۸۷٬۷۸۰
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '[[امام سجاد' به '[[علی بن الحسین (زین العابدین)') |
جز (جایگزینی متن - '[[امام حسن عسکری' به '[[حسن بن علی (عسکری)') |
||
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
رویکرد عباسیان اغلب به علویان قهرآمیز بود و آزار آنان در عهد خلافت متوکل عباسی به اوج خود رسید. به دستور عبدالله بن یحیی بن خاقان، وزیر متوکل، در این هنگام حرم [[حسین بن علی (سید الشهدا)|امام حسین]] در [[کربلا]] به آب بسته شد و به کشتزار تبدیل گردید و وی شماری را گماشت تا زائران را به شهادت رسانند<ref>مهرآبادی، سرگذشت علویان طبرستان، ۱۳–۱۴</ref>. به واسطهٔ سیاستهای اداری، مالی و نظامی متوکل از جمله ولخرجی فراوان، بیثباتی مقامهای اداری و تغییر پایتخت از [[بغداد]] به [[سامرا]] و نیز چرخش مذهبی وی به سمت حنبلیان، خلافت تضعیف شده بود و با جان باختن وی در ۲۴۷ هجری (۸۶۱ میلادی) به دست غلامان ترک، زمینهٔ زوال قدرت عباسیان فراهم شد. پس از مرگ، متوکل رویکرد منتصر به علویها تغییر کرد و او خود را «شیعه» نامید. اما خلافت پایدار نبود؛ با درگرفتن جنگ داخلی در بغداد و سامرا طی یک دهه پس از مرگ متوکل که به کشته شدن چهار خلیفه انجامید، خلافت عباسی درعمل تکهتکه شد و دودمانهای بهنسبت مستقلی توسط قدرتهای نظامی محلی با عنوان «امیر» در جایجای سرزمینهای اسلامی برآمدند. این دودمانهای نوبنیاد مانند [[صفاریان]]، برخلاف امیران پیشین همچون [[طاهریان]]، در پی خودمختاری و مرکزگریزی بودند. محمد بن طاهر، واپسین فرمانروای حکومت نیمهمستقل طاهری از ۲۴۸–۲۵۹ ه.ق (۸۶۲–۸۷۲ م) بر [[خراسان]] حکم میراند، اما اندکاندک چیرگی بر دیگر مناطق ایران از جمله طبرستان را از دست داد. او در ۲۵۹ ه.ق به دست یعقوب لیث صفاری دستگیر و زندانی شد و با از میان رفتن او، حکومت طاهریان نیز پایان یافت. از سوی دیگر، یعقوب لیث حکومت صفاریان را پی افکند و بخشهای بزرگی از [[ایران]] شامل سیستان، خراسان، کرمان، فارس و [[خوزستان]] را تسخیر کرد، اما موفق نشد بر طبرستان چیره شود<ref>[https://www.irna.ir/news/81440765/%D8%A7%D9%82%D8%AF%D8%A7%D9%85%D8%A7%D8%AA-%D9%8A%D8%B9%D9%82%D9%88%D8%A8-%D9%84%D9%8A%D8%AB-%D8%B5%D9%81%D8%A7%D8%B1%D9%8A-%D8%AC%D9%87%D8%AA-%D8%A7%D8%AD%D9%8A%D8%A7%D9%8A-%D8%A2%D9%8A%D9%8A%D9%86-%D9%85%D9%84%D9%83%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D9%8A-%D8%A7%D9%8A%D8%B1%D8%A7%D9%86%D9%8A سایت ایرنا]</ref>. | رویکرد عباسیان اغلب به علویان قهرآمیز بود و آزار آنان در عهد خلافت متوکل عباسی به اوج خود رسید. به دستور عبدالله بن یحیی بن خاقان، وزیر متوکل، در این هنگام حرم [[حسین بن علی (سید الشهدا)|امام حسین]] در [[کربلا]] به آب بسته شد و به کشتزار تبدیل گردید و وی شماری را گماشت تا زائران را به شهادت رسانند<ref>مهرآبادی، سرگذشت علویان طبرستان، ۱۳–۱۴</ref>. به واسطهٔ سیاستهای اداری، مالی و نظامی متوکل از جمله ولخرجی فراوان، بیثباتی مقامهای اداری و تغییر پایتخت از [[بغداد]] به [[سامرا]] و نیز چرخش مذهبی وی به سمت حنبلیان، خلافت تضعیف شده بود و با جان باختن وی در ۲۴۷ هجری (۸۶۱ میلادی) به دست غلامان ترک، زمینهٔ زوال قدرت عباسیان فراهم شد. پس از مرگ، متوکل رویکرد منتصر به علویها تغییر کرد و او خود را «شیعه» نامید. اما خلافت پایدار نبود؛ با درگرفتن جنگ داخلی در بغداد و سامرا طی یک دهه پس از مرگ متوکل که به کشته شدن چهار خلیفه انجامید، خلافت عباسی درعمل تکهتکه شد و دودمانهای بهنسبت مستقلی توسط قدرتهای نظامی محلی با عنوان «امیر» در جایجای سرزمینهای اسلامی برآمدند. این دودمانهای نوبنیاد مانند [[صفاریان]]، برخلاف امیران پیشین همچون [[طاهریان]]، در پی خودمختاری و مرکزگریزی بودند. محمد بن طاهر، واپسین فرمانروای حکومت نیمهمستقل طاهری از ۲۴۸–۲۵۹ ه.