۸٬۲۰۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۲۴: | خط ۱۲۴: | ||
===فرقههای شبه صوفی=== | ===فرقههای شبه صوفی=== | ||
افزون بر این، ظهور و رواج فرقههای شبه صوفی ــ که گاه عقاید الحادی و انحرافی نیز داشتند ــ و پیدایش فرقههایی از درویشان دورهگرد خاکسار و جلالی، و درویشانی که از هند به ایران و دیگر سرزمینها در رفت و آمد بودند و با گدایی، پرسهزنی در گذرگاهها و مناقبخوانی، قصهگویی، مارگیری و معرکهآرایی در قهوهخانهها و میدانهای شهرها روزگار میگذرانیدند و عموماً معتاد به مواد مخدر گوناگون بودند، و نیز دعانویسی و ادعای احاطه بر علوم غریبه، و... بیش از پیش زمینۀ انحطاط تصوف را در این دوره فراهم آورد و موجب بدبینی فزایندۀ فقها و اهل شریعت نسبت به صوفیان، و نقد و طرد آنان گشت. | افزون بر این، ظهور و رواج فرقههای شبه صوفی ــ که گاه عقاید الحادی و انحرافی نیز داشتند ــ و پیدایش فرقههایی از درویشان دورهگرد خاکسار و جلالی، و درویشانی که از هند به ایران و دیگر سرزمینها در رفت و آمد بودند و با گدایی، پرسهزنی در گذرگاهها و مناقبخوانی، قصهگویی، مارگیری و معرکهآرایی در قهوهخانهها و میدانهای شهرها روزگار میگذرانیدند و عموماً معتاد به مواد مخدر گوناگون بودند، و نیز دعانویسی و ادعای احاطه بر علوم غریبه، و... بیش از پیش زمینۀ انحطاط تصوف را در این دوره فراهم آورد و موجب بدبینی فزایندۀ فقها و اهل شریعت نسبت به صوفیان، و نقد و طرد آنان گشت.<ref>زرینکوب، عبدالحسین، ج۱، ص۲۴۲-۲۴۴، دنبالۀ جستوجو در تصوف، تهران، ۱۳۶۲ش. - چهاردهی، نورالدین، ج۱، ص۱۰۱-۱۰۲، اسرار فرق خاکسار، تهران، ۱۳۶۹ش.</ref> | ||
==انتقاد و تکفیر علمای بزرگ== | ==انتقاد و تکفیر علمای بزرگ== | ||
خط ۱۳۰: | خط ۱۳۰: | ||
===شیخ بهایی=== | ===شیخ بهایی=== | ||
برای نمونه، شیخ بهایی که خود از بزرگترین فقها و عالمان آن دوره بود، به سبب تمایلات عرفانی (وی ظاهراً به طریقۀ نوربخشیه وابسته بوده است | برای نمونه، شیخ بهایی که خود از بزرگترین فقها و عالمان آن دوره بود، به سبب تمایلات عرفانی (وی ظاهراً به طریقۀ نوربخشیه وابسته بوده است<ref>معصومعلیشاه، محمدمعصوم، ج۳، ص۲۱۵، طرائق الحقایق، به کوشش محمدجعفر محجوب، تهران، ۱۳۴۵ش.</ref>) و تعظیم و تکریم بزرگان صوفیه در آثار خود به شدت مورد سرزنش سید نعمت الله جزائری قرار گرفت.<ref>معصومعلیشاه، محمدمعصوم، ج۱، ص۲۵۷-۲۵۸، طرائق الحقایق، به کوشش محمدجعفر محجوب، تهران، ۱۳۴۵ش.</ref> | ||
===ملاصدرا و فیض=== | ===ملاصدرا و فیض=== | ||
