پرش به محتوا

جاهلیت: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۸: خط ۸:
در [[قرآن کریم]] ریشه ی«ج– ه– ل» به چند گونه آمده است: تجهلون، یجهلون، الجاهل، الجاهلون، جاهلین، جهولا، بجهاله، الجاهلیه. این کلمات نیز در سه مفهوم به کار رفته‌اند:
در [[قرآن کریم]] ریشه ی«ج– ه– ل» به چند گونه آمده است: تجهلون، یجهلون، الجاهل، الجاهلون، جاهلین، جهولا، بجهاله، الجاهلیه. این کلمات نیز در سه مفهوم به کار رفته‌اند:


# عدم دانش و علم و به چیزی: {{متن قرآن |یَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِیَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ |سوره = بقره |آیه = 273 }}(چنین بذل و بخششی مخصوصاً باید) برای نیازمندانی باشد که در راه خدا درمانده‌اند و به تنگنا افتاده‌اند و نمی‌توانند در زمین به مسافرت پردازند (و از راه تجارت و کسب و کار برای خود هزینه ی زندگی فراهم سازند و) به خاطر آبرومندی و خویشتنداری، شخص نادان می‌پندارد که اینان دارا و بی‌نیازند.
# عدم دانش و علم و به چیزی: {{متن قرآن |یَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِیَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ |سوره = بقره |آیه = 273 }}(چنین بذل و بخششی مخصوصاً باید) برای نیازمندانی باشد که در راه خدا درمانده‌اند و به تنگنا افتاده‌اند و نمی‌توانند در زمین به مسافرت پردازند (و از راه تجارت و کسب و کار برای خود هزینه زندگی فراهم سازند و) به خاطر آبرومندی و خویشتنداری، شخص نادان می‌پندارد که اینان دارا و بی‌نیازند.
# اشتباه و ناآگاهی به دلیل ضعف ایمان: {{متن قرآن |إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَی اللَّهِ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهَالَةٍ |سوره = نساء |آیه = 17 }} بی گمان [[خداوند]] تنها توبه کسانی را می‌پذیرد که از روی نادانی (و سفاهت و حماقت ناشی از شدّت خشم و غلبه شهوت بر نفس) به کار زشت دست می‌زند.
# اشتباه و ناآگاهی به دلیل ضعف ایمان: {{متن قرآن |إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَی اللَّهِ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهَالَةٍ |سوره = نساء |آیه = 17 }} بی گمان [[خداوند]] تنها توبه کسانی را می‌پذیرد که از روی نادانی (و سفاهت و حماقت ناشی از شدّت خشم و غلبه شهوت بر نفس) به کار زشت دست می‌زند.
# مذهب و طریقت: این معنی بیشترین مفهومی را در بر‌گرفته که در قرآن آمده است. این مفهوم نیز از روی معنی به دو قسمت تقسیم می‌شود:
# مذهب و طریقت: این معنی بیشترین مفهومی را در بر‌گرفته که در قرآن آمده است. این مفهوم نیز از روی معنی به دو قسمت تقسیم می‌شود:
خط ۲۰: خط ۲۰:
'''جاهلیت، جهل به توحید و قانون شریعت یا جهل به علوم تجربی زمانه؟'''
'''جاهلیت، جهل به توحید و قانون شریعت یا جهل به علوم تجربی زمانه؟'''


