confirmed
۵٬۹۱۷
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱۴: | خط ۱۴: | ||
=فکر ثنویه در میان غلاة شیعه= | =فکر ثنویه در میان غلاة شیعه= | ||
تفکر ثنوی در بعضی از «غلاة» شیعه مانند «[[بیانیه]]» و بعضی از «[[معتزله]]» نیز راه یافت و غالب ایشان متأثر از افکار ایرانی قدیم مانند مانویه، مزدکیه، زروانیه و دیصانیه شده اند.<ref>مشکور محمد جواد فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 132</ref> همچنین میتوان گفت که ثنویه از [[قدریه]] یا معتزله هستند و در بسیاری از موارد، قَدَریه و معتزله را یک فرقه به شمار آوردهاند و معتقدند که خیر از خدا و شرّ از شیطان است.<ref>ابنجوزی ابوالفرج عبدالرحمن بنعلی، تلبیسابلیس، ص40</ref> <ref>مشکور محمد جواد، هفتاد و سه ملت، ص29</ref> <ref>مقریزی احمد بن علی، المواعظ و الاعتبار بذکر الخطط و الآثار، ج2، ص348</ref> | |||
نوشتهاند: «در | نوشتهاند: «در منابعاسلامی از جمله افراد مشهور به داشتن عقایدثنوی و به تعبیری زندیقان، این اشخاص بودند: ابن طالوت، ابوشاکر دیصانی، نعمان بن ابی العَوجاء، [[جعدبندرهم]]، ابناخیابی شاکر و صالحبنعبدالقدوس. گفتهاند شاعرانی چون بَشّاربنبُرْد (م: 167ق)، اسحاقبنخلف (م: 318ق)، ابنسَیابَه(از شاگردان امام جعفرصادق (علیهالسلام)، علیبنخلیل، علیبنثابت و بُحتُری نیز به مذاهب ثنویه گرایش داشتهاند. در منابع گزارشهایی متعارض از ثنوی بودن برخی اشخاص وجود دارد. این تعارضات گاهی ناشی از اشتباهات و گاهی از روی اتهام و به تبع آن نفی اتهام است. مثلاًً نام کسانی چون هشام بن حکم (از اصحاب امام صادق (علیهالسلام)، ابوعیسی وراق (م: 247ق) و نظام معتزلی را در زمره قائلان به ثنویت آوردهاند. در صورتیکه چنانکه گزارش شده است این اشخاص خود از پیشگامان ردّیه نویسی بر ثنویان بودهاند.» <ref>دانشنامه جهان اسلام، ج9، ص136</ref> | ||
== انگیزه گرایش به ثنویت == | == انگیزه گرایش به ثنویت == | ||
این پرسشها درباره علت پیدایش ثنویت وجود دارد که «انگیزه ثنویین از نظریه دو مبدأ چه بوده است؟ آیا اساساً شرّی در عالم وجود دارد یا هرچه هست خیر محض است؟ اگر شری هست بسیار است یا اندک؟ اگر عالم آمیزهای از | این پرسشها درباره علت پیدایش ثنویت وجود دارد که «انگیزه ثنویین از طرح نظریه وجود دو مبدأ خیر و شرّ چه بوده است؟ آیا اساساً شرّی در عالم وجود دارد یا هرچه هست خیر محض است؟ اگر شری هست بسیار است یا اندک؟ اگر عالم آمیزهای از خیر و شرّ است، آیا خیر و شرّ با هم در تضاد و تقابلاند؟ آیا صدور افعالمتضاد و متقابل از مبدأ واحدِ، معقول است یا ناچاریم به سبب وجود خیر و شر در عالم، قائل به وجود دو فاعل شویم؟ اگر در نظام آفرینش، دو فاعل مثل نور و ظلمت وجود داشته باشد، آیا آن دو قدیماند یا حادث؟ پیدایی عالم به چه صورت بوده است؟ آیا نور و ظلمت متناهیاند یا نامتناهی؟ آیا نور و ظلمت فاعل بالطبعاند یا فاعل بالاختیار؟ اینگونه پرسشها از جمله موضوعاتی است که در کلاماسلامی درباره مفهوم ثنویت طرح و بررسی شده است. میتوان گفت عقیده ثنویون بر سه مقدمه استوار است: مقدمه اول، خارج نبودن امور عالم از دو حال، خیر یا شر؛ مقدمه دوم، قول به تضادّ میان خیر و شر؛ و مقدمه سوم، منع صدور افعال متضاد از فاعل واحد. در نتیجه این مقدمات، ثنویون معتقد بودند در نظامهستی دو خالق (یا صانع) وجود دارد که یکی خالق همه خیرها و دیگری خالق همه شرها است. در بحث با ثنویون هر یک از این مقدمات نقد و بررسی شده است. [[اشاعره]] همه چیز را منتسب به خدا و مقدَّر او دانستهاند. معتزله و [[امامیه]] برای شروری که خارج از اختیار انسان است، حکمتها و مصالحی را عنوان کردهاند. تضاد میان خیر و شرّ هم به اعتقاد برخی از متکلمان پذیرفتنی نیست. خیر و شرّ امور نسبیاند. امر واحد ممکن است از جهتی خیر و از جهت دیگر شرّ باشد و در ردّ امتناع صدور افعال متضاد از فاعل واحد هم میتوان استدلال کرد. از دیگر آرای ثنویون، که متکلمان مسلمان درباره آن بحث کردهاند، عقیده ثنویون درباره نحوه پیدایش عالم است. به عقیده آنها نور که از تیرگی و سیاهی ظلمت در رنج بود، برای رهایی از آن، با ظلمت ممزوج شد و از ترکیب آن دو، مزاج عالم پدید آمد که البته با فرض تضاد نور و ظلمت، امتزاج آنها ممتنع است. مسئله دیگری که توجه متکلّمان را به خود جلب کرده، نحوه فاعلیت نور و ظلمت است. عالماناسلامی، بهویژه در قرنهای سوم و چهارم، در ردّ دیدگاه ثنویون آثاری نوشتهاند. در فلسفه هم هرچند بحث ثنویت مستقلاً چندان محل توجه نبوده است، اما لازمه براهینی که فلاسفهمسلمان در اثبات وجود خداوند اقامه کردهاند و بحث از واجبالوجودِ بَحْت و بسیط و مطلق که ضدّ و نِدّ ندارد، نفی ثنویت است. درباره سهروردی، با توجه به علاقه او به حکمت ایران باستان و استفاده او از تعابیر نور و ظلمت، گاهی این نکته مطرح شده که لازمه دیدگاه او پذیرش ثنویت است، در صورتیکه با توجه به صفاتی که او برای نورالانوار برمیشمارد، روشن است که در اندیشه او نیز ثنویت جایی ندارد و نورالانوار در نظر او یگانه مطلق است.» <ref>دانشنامه جهان اسلام، ج9، ص136</ref> | ||
== پانویس == | == پانویس == |