۲۱٬۸۸۹
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۲۹: | خط ۲۹: | ||
بنابراین، آنچه حاصل بیعت مردم با ولیفقیه، در حقیقت عینیّت بخشیدن به حکومت و حاکم است نه در مشروعیت بخشیدن به آن و حاصل این بیعت همان کلام خدای متعال به پیامبر اکرم است که: ﴿هُوَ الَّذِی أَیَّدَکَ بِنَصْرِهِ وَبِالْمُؤْمِنِینَ﴾ ؛ «هموست که تو را با یاوری خویش و با مؤمنان پشتیبانی کرد»<ref>سوره انفال: ۶۲.</ref> بس موضوع بیعت کمک و همدلی و همراهی مردم در عینیت بخشیدن به حکومت، حتی حکومت پیامبر است. حضرت امیرالمؤمنین علی(علیهالسلام) میفرماید: "لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِیَامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ... لَأَلْقَیْتُ حَبْلَهَا عَلَی غَارِبِهَا"<ref>نهجالبلاغه، خطبه سوم.</ref> اگر حضور بیعتکنندگان نبود و با وجود یاوران، حجت بر من تمام نمیشد... رشته کار [حکومت] را از دست میگذاشتم. آنچه حاصل درخشش بیعت در موافقت با ولیفقیه است، مسئله مقبولیت او خواهد بود، نه مشروعیت آن، زیرا اگر نفوذ کلمه حاکمیت و اقتدار سیاسی حکومتی ولیفقیه از دست برود، مشروعیتش از دست نمیرود؛ بلکه تحقق و عینیت یافتن حکومت با مشکل مواجه میگردد.<br> | بنابراین، آنچه حاصل بیعت مردم با ولیفقیه، در حقیقت عینیّت بخشیدن به حکومت و حاکم است نه در مشروعیت بخشیدن به آن و حاصل این بیعت همان کلام خدای متعال به پیامبر اکرم است که: ﴿هُوَ الَّذِی أَیَّدَکَ بِنَصْرِهِ وَبِالْمُؤْمِنِینَ﴾ ؛ «هموست که تو را با یاوری خویش و با مؤمنان پشتیبانی کرد»<ref>سوره انفال: ۶۲.</ref> بس موضوع بیعت کمک و همدلی و همراهی مردم در عینیت بخشیدن به حکومت، حتی حکومت پیامبر است. حضرت امیرالمؤمنین علی(علیهالسلام) میفرماید: "لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِیَامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ... لَأَلْقَیْتُ حَبْلَهَا عَلَی غَارِبِهَا"<ref>نهجالبلاغه، خطبه سوم.</ref> اگر حضور بیعتکنندگان نبود و با وجود یاوران، حجت بر من تمام نمیشد... رشته کار [حکومت] را از دست میگذاشتم. آنچه حاصل درخشش بیعت در موافقت با ولیفقیه است، مسئله مقبولیت او خواهد بود، نه مشروعیت آن، زیرا اگر نفوذ کلمه حاکمیت و اقتدار سیاسی حکومتی ولیفقیه از دست برود، مشروعیتش از دست نمیرود؛ بلکه تحقق و عینیت یافتن حکومت با مشکل مواجه میگردد.<br> | ||
همیشه عدم مقبولیت تلازمی با عدم مشروعیت ندارد؛ به عنوان مثال حضرت علی(علیهالسلام) با اینکه از سوی خداوند به امامت و رهبری منصوب شده بود و حکومت ایشان مشروعیت داشت؛ ولی پس از ۲۵ سال توانست به واسطه مردم حکومت و ولایت دینی خود را تحقق بخشد و یا دوران امامت امام حسن مجتبی(علیهالسلام)، درگیری ایشان با معاویه، روی آوردن سران سپاه آن حضرت به اردوگاه معاویه، حاصل عدم پیروی و * مشورت وارده در “قرآن کریم” ﴿وَشَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ﴾؛«با آنها در کار، رایزنی کن» <ref>سوره آل عمران: ۱۵۹.</ref>، ﴿وَأَمْرُهُمْ شُورَی بَیْنَهُمْ﴾؛«و کارشان رایزنی میان همدیگر است» <ref>سوره شوری: ۳۸.</ref>، با انتخاب حاکم از طریق رأی و نظر مردم تفاوت جدی دارد.<br> | همیشه عدم مقبولیت تلازمی با عدم مشروعیت ندارد؛ به عنوان مثال حضرت علی(علیهالسلام) با اینکه از سوی خداوند به امامت و رهبری منصوب شده بود و حکومت ایشان مشروعیت داشت؛ ولی پس از ۲۵ سال توانست به واسطه مردم حکومت و ولایت دینی خود را تحقق بخشد و یا دوران امامت امام حسن مجتبی(علیهالسلام)، درگیری ایشان با معاویه، روی آوردن سران سپاه آن حضرت به اردوگاه معاویه، حاصل عدم پیروی و * مشورت وارده در “قرآن کریم” ﴿وَشَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ﴾؛«با آنها در کار، رایزنی کن» <ref>سوره آل عمران: ۱۵۹.</ref>، ﴿وَأَمْرُهُمْ شُورَی بَیْنَهُمْ﴾؛«و کارشان رایزنی میان همدیگر است»<ref>سوره شوری: ۳۸.</ref>، با انتخاب حاکم از طریق رأی و نظر مردم تفاوت جدی دارد.<br> | ||
