confirmed
۵٬۸۸۴
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۳: | خط ۴۳: | ||
در نگاه این متکلم، افعالعباد یعنی افعالی که مختص عباد است. این یک اضافه ملکی و اختصاصی بین افعال و عباد است. بنابراین، هر فاعلی نسبت به افعالش مسئول است و مورد محاسبه قرار خواهد گرفت. سید مرتضی مدعای خود را با استناد به آیه 286 [[سوره بقره]] ثابت میکند. | در نگاه این متکلم، افعالعباد یعنی افعالی که مختص عباد است. این یک اضافه ملکی و اختصاصی بین افعال و عباد است. بنابراین، هر فاعلی نسبت به افعالش مسئول است و مورد محاسبه قرار خواهد گرفت. سید مرتضی مدعای خود را با استناد به آیه 286 [[سوره بقره]] ثابت میکند. | ||
وی در برابر این پرسش که: «ما القول فی أفعال العباد، هل هی مخلوقة أم لا؟ و این بیان امام صادق (ع) که فرمود: «أفعال العباد مخلوقة خلق تقدیر لا خلق تکوین أمر بین أمرین لا جبر و لا تفویض<ref> سید مرتضی، رسائل الشریف المرتضی، ج1، ص: 135</ref> مینویسد:«أما أفعال العباد فلیست مخلوقة للَّه عز و جل، و کیف یکون خلقا له و هی مضافة الی العباد اضافة الفعلیة؟ و لو کانت مخلوقة؛ لکانت من فعله، و لو کانت فعلا له، لما توجه الذم و المدح علی قبحها و حسنها الی العباد، کما لا یذمون و یمدحون بخلقهم و صورهم و هیئتهم<ref> سید مرتضی، رسائل الشریف المرتضی، ج1، ص: 135</ref>اما افعالعباد چون به عباد اضافه شده است، بنابراین، مختص عباد است و اگر قرار بود خداوند خالق افعالعباد باشد، اضافه آن به عباد معنا نداشت. علاوه اگر افعال عباد از قبل خلق شده بود، پس فعلی از افعال الهی به حساب میآمد در این صورت، هیچ مدح و ذمی متوجه عباد نمیشد. همچنان که عباد به دلیل خلق صورت و هیئت فعل، مدح و ذمّ نمیشوند. بنابراین، افعالعباد از نظر تقدیر از قبل خلق شده است، چون تقدیر خلق جزء علم الهی است، ولی از نظر تکوین خلق نشده است، چون مربوط به فعل بشر است و این معنای امری میان دو امر است، نه جبر است و نه تفویض. سید مرتضی در ادامه به مطلبی اشاره میکند و مینویسد:«هذا ان أرید بالخلق هاهنا الاحداث و الإنشاء علی بعض الوجوه، و ان أرید بالخلق التقدیر الذی لا یتبع الفعلیة، جاز القول بأن أفعال العباد مخلوقة للَّه عز و جل» <ref> سید مرتضی، رسائل الشریف المرتضی، ج1، ص: 135</ref>این بیان زمانی موجه است که مطابق با برخی از تفاسیر، از خلق احداث و انشاء(ایجاد) را اراده کنیم، ولی اگر مقصود از خلق، صرفا تقدیری باشد که موجب فعلی در خارج نشود، در | وی در برابر این پرسش که: «ما القول فی أفعال العباد، هل هی مخلوقة أم لا؟ و این بیان امام صادق (ع) که فرمود: «أفعال العباد مخلوقة خلق تقدیر لا خلق تکوین أمر بین أمرین لا جبر و لا تفویض<ref> سید مرتضی، رسائل الشریف المرتضی، ج1، ص: 135</ref> مینویسد:«أما أفعال العباد فلیست مخلوقة للَّه عز و جل، و کیف یکون خلقا له و هی مضافة الی العباد اضافة الفعلیة؟ و لو کانت مخلوقة؛ لکانت من فعله، و لو کانت فعلا له، لما توجه الذم و المدح علی قبحها و حسنها الی العباد، کما لا یذمون و یمدحون بخلقهم و صورهم و هیئتهم<ref> سید مرتضی، رسائل الشریف المرتضی، ج1، ص: 135</ref>اما افعالعباد چون به عباد اضافه شده است، بنابراین، مختص عباد است و اگر قرار بود خداوند خالق افعالعباد باشد، اضافه آن به عباد معنا نداشت. علاوه اگر افعال عباد از قبل خلق شده بود، پس فعلی از افعال الهی به حساب میآمد در این صورت، هیچ مدح و ذمی متوجه عباد نمیشد. همچنان که عباد به دلیل خلق صورت و هیئت فعل، مدح و ذمّ نمیشوند. بنابراین، افعالعباد از نظر تقدیر از قبل خلق شده است، چون تقدیر خلق جزء علم الهی است، ولی از نظر تکوین خلق نشده است، چون مربوط به فعل بشر است و این معنای امری میان دو امر است، نه جبر است و نه تفویض. سید مرتضی در ادامه به مطلبی اشاره میکند و مینویسد:«هذا ان أرید بالخلق هاهنا الاحداث و الإنشاء علی بعض الوجوه، و ان أرید بالخلق التقدیر الذی لا یتبع الفعلیة، جاز القول بأن أفعال العباد مخلوقة للَّه عز و جل» <ref> سید مرتضی، رسائل الشریف المرتضی، ج1، ص: 135</ref>این بیان زمانی موجه است که مطابق با برخی از تفاسیر، از خلق احداث و انشاء(ایجاد) را اراده کنیم، ولی اگر مقصود از خلق، صرفا تقدیری باشد که موجب فعلی در خارج نشود، در آنصورت میشود گفت که افعال عباد مخلوق خداوند است، چون آن فعل مطابق با بیان امام صادق علیهالسلام، مخلوق تقدیر است نه تکوین. | ||
این متکلم امامیه در پاسخ به این پرسش که «هل هی مخلوقة للعباد أم لا؟»آیا افعال عباد مخلوق عباد است یا نه؟ پاسخ میدهد که درست آن است که بگوییم: «کون العباد خالقین لأفعالهم المقصودة المجری بها الی الأغراض الصحیحة، هو مذهب أکثر أهل العلم.» یعنی عباد، خالق افعال خویش هستند که مطابق با اغراض صحیحه آنها است و این عقیده اکثر اهل علم میباشد. <ref> سید مرتضی، رسائل الشریف المرتضی، ج1، ص: 135</ref> | این متکلم امامیه در پاسخ به این پرسش که «هل هی مخلوقة للعباد أم لا؟»آیا افعال عباد مخلوق عباد است یا نه؟ پاسخ میدهد که درست آن است که بگوییم: «کون العباد خالقین لأفعالهم المقصودة المجری بها الی الأغراض الصحیحة، هو مذهب أکثر أهل العلم.» یعنی عباد، خالق افعال خویش هستند که مطابق با اغراض صحیحه آنها است و این عقیده اکثر اهل علم میباشد. <ref> سید مرتضی، رسائل الشریف المرتضی، ج1، ص: 135</ref> | ||
=== تفسیر ملاصدرا از امر بینالأمرین === | === تفسیر ملاصدرا از امر بینالأمرین === | ||
ملاصدرا با سه نگاه متفاوت | ملاصدرا با سه نگاه متفاوت افعالعباد را تفسیر میکند. وی در نگاه اول از دریچه [[عرفان]] و اشراق و به تعبیر دیگر، از منظر [[توحید]] افعال بندگان را رصد و آنگاه تفسیر میکند والبته در چنین ساحتی، جز خدای متعال، موثر یا فاعل دیگری را نمیبیند.<ref>صدرالمتالهین، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه، ج6، ص387</ref>البته این نوع نگرش میتواند صدرالمتالهین را به عنوان یک متکلم جبرگرا معرفی کند، زیرا در این تعریف، انسان هیچ جایگاهی برای فاعلیت خود ندارد، بلکه تمام افعالش تابع مشیت و [[اراده الهی]] است. اما صدرا در نگاه دوم، پنجره اشراق را میبندد و از فراز تفکر توحیدیاش فرود میآید و آنگاه خودش و آن فعل را میبیند که به طور مباشری و با اراده و اختیار انجامش میدهد، پس خودش را محکوم جبر نمیداند، بنابراین، بر انتساب حقیقی فعل به فاعل تاکید میکند و میگوید ای جبری! شعله اوهام و خیالاتت رو خاموش کن! چرا که صدور فعل بر تو ثابت است، زیرا تو خود میفهمی که بدون واسطه مباشر آن هستی و فعل تنها به تو وابسته است. <ref>صدرالمتالهین، الشواهد الربوبیه فی المناهج السلوکیه، ص 58</ref>او با این نگاه معتقد است که انسان به طور مستقیم و بدون وساطت فاعلی دیگر، فعل خود را ایجاد میکند و شاهد آن، قیام فعل به فاعل مباشر قریب(علت نهایی فعل) همراه با درک فطری و غیر قابل انکار آن است. | ||
