۲۱٬۸۸۹
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
<div class="wikiInfo">[[پرونده:علی بن موسی الرضا.jpg|بندانگشتی|ضریح مطهر امام رضا( | <div class="wikiInfo">[[پرونده:علی بن موسی الرضا.jpg|بندانگشتی|ضریح مطهر امام رضا (علیهالسلام)]] | ||
{| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ | | {| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ | | ||
!نام | !نام | ||
خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
=رضا= | =رضا= | ||
علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابیطالب، کنیهاش، ابوالحسن و مشهورترین لقبش رضا است. در روایتی از امام جواد (ع) آمده است که این لقب از سوی خداوند به پدرش داده شده است؛<ref>صدوق، عیون اخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۱، ص۱۳</ref> ولی برخی منابع گفتهاند مأمون لقب رضا را به او داد.<ref>مفید، الارشاد، ۱۳۷۲ش، ج۲، ص۲۶۱؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ۱۳۷۹ق، ج۴، ص۳۶۳</ref> صابر، صدیق، رضی و وفی از دیگر القاب آن حضرت است.<ref>ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ۱۳۷۹ق، ج۴، ص۳۶۶و۳۶۷؛ امین، سیدمحسن، اعیان الشیعة، ۱۴۱۸ق، ج۲، ص۵۴۵</ref> در برخی روایات او عالم آل محمد نامیده شده است.<ref>مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۴۹، ص۱۰۰</ref> نقل شده است که امام کاظم (ع) به فرزندانش میگفت: «برادر شما علی بن موسی، عالم آل محمد است.»<ref>طبرسی، اعلام الوری باعلام الهدی، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۶۴</ref> همچنین امام جواد (ع) در زیارت امام رضا( | علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابیطالب، کنیهاش، ابوالحسن و مشهورترین لقبش رضا است. در روایتی از امام جواد (ع) آمده است که این لقب از سوی خداوند به پدرش داده شده است؛<ref>صدوق، عیون اخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۱، ص۱۳</ref> ولی برخی منابع گفتهاند مأمون لقب رضا را به او داد.<ref>مفید، الارشاد، ۱۳۷۲ش، ج۲، ص۲۶۱؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ۱۳۷۹ق، ج۴، ص۳۶۳</ref> صابر، صدیق، رضی و وفی از دیگر القاب آن حضرت است.<ref>ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ۱۳۷۹ق، ج۴، ص۳۶۶و۳۶۷؛ امین، سیدمحسن، اعیان الشیعة، ۱۴۱۸ق، ج۲، ص۵۴۵</ref> در برخی روایات او عالم آل محمد نامیده شده است.<ref>مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۴۹، ص۱۰۰</ref> نقل شده است که امام کاظم (ع) به فرزندانش میگفت: «برادر شما علی بن موسی، عالم آل محمد است.»<ref>طبرسی، اعلام الوری باعلام الهدی، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۶۴</ref> همچنین امام جواد (ع) در زیارت امام رضا (علیهالسلام) او را امام رئوف خطاب کرده است.<ref>مجلسی، بحارالانوار، ج۹۹، ص۵۵</ref> لقب امام رئوف در بین شیعیان شهرت بسیار دارد<ref>[https://www.khabaronline.ir/news/390873/%DA%86%D8%B1%D8%A7%D8%A7%D9%85%D8%A7%D%5%D8%B1%D8%B6%D8%A7-%D8%B9-%D8%B1%D8%A7-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D8%B1%D8%A6%D9%88%D9%81-%D9%85%DB%8C-%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%86%D8%AF-%D8%AA%D9%88%D8%B6%DB%8C%D8%AD%D8%A7%D8%AA-%D8%A2%DB%8C%D8%AA-%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87-%D8%B4%D8%A8%DB%8C%D8%B1%DB%8C «چرا امام رضا را رئوف مینامند؟ توضیحات آیتالله شبیری زنجانی»]</ref> | ||
=تولد= | =تولد= | ||
زادروزش را پنجشنبه یا جمعه ۱۱ ذیالقعده، یا ذیالحجه و یا ربیع الاول سال ۱۴۸ یا ۱۵۳ق نقل کردهاند.<ref>فضل الله، تحلیلی از زندگانی امام رضا ( | زادروزش را پنجشنبه یا جمعه ۱۱ ذیالقعده، یا ذیالحجه و یا ربیع الاول سال ۱۴۸ یا ۱۵۳ق نقل کردهاند.<ref>فضل الله، تحلیلی از زندگانی امام رضا (علیهالسلام)، ۱۳۷۷ش، ص۴۳</ref> کلینی<ref>کلینی، الکافی، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۴۸۶</ref> و بیشتر علما و و مورخین<ref>نگاه کنید به: مفید، الارشاد، ۱۳۷۲ش، ج۲، ص۲۴۷؛ عاملی، الحیاة السیاسیة للامام الرضا، ۱۴۳۰ق، ص۱۶۸</ref> سال تولدش را ۱۴۸ق نقل کردهاند. | ||
=مادر= | =مادر= | ||
مادر امام رضا( | مادر امام رضا (علیهالسلام) کنیزی از اهالی نوبه بوده است<ref>طبرسی، اعلام الوری، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۴۰</ref> که با نامهای مختلفی از او یاد شده است. گفته شده است هنگامی که امام کاظم(ع) او را خریداری کرد، نام تُکتَم را برای وی برگزید<ref>جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ۱۳۸۱ش، ص۴۲۵</ref> و وقتی امام رضا (علیهالسلام) را به دنیا آورد، امام کاظم(ع) او را طاهره نامید.<ref>صدوق، عیون اخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۱، ص۱۴</ref> شیخ صدوق گفته است که عدهای نام مادر امام رضا (علیهالسلام) را سَکَن نوبیه روایت کردهاند. همچنین اروی، نجمه، سمانه، نیز نامیده شده است و کنیهاش ام البنین بوده است. صدوق، عیون اخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۱، ص۱5 | ||