قائلین به نقش شورا در حکومت، دیدگاه یکسانی را ارائه ننمودهاند: بعضی افراد شورا را مصدر مشروعیت حاکم اسلامی در عصر غیبت حضرت ولیعصر(علیهالسلام) دانستهاند<ref>ر. ک: الاسلام و اصول الحکم، علی عبدالرازق.</ref> و عدهای به نقش الزامآور شورا در مکانیزم تصمیمگیری در برنامههای کلان نظام اسلامی رأی مساعد داشتهاند<ref>تنبیه الامة و تنزیه الملة، میرزای نائینی، ص۵۳.</ref> البته جمع بین این دو نظر ممکن است و به این کار مرحوم علامه طباطبایی در نگارش مختصر و نسبتاً مجمل خویش به نقش شورا در مشروعیت و مکانیزم تصمیمگیری اشاره نموده است <ref>بررسیهای اسلامی، علامه طباطبایی، ج۱، ص۱۹۲؛ تفسیر المیزان، ج۴، ص۱۲۴.</ref> مشورت اصولاً در هر موضوعی با خبرگان و آگاهان در همان موضوع صورت میگیرد<ref>ر. ک:مجله حوزه، شماره ۸۵ - ۸۶، ص۱۴۵.</ref> و باید مشورت در امر ولایت و حکومت با خبرگان و فقیه شناسان و آشنایان به مسائل سیاسی و اجتماعی و اهل بازشناسی سره از ناسره انجام گیرد و تمام این موارد با انتخاب به معنای امروز آن، تفاوت جوهری دارد. | قائلین به نقش شورا در حکومت، دیدگاه یکسانی را ارائه ننمودهاند: بعضی افراد شورا را مصدر مشروعیت حاکم اسلامی در عصر غیبت حضرت ولیعصر(علیهالسلام) دانستهاند<ref>ر. ک: الاسلام و اصول الحکم، علی عبدالرازق.</ref> و عدهای به نقش الزامآور شورا در مکانیزم تصمیمگیری در برنامههای کلان نظام اسلامی رأی مساعد داشتهاند<ref>تنبیه الامة و تنزیه الملة، میرزای نائینی، ص۵۳.</ref> البته جمع بین این دو نظر ممکن است و به این کار مرحوم علامه طباطبایی در نگارش مختصر و نسبتاً مجمل خویش به نقش شورا در مشروعیت و مکانیزم تصمیمگیری اشاره نموده است<ref>بررسیهای اسلامی، علامه طباطبایی، ج۱، ص۱۹۲؛ تفسیر المیزان، ج۴، ص۱۲۴.</ref> مشورت اصولاً در هر موضوعی با خبرگان و آگاهان در همان موضوع صورت میگیرد<ref>ر. ک:مجله حوزه، شماره ۸۵ - ۸۶، ص۱۴۵.</ref> و باید مشورت در امر ولایت و حکومت با خبرگان و فقیه شناسان و آشنایان به مسائل سیاسی و اجتماعی و اهل بازشناسی سره از ناسره انجام گیرد و تمام این موارد با انتخاب به معنای امروز آن، تفاوت جوهری دارد. | ||
* در مقابل دلیل پنجم، باید گفت که در بینش دینی، حق حاکمیت از آن خداست؛ همه چیز مملوک اوست و هیچ کس حق تصرف در چیزی را مگر با اجازه او ندارد. حاکمیت بر مردم در صورتی مشروع است که با اذن خدا باشد؛ پس حاکمیت حق مردم نیست تا بخواهند آن را به کسی واگذار کنند یا کسی را وکیل نمایند؛ بنابراین اشکالاتی که در جای خود بر دموکراسی وارد است، در اینجا نیز وارد میشود؛ از جمله اینکه اگر اکثریت مردم حاکمیت را به کسی توکیل یا تفویض کردند، وظیفه مخالفان چیست؟ آیا باید اطاعت کنند؟ چرا؟ همچنان که میتوان اشکال کرد که چرا مردم حق حاکمیت را فقط به فقیه واگذار کنند؟ اگر حق مردم است، میتوانند آن را به هر کس که بخواهند واگذارند؛ در نتیجه لازمه این نظر این است که ولایت فقیه ضرورت ندارد <ref>حکومت و مشروعیت، محمدتقی مصباح یزدی.</ref>.<br> | * در مقابل دلیل پنجم، باید گفت که در بینش دینی، حق حاکمیت از آن خداست؛ همه چیز مملوک اوست و هیچ کس حق تصرف در چیزی را مگر با اجازه او ندارد. حاکمیت بر مردم در صورتی مشروع است که با اذن خدا باشد؛ پس حاکمیت حق مردم نیست تا بخواهند آن را به کسی واگذار کنند یا کسی را وکیل نمایند؛ بنابراین اشکالاتی که در جای خود بر دموکراسی وارد است، در اینجا نیز وارد میشود؛ از جمله اینکه اگر اکثریت مردم حاکمیت را به کسی توکیل یا تفویض کردند، وظیفه مخالفان چیست؟ آیا باید اطاعت کنند؟ چرا؟ همچنان که میتوان اشکال کرد که چرا مردم حق حاکمیت را فقط به فقیه واگذار کنند؟ اگر حق مردم است، میتوانند آن را به هر کس که بخواهند واگذارند؛ در نتیجه لازمه این نظر این است که ولایت فقیه ضرورت ندارد<ref>حکومت و مشروعیت، محمدتقی مصباح یزدی.</ref>.<br> | ||
