۸۷٬۷۷۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '[[حضرت محمد مصطفی' به '[[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۲: | خط ۱۲: | ||
== پیشینه == | == پیشینه == | ||
پیروان دین حنیف قبل از [[بعثت پیامبر]](صلی الله علیه و آله) در [[جزیرة العرب]] دارای جایگاه دینی ممتازی بودند و به توحیدگرایی و دوری از اموری همانند شرک و بتپرستی و انجام آدابی چون حج شهرت داشتند. در آن زمان، بتپرستی و پرستش خدایان چندگانه رواج فراوانی داشت و پایبندی به توحید و دوری از شرک اندک بود. گرچه ادیان یهود و مسیحیت نیز که پرچمدار توحید بودند، در آن جامعه نمود آشکار داشتند و پیروانشان خود را از بتپرستی دور میدانستند، با اینحال دین حنیف از ادیان مطرح بوده و در [[مکه]] و دیگر مناطق، پیروانی داشت. | پیروان دین حنیف قبل از [[بعثت|بعثت پیامبر]](صلی الله علیه و آله) در [[جزیرة العرب]] دارای جایگاه دینی ممتازی بودند و به توحیدگرایی و دوری از اموری همانند شرک و بتپرستی و انجام آدابی چون حج شهرت داشتند. در آن زمان، بتپرستی و پرستش خدایان چندگانه رواج فراوانی داشت و پایبندی به توحید و دوری از شرک اندک بود. گرچه ادیان یهود و مسیحیت نیز که پرچمدار توحید بودند، در آن جامعه نمود آشکار داشتند و پیروانشان خود را از بتپرستی دور میدانستند، با اینحال دین حنیف از ادیان مطرح بوده و در [[مکه]] و دیگر مناطق، پیروانی داشت. | ||
[[علی بن ابی طالب]] علیه السلام، وضعیت اعتقادی و فرهنگی مردم جزیرة العرب پیش از [[اسلام]] را چنین ترسیم کردند: پدران رفتند و پسران جای آنان را گرفتند تا آن که خداوند [[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)|محمد(صلی الله علیه و آله)]] را مبعوث کرد و با وجود او، سلسله رسالت را به پایان رساند و وعده حق را محقق کرد. طومار نبوت او به مهر پیامبران ممهور و نشانههای او در کتاب آنان مذکور و آمدنش بر همه مبارک و موجب سرور گردید؛ درحالی که مردم هر دسته به کیشی گردن نهاده و هر گروه پی خواهشی افتاده و در خدمت آیینی ایستاده، یا خدای را همانند آفریدگان دانسته، یا صفتی که سزای او نیست بدو بسته، یا به بتی پیوسته و از خدای گسسته بودند. پروردگار، آنان را از گمراهی به رستگاری کشاند و از تاریکی نادانی رهانید. <ref>نهجالبلاغه، ترجمه دکتر سیدجعفر شهیدی،خطبه اول، ص6 با تصرف اندک در عبارات</ref> و این هنگامی بود که مردم به بلاها گرفتار بودند و رشته دین سست و نا استوار و پایههای [[ایمان]] ناپایدار، چراغ هدایت بی نور، دیدههای حقیقتبین کور، همگی به خدا نافرمان، فرمانبر و یاور شیطان، از ایمان رو گردان، پایههای دین ویران، شریعت بی نام و نشان، راههایش پوشیده و نا آبادان؛ دیو را فرمان بردند و به راه او رفتند و چون گله که به آبشخور رود، پی او گرفتند. | [[علی بن ابی طالب]] علیه السلام، وضعیت اعتقادی و فرهنگی مردم جزیرة العرب پیش از [[اسلام]] را چنین ترسیم کردند: پدران رفتند و پسران جای آنان را گرفتند تا آن که خداوند [[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)|محمد(صلی