در روایتی آمده که مادر امام رضا( | در روایتی آمده که مادر امام رضا (علیهالسلام) کنیزی پاک و پرهیزگار به نام نجمه بود که حمیده مادر امام کاظم(ع) وی را خریداری و به پسرش بخشید و بعد از ولادت حضرت رضا (علیهالسلام) او را طاهره نامید. »<ref>صدوق، عیون اخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۱، ص۱6</ref> | ||
=همسران و فرزندان= | =همسران و فرزندان= | ||
همسر امام رضا سَبیکه نام داشت<ref>صدوق، عیون اخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۱، ص41</ref> که گفته شده از خاندان ماریه قبطیه همسر پیامبر(ص)، بوده است.<ref>طبرسی، اعلام الوری باعلام الهدی، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۹۱</ref> | همسر امام رضا سَبیکه نام داشت<ref>صدوق، عیون اخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۱، ص41</ref> که گفته شده از خاندان ماریه قبطیه همسر پیامبر(ص)، بوده است.<ref>طبرسی، اعلام الوری باعلام الهدی، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۹۱</ref> | ||
در برخی از منابع تاریخی، همسر دیگری نیز برای امام رضا( | در برخی از منابع تاریخی، همسر دیگری نیز برای امام رضا (علیهالسلام) ذکر شده است: مأمون به امام رضا (علیهالسلام) پیشنهاد داد که با دخترش «ام حبیب» یا «ام حبیبه» ازدواج کند و امام نیز پذیرفت.<ref>کلینی، الکافی، دارالکتب الاسلامیه، ج۱، ص۴۹۲</ref> طبری این ازدواج را در حوادث سال ۲۰۲ق یاد میکند.<ref>یافعی، مرآة الجنان، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۱۰</ref> گفتهاند که هدف مأمون از این کار، نزدیکی بیشتر به امام رضا (علیهالسلام) و نفوذ به خانه وی جهت اطلاع از برنامههایش بوده است.<ref>طبری، تاریخ الطبری، ج۷، ص۱۴۹</ref> سیوطی نیز، از ازدواج دختر مأمون با امام رضا (علیهالسلام) یاد میکند؛ ولی اسم آن دختر را ذکر نمیکند.<ref>القرشی، حیاة الامام علی بن موسی الرضا، ۱۴۲۹ق، ج۲، ص۴۰۸</ref> | ||
درباره تعداد و اسامی فرزندان امام رضا اختلاف است. شیخ مفید، غیر از محمد بن علی فرزندی برای وی نمیشناسد.<ref>سیوطی، تاریخ الخلفاء، ۱۴۲۵ق، ص۲۲۶</ref> ابن شهرآشوب و طبرسی، نیز بر همین عقیدهاند.<ref>مفید، الارشاد، ۱۳۷۲ش، ج۲، ص۲۷۱</ref> برخی، از دختری به نام فاطمه برای وی سخن گفتهاند.<ref>ر. ک: فضل الله، تحلیلی از زندگانی امام رضا ( | درباره تعداد و اسامی فرزندان امام رضا اختلاف است. شیخ مفید، غیر از محمد بن علی فرزندی برای وی نمیشناسد.<ref>سیوطی، تاریخ الخلفاء، ۱۴۲۵ق، ص۲۲۶</ref> ابن شهرآشوب و طبرسی، نیز بر همین عقیدهاند.<ref>مفید، الارشاد، ۱۳۷۲ش، ج۲، ص۲۷۱</ref> برخی، از دختری به نام فاطمه برای وی سخن گفتهاند.<ref>ر. ک: فضل الله، تحلیلی از زندگانی امام رضا (علیهالسلام)، ۱۳۷۷ش، ص۴۴</ref>برخی، فرزندان ایشان را پنج پسر و یک دختر نوشتهاند، به نامهای محمد قانع، حسن، جعفر، ابراهیم، حسین و عایشه.<ref>ر. ک: قمی، منتهی الآمال، ۱۳۷۹ش، ص۱۷۲۵-۱۷۲۶</ref> سبط بن جوزی برای وی چهار پسر به نامهای محمد (ابوجعفر ثانی)، جعفر، ابومحمد حسن، ابراهیم، و یک دختر، بدون ذکر اسم، یاد میکند.<ref>فضل الله، تحلیلی از زندگانی امام رضا (علیهالسلام)، ۱۳۷۷ش، ص۴۴</ref> گفته شده فرزندی از آن حضرت که دو سال یا کمتر داشته در قزوین دفن شده است و گفته میشود که امامزاده حسین کنونی قزوین همان است. بنابر روایتی امام در سال ۱۹۳ به این شهر مسافرتی داشته است.<ref>سبط ابن جوزی، تذکرة الخواص، منشورات الشریف الرضی، ص۱۲۳</ref> | ||
امام رضا( | امام رضا (علیهالسلام) پس از شهادت پدرش [[موسی بن جعفر (کاظم)]](ع) در سال ۱۸۳ق امامت را عهدهدار شد؛ مدت امامت آن حضرت ۲۰ سال (۱۸۳-۲۰۳ق) بود که با خلافت هارون الرشید (۱۰ سال)، امین (حدود ۵ سال)، مأمون (۵ سال) همزمان شد.<ref>جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ۱۳۸۱ش، ص۴۲۶</ref> | ||
راویانی همچون داود بن کثیر رقی، محمد بن اسحاق بن عمار، علی بن یقطین، نعیم قابوسی، حسین بن مختار، زیاد بن مروان، المخزومی، داود بن سلیمان، نصر بن قابوس، داود بن زربی، یزید بن سلیط و محمد بن سنان، احادیثی از موسی بن جعفر(ع) درباره امامت امام رضا( | راویانی همچون داود بن کثیر رقی، محمد بن اسحاق بن عمار، علی بن یقطین، نعیم قابوسی، حسین بن مختار، زیاد بن مروان، المخزومی، داود بن سلیمان، نصر بن قابوس، داود بن زربی، یزید بن سلیط و محمد بن سنان، احادیثی از موسی بن جعفر(ع) درباره امامت امام رضا (علیهالسلام) نقل کردهاند. <ref>طبرسی، اعلام الوری باعلام الهدی، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۴۱-۴۲</ref> | ||
همچنین مقبولیت امام رضا ( | همچنین مقبولیت امام رضا (علیهالسلام) در میان شیعیان و برتری علمی و اخلاقی وی را، ثابت کننده امامت او میدانند. هرچند که وضعیت مسأله امامت در اواخر زندگی موسی بن جعفر(ع) بسیار پیچیده بود؛ اما بیشتر اصحاب امام کاظم(ع) جانشینی امام رضا (علیهالسلام) را پذیرفتند.<ref>مفید، الارشاد، ۱۳۷۲ش، ج۲، ص۲۴۸</ref> | ||
=گرایش شیعیان= | =گرایش شیعیان= | ||