* در مورد اشکال ششم، ادعای موردنظر به شکل کلی صحیح است؛ ولی در مجموعه بحث موردنظر، کارآمدی را ندارد، زیرا هرچند ما هم موافق عدم اکراه و اجبار در دین هستیم؛ ولی سپردن ولایت بهدست ولیفقیه بر قاعده و نظریه کشف رضایت عمومی مردم ناسازگار نیست؛ چنانچه گفتیم: رضایت، تولی و مقبولیت مردم نسبت به حکومت و ولایت، عامل تحقق و عینیت بخشیدن است <ref>نصرتی، علی اصغر، نظام سیاسی اسلام، ص ۲۶۸-۲۷۴.</ref>. | * در مورد اشکال ششم، ادعای موردنظر به شکل کلی صحیح است؛ ولی در مجموعه بحث موردنظر، کارآمدی را ندارد، زیرا هرچند ما هم موافق عدم اکراه و اجبار در دین هستیم؛ ولی سپردن ولایت بهدست ولیفقیه بر قاعده و نظریه کشف رضایت عمومی مردم ناسازگار نیست؛ چنانچه گفتیم: رضایت، تولی و مقبولیت مردم نسبت به حکومت و ولایت، عامل تحقق و عینیت بخشیدن است<ref>نصرتی، علی اصغر، نظام سیاسی اسلام، ص ۲۶۸-۲۷۴.</ref>. | ||
== موافقان و مخالفان == | == موافقان و مخالفان == | ||
بر اساس نظریه ولایت فقیه، اختیار همه امور جامعه اسلامی به دست ولیفقیه است. | بر اساس نظریه ولایت فقیه، اختیار همه امور جامعه اسلامی به دست ولیفقیه است. کاشفالغطا، محمدحسن نجفی و امام خمینی از موافقان این دیدگاه و [[شیخ انصاری]]، [[آخوند خراسانی]] و [[آیتالله خویی]] از مخالفان آن هستند. | ||
=== ادله موافقان === | === ادله موافقان === | ||
هواداران نظریه ولایت فقیه برای اثبات آن به دلایل عقلی و نقلی متعددی استناد کردهاند. [[مَقبوله عُمر بن حَنظَله]] و توقیع امام زمان(عج) از دلایل نقلیاند. برپایه مقبوله عمر بن حنظله که حدیثی از امام صادق | هواداران نظریه ولایت فقیه برای اثبات آن به دلایل عقلی و نقلی متعددی استناد کردهاند. [[مَقبوله عُمر بن حَنظَله]] و توقیع امام زمان(عج) از دلایل نقلیاند. برپایه مقبوله عمر بن حنظله که حدیثی از امام صادق است، کسی را باید بهعنوان حَکَم انتخاب کرد که حدیث اهل بیت(ع) را روایت میکند و احکام دینی را میشناسد<ref>کلینی، الکافی، ۱۳۸۷ش، ج۱، ص۱۶۹.</ref>. امام خمینی با استناد به این روایت، اجرای حکم در جامعه را نیازمند قدرت و حکومت میداند. براساس نظر او، حکومت باید بهدست فقیه باشد تا بتواند قضاوت کند و حکم را اجرا کند<ref>امام خمینی، کتاب البیع، ۱۴۲۱ق، ج۲، ص۶۳۸-۶۴۲.</ref>. | ||
در توقیع امام زمان(عج)، از [[الحَوادثُ الواقِعَة]] (پیشامدها) سخن آمده و بیان شده است که باید هنگام پیشامدها به راویان حدیثِ اهلبیت رجوع کرد | در توقیع امام زمان(عج)، از [[الحَوادثُ الواقِعَة]] (پیشامدها) سخن آمده و بیان شده است که باید هنگام پیشامدها به راویان حدیثِ اهلبیت رجوع کرد<ref>شیخ صدوق، کمال الدین، ۱۳۹۵ق، ج۲، ص۴۸۴.</ref>. امام خمینی با استناد به این توقیع، نتیجه گرفته است که همه امور جامعه اسلامی را باید به فقها سپرد<ref>امام خمینی، ولایت فقیه، ۱۳۷۴ش، ص۷۸-۸۲.</ref>. | ||
ازجمله دلایل عقلی هم این است که حیات اجتماعی انسان و کمال فردی و معنوی او علاوه بر اینکه به قانونی الهی و مصون از خطا و نقصان نیاز دارد، نیازمند حاکمی عالم و عادل هم هست. بدون این دو رکن، حیات اجتماعی با هرجومرج و فساد و تباهی مواجه میشود. این هدف در زمان پیامبران و امامان بهوسیله خود آنان محقق میشود و در زمان غیبت بهوسیله ولیِّفقیه تحقق مییابد | ازجمله دلایل عقلی هم این است که حیات اجتماعی انسان و کمال فردی و معنوی او علاوه بر اینکه به قانونی الهی و مصون از خطا و نقصان نیاز دارد، نیازمند حاکمی عالم و عادل هم هست. بدون این دو رکن، حیات اجتماعی با هرجومرج و فساد و تباهی مواجه میشود. این هدف در زمان پیامبران و امامان بهوسیله خود آنان محقق میشود و در زمان غیبت بهوسیله ولیِّفقیه تحقق مییابد<ref>جوادی آملی، ولایت فقیه، ۱۳۷۸ش، ص۱۵۱.</ref>. | ||
== ضرورت ولایت فقیه == | == ضرورت ولایت فقیه == | ||
خط ۸۲: | خط ۸۲: | ||