الله علیه و آله)]] را مبعوث کرد و با وجود او، سلسله رسالت را به پایان رساند و وعده حق را محقق کرد. طومار نبوت او به مهر پیامبران ممهور و نشانههای او در کتاب آنان مذکور و آمدنش بر همه مبارک و موجب سرور گردید؛ درحالی که مردم هر دسته به کیشی گردن نهاده و هر گروه پی خواهشی افتاده و در خدمت آیینی ایستاده، یا خدای را همانند آفریدگان دانسته، یا صفتی که سزای او نیست بدو بسته، یا به بتی پیوسته و از خدای گسسته بودند. پروردگار، آنان را از گمراهی به رستگاری کشاند و از تاریکی نادانی رهانید. <ref>نهجالبلاغه، ترجمه دکتر سیدجعفر شهیدی،خطبه اول، ص6 با تصرف اندک در عبارات</ref> و این هنگامی بود که مردم به بلاها گرفتار بودند و رشته دین سست و نا استوار و پایههای [[ایمان]] ناپایدار، چراغ هدایت بی نور، دیدههای حقیقتبین کور، همگی به خدا نافرمان، فرمانبر و یاور شیطان، از ایمان رو گردان، پایههای دین ویران، شریعت بی نام و نشان، راههایش پوشیده و نا آبادان؛ دیو را فرمان بردند و به راه او رفتند و چون گله که به آبشخور رود، پی او گرفتند. | ||
<ref>نهجالبلاغه، خطبه اول، ترجمه دکتر سیدجعفر شهیدی، خطبه2، ص8.</ref> | <ref>نهجالبلاغه، خطبه اول، ترجمه دکتر سیدجعفر شهیدی، خطبه2، ص8.</ref> | ||
خط ۱۹: | خط ۱۹: | ||
قرآن کریم [[حضرت ابراهیم]] ـ علیه السلام ـ را حنیف معرفی میکند و میفرماید: «ما کانَ إِبْراهِیمُ یَهُودِیًّا وَ لا نَصْرانِیًّا وَ لکِنْ کانَ حَنِیفاً مُسْلِماً وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ. <ref>سوره آل عمران، آیه۶۷.</ref> ابراهیم یهودی و نصرانی نبود، بلکه موحدی خالص و مسلمان بود و هرگز از مشرکان نبود. | قرآن کریم [[حضرت ابراهیم]] ـ علیه السلام ـ را حنیف معرفی میکند و میفرماید: «ما کانَ إِبْراهِیمُ یَهُودِیًّا وَ لا نَصْرانِیًّا وَ لکِنْ کانَ حَنِیفاً مُسْلِماً وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ. <ref>سوره آل عمران، آیه۶۷.</ref> ابراهیم یهودی و نصرانی نبود، بلکه موحدی خالص و مسلمان بود و هرگز از مشرکان نبود. | ||
از جمله تلاشهای [[یهود]] و [[نصاری]] این بود که سعی داشتند حضرت ابراهیم ـ علیه السلام ـ را که در میان تمام پیروان مذاهب و ادیان از او به عظمت یاد میشود، از خود بدانند. [[یهودیان]] و [[مسیحیان]] مدعی بودند که او از ما و پیرو آیین ما است، اما قرآن کریم در آیهای که بیان شد، به آنان پاسخ میدهد که ادعای تان نادرست است، چون حضرت ابراهیم ـ علیه السلام ـ سالها قبل از [[حضرت موسی]] و [[حضرت عیسی]] ـ علیهماالسلام ـ بوده و [[تورات]] و [[انجیل]] نیز سالها بعد از او نازل شده است و معقول نیست که پیامبر پیشین پیرو ادیانی باشد که وقت نزول آن فرا نرسیده است. خداوند متعال در ادامه آیه، حضرت ابراهیم ـ علیه السلام ـ را موحدی پاک و تسلیم در برابر خدا معرفی میکند و میگوید: او هرگز چون شما برای خداوند شریکی قائل نشد. | از جمله تلاشهای [[یهود]] و [[نصاری]] این بود که سعی داشتند حضرت ابراهیم ـ علیه السلام ـ را که در میان تمام پیروان مذاهب و ادیان