پرش به محتوا

علوم قرآنی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۱۱۰: خط ۱۱۰:
=== اصول فقه ===
=== اصول فقه ===


از جمله مباحث علوم قرآنی شناخت گونه‌های مضمونی [[آیات]] از قبیل [[عام و خاص]]، [[مطلق و مقیّد]]، [[مجمل ومبیّن]] و... است که از جمله مسائل [[علم اصول]] به‌شمار می‌رود. هر چند نگاه [[اصولیان]] به این اقسام فقط به آیات [[قرآن]] اختصاص نیافته و شامل روایات نیز می‌شود. همچنین مبحث [[حجیّت]] [[ظواهر]] [[قرآن]] که در پاسخ به شبهات و دعاوی [[اخباریان]] در [[علم اصول]] [[فقه]] بحث و بررسی می‌شود درست یکی از مباحث علوم قرآنی است. نیز در مباحث [[حجّت]] از [[قرآن]] به‌طور نخستین منبع دین [[شناخت]] و[[اجتهاد]] یاد می‌شود. چنان‌که در برخورد [[قرآن]] با [[سنت]] از امکان تخصیص یا نسخ [[قرآن]] با سنت گفت‌وگو می‌شود و در مبحث ظنون - خاصه از این مسأله سخن به میان می‌آید که آیا اخبار آحاد در حوزه [[تفسیر]] [[آیات]] [[حجت]] است یا نه؟ در مباحث الفاظ مباحثی همچون [[حقیقت و مجاز]]، [[حجیت قول لغوی]]، [[اصالة‌الظهور]] و ضرورت پایبندی به ظواهر تا زمانی که قرینه برخلاف آن نباشد، در مباحث مقدماتی [[تفسیر]] باعنوان [[منطق]] فهم و [[تفسیر]] [[آیات]] کارآیی اساسی دارند؛ بنابراین، باید اذعان کرد که همگی یا جزو مباحث علوم قرآنی است یا با زاویه‌ای خاص‌تردر علوم قرآنی از آنها گفت‌وگو می‌شود. مباحثی که در کتاب‌های اصولی کهن همچون [[عدةالاصول]] [[شیخ طوسی]]، [[الذریعةالی‌اصول الشریعة (کتاب)|الذریعةالی‌اصول الشریعة]]، [[سید مرتضی علم‌الهدی|سیدمرتضی]]، [[الموافقات (کتاب)|الموافقات]]، [[شاطبی]]، [[المنخول]] و [[المستصفی]]، [[محمد غزالی|غزّالی]] و [[المحصول (کتاب)|المحصول]] رازی منعکس شده، به خوبی نشان‌دهنده تداخل بخشی از مباحث [[علم اصول]] با علوم قرآنی است. <ref>رک: نصیری، بی‌تا: ص 130-139.</ref>
از جمله مباحث علوم قرآنی شناخت گونه‌های مضمونی [[آیات]] از قبیل [[عام و خاص]]، [[مطلق و مقیّد]]، [[مجمل ومبیّن]] و... است که از جمله مسائل [[علم اصول]] به‌شمار می‌رود. هر چند نگاه [[اصولیان]] به این اقسام فقط به آیات [[قرآن]] اختصاص نیافته و شامل روایات نیز می‌شود. همچنین مبحث [[حجیّت]] [[ظواهر]] [[قرآن]] که در پاسخ به شبهات و دعاوی [[اخباریان]] در [[علم اصول]] [[فقه]] بحث و بررسی می‌شود درست یکی از مباحث علوم قرآنی است. نیز در مباحث [[حجّت]] از [[قرآن]] به‌طور نخستین منبع دین [[شناخت]] و[[اجتهاد]] یاد می‌شود. چنان‌که در برخورد [[قرآن]] با [[سنت]] از امکان تخصیص یا نسخ [[قرآن]] با سنت گفت‌وگو می‌شود و در مبحث ظنون - خاصه از این مسأله سخن به میان می‌آید که آیا اخبار آحاد در حوزه [[تفسیر]] [[آیات]] [[حجت]] است یا نه؟ در مباحث الفاظ مباحثی همچون [[حقیقت و مجاز]]، [[حجیت قول لغوی]]، [[اصالة‌الظهور]] و ضرورت پایبندی به ظواهر تا زمانی که قرینه برخلاف آن نباشد، در مباحث مقدماتی [[تفسیر]] باعنوان [[منطق]] فهم و [[تفسیر]] [[آیات]] کارآیی اساسی دارند؛ بنابراین، باید اذعان کرد که همگی یا جزو مباحث علوم قرآنی است یا با زاویه‌ای خاص‌تردر علوم قرآنی از آنها گفت‌وگو می‌شود. مباحثی که در کتاب‌های اصولی کهن همچون [[عدةالاصول (کتاب)|عدةالاصول]] [[محمد بن حسن طوسی|شیخ طوسی]]، [[الذریعةالی‌اصول الشریعة (کتاب)|الذریعةالی‌اصول الشریعة]]، [[سید مرتضی علم‌الهدی|سیدمرتضی]]، [[الموافقات (کتاب)|الموافقات]]، [[شاطبی]]، [[المنخول]] و [[المستصفی]]، [[محمد غزالی|غزّالی]] و [[المحصول (کتاب)|المحصول]] رازی منعکس شده، به خوبی نشان‌دهنده تداخل بخشی از مباحث [[علم اصول]] با علوم قرآنی است. <ref>رک: نصیری، بی‌تا: ص 130-139.</ref>