ولایت اداری: در مفاهیم اسلامی چیزی به عنوان ولایت اداری (به معنای لزوم اطاعت از دستورات مقام بالاتر بدون حق اعتراض) وجود ندارد، ولی مخالفت با اوامر اداری که بر اساس ضوابط و مقررات قانونی اداری صادر شده باشد جایز نیست. | ولایت اداری: در مفاهیم اسلامی چیزی به عنوان ولایت اداری (به معنای لزوم اطاعت از دستورات مقام بالاتر بدون حق اعتراض) وجود ندارد، ولی مخالفت با اوامر اداری که بر اساس ضوابط و مقررات قانونی اداری صادر شده باشد جایز نیست. | ||
ولایت تکوینی: ولیّ فقیه، ولایت تکوینی ندارد. این امر اختصاص به [[معصومین(ع)]] دارد. | ولایت تکوینی: ولیّ فقیه، ولایت تکوینی ندارد. این امر اختصاص به [[معصومین(ع)|معصومین(علیهمالسلام)]] دارد. | ||
== اختلاف نظر ولیّ فقیه با نظر مرجع تقلید == | == اختلاف نظر ولیّ فقیه با نظر مرجع تقلید == | ||
خط ۹۴: | خط ۹۴: | ||
=== سیدمرتضی === | === سیدمرتضی === | ||
[[سیدمرتضی]] فرمود: به باور شیعه امامیه قوانین و حدود الهی دائمی است و به هیچ زمانی نباید تعطیل شود و کسی باید احکام خدا را اجرا نماید که فقیه و مجتهد مطلق باشد، مثلا دست دزد باید قطع شود با وجود شرایطی که در دزدی گفته شده چون خداوند فرمود: «و السارق و السارقة فاقطعوا ایدیهما» بدیهی است که تشخیص و اجرای حکم فقط به عهده فقیه جامع الشرایط است | [[سیدمرتضی]] فرمود: به باور شیعه امامیه قوانین و حدود الهی دائمی است و به هیچ زمانی نباید تعطیل شود و کسی باید احکام خدا را اجرا نماید که فقیه و مجتهد مطلق باشد، مثلا دست دزد باید قطع شود با وجود شرایطی که در دزدی گفته شده چون خداوند فرمود: «و السارق و السارقة فاقطعوا ایدیهما» بدیهی است که تشخیص و اجرای حکم فقط به عهده فقیه جامع الشرایط است<ref>[http://lib.eshia.ir/15039/1/530/%D9%8A%D8%B1%D9%89 سیدمرتضی، علی بن حسین، الانتصار، ص۵۳۰.]</ref>. | ||
=== شیخ طوسی === | === شیخ طوسی === | ||
شیخ طوسی در باب اجرای حدود و احکام الهی در همه زمانها چه حضور معصوم چه غیبت معصوم (علیهالسلام) گفت: یجب قطع ید السارق بالکتاب و السنة، قال الله تعالی: و السارق و السارقة فاقطعوا ایدیهما، سپس فرمود: قضاوت و صدور حکم و حل دعاوی مردم [[واجب کفایی]] است که با قیام یک [[فقیه]] از عهده بقیه ساقط است | شیخ طوسی در باب اجرای حدود و احکام الهی در همه زمانها چه حضور معصوم چه غیبت معصوم (علیهالسلام) گفت: یجب قطع ید السارق بالکتاب و السنة، قال الله تعالی: و السارق و السارقة فاقطعوا ایدیهما، سپس فرمود: قضاوت و صدور حکم و حل دعاوی مردم [[واجب کفایی]] است که با قیام یک [[فقیه]] از عهده بقیه ساقط است<ref>[http://lib.eshia.ir/10036/8/83/%D9%84%D8%A3%D9%86 طوسی، محمد بن حسن، المبسوط فی فقه الامامیة، ج۸، ص۸۳.]</ref>. | ||
بدیهی است که قضاوت و اجرای احکام و حدود الهی، کار فقیه جامع الشرایط یا منصوب از جانب اوست و نیز معلوم است که اجرای حدود الهی، تحت نفوذ حاکم ستمگر میسر نیست، پس نخست باید حکومت اسلامی تشکیل بشود آنگاه، حدود الهی اجرا گردد. | بدیهی است که قضاوت و اجرای احکام و حدود الهی، کار فقیه جامع الشرایط یا منصوب از جانب اوست و نیز معلوم است که اجرای حدود الهی، تحت نفوذ حاکم ستمگر میسر نیست، پس نخست باید حکومت اسلامی تشکیل بشود آنگاه، حدود الهی اجرا گردد. | ||
خط ۱۰۴: | خط ۱۰۴: | ||
=== ابنادریس حلی === | === ابنادریس حلی === | ||
[[ابنادریس حلی]] سخنان [[سیدمرتضی]] و [[شیخ طوسی]] را پذیرفته و گفته است: جمیع حدود و احکام الهی مثل حد سرقت و غیره باید در همه زمانها اجرا گردد و احکام الهی به هیچ روی نباید تعطیل شود، چون لازمه تعطیلی حدود الهی تعطیلی دین است | [[ابنادریس حلی]] سخنان [[سیدمرتضی]] و [[شیخ طوسی]] را پذیرفته و گفته است: جمیع حدود و احکام الهی مثل حد سرقت و غیره باید در همه زمانها اجرا گردد و احکام الهی به هیچ روی نباید تعطیل شود، چون لازمه تعطیلی حدود الهی تعطیلی دین است<ref>[http://lib.eshia.ir/10023/3/498/%D9%8A%D9%86%D8%A8%D8%BA%D9%8A ابنادریس، محمد بن منصور، السرائر لتحریر الفتاوی، ج۳، ص۴۹۸.]</ref>. | ||
=== شهید اول === | === شهید اول === | ||
خط ۱۱۰: | خط ۱۱۰: | ||