از نظر زمانی دوران قبل از بعثت رسول اکرم [[محمد بن عبد‌الله (خاتم الانبیا)|حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)]] تا حدود 150 حداکثر 200 سال را دوران جاهلی می‌نامند<ref>رسول جعفریان، سیره ی رسول خدا، قم ،انتشارات موسسه تحقیقات و نشر معارف اهل بیت، ج 1، ص 153-156 / تاریخ الادب العربی، العصر الجاهلی، ص38.</ref>. قرآن کریم نه تنها اطلاق عنوان جاهلیت بر این دوره را نفی نمی‏‌کند بلکه با ارائه ی تعابیری این عنوان را مورد تأکید قرار می‌‏دهد. از جمله آنجا که می‌‏فرماید: {{متن قرآن |یَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَیْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجَاهِلِیَّةِ |سوره = آل‌عمران |آیه = 154 }} یا در جای دیگری می‌فرماید: {{متن قرآن |أَفَحُکْمَ الْجاهِلِیَّةِ یَبْغُونَ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُکْماً لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ |سوره = مائده |آیه = 50 }} همین طور: {{متن قرآن |لاتبرّجن تبرّج الجاهلیة الاولی |سوره = احزاب |آیه = 33 }}.
از نظر زمانی دوران قبل از بعثت رسول اکرم [[محمد بن عبد‌الله (خاتم الانبیا)|حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)]] تا حدود 150 حداکثر 200 سال را دوران جاهلی می‌نامند<ref>رسول جعفریان، سیره ی رسول خدا، قم ،انتشارات موسسه تحقیقات و نشر معارف اهل بیت، ج 1، ص 153-156 / تاریخ الادب العربی، العصر الجاهلی، ص38.</ref>. قرآن کریم نه تنها اطلاق عنوان جاهلیت بر این دوره را نفی نمی‏‌کند بلکه با ارائه تعابیری این عنوان را مورد تأکید قرار می‌‏دهد. از جمله آنجا که می‌‏فرماید: {{متن قرآن |یَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَیْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجَاهِلِیَّةِ |سوره = آل‌عمران |آیه = 154 }} یا در جای دیگری می‌فرماید: {{متن قرآن |أَفَحُکْمَ الْجاهِلِیَّةِ یَبْغُونَ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُکْماً لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ |سوره = مائده |آیه = 50 }} همین طور: {{متن قرآن |لاتبرّجن تبرّج الجاهلیة الاولی |سوره = احزاب |آیه = 33 }}.


با این گونه تعابیر، [[قرآن|قرآن کریم]] تصریح دارد که در دوران جاهلیت، جهل و باطل حاکمیت داشته است و قرآن با کوتاه‌ترین و رساترین عبارت‌‌ها اوضاع قبل از بعثت را به تصویر می‌‏کشد. بر این اساس می‌‌توان گفت از نظر قرآن و روایات، عصر جاهلیت اولی دوران متصل به ظهور اسلام بوده است. چون در آن مقطع زمانی در تمام زمینه‌‌ها به جای حق (لا اله- الا الله)، باطل حاکمیت داشته است، یعنی مردم تابع قوانین ساختگی خود بودند و اشخاص و چیز‌هایی را واسطه و شفیع خود قرارداده و گذران زندگی آنها اغلب از راه چپاول و غارت اموال دیگران تداوم پیدا می‌‏کرد. افتخار و فضیلت‏‌‌های آنها در خون‌ریزی بیشتر، حمیت و تعصب کورکورانه و پایمال سازی حقوق دیگران خلاصه می‌‌‏شد. اموری چون قماربازی، شراب خواری، [[زنا]] و بی عفتی و... قبیح به حساب نمی‏‌آمدند.
با این گونه تعابیر، [[قرآن|قرآن کریم]] تصریح دارد که در دوران جاهلیت، جهل و باطل حاکمیت داشته است و قرآن با کوتاه‌ترین و رساترین عبارت‌‌ها اوضاع قبل از بعثت را به تصویر می‌‏کشد. بر این اساس می‌‌توان گفت از نظر قرآن و روایات، عصر جاهلیت اولی دوران متصل به ظهور اسلام بوده است. چون در آن مقطع زمانی در تمام زمینه‌‌ها به جای حق (لا اله- الا الله)، باطل حاکمیت داشته است، یعنی مردم تابع قوانین ساختگی خود بودند و اشخاص و چیز‌هایی را واسطه و شفیع خود قرارداده و گذران زندگی آنها اغلب از راه چپاول و غارت اموال دیگران تداوم پیدا می‌‏کرد. افتخار و فضیلت‏‌‌های آنها در خون‌ریزی بیشتر، حمیت و تعصب کورکورانه و پایمال سازی حقوق دیگران خلاصه می‌‌‏شد. اموری چون قماربازی، شراب خواری، [[زنا]] و بی عفتی و... قبیح به حساب نمی‏‌آمدند.
خط ۲۶: خط ۲۶:
پس در اصل این واقعیت که اعراب پیش از اسلام در جاهلیت به سر می‌‌بردند تردیدی وجود ندارد اما بحث بر سر این است که آیا جاهلیت از ریشه جهل و در مقابل علم و دانش تجربی قرار دارد یا به معنای دیگری است؟
پس در اصل این واقعیت که اعراب پیش از اسلام در جاهلیت به سر می‌‌بردند تردیدی وجود ندارد اما بحث بر سر این است که آیا جاهلیت از ریشه جهل و در مقابل علم و دانش تجربی قرار دارد یا به معنای دیگری است؟


