۸۷٬۸۱۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۸: | خط ۲۸: | ||
== معرفی کتاب == | == معرفی کتاب == | ||
کتاب «دیباچهای بر جامعهشناسی سیاسی ایران در دوره جمهوری اسلامی» را دکتر بشیریه نگاشته و در سال 1381 از سوی نشر نگاه معاصر در تیراژ 5500 نسخه و در 195 صفحه به چاپ رسیده است. این کتاب از یک دیباچه، مقدمه، جمعبندی و نتیجهگیری و پنج گفتار تشکیل یافته است. | کتاب «دیباچهای بر جامعهشناسی سیاسی ایران در دوره جمهوری اسلامی» را دکتر بشیریه نگاشته و در سال 1381 از سوی نشر نگاه معاصر در تیراژ 5500 نسخه و در 195 صفحه به چاپ رسیده است. این کتاب از یک دیباچه، مقدمه، جمعبندی و نتیجهگیری و پنج گفتار تشکیل یافته است. | ||
== خلاصه کتاب == | == خلاصه کتاب == | ||
در دیباچه کتاب، هدف کلی کتاب، آموزش سیاست و حکومت در سطح عمومی و تأمین پشتیبانی علمی و نظری لازم برای گسترش مشارکت و رقابت در زندگی سیاسی در دوره جمهوری اسلامی ایران ذکر شده است. نویسنده در مقدمه کتاب پس از اشاره به موضوع اصلی جامعهشناسی سیاسی که بررسی رابطه میان دولت و ساختار قدرت سیاسی از یک سو و جامعه یا نیروها و گروههای اجتماعی از سوی دیگر است، به ارائه مطالب کتاب در ذیل پنج گفتار زیر میپردازد: | در دیباچه کتاب، هدف کلی کتاب، آموزش سیاست و حکومت در سطح عمومی و تأمین پشتیبانی علمی و نظری لازم برای گسترش مشارکت و رقابت در زندگی سیاسی در دوره جمهوری اسلامی ایران ذکر شده است. نویسنده در مقدمه کتاب پس از اشاره به موضوع اصلی جامعهشناسی سیاسی که بررسی رابطه میان دولت و ساختار قدرت سیاسی از یک سو و جامعه یا نیروها و گروههای اجتماعی از سوی دیگر است، به ارائه مطالب کتاب در ذیل پنج گفتار زیر میپردازد: | ||
== گفتار اول: دولت و نیروهای اجتماعی == | == گفتار اول: دولت و نیروهای اجتماعی == | ||
در این گفتار به مباحث زیر پرداخته میشود: | در این گفتار به مباحث زیر پرداخته میشود: | ||
===1 ـ کلیاتی از نیروهای اجتماعی در ایران === | ===1 ـ کلیاتی از نیروهای اجتماعی در ایران === | ||
==== الف ـ تصویر کلی: ==== | ==== الف ـ تصویر کلی: ==== | ||
خط ۵۸: | خط ۵۸: | ||
===2 ـ نیروها و سازمانهای سیاسی در سالهای پس از انقلاب === | ===2 ـ نیروها و سازمانهای سیاسی در سالهای پس از انقلاب === | ||
پس از انقلاب با چهار بلوک از نیروها و احزاب سیاسی روبهرو میباشیم:<br> | پس از انقلاب با چهار بلوک از نیروها و احزاب سیاسی روبهرو میباشیم:<br> | ||
* الف ـ احزاب و گروههای بنیادگرای اسلامی: مشخصات این احزاب و گروهها عبارت است از: ریشه در قبل از انقلاب ولی تأسیس پس از انقلاب؛ خواستار ترکیب دین و سیاست؛ طرفدار تأسیس حکومت دینی یا روحانی؛ حامی اجرای احکام و مقررات اسلامی؛ پیرو اندیشههای آیتالله خمینی؛ تعلق خاطر به روحانیت طبقه متوسط و پایین؛ حضور بازار، اصناف و مردم در آن؛ تسلط بر قدرت در کشور از طریق حزب جمهوری اسلامی، جامعه مدرسین و جامعه روحانیت مبارز. | * الف ـ احزاب و گروههای بنیادگرای اسلامی: مشخصات این احزاب و گروهها عبارت است از: ریشه در قبل از انقلاب ولی تأسیس پس از انقلاب؛ خواستار ترکیب دین و سیاست؛ طرفدار تأسیس حکومت دینی یا روحانی؛ حامی اجرای احکام و مقررات اسلامی؛ پیرو اندیشههای آیتالله خمینی؛ تعلق خاطر به روحانیت طبقه متوسط و پایین؛ حضور بازار، اصناف و مردم در آن؛ تسلط بر قدرت در کشور از طریق حزب جمهوری اسلامی، جامعه مدرسین و جامعه روحانیت مبارز. | ||
* ب ـ احزاب و گروههای لیبرال طبقه متوسط: هسته اصلی این دسته از احزاب و گروهها را اپوزیسیون رژیم شاه تشکیل میدهد. مهمترین خواسته آنان، تأمین آزادیهای اجتماعی از طریق محدود کردن قدرت سیاسی و ایجاد نوعی مشروطیت یا جمهوری است، و در ضمن، خواهان حکومت جمهوری و دموکراسی پارلمانی، استقرار بازار آزاد، اجرای مالکیت خصوصی، اجرای سیاستهای لیبرالی و تحقق قانون اساسی به سبک اروپا میباشند. جبهه ملی، نهضت آزادی و حزب خلق مسلمان از جمله این احزاباند. | * ب ـ احزاب و گروههای لیبرال طبقه متوسط: هسته اصلی این دسته از احزاب و گروهها را اپوزیسیون رژیم شاه تشکیل میدهد. مهمترین خواسته آنان، تأمین آزادیهای اجتماعی از طریق محدود کردن قدرت سیاسی و ایجاد نوعی مشروطیت یا جمهوری است، و در ضمن، خواهان حکومت جمهوری و دموکراسی پارلمانی، استقرار بازار آزاد، اجرای مالکیت خصوصی، اجرای سیاستهای لیبرالی و تحقق قانون اساسی به سبک اروپا میباشند. جبهه ملی، نهضت آزادی و حزب خلق مسلمان از جمله این احزاباند. | ||
* ج ـ احزاب چپگرای اسلامی: آنها احزاب یا گروههایی بودند که گرایشهای شبهسوسیالیستی و غربستیزانه داشتند و سنت اسلامی را به شیوه انقلابی تعبیر و تفسیر میکردند. مشخصات دیگر آنها عبارت بود از: برخورداری از پایگاه دانشگاهی؛ سردادن شعار دموکراسی شورایی؛ خواهان ملی کردن صنایع بزرگ؛ طرفدار سلب مالکیتهای بزرگ؛ حمایت از معافیت مالیاتی برای کارگران و کشاورزان. سازمان مجاهدین خلق ایران از جمله این احزاب یا گروهها بود. | * ج ـ احزاب چپگرای اسلامی: آنها احزاب یا گروههایی بودند که گرایشهای شبهسوسیالیستی و غربستیزانه داشتند و سنت اسلامی را به شیوه انقلابی تعبیر و تفسیر میکردند. مشخصات دیگر آنها عبارت بود از: برخورداری از پایگاه دانشگاهی؛ سردادن شعار دموکراسی شورایی؛ خواهان ملی کردن صنایع بزرگ؛ طرفدار سلب مالکیتهای بزرگ؛ حمایت از معافیت مالیاتی برای کارگران و کشاورزان. سازمان مجاهدین خلق ایران از جمله این احزاب یا گروهها بود. | ||
