confirmed
۲٬۲۰۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱: | خط ۱: | ||
[[صحابه]] جمع صحابی است و به افرادی گفته میشود که شخصاً [[پیامبر اسلام(صلیالله علیه وآله وسلّم)]] را دیده و با او مصاحبت داشته <ref>ابن حجر عسقلانی، الإصابة، ۱۴۱۵ق، ج۱، ص۱۵۸</ref>و سخنش را شنیده و در زمان حیات حضرت [[مسلمان]] شدهاند. همچنین به زنانی که جزء یاران پیامبر(صلیالله علیه وآله وسلّم) بودهاند، [[صحابیات]] | [[صحابه]] جمع صحابی است و به افرادی گفته میشود که شخصاً [[پیامبر اسلام(صلیالله علیه وآله وسلّم)]] را دیده و با او مصاحبت داشته <ref>ابن حجر عسقلانی، الإصابة، ۱۴۱۵ق، ج۱، ص۱۵۸</ref>و سخنش را شنیده و در زمان حیات حضرت [[مسلمان]] شدهاند. همچنین به زنانی که جزء یاران پیامبر(صلیالله علیه وآله وسلّم) بودهاند، [[صحابیات]] میگویند. <ref>ابن حجر عسقلانی، الإصابة، ۱۴۱۵ق، ج۷، ص۶۷۹.</ref> | ||
== صحابه از نظر لغت == | == صحابه از نظر لغت == | ||
صحابه یا «الصحابه» جمع «الصاحب» و به معنای رفاقت، یاری، دوستی و همنشینی است.<ref>ر ک، بستانی، فرهنگ ابجدی، ۱۳۷۵ش، ص۵۴۴.</ref> صاحب یعنی معاشر و ملازم و جمع آن صحب، اصحاب، و صحاب، و صحابة است<ref>ر.ک: لسان العرب، مادة "صحب".</ref> و صحابی به کسی گفته | صحابه یا «الصحابه» جمع «الصاحب» و به معنای رفاقت، یاری، دوستی و همنشینی است.<ref>ر ک، بستانی، فرهنگ ابجدی، ۱۳۷۵ش، ص۵۴۴.</ref> صاحب یعنی معاشر و ملازم و جمع آن صحب، اصحاب، و صحاب، و صحابة است<ref>ر.ک: لسان العرب، مادة "صحب".</ref> و صحابی به کسی گفته میشود که ملازمت و مصاحبت طولانیمدت با کسی داشته باشد و اقتضای مصاحبت هم همراهی و همنشینی طولانی است.<ref>مفردات الراغب، مادة "صحب".</ref> | ||
== معناشناسی صحابه == | == معناشناسی صحابه == | ||
صحابه به افرادی گفته میشود که پیامبر(صلیالله علیه وآله وسلّم) را ملاقات کرده و همراه و همنشین حضرت بوده و پس از رحلت پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم)، بر [[ایمان]] و [[اسلام]] خود پایدار بودهاند.<ref>ابن حجر عسقلانی، الإصابة، ۱۴۱۵ق، ج۱، ص۱۵۸.</ref> [[شهید ثانی]] | صحابه به افرادی گفته میشود که پیامبر(صلیالله علیه وآله وسلّم) را ملاقات کرده و همراه و همنشین حضرت بوده و پس از رحلت پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم)، بر [[ایمان]] و [[اسلام]] خود پایدار بودهاند.<ref>ابن حجر عسقلانی، الإصابة، ۱۴۱۵ق، ج۱، ص۱۵۸.</ref> [[شهید ثانی]] میگوید ملاقات در این جا معنایی عام دارد و شامل همنشینی، همراهی و رسیدن به دیگری میشود، هر چند هیچ حرفی بین شخص و حضرت هم رد و بدل نشده باشد و یا به دلیل این که شخص نابینا بوده پیامبر را ندیده باشد. <ref>شهید ثانی، الرعایة فی علم الدرایة، ۱۴۰۸ق، ص۳۳۹.</ref> | ||
=== اختلاف در معنای اصطلاحی صحابه === | === اختلاف در معنای اصطلاحی صحابه === | ||
در میان علمای اهلسنت معنای درست و مجمع علیهی از صحابه نیست و هر کس تعریف خودش را دارد. از «احمد بن حنبل» سؤال میشود که آیا اصحاب بودن حد و مرزی دارد که آن را مشخص کند؟! گفت: نه! : «هل للصحبةِ حدٌّ تحدده؟ قَالَ: لا، ومَن صحبَ النبي ولو ساعة، فهو مِن أصحابِ رسولالله»<ref>مسائل الإمام أحمد بن حنبل وابن راهويه، اسم المؤلف: إسحاق بن منصور أبو يعقوب التميمي المروزي، دار النشر: دار الهجرة - الرياض / السعودية - 1425 هـ -2004 م، الطبعة: الأولى، تحقيق: خالد بن محمود الرباط؛ ج2، ص 533</ref><br> | در میان علمای اهلسنت معنای درست و مجمع علیهی از صحابه نیست و هر کس تعریف خودش را دارد. از «احمد بن حنبل» سؤال میشود که آیا اصحاب بودن حد و مرزی دارد که آن را مشخص کند؟! گفت: نه! : «هل للصحبةِ حدٌّ تحدده؟ قَالَ: لا، ومَن صحبَ النبي ولو ساعة، فهو مِن أصحابِ رسولالله»<ref>مسائل الإمام أحمد بن حنبل وابن راهويه، اسم المؤلف: إسحاق بن منصور أبو يعقوب التميمي المروزي، دار النشر: دار الهجرة - الرياض / السعودية - 1425 هـ -2004 م، الطبعة: الأولى، تحقيق: خالد بن محمود الرباط؛ ج2، ص 533</ref><br> | ||
خط ۱۳: | خط ۱۳: | ||
«ابن صلاح» از محدثین و رجالیهای پرآوازه اهلسنت هم به این اختلاف اقرار دارد: «اخْتَلَفَ أَهْلُ الْعِلْمِ فِي أَنَّ الصَّحَابِيَّ مَنْ؟»<ref>معرفة أنواع علوم الحديث (مقدمة ابن الصلاح)؛ ابن الصلاح، عثمان بن عبدالرحمن (م 643)، تحقيق: عبد اللطيف الهميم و ماهر ياسين الفحل، دارالکتب العلمية، چاپ اوّل،1423 هـ.ق. ص 293</ref> | «ابن صلاح» از محدثین و رجالیهای پرآوازه اهلسنت هم به این اختلاف اقرار دارد: «اخْتَلَفَ أَهْلُ الْعِلْمِ فِي أَنَّ الصَّحَابِيَّ مَنْ؟»<ref>معرفة أنواع علوم الحديث (مقدمة ابن الصلاح)؛ ابن الصلاح، عثمان بن عبدالرحمن (م 643)، تحقيق: عبد اللطيف الهميم و ماهر ياسين الفحل، دارالکتب العلمية، چاپ اوّل،1423 هـ.ق. ص 293</ref> | ||
=== تعاریف صحابی === | === تعاریف صحابی === | ||
بعضى معنای صحابی را آن قدر آن را توسعه داده و | بعضى معنای صحابی را آن قدر آن را توسعه داده و میگويند هر كس از مسلمانان آن حضرت را ديده است، از اصحاب آن حضرت است!<br> | ||
# «بخارى» میگويد که اصحاب رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) هر مسلمانی است كه با او مصاحبت داشته، يا او را ديده است: «من صحب رسولالله (صلیالله علیه وآله وسلّم) أو رآه من المسلمين فهو من أصحابه!».<ref>بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج۵، ص۲.</ref> | # «بخارى» میگويد که اصحاب رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) هر مسلمانی است كه با او مصاحبت داشته، يا او را ديده است: «من صحب رسولالله (صلیالله علیه وآله وسلّم) أو رآه من المسلمين فهو من أصحابه!».<ref>بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج۵، ص۲.</ref> | ||
# احمد بن حنبل عالم معروف اهلسنت نيز آن را بسيار گسترده دانسته و | # احمد بن حنبل عالم معروف اهلسنت نيز آن را بسيار گسترده دانسته و می گويد: «أصحاب رسولالله (صلیالله علیه وآله وسلّم) كلّ من صحبه شهراً أو يوماً أو ساعة أو رآه؛ اصحاب رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) هر كسى است كه يك ماه يا يك روز يا حتّى يك ساعت با او مصاحبت داشته، يا او را ديده است!».<ref>ابن اثیر، علی بن محمد، اسد الغابة، ج۱، ص۱۲ حنبلی، محمد بن حسین، العدّة فی اصول الفقه، ج۳، ص۹۸۸.</ref> | ||
# «زرکشی» در البحر المحيط میگوید: «فذهب الأکثرون إلی أنه من اجتمع مؤمنا بمحمد صلیالله علیه وسلم وصحبه ولو ساعة روی عنه أو لا» اغلب بر این عقیده هستند که صحابی کسی است که به پیغمبر اکرم ایمان آورده باشد، ولو اینکه یک ساعت پیغمبر اکرم را دیده باشد. روایت از پیغمبر نقل بکند یا نکند.<ref>البحر المحيط في أصول الفقه، اسم المؤلف: بدرالدین محمد بن بهادر بن عبدالله الزركشي، دار النشر: دارالکتب العلمية - لبنان/ بيروت - 1421 هـ - 2000م، الطبعة: الأولى، تحقيق: ضبط نصوصه وخرج أحاديثه وعلق عليه: د. محمد محمد تامر؛ ج3، ص 359</ref> | # «زرکشی» در البحر المحيط میگوید: «فذهب الأکثرون إلی أنه من اجتمع مؤمنا بمحمد صلیالله علیه وسلم وصحبه ولو ساعة روی عنه أو لا» اغلب بر این عقیده هستند که صحابی کسی است که به پیغمبر اکرم ایمان آورده باشد، ولو اینکه یک ساعت پیغمبر اکرم را دیده باشد. روایت از پیغمبر نقل بکند یا نکند.<ref>البحر المحيط في أصول الفقه، اسم المؤلف: بدرالدین محمد بن بهادر بن عبدالله الزركشي، دار النشر: دارالکتب العلمية - لبنان/ بيروت - 1421 هـ - 2000م، الطبعة: الأولى، تحقيق: ضبط نصوصه وخرج أحاديثه وعلق عليه: د. محمد محمد تامر؛ ج3، ص 359</ref> | ||
# «ابن تیمیه» هم در تعریف صحابی | # «ابن تیمیه» هم در تعریف صحابی می گوید که مطلق دیدن پیغمبر اکرم صحابیساز و عدالتآور است: «الصحابی: من رأی رسولالله (صلیالله علیه وسلم) فی حال إسلام الرائی وإن لم تطل صحبته له وإن لم یرو عنه شیئا» سپس می گوید: «هذا قول جمهور العلماء خلفا وسلفا وقد نص علی أن مجرد الرؤیة کاف فی إطلاق الصحبة البخاری وأبو زرعة وغیر واحد ممن صنف فی أسماء الصحابة کابن عبد آلبر وابن مندة وأبی موسی المدنی وابن الأثیر»<ref>الباعث الحثیث شرح إختصار علوم الحدیث (م)، اسم المؤلف: ابن تیمیة (م)، ج 2، ص 491</ref> | ||
# «آمدی» هم میگوید: «فذهب أکثر أصحابنا وأحمد بن حنبل إلی أن الصحابی من رأی النبی، صلیالله علیه وسلم وإن لم یختص به اختصاص المصحوب، ولا روی عنه، ولا طالت مدة صحبته»<ref>الاحکام، نویسنده: الآمدی، تحقیق: تعلیق: عبد الرزاق عفیفی، چاپ الثانیة، 1402، المکتب الإسلامی، الریاض، ج 2، ص 92، باب المسألة الثامنة</ref> | # «آمدی» هم میگوید: «فذهب أکثر أصحابنا وأحمد بن حنبل إلی أن الصحابی من رأی النبی، صلیالله علیه وسلم وإن لم یختص به اختصاص المصحوب، ولا روی عنه، ولا طالت مدة صحبته»<ref>الاحکام، نویسنده: الآمدی، تحقیق: تعلیق: عبد الرزاق عفیفی، چاپ الثانیة، 1402، المکتب الإسلامی، الریاض، ج 2، ص 92، باب المسألة الثامنة</ref> | ||
# «ابن حجر عسقلانی» در کتاب «الإصابة» اسامی تعدادی از افراد را میآورد که بچه شیرخواره بودند و در مورد آنها میگوید که این افراد از اصحاب پیغمبر اکرم بودند!<ref>الإصابة في تمييز الصحابة نویسنده: العسقلاني، ابن حجر جلد: 1 صفحه: 8</ref> با این مبنا «محمد بن أبی بکر» که سه سال قبل از رحلت پیغمبر اکرم به دنیا آمده از اصحاب پیغمبر اکرم است!