ملا صدرا و شاگرد او فیض کاشانی نیز به سبب گرایش به مشرب صوفیان و فیلسوفان، و نیز تمایل به وحدت وجود، به شدت مورد انتقاد قرار گرفتند. | ملا صدرا و شاگرد او فیض کاشانی نیز به سبب گرایش به مشرب صوفیان و فیلسوفان، و نیز تمایل به وحدت وجود، به شدت مورد انتقاد قرار گرفتند. <ref>بحرانی، یوسف، ج۱، ص۱۲۱-۱۲۲، لؤلؤة البحرین، به کوشش محمدصادق بحرالعلوم، نجف، ۱۳۸۶ق. - خوانساری، محمدباقر، ج۴، ص۱۲۲، روضاتالجنات، قم، ۱۳۹۰ش. - خوانساری، محمدباقر، ج۴، ص۱۴۶، روضاتالجنات، قم، ۱۳۹۰ش.</ref> | ||
در مقابل، ملا صدرا نیز با آنکه خود در کتاب کسر اصنام الجاهلیة فی کفر جماعة الصوفیة از احوال صوفیان زمانۀ خود انتقاد میکند، اما در تنها رسالۀ فارسیاش، یعنی سه اصل، تمایلات عرفانی خود را به روشنی نشان میدهد. | در مقابل، ملا صدرا نیز با آنکه خود در کتاب کسر اصنام الجاهلیة فی کفر جماعة الصوفیة از احوال صوفیان زمانۀ خود انتقاد میکند، اما در تنها رسالۀ فارسیاش، یعنی سه اصل، تمایلات عرفانی خود را به روشنی نشان میدهد. | ||
وی در این رساله از علمای ظاهر به سبب مخالفت با عارفان و درویشان انتقاد میکند و آنها را «دانشمندنمایان پر شر و فساد و متکلمان خارج از منطق و صواب» میخواند و به آنها هشدار میدهد که از انکار «حکمای بحق و صوفیه» و مخالفت با «سالکان و همراهان با صفا» بپرهیزند. | وی در این رساله از علمای ظاهر به سبب مخالفت با عارفان و درویشان انتقاد میکند و آنها را «دانشمندنمایان پر شر و فساد و متکلمان خارج از منطق و صواب» میخواند و به آنها هشدار میدهد که از انکار «حکمای بحق و صوفیه» و مخالفت با «سالکان و همراهان با صفا» بپرهیزند.<ref>صدرالدین شیرازی، محمد، ج۱، ص۹-۱۰، رسالۀ سه اصل، به کوشش سیدحسین نصر، تهران، ۱۳۶۰ش. - صدرالدین شیرازی، محمد، ج۱، ص۸۱-۸۷، رسالۀ سه اصل، به کوشش سیدحسین نصر، تهران، ۱۳۶۰ش. - صدرالدین شیرازی، محمد، ج۱، ص۱۱۶-۱۲۳، رسالۀ سه اصل، به کوشش سیدحسین نصر، تهران، ۱۳۶۰ش.</ref> | ||
آثار دیگر ملا صدرا از جمله الاسفار الاربعۀ وی نیز نشاندهندۀ میزان تأثیرپذیری او از تصوف و عارفان بزرگی چون محمد غزالی، ابن عربی و مولاناست. | آثار دیگر ملا صدرا از جمله الاسفار الاربعۀ وی نیز نشاندهندۀ میزان تأثیرپذیری او از تصوف و عارفان بزرگی چون محمد غزالی، ابن عربی و مولاناست.<ref>صدرالدین شیرازی، محمد، ج۱، ص۱۴، الاسفار الاربعة، قم، ۱۳۳۸ش. - صدرالدین شیرازی، محمد، ج۱، ص۱۹۸، الاسفار الاربعة، قم، ۱۳۳۸ش. - صدرالدین شیرازی، محمد، الاسفار الاربعة، ج۱، ص۲۶۶-۲۶۷، جم، قم، ۱۳۳۸ش.</ref> | ||
فیض کاشانی، شاگرد ملا صدرا نیز در آثار متعددی از جمله رسالة المحاکمه از جاهلان متصوفه انتقاد میکند و زشتیهای کردار آنان را که در حقیقت صوفینمایان عصر او هستند، بر میشمرد. | فیض کاشانی، شاگرد ملا صدرا نیز در آثار متعددی از جمله رسالة المحاکمه از جاهلان متصوفه انتقاد میکند و زشتیهای کردار آنان را که در حقیقت صوفینمایان عصر او هستند، بر میشمرد.<ref>فیض کاشانی، محسن، ج۱، ص۱۲۳-۱۲۶، رسالة محاکمة بین المتصوفة و غیرهم.</ref> | ||
