۸۷٬۷۷۹
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۰: | خط ۲۰: | ||
== اعتقادات == | == اعتقادات == | ||
ابو حلمان قایل به «حلول» خداوند در صورتهای زیبا بود و هرگاه صورتی زیبا میدید به وی سجده میکرد. عبدالله بن علی سراج طوسی در کتاب «اللمع فی التصوف» نام او را ابوحلمان صوفی نوشته است. عبدالقاهر بغدادی مینویسد وی علاوه بر «حلول» قایل به «اباحه» بود و میگفت هر کسی خدای تعالی را بدانگونه که او باور دارد بشناسد، چیزی بر وی حرام نباشد و از هیچ کار بازداشته نشود و آنچه را که بخواهد بر وی گوارا و جایز باشد. بغدادی میگوید یکی از افراد این فرقه را دیدم که به جایز بودن «حلول خداوند» در بدنهای مردم به این آیه استناد میکرد: «فَإِذا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی فَقَعُوا لَهُ ساجِدِینَ». (سوره حجر، آیه 29) یعنی خداوند از آن روی به فرشتگان فرمود که به آدم سجده کنند که خود در تن او حلول کرده بود، زیرا آدم در زیباترین تناسب اندام آفریده شده بود، چنانکه فرمود: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ.» سوره تین، آیه 4.<ref>محمد جواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، ص 164 با ویرایش و اصلاح عبارات</ref>بنابر آنچه در منابع اسلامیآمده است، حلولیه بهطور کلی به حلول روح خدا در آدم و سپس در [[انبیا]]، تا [[علی(ع)]] و فرزندانش باور داشتند؛ اما هر طایفهای از آنها بر این باور بود که این روح بعد از علی(ع) و فرزندانش در شخص خاصی که آن طایفه منسوب به اوست، حلول کرده است. برخی از حلولیه منکر [[بهشت]]، [[جهنم]] و روز [[قیامت]] بودند و به حلال بودن تمام محرمات و اسقاط تکالیف باور داشتند و از این رو به اباحیگری متهم میشدند.<ref>سمعانی عبدالکریم، الانساب، بیروت، سال ۱۴۰۸ق، ج 2، ص 249</ref> <ref>بغدادی عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، به کوشش محمدزاهد کوثری، قاهره، ۱۳۶۷ق/ ۱۹۴۸م؛ ص 154</ref>اندیشمندان مسلمان ازآنرو حلمانیه را از جملۀ [[حلولیه]] به شمار آوردهاند که آنان نیز به دو باور شبیه به حلولیه شناخته میشوند. یکی از این دو باور، اعتقاد به حلول و امتزاج یا انتقال ارواح بود، به این معنا که خدا در سیما و صورت زیبارویان حلول میکند و تجسم مییابد. از اینرو، بنا بر قول بغدادی، ابوحلمان و پیروانش هر جا صورت زیبایی میدیدند، در مقابل آن سجده میکردند و میپنداشتند که خدا در آن حلول کرده است. باور دیگر، اعتقاد به اباحهگری بود، با این استدلال که اگر کسی خدا را با آن وصفی که او معتقد بود میشناخت و باور میداشت، چیزی بر او حرام نبود و از هیچ عملی بازداشته نمیشد و همه چیز بر او مباح، حلال و گوارا میگردید. | ابو حلمان قایل به «حلول» خداوند در صورتهای زیبا بود و هرگاه صورتی زیبا میدید به وی سجده میکرد. عبدالله بن علی سراج طوسی در کتاب «اللمع فی التصوف» نام او را ابوحلمان صوفی نوشته است. عبدالقاهر بغدادی مینویسد وی علاوه بر «حلول» قایل به «اباحه» بود و میگفت هر کسی خدای تعالی را بدانگونه که او باور دارد بشناسد، چیزی بر وی حرام نباشد و از هیچ کار بازداشته نشود و آنچه را که بخواهد بر وی گوارا و جایز باشد. بغدادی میگوید یکی از افراد این فرقه را دیدم که به جایز بودن «حلول خداوند» در بدنهای مردم به این آیه استناد میکرد: «فَإِذا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی فَقَعُوا لَهُ ساجِدِینَ». (سوره حجر، آیه 29) یعنی خداوند از آن روی به فرشتگان فرمود که به آدم سجده کنند که خود در تن او حلول کرده بود، زیرا آدم در زیباترین تناسب اندام آفریده شده بود، چنانکه فرمود: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ.» سوره تین، آیه 4.