این افراد میگویند: مطلق رؤیت پیغمبر اکرم کفایت میکند. نه اطاله صحبت لازم است، نه نقل روایت شرط است؛ ولی بعضى ديگر تعريف محدودترى براى صحابى برگزيدهاند بهعنوانمثال قاضى أبو بكر محمّد بن الطيّب | # «ابن حجر عسقلانی» در کتاب «الإصابة» اسامی تعدادی از افراد را میآورد که بچه شیرخواره بودند و در مورد آنها میگوید که این افراد از اصحاب پیغمبر اکرم بودند!<ref>الإصابة في تمييز الصحابة نویسنده: العسقلاني، ابن حجر جلد: 1 صفحه: 8</ref> با این مبنا «محمد بن أبی بکر» که سه سال قبل از رحلت پیغمبر اکرم به دنیا آمده از اصحاب پیغمبر اکرم است!این افراد میگویند: مطلق رؤیت پیغمبر اکرم کفایت میکند. نه اطاله صحبت لازم است، نه نقل روایت شرط است؛ ولی بعضى ديگر تعريف محدودترى براى صحابى برگزيدهاند بهعنوانمثال قاضى أبو بكر محمّد بن الطيّب میگويد: «گرچه مفهوم لغوى صحابى عام است، ولى عرف امّت اين واژه را تنها به كسانى اطلاق میكنند كه مدّت قابلملاحظهای با آن حضرت مصاحبت داشتهاند؛ نه كسى كه تنها يك ساعت در خدمتش بوده، يا چند قدم با او گام برداشته، يا حديثى از آن حضرت شنيده است». <ref>تفسير قرطبى، جلد 8، صفحه 237.</ref> | ||
# و بعضى مانند سعيد بن المسيّب دايره را از اين هم تنگتر كرده، و گفته است: «صحابى پيامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) تنها كسانى هستند كه حدّ اقل يك يا دو سال با آن حضرت بوده و در يك يا دو غزوه با رسول خدا شركت جسته اند».<ref>الكفاية 69، و علوم الحديث 293، المنهل الرّويّ 117، تدريب الرّاوي 2/ 211.</ref> | # و بعضى مانند سعيد بن المسيّب دايره را از اين هم تنگتر كرده، و گفته است: «صحابى پيامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) تنها كسانى هستند كه حدّ اقل يك يا دو سال با آن حضرت بوده و در يك يا دو غزوه با رسول خدا شركت جسته اند».<ref>الكفاية 69، و علوم الحديث 293، المنهل الرّويّ 117، تدريب الرّاوي 2/ 211.</ref> | ||
# ابن الصّلاح از أبي المظفّر السّمعانيّ نقل کرده که صحابة برکسی اطلاق میشود که کلامی از حضرت نقل نموده و این اصطلاح توسعه داده شده و بر هرکسی اطلاق میشود که حتی یکک لحظه ایشان را دیده است و این بهخاطر شرافت عظیم حضرت (صلیالله عليه و سلّم) است.<ref>المقدمة ص 118، و فتح المغيث للعراقي 4/ 3، 31.</ref> | # ابن الصّلاح از أبي المظفّر السّمعانيّ نقل کرده که صحابة برکسی اطلاق میشود که کلامی از حضرت نقل نموده و این اصطلاح توسعه داده شده و بر هرکسی اطلاق میشود که حتی یکک لحظه ایشان را دیده است و این بهخاطر شرافت عظیم حضرت (صلیالله عليه و سلّم) است.<ref>المقدمة ص 118، و فتح المغيث للعراقي 4/ 3، 31.</ref> | ||
خط ۲۵: | خط ۲۵: | ||
# ابن حجر بهترین تعریف برای صحابی را اینگونه نقل میکند: «من لقي النبيّ (صلیالله عليه و سلّم) في حياته مسلما و مات على إسلامه.<ref>الإصابة في تمييز الصحابة نویسنده: العسقلاني، ابن حجر جلد: 1 صفحه: 8</ref> وی در شرح تعریفش میگوید «من لقي النّبيّ في حياته » جنس تعریف همه کسانی که ایشان را در حیاتشان زیارت کردهاند، میشود؛ ولی أبي ذؤيب الهذليّ که بعد وفات و قبل دفن ایشان را دیده مشمول نیست. شرط اسلام غیر مسلمین را خارج میکند و شرط مات علی اسلام کسانی را که بعداً مرتد شدهاند را از شمول خارج میسازد. <ref>الإصابة في تمييز الصحابة نویسنده: العسقلاني، ابن حجر جلد: 1 صفحه: 9</ref><br> | # ابن حجر بهترین تعریف برای صحابی را اینگونه نقل میکند: «من لقي النبيّ (صلیالله عليه و سلّم) في حياته مسلما و مات على إسلامه.<ref>الإصابة في تمييز الصحابة نویسنده: العسقلاني، ابن حجر جلد: 1 صفحه: 8</ref> وی در شرح تعریفش میگوید «من لقي النّبيّ في حياته » جنس تعریف همه کسانی که ایشان را در حیاتشان زیارت کردهاند، میشود؛ ولی أبي ذؤيب الهذليّ که بعد وفات و قبل دفن ایشان را دیده مشمول نیست. شرط اسلام غیر مسلمین را خارج میکند و شرط مات علی اسلام کسانی را که بعداً مرتد شدهاند را از شمول خارج میسازد. <ref>الإصابة في تمييز الصحابة نویسنده: العسقلاني، ابن حجر جلد: 1 صفحه: 9</ref><br> | ||
اين تعاريف و تعاريف ديگرى كه از نقل آن پرهيز شد، نشان | اين تعاريف و تعاريف ديگرى كه از نقل آن پرهيز شد، نشان میدهد كه دقيقاً روشن نيست مشمولان اين قداست چه كسانى هستند، ولى اغلب همان معناى وسيع و گسترده را انتخاب كردهاند، هر چند در بحثهاى موردنظر ما تفاوت چندانى ايجاد نمیكند، زيرا بسيارى از موارد نقض كه در آينده از آن بحث خواهد شد، همانها هستند كه مدّت طولانى با آن حضرت بوده اند. | ||
== تعداد صحابه پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) == | == تعداد صحابه پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) == | ||
=== تعداد صحابه از نگاه مکتب اهلبیت (علیهمالسلام)=== | === تعداد صحابه از نگاه مکتب اهلبیت (علیهمالسلام)=== | ||
* مرحوم شیخ صدوق از امام صادق(علیه السلام) نقل کرده است که حضرت فرمودند: | * مرحوم شیخ صدوق از امام صادق(علیه السلام) نقل کرده است که حضرت فرمودند: | ||
* « كَانَ أَصْحَابُ رَسُولِ اللَّهِ ص اثْنَيْ عَشَرَ أَلْفاً ثَمَانِيَةُ آلَافٍ مِنَ الْمَدِينَةِ وَ أَلْفَانِ مِنْ مَكَّةَ وَ أَلْفَانِ مِنَ الطُّلَقَاءِ وَ لَمْ يُرَ فِيهِمْ قَدَرِيٌّ وَ لَا مُرْجِئٌ وَ لَا حَرُورِيٌّ وَ لَا مُعْتَزِلِيٌّ وَ لَا صَاحِبُ رَأْيٍ كَانُوا يَبْكُونَ اللَّيْلَ وَ النَّهَار» دوازده هزار نفر صحابی پیامبر بودند. هشت هزار نفر از مدینه، دو هزار نفر از مکه، و دو هزار نفر از آزادشده ها. در میان این اصحاب، گرایشی به فرقه قدریه و مرجئه و حروریه و معتزله دیده | * « كَانَ أَصْحَابُ رَسُولِ اللَّهِ ص اثْنَيْ عَشَرَ أَلْفاً ثَمَانِيَةُ آلَافٍ مِنَ الْمَدِينَةِ وَ أَلْفَانِ مِنْ مَكَّةَ وَ أَلْفَانِ مِنَ الطُّلَقَاءِ وَ لَمْ يُرَ فِيهِمْ قَدَرِيٌّ وَ لَا مُرْجِئٌ وَ لَا حَرُورِيٌّ وَ لَا مُعْتَزِلِيٌّ وَ لَا صَاحِبُ رَأْيٍ كَانُوا يَبْكُونَ اللَّيْلَ وَ النَّهَار» دوازده هزار نفر صحابی پیامبر بودند. هشت هزار نفر از مدینه، دو هزار نفر از مکه، و دو هزار نفر از آزادشده ها. در میان این اصحاب، گرایشی به فرقه قدریه و مرجئه و حروریه و معتزله دیده نمی شود. و نیز ایشان تفسیر به رأی نمی کردند. بلکه مدام شب و روز به درگاه الهی گریه و تضرع داشتند.<ref>الخصال، ج2، ص640، ح 15، تحقیق: علی اکبر غفاری، ناشر: جامعه مدرسین قم، 1362ش</ref> | ||
* مرحوم میرزای نوری نیز، همین روایت را با سند صحیح از امام صادق(سلام الله علیه) نقل کرده است.<ref>خاتمة المستدرك، ج 1، ص 212</ref> | * مرحوم میرزای نوری نیز، همین روایت را با سند صحیح از امام صادق(سلام الله علیه) نقل کرده است.<ref>خاتمة المستدرك، ج 1، ص 212</ref> | ||
* شهید ثانی تعداد اصحاب پیامبر(صلیالله علیه وآله وسلّم) هنگام وفات پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) را به نقل از برخی منابع ، 114 هزار نفر نقل کرده است.<ref>شهید ثانی، الرعایة فی علم الدرایة، ص۳۴۵.</ref> | * شهید ثانی تعداد اصحاب پیامبر(صلیالله علیه وآله وسلّم) هنگام وفات پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) را به نقل از برخی منابع ، 114 هزار نفر نقل کرده است.<ref>شهید ثانی، الرعایة فی علم الدرایة، ص۳۴۵.</ref> | ||
خط ۹۲: | خط ۹۲: | ||
* يا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَسْبُكَ اللَّهُ وَمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ<ref>[الأنفال: 64]</ref> | * يا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَسْبُكَ اللَّهُ وَمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ<ref>[الأنفال: 64]</ref> | ||
* مهمترين آيه اى كه بدان تمسّك جستهاند آيه زير است: | * مهمترين آيه اى كه بدان تمسّك جستهاند آيه زير است: | ||
«(وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرِينَ وَ الْأَنْصارِ وَ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي تَحْتَهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها أَبَداً ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ)؛<ref>توبه، آيه 100.</ref>پيشگامان نخستين از مهاجرين و انصار و آنها كه به نيكى از آنان پيروى كردند، خداوند از آنان خشنود است و آنها (نيز) از خدا خشنودند، و باغهايى از بهشت براى آنان فراهم ساخته كه نهرها از زير درختانش جارى است، جاودانه در آن | «(وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرِينَ وَ الْأَنْصارِ وَ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي تَحْتَهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها أَبَداً ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ)؛<ref>توبه، آيه 100.</ref>پيشگامان نخستين از مهاجرين و انصار و آنها كه به نيكى از آنان پيروى كردند، خداوند از آنان خشنود است و آنها (نيز) از خدا خشنودند، و باغهايى از بهشت براى آنان فراهم ساخته كه نهرها از زير درختانش جارى است، جاودانه در آن میمانند، و اين پيروزى بزرگى است». | ||
بسيارى از مفسّران اهلسنت در ذيل اين آيه حديثى (از بعضى از صحابه، از پيامبر) نقل كردهاند كه مضمونش چنين است: «جميع أصحاب رسولالله فى الجنّة محسنهم و مسيئهم» و در آن به آيه فوق استناد شده است<ref>تفسير كبير فخر رازى و تفسير المنار، ذيل آيه فوق.</ref>. | بسيارى از مفسّران اهلسنت در ذيل اين آيه حديثى (از بعضى از صحابه، از پيامبر) نقل كردهاند كه مضمونش چنين است: «جميع أصحاب رسولالله فى الجنّة محسنهم و مسيئهم» و در آن به آيه فوق استناد شده است<ref>تفسير كبير فخر رازى و تفسير المنار، ذيل آيه فوق.</ref>. | ||