پس از شهادت امام کاظم (ع)، بیشتر شیعیان با توجه به وصیت امام (ع) و دلایل و شواهد دیگر، امامت فرزند ایشان، علی بن موسی الرضا ( | پس از شهادت امام کاظم (ع)، بیشتر شیعیان با توجه به وصیت امام (ع) و دلایل و شواهد دیگر، امامت فرزند ایشان، علی بن موسی الرضا (علیهالسلام) را پذیرفتند و وی را به عنوان امام هشتم تأیید نمودند. این دسته که بزرگان اصحاب امام کاظم (ع) را هم شامل میشد، به نام قطعیه مشهور شدند؛<ref>جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ۱۳۸۱ش، ص۴۲۷</ref> ولی گروه دیگری از اصحاب امام هفتم (ع) از پذیرفتن امامت علی بن موسی الرضا (علیهالسلام) سرباز زده و در امامت حضرت موسی بن جعفر (ع) توقف کردند که به همین جهت واقفیه (یا واقفه) نامیده شدند.<ref>نوبختی، فرق الشیعه، ۱۳۵۵ق، ص۷۹</ref> واقفیه معتقد بودند که امام کاظم (ع)، مهدی موعود است که در غیبت به سر میبرد و بازخواهد گشت.<ref>نوبختی، فرق الشیعه، ۱۳۵۵ق، ص81</ref> | ||
== جایگاه امام در مدینه == | == جایگاه امام در مدینه == | ||
امام رضا( | امام رضا (علیهالسلام) تا پیش از سفر به خراسان در مدینه زندگی میکرد و از جایگاه ویژهای در میان مردم برخوردار بود. خود امام در گفتگویی که با مأمون درباره ولایتعهدی داشت، در توصیف این دوره گفته است: | ||
همانا ولایت عهدی هیچ امتیازی را بر من نیفزود. هنگامی که من در مدینه بودم فرمان من در شرق و غرب نافذ بود و وقتی سوار بر مرکب خود، از کوچههای مدینه عبور میکردم، کسی عزیرتر از من نبود.<ref>نوبختی، فرق الشیعه، ۱۳۵۵ق، ص81و82</ref> | همانا ولایت عهدی هیچ امتیازی را بر من نیفزود. هنگامی که من در مدینه بودم فرمان من در شرق و غرب نافذ بود و وقتی سوار بر مرکب خود، از کوچههای مدینه عبور میکردم، کسی عزیرتر از من نبود.<ref>نوبختی، فرق الشیعه، ۱۳۵۵ق، ص81و82</ref> | ||
خط ۸۶: | خط ۸۶: | ||
=سفر به خراسان= | =سفر به خراسان= | ||
هجرت امام رضا( | هجرت امام رضا (علیهالسلام) از مدینه به مرو در سال ۲۰۰ <ref>طبرسی، اعلام الوری باعلام الهدی، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۶۴</ref> یا ۲۰۱ قمری<ref>عرفانمنش، جغرافیای تاریخی هجرت امام رضا علیهالسلام از مدینه تا مرو، ص۱۸</ref> بود. به گزارش یعقوبی مأمون، امام رضا را از مدینه به خراسان آورد و فرستاده وی جهت آوردن حضرت به خراسان، رجاء بن ابیضحاک خویشاوند فضل بن سهل بود. حضرت را از راه بصره آوردند تا به مرو رسید.<ref>جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ۱۳۸۱ش، ص۴۲۶</ref> به عقیده برخی مأمون مسیر مشخصی برای سفر امام رضا به مرو انتخاب کرد تا آن حضرت از مراکز شیعهنشین عبور نکند، زیرا از اجتماع شیعیان بر گرد امام میترسید. او دستور داد تا حضرت را از مسیر کوفه نیاورند بلکه از طریق بصره، خوزستان و فارس، به نیشابور بیاورند.<ref>یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ۱۳۷۸ش، ج۲، ص۴۶۵</ref> | ||
مسیر حرکت طبق کتاب اطلس شیعه چنین بوده است: مدینه، نقره، هوسجه، نباج، حفر ابوموسی، بصره، اهواز، بهبهان، اصطخر، ابرقوه، ده شیر (فراشاه)، یزد، خرانق، رباط پشت بام، نیشابور، قدمگاه، ده سرخ، طوس، سرخس، مرو.<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۱۳۸۱ش، ج۱۸، ص۱۲۴</ref> به گزارش شیخ مفید مأموران مأمون، امام رضا ( | مسیر حرکت طبق کتاب اطلس شیعه چنین بوده است: مدینه، نقره، هوسجه، نباج، حفر ابوموسی، بصره، اهواز، بهبهان، اصطخر، ابرقوه، ده شیر (فراشاه)، یزد، خرانق، رباط پشت بام، نیشابور، قدمگاه، ده سرخ، طوس، سرخس، مرو.<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۱۳۸۱ش، ج۱۸، ص۱۲۴</ref> به گزارش شیخ مفید مأموران مأمون، امام رضا (علیهالسلام) و برخی از بنیهاشم را از مسیر بصره به مرو آوردند. مأمون آنها را در خانهای و امام رضا را در خانهای دیگر جای داد و او را اکرام کرد.<ref>جعفریان، اطلس شیعه، ۱۳۸۷، ص۹۵</ref> | ||
=بیان حدیث سلسلة الذهب= | =بیان حدیث سلسلة الذهب= | ||
خط ۹۴: | خط ۹۴: | ||
اللَّه جَلَّ جَلَالُهُ یقُولُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی قَالَ فَلَمَّا مَرَّتِ الرَّاحِلَةُ نَادَانَا بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا | اللَّه جَلَّ جَلَالُهُ یقُولُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی قَالَ فَلَمَّا مَرَّتِ الرَّاحِلَةُ نَادَانَا بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا | ||
...خداوند جل جلاله میفرماید: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» دژ من است، پس هرکس که در دژ من درآید از عذابم در امان است. چون مرکب به راه افتاد [امام رضا](ع) گفت: [البته] با شرایطش و من جزو شرایط آنم.<ref>ابن بابویه، کتاب التوحید، ص۴۹</ref>. | ...خداوند جل جلاله میفرماید: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» دژ من است، پس هرکس که در دژ من درآید از عذابم در امان است. چون مرکب به راه افتاد [امام رضا](ع) گفت: [البته] با شرایطش و من جزو شرایط آنم.<ref>ابن بابویه، کتاب التوحید، ص۴۹</ref>. | ||