=== فقه ===
=== فقه ===
خط ۱۳۲: خط ۱۳۲:
دانش [[تفسیر]] درآن بخش که بر [[روایات]] مبتنی است -یعنی [[تفسیر]] اثری- همچنان بر بنیاد روش نقلی استوار است، مگر آن که در متن [[روایت]] دعاوی بر مبنای [[برهان]] و [[استدلال]] ارائه شده باشد که در این صورت بر روش عقلی استوار خواهد بود. حال باید درنظر داشت که در علوم و به‌ویژه [[علوم اسلامی]] مبتنی بر روش نقلی از چه ضوابط و معیارهایی می‌توان پیروی کرد؟ بخش عمده این ضوابط همان مبانی‌یی خواهد بود که در [[فقه الحدیث]] کارآیی دارد؛ به‌طور مثال، اعتبار بخشی از آموزه‌های نقلی در علوم قرآنی فرع استناد آن آموزه‌ها به معصوم است؛ به‌ویژه که گزاره نقلی دارای صبغه دینی نظیر [[تفسیر]] آیه‌ای از قرآن باشد. درست به همین سبب است که صاحب‌نظران علوم قرآنی [[شیعه]] ونیز شماری از عالمان [[اهل‌سنت]] در اعتبار [[روایات]] تفسیری نقل شده از [[صحابه]] و [[تابعان]] به‌جهت فقدان ویژگی [[عصمت]] درآنان تشکیک روا داشته‌اند.
دانش [[تفسیر]] درآن بخش که بر [[روایات]] مبتنی است -یعنی [[تفسیر]] اثری- همچنان بر بنیاد روش نقلی استوار است، مگر آن که در متن [[روایت]] دعاوی بر مبنای [[برهان]] و [[استدلال]] ارائه شده باشد که در این صورت بر روش عقلی استوار خواهد بود. حال باید درنظر داشت که در علوم و به‌ویژه [[علوم اسلامی]] مبتنی بر روش نقلی از چه ضوابط و معیارهایی می‌توان پیروی کرد؟ بخش عمده این ضوابط همان مبانی‌یی خواهد بود که در [[فقه الحدیث]] کارآیی دارد؛ به‌طور مثال، اعتبار بخشی از آموزه‌های نقلی در علوم قرآنی فرع استناد آن آموزه‌ها به معصوم است؛ به‌ویژه که گزاره نقلی دارای صبغه دینی نظیر [[تفسیر]] آیه‌ای از قرآن باشد. درست به همین سبب است که صاحب‌نظران علوم قرآنی [[شیعه]] ونیز شماری از عالمان [[اهل‌سنت]] در اعتبار [[روایات]] تفسیری نقل شده از [[صحابه]] و [[تابعان]] به‌جهت فقدان ویژگی [[عصمت]] درآنان تشکیک روا داشته‌اند.