جالب اين كه آيه فوق | جالب اين كه آيه فوق میگويد، تابعين در صورتى اهل نجاتند كه در نيكیها از صحابه پيروى كنند (نه در بدیها) و مفهومش اين میشود كه بهشت براى صحابه تضمين شده است، آيا مفهوم اين سخن، آزاد بودن آنها در گناهان است؟! | ||
آيا پيامبرى كه براى هدايت و اصلاح مردم آمده، ممكن است ياران خود را استثنا كند و گناه آنها را ناديده بگيرد، درحالیکه قرآن درباره زنان پيامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) كه از نزديكترين صحابه بودند | آيا پيامبرى كه براى هدايت و اصلاح مردم آمده، ممكن است ياران خود را استثنا كند و گناه آنها را ناديده بگيرد، درحالیکه قرآن درباره زنان پيامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) كه از نزديكترين صحابه بودند میگويد: اگر گناه كنيد مجازات شما دوچندان است<ref>احزاب، آيه 30.</ref>. | ||
نكته قابلتوجه اين كه هرگونه ابهامى در اين آيه باشد،آيه 29 سوره فتح آن را برطرف | نكته قابلتوجه اين كه هرگونه ابهامى در اين آيه باشد،آيه 29 سوره فتح آن را برطرف میكند، زيرا صفات ياران راستين پيامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) را چنين شرح میدهد: «(أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُمْ تَراهُمْ رُكَّعاً سُجَّداً يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَ رِضْواناً سِيماهُمْ فِي وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ)؛ آنها در برابر كفّار سرسخت و شديد، و در ميان خود مهرباناند، آنها را پيوسته در حال سجود و ركوع میبينى، درحالیکه همواره فضل خدا و رضاى او را میطلبند، آثار سجده در صورتشان نمايان است». | ||
آيا كسانى كه آتش جنگ جمل و صفّين را برافروختند و بر ضدّ امام وقت شوريدند و دهها هزار نفر از مسلمانان را به كشتن دادند، مصداق اين صفات هفتگانه بودند؟ آيا در ميان خود مهربان بودند؟ | آيا كسانى كه آتش جنگ جمل و صفّين را برافروختند و بر ضدّ امام وقت شوريدند و دهها هزار نفر از مسلمانان را به كشتن دادند، مصداق اين صفات هفتگانه بودند؟ آيا در ميان خود مهربان بودند؟ | ||
آيا شدّت عمل آنها در برابر كفّار بود يا در برابر مسلمين؟! | آيا شدّت عمل آنها در برابر كفّار بود يا در برابر مسلمين؟! | ||
خداوند در ذيل همين آيه، جملهاى بيان فرموده كه مقصد و مقصود را روشنتر | خداوند در ذيل همين آيه، جملهاى بيان فرموده كه مقصد و مقصود را روشنتر میسازد، میفرمايد: «(وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظِيماً)؛ خداوند به كسانى از آنها (ياران پيامبر) كه ايمان آورده و عمل صالح انجام دادهاند وعده آمرزش و پاداش عظيمى داده است». | ||
بنابراين وعده مغفرت و اجر عظيم فقط براى كسانى است كه داراى ايمان و عمل صالح باشند و لاغیر. آيا كسانى كه كشتار مسلمين را در جنگ جمل و مانند آن به راه انداختند يا بیتالمال را در عهد عثمان حیفومیل كردند، داراى عمل صالح بودند؟ | بنابراين وعده مغفرت و اجر عظيم فقط براى كسانى است كه داراى ايمان و عمل صالح باشند و لاغیر. آيا كسانى كه كشتار مسلمين را در جنگ جمل و مانند آن به راه انداختند يا بیتالمال را در عهد عثمان حیفومیل كردند، داراى عمل صالح بودند؟ | ||
جالب اين كه خداوند پيغمبران بزرگ خود را بهخاطر يك ترك أولى مورد مؤاخذه قرار داد؛ آدم را به سبب يك ترك أولى از بهشت بيرون فرستاد. | جالب اين كه خداوند پيغمبران بزرگ خود را بهخاطر يك ترك أولى مورد مؤاخذه قرار داد؛ آدم را به سبب يك ترك أولى از بهشت بيرون فرستاد. | ||
روشن است که این آیات دلیلی برای مدعای آنان | روشن است که این آیات دلیلی برای مدعای آنان نمی تواند باشد، اما مهمتر ان است که این افراد این آیات را ذکر کردهاند و بسیاری از آیات را به فراموشى سپرده اند. آياتى كه استثناهايى براى اين مطلب ارائه میدهند و برخی را ذکر خواهیم کرد. | ||
==== دلایل ادعای عدالت صحابه از احادیث: ==== | ==== دلایل ادعای عدالت صحابه از احادیث: ==== | ||
خط ۱۱۲: | خط ۱۱۲: | ||
=== موارد نقض عمومیت عدالت صحابه === | === موارد نقض عمومیت عدالت صحابه === | ||
آيا واقعا میتوان گفت که همه صحابه بدون استثنا، افرادى مؤمن، صالح، راستگو، درستكار و عادل بودند يا در ميان آنها افراد ناصالحى نيز وجود داشتند. برخی درباره صحابه میگویند که همه آنها بدون استثنا در هالهاى از قداست قرار دارند و افرادى صالح، صادق، باتقوا و عادل بودند. به همين دليل هر كدام روايتى از پيغمبر اكرم (صلیالله علیه وآله وسلّم) نقل كنند، صحيح و قابلقبول است، و كمترين ايرادى بر آنها | آيا واقعا میتوان گفت که همه صحابه بدون استثنا، افرادى مؤمن، صالح، راستگو، درستكار و عادل بودند يا در ميان آنها افراد ناصالحى نيز وجود داشتند. برخی درباره صحابه میگویند که همه آنها بدون استثنا در هالهاى از قداست قرار دارند و افرادى صالح، صادق، باتقوا و عادل بودند. به همين دليل هر كدام روايتى از پيغمبر اكرم (صلیالله علیه وآله وسلّم) نقل كنند، صحيح و قابلقبول است، و كمترين ايرادى بر آنها نمیتوان گرفت، و اگر كارهاى خلافى از آنها سرزده، بايد به توجيهگرى پردازيم، مثلاً: «عبدالله موصلى» در كتاب «حتّى لا ننخدع» میگويد: لصحابة رضي الله تعالى عنهم فهم الذين تلقوا عن رسولالله فهما وتطبيقاً، ثم حملوا الأمانة في الدعوة والتبليغ وأداء الأمانة. | ||
ولقد رضي الله تعالى الإسلام دينا ومنهجاً كما فهمه وطبقه أولئك الرجال الذين أخذوا ما آتاهم الله بقوة وأمانة وصدق، وبذلوا الأموال والأرواح رخيصة في سبيل هذا الدين وإعلاء كلمته شرقاً وغرباً وجنوباً وشمالاً. إنهم قوم اختارهم الله تعالى لصحبة نبيه وإقامة دينه وشرعه وجعلهم وزراء نبيه، وورثته من بعده في حمل الأمانة وتبليغ الدعوة حتى وصل إلينا غضاً طرياً على ما أراده الله فيهم وبمن تبعهم بإحسان حفظ الله الدين تحقيقاً لوعده إنا نحن نزلنا الذكر وإنا له لحافظون لذلك جعل الله تعالى حبهم دينا وإيمانا وبغضهم كفرا ونفاقا وأوجب على الأمة موالاتهم جميعاً وذكر محاسنهم وفضائلهم والسكوت عما شجر بينهم لسابق فضلهم وكريم فعلهم وصدق تضحيتهم وعظيم منزلتهم ومقامهم عند الله عز وجل . آنها (صحابه) گروهى هستند كه خدا آنان را براى همنشينى پيغمبرش و اقامه دين و شرع او برگزيده و آنها را وزيران پيامبرش قرار داده و حبّ آنها را دين و ايمان و بغض آنها را كفر و نفاق شمرده! و بر امّت واجب كرده، همه آنها را دوست بدارند و پيوسته از خوبیها و فضايل آنان سخن بگويند و در برابر جنگ و نزاعهايى كه آنها با هم داشتند سكوت كنند!». <ref>حتّى لا ننخدع، صفحه 6.</ref> گروهى از افراطیان طرفدار این دیدگاه چنان تند رفتهاند كه هر كس لب به نقّادى از آنان بگشايد، او را فاسق و گاه ملحد و زنديق | ولقد رضي الله تعالى الإسلام دينا ومنهجاً كما فهمه وطبقه أولئك الرجال الذين أخذوا ما آتاهم الله بقوة وأمانة وصدق، وبذلوا الأموال والأرواح رخيصة في سبيل هذا الدين وإعلاء كلمته شرقاً وغرباً وجنوباً وشمالاً. إنهم قوم اختارهم الله تعالى لصحبة نبيه وإقامة دينه وشرعه وجعلهم وزراء نبيه، وورثته من بعده في حمل الأمانة وتبليغ الدعوة حتى وصل إلينا غضاً طرياً على ما أراده الله فيهم وبمن تبعهم بإحسان حفظ الله الدين تحقيقاً لوعده إنا نحن نزلنا الذكر وإنا له لحافظون لذلك جعل الله تعالى حبهم دينا وإيمانا وبغضهم كفرا ونفاقا وأوجب على الأمة موالاتهم جميعاً وذكر محاسنهم وفضائلهم والسكوت عما شجر بينهم لسابق فضلهم وكريم فعلهم وصدق تضحيتهم وعظيم منزلتهم ومقامهم عند الله عز وجل . آنها (صحابه) گروهى هستند كه خدا آنان را براى همنشينى پيغمبرش و اقامه دين و شرع او برگزيده و آنها را وزيران پيامبرش قرار داده و حبّ آنها را دين و ايمان و بغض آنها را كفر و نفاق شمرده! و بر امّت واجب كرده، همه آنها را دوست بدارند و پيوسته از خوبیها و فضايل آنان سخن بگويند و در برابر جنگ و نزاعهايى كه آنها با هم داشتند سكوت كنند!». <ref>حتّى لا ننخدع، صفحه 6.</ref> گروهى از افراطیان طرفدار این دیدگاه چنان تند رفتهاند كه هر كس لب به نقّادى از آنان بگشايد، او را فاسق و گاه ملحد و زنديق مینامند و يا خون او را مباح میشمرند!! از جمله ابو زرعه رازى در كتاب «الاصابة» میگوید: «هرگاه كسى را ديدى كه به يكى از اصحاب پيغمبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) خردهگيرى میكند، بدان كه او زنديق است و اين بهخاطر آن است كه رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) حق است و قرآن حق است، و آنچه او آورده حق است و تمام اينها را صحابه براى ما آوردند و اينها (مخالفان) میخواهند، شهود ما را از اعتبار بيندازند تا كتاب و سنّت از دست برود!».<ref>الاصابه، جلد 1، صفحه 17</ref> و برخی هم معتقدند که همه آنها عادل هستند «الصحابة کلهم عدول» <ref>النووی، أبو زكريا، المجموع شرح المهذب، ج 1، ص62 و293؛ ج3، ص 122؛ ج 5، ص 27 و244 و282؛ ج 6، ص 348 و190؛ ج 7، ص 157؛ ج 15، ص207</ref> و اتفق أهل السنّة على أنّ الجميع عدول، ولم يخالف في ذلك إلا شذوذ من المبتدعة ... هذا مذهب كافة العلماء، ومن يعتمد قوله... إذا رأيت الرجل ينتقص أحدا من أصحاب رسولالله صلیالله عليه وسلم فاعلم أنه زنديق<ref>العسقلاني، ابن حجر، الإصابة في تمييز الصحابة، ج 1 ص162؛ و نیز ابن عبدالبر الإستيعاب، ج ۱، ص ۸ وابن اثير اسدالغابة، ج ۱، ص ۳ و غزالى در احياء علوم الدين.</ref> | ||