* د ـ احزاب و گروههای سوسیالیست و مارکسیست: این احزاب دستههای کوچک متکی بر جنبش دانشجویی بودند که خواسته محوری آنان را ملی کردن بانکها و صنایع، ایجاد ارتش مردمی، قطع ارتباط با امپریالیسم و اعطای خودمختاری به اقلیتهای قومی و شوراهای دهقانی تشکیل میداد. این گروه، دارای وحدت، پایگاه اجتماعی و قدرت رقابت نبودند. برخی از این گروهها فرصتطلبانه به حمایت از جمهوری اسلامی و برخی به پیکار با آن برخاستند، مانند حزب توده و پیکار. | * د ـ احزاب و گروههای سوسیالیست و مارکسیست: این احزاب دستههای کوچک متکی بر جنبش دانشجویی بودند که خواسته محوری آنان را ملی کردن بانکها و صنایع، ایجاد ارتش مردمی، قطع ارتباط با امپریالیسم و اعطای خودمختاری به اقلیتهای قومی و شوراهای دهقانی تشکیل میداد. این گروه، دارای وحدت، پایگاه اجتماعی و قدرت رقابت نبودند. برخی از این گروهها فرصتطلبانه به حمایت از جمهوری اسلامی و برخی به پیکار با آن برخاستند، مانند حزب توده و پیکار. | ||
خط ۶۸: | خط ۶۸: | ||
===4 ـ ماهیت دولت در سالهای 1360 تا 1376:=== | ===4 ـ ماهیت دولت در سالهای 1360 تا 1376:=== | ||
اولاً: دولت در این دوره، دارای ماهیت ایدئولوژیک است و از این رو برخی از عناصر آشکار ایدئولوژیکی و جامعالقوایی در آن دیده میشود. در عین حال، برخی از عناصر نهادی و سلسلهمراتبی که معمولاً با عناصر ایدئولوژیک دولت جامعالقوا همراهاند، در آن وجود ندارد؛ ثانیاً: از نظر ساختار قدرت، شکلگیری دموکراسی صوری یا نمایشی در آن مشهود است و ثالثاً: در نیمه اول دهه 1370 عناصری از نظام سیاسی شبهدموکراسی در آن تکوین یافت. توضیح هر یک از سه نظام سیاسی را پی میگیریم:<br> | اولاً: دولت در این دوره، دارای ماهیت ایدئولوژیک است و از این رو برخی از عناصر آشکار ایدئولوژیکی و جامعالقوایی در آن دیده میشود. در عین حال، برخی از عناصر نهادی و سلسلهمراتبی که معمولاً با عناصر ایدئولوژیک دولت جامعالقوا همراهاند، در آن وجود ندارد؛ ثانیاً: از نظر ساختار قدرت، شکلگیری دموکراسی صوری یا نمایشی در آن مشهود است و ثالثاً: در نیمه اول دهه 1370 عناصری از نظام سیاسی شبهدموکراسی در آن تکوین یافت. توضیح هر یک از سه نظام سیاسی را پی میگیریم:<br> | ||
'''* الف ـ ویژگیهای ایدئولوژیک دولت جامعالقوا:''' سیاسی کردن کل جامعه و علایق اجتماعی، مشروط شدن حیات اجتماعی، اعمال اصول سیاسی مورد نظر گروه حاکم به جامعه، تأکید بر سنت اسلامی، حاکمیت بخشی به ولایت فقیه، تحقق جنبش تودهای، تأکید بر کامل بودن اسلام در هدایت جامعه و حاکمیت روحانیت، مهمترین ویژگی چنین دولتی است. | '''* الف ـ ویژگیهای ایدئولوژیک دولت جامعالقوا:''' سیاسی کردن کل جامعه و علایق اجتماعی، مشروط شدن حیات اجتماعی، اعمال اصول سیاسی مورد نظر گروه حاکم به جامعه، تأکید بر سنت اسلامی، حاکمیت بخشی به ولایت فقیه، تحقق جنبش تودهای، تأکید بر کامل بودن اسلام در هدایت جامعه و حاکمیت روحانیت، مهمترین ویژگی چنین دولتی است. | ||
* '''ب ـ عناصر دموکراسی نمایشی:''' نظام جمهوری اسلامی برخی از ویژگیهای دولت ایدئولوژیک و ساختاری دولت جامعالقوا و برخی از ویژگیهای بالقوه دموکراتیک را دارد. پیش از سال 1368 دولتی تمامعیار ایدئولوژیک بود، ولی در دهه 1370 برخی از پتانسیلهای دموکراتیک، مثل رشد افکار عمومی و توسعه آزادی، در آن فعال شد. | * '''ب ـ عناصر دموکراسی نمایشی:''' نظام جمهوری اسلامی برخی از ویژگیهای دولت ایدئولوژیک و ساختاری دولت جامعالقوا و برخی از ویژگیهای بالقوه دموکراتیک را دارد. پیش از سال 1368 دولتی تمامعیار ایدئولوژیک بود، ولی در دهه 1370 برخی از پتانسیلهای دموکراتیک، مثل رشد افکار عمومی و توسعه آزادی، در آن فعال شد. | ||
'''* ج ـ عناصر شبهدموکراسی:''' اولاً: شکلگیری شبهدموکراسی مشروط به نزاعهای درونی الیگارشی درباره ضرورت نوسازی، ناسیونالیسم و توسعه اقتصادی است. ثانیاً: تفاوت دموکراسی صوری و شبهدموکراسی در آن است که در دموکراسی صوری، نقش الیگارشی سنتی بارز و آشکار و کارکرد نهادهای دموکراتیک مخدوش و مختل است، در حالی که که در شبهدموکراسی، نهادهای دموکراتیک کاراترند. | '''* ج ـ عناصر شبهدموکراسی:''' اولاً: شکلگیری شبهدموکراسی مشروط به نزاعهای درونی الیگارشی درباره ضرورت نوسازی، ناسیونالیسم و توسعه اقتصادی است. ثانیاً: تفاوت دموکراسی صوری و شبهدموکراسی در آن است که در دموکراسی صوری، نقش الیگارشی سنتی بارز و آشکار و کارکرد نهادهای دموکراتیک مخدوش و مختل است، در حالی که که در شبهدموکراسی، نهادهای دموکراتیک کاراترند. | ||
خط ۸۴: | خط ۸۴: | ||
==گفتار سوم: بحرانهای دولت ایدئولوژیک== | ==گفتار سوم: بحرانهای دولت ایدئولوژیک== | ||
دولتهای ایدئولوژیک ذاتاً متضمن درجاتی از بحرانهای مختلفاند. دولت ایدئولوژیک ایران نیز با چند بحران زیر، به ویژه پس از سال 1368، روبهرو بوده است: | دولتهای ایدئولوژیک ذاتاً متضمن درجاتی از بحرانهای مختلفاند. دولت ایدئولوژیک ایران نیز با چند بحران زیر، به ویژه پس از سال 1368، روبهرو بوده است: | ||