[[شهید اول]] در این باب مینویسد: بر امام (علیهالسّلام) نصب قاضی واجب است و بر جمیع مسلمانان نیز مراجعه به منصوب امام (علیهالسّلام) واجب و لازم است. در زمان غیبت امام (علیهالسّلام) حکم فقیه جامع الشرایط نافذ است: فی غیبة الامام ینفذ قضاء الفقیه الجامع للشرائط و یجب الترافع الیه و حکمه حکم المنصوب من قبل الامام (علیهالسّلام) بدیهی است که در زمان غیبت معصوم (علیهالسّلام) قضاوت قاضی تحت نفوذ حاکم ستمگر برای مردم واجب الاتباع نیست، پس حکومت باید الهی باشد تا مردم حکم قاضی را بپذیرند و بدو رجوع نمایند. | [[شهید اول]] در این باب مینویسد: بر امام (علیهالسّلام) نصب قاضی واجب است و بر جمیع مسلمانان نیز مراجعه به منصوب امام (علیهالسّلام) واجب و لازم است. در زمان غیبت امام (علیهالسّلام) حکم فقیه جامع الشرایط نافذ است: فی غیبة الامام ینفذ قضاء الفقیه الجامع للشرائط و یجب الترافع الیه و حکمه حکم المنصوب من قبل الامام (علیهالسّلام) بدیهی است که در زمان غیبت معصوم (علیهالسّلام) قضاوت قاضی تحت نفوذ حاکم ستمگر برای مردم واجب الاتباع نیست، پس حکومت باید الهی باشد تا مردم حکم قاضی را بپذیرند و بدو رجوع نمایند. | ||
سپس شهید اول مینویسد: اگر دو فقیه از حیث فقاهت مساوی باشند باید به فقیه اعدل رجوع شود و حکم او پذیرفته گردد و نباید به خاطر تعدد فقیهان حکم الهی معطل بماند | سپس شهید اول مینویسد: اگر دو فقیه از حیث فقاهت مساوی باشند باید به فقیه اعدل رجوع شود و حکم او پذیرفته گردد و نباید به خاطر تعدد فقیهان حکم الهی معطل بماند<ref>[http://lib.eshia.ir/10020/2/67/%D9%81%D9%83%D8%AA%D8%B9%D8%AF%D9%91%D8%AF شهید اول، محمد مکی عاملی، الدروس الشرعیة فی فقه الامامیة، ج۲، ص۶۷]</ref>. | ||
=== شهید ثانی === | === شهید ثانی === | ||
[[شهید ثانی]] در شرح سخنان محقق حلی در باب امر به معروف گوید: فقیه جامع الشرایط در زمان غیبت معصوم (علیهالسّلام) و در حال تقیه، حتی تحت سلطه حاکمان جور نیز باید حدود الهی را اجرا نماید. در این شرایط فقیه که تحت سلطه حاکم ظالم است، باید به نیت نیابت از معصوم حدود الهی را اجرا کند. سپس فرمود: این مطلب با تمسک به مقبوله عمر بن حنظله اثبات میشود و طبق مضمون آن فقط فقیه جامع الشرایط بر مردم ولایت دارد | [[شهید ثانی]] در شرح سخنان محقق حلی در باب امر به معروف گوید: فقیه جامع الشرایط در زمان غیبت معصوم (علیهالسّلام) و در حال تقیه، حتی تحت سلطه حاکمان جور نیز باید حدود الهی را اجرا نماید. در این شرایط فقیه که تحت سلطه حاکم ظالم است، باید به نیت نیابت از معصوم حدود الهی را اجرا کند. سپس فرمود: این مطلب با تمسک به مقبوله عمر بن حنظله اثبات میشود و طبق مضمون آن فقط فقیه جامع الشرایط بر مردم ولایت دارد<ref>[http://lib.eshia.ir/10151/3/107/%D8%A3%D9%87%D9%84%D9%87%D8%A7 شهید ثانی، زینالدین بن علی عاملی، مسالک الافهام الی تنقیح شرائع الاسلام، ج۳، ص۱۰۷-۱۰۸.]</ref>. | ||
نکته قابل توجه در سخنان شهید ثانی آن است که ولایت فقیه در زمان غیبت با وجود سلطان جائر نیز نافذ است، بنابراین، با مفهوم اولویت، در حکومت شرعی حاکم اسلامی به طریق اولی حکم فقیه نافذ خواهد بود. | نکته قابل توجه در سخنان شهید ثانی آن است که ولایت فقیه در زمان غیبت با وجود سلطان جائر نیز نافذ است، بنابراین، با مفهوم اولویت، در حکومت شرعی حاکم اسلامی به طریق اولی حکم فقیه نافذ خواهد بود. | ||
خط ۱۲۲: | خط ۱۲۲: | ||
شیخ [[جعفر کاشفالغطاء]] (متوفی ۱۲۲۸ ه. ق) در مبحث جهاد مینویسد: اگر امام (علیهالسّلام) حضور داشته باشد که زعامت جامعه اسلامی را به عهده میگیرد وگرنه فقیه جامع الشرایط به عنوان نایب عام امام (علیهالسّلام) باید عهدهدار حکومت جامعه اسلامی باشد: التائب العام من المجتهدین الافضل الافضل. | شیخ [[جعفر کاشفالغطاء]] (متوفی ۱۲۲۸ ه. ق) در مبحث جهاد مینویسد: اگر امام (علیهالسّلام) حضور داشته باشد که زعامت جامعه اسلامی را به عهده میگیرد وگرنه فقیه جامع الشرایط به عنوان نایب عام امام (علیهالسّلام) باید عهدهدار حکومت جامعه اسلامی باشد: التائب العام من المجتهدین الافضل الافضل. | ||