===محمدتقی مجلسی=== | ===محمدتقی مجلسی=== | ||
محمدتقی مجلسی، پدر محمدباقر مجلسی نیز که از عالمان زمان خود بود، به سبب گرایشهای عرفانیاش به شدت مورد انتقاد علمای معاصر خود قرار گرفت. | محمدتقی مجلسی، پدر محمدباقر مجلسی نیز که از عالمان زمان خود بود، به سبب گرایشهای عرفانیاش به شدت مورد انتقاد علمای معاصر خود قرار گرفت. | ||
شهرت انتساب او به تصوف تا آنجا بود که فرزندش محمدباقر بسیار کوشید تا این نسبت را به نحوی توجیه کند. | شهرت انتساب او به تصوف تا آنجا بود که فرزندش محمدباقر بسیار کوشید تا این نسبت را به نحوی توجیه کند.<ref>تنکابنی، محمد، ج۱، ص۲۸۹، قصص العلماء، به کوشش محمدرضا برزگر خالقـی و عفت کرباسی، تهران، ۱۳۸۳ش. - معصومعلیشاه، محمدمعصوم، ج۱، ص۲۷۰، طرائق الحقایق، به کوشش محمدجعفر محجوب، تهران، ۱۳۴۵ش.</ref> | ||
محمدتقی رسالۀ تشویق السالکین را به فارسی نوشت و هدف از نوشتن آن را نشان دادن حقیقت عرفان و تصوف معرفی کرد تا به زعم او «شیعیان امیرالمؤمنین (ع) از این سعادت بینصیب نباشند». | محمدتقی رسالۀ تشویق السالکین را به فارسی نوشت و هدف از نوشتن آن را نشان دادن حقیقت عرفان و تصوف معرفی کرد تا به زعم او «شیعیان امیرالمؤمنین (ع) از این سعادت بینصیب نباشند». | ||
وی تا آنجا پیش رفت که از آداب و رسوم صوفیه همچون خانقاهنشینی، چلهنشینی، ذکر جلی و شنیدن آواز خوش دفاع کرد و اتهام بدعت در دین را شایستۀ صوفیه ندانست. | وی تا آنجا پیش رفت که از آداب و رسوم صوفیه همچون خانقاهنشینی، چلهنشینی، ذکر جلی و شنیدن آواز خوش دفاع کرد و اتهام بدعت در دین را شایستۀ صوفیه ندانست.<ref>مجلسی، محمدتقی، ج۱، ص۵، تشویق السالکین، به کوشش عبدالمجید عدل، تهران، ۱۳۷۵ش. - مجلسی، محمدتقی، ج۱، ص۲۰-۲۲، تشویق السالکین، به کوشش عبدالمجید عدل، تهران، ۱۳۷۵ش.</ref> | ||
==مذمومیت واژه صوفی== | ==مذمومیت واژه صوفی== | ||
در چنین زمینۀ سیاسی، اجتماعی و دینی خاص که در دورۀ صفویه و به ویژه در اواخر آن به وجود آمد، اندکاندک واژۀ «صوفی» معنای ناپسند و مذمومی یافت، چندان که نویسندگان آن دوره به تدریج از کاربرد آن پرهیز کردند و واژۀ «عرفان» را به جای آن به کار بردند، زیرا عرفان ــ که چیزی جز حقیقتِ تصوف نیست ــ حساسیت کمتری بر میانگیخت. | در چنین زمینۀ سیاسی، اجتماعی و دینی خاص که در دورۀ صفویه و به ویژه در اواخر آن به وجود آمد، اندکاندک واژۀ «صوفی» معنای ناپسند و مذمومی یافت، چندان که نویسندگان آن دوره به تدریج از کاربرد آن پرهیز کردند و واژۀ «عرفان» را به جای آن به کار بردند، زیرا عرفان ــ که چیزی جز حقیقتِ تصوف نیست ــ حساسیت کمتری بر میانگیخت. | ||