* 1ـ بحران مشارکت سیاسی: بحران مشارکت سیاسی در ایران، ریشه تاریخی دارد، زیرا به علت تمرکز قدرت، ضعف نخبگان و ناتوانی طبقات، همواره اصلاحات از بالا صورت گرفته است، اما علت عمده این بحران، ضعف مالکیت و در نتیجه، ناتوانی طبقات اجتماعی در مقابله با استبداد بوده است، اما در مورد انقلاب 1357، داستان از نوع دیگری است. این انقلاب حاصل مشارکت نیروهای مدرن با شعار قانون اساسیخواهی و نیروهای سنتی با علمداری روحانیت و بازار بود، ولی پس از انقلاب، این دو در دو قالب اسلامی و غیراسلامی از هم جدا شدند و از این رو نظام سیاسی بر اجماع گروههای سیاسی استوار نماند. اختلاف دو گروه اسلامی و غیراسلامی به تدریج گسترده گردید. البته با خروج گروههای غیراسلامی، بین گروههای اسلامی شکاف پدید آمد که انحلال حزب جمهوری اسلامی و ظهور مجمع روحانیون مبارز و جامعه روحانیت مبارز از آن جمله است. بعدها این جدال با ظهور راست و چپ مدرن، چون کارگزاران تشدید شد، ولی غلبه با مخالفان بود. با غلبه گروههای سنتگرای راست از سال 1368 به بعد، بلوک قدرت یک دستتر، دایره مشارکت محدودتر، تنوع ایدئولوژیک بیشتر و گسست طبقه حاکم افزونتر شد و این مسئله، سرانجام خود را در انتخابات 1376 نشان داد که طی آن، گروههای حذف شده، پایگاه اجتماعی پیروزی چپ مدرن قرار گرفتند. | * 1ـ بحران مشارکت سیاسی: بحران مشارکت سیاسی در ایران، ریشه تاریخی دارد، زیرا به علت تمرکز قدرت، ضعف نخبگان و ناتوانی طبقات، همواره اصلاحات از بالا صورت گرفته است، اما علت عمده این بحران، ضعف مالکیت و در نتیجه، ناتوانی طبقات اجتماعی در مقابله با استبداد بوده است، اما در مورد انقلاب 1357، داستان از نوع دیگری است. این انقلاب حاصل مشارکت نیروهای مدرن با شعار قانون اساسیخواهی و نیروهای سنتی با علمداری روحانیت و بازار بود، ولی پس از انقلاب، این دو در دو قالب اسلامی و غیراسلامی از هم جدا شدند و از این رو نظام سیاسی بر اجماع گروههای سیاسی استوار نماند. اختلاف دو گروه اسلامی و غیراسلامی به تدریج گسترده گردید. البته با خروج گروههای غیراسلامی، بین گروههای اسلامی شکاف پدید آمد که انحلال حزب جمهوری اسلامی و ظهور مجمع روحانیون مبارز و جامعه روحانیت مبارز از آن جمله است. بعدها این جدال با ظهور راست و چپ مدرن، چون کارگزاران تشدید شد، ولی غلبه با مخالفان بود. با غلبه گروههای سنتگرای راست از سال 1368 به بعد، بلوک قدرت یک دستتر، دایره مشارکت محدودتر، تنوع ایدئولوژیک بیشتر و گسست طبقه حاکم افزونتر شد و این مسئله، سرانجام خود را در انتخابات 1376 نشان داد که طی آن، گروههای حذف شده، پایگاه اجتماعی پیروزی چپ مدرن قرار گرفتند. | ||
* 2ـ بحران مشروعیت سیاسی: سه نوع آرمان مشروعیت وجود دارد، اما در عالم واقعیتها، ترکیبی از آنها به چشم میخورد و گاه یکی بر دیگری سلطه مییابد و آن دو دیگر فرعیت مییابند. سه نوع مشروعیت در ایران پس از انقلاب عبارت است از: مشروعیت کاریزمایی در ایران سالهای 1357 تا 1368 با این مشخصات حاکم بود: محوریت آیتالله خمینی در تصمیم گیری و رفع اختلافها؛ برآمده از سنت و فراتر رفتن از آن و تبدیل شدن به سنت جدید؛ حاکمیت ولایت فقیه(فقیه سالاری)؛ پاسداری از مصلحت و شخصی بودن اقتدارگرایی کاریزمایی. | * 2ـ بحران مشروعیت سیاسی: سه نوع آرمان مشروعیت وجود دارد، اما در عالم واقعیتها، ترکیبی از آنها به چشم میخورد و گاه یکی بر دیگری سلطه مییابد و آن دو دیگر فرعیت مییابند. سه نوع مشروعیت در ایران پس از انقلاب عبارت است از: مشروعیت کاریزمایی در ایران سالهای 1357 تا 1368 با این مشخصات حاکم بود: محوریت آیتالله خمینی در تصمیم گیری و رفع اختلافها؛ برآمده از سنت و فراتر رفتن از آن و تبدیل شدن به سنت جدید؛ حاکمیت ولایت فقیه(فقیه سالاری)؛ پاسداری از مصلحت و شخصی بودن اقتدارگرایی کاریزمایی. | ||
مشروعیت سنتی با حاکمیت طی سالهای 1368 تا 1376 و با این مشخصات: رواج تعبیر محافظهکارانه از اقتدار کاریزمایی؛ کاهش مشروعیت کاریزمایی و دخالت بیشتر قانون در اداره کشور؛ گرایش به سنتگرایی اسلامی؛ ناتوانی در کسب اعتبار در شرایط متحول زمانه با تکیه بر قدرت و خشونت. مشروعیت قانونی که طی سالهای 1376 به بعد خودنمایی کرده است و دارای مشخصات زیر است: ارائه تعابیر قانونگرایانه و دموکراتیکتر از نظریه سیاسی شیعی؛ برخورداری مردم از حق حاکمیت با تأکید بر بعد دموکراتیک قانون اساسی، چون ضرورت عزل و نصب ولی فقیه از سوی نهادهای مردمی و تابعیت ولی فقیه از قانون اساسی. اقتدار و مشروعیت قانونی گرچه بر بقایای ناتوان اقتدار کاریزمایی و سنتی استوار شده ولی هنوز با موانع زیادی روبهرو است. | مشروعیت سنتی با حاکمیت طی سالهای 1368 تا 1376 و با این مشخصات: رواج تعبیر محافظهکارانه از اقتدار کاریزمایی؛ کاهش مشروعیت کاریزمایی و دخالت بیشتر قانون در اداره کشور؛ گرایش به سنتگرایی اسلامی؛ ناتوانی در کسب اعتبار در شرایط متحول زمانه با تکیه بر قدرت و خشونت. مشروعیت قانونی که طی سالهای 1376 به بعد خودنمایی کرده است و دارای مشخصات زیر است: ارائه تعابیر قانونگرایانه و دموکراتیکتر از نظریه سیاسی شیعی؛ برخورداری مردم از حق حاکمیت با تأکید بر بعد دموکراتیک قانون اساسی، چون ضرورت عزل و نصب ولی فقیه از سوی نهادهای مردمی و تابعیت ولی فقیه از قانون اساسی. اقتدار و مشروعیت قانونی گرچه بر بقایای ناتوان اقتدار کاریزمایی و سنتی استوار شده ولی هنوز با موانع زیادی روبهرو است. | ||
