۸٬۲۰۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۶: | خط ۳۶: | ||
=پاگیری جریانات اسلامگرا در دو کشور= | =پاگیری جریانات اسلامگرا در دو کشور= | ||
در تاریخ معاصر [[جهان اسلام]]، دقیقا در دوره استعمار است که جریان [[اسلامگرا]] به طور خاص و متمایز شکل میگیرد و قوام مییابد. تا پیش از این دوران با یک جامعه سنتی مواجهیم که همگی [[مسلمان|مسلمانند]]. اما زمانی که این جوامع با مظاهر [[مدرنیته]] مواجه شده و مدرنیته را درون خانه خود و نه پشت در (که به خاطر حضور مستقیم و فیزیکی [[استعمار]] و نزدیکی به غرب بوده) احساس میکنند، بحران هویت گستردهای این دو جامعه را فرا میگیرد. در این شرایط بحران هویت، | در تاریخ معاصر [[جهان اسلام]]، دقیقا در دوره استعمار است که جریان [[اسلامگرا]] به طور خاص و متمایز شکل میگیرد و قوام مییابد. تا پیش از این دوران با یک جامعه سنتی مواجهیم که همگی [[مسلمان|مسلمانند]]. اما زمانی که این جوامع با مظاهر [[مدرنیته]] مواجه شده و مدرنیته را درون خانه خود و نه پشت در (که به خاطر حضور مستقیم و فیزیکی [[استعمار]] و نزدیکی به غرب بوده) احساس میکنند، بحران هویت گستردهای این دو جامعه را فرا میگیرد. در این شرایط بحران هویت، جریان های اسلام گرا برای حفاظت از هویت اسلامی البته با شیوههای متفاوت احساس مسئولیت و وظیفه کرده و وارد میدان میشوند. تفاوت بنیادین در میان جریان های اسلام گرای این دو کشور به همان ماهیت هایی بازمیگردد که پیشتر اشاره کردیم. تونس یک جامعه مدنیتر و جامعهی شهری آن بیشتر و پیشرفتهتر است در نتیجه جریان اسلام گرا هم در این سرزمین یک جریان نخبهگرا است و با رصد پایگاههای آن به دانشگاهها، مدارس و مراکز علمی میرسیم. | ||
=مواجهه با مدرنیته عمده ترین عامل تشکیل جریان اسلام گرا در منطقه= | =مواجهه با مدرنیته عمده ترین عامل تشکیل جریان اسلام گرا در منطقه= | ||
اگر عمده جریان های | اگر عمده جریان های اسلام گرا از سلفی ترین جریان ها تا نوگراترین و غرب گراترین آنها را ریشه یابی کنید، نقطه آغاز و نضج جریان ها، ریشه در مواجهه با مدرنیته دارد. ریشه در مواجهه [[جهان اسلام|دنیای اسلام]] منحط شده با دنیای مدرن با همه مظاهر پیشرفت آن دارد. در مواجهه با انحطاط جامعه اسلامی در مقابل فرهنگ غرب، [[عبده]]، [[سید جمال]]، [[سرسید احمدخان]]، [[کواکبی]] و… به بیان های مختلف برخاسته اند. به هر حال این چالش است که به تولید جریان ها منتهی میشود، در واقع نخبگان دینی به دنبال راه حل هستند برای گذر از این بحران و بازگرداندن شکوه تمدن اسلامی که در این مسیر با کش و قوسهای فراوان مواجهند. | ||
=عوامل تفاوت رویکرد جریانهای | =عوامل تفاوت رویکرد جریانهای اسلام گرا در تونس و الجزایر= | ||
با تمام | با تمام شباهت ها، تفاوت هایی که وجود دارد کافی است تا دو جریان تقریبا متفاوت شکل بگیرد. در تونس، این جریان مدنی و نخبه گرا است که منابع انسانی خود را عمدتا از محیطهای دانشگاهی و آکادمیک میگیرد اما در الجزایر برعکس، عمده جریانهای اسلام گرا از دل قبایل و روستاها و از دل خانقاهها بیرون می آید. در شمال افریقا جریان تصوف به طور سنتی، جریان پرقدرتی است و ریشه در متن جامعه دارد این ضرب المثل معروف در این منطقه است که «هرکس شیخی ندارد (منظور شیوخ صوفیه است) شیطان شیخ او خواهد بود.» در الجزایر خانقاهها اولین پرچمدار مبارزه با استعمار میشوند. | ||