ق (۸۶۲–۸۷۲ م) بر [[خراسان]] حکم میراند، اما اندکاندک چیرگی بر دیگر مناطق ایران از جمله طبرستان را از دست داد. او در ۲۵۹ ه.ق به دست یعقوب لیث صفاری دستگیر و زندانی شد و با از میان رفتن او، حکومت طاهریان نیز پایان یافت. از سوی دیگر، یعقوب لیث حکومت صفاریان را پی افکند و بخشهای بزرگی از [[ایران]] شامل سیستان، خراسان، کرمان، فارس و [[خوزستان]] را تسخیر کرد، اما موفق نشد بر طبرستان چیره شود<ref>[https://www.irna.ir/news/81440765/%D8%A7%D9%82%D8%AF%D8%A7%D9%85%D8%A7%D8%AA-%D9%8A%D8%B9%D9%82%D9%88%D8%A8-%D9%84%D9%8A%D8%AB-%D8%B5%D9%81%D8%A7%D8%B1%D9%8A-%D8%AC%D9%87%D8%AA-%D8%A7%D8%AD%D9%8A%D8%A7%D9%8A-%D8%A2%D9%8A%D9%8A%D9%86-%D9%85%D9%84%D9%83%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D9%8A-%D8%A7%D9%8A%D8%B1%D8%A7%D9%86%D9%8A سایت ایرنا]</ref>. | ||
شرایط سیاسی و مذهبی در زمان خلافت معتمد عباسی (۲۵۶–۲۷۹ ه.ق /۸۷۶–۸۹۲ م) نیز بسیار پرچالش بود. این دوران به جهت سیاسی مصادف بود با عصر ضعف خلافت عباسیان؛ بدین صورت آنان از اعمال مؤثر حاکمیت خود جز در بخش محدودی از سرزمین عراق ناتوان بودند. در این دوره، کسان گوناگون در جایجای قلمرو عباسیان شوریده بودند و سرزمین مسلمانان دچار تجزیهٔ سیاسی شدهبود. معتمد عباسی، [[ | شرایط سیاسی و مذهبی در زمان خلافت معتمد عباسی (۲۵۶–۲۷۹ ه.ق /۸۷۶–۸۹۲ م) نیز بسیار پرچالش بود. این دوران به جهت سیاسی مصادف بود با عصر ضعف خلافت عباسیان؛ بدین صورت آنان از اعمال مؤثر حاکمیت خود جز در بخش محدودی از سرزمین عراق ناتوان بودند. در این دوره، کسان گوناگون در جایجای قلمرو عباسیان شوریده بودند و سرزمین مسلمانان دچار تجزیهٔ سیاسی شدهبود. معتمد عباسی، [[حسن بن علی (عسکری)]]، امام یازدهم شیعیان [[امامیه]] را که رقیبی بالقوه برای خلافت بهشمار میرفت، در سامرا زیر نظارت و مراقبت قرار داده و او را حتی از ملاقات با پیروانش نیز بازداشته بود<ref>Sachedina ۱۹۸۱، ص. 29</ref> <ref>Tabatabaee ۱۹۷۹، ص. ۲۰۹</ref>.از سوی دیگر، معتمد عباسی، خود، زیر سلطهٔ برادرش موفق بالله بود که فرماندهی سپاه را در اختیار داشت و دیوان را زیر تسلط داشت، بهطوریکه از ۸۸۲ م درعمل خلیفه تحت اسارت خانگی قرار داشت و قدرتی نداشت<ref>Chase 2010، ص. 323</ref>. | ||
== مهاجرت علویان به طبرستان و خیزشها == | == مهاجرت علویان به طبرستان و خیزشها == | ||
خط ۲۱۵: | خط ۲۱۵: | ||
== خشونت == | == خشونت == | ||
داعی کبیر، برخورد بسیار سختگیرانه با مخالفین خود داشت. داعی در دوران حکومت بر طبرستان بهشدت بر ناصبان (دشمنان علی بن ابیطالب و شیعیان) سختگیری میکرد. همچنین گزارشهایی از سختگیری او بر شیعیان امامی در منابع منعکس شدهاست که میتواند گواهی بر زیدیمسلک بودن او باشد. طبق آنچه از پارهای از گزارشها برداشت میشود، اهالی جرجان و طبرستان در اواسط قرن سوم تا قرن چهارم ه. ق، به [[مذهب امامیه]] گرایش داشتند<ref>جعفریان، تاریخ تشیع در ایران، صص۳-۴-۳۰۶</ref>. چنانچه در سنت رسمی زیدیه، وی را به عنوان [[امام]] نمیشناسند، که دلیلش احتمالاً همین رفتارهای خشونتآمیز او بودهاست. گروهی از زیدیان طبرستان به «ابوجعفر زُباره»، نیای خاندان