ملاصدرا در نگاه | ملاصدرا در نگاه سوم، خودش را از ورطه تفویض خارج و با قدریون محاجّه میکند و میگوید ای قدری! (شخص معتقد به تفویض) فعل از آن جهت که فقط به تو وابسته باشد، از تو سلب میشود، زیرا بدون ارتباط با وجود حق، هیچ فعلی از تو صادر نمیشود جز این، هم خودت و هم فعلت باطل خواهد شد، زیرا وقتی اصل وجودت وابسته به وجودِ حق است، به طور حتم، فعلت نیز وابسته به وجودِ حق خواهد بود. بنابراین، فاعلِ باطل منشا اثر نخواهد شد.! <ref>همان</ref>وی در این فراز به نوعی بحث علیت و وابستگی معلول به علتش را یادآوری و اشاره میکند که اگر بخواهیم هر فاعلی را بدون وابستگی وجودیاش با خدای متعال در نظر بگیریم، آن فاعل موجودیتش را به طور کامل از دست خواهد داد و وقتی موجودیت فاعل منتفی شد، فعلی هم وجود نخواهد داشت تا به فاعل منتسب شود، زیرا قوام هر فعلی به فاعل(علت) آن است و بدون فاعل، (علت) فعل (معلول) نیز وجود نخواهد داشت. طبیعی است صدرا با رد جبر و تفویض و تفاصیلی که بیان شد، امر بینالامرین را انتخاب میکند که راه سوم و میان جبر و اختیار است. او برای فهم بهتر بحث، به نفس و قوایش مثال میزند و معتقد است افعال انسانها در عین حال که به خودشان نسبت داده میشود، فعل نفس نیز میباشد و از آن جا که نفس بسیط است و نیز به تنهایی مرکز تمام قوا است، <ref>ملا هادی سبزواری، اسرار الحکم، ص 320</ref> | ||
پس هر یک از افعال قوای نفس نیز در واقع فعل خود نفس نیز به حساب میآید. مثلا هنگامیکه دیدن و شنیدن را به قوه باصره و سامعه نسبت میدهیم و میگوییم با چشمها و گوشهای خودم دیدم و شنیدم، همان وقت نیز میتوانیم این نسبت را به خود نفس بدهیم و بگوییم من دیدم و شنیدم، چنین انتسابی از نظر | پس هر یک از افعال قوای نفس نیز در واقع فعل خود نفس نیز به حساب میآید. مثلا هنگامیکه دیدن و شنیدن را به قوه باصره و سامعه نسبت میدهیم و میگوییم با چشمها و گوشهای خودم دیدم و شنیدم، همان وقت نیز میتوانیم این نسبت را به خود نفس بدهیم و بگوییم من دیدم و شنیدم، چنین انتسابی از نظر علمی صحیح و از نظر عرفی رایج است. | ||
همان طور که پیش تر بیان کردیم، ملاصدرا در تبیین | همان طور که پیش تر بیان کردیم، ملاصدرا در تبیین خلقافعالعباد، تفسیری خاص ارایه داده است که البته میتواند مستمسکی در جهت تقویت [[توحید افعالی]] یا [[توحید در خالقیت]] باشد. وی بعد از ارایه مطالب مختلف از بزرگان فلاسفه و متکلمان درباره خلقافعالعباد، مذهب خود را با عنوان راسخین در علم معرفی میکند و تفسیری عرفانی و شهودی ارایه میدهد. تمام توجه ملاصدرا در این تفسیر، حفظ مقام توحید است. وی خدا را نور الانوار و تنها موثر در وجود میداند. بنابراین، جز خداوند هیچ فاعل دیگری را نمیشناسد. مینویسد: و طایفه دیگری که راسخون در علم هستند، معتقدند که موجودات هر چند در ذات و صفات از هم متباین هستند، اما نور الهی بر تمام مرزهای موجودات میتابد. علاوه، هیچ ذرهای از ذرات هستی وجود ندارد جز آن که نور الانورار (نور الهی) بر آن میتابد و غلبه مییابد. اوست که قایم بر هر نفسی است به آنچه کسب میکند.<ref>صدرالمتالهین، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه، ج6، ص373</ref> | ||