* 3ـ بحران سلطه سیاسی: دولت ایران پس از انقلاب، در عمل نتوانست میان نیروهای بلوک قدرت، وحدت و انسجام ایجاد کند، بلکه نوعی انحصارگرایی و انسداد سیاسی را دامن زد و از این رو باعث تعارض بین دولت موقت و شورای انقلاب، تعارض در درون حزب جمهوری اسلامی، تعارض بین چپ و راست، تعارض بین راست با راست و چپ با چپ گردید که سلطه سیاسی نظام را مستهلک کرد. این تعارضات و حذفیات زمینه گرایش برخی از جناحهای مذکور را با خارج از کشور فراهم نمود و موجب اتحاد اپوزیسیونهای داخلی بیشتری گردید. به علاوه، نوعی استحاله در گروههای اسلامی شکل گرفت، مانند گروههای چپ که از شعار ضدیت با سرمایهداری به جامعه مدنی روی آوردند؛ از این رو نظام سیاسی نتوانست از انسجام نیروهای متعلق به طبقات مدرن جلوگیری کند. آنچه گفته شد، بحران سلطه جمهوری اسلامی از نظر کارویژههای اجتماعی بود. بحران سلطه این نظام را میتوان از نظر پایههای قدرت هم بررسی کرد. این نظام نیز همانند هر نظام دیگری دارای سه پایه قدرت اجبار، ایدئولوژی و کارکردهاست. در حال حاضر آنچه از مبانی حاکمیت و قدرت مانده، یکی اجبار و سرکوب در وجه خشونتآمیز آن و دیگری تأمین منافع طبقه سرمایهداری تجاری و بازاری و نخبگان حاکم است. عنصر ایدئولوژیک در قالب بسیج تودهای از جانب حکومت به صورت محسوسی کاهش یافته و به نظر هم نمیرسد قابل اعاده و ترمیم باشد و در عوض، مبنای ایدئولوژیک و اجتماعی تازهای پدید آمده است. | * 3ـ بحران سلطه سیاسی: دولت ایران پس از انقلاب، در عمل نتوانست میان نیروهای بلوک قدرت، وحدت و انسجام ایجاد کند، بلکه نوعی انحصارگرایی و انسداد سیاسی را دامن زد و از این رو باعث تعارض بین دولت موقت و شورای انقلاب، تعارض در درون حزب جمهوری اسلامی، تعارض بین چپ و راست، تعارض بین راست با راست و چپ با چپ گردید که سلطه سیاسی نظام را مستهلک کرد. این تعارضات و حذفیات زمینه گرایش برخی از جناحهای مذکور را با خارج از کشور فراهم نمود و موجب اتحاد اپوزیسیونهای داخلی بیشتری گردید. به علاوه، نوعی استحاله در گروههای اسلامی شکل گرفت، مانند گروههای چپ که از شعار ضدیت با سرمایهداری به جامعه مدنی روی آوردند؛ از این رو نظام سیاسی نتوانست از انسجام نیروهای متعلق به طبقات مدرن جلوگیری کند. آنچه گفته شد، بحران سلطه جمهوری اسلامی از نظر کارویژههای اجتماعی بود. بحران سلطه این نظام را میتوان از نظر پایههای قدرت هم بررسی کرد. این نظام نیز همانند هر نظام دیگری دارای سه پایه قدرت اجبار، ایدئولوژی و کارکردهاست. در حال حاضر آنچه از مبانی حاکمیت و قدرت مانده، یکی اجبار و سرکوب در وجه خشونتآمیز آن و دیگری تأمین منافع طبقه سرمایهداری تجاری و بازاری و نخبگان حاکم است. عنصر ایدئولوژیک در قالب بسیج تودهای از جانب حکومت به صورت محسوسی کاهش یافته و به نظر هم نمیرسد قابل اعاده و ترمیم باشد و در عوض، مبنای ایدئولوژیک و اجتماعی تازهای پدید آمده است. | ||
==گفتار چهارم: مبانی ثبات و استمرار دولت ایدئولوژیک تا سال 1376== | ==گفتار چهارم: مبانی ثبات و استمرار دولت ایدئولوژیک تا سال 1376== | ||
جامعه تودهای، طبقه روحانیت و سنتگرایی، عوامل ثبات و استمرار دولت ایدئولوژیک تا سال 1376 بوده است: | جامعه تودهای، طبقه روحانیت و سنتگرایی، عوامل ثبات و استمرار دولت ایدئولوژیک تا سال 1376 بوده است: | ||
* الف ـ جامعه تودهای: جامعه تودهای شکل یافته پس از انقلاب، خصلت ایدئولوژیک یافته است. مختصات دیگر چنین جامعهای عبارت است از: تلاش برای یکسانسازی افکار؛ کاهش علایق گروهی؛ تضعیف تمایزات اجتماعی؛ تضعیف هویتهای طبقاتی و قومی و ... ؛ تقویت هویت اسلامی؛ بسیج تودهای؛ گسترش مفاهیمی چون اخوت اسلامی؛ تعلقگرایی به امت واحده؛ بهرهگیری از رمانتیسم مذهبی؛ توسعه پوپولیسم انقلابی؛ افزایش تشنگی ایدئولوژی نجاتبخش؛ استفاده از بسیج تودهای برای تمرکز قدرت و باقی ماندن روحانیت در قدرت؛ مغایرتیابی فعالیت احزاب ملی با وحدت ملی و ترویج فرهنگ یکسان اندیشی. هدف جامعه تودهای، رسیدن به الله است و این جامعه به استقرار نظام بسته ایدئولوژیک میانجامد. | * الف ـ جامعه تودهای: جامعه تودهای شکل یافته پس از انقلاب، خصلت ایدئولوژیک یافته است. مختصات دیگر چنین جامعهای عبارت است از: تلاش برای یکسانسازی افکار؛ کاهش علایق گروهی؛ تضعیف تمایزات اجتماعی؛ تضعیف هویتهای طبقاتی و قومی و ... ؛ تقویت هویت اسلامی؛ بسیج تودهای؛ گسترش مفاهیمی چون اخوت اسلامی؛ تعلقگرایی به امت واحده؛ بهرهگیری از رمانتیسم مذهبی؛ توسعه پوپولیسم انقلابی؛ افزایش تشنگی ایدئولوژی نجاتبخش؛ استفاده از بسیج تودهای برای تمرکز قدرت و باقی ماندن روحانیت در قدرت؛ مغایرتیابی فعالیت احزاب ملی با وحدت ملی و ترویج فرهنگ یکسان اندیشی. هدف جامعه تودهای، رسیدن به الله است و این جامعه به استقرار نظام بسته ایدئولوژیک میانجامد. | ||
* ب ـ طبقه روحانیت: طبقه روحانیت از جهات مختلف، طبقه حاکم در نظام بوده و ویژگیهای آن چنین است: مفسر اصلی مذهب؛ ذیحق شرعی برای تصدی حکومت؛ خود را تنها اهل علم دانستن؛ مدعی انحصار حق حاکمیت؛ برخورداری از تبار ائمه؛ دراختیار داشتن مناصب اصلی رهبری سیاسی و دینی؛ تبدیل شدن به طبقه تمامعیار حاکم پس از انقلاب؛ مدعی ایفای نقش پدری بر مردم؛ برخورداری از وحدت در اول انقلاب و تثبیت بیشتر پس از آن؛ بهرهمندی از سازمانها و تشکلهای سیاسی متعدد؛ حضور در مقامات عالیه کشور، البته با جابهجا و کم و زیاد شدن روحانیون چپ و راست در مقاطع مختلف؛ برخورداری از شکافهای پیدرپی ولی با حفظ قدرت در نظام؛ حمایت از حکومت مجتهدین؛ استقرار روحانیون بدون نظارت دموکراتیک و پشتیبانی از سرمایهداری تجاری. | * ب ـ طبقه روحانیت: طبقه روحانیت از جهات مختلف، طبقه حاکم در نظام بوده و ویژگیهای آن چنین است: مفسر اصلی مذهب؛ ذیحق شرعی برای تصدی حکومت؛ خود را تنها اهل علم دانستن؛ مدعی انحصار حق حاکمیت؛ برخورداری از تبار ائمه؛ دراختیار داشتن مناصب اصلی رهبری سیاسی و دینی؛ تبدیل شدن به طبقه تمامعیار حاکم پس از انقلاب؛ مدعی ایفای نقش پدری بر مردم؛ برخورداری از وحدت در اول انقلاب و تثبیت بیشتر پس از آن؛ بهرهمندی از سازمانها و تشکلهای سیاسی متعدد؛ حضور در مقامات عالیه کشور، البته با جابهجا و کم و زیاد شدن روحانیون چپ و راست در مقاطع مختلف؛ برخورداری از شکافهای پیدرپی ولی با حفظ قدرت در نظام؛ حمایت از حکومت مجتهدین؛ استقرار روحانیون بدون نظارت دموکراتیک و پشتیبانی از سرمایهداری تجاری. | ||