حاصل آنکه، در دورۀ صفویه گرچه تصوف رسمی و خانقاهی بسیار تضعیف شد و رو به افول نهاد، اما جستوجوی عرفانی و سلوک معنوی، خواه در قالب رابطۀ پیر و مرید، در طریقههایی که زندگی محتاطانه و سرکوبشدهای داشتند، و خواه در قالب گرایش فیلسوفان و حکیمان به مبانی عرفانی و میراث حکمی صوفیه و پرداختن به آن، یا گرایش فقیهان و متشرعان به زهد و عزلتگزینی، به حیات خود ادامه داد. | حاصل آنکه، در دورۀ صفویه گرچه تصوف رسمی و خانقاهی بسیار تضعیف شد و رو به افول نهاد، اما جستوجوی عرفانی و سلوک معنوی، خواه در قالب رابطۀ پیر و مرید، در طریقههایی که زندگی محتاطانه و سرکوبشدهای داشتند، و خواه در قالب گرایش فیلسوفان و حکیمان به مبانی عرفانی و میراث حکمی صوفیه و پرداختن به آن، یا گرایش فقیهان و متشرعان به زهد و عزلتگزینی، به حیات خود ادامه داد.<ref> زرینکوب، عبدالحسین، ج۱، ص۲۴۴-۲۶۶، دنبالۀ جستوجو در تصوف، تهران، ۱۳۶۲ش.</ref> | ||
=دورههای افشاریه و زندیه= | =دورههای افشاریه و زندیه= | ||
خط ۱۵۳: | خط ۱۵۳: | ||
==ادامه یافتن مخالفت== | ==ادامه یافتن مخالفت== | ||
پس از دورۀ صفویه، یعنی در دورههای افشاریه و زندیه، تصوف همچنان گرفتار همان فشارها و سرکوبها بود. | پس از دورۀ صفویه، یعنی در دورههای افشاریه و زندیه، تصوف همچنان گرفتار همان فشارها و سرکوبها بود. | ||
علما و فقها همچنان سرسختانه با تصوف مخالفت میکردند و تودۀ مردم را نیز به دشمنی با صوفیان بر میانگیختند. | علما و فقها همچنان سرسختانه با تصوف مخالفت میکردند و تودۀ مردم را نیز به دشمنی با صوفیان بر میانگیختند.<ref> زینالعابدین شیروانی، ریاض السیاحه، ج۱، ص۶۵۴-۶۵۵، به کوشش حامد ربانی، تهران، ۱۲۴۸ق. - معصومعلیشاه، محمدمعصوم، ج۳، ص۱۷۱، طرائق الحقایق، به کوشش محمدجعفر محجوب، تهران، ۱۳۴۵ش. - همایونی، مسعود، ج۱، ص۲۱، تاریخ سلسلههای نعمتاللٰهیه در ایران، تهران، ۱۳۵۵ش.</ref> | ||
==طریقههای فعال== | ==طریقههای فعال== | ||
خط ۱۶۰: | خط ۱۶۰: | ||
==نعمت اللهیه== | ==نعمت اللهیه== | ||
طریقۀ ذهبیه با پرهیز از رویارویی با فقها و علما، رعایت احتیاط و پیروی دقیق از اصول شریعت کوشید تا بدون مواجهه با سرکوب و تعقیب در شیراز به حیات خود ادامه دهد، و طریقۀ نعمت اللٰهیه با حرکتی احیاگرانه و پویا بر آن بود که تصوف را دوباره در ایران زنده کند. | طریقۀ ذهبیه با پرهیز از رویارویی با فقها و علما، رعایت احتیاط و پیروی دقیق از اصول شریعت کوشید تا بدون مواجهه با سرکوب و تعقیب در شیراز به حیات خود ادامه دهد، و طریقۀ نعمت اللٰهیه با حرکتی احیاگرانه و پویا بر آن بود که تصوف را دوباره در ایران زنده کند. | ||
از اینرو، شاه علیرضا دکنی (د ۸۶۰ق) که از مشایخ سلسلۀ نعمت اللٰهیۀ مقیم دکن بود، برای احیای تصوف و ترویج طریقۀ خود، و ظاهراً به دنبال واقعهای که در آن از سوی امام رضا (ع) مأمور به این کار شده بود، معصوم علیشاه را در اواخر دولت کریم خان زند به ایران فرستاد. | |||