نکته بعدی به رویکرد متفاوت استعمار به این دو کشور بازمیگردد، که منجر به اتخاذ تاکتیکهای متفاوت از سوی دو کشور میشود. یعنی نه تنها سازمان و خاستگاه آنها متفاوت است حتی شیوههای آنها نیز متفاوت است. در الجزایر کنش استعمار کنش خشن، سخت و | نکته بعدی به رویکرد متفاوت استعمار به این دو کشور بازمیگردد، که منجر به اتخاذ تاکتیکهای متفاوت از سوی دو کشور میشود. یعنی نه تنها سازمان و خاستگاه آنها متفاوت است حتی شیوههای آنها نیز متفاوت است. در الجزایر کنش استعمار کنش خشن، سخت و سرکوب گرانه است بالطبع شاهد قیام مسلحانه و شکل گیری جهاد هستیم. حتی اولین مبارزه مسلحانه را امیر عبدالقادر الجزایری که یک صوفی است، انجام میدهد. از خانقاه خود مردم را سازماندهی میکند. بعدها که «جبهه آزادیبخش ملی» شکل میگیرد بازهم همان شیوه مبارزه مسلحانه را علیه استعمار پیش میگیرد. اما در تونس اینگونه نیست و جریان اسلام گرا اولین تجلیهای خود را در زمانی که هنوز بای های حسینی سر کارند در قامت دانشمندان نخبه میبیند. همچون محمد بایرام پنجم که از علمای بزرگ [[دانشگاه زیتونه تونس|زیتونه]] است و یا صدراعظم نخبه این سرزمین «خیرالدین پاشا تونسی» (که خیلی شبیه امیرکبیر بوده). به هر حال مدل کنشها بسیار مدنی و در قالب انتشار روزنامه و کتاب، برگزاری میتینگ، تاسیس باشگاه و مدرسه، صورت میگیرد. با اینکه بارها آسیب میبیند، روزنامه، مدرسه و باشگاههایش تعطیل میشود اما دوباره اقدام میکند. مثلا [[مدرسه عالیه صادقیه]] یکی از فعالیتهای این جریان است برای تربیت نیروی تونسی نخبه، وفادار به جامعه اسلامی تونس و مسلح به علم مدرن. اما توسط فرانسه محتوای آموزشی آن استحاله شده و در حد مدرسه ای که فقط زبان فرانسه تدریس میکند تنزل مییابد. | ||
حداکثر خشونت آنها برای استقلال طلبی، تظاهرات خیابانی و درگیری با پلیس فرانسه حین تظاهرات است. | حداکثر خشونت آنها برای استقلال طلبی، تظاهرات خیابانی و درگیری با پلیس فرانسه حین تظاهرات است. | ||
=تفاوت صوفیان مبارزه الجزایر با سایر صوفیان= | =تفاوت صوفیان مبارزه الجزایر با سایر صوفیان= | ||
اساسا تصوف در شرق دنیای اسلام با تصوف در غرب دنیای اسلام بسیار متفاوت است. چیزی که در اینجا از تصوف در ذهن ماست بیشتر خرقه، خانقاه و کشکول و بیتوجهی به امور دنیوی است. اگرچه در شرق هم نمونههایی ازفعالیت تصوف را داریم، مثل نقشبندیه در پارهای از دوران حیات خود و یا جریان قادریه در قفقاز که در برابر روسیه قیام کردند، اما قاطبهی تصوف در شرق یک جریان عزلتگرا و حاشیهنشین است. ولی در مغرب تصوف آمیخته با زندگی مردم است. در آنجا صوفیه همان کاری را انجام میدهد که روحانیت در شرق انجام میدهد. یعنی یک شیخ صوفی در محدودهی خود مثل امام جماعت و روحانی در نزد ماست با همان | اساسا تصوف در شرق دنیای اسلام با تصوف در غرب دنیای اسلام بسیار متفاوت است. چیزی