مطابق این تفسیر، | مطابق این تفسیر، همانگونه که موجودات دارای مراتب و درجات وجودی متفاوت و نیز صفات و آثار مختلفی هستند، اما نور جمال الهی در همه موجودات نافذ است وهیچ ذره ای از ذرات هستی نیست، مگر اینکه در تسلط قدرت وسیطره نور الهی است، زیرا در عالم وجود، جز خدا هیچ موثری(فاعلی) شناخته نمیشود. <ref>صدرالمتالهین، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه، ج6، ص 387</ref>حکیم متاله در ادامه به این نکته اشاره میکند که دریافت من از این مطلب با ارزش، (تفسیر اشراقی از فاعلیت مطلقه الهی) لطیف بوده از جمله مواردی است که بر آن برهانِ مطابق با کشف و وجدان اقامه کردم. مینویسد:این مطلب شریف که در نهایت پیچیدگی و لطافت است، از مطالبی است که بر آن؛ برهان مطابق با کشف و وجدان اقامه کردهایم. بنابراین، عالم هستی هیچ شانی ندارد جز آنکه خداوند شان اوست و هیچ فعلی در آن وجود ندارد جز آن که فعل اوست. صدرا در این جا به شبههای پاسخ میدهد که اگر چنین است، پس تکلیف افعالعباد چه میشود و چه کسی مسئول آن است؟ جواب میدهد، البته این که بگوییم هیچ فعلی در نظام هستی وجود ندارد جز آن که فعل خدا باشد، به معنای انکار افعال صادر شده از اشخاص نیست، بلکه اشخاص نیز حقیقتا فاعلاند، همانطور که فعل آنها به طور واقعی فعل خدا محسوب میشود. وقتی مطلب آشکار و مقام بحث روشن شد، ثابت میشود که نسبت فعل و ایجاد به عباد، نسبتی صحیح و واقعی است. مثل اینکه ما شنوایی، بینایی و...را واقعا به زید نسبت میدهیم، همزمان نیز افعال صادره از زید یا هر موجود دیگری را شانی از شئون الهی میدانیم. با این توضیح میتوانیم ادعا کنیم افعال صادره از انسان هم فعل او است و هم یکی از وجوه افعال حق بر وجه اعلی و اشرف است. صدرا در ادامه به این نکته اشاره میکند که در تفسیر خلقافعالعباد، راه چهارمی معرفی میکنیم که تفسیرش بر عهده راسخون در علم است. با این راه، تمام شبهات مربوط به خلقافمالعباد دفع و معنای کلام مولای متقیان روشن میشود که میفرماید لا جبر و لا تفویض بل امر بینالامرین. زیرا مراد از امر بینالامرین این نیست که فعل عبد ترکیبی از جبر و اختیار باشد، همانطور مراد این نیست نه جبر باشد و نه اختیار (یعنی از هر دو خالی باشد) و از این جهت هم نیست که فعل عبد از یک طرف همراه با اختیار و از طرف دیگر همراه با اضطرار باشد و این هم نیست که او مضطر در حال اختیار باشد، بلکه معنایش آن است که عباد مختارند از آن جهت که مجبورند و مجبورند از آن جهت که مختارند. علاوه، اختیار عبد عین اضطرارش است و آن که گفت خیر الامور اوسطها، با این عقیده و مذهب هماهنگ است.<ref>صدرالمتالهین، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه، ج6، ص 374</ref> | ||
=== تحلیلی بر جمله لا موثر فی الوجود الا الله === | === تحلیلی بر جمله لا موثر فی الوجود الا الله === | ||
