۸۷٬۷۸۴
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'می کرد' به 'میکرد') |
جز (جایگزینی متن - 'مسجد الحرام' به 'مسجدالحرام') |
||
خط ۱۹: | خط ۱۹: | ||
در سال 200 هجری ابراهیم بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن حسین (ع) در یمن خروج کرد و از نهضت ابوالسرایا در عراق طرفداری میکرد، و مردم را به امامت محمد بن ابراهیم بن اسماعیل طباطبا میخواند، و از مکّه با گروهی از اهل بیت و علویان به یمن رفت. ابراهیم همچنان بر یمن مسلط بود و مردم را کشتار میکرد، چنان که اهل یمن او را ابراهیم الجزّار، یعنی ابراهیم قصاب و شتر کش می خواندند. امّا حسین بن حسن افطس همچنان به غارت مکّه میپرداخت، و جامه کعبه را بکند و خانه خدا را عریان ساخت، و پس از چندی دو جامه بر آن از حریر نازک بپوشانید، و آنها را ابوالسرایا با نام های به سوی او فرستاده بود و ترجمه آن نامه چنین است: این جامه به امر اصفر بن اصفر ابوالسرایا داعی آل محمد بر خانه خدا پوشانیده شد تا جامه ظلمت و سیاهی را که [[بنی العباس]] بر کعبه پوشانیده بودند برکنند، و آن را از جامه ایشان پاک کند و این نامه را در سال 199 هجری نوشت. مردم مکّه از او سخت بیمناک بودند تا آن که گروه بسیاری از ثروت مندان از آن شهر بگریختند. | در سال 200 هجری ابراهیم بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن حسین (ع) در یمن خروج کرد و از نهضت ابوالسرایا در عراق طرفداری میکرد، و مردم را به امامت محمد بن ابراهیم بن اسماعیل طباطبا میخواند، و از مکّه با گروهی از اهل بیت و علویان به یمن رفت. ابراهیم همچنان بر یمن مسلط بود و مردم را کشتار میکرد، چنان که اهل یمن او را ابراهیم الجزّار، یعنی ابراهیم قصاب و شتر کش می خواندند. امّا حسین بن حسن افطس همچنان به غارت مکّه میپرداخت، و جامه کعبه را بکند و خانه خدا را عریان ساخت، و پس از چندی دو جامه بر آن از حریر نازک بپوشانید، و آنها را ابوالسرایا با نام های به سوی او فرستاده بود و ترجمه آن نامه چنین است: این جامه به امر اصفر بن اصفر ابوالسرایا داعی آل محمد بر خانه خدا پوشانیده شد تا جامه ظلمت و سیاهی را که [[بنی العباس]] بر کعبه پوشانیده بودند برکنند، و آن را از جامه ایشان پاک کند و این نامه را در سال 199 هجری نوشت. مردم مکّه از او سخت بیمناک بودند تا آن که گروه بسیاری از ثروت مندان از آن شهر بگریختند. | ||
<br> | <br> | ||
[[حسین افطس|حسین افطس]] حتی طلاهای نازکی که بر سر ستونهای [[ | [[حسین افطس|حسین افطس]] حتی طلاهای نازکی که بر سر ستونهای [[مسجدالحرام]] کشیده بودند با زحمت بسیار تراشیده و به غارت برد و آهنهایی که بر پنجره [[چاه زمزم]] قرار داشت برکند و چوبهای ساج را که از آن مسجد بود همه را از جای کنده با دیگر اشیاء به مبلغی اندک بفروخت. چون بشنید که ابوالسرایا از کوفه رانده شده و به قتل رسیده است از بیم جان خود به نزد سیدی که محمد بن جعفر بن محمد بن علی بن حسین نام داشت و پیرمردی محبوب و دانشمند و مورد احترام بود رفت.<br> | ||
حسین افطس پسر وی علی بن محمد را بفریفت و او را گفت تا پدرش را وادار به قبول خلافت کند و آن قدر او را وسوسه کردند تا محمد بن جعفر راضی شد. مردم مکّه در روز جمعه ششم ربیع الآخر پس از گزاردن نماز جمعه با وی به خلافت بیعت کردند و بیعت آل عباس را از خود برداشتند و او را امیرالمؤمنین خواندند. محمد بن جعفر مرد کارآمدی نبود و شایستگی این کار را نداشت، پس از چندی از خلافت جز اسمی بر او نماند و همه کارها به دست پسرش علی و حسین بن افطس اداره می شد. محمد بن جعفر پس از ماجراهایی ناچار شد خود را از خلافت خلع کند و گفت: خویشتن را از بیعتی که شما با من کرده اید خلع می نمایم و حق را به صاحب حق که خلیفه خدا امیرالمؤمنین عبداللّه مأمون بن هارون است میسپارم (201 ه)<br> | حسین افطس پسر وی علی بن محمد را بفریفت و او را گفت تا پدرش را وادار به قبول خلافت کند و آن قدر او را وسوسه کردند تا محمد بن جعفر راضی شد. مردم مکّه در روز جمعه ششم ربیع الآخر پس از گزاردن نماز جمعه با وی به خلافت بیعت کردند و بیعت آل عباس را از خود برداشتند و او را امیرالمؤمنین خواندند. محمد بن جعفر مرد کارآمدی نبود و شایستگی این کار را نداشت، پس از چندی از خلافت جز اسمی بر او نماند و همه کارها به دست پسرش علی و حسین بن افطس اداره می شد. محمد بن جعفر پس از ماجراهایی ناچار شد خود را از خلافت خلع کند و گفت: خویشتن را از بیعتی که شما با من کرده اید خلع می نمایم و حق را به صاحب حق که خلیفه خدا امیرالمؤمنین عبداللّه مأمون بن هارون است میسپارم (201 ه)<br> |