دعوت معصوم علیشاه در ایران با استقبال طبقات مختلف مردم، از جمله اهل علم روبه رو شد و کسانی چون میرزا عبدالحسین، ملقب به فیض علیشاه، و پسر او میرزا محمدعلی اصفهانی، ملقب به نور علیشاه در حلقۀ مریدان وی درآمدند. | از اینرو، شاه علیرضا دکنی (د ۸۶۰ق) که از مشایخ سلسلۀ نعمت اللٰهیۀ مقیم دکن بود، برای احیای تصوف و ترویج طریقۀ خود، و ظاهراً به دنبال واقعهای که در آن از سوی امام رضا (ع) مأمور به این کار شده بود، معصوم علیشاه را در اواخر دولت کریم خان زند به ایران فرستاد.<ref>دیوان بیگی، احمد، ج۲، ص۱۰۳۶، حدیقة الشعراء، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، ۱۳۶۵ش. - هدایت، رضاقلی، ج۱، ص۴۳۸، ریاض العارفین، به کوشش مهرعلی گرکانی، تهران، ۱۳۴۴ش. - همایونی، مسعود، ج۱، ص۲۵-۲۶، تاریخ سلسلههای نعمتاللٰهیه در ایران، تهران، ۱۳۵۵ش. - همایونی، مسعود، ج۱، ص۳۶، تاریخ سلسلههای نعمتاللٰهیه در ایران، تهران، ۱۳۵۵ش.</ref> | ||
دعوت معصوم علیشاه در ایران با استقبال طبقات مختلف مردم، از جمله اهل علم روبه رو شد و کسانی چون میرزا عبدالحسین، ملقب به فیض علیشاه، و پسر او میرزا محمدعلی اصفهانی، ملقب به نور علیشاه در حلقۀ مریدان وی درآمدند.<ref> زینالعابدین شیروانی، حدائق السیاحه، ج۱، ص۲۷، تهران، ۱۳۴۸ش. - معصومعلیشاه، محمدمعصوم، ج۳، ص۱۷۰-۱۷۱، طرائق الحقایق، به کوشش محمدجعفر محجوب، تهران، ۱۳۴۵ش.</ref> | |||
اما این جریان که با کوششهای نور علیشاه به تدریج ابعاد گستردهتری مییافت، با واکنش فقها و حاکمان وقت روبهرو شد و در نتیجۀ آن، معصوم علیشاه و یارانش به دستور کریم خان از شیراز اخراج شدند و به اصفهان رفتند. | اما این جریان که با کوششهای نور علیشاه به تدریج ابعاد گستردهتری مییافت، با واکنش فقها و حاکمان وقت روبهرو شد و در نتیجۀ آن، معصوم علیشاه و یارانش به دستور کریم خان از شیراز اخراج شدند و به اصفهان رفتند. | ||
علی مراد خان زند، حاکم اصفهان نیز پس از چندی آنها را از آنجا راند و آنان پس از سفر به تهران، به مشهد رفتند و در آنجا معصوم علیشاه از راه هرات و کابل به هند بازگشت. | علی مراد خان زند، حاکم اصفهان نیز پس از چندی آنها را از آنجا راند و آنان پس از سفر به تهران، به مشهد رفتند و در آنجا معصوم علیشاه از راه هرات و کابل به هند بازگشت. | ||
نور علیشاه نیز همراه مشتاق علیشاه (از دیگر مریدان معصوم علیشاه) و یارانش، نخست به اصفهان و سپس به کرمان رفت. | نور علیشاه نیز همراه مشتاق علیشاه (از دیگر مریدان معصوم علیشاه) و یارانش، نخست به اصفهان و سپس به کرمان رفت. | ||