* ج ـ سنتگرایی: ویژگیهای سنتگرایی که به جریان فکری و سیاسی مسلط پس از انقلاب تبدیل شد، عبارت است از: مبارزه بین آن و تجددگرایی از اول انقلاب به بعد؛ اعمال اصل گزینش ایدئولوژیک؛ مقابله با سنت روشنفکری؛ مبارزه با مظاهر مختلف لیبرالیسم؛ ایجاد نوعی پدرسالاری سیاسی و روحانی؛ اعمال سلطه ایدئولوژیک بر رسانهها؛ تأکید بر اصالت رهبری در قالب نهاد ولایت فقیه؛ مبارزه با شیوه زندگی دموکراتیک؛ برخورداری از صبغه مذهبی؛ داشتن خصلت محافظهکارانه؛ حمایت از جامعه بسته؛ طرفداری از آمریت سیاسی؛ اداره جامعه به شیوه غیرلیبرالی و ضدیت با گرایشهای اومانیستی؛ پذیرش تکنولوژی جدید بدون ایدئولوژی آن؛ ضدیت با عقل؛ مطلقگرایی ارزشی؛ حصر فرهنگی؛ نخبهگرایی سیاسی؛ اقتدارطلبی و ممانعت از انقلاب دموکراتیک از پایین به بالا. | * ج ـ سنتگرایی: ویژگیهای سنتگرایی که به جریان فکری و سیاسی مسلط پس از انقلاب تبدیل شد، عبارت است از: مبارزه بین آن و تجددگرایی از اول انقلاب به بعد؛ اعمال اصل گزینش ایدئولوژیک؛ مقابله با سنت روشنفکری؛ مبارزه با مظاهر مختلف لیبرالیسم؛ ایجاد نوعی پدرسالاری سیاسی و روحانی؛ اعمال سلطه ایدئولوژیک بر رسانهها؛ تأکید بر اصالت رهبری در قالب نهاد ولایت فقیه؛ مبارزه با شیوه زندگی دموکراتیک؛ برخورداری از صبغه مذهبی؛ داشتن خصلت محافظهکارانه؛ حمایت از جامعه بسته؛ طرفداری از آمریت سیاسی؛ اداره جامعه به شیوه غیرلیبرالی و ضدیت با گرایشهای اومانیستی؛ پذیرش تکنولوژی جدید بدون ایدئولوژی آن؛ ضدیت با عقل؛ مطلقگرایی ارزشی؛ حصر فرهنگی؛ نخبهگرایی سیاسی؛ اقتدارطلبی و ممانعت از انقلاب دموکراتیک از پایین به بالا. | ||
سنتگرایی ایرانی محصول مشترک سنن اجتماعی و عملکرد دولتی است و دارای آرزوی ثبات اجتماعی، عدالت اجتماعی، خودکفایی اقتصادی، احترام به سرمایههای بزرگ و احترام به پدرسالاری سیاسی است. سنتگرایی دارای دو گرایش محافظهکارانه و رادیکالی با صبغه گرایش به ارزشهای دموکراتیک است. همچنین، برخورداری از قدرت بسیج تودهای، ترزیق ترس و ارعاب از عوامل بیگانه، پدیدآوری شخصیتهای اقتدارگرا، و احساس وحشت در مقابل جهان نو از مشخصات دیگر سنتگرایی است. <br> | سنتگرایی ایرانی محصول مشترک سنن اجتماعی و عملکرد دولتی است و دارای آرزوی ثبات اجتماعی، عدالت اجتماعی، خودکفایی اقتصادی، احترام به سرمایههای بزرگ و احترام به پدرسالاری سیاسی است. سنتگرایی دارای دو گرایش محافظهکارانه و رادیکالی با صبغه گرایش به ارزشهای دموکراتیک است. همچنین، برخورداری از قدرت بسیج تودهای، ترزیق ترس و ارعاب از عوامل بیگانه، پدیدآوری شخصیتهای اقتدارگرا، و احساس وحشت در مقابل جهان نو از مشخصات دیگر سنتگرایی است. <br> | ||
'''نتیجه اینکه:''' جامعه تودهای، قدرت روحانیت و ایدئولوژی سنتگرایی، عناصر اصلی دولت ایدئولوژیک ایران را میسازند. البته این نظام ایدئولوژیک دارای عناصر دیگری چون حکومت اشرافی، تئوکراسی و دموکراسی هم هست. | '''نتیجه اینکه:''' جامعه تودهای، قدرت روحانیت و ایدئولوژی سنتگرایی، عناصر اصلی دولت ایدئولوژیک ایران را میسازند. البته این نظام ایدئولوژیک دارای عناصر دیگری چون حکومت اشرافی، تئوکراسی و دموکراسی هم هست. | ||
==گفتار پنجم: زمینههای تحول در دولت ایدئولوژیک از سال 1376 به بعد== | ==گفتار پنجم: زمینههای تحول در دولت ایدئولوژیک از سال 1376 به بعد== | ||
عوامل مؤثر بر تحول دولت ایدئولوژیک در دو دسته داخلی و بیرونی خلاصه میشود. گسترش طبقه متوسط جدید، از نوع داخلی و فرایند جهانی شدن، از نوع بیرونی است. شرح مبسوطتر آن چنین است: | عوامل مؤثر بر تحول دولت ایدئولوژیک در دو دسته داخلی و بیرونی خلاصه میشود. گسترش طبقه متوسط جدید، از نوع داخلی و فرایند جهانی شدن، از نوع بیرونی است. شرح مبسوطتر آن چنین است: | ||
* '''عوامل درونی:''' این عوامل دارای بسترهای اجتماعی، سیاسی و فکریاند. | * '''عوامل درونی:''' این عوامل دارای بسترهای اجتماعی، سیاسی و فکریاند. | ||
* 1ـ زمینههای اجتماعی: طبقه متوسط جدید و خواستههای سیاسی آن: در دهه 1370 طبقه فعال سیاسی جدیدی پدید آمد که خواستههای مشخص دموکراتیک داشت. طبقه متوسط جدید شامل فرهنگیان، دانشگاهیان، روشنفکران، هنرمندان و مانند آن میشود. خواستهها و ویژگیهای این طبقه عبارت است از: تلاش برای تحقق خواستههای اجتماعی و ... خود از طریق استقرار نهادهای دموکراتیک؛ حضور روشنفکران در هسته اصلی آن؛ جدال بین آنها با روحانیون؛ درگیری بین سنتگرایی و دموکراسی مورد علاقه آنان؛ تلاش برای رفع محدودیت مشارکت سیاسی پدید آمده از سوی روحانیت؛ تلاش برای رفع سلطه سرمایهداری تجاری؛ برقراری ارتباط با کارگزاران، مجاهدین و مجمع برای پیشبرد خواستههایش؛ اشتغال در امور فکری و اداری؛ برخورداری از تحصیلات بالا؛ دارای منشأ تفکر غربی و یا ترکیب آن با اسلام؛ علاقهمند به اصلاح دینی؛ علاقهمند به نقد سنت، قدرت و حکومت؛ دارای آرمان توسعه سیاسی، جامعه مدنی، دموکراسی، حقوق بشر، صلح، تحقق مشارکت سیاسی، مبارزه با توتالیتر و اعتقاد به سکولاریسم. | * 1ـ زمینههای اجتماعی: طبقه متوسط جدید و خواستههای سیاسی آن: در دهه 1370 طبقه فعال سیاسی جدیدی پدید آمد که خواستههای مشخص دموکراتیک داشت. طبقه متوسط جدید شامل فرهنگیان، دانشگاهیان، روشنفکران، هنرمندان و مانند آن میشود. خواستهها و ویژگیهای این طبقه عبارت است از: تلاش برای تحقق خواستههای اجتماعی و ... خود از طریق استقرار نهادهای دموکراتیک؛ حضور روشنفکران در هسته اصلی آن؛ جدال بین آنها با روحانیون؛ درگیری بین سنتگرایی و دموکراسی مورد علاقه آنان؛ تلاش برای رفع محدودیت مشارکت سیاسی پدید آمده از سوی روحانیت؛ تلاش برای رفع سلطه سرمایهداری تجاری؛ برقراری ارتباط با کارگزاران، مجاهدین و مجمع برای پیشبرد خواستههایش؛ اشتغال در امور فکری و اداری؛ برخورداری از تحصیلات بالا؛ دارای منشأ تفکر غربی و یا ترکیب آن با اسلام؛ علاقهمند به اصلاح دینی؛ علاقهمند به نقد سنت، قدرت و حکومت؛ دارای آرمان توسعه سیاسی، جامعه مدنی، دموکراسی، حقوق بشر، صلح، تحقق مشارکت سیاسی، مبارزه با توتالیتر و اعتقاد به سکولاریسم. | ||
