۸۷٬۶۵۹
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱۴: | خط ۱۴: | ||
==تاریخچه== | ==تاریخچه== | ||
عبداللهبنسبا در اصل از [[یمن|یمن]] و از یهودان [[صنعا]] بود و [[اسلام]] را پذیرفت و به [[حجاز|حجاز،]] [[بصره]] و [[کوفه]] آمد و در زمان [[عثمان]] به [[دمشق]] سفر کرد. اهل آن شهر او را بیرون کردند به [[مصر]] رفت و در انقلابی که علیه عثمان روی داد، از سردستگان مخالفان او به شمار میرفت و بعد از سال 40 هجری قمری درگذشت. ایشان قایل به «[[تناسخ]]» و رجعتاند. پیروان عبداللهبنسبا نخستین کسانی بودند که قائل به غیبت حضرت علی و [[رجعت]] او به این جهان شدند و گفتند او کشته نشده و نمیمیرد تا زمانی که زمین از ظلم و ستم پر شده، پر از عدل و داد کند. در کتاب مناقب و رجال کشی روایت شده که هفتاد مرد از قوم زط از سبائیه پیش حضرت علی (علیهالسلام) آمده و او را به زبان خود خدا خواندند و بر وی سجده کردند، حضرت فرمود: «ویلکم لا تفعلوا انما انا مخلوق مثلکم». یعنی وای بر شما این کار را نکنید که من مثل شما آفریدهای بیش نیستم. چون از این عمل خودداری نکردند، حضرت علی (علیهالسلام) فرمود: گودالهایی دراز کندند و در آن آتش ریختند و قنبر را گفت که: ایشان را برگرفته و به آتش اندازد و بدین ترتیب ایشان را هلاک کرد. از بزرگان [[شیعه]] که این قصه را روایت کردهاند، [[محمد بن قولویه|محمدبنقولویه،]] [[محمد بن حسن طوسی|شیخطوسی]] و کشّی و دیگران هستند که غالب آن روایات به [[محمد بن علی (باقر العلوم)|امام محمد باقر (علیه السلام)]] و [[جعفر بن محمد ( | عبداللهبنسبا در اصل از [[یمن|یمن]] و از یهودان [[صنعا]] بود و [[اسلام]] را پذیرفت و به [[حجاز|حجاز،]] [[بصره]] و [[کوفه]] آمد و در زمان [[عثمان]] به [[دمشق]] سفر کرد. اهل آن شهر او را بیرون کردند به [[مصر]] رفت و در انقلابی که علیه عثمان روی داد، از سردستگان مخالفان او به شمار میرفت و بعد از سال 40 هجری قمری درگذشت. ایشان قایل به «[[تناسخ]]» و رجعتاند. پیروان عبداللهبنسبا نخستین کسانی بودند که قائل به غیبت حضرت علی و [[رجعت]] او به این جهان شدند و گفتند او کشته نشده و نمیمیرد تا زمانی که زمین از ظلم و ستم پر شده، پر از عدل و داد کند. در کتاب مناقب و رجال کشی روایت شده که هفتاد مرد از قوم زط از سبائیه پیش حضرت علی (علیهالسلام) آمده و او را به زبان خود خدا خواندند و بر وی سجده کردند، حضرت فرمود: «ویلکم لا تفعلوا انما انا مخلوق مثلکم». یعنی وای بر شما این کار را نکنید که من مثل شما آفریدهای بیش نیستم. چون از این عمل خودداری نکردند، حضرت علی (علیهالسلام) فرمود: گودالهایی دراز کندند و در آن آتش ریختند و قنبر را گفت که: ایشان را برگرفته و به آتش اندازد و بدین ترتیب ایشان را هلاک کرد. از بزرگان [[شیعه]] که این قصه را روایت کردهاند، [[محمد بن قولویه|محمدبنقولویه،]] [[محمد بن حسن طوسی|شیخطوسی]] و [[محمد بن عمر کشی|کشّی]] و دیگران هستند که غالب آن روایات به [[محمد بن علی (باقر العلوم)|امام محمد باقر (علیه السلام)]] و [[جعفر بن محمد (صادق)|امام جعفر صادق (علیهالسلام)]] میرسد. بنابراین، روایات و کتابهای «فرق الشیعة» [[نوبختی]] و «المقالات و الفرق» اشعری و تواریخ اسلام، عبدالله بن سبا بر خلاف گمان کسانی که فکر کردهاند که چنین شخصی وجود نداشته و منشأ قصه او از طریق [[سیف بن عمر تمیمی|سیفبنعمر تمیمی]] (درگذشته در 170 ه) در ذکر حوادث سال 30 هجری بوده است، شخصی تاریخی است، زیرا چنانکه گفتیم، شیعه اخبار مربوط به عبداللهبنسبا را از راویان خود مانند کشی و [[محمد بن حسن طوسی|شیخ طوسی]] نقل کردهاند و آنان نیز آن اخبار را از [[ائمه|ائمه (علیهم السلام)]] نقل نمودهاند. در کتاب «البدء و التاریخ»؛ سبائیه، طیاریه نیز خوانده شدند. ایشان میپنداشتند که نخواهند مرد و مرگ ایشان طیران جانهای آنان در تاریکی آخر شب است و حضرت علی (علیهالسلام) زنده است و در ابرها زندگی میکند و هرگاه بانگ رعد بشنوند میگویند که علی (علیهالسلام) در حال غضب است. | ||
==اعقتادات== | ==اعقتادات== |