از او به عظمت یاد میشود، از خود بدانند. [[یهودیان]] و [[مسیحیان]] مدعی بودند که او از ما و پیرو آیین ما است، اما قرآن کریم در آیهای که بیان شد، به آنان پاسخ میدهد که ادعای تان نادرست است، چون حضرت ابراهیم ـ علیه السلام ـ سالها قبل از [[حضرت موسی]] و [[حضرت عیسی]] ـ علیهماالسلام ـ بوده و [[تورات]] و [[انجیل]] نیز سالها بعد از او نازل شده است و معقول نیست که پیامبر پیشین پیرو ادیانی باشد که وقت نزول آن فرا نرسیده است. خداوند متعال در ادامه آیه، حضرت ابراهیم ـ علیه السلام ـ را موحدی پاک و تسلیم در برابر خدا معرفی میکند و میگوید: او هرگز چون شما برای خداوند شریکی قائل نشد. | ||
حضرت [[جعفر بن محمد ( | حضرت [[جعفر بن محمد (صادق)|امام صادق ـ علیه السلام]] ـ میفرماید: «حنیفیت حضرت حضرت ابراهیم، اسلام است.<ref>مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، بیروت، موسسة الوفاء، ۱۴۰۴ ق، ج۵۳، ص۱.</ref> | ||
مسلمانان نیز، چون از آیینهای خالص و پاک حضرت ابراهیم ـ علیه السلام ـ پیروی و روشهای آن حضرت را دنبال میکنند، از اینرو میتوان گفت که دین حضرت ابراهیم ـ علیه السلام ـ اسلام (تسلیم شدن در برابر خداوند متعال و توصیه کامل) بوده و آن حضرت پیرو دین اسلام میباشد. قرآن میفرماید که دین خدا یکی است و آن اسلام (تسلیم حق شدن و فرمانبرداری از خداوند متعال) است. «إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلام» <ref>سوره آل عمران، آیه۱۹.</ref> دین در نزد خدا اسلام است. | مسلمانان نیز، چون از آیینهای خالص و پاک حضرت ابراهیم ـ علیه السلام ـ پیروی و روشهای آن حضرت را دنبال میکنند، از اینرو میتوان گفت که دین حضرت ابراهیم ـ علیه السلام ـ اسلام (تسلیم شدن در برابر خداوند متعال و توصیه کامل) بوده و آن حضرت پیرو دین اسلام میباشد. قرآن میفرماید که دین خدا یکی است و آن اسلام (تسلیم حق شدن و فرمانبرداری از خداوند متعال) است. «إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلام» <ref>سوره آل عمران، آیه۱۹.</ref> دین در نزد خدا اسلام است. | ||
بنابراین، دین حنیف، آیین پاک و خالص و تسلیم در برابر حق و اعتقاد به توحید کامل است که تمام پیامبران بزرگ الهی از جمله حضرت ابراهیم ـ علیه السلام ـ و حضرت محمد ـ صلی الله علیه و آله ـ به چنین آیین و دینی بودند. <ref>طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، تهران، دارالکتب الاسلامیة، چاپ سوم، ۱۳۹۷ ق، ج۳، ص۲۹۸.</ref> | بنابراین، دین حنیف، آیین پاک و خالص و تسلیم در برابر حق و اعتقاد به توحید کامل است که تمام پیامبران بزرگ الهی از جمله حضرت ابراهیم ـ علیه السلام ـ و حضرت محمد ـ صلی الله علیه و آله ـ به چنین آیین و دینی بودند. <ref>طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، تهران، دارالکتب الاسلامیة، چاپ سوم، ۱۳۹۷ ق، ج۳، ص۲۹۸.</ref> | ||
خط ۲۷: | خط ۲۷: | ||