به گواهی بسیاری از مورخان تعداد افراد باسواد در مکه و [[مدینه]] از تعداد انگشتان دست تجاوز نمی‏‌کرد و حتی خواندن و نوشتن مقارن ظهور اسلام در میان [[قریش]] رواج پیدا می‌‌کرد. [[بلاذری]] می‌‌نویسد: هنگام ظهور اسلام هفده نفر از قریش می‌‏توانستند بنویسند<ref> احمد بن یحیی بلاذری، فتوح البلدان، مترجم محمد توکل، تهران، انتشارات نقره، 1367، ص 473؛ نیز: احمد امین، فجر الاسلام، بیروت، انتشارات العصریه، 1385-2006، ص 141</ref>. و نکته ی مهمتر این که در نقل ابن قتیبه دینوری چنان بر می‌‏آید که کتابت در نزد عرب جاهلی عیب به شمار می‌‏آمد<ref>عبدالله بن مسلم ابن قتیبه، شعر الشعراء، قاهره – مصر، انتشارات موسسه علمی فرهنگی دار الحدیث، ص 334.</ref>.
به گواهی بسیاری از مورخان تعداد افراد باسواد در مکه و [[مدینه]] از تعداد انگشتان دست تجاوز نمی‏‌کرد و حتی خواندن و نوشتن مقارن ظهور اسلام در میان [[قریش]] رواج پیدا می‌‌کرد. [[بلاذری]] می‌‌نویسد: هنگام ظهور اسلام هفده نفر از قریش می‌‏توانستند بنویسند<ref> احمد بن یحیی بلاذری، فتوح البلدان، مترجم محمد توکل، تهران، انتشارات نقره، 1367، ص 473؛ نیز: احمد امین، فجر الاسلام، بیروت، انتشارات العصریه، 1385-2006، ص 141</ref>. و نکته مهمتر این که در نقل ابن قتیبه دینوری چنان بر می‌‏آید که کتابت در نزد عرب جاهلی عیب به شمار می‌‏آمد<ref>عبدالله بن مسلم ابن قتیبه، شعر الشعراء، قاهره – مصر، انتشارات موسسه علمی فرهنگی دار الحدیث، ص 334.</ref>.


علاوه بر این‌‌ها در قبایل بسیار بزرگ عرب حتی در عصر ظهور اسلام و [[بعثت]] پیامبر خاتم(صلی الله علیه) هم افرادی که بتوانند بخوانند وجود نداشت تا چه رسد به این که بتوانند بنویسند و زمانی که پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم) نامه‌ای به قبیله «بکر بن وائل» نوشت درمیان آن‌‌ها کسی نبود که بتواند آن نامه را بخواند. آن هم نامه‌ای را که به زبان عربی نوشته شده بود<ref> جعفر مرتضی عاملی، صحیح من سیرت النبی الاعظم، قم، انتشارات دار الحدیث، 1426، ج1 ص 49</ref> و بالاخره [[جاحظ]] مورخ و نویسنده ی عرب درباره ی مردم این دوره می‌‌نویسد:آنها امّی بودند و قدرت بر نوشتن نداشتند<ref>عمرو بن بحر جاحظ، البیان و التبیین، بیروت انتشارات دار المکتبه الهلال، 1423، جزء 3، ص 15؛نیز: احمد امین، فجر الاسلام، بیروت، انتشارات العصریه، 1385-2006، ص 31.</ref>.
علاوه بر این‌‌ها در قبایل بسیار بزرگ عرب حتی در عصر ظهور اسلام و [[بعثت]] پیامبر خاتم(صلی الله علیه) هم افرادی که بتوانند بخوانند وجود نداشت تا چه رسد به این که بتوانند بنویسند و زمانی که پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم) نامه‌ای به قبیله «بکر بن وائل» نوشت درمیان آن‌‌ها کسی نبود که بتواند آن نامه را بخواند. آن هم نامه‌ای را که به زبان عربی نوشته شده بود<ref> جعفر مرتضی عاملی، صحیح من سیرت النبی الاعظم، قم، انتشارات دار الحدیث، 1426، ج1 ص 49</ref> و بالاخره [[جاحظ]] مورخ و نویسنده عرب درباره مردم این دوره می‌‌نویسد:آنها امّی بودند و قدرت بر نوشتن نداشتند<ref>عمرو بن بحر جاحظ، البیان و التبیین، بیروت انتشارات دار المکتبه الهلال، 1423، جزء 3، ص 15؛نیز: احمد امین، فجر الاسلام، بیروت، انتشارات العصریه، 1385-2006، ص 31.</ref>.


