confirmed
۲٬۲۰۰
ویرایش
خط ۹۰: | خط ۹۰: | ||
منطقه بحرین با مسلمان شدن منذر بن ساوی، فرمانروای آن دیار، اسلام را پذیرفت و پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) علاء بن حضرمی را به ولایت آن جا منصوب کردند<ref>بلاذری، فتوح البلدان، بیروت، دارمکتبة الهلالی، ص 85-88.</ref> پس از رحلت پیامبر(صلیالله علیه وآله وسلّم) و مرگ منذر، بحرینیان از دین برگشتند، به جز طایفه «عبدالقیس» که دین خود را حفظ کردند. بکر بن وائل نیز بعداً با تحریک حطیم بن ضبیعه مرتد شد <ref>طبری، پیشین، ج 3، ص 301و302 / احمد بن اعثم الکوفی، الفتوح، تحقیق علی شیری، الطبقه الاولی، بیروت، دارالاضواء، 1411 ق.، ج 1، ص37</ref> برخی مورّخان بدون تفکیک «عبدالقیس» از «بکر بن وائل» همه قبیله ربیعه را مرتد معرفی کردهاند<ref>ابن سعد، پیشین، ج 4، ص 267.</ref> این دو طایفه با هم دشمنی دیرینه داشتند. | منطقه بحرین با مسلمان شدن منذر بن ساوی، فرمانروای آن دیار، اسلام را پذیرفت و پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) علاء بن حضرمی را به ولایت آن جا منصوب کردند<ref>بلاذری، فتوح البلدان، بیروت، دارمکتبة الهلالی، ص 85-88.</ref> پس از رحلت پیامبر(صلیالله علیه وآله وسلّم) و مرگ منذر، بحرینیان از دین برگشتند، به جز طایفه «عبدالقیس» که دین خود را حفظ کردند. بکر بن وائل نیز بعداً با تحریک حطیم بن ضبیعه مرتد شد <ref>طبری، پیشین، ج 3، ص 301و302 / احمد بن اعثم الکوفی، الفتوح، تحقیق علی شیری، الطبقه الاولی، بیروت، دارالاضواء، 1411 ق.، ج 1، ص37</ref> برخی مورّخان بدون تفکیک «عبدالقیس» از «بکر بن وائل» همه قبیله ربیعه را مرتد معرفی کردهاند<ref>ابن سعد، پیشین، ج 4، ص 267.</ref> این دو طایفه با هم دشمنی دیرینه داشتند. | ||
با رحلت پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) و درگذشت منذر، بکر بن وائل درصدد برآمد که حکومت را به خاندان نعمان بن منذر، آخرین پادشاه حیره، برگردانند؛ زیرا آنان را از ابوبکر شایستهتر میدانستند واقدی، پیشین / ابن اعثم، پیشین / ابن اثیر، پیشین با کمکی که شاه ایران به آنان نمود، جنگ میان | با رحلت پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) و درگذشت منذر، بکر بن وائل درصدد برآمد که حکومت را به خاندان نعمان بن منذر، آخرین پادشاه حیره، برگردانند؛ زیرا آنان را از ابوبکر شایستهتر میدانستند<ref>واقدی، پیشین / ابن اعثم، پیشین / ابن اثیر، پیشین</ref> اما با کمکی که شاه ایران به آنان نمود، جنگ میان «عبدالقیس» که به اسلام وفادار بودند و «بکر بن وائل» مرتد درگرفت و «عبدالقیس» در قلعه جواثا محاصره گردید <ref>واقدی، پیشین، ص 147-153 / ابن اعثم، پیشین،ج1، ص 38-39 / بلاذری، پیشین، ص 90.</ref> با اعزام نیرویی دو هزار نفره به فرماندهی علاء بن حضرمی از مدینه به بحرین، این محاصره شکسته شد و نعمان بن منذر فرار کرد و دوباره اسلام در بحرین حاکم گردید<ref>طبری، پیشین، ج 3، ص 302 و 311.</ref>. | ||
== اندیشه شیعه در میان حضرموتیان == | == اندیشه شیعه در میان حضرموتیان == | ||
یکی از قبایل بزرگ حضرموت یمن «کنده» بود اینان در سال دهم هجری به ریاست اشعث بن قیس به مدینه آمدند و اسلام را پذیرفتند. پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) زیاد بن لبید را برای دریافت زکات بر آنها گماردند. با شورش اسود غسی، برخی عشایر کنده از پرداخت زکات خودداری کردند، پس از رحلت پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم)، زیاد در حال فراخوانی مردم برای بیعت با ابوبکر، از سوی اشعث این گونه مورد خطاب قرار گرفت: «در صورتی ما دعوت تو را می پذیریم که تمام مردم با ابوبکر بیعت کرده باشند». از این سخنان چنین برمیآید که عدهای با حاکمیّت ابوبکر مخالف بودند. به هر روی، برخی با نظر اشعث مخالفت کردند و عده ای از آنان با پرداخت زکات مخالف بودند و عدهای با حاکمیّت ابوبکر مخالف بودند. به هر روی، برخی با نظر اشعث مخالفت کردند و همین موجب شد که حضرموتیان به دو گروه تقسیم شوند و برخی تصمیم به امتناع از پرداخت زکات گرفتند<ref>واقدی، پیشین، ص 167-169 / ابن اعثم، پیشین، ص 45 / بلاذری، فتوح البلدان، ص 106</ref> با اعلام دریافت زکات از سوی زیاد بن لبید نماینده ابو بکر، مردم برخی با خشنودی و برخی با ناخشنودی، زکات اموال خود را تحویل میدادند. | یکی از قبایل بزرگ حضرموت یمن «کنده» بود اینان در سال دهم هجری به ریاست اشعث بن قیس به مدینه آمدند و اسلام را پذیرفتند. پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) زیاد بن لبید را برای دریافت زکات بر آنها گماردند. با شورش اسود غسی، برخی عشایر کنده از پرداخت زکات خودداری کردند، پس از رحلت پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم)، زیاد در حال فراخوانی مردم برای بیعت با ابوبکر، از سوی اشعث این گونه مورد خطاب قرار گرفت: «در صورتی ما دعوت تو را می پذیریم که تمام مردم با ابوبکر بیعت کرده باشند». از این سخنان چنین برمیآید که عدهای با حاکمیّت ابوبکر مخالف بودند. به هر روی، برخی با نظر اشعث مخالفت کردند و عده ای از آنان با پرداخت زکات مخالف بودند و عدهای با حاکمیّت ابوبکر مخالف بودند. به هر روی، برخی با نظر اشعث مخالفت کردند و همین موجب شد که حضرموتیان به دو گروه تقسیم شوند و برخی تصمیم به امتناع از پرداخت زکات گرفتند<ref>واقدی، پیشین، ص 167-169 / ابن اعثم، پیشین، ص 45 / بلاذری، فتوح البلدان، ص 106</ref> با اعلام دریافت زکات از سوی زیاد بن لبید نماینده ابو بکر، مردم برخی با خشنودی و برخی با ناخشنودی، زکات اموال خود را تحویل میدادند. |