اما در کرمان مشتاق علیشاه به فتوای مجتهد و امام جمعۀ شهر کشته شد (۱۲۰۶ق) و نور علیشاه نیز نخست به شیراز گریخت و از آنجا به عتبات رفت و در کربلا بار دیگر با معصوم علیشاه که برای زیارت به آنجا آمده بود، دیدار کرد و این دو، چند سالی را در کنار یکدیگر ماندند. | اما در کرمان مشتاق علیشاه به فتوای مجتهد و امام جمعۀ شهر کشته شد (۱۲۰۶ق) و نور علیشاه نیز نخست به شیراز گریخت و از آنجا به عتبات رفت و در کربلا بار دیگر با معصوم علیشاه که برای زیارت به آنجا آمده بود، دیدار کرد و این دو، چند سالی را در کنار یکدیگر ماندند. | ||
پس از آن، معصوم علیشاه که قصد زیارت مشهد را داشت، در ۱۲۱۲ق/۱۷۹۷م به کرمانشاه آمد، اما در آنجا به فتوای آقا محمدعلی بهبهانی (کرمانشاهی) دستگیر و در رودخانۀ قرهسو غرق گردید و نور علیشاه نیز به موصل رفت و در آنجا، در همان سال درگذشت. | |||
پس از آن، معصوم علیشاه که قصد زیارت مشهد را داشت، در ۱۲۱۲ق/۱۷۹۷م به کرمانشاه آمد، اما در آنجا به فتوای آقا محمدعلی بهبهانی (کرمانشاهی) دستگیر و در رودخانۀ قرهسو غرق گردید و نور علیشاه نیز به موصل رفت و در آنجا، در همان سال درگذشت.<ref>دیوان بیگی، احمد، ج۳، ص۱۹۳۲-۱۹۳۳، حدیقة الشعراء، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، ۱۳۶۵ش. - معصومعلیشاه، محمدمعصوم، ج۳، ص۱۷۲-۱۷۵، طرائق الحقایق، به کوشش محمدجعفر محجوب، تهران، ۱۳۴۵ش. - معصومعلیشاه، محمدمعصوم، ج۳، ص۱۸۸-۱۹۰، طرائق الحقایق، به کوشش محمدجعفر محجوب، تهران، ۱۳۴۵ش. - حبیبآبادی، محمدعلی، ج۱، ص۴۴۷، مکارم الآثار، اصفهان، ۱۳۳۷ش.</ref> | |||
از آن پس تعقیب، آزار و قتل پیروان و وابستگان نور علیشاه در دورههای حکومت آقا محمدخان قاجار و فتحعلی شاه نیز ادامه یافت و سرانجام، در حکومت محمد شاه قاجار که حاجی میرزا آقاسی، از مریدان ملا عبدالصمد همدانی را به صدراعظمی گماشت، از شدت آن کاسته شد. | از آن پس تعقیب، آزار و قتل پیروان و وابستگان نور علیشاه در دورههای حکومت آقا محمدخان قاجار و فتحعلی شاه نیز ادامه یافت و سرانجام، در حکومت محمد شاه قاجار که حاجی میرزا آقاسی، از مریدان ملا عبدالصمد همدانی را به صدراعظمی گماشت، از شدت آن کاسته شد. | ||
در دورۀ حکومت ناصرالدین شاه نیز که نسبت به صوفیه موضعی همراه با مدارا داشت، جمعی از اعیان و اشراف، و حتی برخی از درباریان به حلقۀ ارادتمندان تصوف پیوستند. | در دورۀ حکومت ناصرالدین شاه نیز که نسبت به صوفیه موضعی همراه با مدارا داشت، جمعی از اعیان و اشراف، و حتی برخی از درباریان به حلقۀ ارادتمندان تصوف پیوستند. | ||
در این فاصله، طریقۀ نعمت اللٰهیه که در طی سالها در میان جانشینان نور علیشاه تقسیماتی پیدا کرده بود، دستخوش انشعابات دیگری گردید و سرانجام به شاخههای کوثریه، صفی علیشاهیه، گنابادیه، شمسیه و مونس علیشاهیه تقسیم گردید. | در این فاصله، طریقۀ نعمت اللٰهیه که در طی سالها در میان جانشینان نور علیشاه تقسیماتی پیدا کرده بود، دستخوش انشعابات دیگری گردید و سرانجام به شاخههای کوثریه، صفی علیشاهیه، گنابادیه، شمسیه و مونس علیشاهیه تقسیم گردید.<ref>فرزام، حمید، ج۱، ص۲۱۸-۲۱۹، شاه نعمتالله ولی، تهران، ۱۳۷۴ش. - زرینکوب، عبدالحسین، ج۱، ص۳۳۶-۳۴۷، دنبالۀ جستوجو در تصوف، تهران، ۱۳۶۲ش.</ref> | ||