اسحاق بن راهویه میگوید: وقتی امام رضا( | اسحاق بن راهویه میگوید: وقتی امام رضا (علیهالسلام) در سفر به خراسان به نیشابور رسید، شماری از مُحدِّثان عرض کردند: ای پسر پیغمبر از شهر ما تشریف میبرید و برای ما حدیثی بیان نمیفرمایید؟ پس از این تقاضا، حضرت سرش را از کجاوه بیرون آورد و فرمود: | ||
شنیدم از پدرم موسی بن جعفر که فرمود شنیدم از پدرم جعفر بن محمّد که فرمود شنیدم از پدرم محمّد بن علی که فرمود شنیدم از پدرم علی بن الحسین که فرمود شنیدم از پدرم حسین بن علی فرمود شنیدم از پدرم امیرالمؤمنین علی بن أبیطالب که فرمود شنیدم از رسول خدا که فرمود شنیدم از جبرئیل که گفت شنیدم از پروردگار عزّ و جلّ فرمود: «کلمه «لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ» دژ و حصار من است. پس هر کس داخل دژ و حصار من شود، از عذاب من ایمن خواهد بود.» پس هنگامی که مَرکب حضرت حرکت کرد با آواز بلند فرمود با شروط آن و من یکی از آن شروط هستم.<ref>مفید، الارشاد، ۱۳۷۲ش، ج۲، ص۲۵۹</ref> | شنیدم از پدرم موسی بن جعفر که فرمود شنیدم از پدرم جعفر بن محمّد که فرمود شنیدم از پدرم محمّد بن علی که فرمود شنیدم از پدرم علی بن الحسین که فرمود شنیدم از پدرم حسین بن علی فرمود شنیدم از پدرم امیرالمؤمنین علی بن أبیطالب که فرمود شنیدم از رسول خدا که فرمود شنیدم از جبرئیل که گفت شنیدم از پروردگار عزّ و جلّ فرمود: «کلمه «لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ» دژ و حصار من است. پس هر کس داخل دژ و حصار من شود، از عذاب من ایمن خواهد بود.» پس هنگامی که مَرکب حضرت حرکت کرد با آواز بلند فرمود با شروط آن و من یکی از آن شروط هستم.<ref>مفید، الارشاد، ۱۳۷۲ش، ج۲، ص۲۵۹</ref> | ||
بیان این حدیث را در نیشابور یکی از مهمترین و مستندترین حوادث مسیر حرکت امام رضا( | بیان این حدیث را در نیشابور یکی از مهمترین و مستندترین حوادث مسیر حرکت امام رضا (علیهالسلام) میدانند.<ref>صدوق، معانی الاخبار،۱۴۰۳ق، ص۳۷۱</ref> | ||
=ولایتعهدی مأمون= | =ولایتعهدی مأمون= | ||
پس از استقرار امام در مرو، مأمون قاصدی به خانه امام رضا فرستاد و به وی پیشنهاد داد که من میخواهم خودم را از خلافت خلع کنم و آن را به تو بسپارم ولی امام به شدت با این کار مخالفت کرد. امام در پاسخ مأمون گفت: «اگر حکومت حق توست، نمیتـوانی به کس دیگر ببخشی و اگر متعلق به تو نیست، شایستگی بخشـش آن را نـداری»<ref>فضل الله، تحلیلی از زندگانی امام رضا ( | پس از استقرار امام در مرو، مأمون قاصدی به خانه امام رضا فرستاد و به وی پیشنهاد داد که من میخواهم خودم را از خلافت خلع کنم و آن را به تو بسپارم ولی امام به شدت با این کار مخالفت کرد. امام در پاسخ مأمون گفت: «اگر حکومت حق توست، نمیتـوانی به کس دیگر ببخشی و اگر متعلق به تو نیست، شایستگی بخشـش آن را نـداری»<ref>فضل الله، تحلیلی از زندگانی امام رضا (علیهالسلام)، ۱۳۷۷ش، ص۱۳۳</ref> محققان معتقدند این پاسخ امام اساس مشروعیت خلافت مأمون را زیر سوال برد.<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳، ج۴۹، ص۱۲۹</ref>سید جعفر مرتضی عاملی نیز معتقد است اساسا مأمون جدیتی در پیشنهاد خلافت به امام رضا (علیهالسلام) نداشت. وی مباحث گستردهای را مطرح ساخته و در نهایت این پیشنهاد مأمون را تلاشی برای تثبیت خلافت خود وی ارزیابی میکند.<ref>رک: درخشه، حسینی فائق، «سیره سیاسی امام رضا (علیهالسلام) در برخورد با حکومت جور»، ص۲۱</ref> پس از این، مأمون خواست که ولایت عهدی پس از خودش را به امام واگذار نماید. باز با مخالفت شدید امام مواجه شد. در این هنگام مأمون سخنی با شائبه تهدید به زبان آورد و در این میان گفت: عمر بن خطاب، شورا را در شش نفر قرار داد (ر. ک: شورای شش نفره) که یکی از آنان جد تو امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب بود. عمر شرط کرد هرکدام از آنان مخالفت کرد گردنش زده شود. چارهای نیست جز اینکه آنچه از تو میخواهم بپذیری که من گزیری از آن نمییابم. امام (ع) پاسخ داد: پس من میپذیرم بدین شرط که نه فرمان دهم و نه بازدارم، نه فتوا دهم و نه قضاوت کنم، نه کسی را به کاری گمارم و نه عزل کنم و نه چیزی را از جایگاهش تغییر دهم. مأمون، شرط او را پذیرفت.<ref>رک: عاملی، الحیاة السیاسیه للامام الرضا (علیهالسلام)، ۱۴۱۶ق، ص۲۸۶</ref> | ||
بدین طریق، مأمون در روز دوشنبه هفتم رمضان سال ۲۰۱ق. با امام رضا به عنوان ولیعهد پس از خود بیعت کرد و مردم را به جای لباس سیاه<ref>لباسی که ابومسلم خراسانی و یارانش میپوشیدند که شاید به تقلید از رنگ پرچم پیامبر(ص) یا به نشانه سوگ شهدای اهل بیت پیامبر (ص) بوده است. (دائرة المعارف تشیع، ج۱، ۱۳۶۶، صص۴۴۰-۴۳۹)</ref>، سبزپوش کرد و فرمان آن را به اطراف و نواحی نوشت و برای امام رضا ( | بدین طریق، مأمون در روز دوشنبه هفتم رمضان سال ۲۰۱ق. با امام رضا به عنوان ولیعهد پس از خود بیعت کرد و مردم را به جای لباس سیاه<ref>لباسی که ابومسلم خراسانی و یارانش میپوشیدند که شاید به تقلید از رنگ پرچم پیامبر(ص) یا به نشانه سوگ شهدای اهل بیت پیامبر (ص) بوده است. (دائرة المعارف تشیع، ج۱، ۱۳۶۶، صص۴۴۰-۴۳۹)</ref>، سبزپوش کرد و فرمان آن را به اطراف و نواحی نوشت و برای امام رضا (علیهالسلام) بیعت گرفت و به نام وی بر منبرها خطبه خواندند و دینار و درهم به نامش سکه زدند و کسی نماند که لباس سبز نپوشد مگر اسماعیل بن جعفر بن سلیمان بن علی هاشمی.<ref>مفید، الارشاد، ۱۳۷۲ش، ج۲، ص۲۵۹</ref> | ||