از جملات صریح ملاصدرا به دست میآید که او در تفسیر افعال عباد، از بلندای عرفان و عرصه توحید به آن مینگرد. به عقیده | از جملات صریح ملاصدرا به دست میآید که او در تفسیر افعال عباد، از بلندای عرفان و عرصه توحید به آن مینگرد. به عقیده وی، در این دیدگاه هیچ فاعل و موثری جز خدا قابل شناخت نیست. البته انحصار این نگرش میتواند بهانه دفاع از تفکر متعصبانه اعتقاد به خالقیت در توحید شود و بیشتر در جلب آرای مکاتبی باشد که به جبر گرایی متهم هستند و برای فرار از اتهام به جبر، مسئله کسب را مطرح کرده و تفاسیر قابل اعتنایی بیان کردهاند. در هر صورت، هدف از این جمله که جز خدا هیچ موثر دیگری در عالم هستی وجود ندارد، توجه تام به خالقیت در توحید است. از نتیجه چنین تفکری میتوان فهمید سایر موجودات از جمله انسان، حتی علت ناقصه ایجاد یک فعل هم نباشند چه برسد که بتوانند آفریننده آن باشند. ! واضح است که در تفسیر صدرایی و تفسیر پیروان کسب درباره خلق افعال، میتوان از دو مسیر به طرف یک مقصد مشخص حرکت کرد و آن، تقویت توحید و انحصار فاعلیت برای خدای متعال است، اما با یک تفاوت که صدرا علاوه بر دفاع شدید از مبانی خالقیت در توحید و فاعلیت الهی که همراه با نگاه عرفانی و آفاقی است، از فاعلیت انسان و انتساب حقیقی افعال به او نیز دفاع میکند. | ||
همان طور که اشاره شد، صدرا با نگاه عرفانی از نفوذ نور الهی و وحدانیت باری تعالی و اقتدار و سلطه حکومتش بر تمام هستی سخن میگوید. این نوع نگرش به توحید، به معنای فنای هر موجوی در سیطره شعاع نور الهی است و البته بالاترین نوع نگرش عرفانی و توحیدی حکیمان متاله و عارفان واصل میباشد و علاوه، عرصه فنا عرصه بروز نیست، چون که فاعل وابسته(ممکن) در ساحت نور الهی نمیتواند توجهی به خودش داشته باشد، بلکه تمام توجهش به سوری نور و موثر واقعی در عالم هستی است. به همین دلیل صدرا این جمله معروف را بیان کرد که «لا موثر فی الوجود الا الله.» با این حال وی اصرار دارد که انسان نیز به طور واقع فاعل فعل خود میباشد که البته با توجیهات فلسفی قابل فهم است و توضیحش در ادامه خواهد آمد. در طرف دیگر، متکلمان کسبگرا با نگاه کلامی به این موضوع نگریستند، اما همسو با نگاه عرفانی صدرا معتقد شدند که در جهان هستی، فاعلی جز خدا شناخته نمیشود. شاید آنها نیز باورمندی شدیدشان به توحید، ناشی از عرفان درون شان باشد که فقط خدا را میدیدند و التفاتی به خودشان نداشتند. | همان طور که اشاره شد، صدرا با نگاه عرفانی از نفوذ نور الهی و وحدانیت باری تعالی و اقتدار و سلطه حکومتش بر تمام هستی سخن میگوید. این نوع نگرش به توحید، به معنای فنای هر موجوی در سیطره شعاع نور الهی است و البته بالاترین نوع نگرش عرفانی و توحیدی حکیمان متاله و عارفان واصل میباشد و علاوه، عرصه فنا عرصه بروز نیست، چون که فاعل وابسته(ممکن) در ساحت نور الهی نمیتواند توجهی به خودش داشته باشد، بلکه تمام توجهش به سوری نور و موثر واقعی در عالم هستی است. به همین دلیل صدرا این جمله معروف را بیان کرد که «لا موثر فی الوجود الا الله.» با این حال وی اصرار دارد که انسان نیز به طور واقع فاعل فعل خود میباشد که البته با توجیهات فلسفی قابل فهم است و توضیحش در ادامه خواهد آمد. در طرف دیگر، متکلمان کسبگرا با نگاه کلامی به این موضوع نگریستند، اما همسو با نگاه عرفانی صدرا معتقد شدند که در جهان هستی، فاعلی جز خدا شناخته نمیشود. شاید آنها نیز باورمندی شدیدشان به توحید، ناشی از عرفان درون شان باشد که فقط خدا را میدیدند و التفاتی به خودشان نداشتند. |