حال اگر آموزه‌ای از علوم قرآنی که نه به صورت مستقیم، بلکه به صورتی غیرمستقیم صبغه دینی داشته باشد، نظیر اعلام [[مکی]] یا [[مدنی]] بودن [[سوره]] یا وقوع رخدادی خاص که در نزول [[آیه]] تأثیرگذار بوده است ([[روایات]] سبب نزول) و مواردی از این دست، آیا [[عصمت]] مروی عنه شرط است که دراین صورت گفتار [[صحابه]] و [[تابعان]] در این عرصه‌ها فاقد [[حجیت]] است یا [[عصمت]] مروی عنه شرط نیست که این مطلب جای بحث و گفت‌وگوی فراوان دارد. افزون بر میزان اعتبار گفتار مروی عنه اتصال یا انقطاع سند یا برخورداری روایان در سلسله سند از شرایط صحّت، نیز نقل نصّ [[روایت]] یا نقل به معنا، حضور عنصر [[تقیه]] یا عدم حضور آن در صدور [[روایت]] (مرجح جهتی) و معیارهای پذیرش روایات از جمله اصول و قواعدی است که در برخورد با گزاره‌های نقلی در علوم قرآنی باید مدنظر قرارگیرد؛ برای نمونه، عموم صاحب‌نظران علوم قرآنی روایات مرتبط با وحی [[قرآن]] همچون [[افسانه غرانیق]] و [[روایت]] [[ورقه‌ بن‌ نوفل]] را بر اساس مبانی روش نقلی نقد و بررسی کرده‌اند.
حال اگر آموزه‌ای از علوم قرآنی که نه به صورت مستقیم، بلکه به صورتی غیرمستقیم صبغه دینی داشته باشد، نظیر اعلام [[مکی]] یا [[مدنی]] بودن [[سوره]] یا وقوع رخدادی خاص که در نزول [[آیه]] تأثیرگذار بوده است ([[روایات]] سبب نزول) و مواردی از این دست، آیا [[عصمت]] مروی عنه شرط است که دراین صورت گفتار [[صحابه]] و [[تابعان]] در این عرصه‌ها فاقد حجیت است یا [[عصمت]] مروی عنه شرط نیست که این مطلب جای بحث و گفت‌وگوی فراوان دارد. افزون بر میزان اعتبار گفتار مروی عنه اتصال یا انقطاع سند یا برخورداری روایان در سلسله سند از شرایط صحّت، نیز نقل نصّ [[روایت]] یا نقل به معنا، حضور عنصر [[تقیه]] یا عدم حضور آن در صدور [[روایت]] (مرجح جهتی) و معیارهای پذیرش روایات از جمله اصول و قواعدی است که در برخورد با گزاره‌های نقلی در علوم قرآنی باید مدنظر قرارگیرد؛ برای نمونه، عموم صاحب‌نظران علوم قرآنی روایات مرتبط با وحی [[قرآن]] همچون [[افسانه غرانیق]] و [[روایت]] [[ورقه‌ بن‌ نوفل]] را بر اساس مبانی روش نقلی نقد و بررسی کرده‌اند.