=مناظرات= | =مناظرات= | ||
مأمون پس از آوردن امام رضا( | مأمون پس از آوردن امام رضا (علیهالسلام) به مرو، جلسات علمی متعددی با حضور علمای گوناگون تشکیل داد. در این جلسات، مذکرات زیادی میان امام و دیگران صورت میگرفت که به طور عمده درباره مسائل اعتقادی و فقهی بود. بخشی از این مذاکرات را طبرسی در کتاب احتجاج فراهم آورده است.<ref>یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ۱۳۷۸ش، ج۲، ص۴۶۵</ref>برخی از این مناظرات [یا احتجاجات] از این قرارند:<ref>جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ۱۳۸۱ش، ص۴۴۲</ref> | ||
مناظره امام رضا در باب [[توحید]] | مناظره امام رضا در باب [[توحید]] | ||
خط ۱۱۶: | خط ۱۱۶: | ||
مناظره امام رضا با رأس الجالوت | مناظره امام رضا با رأس الجالوت | ||
مناظره امام رضا با عالم زرتشتی | مناظره امام رضا با عالم زرتشتی | ||
مناظره امام رضا ( | مناظره امام رضا (علیهالسلام) با عمران صابی | ||
مأمون میخواست با کشاندن امام به بحث، تصوری را که عامه مردم درباره ائمه اهلبیت علیهمالسلام داشتند و آنان را صاحب علم خاص مثلاً «علم لدنّی» میدانستند، از بین ببرد.<ref>ر. ک: طبرسی، الاحتجاج، ۱۴۰۳ق، ج۲، ص۳۹۶ به بعد</ref> صدوق دراینباره میگوید: مأمون اندیشمندان سطح بالای هر فرقه را در مقابل امام قرار میداد تا حجت آن حضرت را به وسیله آنان از اعتبار بیندازد و این به جهت حسد او نسبت به امام و منزلت علمی و اجتماعی او بود. اما هیچ کس با آن حضرت روبه رو نمیشد جز آن که به فضل او اقرار کرده و به حجتی که از طرف امام علیه او اقامه میشود، ملتزم میگردید.<ref>جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ۱۳۸۱ش، ص۴۴۲</ref> | مأمون میخواست با کشاندن امام به بحث، تصوری را که عامه مردم درباره ائمه اهلبیت علیهمالسلام داشتند و آنان را صاحب علم خاص مثلاً «علم لدنّی» میدانستند، از بین ببرد.<ref>ر. ک: طبرسی، الاحتجاج، ۱۴۰۳ق، ج۲، ص۳۹۶ به بعد</ref> صدوق دراینباره میگوید: مأمون اندیشمندان سطح بالای هر فرقه را در مقابل امام قرار میداد تا حجت آن حضرت را به وسیله آنان از اعتبار بیندازد و این به جهت حسد او نسبت به امام و منزلت علمی و اجتماعی او بود. اما هیچ کس با آن حضرت روبه رو نمیشد جز آن که به فضل او اقرار کرده و به حجتی که از طرف امام علیه او اقامه میشود، ملتزم میگردید.<ref>جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ۱۳۸۱ش، ص۴۴۲</ref> | ||
خط ۱۲۳: | خط ۱۲۳: | ||
=نماز عید= | =نماز عید= | ||
پس از عقد ولایتعهدی (در ۷ رمضان سال ۲۰۱) چون عید (ظاهراً عید فطر سال ۲۰۱ق) رسید مأمون از امام خواست تا نماز عید بخواند، اما امام بر مبنای شرایطی که در ابتدای ولایتعهدی با مأمون ذکر کرده بود از پذیرش اقامه نماز عید عذر خواست. مأمون اصرار کرد و امام ناچار قبول کرد و فرمود: پس من همچون رسول خدا(ص) به نماز خواهم رفت. مأمون نیز پذیرفت. مردم انتظار داشتند که امام رضا ( | پس از عقد ولایتعهدی (در ۷ رمضان سال ۲۰۱) چون عید (ظاهراً عید فطر سال ۲۰۱ق) رسید مأمون از امام خواست تا نماز عید بخواند، اما امام بر مبنای شرایطی که در ابتدای ولایتعهدی با مأمون ذکر کرده بود از پذیرش اقامه نماز عید عذر خواست. مأمون اصرار کرد و امام ناچار قبول کرد و فرمود: پس من همچون رسول خدا(ص) به نماز خواهم رفت. مأمون نیز پذیرفت. مردم انتظار داشتند که امام رضا (علیهالسلام) مانند خلفا با آداب و رسوم خاصی از خانه خارج شود، اما دیدند که ایشان با پای برهنه در حالیکه تکبیر میگوید به راه افتاد. امیران که با لباس رسمی و معمولِ اینگونه مراسم آمده بودند، با دیدن این وضع، یکباره از اسبها فرود آمده و کفشها را از پا درآوردند و با گریه و تکبیرگویان پشت سر امام به راه افتادند. امام در هر قدم که میرفت سه بار تکبیر میگفت. | ||
گفتهاند که فضل به مأمون گفت: اگر امام رضا بدین صورت به مصلّا(محل برپایی نماز) برسد، مردم فریفته او میشوند، بهتر آن است که از او بخواهی برگردد. پس مأمون فردی را فرستاد و از امام خواست که برگردد. آن حضرت کفش خود را به پا کرد و سوار بر مرکب شد و بازگشت.<ref>جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ۱۳۸۱ش، ص۴۴۲-۴۴۳؛ نیز نگاه کنید به: صدوق، عیون اخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۲، ص۱۷۲</ref> | گفتهاند که فضل به مأمون گفت: اگر امام رضا بدین صورت به مصلّا(محل برپایی نماز) برسد، مردم فریفته او میشوند، بهتر آن است که از او بخواهی برگردد. پس مأمون فردی را فرستاد و از امام خواست که برگردد. آن حضرت کفش خود را به پا کرد و سوار بر مرکب شد و بازگشت.<ref>جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ۱۳۸۱ش، ص۴۴۲-۴۴۳؛ نیز نگاه کنید به: صدوق، عیون اخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۲، ص۱۷۲</ref> | ||
خط ۱۲۹: | خط ۱۲۹: | ||
=شهادت= | =شهادت= | ||