بنوزباره نیشابور ساکن در [[مدینه]]، نامهای نوشته و با شکایت از رفتارهای داعی، از او خواستند تا برای امامت زیدیها به طبرستان رود. ابوجعفر زباره خواسته آنها را پذیرفت و بهسوی طبرستان آمد؛ اما در طبرستان با پیمانشکنی روبرو شد و در نبردهایی که میان وی با داعی درگرفت، شکست خورد. ابونصر بخاری در گزارشی میگوید «داعی به روزگار حکومتش گروهی از دانشمندان بزرگ و سادات برجسته و مهتران علوی را کشت.» همچنین در کتاب تاریخ [[قم]] از قتل «محمد بن علی خزری» توسط داعی و به وسیلهٔ زهر، سخن گفته شده. [[ | داعی کبیر، برخورد بسیار سختگیرانه با مخالفین خود داشت. داعی در دوران حکومت بر طبرستان بهشدت بر ناصبان (دشمنان علی بن ابیطالب و شیعیان) سختگیری میکرد. همچنین گزارشهایی از سختگیری او بر شیعیان امامی در منابع منعکس شدهاست که میتواند گواهی بر زیدیمسلک بودن او باشد. طبق آنچه از پارهای از گزارشها برداشت میشود، اهالی جرجان و طبرستان در اواسط قرن سوم تا قرن چهارم ه. ق، به [[مذهب امامیه]] گرایش داشتند<ref>جعفریان، تاریخ تشیع در ایران، صص۳-۴-۳۰۶</ref>. چنانچه در سنت رسمی زیدیه، وی را به عنوان [[امام]] نمیشناسند، که دلیلش احتمالاً همین رفتارهای خشونتآمیز او بودهاست. گروهی از زیدیان طبرستان به «ابوجعفر زُباره»، نیای خاندان بنوزباره نیشابور ساکن در [[مدینه]]، نامهای نوشته و با شکایت از رفتارهای داعی، از او خواستند تا برای امامت زیدیها به طبرستان رود. ابوجعفر زباره خواسته آنها را پذیرفت و بهسوی طبرستان آمد؛ اما در طبرستان با پیمانشکنی روبرو شد و در نبردهایی که میان وی با داعی درگرفت، شکست خورد. ابونصر بخاری در گزارشی میگوید «داعی به روزگار حکومتش گروهی از دانشمندان بزرگ و سادات برجسته و مهتران علوی را کشت.» همچنین در کتاب تاریخ [[قم]] از قتل «محمد بن علی خزری» توسط داعی و به وسیلهٔ زهر، سخن گفته شده. [[حسن بن علی (عسکری)]] نیز از کشتار داعی به علت خبرچینی زیدیان، شکوه کردهاست. ابن اسفندیار نیز گفتهاست داعی هر کسی که علاقهای به مسوّده داشت را به قتل میرساند. حتی سمعانی گزارشی دارد که یکی از اهالی استرآباد در زمان داعی حسن بن زید تمام اموالش را فروخت تا از ظلم او خلاص شده و به نیشابور کوچ کند<ref>معلمی، مصطفی، «مجموعه مقالات همایش بینالمللی تاریخ محلی مازندران–حکومت داعی کبیر در طبرستان و رویکرد دو گانگی در برخورد با مخالفان» صص 489و487</ref>.به گفته رابینو، داعی کبیر، پیش از آن که بمیرد، به دروغ خبر مرگ خود را در شهر آمل منتشر کرد و تشییع جنازهای برای خودش ترتیب داد و افرادی که از مرگ او شادمان شدهبودند و علیه حکومتش اقدام کردند را در مسجد جامع شهر محاصره کرده و به قتل رساند و اجسادشان را در گودالی در شرق مسجد انداخت که سالها به «مزار شهدا» معروف بودهاست<ref>رابینو، هاسنت لویی، مازندران و استرآباد، ترجمهٔ وحید مازندرانی، ص68</ref>. یکی از دلایل خشونت داعی کبیر و برادرش علیه دیگر علویان، احتمالاً ترس این دو از رقابت دیگر سادات برای رسیدن به حکومت و گرفتن جایگاهشان بودهاست. از آنجا که در مذهب زیدیه هر یک از سادات میتوانند با قیام علیه ظلم به مقام «امامت» دست یابند و وجود چند امام در یک زمانه نیز ممکن بودهاست، داعی و برادرش حتی نسبت به تمایلات احتمالی دیگر سادات عکسالعمل نشان میدادند<ref>معلمی، مصطفی، «مجموعه مقالات همایش بینالمللی تاریخ محلی مازندران–حکومت داعی کبیر در طبرستان و رویکرد دو گانگی در برخورد با مخالفان» ،ص499</ref>. | ||
== روابط با سایر دولتها == | == روابط با سایر دولتها == |