پرش به محتوا

صلح حدیبیه: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۴۱: خط ۴۱:
قریش شبی پنجاه پیاده را به سرپرستی مکرز بن حفص فرستاده بودند که در اطراف لشکرگاه [[رسول خدا]] بگردند، به امید اینکه بتوانند کسی را بگیرند یا شبیخون بزنند. اصحاب رسول خدا(صلی الله علیه) آنها را گرفتند، و به حضور پیامبر (صلی الله علیه) آوردند.
قریش شبی پنجاه پیاده را به سرپرستی مکرز بن حفص فرستاده بودند که در اطراف لشکرگاه [[رسول خدا]] بگردند، به امید اینکه بتوانند کسی را بگیرند یا شبیخون بزنند. اصحاب رسول خدا(صلی الله علیه) آنها را گرفتند، و به حضور پیامبر (صلی الله علیه) آوردند.


جمعی از قریش حرکت کردند و نزدیک سپاه پیامبر (صلی الله علیه) آمدند و شروع به تیراندازی و پرتاب سنگ کردند. مسلمانان در آنجا هم گروهی دیگر از مشرکان را اسیر گرفتند. <ref>المغازی/ترجمه، متن، ص:۴۵۸</ref>
جمعی از قریش حرکت کردند و نزدیک سپاه پیامبر (صلی الله علیه) آمدند و شروع به تیراندازی و پرتاب سنگ کردند. مسلمانان در آنجا هم گروهی دیگر از مشرکان را اسیر گرفتند<ref>المغازی/ترجمه، متن، ص:۴۵۸</ref>.


به درازا کشیدن ماجرای عثمان، همراه با رسیدن برخی اخبار نگران کننده درباره‌ مهاجرانی که به داخل شهر رفته بودند و اصرار قریش در جلوگیری از ورود مسلمانان، ضرورت یک [[بیعت]] همگانی را فراهم کرد. این بیعت را <big>بیعت رضوان</big> و نیز <big>بیعت شجره</big> نامیده ‌اند. زیرا رسول خدا (صلی الله علیه) زیر درختی با مردم بیعت کردند، درختی که تا سال‌ها حاجیان در کنار آن نماز می‌گزاردند. <ref>طبقات الکبری، ج ۲، ص ۹۹؛ زمانی که عمر این مسأله را شنید دستور داد تا آن درخت را قطع کنند؛ طبقات الکبری، ج ۲، ص ۱۰۰؛ سبل الهدی والرشاد، ج ۵، ص ۸۴؛ جابربن عبدالله در دوره‌ای که چشم خود را از دست داده بود گفت: اگر چشمم می‌دید به‌طور دقیق محل درخت را به شما نشان می ‌دادم، سبل الهدی، ج ۵، ص ۱۲۲</ref>
به درازا کشیدن ماجرای عثمان، همراه با رسیدن برخی اخبار نگران کننده درباره‌ مهاجرانی که به داخل شهر رفته بودند و اصرار قریش در جلوگیری از ورود مسلمانان، ضرورت یک [[بیعت]] همگانی را فراهم کرد. این بیعت را [[بیعت رضوان]] و نیز <big>بیعت شجره</big> نامیده ‌اند. زیرا رسول خدا (صلی الله علیه) زیر درختی با مردم بیعت کردند، درختی که تا سال‌ها حاجیان در کنار آن نماز می‌گزاردند<ref>طبقات الکبری، ج ۲، ص ۹۹؛ زمانی که عمر این مسأله را شنید دستور داد تا آن درخت را قطع کنند؛ طبقات الکبری، ج ۲، ص ۱۰۰؛ سبل الهدی والرشاد، ج ۵، ص ۸۴؛ جابربن عبدالله در دوره‌ای که چشم خود را از دست داده بود گفت: اگر چشمم می‌دید به‌طور دقیق محل درخت را به شما نشان می ‌دادم، سبل الهدی، ج ۵، ص ۱۲۲</ref>.