روایاتی که ذیل قصص [[قرآن]] و در تبیین حلقه‌های مفقوده آنها رسیده نظیر روایات [[هاروت و ماروت]]، [[یاجوج و ماجوج|یأجوج و مأجوج]]، شرح امتحان‌ها و ابتلائات ایوب پیامبر علیه‌السلام، روایات ناظر به ماجرای [[داود]] علیه‌السلام که گاه از آنها به [[اسرائیلیات]] یاد می‌شود و از این جهت جزو مسائل علوم قرآنی به‌شمار می‌آیند، از این دست هستند.
روایاتی که ذیل قصص [[قرآن]] و در تبیین حلقه‌های مفقوده آنها رسیده نظیر روایات [[هاروت و ماروت]]، [[یاجوج و ماجوج|یأجوج و مأجوج]]، شرح امتحان‌ها و ابتلائات ایوب پیامبر علیه‌السلام، روایات ناظر به ماجرای [[داود]] علیه‌السلام که گاه از آنها به [[اسرائیلیات]] یاد می‌شود و از این جهت جزو مسائل علوم قرآنی به‌شمار می‌آیند، از این دست هستند.
خط ۱۴۹: خط ۱۴۹:


آیا چنان که بسیاری از صاحب‌نظران معتقدند آیاتی نظیر «'''یَا أَیُّهَا النَّاسُ انتم الفقرا الی الله والله هو الغنی الحمیدُ'''»  
آیا چنان که بسیاری از صاحب‌نظران معتقدند آیاتی نظیر «'''یَا أَیُّهَا النَّاسُ انتم الفقرا الی الله والله هو الغنی الحمیدُ'''»  
<ref>فاطر (35): 15</ref>، «'''أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَیْرِ شَیْ‌ءٍ أَمْ هُمُ الْخَالِقُونَ'''» <ref>طور (52):35</ref> <ref>برای تفصیل بیشتر ر. ک: سبحانی، 1411 ق: ج 1، ص 69</ref>، بر [[برهان]] [[امکان]] و آیاتی نظیر «'''هَلْ أَتَی عَلَی الْإِنسَانِ حِینٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ یَکُن شَیْئاً مَذْکُوراً'''» <ref>انسان (76): 1</ref> بر [[برهان]] حدوت ناظر نیست؟ <ref>رک: همان: ص 78. و نیز ر. ک، طباطبایی همان: ج 20، ص 120</ref>
<ref>فاطر (35): 15</ref>، «'''أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَیْرِ شَیْ‌ءٍ أَمْ هُمُ الْخَالِقُونَ'''» <ref>طور (52):35</ref> <ref>برای تفصیل بیشتر ر. ک: سبحانی، 1411 ق: ج 1، ص 69</ref>، بر برهان [[امکان]] و آیاتی نظیر «'''هَلْ أَتَی عَلَی الْإِنسَانِ حِینٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ یَکُن شَیْئاً مَذْکُوراً'''» <ref>انسان (76): 1</ref> بر برهان حدوت ناظر نیست؟ <ref>رک: همان: ص 78. و نیز ر. ک، طباطبایی همان: ج 20، ص 120</ref>


