط بود ابتدا به فارس و سپس در سال286 قمری به [[بحرین|بحرین]] یا احساء (''لحساء'') کنونی فرستاده و مأمور به دعوت مردم در آن ناحیه شد. گروهی از اعراب بیابان و نیز «[[کیسانیه|کیسانیه]]» و «[[قرامطه]]» دور او جمع شدند. ابوسعید از این جمع لشکری فراهم آورد و شهر «هجر» را که مرکز احساء بود محاصره و تصرف کرد. خلیفه [[معتضد باللّه عباسی]] لشکری به سرداری عباس بن عمر به جنگ او فرستاد که در برابر لشکر ابوسعید شکست خورد. او در ادامه بر احساء (لحساء) و قطیف و دیگر شهرهای بحرین دست یافت. ابوسعید میان پیروانش ملقب به «سید» بود و سرانجام در سال 301 هجری قمری در شهر هجر به دست خادم صقلابی (اسلاوی) خود در حمام به قتل رسید. | [[ابن حوقل]] میگوید که ابوسعید در [[بصره]] آرد فروش بود. وی از طرف عبدان کاتب که داماد حمدان قرمط بود ابتدا به فارس و سپس در سال286 قمری به [[بحرین|بحرین]] یا احساء (''لحساء'') کنونی فرستاده و مأمور به دعوت مردم در آن ناحیه شد. گروهی از اعراب بیابان و نیز «[[کیسانیه|کیسانیه]]» و «[[قرامطه]]» دور او جمع شدند. ابوسعید از این جمع لشکری فراهم آورد و شهر «هجر» را که مرکز احساء بود محاصره و تصرف کرد. خلیفه [[معتضد باللّه عباسی]] لشکری به سرداری عباس بن عمر به جنگ او فرستاد که در برابر لشکر ابوسعید شکست خورد. او در ادامه بر احساء (لحساء) و قطیف و دیگر شهرهای بحرین دست یافت. ابوسعید میان پیروانش ملقب به «سید» بود و سرانجام در سال 301 هجری قمری در شهر هجر به دست خادم صقلابی (اسلاوی) خود در حمام به قتل رسید. | ||
پس از او پسرش ابوطاهر سلیمان بن ابی سعید بر جای وی نشست و بر سراسر بحرین (احساء) استیلا یافت و در سال 317 هجری قمری به [[مکّه]] حمله یورش برد و درب [[کعبه]] را از جا کند. وی در روز ترویه به حاجیان حمله کرد و شماری از آنان را کشت و جسدشان را در [[چاه زمزم]] افکند و [[حجر الاسود|حجرالاسود]] را با خود برد. | پس از او پسرش ابوطاهر سلیمان بن ابی سعید بر جای وی نشست و بر سراسر بحرین (احساء) استیلا یافت و در سال 317 هجری قمری به [[مکّه]] حمله یورش برد و درب [[کعبه]] را از جا کند. وی در روز ترویه به حاجیان حمله کرد و شماری از آنان را کشت و جسدشان را در [[چاه زمزم]] افکند و [[حجر الاسود|حجرالاسود]] را با خود برد. | ||
عبیداللّه مهدی وقتی از موضوع جابجایی حجرالاسود آگاه شد در نامهای به ابوطاهر او را سخت شماتت کرد و کارش را زشت شمرد و به وی متذکر شد که حجرالاسود را به کعبه بازگرداند. پس از آن ابوطاهر حجرالاسود را به کعبه برگرداند. ابوطاهر در سال 332 هجری قمری به دست زنی که از پشت بام بر سر او خشتی پرتاب کرد کشته شد. ناصر خسرو قبادیانی در سفر نامه خود مشاهداتش را از احساء (''لحساء'') و فرقه ابوسعیدیه چنین بیان میکند که لحساء شهری است که چهار باروی قوی از گل محکم از پس یکدیگر در گرد او کشیده شده است و میان هر دو دیوار نزدیک یک فرسنگ است. این شهر دارای چشمههای آب عظیم است. گفته شده است که سلطان آن مرد شریفی بود. با این حال او مردم آن دیار را از مسلمانی بازداشته و گفته بود که نیازی به [[نماز]] و [[روزه]] نیست | عبیداللّه مهدی وقتی از موضوع جابجایی حجرالاسود آگاه شد در نامهای به ابوطاهر او را سخت شماتت کرد و کارش را زشت شمرد و به وی متذکر شد که حجرالاسود را به کعبه بازگرداند. پس از آن ابوطاهر حجرالاسود را به کعبه برگرداند. ابوطاهر در سال 332 هجری قمری به دست زنی که از پشت بام بر سر او خشتی پرتاب کرد کشته شد. ناصر خسرو قبادیانی در سفر نامه خود مشاهداتش را از احساء (''لحساء'') و فرقه ابوسعیدیه چنین بیان میکند که لحساء شهری است که چهار باروی قوی از گل محکم از پس یکدیگر در گرد او کشیده شده است و میان هر دو دیوار نزدیک یک فرسنگ است. این شهر دارای چشمههای آب عظیم است. گفته شده است که سلطان آن مرد شریفی بود. با این حال او مردم آن دیار را از مسلمانی بازداشته و گفته بود که نیازی به [[نماز]] و [[روزه]] نیست اگرچه مانع انجام این مناسک نمیشد. با این حال به رسالت [[پیامبر صلوات الله علیه]] معترف بود. ابوسعید به مردم میگفت که بعد از مردن دوباره پیش شما بر میگردم. در وصیت او آمده است که به طور دایم شش تن از فرزندان من پادشاهی را نگه دارند و با رعیت به عدل و داد رفتار کنند و با هم نزاع نکنند تا من دوباره بازگردم. قبر او در شهر لحساء است <ref>مشکور محمد جواد، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ اول، ص 17 با ویرایش و اصلاحات گسترده در عبارات | ||
</ref> | </ref> | ||