confirmed
۵٬۹۱۷
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۲: | خط ۲: | ||
== تاریخچه == | == تاریخچه == | ||
ابنحجر عسقلانی از خانقاهی با نام خانقاه سابقیه در سمنان نام میبرد. البته ممکن است که این نام از آنِ گروهی از صوفیه بوده باشد. <ref>عسقلانی ابن حجر، لسان المیزان، ج3، ص 83</ref> مصحح این کتاب در حاشیه تصریح کرده است که لفظ «سابقیه» در متن ابنحجر عسقلانی وجود نداشته، اما هنگام چاپ کتاب اضافه شده است. | |||
== عقاید == | == عقاید == | ||
از نگاه سابقیه چون سرنوشت هر کسی از قبل نوشته شده است، پس مطابق با این عقیده نه طاعت سودی دارد و نه گناه زیان. <ref>ر. ک. رساله معرفة الذهب، مجله دانشکده ادبیات، سال چهارم، شماره اول.</ref> همچنین آنان | از نگاه سابقیه چون سرنوشت هر کسی از قبل نوشته شده است، پس مطابق با این عقیده نه طاعت سودی دارد و نه گناه زیان. <ref>ر. ک. رساله معرفة الذهب، مجله دانشکده ادبیات، سال چهارم، شماره اول.</ref> همچنین آنان معتقدند که هر کسی دوست دارد عمل نیک انجام دهد و هر کسی که دوست ندارد انجام ندهد، زیرا که گناه به شخص سعید ضرر نمیزند و عمل خیر هم برای شقی فایدهای ندارد. | ||
<ref>ابن جوزی، تلبیس ابلیس، ص42</ref> <ref>هفتاد و سه ملت یا اعتقادات مذاهب، مربوط به قرن ششم، به تصحیح دکتر محمد جواد مشکور، طبع تهران، سال 1341 شمسی، ص 24</ref>ابنجوزی | <ref>ابن جوزی، تلبیس ابلیس، ص42</ref> <ref>هفتاد و سه ملت یا اعتقادات مذاهب، مربوط به قرن ششم، به تصحیح دکتر محمد جواد مشکور، طبع تهران، سال 1341 شمسی، ص 24</ref>ابنجوزی جبریه را به دوازده فرقه تقسیم میکند که عبارت است از: مضطربه، افعالیه، مفروغیه، نجاریه، مُتَأَنِّیه، کسبیه، سابقیه، حبّیه، خوفیه، فکریه، خسّیه و معیه. <ref>ابن جوزی، تلبیس ابلیس، ص42</ref> | ||
در کتاب هفتاد و سه ملت آمده است که سابقیه معتقدند انسانها بر دو گروه | در کتاب هفتاد و سه ملت آمده است که سابقیه معتقدند انسانها بر دو گروه هستند، گروه اول نیکبختان و سعادتمندانند که از ازل سعادت بر پیشانی آنها نقش بسته از درگاه احدیت دور نشوند و هیچ گناهی به آنان زیان نمیرساند. گروه دوم افرادی هستند که از ابتدا و ازل جزء اشقیا بوده و از سعادت محروم. این افراد حتی اگر طاعت هم داشته باشند، سودی برای آنها ندارد و به هیچ عبادتی سعید نخواهند شد. چنانکه حدیث قدسی بر این معنا شهادت دارد که فرمود: هؤلاء فی الجنة لا ابالی و هؤلاء فی النار و لا ابالی. یعنی اینان در بهشتاند و مرا باکی نیست و آنان در دوزخاند و مرا باکی نیست. مولانا جلالالدین بلخی دراینباره سروده است: | ||
کای ملایک بازآریدش به ما که به دستش چشم و دل سوی رجا | کای ملایک بازآریدش به ما که به دستش چشم و دل سوی رجا |