طبقه متوسط جدید متکی به سازمانهای دانشجویی است که خود به تنهایی دارای مختصات زیر است: استقلال از نهادهای دولتی از سال 1368 به بعد؛ عدول از اسلامگرایی به عدالتطلبی؛ افزایش شکلگیری سازمانهای دانشجویی جدید و اعتراض بخشهای قدیمیتر دانشجویی به این افزایشها. | طبقه متوسط جدید متکی به سازمانهای دانشجویی است که خود به تنهایی دارای مختصات زیر است: استقلال از نهادهای دولتی از سال 1368 به بعد؛ عدول از اسلامگرایی به عدالتطلبی؛ افزایش شکلگیری سازمانهای دانشجویی جدید و اعتراض بخشهای قدیمیتر دانشجویی به این افزایشها. | ||
* 2ـ زمینههای سیاسی: سازمانها و احزاب سیاسی جدید: جامعه ایران از نظر ساختاری، ظرفیت تمایلات کثرتگرایانه را دارد. در حال حاضر دو شکاف عمده در جامعه ایران به چشم میخورد: الف ـ سنتگرایی در مقابل تجددگرایی که یک تعارض تاریخی است؛ ب ـ لیبرالیسم اقتصادی در مقابل سوسیالیسم اقتصادی که حاصل آن احزاب سنتی و محافظهکارانه اسلامی، احزاب اصلاحطلب اسلامی، احزاب لیبرال سکولار و احزاب سوسیال دموکراتیک است. درباره احزاب سنتی و محافظهکار اسلامی، پیش از این توضیح داده شد، ولی مهمترین احزاب دسته دوم، نخست مجمع روحانیون مبارز است و بعد سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، دفتر تحکیم وحدت، حزب کارگزاران و جبهه مشارکت اسلامی. | * 2ـ زمینههای سیاسی: سازمانها و احزاب سیاسی جدید: جامعه ایران از نظر ساختاری، ظرفیت تمایلات کثرتگرایانه را دارد. در حال حاضر دو شکاف عمده در جامعه ایران به چشم میخورد: الف ـ سنتگرایی در مقابل تجددگرایی که یک تعارض تاریخی است؛ ب ـ لیبرالیسم اقتصادی در مقابل سوسیالیسم اقتصادی که حاصل آن احزاب سنتی و محافظهکارانه اسلامی، احزاب اصلاحطلب اسلامی، احزاب لیبرال سکولار و احزاب سوسیال دموکراتیک است. درباره احزاب سنتی و محافظهکار اسلامی، پیش از این توضیح داده شد، ولی مهمترین احزاب دسته دوم، نخست مجمع روحانیون مبارز است و بعد سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، دفتر تحکیم وحدت، حزب کارگزاران و جبهه مشارکت اسلامی. | ||
* 3ـ زمینههای فکری: کثرتگرایی عقیدتی و ارزشی: کوششهای فکری جدید اسلامی، بار دموکراتیک دارد. ویژگیهای دیگر این کوششها عبارت است از: تلاش برای تطبق اسلام با جهان جدید نه با صدر اسلام؛ دارای دغدغه زندگی دموکراتیک و کثرتگرایی؛ لحاظ کردن سنت در وضعیت فعلی و کنونی؛ تأکید بر زندگی با سنت دینی در عصر مدرن؛ عقیده به بیمعنا شدن مقابله جهان اسلام با استعمار غرب؛ تلاش برای سازش بین اسلام و دموکراسی؛ برداشت کثرتگرایانه از دین؛ قدسی دیدن گوهر دین ولی تاریخی و عرفی دیدن معارف دین؛ اعتقاد به حق همگانی در فهم کتاب و سنت و حق همگانی در نقد آن؛ مخالفت با دلایل فقهی و درون دینی وحدت دین و سیاست و تأکید بر ادله بیرونی و عمومی عدم دخالت دین و سیاست، مثل سیاسی کردن دین = آسیب دیدن دین و دینی کردن سیاست = آسیب دیدن حکومت، به آن دلیل که مانع از نقد میشود و نقد مایه ترقی است. آثار دیگر دخالت دین در سیاست در صفحه 161 کتاب بیان شده است. | * 3ـ زمینههای فکری: کثرتگرایی عقیدتی و ارزشی: کوششهای فکری جدید اسلامی، بار دموکراتیک دارد. ویژگیهای دیگر این کوششها عبارت است از: تلاش برای تطبق اسلام با جهان جدید نه با صدر اسلام؛ دارای دغدغه زندگی دموکراتیک و کثرتگرایی؛ لحاظ کردن سنت در وضعیت فعلی و کنونی؛ تأکید بر زندگی با سنت دینی در عصر مدرن؛ عقیده به بیمعنا شدن مقابله جهان اسلام با استعمار غرب؛ تلاش برای سازش بین اسلام و دموکراسی؛ برداشت کثرتگرایانه از دین؛ قدسی دیدن گوهر دین ولی تاریخی و عرفی دیدن معارف دین؛ اعتقاد به حق همگانی در فهم کتاب و سنت و حق همگانی در نقد آن؛ مخالفت با دلایل فقهی و درون دینی وحدت دین و سیاست و تأکید بر ادله بیرونی و عمومی عدم دخالت دین و سیاست، مثل سیاسی کردن دین = آسیب دیدن دین و دینی کردن سیاست = آسیب دیدن حکومت، به آن دلیل که مانع از نقد میشود و نقد مایه ترقی است. آثار دیگر دخالت دین در سیاست در صفحه 161 کتاب بیان شده است. | ||
* عوامل بیرونی: مهمترین عامل بیرونی، جهانی شدن است: | * عوامل بیرونی: مهمترین عامل بیرونی، جهانی شدن است: | ||
'''جهانی شدن:''' جهانی شدن، مجموعهای از فرایندهای پیچیده است که به موجب آن، دولتهای ملی به شکل فزایندهای به یکدیگر وابسته میشوند و همین وابستگی، مشکلاتی برای حاکمیت، به معنای قدیم و جدید، فراهم میآورد. دیگر تأثیرات جهانی شدن، عبارت است از: کاهش خودمختاری و استقلال عمل دولتهای ملی؛ آسیبدیدگی اقتدار سنتی دولتها؛ کاهش کنترل دولت در امور داخلی؛ محدود شدن مدیریت اقتصاد به شیوه دولتی؛ تحمیل دموکراتیکسازی بر دولتهای محلی؛ تحمیل رویکرد به مشروعیت قانونی؛ تحقق روابط فراملی در مقابل روابط بینالملل؛ دخالت سازمانهای جهانی در امور داخلی چون حقوق بشر؛ انتقال برخی از کارویژههای دولتهای ملی به مجامع جهانی؛ کمرنگ شدن جنبه ایدئولوژیک دولت.<br> | '''جهانی شدن:''' جهانی شدن، مجموعهای از فرایندهای پیچیده است که به موجب آن، دولتهای ملی به شکل فزایندهای به یکدیگر وابسته میشوند و همین وابستگی، مشکلاتی برای حاکمیت، به معنای قدیم و جدید، فراهم میآورد. دیگر تأثیرات جهانی شدن، عبارت است از: کاهش خودمختاری و استقلال عمل دولتهای ملی؛ آسیبدیدگی اقتدار سنتی دولتها؛ کاهش کنترل دولت در امور داخلی؛ محدود شدن مدیریت اقتصاد به شیوه دولتی؛ تحمیل دموکراتیکسازی بر دولتهای محلی؛ تحمیل رویکرد به مشروعیت قانونی؛ تحقق روابط فراملی در مقابل روابط بینالملل؛ دخالت سازمانهای جهانی در امور داخلی چون حقوق بشر؛ انتقال برخی از کارویژههای دولتهای ملی به مجامع جهانی؛ کمرنگ شدن جنبه ایدئولوژیک دولت.<br> | ||