[[ابوزید عبدالرحمن بن محمد بن خلدون حضرمی|ابن خلدون]] می‌‏گوید: اعراب در ابتدا هیچ علم و صناعتی را نمی‌دانستند و این به اقتضای زندگی ساده و بدوی آن‌ها بود... در ابتدا اقوام عرب تعلیم و تألیف و تدوین را نمی‌شناختند و به سوی آن نمی‌رفتند و حاجت و نیازی هم به آن پیدا نمی‌کردند... بی سوادی در آن دوران یک صفت عمومی به شمار می‌‏رفت. وی در مورد علم طب اعراب می‌‏گوید: طبی که بدان عمل می‌‏کردند(در اغلب موارد) مبتنی بر تجربه ی قاصر بعضی از اشخاص بود که از پیرمردان و پیرزنان به [[ارث]] می‌‌بردند و چه بسا که بعضی از آن‌‌ها درست بود ولی بر طبق قانون طبیعی و مطابق با مزاج نبود. چنین طبی در میان عرب شایع بود<ref>عبدالرحمن بن محمد ابن خلدون، مقدمه ابن خلدون، مترجم آیتی عبدالحمید، تهران، انتشارات وزارت فرهنگ و آموزش عالی تحقیقات فرهنگی، 1363، ص 543</ref>.
[[ابوزید عبدالرحمن بن محمد بن خلدون حضرمی|ابن خلدون]] می‌‏گوید: اعراب در ابتدا هیچ علم و صناعتی را نمی‌دانستند و این به اقتضای زندگی ساده و بدوی آن‌ها بود... در ابتدا اقوام عرب تعلیم و تألیف و تدوین را نمی‌شناختند و به سوی آن نمی‌رفتند و حاجت و نیازی هم به آن پیدا نمی‌کردند... بی سوادی در آن دوران یک صفت عمومی به شمار می‌‏رفت. وی در مورد علم طب اعراب می‌‏گوید: طبی که بدان عمل می‌‏کردند(در اغلب موارد) مبتنی بر تجربه قاصر بعضی از اشخاص بود که از پیرمردان و پیرزنان به [[ارث]] می‌‌بردند و چه بسا که بعضی از آن‌‌ها درست بود ولی بر طبق قانون طبیعی و مطابق با مزاج نبود. چنین طبی در میان عرب شایع بود<ref>عبدالرحمن بن محمد ابن خلدون، مقدمه ابن خلدون، مترجم آیتی عبدالحمید، تهران، انتشارات وزارت فرهنگ و آموزش عالی تحقیقات فرهنگی، 1363، ص 543</ref>.