شهادت علیبنموسی (ع) را جمعه یا دوشنبه آخر ماه صفر، یا ۱۷ صفر، یا ۲۱ رمضان، یا ۱۸ جمادیالاولی، یا ۲۳ ذیالقعده، یا آخر آن، در سال ۲۰۲، یا ۲۰۳، یا ۲۰۶ نقل کردهاند.<ref>جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ۱۳۸۱ش، ص۴۴۳-۴۴۴</ref>کلینی، وفات او را در ماه صفر سال ۲۰۳ق. در ۵۵ سالگی ذکر میکند.<ref>فضل الله، تحلیلی از زندگانی امام رضا ( | شهادت علیبنموسی (ع) را جمعه یا دوشنبه آخر ماه صفر، یا ۱۷ صفر، یا ۲۱ رمضان، یا ۱۸ جمادیالاولی، یا ۲۳ ذیالقعده، یا آخر آن، در سال ۲۰۲، یا ۲۰۳، یا ۲۰۶ نقل کردهاند.<ref>جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ۱۳۸۱ش، ص۴۴۳-۴۴۴</ref>کلینی، وفات او را در ماه صفر سال ۲۰۳ق. در ۵۵ سالگی ذکر میکند.<ref>فضل الله، تحلیلی از زندگانی امام رضا (علیهالسلام)، ۱۳۷۷ش، ص۴۳</ref> طبق نظر بیشتر علماء و مورخین سال شهادت امام رضا، ۲۰۳ق. بوده است.<ref>کلینی، الکافی، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۴۸۶</ref>طبرسی روز شهادت را در آخر ماه صفر نقل میکند.<ref>عاملی، الحیاة السیاسیة للامام الرضا، ۱۴۳۰ق، ص۱۶۹</ref> | ||
در تعداد سالهای زندگی علی بنموسی نیز با توجه به اختلاف در تاریخ ولادت و شهادت او، از ۴۷ سال تا ۵۷ سال گفته شده است.<ref>طبرسی، اعلام الوری باعلام الهدی، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۴۱</ref> طبق قول مشهور در تاریخ ولادت و وفات وی، سن امام رضا در هنگام شهادت ۵۵ سال بوده است. | در تعداد سالهای زندگی علی بنموسی نیز با توجه به اختلاف در تاریخ ولادت و شهادت او، از ۴۷ سال تا ۵۷ سال گفته شده است.<ref>طبرسی، اعلام الوری باعلام الهدی، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۴۱</ref> طبق قول مشهور در تاریخ ولادت و وفات وی، سن امام رضا در هنگام شهادت ۵۵ سال بوده است. | ||
همچنین نقل قولهای متفاوتی در چگونگی شهادت امام رضا( | همچنین نقل قولهای متفاوتی در چگونگی شهادت امام رضا (علیهالسلام) ذکر شده است: | ||
در تاریخ یعقوبی آمده است، مأمون در سال ۲۰۲ق از مرو رهسپار عراق شد و ولیعهدش رضا ( | در تاریخ یعقوبی آمده است، مأمون در سال ۲۰۲ق از مرو رهسپار عراق شد و ولیعهدش رضا (علیهالسلام) و وزیرش فضل بن سهل ذوالریاستین همراه وی بودند.<ref>ر. ک: القرشی، حیاة الامام علی بن موسی الرضا، ۱۴۲۹ق، ج۲، ص۵۰۳-۵۰۴</ref> چون به طوس رسیدند، امام رضا (علیهالسلام) در قریهای که به آن نوقان گفته میشود، در اول سال ۲۰۳ق وفات کرد و بیماری آن حضرت بیش از سه روز نبود و گفته شده که علی بن هشام انار مسمومی به او خورانید و مأمون بر وی سخت بیتابی نشان داد. یعقوبی در ادامه مینویسد: «خبر داد مرا ابوالحسن بن ابی عباد و گفت: مأمون را دیدم که قبایی سفید در برداشت و در (تشییع) جنازه رضا سربرهنه میان دو قائمه نعش پیاده میرفت و میگفت؛ یا اباالحسن پس از تو به که دلخوش باشم؟ و سه روز نزد قبرش اقامت گزید و هر روز قرصی نان و مقداری نمک برای او میآوردند و خوراکش همان بود، سپس در روز چهارم بازگشت».<ref>یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ۱۳۷۸ش، ج۲، ص۴۶۹</ref> | ||
شیخ مفید نقل میکند مأمون، عبدالله بن بشیر را امر کرد که ناخنهایش را نگیرد تا درازتر از حد معمول شود و سپس چیزی شبیه تمر هندی بدو داده تا با دستانش خمیر کند. آنگاه مأمون پیش امام رضا ( | شیخ مفید نقل میکند مأمون، عبدالله بن بشیر را امر کرد که ناخنهایش را نگیرد تا درازتر از حد معمول شود و سپس چیزی شبیه تمر هندی بدو داده تا با دستانش خمیر کند. آنگاه مأمون پیش امام رضا (علیهالسلام) رفته و عبدالله را صدا زده و از او خواسته است که با دستانش آب انار بگیرد و سپس آن را به امام رضا (علیهالسلام) نوشانید و این سبب وفات حضرت پس از دو روز شده است.<ref>یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ۱۳۷۸ش، ج۲، ص۴71</ref> | ||
شیخ صدوق روایاتی را بدین مضمون نقل میکند که در بعضی از آنها سم در انگور ذکر شده است و در بعضی، هم در انگور و هم در انار آمده است.<ref>مفید، الارشاد، ۱۳۷۲ش، ج۲، ص۲۷۰</ref> سید جعفر مرتضی عاملی، شش نظر را درباره درگذشت امام رضا( | شیخ صدوق روایاتی را بدین مضمون نقل میکند که در بعضی از آنها سم در انگور ذکر شده است و در بعضی، هم در انگور و هم در انار آمده است.<ref>مفید، الارشاد، ۱۳۷۲ش، ج۲، ص۲۷۰</ref> سید جعفر مرتضی عاملی، شش نظر را درباره درگذشت امام رضا (علیهالسلام) ذکر میکند.<ref>ر. ک: صدوق، عیون اخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۲، ص۲۴۵</ref> | ||
ابن حِبّان از محدثان و رجال شناسان قرن چهارم هجری، ذیل نام «علی بن موسی الرضا» مینویسد: علی بن موسی الرضا به وسیله سمی که مأمون به وی خوراند، رحلت یافت. این حادثه در روز شنبه سال ۲۰۳ق. بود.<ref>ر. ک: عاملی، زندگی سیاسی هشتمین امام، ۱۳۸۱ش، ص۲۰۲-۲۱۲</ref> | ابن حِبّان از محدثان و رجال شناسان قرن چهارم هجری، ذیل نام «علی بن موسی الرضا» مینویسد: علی بن موسی الرضا به وسیله سمی که مأمون به وی خوراند، رحلت یافت. این حادثه در روز شنبه سال ۲۰۳ق. بود.<ref>ر. ک: عاملی، زندگی سیاسی هشتمین امام، ۱۳۸۱ش، ص۲۰۲-۲۱۲</ref> | ||