درحالیکه اين سخن بر خلاف كتاب و سنّت است. لذا شیعیان و بسیاری از اهلسنت، مثل: سعد تفتازانى شرح المقاصد، ج ۱، ص310 و مازرى (شارح «برهان»)، الاصابة، ج ۱، ص ۱۹. النصايح الكافية، ص ۱۶۱ وابن عماد حنبلى النصايح الكافية، ص ۱۶۲ و شوكانى ارشاد الفحول، الى تحقيق الحق من علم الاصول و از متأخّران، شيخ محمود ابوريّه شيخ المضيرة ابو هريرة، محمود ابوريّة، ص ۱۰۱، و شيخ محمد عبده نقل از اضواء على السنة المحمّدية محمود ابوريّة و سيد محمد رشيدرضا نقل از شيخ المضيرة. و... با این دیدگاه همراه نیستند چرا که انسان خردمند سخنان بیدليل را چشم و گوش بسته | درحالیکه اين سخن بر خلاف كتاب و سنّت است. لذا شیعیان و بسیاری از اهلسنت، مثل: سعد تفتازانى شرح المقاصد، ج ۱، ص310 و مازرى (شارح «برهان»)، الاصابة، ج ۱، ص ۱۹. النصايح الكافية، ص ۱۶۱ وابن عماد حنبلى النصايح الكافية، ص ۱۶۲ و شوكانى ارشاد الفحول، الى تحقيق الحق من علم الاصول و از متأخّران، شيخ محمود ابوريّه شيخ المضيرة ابو هريرة، محمود ابوريّة، ص ۱۰۱، و شيخ محمد عبده نقل از اضواء على السنة المحمّدية محمود ابوريّة و سيد محمد رشيدرضا نقل از شيخ المضيرة. و... با این دیدگاه همراه نیستند چرا که انسان خردمند سخنان بیدليل را چشم و گوش بسته نمیپذيرد، و به دنبال استدلال برهانی و نقلی است. | ||
==== آیات مخالف با عدالت همه صحابه ==== | ==== آیات مخالف با عدالت همه صحابه ==== | ||
1- خداوند در قرآن مجيد درباره همسران پيامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) | 1- خداوند در قرآن مجيد درباره همسران پيامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) میفرمايد: «(يا نِساءَ النَّبِيِّ مَنْ يَأْتِ مِنْكُنَّ بِفاحِشةٍ مُبَيِّنَةٍ يُضاعَفْ لَهَا الْعَذابُ ضِعْفَيْنِ وَ كانَ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيراً)؛<ref>احزاب، آيه 30.</ref>اى همسران پيامبر هر كس از شما گناه آشكارى كند مجازات او دوچندان است و اين كار براى خدا آسان است». صحابه به هر معنا باشد، بی شك همسران پيامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) آشكارترين مصداق آن هستند، قرآن میگويد نهتنها از گناهان آنها صرفنظر نمیشود، بلكه مجازاتش دوچندان است، کمااینکه در مورد انبیای سلف هم اینگونه بوده است: قرآن درباره فرزند نوح شيخ الانبياء بهخاطر خطاهايش میگويد: «(إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صالِحٍ)<ref>هود، آيه 46.</ref>؛ او عملى ناصالح است» و به نوح هشدار میدهد كه درباره او شفاعت نكند! آيا فرزند پيامبر مهمتر است يا اصحاب و ياران او؟ و درباره همسر نوح و لوط (دو پيامبر بزرگ الهى) میگويد: «(فَخانَتاهُما فَلَمْ يُغْنِيا عَنْهُما مِنَ اللَّهِ شَيْئاً وَ قِيلَ ادْخُلَا النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِينَ)؛<ref>تحريم، آيه 10.</ref>آن دو نسبت به همسرشان (نوح و لوط) خيانت كردند (و با دشمنان همكارى داشتند) و آن دو پيامبر نتوانستند از آنها شفاعت كنند و به آن دو گفته شد، همراه دوزخيان وارد آتش شويد». آيا اين آيات با صراحت نمیگويد: معيار خوبى و بدى افراد، ايمان و اعمال آنهاست و حتّى فرزند و همسر پيامبر بودن، در صورت فساد اعمال مانع از دوزخى شدن افراد نمیشود؟ بااینحال آيا صحيح است ما چشم بر هم بگذاريم و بگوييم فلان فرد چون زمانى از صحابه بوده، محبّت او دين و ايمان و مخالفتش كفر و نفاق است؟ هر چند بعداً به صف منافقين پيوسته و قلب پيامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) را آزار داده و به مسلمين خيانت كرده باشد؟ | ||
1- قرآن مجيد | 1- قرآن مجيد میگويد: (وَ مِمَّنْ حَوْلَكُمْ مِنَ الْأَعْرابِ مُنافِقُونَ وَ مِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفاقِ لا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ ...).<ref>توبه، آيه 101.</ref> قرآن میگويد در ميان اطرافيان پيامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) گروهى از منافقان بودند، آيا اين آيات قرآن را ناديده بگيريم؟ آیا میتوان گفت منافقین صحابی و عادل هستند؟ | ||
2- قرآن مجيد بارها عدم عدالت همه صحابه را بيان كرده است، از جمله: (إِنَّ الَّذِينَ تَوَلَّوْا مِنْكُمْ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعانِ إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّيْطانُ بِبَعْضِ ما كَسَبُوا وَ لَقَدْ عَفَا اللَّهُ عَنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ حَلِيمٌ).<ref>آيه 155 سوره آلعمران</ref> آيه اشاره به كسانى است كه در روز جنگ احد پا به فرار گذاشتند و پيغمبر اكرم (صلیالله علیه وآله وسلّم) را در مقابل دشمن تنها رها كردند. آيه | 2- قرآن مجيد بارها عدم عدالت همه صحابه را بيان كرده است، از جمله: (إِنَّ الَّذِينَ تَوَلَّوْا مِنْكُمْ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعانِ إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّيْطانُ بِبَعْضِ ما كَسَبُوا وَ لَقَدْ عَفَا اللَّهُ عَنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ حَلِيمٌ).<ref>آيه 155 سوره آلعمران</ref> آيه اشاره به كسانى است كه در روز جنگ احد پا به فرار گذاشتند و پيغمبر اكرم (صلیالله علیه وآله وسلّم) را در مقابل دشمن تنها رها كردند. آيه میگويد: «كسانى كه در روز روبهروشدن دو جمعيّت با يكديگر (روز جنگ احد) فرار كردند، شيطان آنها را بر اثر بعضى از گناهانشان به لغزش افكند. خداوند آنها را بخشيد، خداوند آمرزنده و حليم است». در تواريخ عدد اين گروه بسيار زياد ذكر شده است و جالب اين كه میگويد شيطان بر آنها غلبه كرد و غلبه شيطان هم به سبب گناهانى بود كه مرتكب شده بودند، پس گناهان پيشين باعث گناه بزرگ فرار از زحف يعنى پشتکردن به ميدان و دشمن شد، گرچه ذيل آيه میگويد كه خداوند آنها را بخشيد، ولى بخشش پروردگار به سبب پيغمبر اكرم (صلیالله علیه وآله وسلّم) مفهومش اين نيست كه آنها عادل بودند و مرتكب گناه نشدند، بلكه با صراحت قرآن میگويد آنها مرتكب گناهان متعدّدى شدند. | ||
3- «(يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلی ما فَعَلْتُمْ نادِمِينَ)؛<ref>آيه 6 سوره حجرات</ref> اى كسانى كه ايمان آوردهايد اگر شخص فاسقى خبرى براى شما بياورد، درباره آن تحقيق كنيد، مبادا از روى نادانى به گروهى آسيب برسانيد و از كرده خود پشيمان شويد». در ميان مفسّران، معروف است كه اين آيه مربوط به «وليد بن عُقبة» است كه پيغمبر اكرم (صلیالله علیه وآله وسلّم) او را با گروهى براى جمعآورى زكات طايفه «بنى المصطلق» فرستاد، وليد برگشت و گفت اينها آماده زكات نيستند و بر ضدّ اسلام قيام كردهاند. گروهى از مسلمانان حرف وليد را باور كردند و آماده پيكار با آن طايفه سركش شدند، ولى آيه شريفه سوره حجرات نازل شد و به مسلمانان هشدار داد كه اگر يك فرد فاسق خبرى آورد، تحقيق كنيد، مبادا گروهى را بهخاطر آن خبر فاسق گرفتار سازيد و ضربهاى بر آنها وارد كنيد و بعد هم پشيمان شويد. اتّفاقاً بعد از تحقيق معلوم شد طايفه بنى المصطلق طايفه مؤمنى هستند و به استقبال وليد آمده بودند، نه براى قيام بر ضدّ اسلام و وليد، امّا چون وليد با آنها خصومتى داشت، همين را بهانه كرده و برگشت و آن خبر نادرست را خدمت پيغمبر اكرم (صلیالله علیه وآله وسلّم) عرض كرد. وليد از صحابه پيغمبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) بود، يعنى جزء كسانى بود كه پيغمبر اكرم (صلیالله علیه وآله وسلّم) را درك كرد و در خدمت پيغمبر بود. قرآن در اينجا او را فاسق | 3- «(يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلی ما فَعَلْتُمْ نادِمِينَ)؛<ref>آيه 6 سوره حجرات</ref> اى كسانى كه ايمان آوردهايد اگر شخص فاسقى خبرى براى شما بياورد، درباره آن تحقيق كنيد، مبادا از روى نادانى به گروهى آسيب برسانيد و از كرده خود پشيمان شويد». در ميان مفسّران، معروف است كه اين آيه مربوط به «وليد بن عُقبة» است كه پيغمبر اكرم (صلیالله علیه وآله وسلّم) او را با گروهى براى جمعآورى زكات طايفه «بنى المصطلق» فرستاد، وليد برگشت و گفت اينها آماده زكات نيستند و بر ضدّ اسلام قيام كردهاند. گروهى از مسلمانان حرف وليد را باور كردند و آماده پيكار با آن طايفه سركش شدند، ولى آيه شريفه سوره حجرات نازل شد و به مسلمانان هشدار داد كه اگر يك فرد فاسق خبرى آورد، تحقيق كنيد، مبادا گروهى را بهخاطر آن خبر فاسق گرفتار سازيد و ضربهاى بر آنها وارد كنيد و بعد هم پشيمان شويد. اتّفاقاً بعد از تحقيق معلوم شد طايفه بنى المصطلق طايفه مؤمنى هستند و به استقبال وليد آمده بودند، نه براى قيام بر ضدّ اسلام و وليد، امّا چون وليد با آنها خصومتى داشت، همين را بهانه كرده و برگشت و آن خبر نادرست را خدمت پيغمبر اكرم (صلیالله علیه وآله وسلّم) عرض كرد. وليد از صحابه پيغمبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) بود، يعنى جزء كسانى بود كه پيغمبر اكرم (صلیالله علیه وآله وسلّم) را درك كرد و در خدمت پيغمبر بود. قرآن در اينجا او را فاسق میداند، آيا با عدالت همه صحابه سازگار است؟ | ||
4- «(وَ مِنْهُمْ مَنْ يَلْمِزُكَ فِي الصَّدَقاتِ فَإِنْ أُعْطُوا مِنْها رَضُوا وَ إِنْ لَمْ يُعْطَوْا مِنْها إِذا هُمْ يَسْخَطُونَ)؛ <ref>آيه 58 سوره توبه</ref> در ميان آنها كسانى هستند كه در تقسيم غنايم به تو خرده | 4- «(وَ مِنْهُمْ مَنْ يَلْمِزُكَ فِي الصَّدَقاتِ فَإِنْ أُعْطُوا مِنْها رَضُوا وَ إِنْ لَمْ يُعْطَوْا مِنْها إِذا هُمْ يَسْخَطُونَ)؛ <ref>آيه 58 سوره توبه</ref> در ميان آنها كسانى هستند كه در تقسيم غنايم به تو خرده میگيرند، اگر سهمى از آن به آنها داده شود، راضى میشوند و اگر داده نشود، خشم میگيرند». آيا اين گونه افراد عادلاند؟ | ||