در [[روایات]] معصومان به‌ویژه در مباحث بینشی (عقاید) و ارزشی (اخلاقی) به‌ویژه در مناظرات [[اهل بیت|اهل‌بیت]] با ملحدان و زنادقه بر [[عقل]] و براهین عقلی تکیه شده است. <ref>برای نمونه ر. ک: کلینی، ج 1، ص 92.</ref>
در [[روایات]] معصومان به‌ویژه در مباحث بینشی (عقاید) و ارزشی (اخلاقی) به‌ویژه در مناظرات [[اهل بیت|اهل‌بیت]] با ملحدان و زنادقه بر [[عقل]] و براهین عقلی تکیه شده است. <ref>برای نمونه ر. ک: کلینی، ج 1، ص 92.</ref>
خط ۱۵۹: خط ۱۵۹:
از این پدیده باعنوان «بازی زبانی» یاد می‌شود که برای نخستین بار فیلسوف آلمانی ویتگنشتاین آنها را ارائه کرد. این درحالی بود که قرن‌ها پیشتر عالمان اصول فقه در شیعه و اهل‌سنت به قواعد زبان‌شناختی توجه داشته‌اند و تمام مباحث الفاظ در این دانش به نوعی ناظر به قواعد تحلیل زبانی است؛ به‌طور مثال، وقتی اصولی می‌گوید: کاربرد جمله‌های اخباری همچون «تعیدالصلوه» در انشا وبه معنای «أعدالصلوه» در [[روایات]] به صورت مجاز شایع است. <ref>مظفر، بی‌تا، ج 1، ص 114.</ref> در حقیقت در مقام بیان این نکته‌اند که شیوه غالب و رایج اهل‌بیت در بیان احکام انشائیه چنین بوده که آنها را به صورت احکام اخباری به‌کار می‌بردند.
از این پدیده باعنوان «بازی زبانی» یاد می‌شود که برای نخستین بار فیلسوف آلمانی ویتگنشتاین آنها را ارائه کرد. این درحالی بود که قرن‌ها پیشتر عالمان اصول فقه در شیعه و اهل‌سنت به قواعد زبان‌شناختی توجه داشته‌اند و تمام مباحث الفاظ در این دانش به نوعی ناظر به قواعد تحلیل زبانی است؛ به‌طور مثال، وقتی اصولی می‌گوید: کاربرد جمله‌های اخباری همچون «تعیدالصلوه» در انشا وبه معنای «أعدالصلوه» در [[روایات]] به صورت مجاز شایع است. <ref>مظفر، بی‌تا، ج 1، ص 114.</ref> در حقیقت در مقام بیان این نکته‌اند که شیوه غالب و رایج اهل‌بیت در بیان احکام انشائیه چنین بوده که آنها را به صورت احکام اخباری به‌کار می‌بردند.


ادبیات را نیز باید از نوع مباحث تحلیل زبانی دانست. با این توضیح، بخشی از مباحث علوم قرآنی که پیش‌تر آنها را مرتبط یا متداخل با [[اصول فقه]] دانسته‌ایم نظیر اصالت [[ظهور]]، [[حجیّت]] ظواهر [[قرآن]]، ونیز تمام مسائل ناظر به ادبیات [[قرآن]] نظیر واژه‌شناسی، [[صرف]]، [[نحو]]، [[معانی]]، [[بیان]] و [[بدیع]] را باید تابع روش تحلیل زبانی ارزیابی کرد.
ادبیات را نیز باید از نوع مباحث تحلیل زبانی دانست. با این توضیح، بخشی از مباحث علوم قرآنی که پیش‌تر آنها را مرتبط یا متداخل با [[اصول فقه]] دانسته‌ایم نظیر اصالت ظهور، حجیّت ظواهر [[قرآن]]، ونیز تمام مسائل ناظر به ادبیات [[قرآن]] نظیر واژه‌شناسی، [[صرف]]، [[نحو]]، [[معانی]]، [[بیان]] و [[بدیع]] را باید تابع روش تحلیل زبانی ارزیابی کرد.


روش تحلیل زبانی نه تابع عقل است، نه نقل؛ بلکه بر پایه قراردادها و کارکردها استوار است.
روش تحلیل زبانی نه تابع عقل است، نه نقل؛ بلکه بر پایه قراردادها و کارکردها استوار است.