در مورد علت قتل امام رضا ( | در مورد علت قتل امام رضا (علیهالسلام) توسط مأمون، دلایل مختلفی ذکر شده است: غلبه امام بر علمای مختلف در جلسات مناظره،<ref>ابن حبان، الثقات، ۱۴۰۲ق، ج۸، ص۴۵۶-۴۵۷؛ جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ۱۳۷۶ش، ص۴۶۰</ref> استقبال پرشور مردم از امامت امام در مراسم نماز عید مأمون از این حادثه احساس خطر کرد و متوجه شد دادن ولایت عهدی به امام، اوضاع را علیه وی سختتر کرده است. از این رو، مراقبانی برای آن حضرت گمارد تا مبادا اقدامی بر ضد مأمون انجام دهد.<ref>جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ۱۳۷۶ش، ص۴۴۳</ref> امام از مأمون وحشتی نداشت و در اکثر اوقات به او چنان جواب میداد که ناراحتش میکرد. این وضع نیز باعث خشم مأمون و زیادتر شدن دشمنی وی نسبت به حضرت میشد، هرچند آشکار نمیکرد.<ref>جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ۱۳۷۶ش، ص۴۴4</ref> چنانکه نقل شده هنگامی که مأمون از خبر یکی از فتوحات نظامیاش خوشحالی میکرد، امام رضا (علیهالسلام) به او گفت: «ای امیر مؤمنان، از خدا بترس درباره امت محمد(ص) و آنچه که خدا به تو واگذار کرده است. تو امور مسلمین را تضییع کردهای و...»<ref>جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ۱۳۷۶ش، ص۴۴۴-۴۴۵</ref> | ||
=حرم امام رضا ( | =حرم امام رضا (علیهالسلام)= | ||
پس از شهادت امام رضا( | پس از شهادت امام رضا (علیهالسلام)، مأمون، او را در خانه حمید بن قحطبه طائی (بقعه هارونیه) در روستای سناباد، دفن کرد.<ref>عطاردی، مسند الامام الرضا، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۸۴-۸۵</ref> امروزه حرم رضوی، در ایران و در شهر مشهد مقدس واقع است و سالانه زیارتگاه میلیونها مسلمان از کشورهای مختلف است.<ref>مفید، الارشاد، ۱۳۷۲ش، ج۲، ص۲۷۱ | ||
</ref> | </ref> | ||
=سیره رضوی= | =سیره رضوی= | ||
خط ۱۴۹: | خط ۱۴۹: | ||
== سیره عبادی == | == سیره عبادی == | ||
در سیره عملی امام رضا( | در سیره عملی امام رضا (علیهالسلام) آمده است که آن حضرت در مناظرات علمی که بزرگان ادیان و فرق در آن حضور داشتند، به مجرد شنیدن صدای اذان، جلسه را ترک میکرد و در پاسخ به درخواست حاضران برای ادامه بحث علمی، فرمود: نماز میگزاریم و بازمیگردیم.<ref>دخیل، ائمتنا: سیرة الائمة الاثنی عشر، ۱۴۲۹ق، ج۲، ص۷۶-۷۷</ref> گزارشهایی از عبادتهای شبانه و شب زندهداری ایشان نقل شده است.<ref>صدوق، عیون اخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۱، ص۱۷۲</ref> هنگامی که امام رضا (علیهالسلام) پیراهن خود را به دعبل خزاعی هدیه داد به او فرمود: از این پیراهن محافظت کن که من با آن، هزار شب، در هر شب هزار رکعت نماز خواندهام و با آن هزار بار قرآن را ختم کردهام.<ref>صدوق، عیون اخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۱، ص۱84</ref> سجدههای طولانی آن حضرت نیز گزارش شده است.<ref>طوسی، الامالی، ۱۴۱۴ق، ص۳۵۹</ref> | ||
== سیره اخلاقی == | == سیره اخلاقی == | ||
نمونههای فراوانی از برخورد نیک امام در معاشرت با دیگران نقل شده است. رفتار محبتآمیز و همسفره شدن امام با بردگان و زیردستان حتی پس از ولیعهدی<ref>صدوق، عیون أخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۲، ص۱۷</ref> نمونهای از این گزارشها است. ابن شهرآشوب نقل کرده است که روزی امام به حمام رفت و یکی از حاضران که امام را نمیشناخت از ایشان خواست دلاکی او را انجام دهد. امام پذیرفت و شروع به دلاکی کرد. دیگران با مشاهده این ماجرا امام را به آن مرد معرفی کردند و وقتی آن مرد شرمسار شد و عذرخواهی کرد، امام او را آرام کرد و به دلاکی ادامه داد.<ref>صدوق، عیون أخبار الرضا( | نمونههای فراوانی از برخورد نیک امام در معاشرت با دیگران نقل شده است. رفتار محبتآمیز و همسفره شدن امام با بردگان و زیردستان حتی پس از ولیعهدی<ref>صدوق، عیون أخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۲، ص۱۷</ref> نمونهای از این گزارشها است. ابن شهرآشوب نقل کرده است که روزی امام به حمام رفت و یکی از حاضران که امام را نمیشناخت از ایشان خواست دلاکی او را انجام دهد. امام پذیرفت و شروع به دلاکی کرد. دیگران با مشاهده این ماجرا امام را به آن مرد معرفی کردند و وقتی آن مرد شرمسار شد و عذرخواهی کرد، امام او را آرام کرد و به دلاکی ادامه داد.<ref>صدوق، عیون أخبار الرضا (علیهالسلام)، ۱۳۷۸ق، ج۲، ص۱۵۹</ref> | ||
== سیره تربیتی == | == سیره تربیتی == | ||
خط ۱۶۹: | خط ۱۶۹: | ||
=== تقیه نکردن در بحث امامت === | === تقیه نکردن در بحث امامت === | ||