که در اینجا از تصوف در ذهن ماست بیشتر خرقه، خانقاه و کشکول و بیتوجهی به امور دنیوی است. اگرچه در شرق هم نمونههایی ازفعالیت تصوف را داریم، مثل نقشبندیه در پارهای از دوران حیات خود و یا جریان [[قادریه]] در قفقاز که در برابر روسیه قیام کردند، اما قاطبهی تصوف در شرق یک جریان عزلتگرا و حاشیهنشین است. ولی در مغرب تصوف آمیخته با زندگی مردم است. در آنجا صوفیه همان کاری را انجام میدهد که روحانیت در شرق انجام میدهد. یعنی یک شیخ صوفی در محدودهی خود مثل امام جماعت و روحانی در نزد ماست با همان فعالیت ها و کارکردها اما با ابعاد عرفانی و اخلاقی پررنگ تر. پس تصوفی آمیخته با فقه و شریعتمدار است. پاسداری از شریعت را وظیفه خود میداند و جایی که این هویت به خطر بیفتد واکنش نشان میدهد. از همین رو شروع مبارزه علیه استعمار از خانقاههاست. | ||
=تفاوت اساسی جریان اسلام گرای تونس و الجزایر= | =تفاوت اساسی جریان اسلام گرای تونس و الجزایر= | ||
جریان اسلام گرای تونسی یک جریان نظری بوده که بیشتر به تقویت بعد ایدئولوژیک پرداخته است و جریان الجزایری بیشتر عملگرا و طلایه دار قیام و مبارزه به شکل عملی بوده است. میتوانیم بگوییم جریان تونس یک جریان فکری و نخبهگراست و جریان الجزایر یک جریان عملگرا و فعال است. شاید به همین دلیل هم باشد که الان شاهدیم جریان اسلامگرای تونس به یک ثبات و هویتی رسیده است چون عقبهفکری دارد. اما جریان | جریان اسلام گرای تونسی یک جریان نظری بوده که بیشتر به تقویت بعد ایدئولوژیک پرداخته است و جریان الجزایری بیشتر عملگرا و طلایه دار قیام و مبارزه به شکل عملی بوده است. میتوانیم بگوییم جریان تونس یک جریان فکری و نخبهگراست و جریان الجزایر یک جریان عملگرا و فعال است. شاید به همین دلیل هم باشد که الان شاهدیم جریان اسلامگرای تونس به یک ثبات و هویتی رسیده است چون عقبهفکری دارد. اما جریان اسلام گرای الجزایری همچنان دارای تشتت و بیثباتی است. | ||
=نقش جرایانات اسلام گرا پس از استقلال تونس و الجزایر= | =نقش جرایانات اسلام گرا پس از استقلال تونس و الجزایر= | ||
بعد از | بعد از استقلال، اتفاق نامیمونی در هر دو کشور رخ داد و ما در هردو کشور شاهد شکلگیری دولتهای «دیکتاتور شبه مدرن» هستیم. کسانی که در راس قدرت قرار میگیرند منصفانه سهم بقیه گروهها را نمیدهند. به هرحال در هر دو کشور جبههی فراگیری علیه استعمار شکل گرفت. شاید کسی در جایگاه رهبری و پیشوایی بود اما بدنه را افراد دیگری رهبری میکردند. معنا نداشت بعد از اینکه به قدرت رسیدند همه فعالان را به حاشیه برانند، آنها را از سهم داشتن در سرنوشت خود محروم کنند و حتی آنها را از حقوق و فعالیت های اجتماعی عادی هم باز بدارند. در تونس این اتفاق افتاد. وقتی [[تونس|حبیب بورقیبه]] به عنوان نخستین رئیس جمهور انتخاب و حزب جدید قانون اساسی شکل میگیرد، سیستم تک حزبی را حاکم و قدرت مطلق را در دست میگیرد. و چون سکولار مسلک بود خیلی زود به مقابله با جریان های اسلامگرا و سایر جریانها میپردازد. | ||