این موارد، مربوط به تأثیرات جهانی شدن در فرایندهای کلی است، اما در مورد ایران، اثرات دیگری را هم به دنبال داشت. مصداق این اثرات را میتوان در اختلاف مجلس و دولت آقایهاشمی دید. دولت بر ضرورت توجه به مقتضیات نظام جهانی، بهرهبرداری از فرصتهای پیش آمده، تشویق سرمایهگذاری خارجی و اجرای سیاست تعدیل تأکید میکرد، ولی مجلس با آن مخالف میورزید. به علاوه، مواضع کارگزاران نیز بازتابی از جهانی شدن بود؛ مواضعی همچون: لزوم خصوصیسازی؛ ضرورت سرمایهگذاری؛ رویکردهای بنیادی در حل مسائل اقتصادی؛ محدودسازی ولایت فقیه به قانون اساسی؛ مخالفت با نظارت استصوابی؛ تساهل نسبت به عقاید؛ آزادی مطبوعات، و تشنجزدایی در روابط خارجی. این مواضع به دلیل مخالفتهای داخلی، از سوی دولت آقایهاشمی به طور کامل اجرا نشد، ولی به هر حال، رویکردهایی به جهانی شدن بود. این رویکردها از یک سو زمینه همین شعارها و سیاستها را، البته به صورت عمیقتر، در دولت بعدی فراهم کرد و از سوی دیگر، کارگزاران را به حامیان دولت آقای خاتمی تبدیل نمود. | این موارد، مربوط به تأثیرات جهانی شدن در فرایندهای کلی است، اما در مورد ایران، اثرات دیگری را هم به دنبال داشت. مصداق این اثرات را میتوان در اختلاف مجلس و دولت آقایهاشمی دید. دولت بر ضرورت توجه به مقتضیات نظام جهانی، بهرهبرداری از فرصتهای پیش آمده، تشویق سرمایهگذاری خارجی و اجرای سیاست تعدیل تأکید میکرد، ولی مجلس با آن مخالف میورزید. به علاوه، مواضع کارگزاران نیز بازتابی از جهانی شدن بود؛ مواضعی همچون: لزوم خصوصیسازی؛ ضرورت سرمایهگذاری؛ رویکردهای بنیادی در حل مسائل اقتصادی؛ محدودسازی ولایت فقیه به قانون اساسی؛ مخالفت با نظارت استصوابی؛ تساهل نسبت به عقاید؛ آزادی مطبوعات، و تشنجزدایی در روابط خارجی. این مواضع به دلیل مخالفتهای داخلی، از سوی دولت آقایهاشمی به طور کامل اجرا نشد، ولی به هر حال، رویکردهایی به جهانی شدن بود. این رویکردها از یک سو زمینه همین شعارها و سیاستها را، البته به صورت عمیقتر، در دولت بعدی فراهم کرد و از سوی دیگر، کارگزاران را به حامیان دولت آقای خاتمی تبدیل نمود. | ||
==جمعبندی و نتیجهگیری== | ==جمعبندی و نتیجهگیری== | ||
از مجموع مطالب گفته شده، نتایج زیر به دست میآید: | از مجموع مطالب گفته شده، نتایج زیر به دست میآید: | ||
* الف ـ گذار به دموکراسی: نظام سیاسی ایران در شرایط گذار تدریجی به صورتبندیهای سیاسی متفاوتی قرار گرفته است که از آن به دموکراسی صوری یا نمایشی و سپس شبهدموکراسی یاد میکنند. نظریهپردازان دموکراسی، این گذار را متأثر از امواج جهانی شدن و سرایت آن به ایران میدانند. این دسته از نظریهپردازان میگویند: ساختار نظام بینالملل بهویژه در عصر جهانی شدن به عنوان اصلیترین عامل در روند گذار به دموکراسی تلقی میشود. فرایندها و ساختار نظام بینالملل با گرایش به گسترش جامعه مدنی، نهادهای و جنبشهای حقوق بشر و تأمین حقوق اقلیتها و ... عامل مؤثری در جهت گذار از اتوکراسی و الیگارشی به دموکراسی است. البته صرف فشارهای جهانی بدون پیدایش زمینههای مساعد داخلی برای توسعه دموکراسی کفایت نمیکند. | * الف ـ گذار به دموکراسی: نظام سیاسی ایران در شرایط گذار تدریجی به صورتبندیهای سیاسی متفاوتی قرار گرفته است که از آن به دموکراسی صوری یا نمایشی و سپس شبهدموکراسی یاد میکنند. نظریهپردازان دموکراسی، این گذار را متأثر از امواج جهانی شدن و سرایت آن به ایران میدانند. این دسته از نظریهپردازان میگویند: ساختار نظام بینالملل بهویژه در عصر جهانی شدن به عنوان اصلیترین عامل در روند گذار به دموکراسی تلقی میشود. فرایندها و ساختار نظام بینالملل با گرایش به گسترش جامعه مدنی، نهادهای و جنبشهای حقوق بشر و تأمین حقوق اقلیتها و ... عامل مؤثری در جهت گذار از اتوکراسی و الیگارشی به دموکراسی است. البته صرف فشارهای جهانی بدون پیدایش زمینههای مساعد داخلی برای توسعه دموکراسی کفایت نمیکند. | ||
مشخصات دوره گذار عبارت است از: ظهور فرایندهای دموکراتیک به صورت اتفاقی، پراکنده و پیشبینی نشده؛ وجود ابهام و عدم وضوح در رابطه با جهتگیریهای آینده دموکراسی؛ پرهزینه بودن هزینههای مادی و روانی فعالیتهای سیاسی؛ ائتلافهای شکننده بین نیروهای سیاسی؛ افزایش شمار نیروهای اجتماعی و سیاسی؛ ابهام در ماهیت قواعد لازمالاتباع؛ تمایل منازعات اصلی به دو قطبی شدن و فراموش شدن اختلافات جزئی؛ افزایش جابهجایی در کنترل و تصرف و کاربرد منابع و ابزارهای قدرت؛ افزایش تولید نظریه و اندیشه برای پاسخگوییهای سیاسی و فقدان سازماندهی و رهبری و ایدئولوژی کافی در بین نیروهای دموکراتیک. <br> | مشخصات دوره گذار عبارت است از: ظهور فرایندهای دموکراتیک به صورت اتفاقی، پراکنده و پیشبینی نشده؛ وجود ابهام و عدم وضوح در رابطه با جهتگیریهای آینده دموکراسی؛ پرهزینه بودن هزینههای مادی و روانی فعالیتهای سیاسی؛ ائتلافهای شکننده بین نیروهای سیاسی؛ افزایش شمار نیروهای اجتماعی و سیاسی؛ ابهام در ماهیت قواعد لازمالاتباع؛ تمایل منازعات اصلی به دو قطبی شدن و فراموش شدن اختلافات جزئی؛ افزایش جابهجایی در کنترل و تصرف و کاربرد منابع و ابزارهای قدرت؛ افزایش تولید نظریه و اندیشه برای پاسخگوییهای سیاسی و فقدان سازماندهی و رهبری و ایدئولوژی کافی در بین نیروهای دموکراتیک. <br> | ||