دوره امامت امام رضا( | دوره امامت امام رضا (علیهالسلام) تا حدی تقیه را برنمیتافت؛ زیرا وقایع مربوط به پیدایش جریان واقفیه، جامعه امامیه را با خطری جدی روبرو ساخته بود. بهعلاوه برخی بازماندگان فرقه فطحیه نیز در زمان امام رضا(ع) فعال بودند. با توجه به این شرایط، امام تا حدی از سیاست تقیه فاصله گرفت و با صراحت بیشتری به تبیین ابعاد امامت پرداخت. برای نمونه بحث مفترض الطاعه بودن امام، از زمان امام صادق(ع) در محافل دینی و کلامی مطرح شده بود ولی امامان در این مسئله با تقیه برخورد میکردند. امام رضا بدون آنکه به تعبیر روایات «ترسی از طغیانگر به خود راه دهد» خود را امام مفترض الطاعه معرفی مینمود.<ref>صدوق، عیون اخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۲، ص۱۷۲</ref><ref>برای نمونه در پاسخ علی بن ابی حمزه بطائنی (از سران واقفیه) که از ایشان پرسید: آیا تو امام مفترض الطاعه هستی؟ فرمود: آری (کشی، ۱۳۴۸، ص۴۶۳) و در پاسخ فرد دیگری که همین سؤال را پرسید و سپس گفت: آیا مانند اطاعت از علی بن ابیطالب؟ نیز پاسخ آری داد. (کلینی، (۱۳۶۳ش)، ج۱، ص۱۸۷)</ref> در عین حال امام از شیعیان میخواست که «از خدا تقوا پیشه کنید و سخن ما را برای همگان پخش نکنید.»<ref>پاکتچی، ابعاد شخصیت و زندگی حضرت امام رضا، ۱۳۹۲ش، ج۱، ص۱۴۱-۱۴۷</ref> | ||
همچنین امام در پاسخ نامه مأمون که از ایشان خواسته بود درباره محض اسلام برای او بنویسد، پس از اشاره به توحید و نبوت پیامبر اسلام، امامت و جانشینی امام علی(ع) و یازده امام پس از وی را مطرح میکند و عبارت «القائم بامر المسلمین: کسی که امور مسلمانان را بر عهده دارد» را در مورد امام به کار میبرد.<ref>کلینی، الکافی، ۱۳۶۳ش، ج۲، ص۲۲۴ | همچنین امام در پاسخ نامه مأمون که از ایشان خواسته بود درباره محض اسلام برای او بنویسد، پس از اشاره به توحید و نبوت پیامبر اسلام، امامت و جانشینی امام علی(ع) و یازده امام پس از وی را مطرح میکند و عبارت «القائم بامر المسلمین: کسی که امور مسلمانان را بر عهده دارد» را در مورد امام به کار میبرد.<ref>کلینی، الکافی، ۱۳۶۳ش، ج۲، ص۲۲۴ | ||
خط ۱۷۵: | خط ۱۷۵: | ||
=آثار منسوب= | =آثار منسوب= | ||
برخی از نویسندگان، از امام رضا( | برخی از نویسندگان، از امام رضا (علیهالسلام) به جز احادیث و اخباری که از آن حضرت نقل کردهاند و یا پاسخ کسانی که برای فهم مسائل علوم و معارف به آن بزرگوار مراجعه کردهاند (مثلاً کتاب عیون اخبار الرضا بسیاری از این مسائل را نقل کرده است.)، تألیفاتی نیز ذکر کردهاند که صحت انتساب آنها نیازمند ادله کافی است و استناد برخی از آنها قابل اثبات نیست. از جمله این تألیفات کتاب «الفقه الرضوی» است که محققین از علماء، نپذیرفتهاند که این کتاب نوشته امام رضا (علیهالسلام) باشد.<ref>صدوق، عیون أخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۲، ص۱۲۲</ref> اثر دیگری که به امام رضا (علیهالسلام) نسبت داده شده است، «رساله ذهبیه» در پزشکی است. گفته شده است که امام این رساله را در حدود سال ۲۰۱ق. برای مأمون فرستاد و مأمون برای نشان دادن اهمیت آن دستور میدهد که با طلا نوشته و پس از آن در خزانه دارالحکمه نگهداری شود و به همین مناسبت است که آن را رساله ذهبیه نامیدهاند. بسیاری از علماء بر این رساله شرح نوشتهاند.<ref>فضل الله، تحلیلی از زندگانی امام رضا (علیهالسلام)، ۱۳۷۷ش، ص۱۸۷</ref> | ||
از دیگر آثار نسبت داده شده به امام رضا( | از دیگر آثار نسبت داده شده به امام رضا (علیهالسلام) «صحیفة الرضا» در فقه است که انتساب آن به ایشان ثابت نشده است.<ref>فضل الله، تحلیلی از زندگانی امام رضا (علیهالسلام)، ۱۳۷۷ش، ص۱۹۱-۱۹۶</ref> کتاب دیگری که به امام رضا (علیهالسلام) نسبت داده شده است، کتاب «محض الاسلام و شرایع الدین» است که ظاهراً اطمینانی به صدور این کتاب از امام نیست.<ref>فضل الله، تحلیلی از زندگانی امام رضا (علیهالسلام)، ۱۳۷۷ش، ص۱۹۶</ref> | ||
=اصحاب= | =اصحاب= | ||
برخی از نویسندگان، ۳۶۷ نفر را در زمره اصحاب و راویان حدیث امام رضا ( | برخی از نویسندگان، ۳۶۷ نفر را در زمره اصحاب و راویان حدیث امام رضا (علیهالسلام) ذکر میکنند.<ref>فضل الله، تحلیلی از زندگانی امام رضا (علیهالسلام)، ۱۳۷۷ش، ص۱۹۷-۱۹۸</ref>برخی از اصحاب حضرت عبارتند از: | ||
یونس بن عبدالرحمن | یونس بن عبدالرحمن | ||
خط ۱۹۵: | خط ۱۹۵: | ||
=جایگاه نزد اهلسنت= | =جایگاه نزد اهلسنت= | ||
برخی بزرگان [[اهلسنت]] در سخنانی نسب، علم، فضل امام رضا( | برخی بزرگان [[اهلسنت]] در سخنانی نسب، علم، فضل امام رضا (علیهالسلام) را ستود<ref>هر. ک: القرشی، حیاة الامام علی بن موسی الرضا، ۱۴۲۹ق</ref> و به زیارت حرم امام رضا (علیهالسلام) میرفتهاند. ابن حِبّان، محدث اهلسنت در قرن سوم و چهارم هجری، گفته است که به زیارت قبر علی بن موسی در مشهد میرفته و با توسل به آن حضرت برخی مشکلاتش برطرف شده است. ع<ref>سقلانی، تهذیب التهذیب، دار صادر، ج۷، ص۳۸۹؛ یافعی، مرآة الجنان، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۱۰</ref> همچنین [[ابن حجر عسقلانی]] نقل کرده که ابوبکر محمد بن خُزَیْمه، فقیه، مفسر و محدث اهلسنت در قرن سوم و چهارم هجری، و ابوعلی ثقفی به همراه دیگرانی از اهلسنت به زیارت قبر امام رضا (علیهالسلام) رفتهاند. راوی این حکایت (که خودش آن را برای ابن حجر نقل کرده است) گفته است: «ابوبکر بن خزیمه چنان به بزرگداشت این بقعه، و فروتنی و زاری نزد آن پرداخت که ما متحیر شدیم.»<ref>ابن حبان، الثقات، ۱۴۰۲ق، ج۸، ص۴۵۷</ref> ابن نجار از جایگاه امام در علم و دین سخن به میان آورده و گفته است: «وی در علم و دین چنان جایگاهی داشت که در بیست و چند سالگی، در [[مسجد النبى|مسجدالنبی]] فتوا میداد.»<ref>عسقلانی، تهذیب التهذیب، دار صادر، ج۷، ص۳۸۸</ref> | ||
== پانویس == | == پانویس == |