به این ترتیب جریان | به این ترتیب جریان اسلام گرا فعالیتی جدید را دستور کار خود قرار میدهد: مبارزه برای استیفای حقوق خود، مشارکت در قدرت و امکان زیست آزادانه جریان اسلام گرا در جامعه تونس. اما چون بنیان هایش مدنی است کماکان از مدار مبارزه مدنی خارج نمیشود. تا حدی که حزب تشکیل میدهد و تلاش میکند در انتخابات مجلس و شورای شهر شرکت کند. روزنامه، سخنرانی در دانشگاهها، تشکیل جمعیت های دانشجویی و… از فعالیت های آنها در این دوره است. تا 1980 این فضا حاکم است؛ از این زمان به بعد تحت تاثیر انقلاب اسلامی ایران جریان حاکم که نگران الهام بخشی انقلاب اسلامی در این سرزمین است، سخت گیری خود را شدیدتر میکند. به شدت این جریان ها را سرکوب میکند که شاخص ترین آنها جریان النهضه به رهبری [[راشد الغنوشی]] است که رسما متهم به همکاری با جمهوری اسلامی میشوند. تلاش برای ترور رئیس جمهور از جمله اتهاماتی بود که به این گروه زده شد و با این اتهام دستگیری گسترده سران اسلامگرا آغاز و مجازات تبعید، حبس ابد و حتی اعدام برای آنها تعیین میشود تا آنها را از دور خارج کند؛ راشد الغنوشی اول به حبس طولانی مدت و بعد هم به تبعید از تونس محکوم میشود. به این ترتیب تا پایان دهه 80 خفقان شدیدی بر تونس حاکم میشود یعنی تا زمانی که [[تونس|زینالعابدین بن علی]] کودتا میکند. | ||
بن علی با این عنوان که ما ظاهرا انقلاب کردهایم اما در بیشتر امور همچنان وابسته به فرانسه هستیم، دست به این کودتا میزند. برای همین، جهت کسب حمایت به نقد | بن علی با این عنوان که ما ظاهرا انقلاب کردهایم اما در بیشتر امور همچنان وابسته به فرانسه هستیم، دست به این کودتا میزند. برای همین، جهت کسب حمایت به نقد سیاست های قبلی پرداخته و امتیازهایی را به جریان های مختلف از جمله جریان اسلام گرا میدهد. احزاب سیاسی را فعال میکند و دستور میدهد زبان عربی در کنار زبان فرانسه در کشور رسمیت پیدا کند. دستور پخش اذان، فعالیت آزاد مساجد و سایر اصلاحات ظاهری را صادر میکند. اما بن علی هم زود متوجه میشود که اگر بخواهد دست جریان اسلام گرا را باز بگذارد به زودی قدرتش یا از دست میرود یا به شدت محدود میشود. بنابراین محدودیت ها بر علیه اسلام گرایان در اواسط دهه 90 بازمیگردد و فضای کاملا پلیسی تا زمان «ثوره الکرامه» یا انقلاب کرامت ادامه مییابد. | ||
=تاثیر انقلاب اسلامی بر جریان | =تاثیر انقلاب اسلامی بر جریان اسلام گرای تونس= | ||
انقلاب ایران روی | انقلاب ایران روی جریان های اسلامگرا تاثیر گستردهای داشت به حدی که رهبران جریان در سخنرانیها از انقلاب اسلامی ایران حمایت میکردند. آقای راشد الغنوشی رسما خود را مرید فکری امام معرفی میکرد و اینها باعث ترس حزب حاکم از این حجم از تاثیرگذاری میشد. اگرچه جریان اسلامگرا اقدامی نمیکرد اما این زنگ خطر از کتب، نوشتهها و سخنرانیهای آنها پیدا بود که الهام گرفتهاند؛ بنابراین خطرناکتر شدهاند پس باید با آنها مقابله نمود. به هر حال کنشی که از سوی جریان اسلام گرای تونس تحت تاثیر انقلاب اسلامی صورت گرفت کنش فکری بود اگرچه واکنش بدان از سوی حکومت عملیاتی بود. | ||
=وضعیت جریان اسلامگرای الجزایر بعد از استقلال این کشور= | =وضعیت جریان اسلامگرای الجزایر بعد از استقلال این کشور= | ||