باز [[ابن خلدون]] می‌‌نویسد: آن‌‌ها از این که به علم نسبت داده شوند دوری می‌‏کردند. زیرا آن را از جمله صنایع می‌‌دانستند. رؤسا همیشه از صنایع و هنر‌‌ها و هرآنچه مربوط به آن‌‌ها می‌‌شد دوری می‌‌جستند<ref>همان، ص 493 </ref>. در آموزه‌‌‌های اسلامی این کلمه در مقابل علم و دانش توحیدی که به [[محمد بن عبد‌الله (خاتم الانبیا)|پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)]] داده شده بود به کار رفته است<ref> علی اکبر حسنی، تاریخ تحلیلی اسلام، تهران، انتشارات دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1379، ص 85تا 99</ref>. پس با توجه به علوم تجربی که در میان اعراب صدر اسلام وجود داشته است واژه ی جاهلیت در مقابل علم و دانش تجربی و مادی به کار نرفته است، بلکه به تمام اعمال خلافی که در نتیجه ی جهل یا عدم حاکمیت قانون الله بر قوای انسانی انجام می‌‌یابد عمل جاهلی گفته می‌شود و مردمی که در عصر قبل از بعثت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) زندگی می‏کردند به خدا و پیامبر و شرایع آسمانی جاهل بوده و تفاخر به آبا و اجداد خود نموده و با کبر و غرور و تعصب‌‌‌های غلط قبیله ای زندگی می‌کردند مردم جاهلی خوانده می‌شدند<ref>محمد هادی یوسفی غروی، تاریخ تحقیقی اسلام (موسوعه التاریخ الاسلامی(، مترجم حسین علی عربی، قم، انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی،1388، ص 60 تا 70</ref>.
باز [[ابن خلدون]] می‌‌نویسد: آن‌‌ها از این که به علم نسبت داده شوند دوری می‌‏کردند. زیرا آن را از جمله صنایع می‌‌دانستند. رؤسا همیشه از صنایع و هنر‌‌ها و هرآنچه مربوط به آن‌‌ها می‌‌شد دوری می‌‌جستند<ref>همان، ص 493 </ref>. در آموزه‌‌‌های اسلامی این کلمه در مقابل علم و دانش توحیدی که به [[محمد بن عبد‌الله (خاتم الانبیا)|پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)]] داده شده بود به کار رفته است<ref> علی اکبر حسنی، تاریخ تحلیلی اسلام، تهران، انتشارات دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1379، ص 85تا 99</ref>. پس با توجه به علوم تجربی که در میان اعراب صدر اسلام وجود داشته است واژه جاهلیت در مقابل علم و دانش تجربی و مادی به کار نرفته است، بلکه به تمام اعمال خلافی که در نتیجه جهل یا عدم حاکمیت قانون الله بر قوای انسانی انجام می‌‌یابد عمل جاهلی گفته می‌شود و مردمی که در عصر قبل از بعثت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) زندگی می‏کردند به خدا و پیامبر و شرایع آسمانی جاهل بوده و تفاخر به آبا و اجداد خود نموده و با کبر و غرور و تعصب‌‌‌های غلط قبیله ای زندگی می‌کردند مردم جاهلی خوانده می‌شدند<ref>محمد هادی یوسفی غروی، تاریخ تحقیقی اسلام (موسوعه التاریخ الاسلامی(، مترجم حسین علی عربی، قم، انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی،1388، ص 60 تا 70</ref>.


در [[قرآن]]، [[سنت]] و دیگرکتب معتبر و همچنین ادبیات عرب در مورد این واژه مطالب زیادی مشاهده می‌شود؛ اما متأسفانه این واژه نزد عرب و به ویژه فارسی زبانان تحریف معنوی شده است و بیش‌تر آن را مترادف «نادانی» و متضاد «علم» و «شناخت واقعی» تعریف می‌کنند.
در [[قرآن]]، [[سنت]] و دیگرکتب معتبر و همچنین ادبیات عرب در مورد این واژه مطالب زیادی مشاهده می‌شود؛ اما متأسفانه این واژه نزد عرب و به ویژه فارسی زبانان تحریف معنوی شده است و بیش‌تر آن را مترادف «نادانی» و متضاد «علم» و «شناخت واقعی» تعریف می‌کنند.
خط ۳۸: خط ۳۸:
در این جا برآنیم که با ذکر ادله ای موثق و به استناد آیات و [[روایات]] متعدد روشن نماییم که در واقع جاهلیت مترادف نادانی به علوم روز و متضاد علوم تجربی و سواد نیست؛ بلکه جاهلیت در مقابل قانون شریعت الله و ارزش‌‌های دینی قرار دارد. دلایل و شواهدی که این معنا را تأیید می‌کند، به شرحی است که در پی می‌آید:
در این جا برآنیم که با ذکر ادله ای موثق و به استناد آیات و [[روایات]] متعدد روشن نماییم که در واقع جاهلیت مترادف نادانی به علوم روز و متضاد علوم تجربی و سواد نیست؛ بلکه جاهلیت در مقابل قانون شریعت الله و ارزش‌‌های دینی قرار دارد. دلایل و شواهدی که این معنا را تأیید می‌کند، به شرحی است که در پی می‌آید:


== ادله ی عقلی ==
== ادله عقلی ==
ادله ی عقلی این معنا که نام‌گذاری دوره ی جاهلیت به جهت جهل و نادانی مردم آن نبوده، عبارت است از:
ادله عقلی این معنا که نام‌گذاری دوره جاهلیت به جهت جهل و نادانی مردم آن نبوده، عبارت است از:


=== تحدّی قرآن ===
=== تحدّی قرآن ===
خط ۴۹: خط ۴۹:
=== هدف بعثت ===
=== هدف بعثت ===
* {{متن قرآن |وَلَقَدْ بَعَثْنا فی‏کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ |سوره = نحل |آیه = 36 }} ما به میان هر ملتی پیغمبری را فرستاده‌ایم (و محتوای دعوت همه پیغمبران این بوده است) که خدا را بپرستید و از طاغوت دوری کنید.
* {{متن قرآن |وَلَقَدْ بَعَثْنا فی‏کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ |سوره = نحل |آیه = 36 }} ما به میان هر ملتی پیغمبری را فرستاده‌ایم (و محتوای دعوت همه پیغمبران این بوده است) که خدا را بپرستید و از طاغوت دوری کنید.
*
* {{متن قرآن |فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِنْ بِاللَّهِ فقداستَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقی‏لاَانْفِصامَ لَها |سوره = بقره |آیه = 256 }} کسی که از طاغوت نافرمانی کند و به خدا ایمان بیاورد، به محکم‌ترین دستاویز درآویخته است (و او را از سقوط و هلاکت می‌رهاند و) اصلاً گسستن ندارد. از آنجایی که هدف از [[بعثت]] پیامبر خاتم همچون سایر پیامبران ابتدا دوری از طاغوت و به دنبال آن ایمان و عبادت برای الله بوده است (لا اله- الا الله)، دانسته می‌شود که مسأله بر سر باسواد بودن یا نبودن یا بهره‌مند بودن یا نبودن از علوم تجربی نیست بلکه مسأله به منهج و جهان‌بینی و قانون بر می‌گردد.
* {{متن قرآن |فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِنْ بِاللَّهِ فقداستَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقی‏لاَانْفِصامَ لَها |سوره = بقره |آیه = 256 }} کسی که از طاغوت نافرمانی کند و به خدا ایمان بیاورد، به محکم‌ترین دستاویز درآویخته است (و او را از سقوط و هلاکت می‌رهاند و) اصلاً گسستن ندارد. از آنجایی که هدف از [[بعثت]] پیامبر خاتم همچون سایر پیامبران ابتدا دوری از طاغوت و به دنبال آن ایمان و عبادت برای الله بوده است (لا اله- الا الله)، دانسته می‌شود که مسأله بر سر باسواد بودن یا نبودن یا بهره‌مند بودن یا نبودن از علوم تجربی نیست بلکه مسأله به منهج و جهان‌بینی و قانون بر می‌گردد.


خط ۵۵: خط ۵۴:
تناسب نوع معجزه با احوال عمومی عصر بعثت [[انبیاء]] مؤیّد این نظر است که زمان بعثت پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) با توجه به [[معجزه]] پیامبر یعنی [[قرآن کریم]]، القای خطبه‌‌‌ها و شعر و سخن غلبه داشت؛ پس«عصر جاهلیت» عصر رواج ادب و بلکه عصر اوج آن بوده است، ‌ نه عصر نادانی و بی خردی<ref> علی اکبر حسنی، دنباله بررسی واژه جاهلیت و مفهوم آن، ماهنامه درس هایی از مکتب اسلام 10: 1375، ص56</ref>.
تناسب نوع معجزه با احوال عمومی عصر بعثت [[انبیاء]] مؤیّد این نظر است که زمان بعثت پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) با توجه به [[معجزه]] پیامبر یعنی [[قرآن کریم]]، القای خطبه‌‌‌ها و شعر و سخن غلبه داشت؛ پس«عصر جاهلیت» عصر رواج ادب و بلکه عصر اوج آن بوده است، ‌ نه عصر نادانی و بی خردی<ref> علی اکبر حسنی، دنباله بررسی واژه جاهلیت و مفهوم آن، ماهنامه درس هایی از مکتب اسلام 10: 1375، ص56</ref>.