5- گروهى از منافقان و بيماردلان كه در خدمت پيغمبر بودند و در جنگ احزاب شركت داشتند، پيغمبر اكرم (صلیالله علیه وآله وسلّم) را به فريبكارى متّهم ساختند و گفتند: «(ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ إِلَّا غُرُوراً)؛ مطابق آيه 12 و 13 سوره احزاب خدا و پيغمبرش جز وعدههاى دروغين به ما ندادند!»، بعضى از آنها فكر | 5- گروهى از منافقان و بيماردلان كه در خدمت پيغمبر بودند و در جنگ احزاب شركت داشتند، پيغمبر اكرم (صلیالله علیه وآله وسلّم) را به فريبكارى متّهم ساختند و گفتند: «(ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ إِلَّا غُرُوراً)؛ مطابق آيه 12 و 13 سوره احزاب خدا و پيغمبرش جز وعدههاى دروغين به ما ندادند!»، بعضى از آنها فكر میكردند كه در اين جنگ پيغمبر اكرم (صلیالله علیه وآله وسلّم) شكست میخورد و آنها احتمالاً كشته میشوند و اسلام پايان میگيرد، و يا از رواياتى كه شيعه و اهلسنت نقل كردهاند استفاده میشود پيغمبر اكرم (صلیالله علیه وآله وسلّم) به هنگام كندن خندق در داستان معروف پیداشدن سنگ و شكستن آن سنگ بهوسیله ايشان، زمانى كه وعده فتح شام و ايران و يمن را به آنها داد گروهى همه اينها را به استهزا گرفتند. | ||
6- (وَ إِذْ قالَتْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ يا أَهْلَ يَثْرِبَ لا مُقامَ لَكُمْ فَارْجِعُوا)».«گروهى از آنها (خطاب به مردم مدينه كه در جنگ شركت داشتند) گفتند اينجا جاى توقّف شما نيست به خانههاى خود بازگرديد؛ | 6- (وَ إِذْ قالَتْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ يا أَهْلَ يَثْرِبَ لا مُقامَ لَكُمْ فَارْجِعُوا)».«گروهى از آنها (خطاب به مردم مدينه كه در جنگ شركت داشتند) گفتند اينجا جاى توقّف شما نيست به خانههاى خود بازگرديد؛ | ||
7- «(وَ يَسْتَأْذِنُ فَرِيقٌ مِنْهُمُ النَّبِيَّ يَقُولُونَ إِنَّ بُيُوتَنا عَوْرَةٌ وَ ما هِيَ بِعَوْرَةٍ إِنْ يُرِيدُونَ إِلَّا فِراراً)؛ گروهى از آنان از پيغمبر اجازه بازگشت | 7- «(وَ يَسْتَأْذِنُ فَرِيقٌ مِنْهُمُ النَّبِيَّ يَقُولُونَ إِنَّ بُيُوتَنا عَوْرَةٌ وَ ما هِيَ بِعَوْرَةٍ إِنْ يُرِيدُونَ إِلَّا فِراراً)؛ گروهى از آنان از پيغمبر اجازه بازگشت میخواستند و میگفتند خانههاى ما بدون حفاظ است، اجازه دهيد براى حفظ خانههايمان به مدينه بازگرديم. آنها دروغ میگفتند، خانههاى آنها بدون حفاظ نبود، فقط میخواستند فرار كنند». خوب، چگونه ممكن است ما همه اين اعمال را ناديده بگيريم و انتقادى را درباره آنها نپذيريم. | ||
8- از همه اينها بدتر نسبت خيانت دادن به پيغمبر اكرم (صلیالله علیه وآله وسلّم) از سوى بعضى از صحابه است: «(وَ ما كانَ لِنَبِيٍّ أَنْ يَغُلَّ وَ مَنْ يَغْلُلْ يَأْتِ بِما غَلَّ يَوْمَ الْقِيامَةِ ثُمَّ تُوَفَّى كُلُّ نَفْسٍ ما كَسَبَتْ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ)؛ <ref>آيه 161 سوره آلعمران</ref> ممكن نيست هيچ پيامبرى خيانت كند و هر كس خيانت كند روز رستاخيز آن چه را در آن خيانت كرده با خود به صحنه محشر | 8- از همه اينها بدتر نسبت خيانت دادن به پيغمبر اكرم (صلیالله علیه وآله وسلّم) از سوى بعضى از صحابه است: «(وَ ما كانَ لِنَبِيٍّ أَنْ يَغُلَّ وَ مَنْ يَغْلُلْ يَأْتِ بِما غَلَّ يَوْمَ الْقِيامَةِ ثُمَّ تُوَفَّى كُلُّ نَفْسٍ ما كَسَبَتْ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ)؛ <ref>آيه 161 سوره آلعمران</ref> ممكن نيست هيچ پيامبرى خيانت كند و هر كس خيانت كند روز رستاخيز آن چه را در آن خيانت كرده با خود به صحنه محشر میآورد، سپس به هر كس آن چه كسب كرده، داده میشود و به آنها ستم نخواهد شد»، يعنى اگر مجازاتى میبينند محصول اعمال خود آنهاست. | ||
دو شأن نزول براى اين آيه گفتهاند: بعضى گفتهاند آيه اشاره به برنامه ياران «عبدالله بن جبير» است كه در جنگ احد در سنگر كوه «عينين» بودند و هنگامى كه سپاه اسلام در آغاز جنگ بر دشمن پيروز شد، تيراندازانى كه همراه عبدالله بودند، با اين كه پيغمبر اكرم (صلیالله علیه وآله وسلّم) فرموده بود از آنجا تكان نخوريد سنگر خود را رها كرده و برای جمعآورى غنايم حركت كردند و بدتر از اين عمل، گفتار آنها بود كه | دو شأن نزول براى اين آيه گفتهاند: بعضى گفتهاند آيه اشاره به برنامه ياران «عبدالله بن جبير» است كه در جنگ احد در سنگر كوه «عينين» بودند و هنگامى كه سپاه اسلام در آغاز جنگ بر دشمن پيروز شد، تيراندازانى كه همراه عبدالله بودند، با اين كه پيغمبر اكرم (صلیالله علیه وآله وسلّم) فرموده بود از آنجا تكان نخوريد سنگر خود را رها كرده و برای جمعآورى غنايم حركت كردند و بدتر از اين عمل، گفتار آنها بود كه میگفتند میترسيم پيغمبر در تقسيم غنايم رعايت حال ما را نكند (تعبير به جملهاى كردند كه قلم از ذكر آن شرم دارد). | ||
شأن نزول ديگرى كه برخی در تفسير خود آوردهاند، اين است كه: پارچه سرخرنگ گرانبهایی بعد از پيروزى در جنگ بدر گم شد. بعضى از نابخردان پيغمبر اكرم (صلیالله علیه وآله وسلّم) را به خيانت متّهم كردند و چيزى نگذشت پيدا شد و معلوم شد يكى از افراد لشكر آن را برداشته بود. («ابن كثير» و «طبرى» ذیل آیه) | شأن نزول ديگرى كه برخی در تفسير خود آوردهاند، اين است كه: پارچه سرخرنگ گرانبهایی بعد از پيروزى در جنگ بدر گم شد. بعضى از نابخردان پيغمبر اكرم (صلیالله علیه وآله وسلّم) را به خيانت متّهم كردند و چيزى نگذشت پيدا شد و معلوم شد يكى از افراد لشكر آن را برداشته بود. («ابن كثير» و «طبرى» ذیل آیه) | ||
آيا همه اين نسبتهاى ناروا به پيغمبر اكرم (صلیالله علیه وآله وسلّم) با عدالت همه صحابی | آيا همه اين نسبتهاى ناروا به پيغمبر اكرم (صلیالله علیه وآله وسلّم) با عدالت همه صحابی میسازد؟ اگر وجدان خود را قاضى كنيم، آيا میپذيريم كه اینگونه اشخاص عادل بودند و پاك و پاكيزه، و هیچکس حق ندارد نقدى به كارهاى آنها بكند؟ | ||
==== احادیث مخالف با عدالت همه صحابه: ==== | ==== احادیث مخالف با عدالت همه صحابه: ==== | ||
حضرت رسول (صلیالله عليه وآله) در مورد قیامت فرمودهاند: "وانّه يُجاء برجال من أُمّتي، فيؤخذ بهم ذات الشمال، فأقول يا ربّ أصيحابي، فيقال: إنّك لا تدري ما أحدثوا بعدك، فأقول كما قال العبد الصالح: (وَكُنْتُ عَلَيْهِمْ شَهِيداً مَا دُمْتُ فِيهِمْ فَلَمَّا تَوَفَّيْتَنِي كُنْتَ أَنْتَ الرَّقِيبَ عَلَيْهِم)، فيُقال: إنّ هؤلاء لم يزالوا مرتدّين على أعقابهم منذ فارقتهم" | حضرت رسول (صلیالله عليه وآله) در مورد قیامت فرمودهاند: "وانّه يُجاء برجال من أُمّتي، فيؤخذ بهم ذات الشمال، فأقول يا ربّ أصيحابي، فيقال: إنّك لا تدري ما أحدثوا بعدك، فأقول كما قال العبد الصالح: (وَكُنْتُ عَلَيْهِمْ شَهِيداً مَا دُمْتُ فِيهِمْ فَلَمَّا تَوَفَّيْتَنِي كُنْتَ أَنْتَ الرَّقِيبَ عَلَيْهِم)، فيُقال: إنّ هؤلاء لم يزالوا مرتدّين على أعقابهم منذ فارقتهم" | ||
خط ۱۵۶: | خط ۱۵۶: | ||
جنگ نهروان و رویارویی «خوارج» در برابر امام بر حق مسلمين على (علیهالسلام)<br> | جنگ نهروان و رویارویی «خوارج» در برابر امام بر حق مسلمين على (علیهالسلام)<br> | ||
مسئله افك، بخارى در صحيح خود در كتاب التفسير | مسئله افك، بخارى در صحيح خود در كتاب التفسير مینويسد: روزى پيامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) بر منبر بود، صدا زد: اى مسلمانان، چه كسى اين مرد را مجازات میكند (منظور عبدالله بن سلول يكى از سران منافقان است) براى من نقل كردهاند كه به همسر من نسبت بد داده است، درحالیکه من از همسرم خلافى نديدهام ... سعد بن معاذ انصارى (صحابى معروف) برخاست و عرض كرد: من او را مجازات میكنم، اگر از طايفه «اوس» باشد، او را گردن میزنم و اگر از طايفه خزرج باشد، هر امرى بفرماييد انجام خواهيم داد. سعد بن عباده بزرگ طايفه خزرج كه پيش از آن مرد صالحى بود، به سبب تعصّب قبيلهاى به سعد بن معاذ گفت: به خدا دروغ گفتى، تو هرگز قدرت بر اين كار را ندارى، اسيد بن حضير (پسرعموی سعد بن معاذ) گفت: به خدا تو دروغ میگويى، او از منافقان است و ما او را به قتل میرسانيم، نزديك بود طايفه اوس و خزرج به هم بريزند كه رسولالله (صلیالله علیه وآله وسلّم) آنها را خاموش كرد <ref>صحيح بخارى، جلد 5، صفحه 57.</ref> آيا همه اين چند نفر، صحابى صالح بودند؟<br> | ||
بلاذرى در «الأنساب» | بلاذرى در «الأنساب» میگويد: سعد بن ابى وقاص والى كوفه بود، عثمان او را عزل كرد و «وليد بن عقبه» را به جاى او قرار داد و عبدالله بن مسعود در آن زمان خزانه دار بیتالمال بود. هنگامى كه وليد وارد كوفه شد، كليدهاى بیتالمال را از عبدالله بن مسعود خواست، عبدالله كليدها را نزد او انداخت و گفت: خليفه سنّت (پيامبر) را تغيير داده است، آيا شخصى مثل سعد بن ابیوقاص را عزل میكند و مثل وليد را جانشين او میكند؟ وليد به عثمان نوشت، عبدالله بن مسعود از تو انتقاد میكند، دستور داد او را تحتالحفظ نزد او بفرستند. هنگامى كه وارد مدينه شد خليفه بر منبر بود، چشمش به عبدالله بن مسعود افتاد و گفت: جنبنده بدى وارد شد! (و سخنان ديگرى كه عفّت قلم اجازه نقل آن را نمیدهد). عبدالله بن مسعود گفت: من چنين نيستم، من از ياران پيامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) در جنگ بدر و روز بيعت رضوان هستم، عايشه به حمايت از عبدالله برخاست، ولى غلام عثمان به نام «يحموم» او را از مسجد بيرون برد و بر زمين زد و دنده او را شكست. <ref>انساب الاشراف، جلد 6، صفحه 147 و تاريخ ابن كثير، جلد 7، صفحه 163 و 183 حوادث سنه 32( با تلخيص).</ref> | ||