در الجزایر جبهه آزادی بخش ملی قدرت را به دست میگیرد و خیلی زود میل به دیکتاتوری پیدا میکند. این تمایل حتی از سوی | در الجزایر جبهه آزادی بخش ملی قدرت را به دست میگیرد و خیلی زود میل به دیکتاتوری پیدا میکند. این تمایل حتی از سوی شخصیت های مبارزی نمایان میشود که انسان وقتی حوادث را میخواند دلش میسوزد. شخصیت هایی مثل «[[احمد بن بلا]]» که بسیار در دوران مبارزه زجر کشیده بود، شیوههای دیکتاتور مابانه را در قبال جریان های اسلام گرا پیش میگیرد که در الجزایر نقشی به مراتب پررنگتر از تونس در جریان استقلال داشتهاند. در واقع رکن اصلی بسیج مردمی برای مبارزات مسلحانه با فرانسه جریان اسلام گرا بود. اصلا در تونس در این سطح جریان اسلام گرا نقش نداشت. اما دولت شبه مدرن دیکتاتور در الجزایر این جریان را به رسمیت نمیشناسد و شروع به سرکوب، نادیده گرفتن حقوق و به حاشیه راندن آنها میکند. خوب طبیعتا جریان الجزایری هم به خاطر ماهیت خاص و انقلابی خود واکنش شدید، برخورد و مبارزه را در پیش میگیرد. | ||
جریان اسلامگرا قدرت خود را در | جریان اسلامگرا قدرت خود را در «[[جبهه نجات اسلامی]]» به رهبری [[عباس مدنی]] متمرکز کرده بود و از این طریق مبارزات جدی با سیستم حاکم پیش گرفته میشود. و کار به جاهای باریک میکشد تا جایی که خود سیستم احساس میکند باید تغییر و تحولاتی ایجاد کند و حقوق آنها را به رسمیت بشناسد. به این ترتیب رئیس جمهور عوض میشود. با روی کار آمدن شاذلی بن جدید، فضای باز سیاسی ایجاد میشود و اجازه میدهد احزاب و جریان های اسلام گرا وارد عرصه سیاسی شوند و در قدرت مشارکت نمایند. در سال 1990-1991 جریان اسلام گرا در انتخابات شهرداریها، شورای شهر و مجلس شرکت میکند و به طور پیاپی در اکثر انتخابات با اکثریت قاطع پیروز میشود. با نزدیک شدن «حزب نجات اسلامی» به پست نخست وزیری و ریاست دولت، سیستم حاکم تحمل نمیکند. ارتش و جریان نظامی دست به کودتا میزند؛ شاذلی بن جدید ساقط و نتایج انتخابات باطل میشود. در نهایت همه سران جبهه نجات اسلامی دستگیر میشوند. پیرو این جریانات یک آتشفشان داخلی سراسر الجزایر را فرا میگیرد. اوایل دهه 90 ناامنی گسترده، ترورهای فراوان و جنبش های اجتماعی گسترده سراسر الجزایر را فرا میگیرد و چندین سال الجزایر در این آتش میسوزد. تا اینکه با روی کار آمدن بوتفلیقه و اتخاذ سیاست متعادل اوضاع آرام میشود. درواقع هم ارتش کمی از مواضع خود کوتاه میآید و هم جریان اسلام گرا به این نتیجه میرسد که روشهای پیشین هزینه زیادی برای خود و جامعه به همراه دارد و رو به مماشات میآورد. مردم هم از کابوس دهه 90 به ستوه آمده بودند. در نتیجه همه از سر ناچاری کنار میآیند اما این مدل، مدل پایداری نیست برای همین هنوز هم الجزایر به ثبات و پایداری از نظر سیاسی دست نیافته است و جریان اسلام گرا هم علاوه بر نداشتن پایداری، آسیب بزرگ تری هم دیده است و بسیاری از رهبران خود را در خلال مبارزات از دست داده است. هنوز اسطورههایی مثل عباس مدنی و علی بلحاج جایگزین نشدهاند. در نتیجه جریان اسلامگرا در الجزایر بدون رهبر قدرتمند و کاریزماتیک است. | ||
=منابع= | =منابع= |