== ادله ی نقلی ==
== ادله نقلی ==


=== جاهلیت در لغت ===
=== جاهلیت در لغت ===
خط ۶۱: خط ۶۰:


=== جاهلیت در روایات ===
=== جاهلیت در روایات ===
از بررسی [[آیات]] و [[احادیث]] برمی‌آید که ماده «جهل» بیش‌تر به رذیلت اخلاقی معنا شده است تا به نادانی و ضد سواد و علوم تجربی؛ لذا این بحث نیز همچون دیگر بحث‌‌‌های گذشته ثابت می‌کند که واژه ی «جهل» در دوره ی «جاهلیت» به معنای بی خردی و بی سوادی نبوده است؛ بلکه این صفت و حالت مخصوص قبل از بعثت بوده است که از رذایل اخلاقی شمرده می‌شود<ref>محمد علی مجرب، معناشناسی واژه ی جاهلیت در قرآن، مجله صحیفه مبین 24، 1379، ص62</ref>.
از بررسی [[آیات]] و [[احادیث]] برمی‌آید که ماده «جهل» بیش‌تر به رذیلت اخلاقی معنا شده است تا به نادانی و ضد سواد و علوم تجربی؛ لذا این بحث نیز همچون دیگر بحث‌‌‌های گذشته ثابت می‌کند که واژه «جهل» در دوره «جاهلیت» به معنای بی خردی و بی سوادی نبوده است؛ بلکه این صفت و حالت مخصوص قبل از بعثت بوده است که از رذایل اخلاقی شمرده می‌شود<ref>محمد علی مجرب، معناشناسی واژه ی جاهلیت در قرآن، مجله صحیفه مبین 24، 1379، ص62</ref>.


=== جاهلیت در سخنان اهل ادب ===
=== جاهلیت در سخنان اهل ادب ===
خط ۶۷: خط ۶۶:


=== جاهلیت در سوره‌‌‌های قرآن ===
=== جاهلیت در سوره‌‌‌های قرآن ===
معانی به دست آمده از ماده جهل در آیات قرآن به تهی بودن از علم و آگاهی و راه و روشی که رودرروی اسلام قرار گرفته، منحصر است<ref> سید عبدالحسین طیب، اطیب البیان فی تفسیر القرآن‏، تهران، انتشارات اسلام، 1378، ج 4، ص390</ref> و در قرآن ماده ی «جهل» با این معنی در دو بخش از آیات آمده است:
معانی به دست آمده از ماده جهل در آیات قرآن به تهی بودن از علم و آگاهی و راه و روشی که رودرروی اسلام قرار گرفته، منحصر است<ref> سید عبدالحسین طیب، اطیب البیان فی تفسیر القرآن‏، تهران، انتشارات اسلام، 1378، ج 4، ص390</ref> و در قرآن ماده «جهل» با این معنی در دو بخش از آیات آمده است:


* آیاتی که در زمینه رویارویی بین رسالت‌‌‌های پیامبران و پیروان شان از یک سو و جاهلان از سوی دیگر می‌باشند:با نگاهی به آیات 27 و 29 [[سوره هود]]، 138[[سوره اعراف]]، 21- 23 [[سوره احقاف]]، 54 و 55 [[سوره نمل]]، 198و 199 [[سوره اعراف]]، 63 [[سوره فرقان]]، 52 و 53 و 55 [[سوره قصص]] درمی یابیم که این آیات مظاهر روشنی از موضع‌گیری‌‌‌های جاهلیت در برابر اسلام را به همراه دارد.
* آیاتی که در زمینه رویارویی بین رسالت‌‌‌های پیامبران و پیروان شان از یک سو و جاهلان از سوی دیگر می‌باشند:با نگاهی به آیات 27 و 29 [[سوره هود]]، 138[[سوره اعراف]]، 21- 23 [[سوره احقاف]]، 54 و 55 [[سوره نمل]]، 198و 199 [[سوره اعراف]]، 63 [[سوره فرقان]]، 52 و 53 و 55 [[سوره قصص]] درمی یابیم که این آیات مظاهر روشنی از موضع‌گیری‌‌‌های جاهلیت در برابر اسلام را به همراه دارد.
*
* آیاتی که شامل واژه «جاهلیت» می‌باشند: از کلمه «جاهلیت» در چهار [[سوره مدنی]] قرآن کریم یاد شده است: آل عمران، مائده، احزاب و فتح. حال به موارد استعمال جاهلیت در قرآن کریم می‌پردازیم:
* آیاتی که شامل واژه «جاهلیت» می‌باشند: از کلمه ی «جاهلیت» در چهار [[سوره مدنی]] قرآن کریم یاد شده است: آل عمران، مائده، احزاب و فتح. حال به موارد استعمال جاهلیت در قرآن کریم می‌پردازیم:


# ظنّ جاهلی در پندار در آیه ی 154 [[سوره آل عمران|سوره آل‌عمران]]؛
# ظنّ جاهلی در پندار در آیه 154 [[سوره آل عمران|سوره آل‌عمران]]؛
# حکم جاهلی در قانون‏گذاری در آیه ی 50 [[سوره مائده]]؛
# حکم جاهلی در قانون‏گذاری در آیه 50 [[سوره مائده]]؛
# جاهلیت به معنی خُلق و رفتار و نمودن زینت‏‌ها در آیه 33 [[سوره احزاب]]؛
# جاهلیت به معنی خُلق و رفتار و نمودن زینت‏‌ها در آیه 33 [[سوره احزاب]]؛
# جاهلیت به معنی حمیّت و تعصّب در آیه ی 26 [[سوره فتح]].
# جاهلیت به معنی حمیّت و تعصّب در آیه 26 [[سوره فتح]].


=== در کلام الله جاهلیت یعنی ===
=== در کلام الله جاهلیت یعنی ===
قانون و حکم و برنامه زندگی. با این وجود، نکته‌ای که برای من جالب است و می‌تواند مفهوم جاهل و جاهلیت را عینی‌تر گرداند به کار بردن کلمه عالم و علماء برای [[مسلمانان]] اهل توحیدی چون سمیه و یاسر و [[عمار]] و غیره است که تمام این عزیزان از خواندن و نوشتن بی بهره و در واقع بی سواد بودند، و در مقابل، به کار بردن کلمه ی جاهل برای کسی چون ابوالحکم است که سرآمد سواد و دانش‌‌های آن روزگار بود.
قانون و حکم و برنامه زندگی. با این وجود، نکته‌ای که برای من جالب است و می‌تواند مفهوم جاهل و جاهلیت را عینی‌تر گرداند به کار بردن کلمه عالم و علماء برای [[مسلمانان]] اهل توحیدی چون سمیه و یاسر و [[عمار]] و غیره است که تمام این عزیزان از خواندن و نوشتن بی بهره و در واقع بی سواد بودند، و در مقابل، به کار بردن کلمه جاهل برای کسی چون ابوالحکم است که سرآمد سواد و دانش‌‌های آن روزگار بود.


علاوه بر آن آشکار است که پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم) بی سواد بود و طبیعی است که مانند اکثر عرب نسبت به علوم تجربی رایج آن زمان از آگاهی چندانی برخوردار نبود. پس جاهلیت نمی‌تواند در برابر سواد علوم تجربی قرار گیرد بلکه جاهلیت حکم و قانونی است که در برابر حکم و قانون اسلام قرار گرفته است. به همین دلیل اسلام مرگ جاهلیت را مقدمه ظهور و غالب شدن اسلام می‌داند. در این جا جاهلیت در برابر اسلام قرار می‌گیرد.
علاوه بر آن آشکار است که پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم) بی سواد بود و طبیعی است که مانند اکثر عرب نسبت به علوم تجربی رایج آن زمان از آگاهی چندانی برخوردار نبود. پس جاهلیت نمی‌تواند در برابر سواد علوم تجربی قرار گیرد بلکه جاهلیت حکم و قانونی است که در برابر حکم و قانون اسلام قرار گرفته است. به همین دلیل اسلام مرگ جاهلیت را مقدمه ظهور و غالب شدن اسلام می‌داند. در این جا جاهلیت در برابر اسلام قرار می‌گیرد.
Writers، confirmed، مدیران
۸۷٬۱۹۹

ویرایش