بلاذرى در همان كتاب أنساب الأشراف نقل | بلاذرى در همان كتاب أنساب الأشراف نقل میكند كه در بیتالمال مدينه جواهرات و زينت آلاتى بود، عثمان تعدادى از آن را در اختيار بعضى از خانوادهاش قرار داد، مردم ديدند و آشكارا بر او ايراد گرفتند و تعبيرات شديدى با او داشتند. عثمان خشمگين شد و بر منبر رفت و ضمن خطبهاى گفت: ما از غنايم آنچه مورد نيازمان باشد بر میگيريم!، هر چند بينى افرادى به خاك ماليده شود!! على (علیهالسلام) به او فرمود: «مسلمانان جلو تو را خواهند گرفت»! عمّار ياسر گفت: اوّلين كسى كه بينى او به خاك ماليده میشود منم! (اشاره به اين كه من دست از انتقاد بر نمیدارم). عثمان خشمگين شد و گفت: تو نسبت به من جسارت میكنى، او را بگيريد. او را گرفتند و به خانه عثمان آوردند. آن قدر او را زد كه بيهوش شد، بعد او را به خانه امسلمه (همسر پيامبر) آوردند، او همچنان بيهوش بود كه نماز ظهر و عصر و مغرب او از دست رفت، هنگامى كه به هوش آمد، وضو گرفت و نماز خواند و گفت: اين نخستینبار نيست كه ما بهخاطر خدا مورد ايذا و آزار واقع میشويم<ref>انساب الاشراف، جلد 6، صفحه 161.</ref> (اشاره به داستانهايى است كه در عصر جاهليّت با كفّار داشت). | ||
حال، سؤال اين است كه آيا فحّاشى و اذيّت و آزار جسمانى درباره سه نفر از پاكترين صحابه (سعد بن معاذ و عبدالله بن مسعود و عمّار ياسر) قابلتوجیه است، آن قدر يك صحابى بزرگ را بزنند كه دندهاش بشكند، و ديگرى را بزنند تا بيهوش شود و نماز او از دست برود؟ | حال، سؤال اين است كه آيا فحّاشى و اذيّت و آزار جسمانى درباره سه نفر از پاكترين صحابه (سعد بن معاذ و عبدالله بن مسعود و عمّار ياسر) قابلتوجیه است، آن قدر يك صحابى بزرگ را بزنند كه دندهاش بشكند، و ديگرى را بزنند تا بيهوش شود و نماز او از دست برود؟ | ||
آيا اين شواهد تاريخى كه نمونههاى آن كم نيست، به ما اجازه | آيا اين شواهد تاريخى كه نمونههاى آن كم نيست، به ما اجازه میدهد كه چشم بر حقايق ببنديم و بگوييم همه صحابه خوب بودند و تمام اعمالشان صحيح بود، و سپاهى به نام «سپاه صحابه» تشكيل دهيم و از تمام كارهاى آنها بیقیدوشرط دفاع كنيم؟ | ||
معاويه چه عدالتى دارد که به خود اجازه | معاويه چه عدالتى دارد که به خود اجازه میدهد به صحابه والامقامى همچو على (علیهالسلام)، سالها سبّ و لعن كند و به همه مردم شهرها بدون استثنا دستور دهد، اين برنامه را اجرا كنند. به دو حديث زير توجّه كنيد:<br> | ||
1- در صحيح مسلم كه از معتبرترين كتب اهلسنت است | 1- در صحيح مسلم كه از معتبرترين كتب اهلسنت است میخوانيم: «معاويه» به «سعد بن ابى وقاص» گفت: چرا از سبّ و لعن ابوتراب (على بن أبي طالب (علیهالسلام)) خوددارى میكنى؟ گفت: من از پيامبر سه فضيلت مهم درباره او شنيدم كه اگر يكى از آنها را من داشته باشم از ثروتهاى عظيم دنيا براى من مهمتر است و به اين دليل به خود اجازه نمیدهم آن حضرت را سب كنم.<ref>صحيح مسلم، جلد 4، صفحه 1871، كتاب فضائل الصحابة و همچنين كتاب فتح البارى فى شرح صحيح البخارى، جلد 7، صفحه 60</ref>( آن سه فضيلت عبارت است از: حديث منزلت، حديث لأعطينّ الراية غداً ... و آيه مباهله).<br> | ||
2- در كتاب «العقد الفريد» نوشته يكى از دانشمندان اهلسنت (ابن عبد ربّه اندلسى) چنين | 2- در كتاب «العقد الفريد» نوشته يكى از دانشمندان اهلسنت (ابن عبد ربّه اندلسى) چنين میخوانيم: هنگامى كه حسن بن على (علیهالسلام) ديده از جهان بربست، معاويه به زيارت خانه خدا آمد و وارد مدينه شد. تصميم داشت على (علیهالسلام) را بر منبر رسولالله (صلیالله علیه وآله وسلّم) سبّ و لعن كند! به معاويه گفتند: «سعد بن ابى وقاص» در مسجد حضور دارد و ما فكر نمیكنيم اين كار تو را تحمّل كند، ممكن است عکسالعمل شديدى از خود نشان دهد، كسى را بفرست و رأى او را جويا شو. معاويه كسى را نزد سعد فرستاد و مطلب را به او گفت، سعد در جواب گفت: اگر چنين كارى كنى، من از مسجد پيغمبر بيرون میروم و ديگر هرگز به مسجد رسولالله (صلیالله علیه وآله وسلّم) نخواهم آمد. معاويه بعد از شنيدن اين پيام و عکسالعمل، از لعن على (علیهالسلام) خوددارى كرد، تا زمانى كه سعد از دنيا رفت. | ||
بعد از وفات سعد معاويه بر منبر، على (علیهالسلام) را سبّ و لعن كرد و به تمام عمّال و فرماندارانش نوشت كه آن حضرت را در منابر سبّ و لعن كنند؛ آنها هم چنين كردند. اين مطلب به گوش «امسلمه» همسر پيغمبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) رسيد. نامه اى به معاويه نوشت كه شما خدا و پيامبر را در منابر سب | بعد از وفات سعد معاويه بر منبر، على (علیهالسلام) را سبّ و لعن كرد و به تمام عمّال و فرماندارانش نوشت كه آن حضرت را در منابر سبّ و لعن كنند؛ آنها هم چنين كردند. اين مطلب به گوش «امسلمه» همسر پيغمبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) رسيد. نامه اى به معاويه نوشت كه شما خدا و پيامبر را در منابر سب میكنيد! مگر شما نمیگوييد لعن بر على بن ابیطالب و من أحبّه؛ يعنى هر كسى على را دوست دارد، من گواهى میدهم كه خدا على را دوست میدارد، رسول خدا على را دوست میدارد، پس در واقع لعن خدا و پيغمبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) میكنيد. معاويه نامه امسلمه را خواند ولى اعتنايى به سخنان او نكرد. <ref>العقد الفريد، جلد 4، صفحه 366 و جواهر المطالب فى مناقب الامام على بن ابیطالب، جلد 2، صفحه 228، تأليف محمد بن احمد الدمشقى الشافعى، متوفّاى قرن نهم هجرى قمرى.</ref> | ||
معاويه در بخشنامه اى به تمام كارگزارانش نوشت: هر كس چيزى از فضايل ابوتراب (على (علیهالسلام)) و اهل بيتش را نقل كند از امان ما خارج است (جان و مال او مباح است) و به دنبال اين بخشنامه خطبا در تمام نقاط بر منابر به صورت علنى سبّ على (علیهالسلام) | معاويه در بخشنامه اى به تمام كارگزارانش نوشت: هر كس چيزى از فضايل ابوتراب (على (علیهالسلام)) و اهل بيتش را نقل كند از امان ما خارج است (جان و مال او مباح است) و به دنبال اين بخشنامه خطبا در تمام نقاط بر منابر به صورت علنى سبّ على (علیهالسلام) میكردند و از او بيزارى میجستند و نسبتهاى ناروا به او و خاندانش میدادند.<ref>النصائح الكافيه، صفحه 72.</ref><br>بنیامیه هرگاه میشنيدند نام نوزادى را على گذاشتهاند، فوراً او را به قتل میرساندند، اين سخن را سلمة بن شبيب از ابو عبدالرحمن عقرى نقل میكند. <ref>تهذيب الكمال، جلد 20، صفحه 429 و سير اعلام النبلاء، جلد 5، صفحه 102.</ref> | ||
زمخشرى و سيوطى نقل كردهاند كه در ايّام بنیامیه بر فراز بيش از هفتاد هزار منبر، سبِّ على (علیهالسلام) | زمخشرى و سيوطى نقل كردهاند كه در ايّام بنیامیه بر فراز بيش از هفتاد هزار منبر، سبِّ على (علیهالسلام) میكردند و اين سنّتى بود كه معاويه گذارده بود. | ||
هنگامى كه عمر بن عبدالعزیز دستور داد اين بدعت زشت را ترك كنند و در خطبههاى نمازجمعه به امیرمؤمنان على (علیهالسلام) بدگويى نكنند و ناسزا نگويند ضجّه و فرياد از اهل مسجد برخاست و به عمر بن عبدالعزیز گفتند: «تركت السنة تركت السنّة؛ سنّت را ترك كردى، سنّت را ترك كردى!». <ref>النصائح الكافيه، صفحه 116 و تهنئة الصديق المحبوب، نوشته سقاف، صفحه 59.</ref> | هنگامى كه عمر بن عبدالعزیز دستور داد اين بدعت زشت را ترك كنند و در خطبههاى نمازجمعه به امیرمؤمنان على (علیهالسلام) بدگويى نكنند و ناسزا نگويند ضجّه و فرياد از اهل مسجد برخاست و به عمر بن عبدالعزیز گفتند: «تركت السنة تركت السنّة؛ سنّت را ترك كردى، سنّت را ترك كردى!». <ref>النصائح الكافيه، صفحه 116 و تهنئة الصديق المحبوب، نوشته سقاف، صفحه 59.</ref> | ||
خط ۱۹۸: | خط ۱۹۸: | ||
ابو هریره از پیغمبر نقل میکند که فرمود: در حالي كه من در آنجا ايستادهام گروهي از اصحاب مرا ميآورند، تا من آنها را ميشناسم مردي از ميان من و آنها خارج ميشود و ندا ميدهد: بشتابيد! من فرياد ميزنم كجا؟ ميگويد: به خدا سوگند به سوي آتش دوزخ! ميگويم: مگر آنها چه كار كردند؟ ميگويد: آنها بعد از تو به گذشته پست و جاهلي خود عقب گرد نمودند سپس گروهي از صحابه را ميآورند، تا من آنها را ميشناسم مردي از ميان من و آنها خارج ميشود و ندا ميدهد: بشتابيد! من فرياد ميزنم كجا؟ ميگويد: به خدا سوگند به سوي آتش دوزخ! ميگويم: مگر آنها چه كار كردند؟ ميگويد: آنها بعد از تو به گذشته پست و جاهلي خود عقب گرد نمودند. از اينرو نميبينم آنها را مگر اين كه همه را وارد دوزخ ميسازند و كسي از آنها نجات نمييابد مگر تعداد بسيار كمي از آنها. <ref>صحيح بخاري، ج5، ص 2407، كتاب الرقاق، باب في الحوض، ح 6215؛ دار النشر: دار ابن كثير اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا</ref> | ابو هریره از پیغمبر نقل میکند که فرمود: در حالي كه من در آنجا ايستادهام گروهي از اصحاب مرا ميآورند، تا من آنها را ميشناسم مردي از ميان من و آنها خارج ميشود و ندا ميدهد: بشتابيد! من فرياد ميزنم كجا؟ ميگويد: به خدا سوگند به سوي آتش دوزخ! ميگويم: مگر آنها چه كار كردند؟ ميگويد: آنها بعد از تو به گذشته پست و جاهلي خود عقب گرد نمودند سپس گروهي از صحابه را ميآورند، تا من آنها را ميشناسم مردي از ميان من و آنها خارج ميشود و ندا ميدهد: بشتابيد! من فرياد ميزنم كجا؟ ميگويد: به خدا سوگند به سوي آتش دوزخ! ميگويم: مگر آنها چه كار كردند؟ ميگويد: آنها بعد از تو به گذشته پست و جاهلي خود عقب گرد نمودند. از اينرو نميبينم آنها را مگر اين كه همه را وارد دوزخ ميسازند و كسي از آنها نجات نمييابد مگر تعداد بسيار كمي از آنها. <ref>صحيح بخاري، ج5، ص 2407، كتاب الرقاق، باب في الحوض، ح 6215؛ دار النشر: دار ابن كثير اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا</ref> | ||