عنوان رضوان از آیه‌ای که در‌این‌باره [[نزول قرآن|نازل]] شد، گرفته شده است. این بیعت در ارتباط با شرایط خاصی بود که در آن لحظه پیش آمده و بنابر‌این موضوع آن امر جهاد بود. مسلمانان بایستی بر اصل پایداری و مقاومت و [[جهاد]] با رسول خدا(صلی الله علیه) بیعت می ‌کردند. درباره مضمون آنچه بر سر آن بیعت شد، اختلافی در نقل‌ها به چشم م ی‌خورد. عمدتاً دو چیز نقل شده:
عنوان رضوان از آیه‌ای که در‌این‌باره [[نزول قرآن|نازل]] شد، گرفته شده است. این بیعت در ارتباط با شرایط خاصی بود که در آن لحظه پیش آمده و بنابر‌این موضوع آن امر جهاد بود. مسلمانان بایستی بر اصل پایداری و مقاومت و [[جهاد]] با رسول خدا(صلی الله علیه) بیعت می ‌کردند. درباره مضمون آنچه بر سر آن بیعت شد، اختلافی در نقل‌ها به چشم م ی‌خورد. عمدتاً دو چیز نقل شده:
خط ۵۰: خط ۵۰:
تا سرحد مرگ بایستند و بجنگند: «بایعَهُم عَلَی الْمُوْت».
تا سرحد مرگ بایستند و بجنگند: «بایعَهُم عَلَی الْمُوْت».


پس از بیعت که رودرروی شماری از مشرکان نیز صورت گرفت و آنان را به صلح تشویق کرد، حویطب بن عبدالعزّی، و سهیل بن عمرو، و مکرز بن حفص پیش قریش برگشتند و به آنها خبر دادند که چگونه شاهد سرعت یاران پیامبر برای بیعت با آن حضرت بوده‌اند و اینکه چگونه تسلیم نظر رسول خدا بودند. خردمندان قریش گفتند، هیچ چیزی بهتر از آن نیست که با [[محمد]] مصالحه کنیم که امسال را برگردد و سال آینده مراجعت کند و سه روز اقامت کند، و قربانی هایش را بکشد و باز گردد، و در سرزمین ما اقامت کند، بدون اینکه به شهر درآید. همگی بر این کار اتفاق کردند. <ref>طبقات الکبری، ج ۲، ص ۹۹؛ زمانی که عمر این مسأله را شنید دستور داد تا آن درخت را قطع کنند؛ طبقات الکبری، ج ۲، ص ۱۰۰؛ سبل الهدی والرشاد، ج ۵، ص ۸۴؛ جابربن عبدالله در دوره‌ای که چشم خود را از دست داده بود گفت: اگر چشمم می‌دید به‌طور دقیق محل درخت را به شما نشان می ‌دادم، سبل الهدی، ج ۵، ص ۱۲۲</ref>
پس از بیعت که رودرروی شماری از مشرکان نیز صورت گرفت و آنان را به صلح تشویق کرد، حویطب بن عبدالعزّی، و سهیل بن عمرو، و مکرز بن حفص پیش قریش برگشتند و به آنها خبر دادند که چگونه شاهد سرعت یاران پیامبر برای بیعت با آن حضرت بوده‌اند و اینکه چگونه تسلیم نظر رسول خدا بودند. خردمندان قریش گفتند، هیچ چیزی بهتر از آن نیست که با [[محمد]] مصالحه کنیم که امسال را برگردد و سال آینده مراجعت کند و سه روز اقامت کند، و قربانی هایش را بکشد و باز گردد، و در سرزمین ما اقامت کند، بدون اینکه به شهر درآید. همگی بر این کار اتفاق کردند<ref>طبقات الکبری، ج ۲، ص ۹۹؛ زمانی که عمر این مسأله را شنید دستور داد تا آن درخت را قطع کنند؛ طبقات الکبری، ج ۲، ص ۱۰۰؛ سبل الهدی والرشاد، ج ۵، ص ۸۴؛ جابربن عبدالله در دوره‌ای که چشم خود را از دست داده بود گفت: اگر چشمم می‌دید به‌طور دقیق محل درخت را به شما نشان می ‌دادم، سبل الهدی، ج ۵، ص ۱۲۲</ref>.


== مفاد صلح‌نامه ==
== مفاد صلح‌نامه ==
confirmed، مدیران
۳۷٬۲۱۳

ویرایش