کلمه حنیف ده بار در قرآن تکرار شده و جمع آن یعنی کلمه حنفاء نیز دو بار آمده است. <ref>ر. ک. سوره حج، آیه ۳۱؛ سوره بینه، آیه ۵.</ref> از ده مورد یاد شده دوبار در توصیف کلمه دین آورده شده <ref>ر. ک. سوره یونس، آیه ۱۰۵؛ سوره روم، آیه ۳۰.</ref> و پنج مورد حال یا صفت از دین و ملت ابراهیم است.<ref>سوره بقره، آیه ۱۳۵؛ سوره آل عمران، آیه ۹۵؛ سوره نساء، آیه ۱۲۵؛ سوره انعام، آیه ۱۶۱؛ سوره نحل، آیه ۱۲۳</ref> در این آیات به پیروی از دین حضرت ابراهیم -دینی که از همه دینهای باطل به سوی دین حق مایل بوده- امر شده است. | کلمه حنیف ده بار در قرآن تکرار شده و جمع آن یعنی کلمه حنفاء نیز دو بار آمده است. <ref>ر. ک. سوره حج، آیه ۳۱؛ سوره بینه، آیه ۵.</ref> از ده مورد یاد شده دوبار در توصیف کلمه دین آورده شده <ref>ر. ک. سوره یونس، آیه ۱۰۵؛ سوره روم، آیه ۳۰.</ref> و پنج مورد حال یا صفت از دین و ملت ابراهیم است.<ref>سوره بقره، آیه ۱۳۵؛ سوره آل عمران، آیه ۹۵؛ سوره نساء، آیه ۱۲۵؛ سوره انعام، آیه ۱۶۱؛ سوره نحل، آیه ۱۲۳</ref> در این آیات به پیروی از دین حضرت ابراهیم -دینی که از همه دینهای باطل به سوی دین حق مایل بوده- امر شده است. | ||
کلمه حنیف دوبار نیز در توصیف خود حضرت ابراهیم آورده شده است. به عنوان مثال خداوند در توصیف اعتقادات او میفرماید:«ما کانَ إِبراهیم یهُودیاً وَلا نَصْرانیاً ولکنْ کانَ حَنیفاً مُسْلِماً وَما کانَ مِنَ الْمُشْرِکین» <ref>سوره آل عمران، آیه 67</ref> یعنی: ابراهیم نه یهودی بود و نه نصرانی، بلکه حنیف و مسلمان بود و هرگز از مشرکان نبود. و به نوعی دیگر، همین معنا را در آیه دیگر تکرار کرده و میفرماید:«إِنَّ إِبْراهیمَ کانَ أُمَّةً قانِتاً لِلّهِ حَنِیفاً وَلَمْ یک مِنَ الْمُشْرِکین» ابراهیم امتی مطیع فرمان خدا حنیف بود و از مشرکان نبود.<ref>سوره نحل، آیه ۱۲۰.</ref> | کلمه حنیف دوبار نیز در توصیف خود حضرت ابراهیم آورده شده است. به عنوان مثال خداوند در توصیف اعتقادات او میفرماید:«ما کانَ إِبراهیم یهُودیاً وَلا نَصْرانیاً ولکنْ کانَ حَنیفاً مُسْلِماً وَما کانَ مِنَ الْمُشْرِکین» <ref>سوره آل عمران، آیه 67</ref> یعنی: ابراهیم نه یهودی بود و نه نصرانی، بلکه حنیف و مسلمان بود و هرگز از مشرکان نبود. و به نوعی دیگر، همین معنا را در آیه دیگر تکرار کرده و میفرماید:«إِنَّ إِبْراهیمَ کانَ أُمَّةً قانِتاً لِلّهِ حَنِیفاً وَلَمْ یک مِنَ الْمُشْرِکین» ابراهیم امتی مطیع فرمان خدا حنیف بود و از مشرکان نبود.<ref>سوره نحل، آیه ۱۲۰.</ref> | ||
از مجموع موارد استعمال کلمه حنیف در قرآن، چنین برمیآید که مراد از آن توحید فطری و روش و نگرش انبیای الهی مخصوصاً حضرت ابراهیم(ع) بوده و به نوعی نقطه مقابل شرک و مشرکان شمرده میشده است. همچنین از آیه ۷۹ [[سوره انعام]] و ۳۰ [[سوره روم]] و آیات دیگر فهمیده میشود که بین حنیفیت و فطرت یعنی نگرش پاک و بیآلایش و گرایش غریزی و فطری نسبت به آفریدگار جهان، پیوندی وجود دارد. دز ضمن از آیات ۱۳۵ بقره و ۶۷ آل عمران دو نکته به دست میآید: 1: حنیفیت نه یهودیت است و نه مسیحیت 2: با مسلم بودن (در معنای قبل از «اسلامی» آن) مترادف است.<ref>خرمشاهی بهاء الدین، ترجمه، توضیحات و واژهنامه مربوط به قرآن کریم، ص۲۱.