آيا | آيا میتوان چشم بر اين حقايق تلخ تاريخ بست يا از طريق توجيهات نادرستى كه هيچ خردمندى آن را نمیپذيرد، از كنار اين حوادث بسيار اسفبار گذشت؟ آيا حبّ اين گونه افراد- به گفته عبدالله موصلى- دين و ايمان است و بغض آنها كفر و نفاق؟! آيا ما وظيفه داريم در برابر كارهاى خلافى كه انجام شده و سبب قتل هزاران نفر شده، سكوت كنيم؟ كدام عقل چنين حكم میكند؟ آيا انتظار داريم چنين منطقى را مردم خردمند جهان بپذيرند؟ | ||
اجراى حدّ بر بعضى از صحابه در عصر پيامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) يا بعد از آن! | اجراى حدّ بر بعضى از صحابه در عصر پيامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) يا بعد از آن! | ||
برخی صحابه حد شرعی بر آنان اجرا شده که به چند مورد بهعنوان نمونه اشاره | برخی صحابه حد شرعی بر آنان اجرا شده که به چند مورد بهعنوان نمونه اشاره میكنيم: | ||
الف) نعيمان صحابى شرب خمر كرد و پيغمبر اكرم (صلیالله علیه وآله وسلّم) دستور داد او را با نعال زدند. <ref>صحيح بخارى، جلد 8، صفحه 13، حديث شماره 6775، كتاب الحدّ.</ref> | الف) نعيمان صحابى شرب خمر كرد و پيغمبر اكرم (صلیالله علیه وآله وسلّم) دستور داد او را با نعال زدند. <ref>صحيح بخارى، جلد 8، صفحه 13، حديث شماره 6775، كتاب الحدّ.</ref> | ||
خط ۲۱۷: | خط ۲۱۷: | ||
=== چرایی قول به عدالت همه صحابه و نقد آن === | === چرایی قول به عدالت همه صحابه و نقد آن === | ||
در مورد اعتقاد به عدالت همه صحابی میتوان گفت که در قرن اوّل چنين اعتقادى وجود نداشته، بايد ديد چرا و به چه دليل اين مسئله در قرون بعد مطرح شده است. | در مورد اعتقاد به عدالت همه صحابی میتوان گفت که در قرن اوّل چنين اعتقادى وجود نداشته، بايد ديد چرا و به چه دليل اين مسئله در قرون بعد مطرح شده است. | ||
به نظر | به نظر میرسد گزينش اين اعتقاد، چند دليل داشته است:<br> | ||
1- خوشبینانهترین فرض این است كه عدّهاى چنين | 1- خوشبینانهترین فرض این است كه عدّهاى چنين میپنداشتند كه اگر قداست كامل صحابه از دست آنها گرفته شود، حلقه اتّصال ميان آنها و پيامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) بريده خواهد شد، زيرا کتابالله و سنّت پيامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) توسّط آنها به ما رسيده است. | ||
ولى پاسخ اين سخن روشن است، زيرا هیچکس همه صحابه را- خداینکرده- نادرست و دروغگو | ولى پاسخ اين سخن روشن است، زيرا هیچکس همه صحابه را- خداینکرده- نادرست و دروغگو نمیداند، چرا كه در ميان آنها افراد ثقه و مورداعتماد فراوان بودند و همانها میتوانند حلقه اتّصال ما با پيامبر اكرم (صلیالله علیه وآله وسلّم) باشند، همان گونه كه ما درباره ياران اهلبیت (علیهمالسلام) میگوييم. | ||
جالب اين كه در قرون بعد نيز همين مشكل وجود دارد، زيرا امروز ما با چندين واسطه خود را به عصر رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) | جالب اين كه در قرون بعد نيز همين مشكل وجود دارد، زيرا امروز ما با چندين واسطه خود را به عصر رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) میرسانيم، ولى هیچکس نمیگويد همه اين واسطهها ثقه و صادق القول هستند و همگى داراى قداستاند و اگر غير از اين باشد، دين ما از بين میرود. | ||
بلكه همه | بلكه همه میگويند بايد روايات را از افراد ثقه و عادل اخذ نمود، كتب رجال نيز براى همين مقصود يعنى شناخت ثقات از غير ثقات نگاشته شده است، حال چه مانعى دارد درباره صحابه همان گونه عمل كنيم كه دررابطهبا ديگران عمل میكنيم؟!<br>2- اين تصوّر كه «جرح» يعنى ايراد نقص بر بعضى از صحابه، مقام شامخ پيامبر اسلام (صلیالله علیه وآله وسلّم) را پايين میآورد، پس به اين دليل قدح آنان جايز نيست. | ||
بايد از كسانى كه به اين دليل تمسّك | بايد از كسانى كه به اين دليل تمسّك میجويند پرسيد: آيا قرآن سختترين حملات را به منافقانى كه اطراف پيامبر را گرفته بودند نكرده است؟ آيا وجود منافقان در لابهلاى ياران صادق و خالص آن حضرت، از مقام والاى آن بزرگوار كاسته است؟ ابداً! | ||
خلاصه هميشه و در هر زمان، حتّى در عصر همه پيامبران بزرگ، خوب و بد بوده و به مقام شامخ آنها لطمه | خلاصه هميشه و در هر زمان، حتّى در عصر همه پيامبران بزرگ، خوب و بد بوده و به مقام شامخ آنها لطمه نمیزده است. | ||
3- اگر مسئله جرح و نقد اعمال صحابه پيش آيد، به موقعيّت خلفاى نخستين لطمه | 3- اگر مسئله جرح و نقد اعمال صحابه پيش آيد، به موقعيّت خلفاى نخستين لطمه میزند، بنابراين براى حفظ آنها بايد روى مسئله قداست صحابه تأكيد كرد، تا كسى نتواند مثلاً كارهايى كه در زمان عثمان در مورد بیتالمال و غير آن انجام گرفت و امثال آن را زير سؤال ببرد و بر خليفه ايراد بگيرد كه چرا چنين كرد و چنان كرد! حتّى معاويه و كارهاى او مانند مخالفت با پيشواى مسلمين (على (علیهالسلام)) و به راه انداختن جنگهاى خونين و كشتار مسلمانان، را میتوان به اين وسيله توجيه كرد، و او را از دسترس نقد نقّادان دور نگه داشت. | ||
البتّه مفهوم اين سخن آن است كه اين قداست را سياستمداران قرون نخستين پايهريزى كردند، همان گونه كه تفسير آيه «أولوا الأمر» به حاكمان هر زمان- به مفهوم وسيع كلمه- كه حتّى شامل حكّام ظالم بنیعباس و بنیامیه | البتّه مفهوم اين سخن آن است كه اين قداست را سياستمداران قرون نخستين پايهريزى كردند، همان گونه كه تفسير آيه «أولوا الأمر» به حاكمان هر زمان- به مفهوم وسيع كلمه- كه حتّى شامل حكّام ظالم بنیعباس و بنیامیه میشود، نيز زاييده برنامهريزى سياسى حكّام بود، و تصوّر نمیكنم نتيجه اين سخن بابطبع طرفداران قداست تمام صحابه باشد.<br>4- گروهى ديگر عقيده دارند، اعتقاد به قداست صحابه بهخاطر دستورى است كه در بعضى از آيات قرآن و احاديث نبوى (صلیالله علیه وآله وسلّم) وارد شده است. | ||
البتّه اين ظاهراً بهترين توجيه است، ولى هنگامى كه اين دليل را مورد نقد و بررسى قرار | البتّه اين ظاهراً بهترين توجيه است، ولى هنگامى كه اين دليل را مورد نقد و بررسى قرار میدهيم روشن میشود كه در آيات و روايات مزبور چيزى كه آنها میخواهند مطلقاً يافت نمیشود. | ||
۵- در پایان هم متذکر میشویم که برخی برای توجیه عملکرد صحابه به مجتهد بودن آنان تمسک کردهاند و میگویند که صحابه همه «مجتهد» بودند، و هر كس مطابق اجتهاد خود عمل | ۵- در پایان هم متذکر میشویم که برخی برای توجیه عملکرد صحابه به مجتهد بودن آنان تمسک کردهاند و میگویند که صحابه همه «مجتهد» بودند، و هر كس مطابق اجتهاد خود عمل میكرد و مجتهد چه مخطئ باشد چه مصیب خلاف عدالت نیست. | ||
این ادعا بهشرط ثبوت - که در اکثریت موارد قابلتوجیه تا چه رسد به قابل استدلال بودن نیست- بهیقین يك نوع فريب است كه به آن متوسّل | این ادعا بهشرط ثبوت - که در اکثریت موارد قابلتوجیه تا چه رسد به قابل استدلال بودن نیست- بهیقین يك نوع فريب است كه به آن متوسّل میشوند. آيا زدن يك صحابى مؤمن بهخاطر يك انتقاد «نازکتر از گل» و يك امربهمعروف و نهیازمنکر ساده، نسبت به حیفومیل بیتالمال تا آنجا كه بيهوش شود و نمازش از دست رود، اجتهاد است؟ | ||
آيا شكستن دنده يك صحابى معروف ديگر بهخاطر اعتراض به نصب يك مرد شرابخوار (وليد) بهعنوان فرماندار كوفه، نوعى اجتهاد محسوب | آيا شكستن دنده يك صحابى معروف ديگر بهخاطر اعتراض به نصب يك مرد شرابخوار (وليد) بهعنوان فرماندار كوفه، نوعى اجتهاد محسوب میشود؟ آیا افروختن آتش جنگهايى كه دهها هزار نفر از مسلمين را به كشتن داد، آن هم بهخاطر جاهطلبى و سيطره بر حكومت اسلامى، و در مقابل امام مسلمين كه علاوه بر مقامات الهى، از سوى قاطبه مردم برگزيده شده بود، اجتهاد است؟ | ||
پس تمام جنايات در طول تاريخ را | پس تمام جنايات در طول تاريخ را میتوان با آن توجيه كرد. آیا در قبال نص میتوان اجتهاد نمود؟!!! | ||
آنها گاه | آنها گاه میگويند ما وظيفه داريم درباره آنها سكوت كنيم، «(تِلْكَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَها ما كَسَبَتْ وَ لَكُمْ ما كَسَبْتُمْ وَ لا تُسْئَلُونَ عَمَّا كانُوا يَعْمَلُونَ <ref>سوره بقره، آيه 134.</ref>)*؛ آنها امّتى هستند كه درگذشتند، اعمال آنها براى خودشان است و اعمال شما هم براى خودتان و شما مسئول اعمال آنها نيستيد». ولى سؤال اينجاست، آيا نبايد ثقه را از غير ثقه و عادل را از فاسق بشناسيم تا به مضمون آيه شريفه «(إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا)؛ سوره حجرات، آيه 6.هرگاه شخص فاسقى خبرى براى شما آورد نسبت به صحت خبر تبین کنید»، عمل كنيم. | ||
== ویژگیهای صحابه از منظر امامیه == | == ویژگیهای صحابه از منظر امامیه == | ||
خط ۲۴۴: | خط ۲۴۴: | ||
(صلى الله عليه و آله) صحابه رسول خدا را- به گواهى آيات قرآن مجيد- میتوان به پنج گروه عمده تقسيم كرد:<br> | (صلى الله عليه و آله) صحابه رسول خدا را- به گواهى آيات قرآن مجيد- میتوان به پنج گروه عمده تقسيم كرد:<br> | ||