===ذهبیه=== | ===ذهبیه=== | ||
خط ۱۷۷: | خط ۱۸۵: | ||
پس از او منصب ارشاد در این طریقه به میرزا عبدالنبی شریفی شیرازی (د ۱۲۳۱ق) رسید که با کمال التزام به شریعت و دوری از هیاهوهای زمانۀ خود، در ضمن برعهده داشتن تولیت بقعۀ شاهچراغ، به ارشاد مریدان میپرداخت. | پس از او منصب ارشاد در این طریقه به میرزا عبدالنبی شریفی شیرازی (د ۱۲۳۱ق) رسید که با کمال التزام به شریعت و دوری از هیاهوهای زمانۀ خود، در ضمن برعهده داشتن تولیت بقعۀ شاهچراغ، به ارشاد مریدان میپرداخت. | ||
پس از مرگ وی، پسرش میرزا ابوالقاسم، مشهور به میرزا بابا و راز شیرازی (د ۱۲۸۶ق)، و سپس پسر او جلالالدین محمد، مشهور به مجد الاشراف (د ۱۳۳۱ق) به خلافت رسیدند و بعد از درگذشت مجد الاشراف میان ذهبیه نیز انشعاباتی به وجود آمد. | پس از مرگ وی، پسرش میرزا ابوالقاسم، مشهور به میرزا بابا و راز شیرازی (د ۱۲۸۶ق)، و سپس پسر او جلالالدین محمد، مشهور به مجد الاشراف (د ۱۳۳۱ق) به خلافت رسیدند و بعد از درگذشت مجد الاشراف میان ذهبیه نیز انشعاباتی به وجود آمد.<ref> خاوری، اسدالله، ج۱، ص۲۹۰ بب، ذهبیه، تصوف علمی آثار ادبی، تهران، ۱۳۶۲ش. - زرینکوب، عبدالحسین، ج۱، ص۳۳۲-۳۳۶، دنبالۀ جستوجو در تصوف، تهران، ۱۳۶۲ش. - زرینکوب، عبدالحسین، ج۱، ص۳۴۷-۳۴۸، دنبالۀ جستوجو در تصوف، تهران، ۱۳۶۲ش.</ref> | ||
=طریقههای غیررسمی= | =طریقههای غیررسمی= | ||
خط ۱۸۴: | خط ۱۹۲: | ||
طبقات اول این گروه اغلب از علمای برجستۀ حوزۀ علمیۀ نجف بودند. | طبقات اول این گروه اغلب از علمای برجستۀ حوزۀ علمیۀ نجف بودند. | ||
آنان پیروی از استاد را در سیر و سلوک ضروری میشمارند و سلسلۀ معنوی خود را از طریق سید علی شوشتری به ملا قلی جولا و سید بحرالعلوم میرسانند. | آنان پیروی از استاد را در سیر و سلوک ضروری میشمارند و سلسلۀ معنوی خود را از طریق سید علی شوشتری به ملا قلی جولا و سید بحرالعلوم میرسانند. | ||
از شخصیتهای برجستۀ این گروه میتوان به آخوند ملا حسینقلی همدانی، حاج میرزا جواد آقا ملکی تبریزی، آقا سید احمد کربلایی تهرانی و سید قاضی تبریزی، استادِ علامۀ طباطبایی، اشاره کرد. | از شخصیتهای برجستۀ این گروه میتوان به آخوند ملا حسینقلی همدانی، حاج میرزا جواد آقا ملکی تبریزی، آقا سید احمد کربلایی تهرانی و سید قاضی تبریزی، استادِ علامۀ طباطبایی، اشاره کرد.<ref>حسنزادۀ آملی، حسن، ج۱، ص۲۵-۲۶، در آسمان معرفت، تهران، ۱۳۷۶ش. - حسنزادۀ آملی، حسن، ج۱، ص۳۹-۴۱، در آسمان معرفت، تهران، ۱۳۷۶ش. - حسینی تهرانی، محمدحسین، ج۱، ص۱۴۷، لب لباب، مشهد، ۱۴۱۹ق.</ref> | ||
=پانویس= | =پانویس= | ||
{{پانویس|3}} | {{پانویس|3}} |