سپس فرمود: اگر به فرض فقیه توانایی وجود نداشت، بر هر مسلمان مدیر مدبر لازم است که زعامت حکومت اسلامی را به عهده گیرد و اطاعت وی بسان اطاعت مجتهد جامع الشرایط واجب خواهد بود و هر که او را عصیان نماید گویی امام (علیهالسّلام) را عصیان کرده است | سپس فرمود: اگر به فرض فقیه توانایی وجود نداشت، بر هر مسلمان مدیر مدبر لازم است که زعامت حکومت اسلامی را به عهده گیرد و اطاعت وی بسان اطاعت مجتهد جامع الشرایط واجب خواهد بود و هر که او را عصیان نماید گویی امام (علیهالسّلام) را عصیان کرده است<ref>[http://lib.eshia.ir/71615/4/290/%D8%B9%D9%8E%D8%AC%D9%8E%D8%B2%D9%8E کاشفالغطاء، جعفر بن خضر، کشف الغطاء، ج۴، ص۲۹۰.]</ref>. | ||
سخن کاشفالغطاء بسان سخن شهید ثانی در حد اعلای اثبات ولایت فقیه است که برای انسان فرهیخته روشن است. | سخن کاشفالغطاء بسان سخن شهید ثانی در حد اعلای اثبات ولایت فقیه است که برای انسان فرهیخته روشن است. | ||
خط ۱۲۸: | خط ۱۲۸: | ||
=== ملااحمد نراقی === | === ملااحمد نراقی === | ||
ملا | ملا احمد نراقی (متوفی ۱۲۴۵هق)، بعد از کاشفالغطاء، فقیه شیعی است که ولایت مطلقه فقیه را به معنی کامل کلمه با استناد به آیات و احادیث به اثبات رسانده است. وی در کتاب [[عوائد الایام]] با استناد به دهها حدیث معتبر و آیات [[قرآن]] ولایت مطلقه فقیه را اثبات فرمود که ذیلا به برخی از احادیث مورد استناد وی اشارت میشود: | ||
توقیع امام عصر (عجّلاللهفرجهالشریف) که فرمود: «اما الحوادث الواقعة فارجعوا فیها الی رواة حدیثنا.» [[امام حسین]] | توقیع امام عصر (عجّلاللهفرجهالشریف) که فرمود: «اما الحوادث الواقعة فارجعوا فیها الی رواة حدیثنا.» [[حسین بن علی (سید الشهدا)|امام حسین (علیهالسلام)]] فرمود: «ان مجاری الامور و الاحکام علی ایدی العلماء بالله الامناء علی حلال و حرامه.» [[امام صادق]] (علیهالسّلام) فرمود: «العلماء ورثة الانبیاء.» امام کاظم (علیهالسّلام) صادر شده است که: «ان المؤمنین الفقهاء حصون الاسلام» [[پیامبر اکرم]] فرمودند: «الفقهاء امناء الرسل ما لم یدخلوا فی الدنیا، علماء امتی کسائر الانبیاء قبلی»<ref>نراقی، ملااحمد، حدود ولایت حاکم اسلامی، ص۱۷ - ۲۳.</ref>. | ||
وی بعد از نقل هر حدیث در سند و دلالت آن بهطور مفصل و مستدل بحث فرمود و ولایت مطلقه فقیه جامع الشرایط را به اثبات رسانده است. آنگاه با استناد به حدیث بسیار طولانی از [[امام رضا]] (علیهالسّلام) به بیان فلسفه ولایت فقیه پرداخت که امام (علیهالسّلام) فرمودند: اگر پیشوای الهی و حافظ دین همراه حکومت الهی، در کار نباشد، دین و مذهب از میان خواهد رفت و بدعتهای ناروا از جانب ملحدان جای احکام الهی را خواهد گرفت | وی بعد از نقل هر حدیث در سند و دلالت آن بهطور مفصل و مستدل بحث فرمود و ولایت مطلقه فقیه جامع الشرایط را به اثبات رسانده است. آنگاه با استناد به حدیث بسیار طولانی از [[امام رضا]] (علیهالسّلام) به بیان فلسفه ولایت فقیه پرداخت که امام (علیهالسّلام) فرمودند: اگر پیشوای الهی و حافظ دین همراه حکومت الهی، در کار نباشد، دین و مذهب از میان خواهد رفت و بدعتهای ناروا از جانب ملحدان جای احکام الهی را خواهد گرفت<ref>نراقی، ملااحمد، حدود ولایت حاکم اسلامی، ص۲۴</ref>. | ||
آنگاه در باب حدود ولایت فقیه فرمود: طبق احادیث مذکور که در سند و دلالتشان بحث شد، در جمیع اموری که معصوم (علیهالسّلام) در راستای اجرای احکام الهی ولایت داشته و دارد، فقیه نیز دارای همان ولایت است مگر آنکه موردی با ادله شرعی از این عموم و اطلاق خارج شده باشد. این امر به قدری واضح است که افراد درس ناخوانده نیز آنرا میفهمند تا چه رسد به عالم و دانشمند. | آنگاه در باب حدود ولایت فقیه فرمود: طبق احادیث مذکور که در سند و دلالتشان بحث شد، در جمیع اموری که معصوم (علیهالسّلام) در راستای اجرای احکام الهی ولایت داشته و دارد، فقیه نیز دارای همان ولایت است مگر آنکه موردی با ادله شرعی از این عموم و اطلاق خارج شده باشد. این امر به قدری واضح است که افراد درس ناخوانده نیز آنرا میفهمند تا چه رسد به عالم و دانشمند. | ||