</ref> | از مجموع موارد استعمال کلمه حنیف در قرآن، چنین برمیآید که مراد از آن توحید فطری و روش و نگرش انبیای الهی مخصوصاً حضرت ابراهیم (ع) بوده و به نوعی نقطه مقابل شرک و مشرکان شمرده میشده است. همچنین از آیه ۷۹ [[سوره انعام]] و ۳۰ [[سوره روم]] و آیات دیگر فهمیده میشود که بین حنیفیت و فطرت یعنی نگرش پاک و بیآلایش و گرایش غریزی و فطری نسبت به آفریدگار جهان، پیوندی وجود دارد. دز ضمن از آیات ۱۳۵ بقره و ۶۷ آل عمران دو نکته به دست میآید: 1: حنیفیت نه یهودیت است و نه مسیحیت 2: با مسلم بودن (در معنای قبل از «اسلامی» آن) مترادف است.<ref>خرمشاهی بهاء الدین، ترجمه، توضیحات و واژهنامه مربوط به قرآن کریم، ص۲۱.</ref> | ||
== دین حنیف در روایات == | == دین حنیف در روایات == | ||
در [[احادیث]] کلمه حنیف و حنیفیه، فراوان بهکار رفته و منشأ آن فطرت دانسته شده است. [[محمد بن علی (باقر العلوم)]] میفرماید:الحنیفیة من الفطرة التی فطر اللّه الناس علیها لا تبدیل لخلق اللّه... ؛ حنیفیت از فطرتی است که خداوند مردم را بر آن خلق کرده و در خلق الهی تبدیل نیست.<ref>کلینی محمدبن یعقوب، الکافی، ۱۳۶۵ش، ج۲، ص۱۲؛</ref> <ref>مجلسی محمدباقر، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۳، ص۲۸۱</ref> | در [[احادیث]] کلمه حنیف و حنیفیه، فراوان بهکار رفته و منشأ آن فطرت دانسته شده است. [[محمد بن علی (باقر العلوم)]] میفرماید: الحنیفیة من الفطرة التی فطر اللّه الناس علیها لا تبدیل لخلق اللّه... ؛ حنیفیت از فطرتی است که خداوند مردم را بر آن خلق کرده و در خلق الهی تبدیل نیست.<ref>کلینی محمدبن یعقوب، الکافی، ۱۳۶۵ش، ج۲، ص۱۲؛</ref> <ref>مجلسی محمدباقر، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۳، ص۲۸۱</ref> | ||
مهمترین کاربرد حنیفیت در احادیث، اطلاق آن به مجموعهای از سنتها است که خداوند آنها را بر حضرت ابراهیم نازل کرده بود و بعدها برخی از آنها در میان اعراب جاهلی نیز مورد عمل واقع میشد.<ref>شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ۱۴۰۹ق، ج۱۳، ص۲۳۷</ref> <ref>شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۵۳.</ref> تا این که همه آنها دوباره توسط پیامبر اکرم(ص) احیا شد. <ref>مجلسی محمدباقر، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۱۲، ص۵۶.</ref> | مهمترین کاربرد حنیفیت در احادیث، اطلاق آن به مجموعهای از سنتها است که خداوند آنها را بر حضرت ابراهیم نازل کرده بود و بعدها برخی از آنها در میان اعراب جاهلی نیز مورد عمل واقع میشد.<ref>شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ۱۴۰۹ق، ج۱۳، ص۲۳۷</ref> <ref>شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۵۳.</ref> تا این که همه آنها دوباره توسط پیامبر اکرم(ص) احیا شد. <ref>مجلسی محمدباقر، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۱۲، ص۵۶.</ref> | ||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
[[رده:ادیان و آیینها]] | [[رده:ادیان و آیینها]] | ||
[[رده:مفاهیم و اصطلاحات]] |