از قراردادها و کارکردها در اصطلاح به «[[وضع تعیینی]]» یا «[[وضع تعیّنی]]» یاد می‌شود و همچنین عناوینی مثل عرف عام، عرف خاص، [[وضع لغوی]]، [[وضع شرعی]] یا متشرعی بر آن ناظر است؛ بنابراین؛ مهم‌ترین هدف در روش تحلیل زبانی، دستیابی به این قراردادها، کارکردها واثبات آنها است؛ برای مثال، باید از رهگذر کاربردها و کارکردهای واژه «جواز» درفلسفه و تعابیر [[فیلسوفان]] اثبات کرد که این واژه در [[فلسفه]] به معنای «[[امکان]]» و در برابر «[[وجوب]]» و «امتناع» است. درحالی به استناد کاربردها و کارکردهای واژه «جواز» در فقه و گفتار [[فقیهان]] می‌توان ثابت کرد که این واژه در [[فقه]] به مفهوم «[[اباحه]]» دربرابر «[[حرمت]]» است. بر همین اساس، مباحث علوم قرآنی مرتبط با ادبیات و نیز مرتبط با مباحث الفاظ [[اصول فقه]] تابع روش تحلیل زبانی است؛ برای مثال، وقتی قرار شد در علوم قرآنی درباره معنا و ریشه واژه «[[قرآن]]» گفت‌وگو شود، باید با مراجعه به آرای واژه‌شناسان و کارکرد این واژه در لغت عرب، [[قرآن]] و [[روایات]] به پاسخ آن دست یافت یا اگر صاحب‌نظری در علوم قرآنی درصدد اثبات [[حجیّت ظواهر]] [[قرآن]] باشد، باز با استناد به روش تحلیل‌زبانی باید از این مقدمات کمک بگیرد که [[قرآن]] در تفهیم و تفاهم همسو و همصدا با قواعد تخاطب و محاوره که از جمله این قواعد تکیه بر ظواهر است، با مردم به گفت‌وگو پرداخته است.<ref>[http://qoranshenakht.nashriyat.ir/node/13 علوم قرآن؛ چیستی، چرایی و چگونگی]، علی اوسط باقری</ref>
از قراردادها و کارکردها در اصطلاح به «وضع تعیینی» یا «وضع تعیّنی» یاد می‌شود و همچنین عناوینی مثل عرف عام، عرف خاص، وضع لغوی، وضع شرعی یا متشرعی بر آن ناظر است؛ بنابراین؛ مهم‌ترین هدف در روش تحلیل زبانی، دستیابی به این قراردادها، کارکردها واثبات آنها است؛ برای مثال، باید از رهگذر کاربردها و کارکردهای واژه «جواز» درفلسفه و تعابیر [[فیلسوفان]] اثبات کرد که این واژه در [[فلسفه]] به معنای «[[امکان]]» و در برابر «[[وجوب]]» و «امتناع» است. درحالی به استناد کاربردها و کارکردهای واژه «جواز» در فقه و گفتار [[فقیهان]] می‌توان ثابت کرد که این واژه در [[فقه]] به مفهوم «[[اباحه]]» دربرابر «[[حرمت]]» است. بر همین اساس، مباحث علوم قرآنی مرتبط با ادبیات و نیز مرتبط با مباحث الفاظ [[اصول فقه]] تابع روش تحلیل زبانی است؛ برای مثال، وقتی قرار شد در علوم قرآنی درباره معنا و ریشه واژه «[[قرآن]]» گفت‌وگو شود، باید با مراجعه به آرای واژه‌شناسان و کارکرد این واژه در لغت عرب، [[قرآن]] و [[روایات]] به پاسخ آن دست یافت یا اگر صاحب‌نظری در علوم قرآنی درصدد اثبات [[حجیت ظواهر|حجیّت ظواهر]] [[قرآن]] باشد، باز با استناد به روش تحلیل‌زبانی باید از این مقدمات کمک بگیرد که [[قرآن]] در تفهیم و تفاهم همسو و همصدا با قواعد تخاطب و محاوره که از جمله این قواعد تکیه بر ظواهر است، با مردم به گفت‌وگو پرداخته است.<ref>[http://qoranshenakht.nashriyat.ir/node/13 علوم قرآن؛ چیستی، چرایی و چگونگی]، علی اوسط باقری</ref>


== پانویس ==
== پانویس ==
Writers، confirmed، مدیران
۸۸٬۰۰۹

ویرایش