# پاكان و صالحان: آنها گروههاى مؤمن و با اخلاص بودند كه ايمان، در عمق جانشان نفوذ كرده بود و از هيچ گونه ايثار و فداكارى در راه خدا و اعتلاى كلمه اسلام كوتاهى | # پاكان و صالحان: آنها گروههاى مؤمن و با اخلاص بودند كه ايمان، در عمق جانشان نفوذ كرده بود و از هيچ گونه ايثار و فداكارى در راه خدا و اعتلاى كلمه اسلام كوتاهى نمیكردند. همان گروهى كه هم خدا از آنها راضى بود و هم آنها از الطاف پروردگار راضى بودند، (رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ).<ref>آيه 100 سوره توبه</ref> | ||
# مؤمنان خطاكار: همان گروهى كه در عين ايمان و عمل صالح، گاهى لغزشهايى داشتند و اعمال صالح و ناصالح را به هم آميختند كه به گناه خود معترف بودند و اميد عفو و بخشش درباره آنها | # مؤمنان خطاكار: همان گروهى كه در عين ايمان و عمل صالح، گاهى لغزشهايى داشتند و اعمال صالح و ناصالح را به هم آميختند كه به گناه خود معترف بودند و اميد عفو و بخشش درباره آنها میرود: (وَ آخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلًا صالِحاً وَ آخَرَ سَيِّئاً عَسَى اللَّهُ أَنْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ).آ<ref>يه 102 سوره توبه</ref> | ||
# افراد آلوده به گناه: كه قرآن نام فاسق بر آنها نهاده و فرموده اگر فاسقى خبرى براى شما آورد، بدون تحقيق نپذيريد: (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا)<ref>سوره حجرات آيه 6</ref>، كه مصداق آن در تفاسير شيعه و اهل سنّت ذكر شده است.و یا قلب آنان را دچار بیماری میداند: «وَاِذْ یَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ مَا وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ اِلَّا غُرُورًا؛<ref>حجرات، ۱۲.</ref> و هنگامی که منافقان و کسانی که در دلهایشان بیماری است میگفتند: خدا و فرستادهاش جز فریب به ما وعدهای ندادند!» و برخی از صحابه با آرزوی مرگ رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و ازدواج با همسران آن حضرت، زمینه اذیت و آزار ایشان را فراهم کردند: «وَمَا کَانَ لَکُمْ اَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَلَا اَنْ تَنْکِحُوا اَزْوَاجَهُ مِنْ بَعْدِهِ اَبَدًا اِنَّ ذَلِکُمْ کَانَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِیمًا؛<ref>حجرات،53.</ref> و شما حق ندارید رسول خدا را برنجانید و مطلقا (نباید) زنانش را پس از (وفات) او به نکاح خود درآورید؛ چرا که این (کار) نزد خدا همواره (گناهی) بزرگ است. با اینکه قرآن با صراحت به کسانی که پیامبر گرامی را اذیت کنند، لعنت فرستاده و وعده آتش جهنم به آنان داده است: «اِنَّ الَّذِینَ یُؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِی الدُّنْیَا وَالْآَخِرَةِ وَاَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا مُهِینًا؛<ref>حجرات،57.</ref> بیگمان کسانی که خدا و پیامبر او را آزار میرسانند، خدا آنان را در دنیا و آخرت لعنت کرده و برایشان عذابی خفت آور آماده ساخته است.» در سنت نبویه نیز در مورد این دسته، روایات فراوان آمده است؛ در حدیث مشهور حوض با صراحت بیان شده که عده زیادی از صحابه بعد از رحلت پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از مسیر حق منحرف شدندو جز تعداد اندکی، گرفتار آتش جهنم خواهند شد: فَلاَ اُرَاهُ یَخْلُصُ مِنْهُمْ اِلاَّ مِثْلُ هَمَلِ النَّعَمِ. بخاری، <ref>محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج۸، ص۱۲۱، ح۶۵۸۷</ref>، پس نمیبینم که از بین این افراد (از اصحاب من) جز بهاندازه گلهای شتر بیساربان، (از عذاب) رهایی یابند! | # افراد آلوده به گناه: كه قرآن نام فاسق بر آنها نهاده و فرموده اگر فاسقى خبرى براى شما آورد، بدون تحقيق نپذيريد: (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا)<ref>سوره حجرات آيه 6</ref>، كه مصداق آن در تفاسير شيعه و اهل سنّت ذكر شده است.و یا قلب آنان را دچار بیماری میداند: «وَاِذْ یَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ مَا وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ اِلَّا غُرُورًا؛<ref>حجرات، ۱۲.</ref> و هنگامی که منافقان و کسانی که در دلهایشان بیماری است میگفتند: خدا و فرستادهاش جز فریب به ما وعدهای ندادند!» و برخی از صحابه با آرزوی مرگ رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و ازدواج با همسران آن حضرت، زمینه اذیت و آزار ایشان را فراهم کردند: «وَمَا کَانَ لَکُمْ اَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَلَا اَنْ تَنْکِحُوا اَزْوَاجَهُ مِنْ بَعْدِهِ اَبَدًا اِنَّ ذَلِکُمْ کَانَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِیمًا؛<ref>حجرات،53.</ref> و شما حق ندارید رسول خدا را برنجانید و مطلقا (نباید) زنانش را پس از (وفات) او به نکاح خود درآورید؛ چرا که این (کار) نزد خدا همواره (گناهی) بزرگ است. با اینکه قرآن با صراحت به کسانی که پیامبر گرامی را اذیت کنند، لعنت فرستاده و وعده آتش جهنم به آنان داده است: «اِنَّ الَّذِینَ یُؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِی الدُّنْیَا وَالْآَخِرَةِ وَاَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا مُهِینًا؛<ref>حجرات،57.</ref> بیگمان کسانی که خدا و پیامبر او را آزار میرسانند، خدا آنان را در دنیا و آخرت لعنت کرده و برایشان عذابی خفت آور آماده ساخته است.» در سنت نبویه نیز در مورد این دسته، روایات فراوان آمده است؛ در حدیث مشهور حوض با صراحت بیان شده که عده زیادی از صحابه بعد از رحلت پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از مسیر حق منحرف شدندو جز تعداد اندکی، گرفتار آتش جهنم خواهند شد: فَلاَ اُرَاهُ یَخْلُصُ مِنْهُمْ اِلاَّ مِثْلُ هَمَلِ النَّعَمِ. بخاری، <ref>محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج۸، ص۱۲۱، ح۶۵۸۷</ref>، پس نمیبینم که از بین این افراد (از اصحاب من) جز بهاندازه گلهای شتر بیساربان، (از عذاب) رهایی یابند! | ||
# مسلمانان ظاهرى: آنها كه ادّعاى اسلام داشتند ولى ايمان در اعماق قلبشان نفوذ نكرده بود: (قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمانُ فِي قُلُوبِكُمْ)<ref>يه 14 سوره حجرات</ref>. | # مسلمانان ظاهرى: آنها كه ادّعاى اسلام داشتند ولى ايمان در اعماق قلبشان نفوذ نكرده بود: (قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمانُ فِي قُلُوبِكُمْ)<ref>يه 14 سوره حجرات</ref>. | ||
# منافقان: افرادى كه با روح نفاق در لابهلاى مسلمانان، گاهى به صورت شناخته شده، و گاه ناشناخته به سر مىبردند و از كارشكنى در امر اسلام و پيشرفت مسلمين ابا نداشتند: (وَ مِمَّنْ حَوْلَكُمْ مِنَ الْأَعْرابِ مُنافِقُونَ وَ مِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفاقِ)<ref>آيه 101توبه</ref> و در منابع معتبر اهلسنت نسبت به آلودگی برخی از صحابه به بیماری نفاق صراحت شده، در صحیح مسلم از پیامبر گرامی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل شده که فرمود: فی اصحابی اثنا عشر منافقاً.<ref>قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۴، ص۲۱۴۳، (رقم۹۲۷۷۹)</ref> در اصحاب من دوازده نفر منافق هستند و در نقل هیثمی پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ۳۶ نفر از منافقین را در میان صحابه معرفی نمود: قال: انّ منکم منافقین، فمّن سمیّت فلیقم! ثمّ قال: قم یا فلان! قم یا فلان! قم یا فلان! حتّی سمّی ستّة وثلاثین رجلاً.<ref>هیثمی، علی بن ابیبکر، مجمع الزوائد، ج۱، ص۱۱۲.</ref> پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمودند: بهدرستی که عدهای از شما منافق هستند؛ هرکسی را که نام بردم باید بایستد؛ سپس فرمودند فلانی بایست؛ فلانی بایست؛ فلانی بایست تا اینکه سی و شش نفر را نام بردند! | # منافقان: افرادى كه با روح نفاق در لابهلاى مسلمانان، گاهى به صورت شناخته شده، و گاه ناشناخته به سر مىبردند و از كارشكنى در امر اسلام و پيشرفت مسلمين ابا نداشتند: (وَ مِمَّنْ حَوْلَكُمْ مِنَ الْأَعْرابِ مُنافِقُونَ وَ مِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفاقِ)<ref>آيه 101توبه</ref> و در منابع معتبر اهلسنت نسبت به آلودگی برخی از صحابه به بیماری نفاق صراحت شده، در صحیح مسلم از پیامبر گرامی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل شده که فرمود: فی اصحابی اثنا عشر منافقاً.<ref>قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۴، ص۲۱۴۳، (رقم۹۲۷۷۹)</ref> در اصحاب من دوازده نفر منافق هستند و در نقل هیثمی پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ۳۶ نفر از منافقین را در میان صحابه معرفی نمود: قال: انّ منکم منافقین، فمّن سمیّت فلیقم! ثمّ قال: قم یا فلان! قم یا فلان! قم یا فلان! حتّی سمّی ستّة وثلاثین رجلاً.<ref>هیثمی، علی بن ابیبکر، مجمع الزوائد، ج۱، ص۱۱۲.</ref> پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمودند: بهدرستی که عدهای از شما منافق هستند؛ هرکسی را که نام بردم باید بایستد؛ سپس فرمودند فلانی بایست؛ فلانی بایست؛ فلانی بایست تا اینکه سی و شش نفر را نام بردند! | ||
بىشك همه اينها پيامبر (صلى الله عليه و آله) را ديده بودند و با او مصاحبت و معاشرت داشتند و بسيارى از آنها در غزوات شركت داشتند و هر تعريفى براى صحابه كنيم بر همه اين گروههاى پنجگانه تطبيق | بىشك همه اينها پيامبر (صلى الله عليه و آله) را ديده بودند و با او مصاحبت و معاشرت داشتند و بسيارى از آنها در غزوات شركت داشتند و هر تعريفى براى صحابه كنيم بر همه اين گروههاى پنجگانه تطبيق میشود، آيا میتوان همه را اهل بهشت و پاك دانست؟<br>جا دارد ما هم صحابه را به گروههاى پنجگانه قرآنى تقسيم كنيم، به نيكان و پاكان آنها نهايت احترام را بگذاريم و هر يك از گروههای ديگر را در جايگاه شايسته آنها بنشانيم، و از غلوّ و افراط و تعصّب بپرهيزيم. | ||
== پانویس == | == پانویس == |