خط ۱۴۰: | خط ۱۴۰: | ||
[[میرزا حسن صاحب جواهر]] (متوفی ۱۲۶۶ ه. ق)، فقیه شیعی بعد از نراقی در این باب داد سخن داد و ولایت را در اوج خود به اثبات رساند است. وی در باب امر به معروف [[جواهر الکلام]] ذیل سخنان محقق حلی که فرموده بود: یجوز للفقهاء العارفین اقامة الحدود فی حال غیبة الامام (علیهالسّلام) کما لهم الحکم بین الناس ویجب علی الناس مساعدتهم: بر فقیهان جامع الشرایط اقامه حدود الهی در زمان غیبت امام (علیهالسّلام) جایز است بدانسان که حکمراندن میان مردم ویژه ایشان است و بر مردم واجب است که ایشان را یاری دهند؛ گفت: بدانسان که مساعدت معصوم (علیهالسّلام) برای اقامه حدود الهی و حکمرانی، بر مردم واجب است، مساعدت فقیه جامع الشرایط نیز واجب است. | [[میرزا حسن صاحب جواهر]] (متوفی ۱۲۶۶ ه. ق)، فقیه شیعی بعد از نراقی در این باب داد سخن داد و ولایت را در اوج خود به اثبات رساند است. وی در باب امر به معروف [[جواهر الکلام]] ذیل سخنان محقق حلی که فرموده بود: یجوز للفقهاء العارفین اقامة الحدود فی حال غیبة الامام (علیهالسّلام) کما لهم الحکم بین الناس ویجب علی الناس مساعدتهم: بر فقیهان جامع الشرایط اقامه حدود الهی در زمان غیبت امام (علیهالسّلام) جایز است بدانسان که حکمراندن میان مردم ویژه ایشان است و بر مردم واجب است که ایشان را یاری دهند؛ گفت: بدانسان که مساعدت معصوم (علیهالسّلام) برای اقامه حدود الهی و حکمرانی، بر مردم واجب است، مساعدت فقیه جامع الشرایط نیز واجب است. | ||
این مطلب قول مشهور بلکه سخن جمیع فقیهان بزرگ شیعه است: لا اجد خلافا الا ما یحکی عن البعض و لم تتحقه بل لعل المتحقق خلافه؛ هیچ مخالفی نیافتم جز نقل قول برخی فقها که در آن باب تحقیق کافی انجام ندادم که در صورت تحقیق خلاف این نقل ثابت | این مطلب قول مشهور بلکه سخن جمیع فقیهان بزرگ شیعه است: لا اجد خلافا الا ما یحکی عن البعض و لم تتحقه بل لعل المتحقق خلافه؛ هیچ مخالفی نیافتم جز نقل قول برخی فقها که در آن باب تحقیق کافی انجام ندادم که در صورت تحقیق خلاف این نقل ثابت میشود<ref>[http://lib.eshia.ir/10088/21/394/%D8%A3%D8%AC%D8%AF نجفی، میرزا محمدحسن، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۲۱، ص۳۹۴.]</ref> سپس فرمود: احادیث بسیاری دال بر ولایت مطلقه فقیه است، مثل حدیث مقبوله عمر بن حنظله که امام صادق (علیهالسّلام) در آن حدیث شریف فقیه جامع الشرایط را به حکومت منصوب فرمود و رد سخن او را در حد رد سخن معصوم و خدا دانست که نتیجهاش شرک به خدا و کفر است؛ توقیع مبارک امام زمان (علیهالسّلام) که در مورد قبول جمیع فقیهان شیعه است. امام (علیهالسّلام) در آخر آن حدیث فرمود: فقیهان حجت من هستند، یا خلیفة من هستند: «فانهم ځجتی علیکم و فی بعض الکتب، فانهم لیقتی علیکم.» دلالت این حدیث نیز بر ولایت مطلقه فقیه بسیار روشن است. مضاف بر اینها، حدیث نبوی است که پیامبر فرمودند: «انهم کانبیاء بنی اسرائیل.» دلالت این حدیث نیز بسیار روشن میباشد که مؤید دیگر احادیث است. طبق فرموده پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، همانسان که [[حضرت یوسف]] (علیهالسّلام)، [[حضرت داوود]] (علیهالسّلام) و [[حضرت سلیمان]] (علیهالسّلام) حکومت تشکیل دادند، فقیهان نیز باید حکومت الهی را تشکیل دهند. و نیز [[حضرت علی]] (علیهالسّلام) گفتند که پیامبر فرمود: هرکه حدی از حدود الهی را تعطیل کند با خدا دشمنی کرده است<ref>[http://lib.eshia.ir/10088/21/394/%D9%81%D9%82%D8%AF نجفی، میرزا محمدحسن، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۲۱، ص۳۹۴ - ۳۹۶.]</ref>. | ||