کشورها به دو صورت از بحران گذار، عبور میکنند: 1ـ با خشونت، که آن هم به دو شکل اتفاق میافتد: الف ـ قیامهای انقلابی از پایین؛ ب ـ کودتاهای چپگریانه؛ 2ـ با مسالمت. در مسالمت کار با ائتلاف داخلی و خارجی انجام میگیرد که آن را اصلاحات مینامند. | کشورها به دو صورت از بحران گذار، عبور میکنند: 1ـ با خشونت، که آن هم به دو شکل اتفاق میافتد: الف ـ قیامهای انقلابی از پایین؛ ب ـ کودتاهای چپگریانه؛ 2ـ با مسالمت. در مسالمت کار با ائتلاف داخلی و خارجی انجام میگیرد که آن را اصلاحات مینامند. | ||
* ب ـ اصلاحات سیاسی: در دوره اصلاحات سیاسی، چهار مسئله زیر که جوهره سیاست است باید حل و فصل شود: | * ب ـ اصلاحات سیاسی: در دوره اصلاحات سیاسی، چهار مسئله زیر که جوهره سیاست است باید حل و فصل شود: | ||
1 ـ برابری شهروندان از نظر حقوق اجتماعی از راه اصلاحات؛ 2 ـ برآوردن نیازهای اولیه شهروندان، همانند امنیت و رفاه، از راه تأسیس دولت ملی؛ 3 ـ اصلاح شیوه حکومت از حالت عمودی به حالت افقی؛ یعنی از طریق شهروندان؛ 4 ـ توزیع نهادی قدرت و جلوگیری از تمرکز و انحصار آن. این اصلاحات در دولتهای مختلف ویژگیهای خاص دارد:<br> | 1 ـ برابری شهروندان از نظر حقوق اجتماعی از راه اصلاحات؛ 2 ـ برآوردن نیازهای اولیه شهروندان، همانند امنیت و رفاه، از راه تأسیس دولت ملی؛ 3 ـ اصلاح شیوه حکومت از حالت عمودی به حالت افقی؛ یعنی از طریق شهروندان؛ 4 ـ توزیع نهادی قدرت و جلوگیری از تمرکز و انحصار آن. این اصلاحات در دولتهای مختلف ویژگیهای خاص دارد:<br> | ||
الف ـ در دولتهای سنتی، اصلاحات در پاسخ به تحولات بینالمللی و جبران عقبماندگی صورت میگیرد؛<br> | الف ـ در دولتهای سنتی، اصلاحات در پاسخ به تحولات بینالمللی و جبران عقبماندگی صورت میگیرد؛<br> | ||
ب ـ در دولتهای مدرن اصلاحات ذاتی است و با خصلت تدریجی و قانونی و از طریق نهادهای قانونی اتفاق میافتد؛ <br> | ب ـ در دولتهای مدرن اصلاحات ذاتی است و با خصلت تدریجی و قانونی و از طریق نهادهای قانونی اتفاق میافتد؛ <br> | ||
ج ـ در دولتهای ایدئولوژیک، اصلاحات ناشی از بحرانهای مشارکت، مشروعیت و سلطه سیاسی است. | ج ـ در دولتهای ایدئولوژیک، اصلاحات ناشی از بحرانهای مشارکت، مشروعیت و سلطه سیاسی است. | ||
* ج ـ ویژگیهای کلی اصلاحات: از زاویهای دیگر، جمهوری اسلامی دارای دو بحران است: بحران در دموکراتیک شدن از داخل و بحران تحمیل دموکراتیک شدن از طریق جهانی شدن. تأثیر این دو بحران، اصلاحات در ایران را دارای ویژگیهای زیر نموده است: | * ج ـ ویژگیهای کلی اصلاحات: از زاویهای دیگر، جمهوری اسلامی دارای دو بحران است: بحران در دموکراتیک شدن از داخل و بحران تحمیل دموکراتیک شدن از طریق جهانی شدن. تأثیر این دو بحران، اصلاحات در ایران را دارای ویژگیهای زیر نموده است: | ||
# تأکید بر قانون اساسی یا قانونگرایی، بهجای تأکید بر خصلتهای ایدئولوژیکی؛ | # تأکید بر قانون اساسی یا قانونگرایی، بهجای تأکید بر خصلتهای ایدئولوژیکی؛ | ||
# تبدیل الیگارشی حاکم به نوعی دموکراسی محدود یا شبهدموکراسی؛ | # تبدیل الیگارشی حاکم به نوعی دموکراسی محدود یا شبهدموکراسی؛ | ||
خط ۱۳۱: | خط ۱۳۱: | ||
# گسترش نسبی آزادی مطبوعات برای نقد عملکرد دولت و نظام سیاسی؛ | # گسترش نسبی آزادی مطبوعات برای نقد عملکرد دولت و نظام سیاسی؛ | ||
# تلاش برای رفع اختلال در فرایندهای ارتباطی با سیستم بینالمللی. | # تلاش برای رفع اختلال در فرایندهای ارتباطی با سیستم بینالمللی. | ||
این ویژگیها در مقابل ویژگیهای دولت ایدئولوژیک قرار دارد. | این ویژگیها در مقابل ویژگیهای دولت ایدئولوژیک قرار دارد. | ||
* د ـ واکنشهای ضد اصلاحی: با توجه به ده خصلت جنبش اصلاحات، میتوان خصوصیات جنبش ضد اصلاحات را به شرح زیر بیان نمود: | * د ـ واکنشهای ضد اصلاحی: با توجه به ده خصلت جنبش اصلاحات، میتوان خصوصیات جنبش ضد اصلاحات را به شرح زیر بیان نمود: | ||
# تلاش در جهت تحکیم و تقویت دولت ایدئولوژیک؛ | # تلاش در جهت تحکیم و تقویت دولت ایدئولوژیک؛ | ||
خط ۱۴۵: | خط ۱۴۵: | ||
ضدیت با اصلاحات عمدتاً به دلیل ترس از تکرار انحراف به شیوه مشروطیت است، به علاوه، خشونت مقوله مهمی در فلسفه سیاسی اسلام است. | ضدیت با اصلاحات عمدتاً به دلیل ترس از تکرار انحراف به شیوه مشروطیت است، به علاوه، خشونت مقوله مهمی در فلسفه سیاسی اسلام است. | ||
== نقد و بررسی | == نقد و بررسی == | ||
نقد کتاب را در محورهای زیر پی میگیریم: | نقد کتاب را در محورهای زیر پی میگیریم: | ||
خط ۲۱۴: | خط ۲۱۴: | ||
# شیخ الاسلامی، حسین، «نگاهی به نقش حسین بشیریه در اصلاحطلبی ایران؛ زندهام که روایت کنم.»، 27 اسفند 1386. | # شیخ الاسلامی، حسین، «نگاهی به نقش حسین بشیریه در اصلاحطلبی ایران؛ زندهام که روایت کنم.»، 27 اسفند 1386. | ||
# علوی تبار، علیرضا، روشنفکری، دینداری و مردمسالاری. | # علوی تبار، علیرضا، روشنفکری، دینداری و مردمسالاری. | ||
# | # جامعهشناسی سیاسی ایران، پرششهای بی پاسخ: نقدی بر آرای دکتر بشیریه در کتاب دیباچهای بر جامعهشناسی سیاسی ایران، آفتاب، شماره 18. | ||
# مهدی زادگان، داود، «اندیشههای سیاسی امام در هفت تفسیر». | # مهدی زادگان، داود، «اندیشههای سیاسی امام در هفت تفسیر». | ||