<ref>محمد جواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، ص 164 با ویرایش و اصلاح عبارات</ref>بنابر آنچه در منابع اسلامیآمده است، حلولیه بهطور کلی به حلول روح خدا در آدم و سپس در [[انبیا]]، تا [[علی بن ابیطالب|علی(ع)]] و فرزندانش باور داشتند؛ اما هر طایفهای از آنها بر این باور بود که این روح بعد از علی(ع) و فرزندانش در شخص خاصی که آن طایفه منسوب به اوست، حلول کرده است. برخی از حلولیه منکر [[بهشت]]، [[جهنم]] و روز [[قیامت]] بودند و به حلال بودن تمام محرمات و اسقاط تکالیف باور داشتند و از این رو به اباحیگری متهم میشدند.<ref>سمعانی عبدالکریم، الانساب، بیروت، سال ۱۴۰۸ق، ج 2، ص 249</ref> <ref>بغدادی عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، به کوشش محمدزاهد کوثری، قاهره، ۱۳۶۷ق/ ۱۹۴۸م؛ ص 154</ref>اندیشمندان مسلمان ازآنرو حلمانیه را از جملۀ [[حلولیه]] به شمار آوردهاند که آنان نیز به دو باور شبیه به حلولیه شناخته میشوند. یکی از این دو باور، اعتقاد به حلول و امتزاج یا انتقال ارواح بود، به این معنا که خدا در سیما و صورت زیبارویان حلول میکند و تجسم مییابد. از اینرو، بنا بر قول بغدادی، ابوحلمان و پیروانش هر جا صورت زیبایی میدیدند، در مقابل آن سجده میکردند و میپنداشتند که خدا در آن حلول کرده است. باور دیگر، اعتقاد به اباحهگری بود، با این استدلال که اگر کسی خدا را با آن وصفی که او معتقد بود میشناخت و باور میداشت، چیزی بر او حرام نبود و از هیچ عملی بازداشته نمیشد و همه چیز بر او مباح، حلال و گوارا میگردید. | ||
<ref>بغدادی عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، به کوشش محمدزاهد کوثری، قاهره، ۱۳۶۷ق/ ۱۹۴۸م؛ ص 156</ref> <ref>فروزانفر، بدیعالزمان، شرح مثنوی شریف، تهران، ۱۳۴۶ش ج 1 ص 30 و 31</ref> حلمانیه برای باور به حلول خدا در جسم انسان به آیهای از [[قرآن]] استناد میکردندکه در آن خداوند دربارۀ آدم میفرماید: «فَاِذا سُوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فیهِ مِنْ روحی فَقَعُوا لَهُ ساجِدینَ» (سوره حجرآیه ۲۹). به اعتقاد آنها، خداوند به این دلیل که در وجود آدم حلول کرده بود، به [[ملائکه]] امر فرمود تا بر او سجده کنند. <ref>بغدادی عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، به کوشش محمدزاهد کوثری، قاهره، ۱۳۶۷ق/ ۱۹۴۸م؛ ص 156 و 157</ref> باورهای دیگری چون اعتقاد به قدم ارواح و [[نسخ ارواح]]، و نیز جست وجوی عشق الهی در پس اشکهای معشوق و از ورای عشق به مخلوق نیز به ابوحلمان نسبت داده شده است.<ref>ابن عساکر، علی، تاریخ مدینة دمشق، به کوشش علی شیری، بیروت، ۱۴۱۷ق/ ۱۹۹۶م ج 66 ص 154</ref> | <ref>بغدادی عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، به کوشش محمدزاهد کوثری، قاهره، ۱۳۶۷ق/ ۱۹۴۸م؛ ص 156</ref> <ref>فروزانفر، بدیعالزمان، شرح مثنوی شریف، تهران، ۱۳۴۶ش ج 1 ص 30 و 31</ref> حلمانیه برای باور به حلول خدا در جسم انسان به آیهای از [[قرآن]] استناد میکردندکه در آن خداوند دربارۀ آدم میفرماید: «فَاِذا سُوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فیهِ مِنْ روحی فَقَعُوا لَهُ ساجِدینَ» (سوره حجرآیه ۲۹). به اعتقاد آنها، خداوند به این دلیل که در وجود آدم حلول کرده بود، به [[ملائکه]] امر فرمود تا بر او سجده کنند. <ref>بغدادی عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، به کوشش محمدزاهد کوثری، قاهره، ۱۳۶۷ق/ ۱۹۴۸م؛ ص 156 و 157</ref> باورهای دیگری چون اعتقاد به قدم ارواح و [[نسخ ارواح]]، و نیز جست وجوی عشق الهی در پس اشکهای معشوق و از ورای عشق به مخلوق نیز به ابوحلمان نسبت داده شده است.<ref>ابن عساکر، علی، تاریخ مدینة دمشق، به کوشش علی شیری، بیروت، ۱۴۱۷ق/ ۱۹۹۶م ج 66 ص 154</ref> | ||
خط ۲۷: | خط ۲۷: | ||
==پانویس== | |||
== پانویس == | |||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
{{فرق و مذاهب}} | {{فرق و مذاهب}} | ||
[[رده:فرق و مذاهب]] | [[رده:فرق و مذاهب]] |