سپس در باب حدود ولایت فقیه فرمود: یظهر عدم الفرق بین مناصب الامام (علیهالسّلام) اجمع بل یمکن دعوی المفروغیه عنه بین الاصحاب قال المحقق الکرکی: اتفق اصحابنا علی ان الفقیه العادل الجامع الشرائط الفتوی نایب من جانب الامام (علیهالسّلام) حال الغیبة فی جمیع ماللنیابة مدخل. فرقی میان جمیع منصبهای حکومتی معصوم و فقه جامع الشرایط در کار نیست، بلکه میتوان گفت که این مطلب مفروغ عنه است و کسی در آن اختلافی ندارد. محقق کرکی فرمود: این مطلب اجتماعی است و کسی در وحدت اختیارات فقیه در حال غیبت امام (علیهالسّلام) با اختیارات خود امام (علیهالسّلام) شکی ندارد، چون فقیه نایب امام (علیهالسّلام) است. | سپس در باب حدود ولایت فقیه فرمود: یظهر عدم الفرق بین مناصب الامام (علیهالسّلام) اجمع بل یمکن دعوی المفروغیه عنه بین الاصحاب قال المحقق الکرکی: اتفق اصحابنا علی ان الفقیه العادل الجامع الشرائط الفتوی نایب من جانب الامام (علیهالسّلام) حال الغیبة فی جمیع ماللنیابة مدخل. فرقی میان جمیع منصبهای حکومتی معصوم و فقه جامع الشرایط در کار نیست، بلکه میتوان گفت که این مطلب مفروغ عنه است و کسی در آن اختلافی ندارد. محقق کرکی فرمود: این مطلب اجتماعی است و کسی در وحدت اختیارات فقیه در حال غیبت امام (علیهالسّلام) با اختیارات خود امام (علیهالسّلام) شکی ندارد، چون فقیه نایب امام (علیهالسّلام) است. | ||
خط ۱۵۲: | خط ۱۵۲: | ||
=== امام خمینی === | === امام خمینی === | ||
امام خمینی (رحمةاللهعلیه) در باب ولایت فقیه دیدگاهی بسان نراقی و صاحب جواهر دارد، اما در [[کتاب حکومت اسلامی]] و [[کتاب البیع]] ولایت مطلقه فقیه جامع الشرایط را با استناد به عقل و آیات و روایات معتبر به اثبات رسانید. حضرت امام (رحمةاللهعلیه)، دو شرط اساسی برای فقیه ذکر میکند و میفرماید: | |||
حاکم اسلامی پس از شرایط عامه مثل عقل و تدبیر باید دارای دو شرط باشد: یکی علم به قوانین الهی یعنی باید مجتهد مطلق باشد؛ دو دیگر باید دارای صفت عدالت باشد | حاکم اسلامی پس از شرایط عامه مثل عقل و تدبیر باید دارای دو شرط باشد: یکی علم به قوانین الهی یعنی باید مجتهد مطلق باشد؛ دو دیگر باید دارای صفت عدالت باشد<ref>[http://lib.eshia.ir/11194/0/10/%D8%B9%D8%A7%D9%85%D9%87 خمینی، سیدروحالله، حکومت اسلامی، مقدمه، ص۱۰.]</ref>. | ||
فی الجمله، امام خمینی جهت اثبات ولایت فقیه به جمیع روایاتی که نراقی و صاحب جواهر بدانها استناد کردهاند، استناد فرمود، مثل توقیع مبارک امام عصر (عجّلاللهفرجهالشریف)؛ مقبوله عمر بن حنظله که به این دو حدیث تاکید خاص دارند؛ احادیث نبوی که پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فقیهان را در آن احادیث خلیفه خود معرفی فرموده است و... | فی الجمله، امام خمینی جهت اثبات ولایت فقیه به جمیع روایاتی که نراقی و صاحب جواهر بدانها استناد کردهاند، استناد فرمود، مثل توقیع مبارک امام عصر (عجّلاللهفرجهالشریف)؛ مقبوله عمر بن حنظله که به این دو حدیث تاکید خاص دارند؛ احادیث نبوی که پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فقیهان را در آن احادیث خلیفه خود معرفی فرموده است و... | ||
امام خمینی (رحمةاللهعلیه) در آخر مباحث ولایت فقیه فرمود: فتحصل مما مر ثبوت الولایة للفقهاء من جانب المعصومین ( | امام خمینی (رحمةاللهعلیه) در آخر مباحث ولایت فقیه فرمود: فتحصل مما مر ثبوت الولایة للفقهاء من جانب المعصومین (علیهمالسلام) فی جمیع ما ثبت لهم الولایة فیه من جهة کونهم سلطانا للامة فلابد للاخراج من هذه الکلیة من دلیل؛ از مجموع سخنان ما، ثبوت ولایت فقیه حاصل آمد، فیالجمله، جمیع ولایت معصومان (علیهمالسّلام) از آن جهت که حاکم امت اسلامی هستند، برای فقیه جامعالشرایط نیز ثابت میشود. | ||
نکته شایان ذکر در مورد امام خمینی (رحمةاللهعلیه) آن است که این فقیه بعد از معصومان تنها فقیهی بود که به لطف خداوند توانست حکومت ولایت فقیه را تحقق بخشد و به جمیع تئوریهای این مباحث عینیت دهد. | نکته شایان ذکر در مورد امام خمینی (رحمةاللهعلیه) آن است که این فقیه بعد از معصومان تنها فقیهی بود که به لطف خداوند توانست حکومت ولایت فقیه را تحقق بخشد و به جمیع تئوریهای این مباحث عینیت دهد. |