۸۸٬۰۰۹
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
== تحصیلات == | == تحصیلات == | ||
تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در همین شهر به پایان رسانید؛ مالک تا سال 1918میلادی در تبسه مقیم بود به طوری که در این زمان به خاطر احراز بالاترین رتبه به منظور ادامه تحصیل در قسنطینه موفق به دریافت بورس تحصیلی شد. از این رو وی دوباره به قسنطینه بازگشت. در آغاز نزد عمویش محمود اقامت گزید و موسیقی را تا حدی از او اموخت و از طریق او با مسلک [[عیساویه]] که یکی از مسلکهای شایع [[تصوف|صوفیه]] در شهر بود آشنا شد. تحصیلات او در قسنطینه در دو جهت بود: هم نزد استاد مارتن در مدرسه | تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در همین شهر به پایان رسانید؛ مالک تا سال 1918میلادی در تبسه مقیم بود به طوری که در این زمان به خاطر احراز بالاترین رتبه به منظور ادامه تحصیل در قسنطینه موفق به دریافت بورس تحصیلی شد. از این رو وی دوباره به قسنطینه بازگشت. در آغاز نزد عمویش محمود اقامت گزید و موسیقی را تا حدی از او اموخت و از طریق او با مسلک [[عیساویه]] که یکی از مسلکهای شایع [[تصوف|صوفیه]] در شهر بود آشنا شد. تحصیلات او در قسنطینه در دو جهت بود: هم نزد استاد مارتن در مدرسه فرانسوی اشتغال به تحصیل داشت و هم صبحگاهان در مسجد بزرگ شهر نزد شیخ عبدالمجید زبان عربی را میآموخت. | ||
در سال ۱۹۲۰داوطلب امتحان ورود به دبیرستان شد و با موفقیت این مرحله را گذراند. اولین سال تحصیلی دبیرستان در سال ۱۹۲۱ آغاز شد البته به دست آوردن این موفقیت برای مالک با توجه به سن و سال وی و کلاسی که وارد آن میشد چندان آسان نبود دومین حلقه | در سال ۱۹۲۰داوطلب امتحان ورود به دبیرستان شد و با موفقیت این مرحله را گذراند. اولین سال تحصیلی دبیرستان در سال ۱۹۲۱ آغاز شد البته به دست آوردن این موفقیت برای مالک با توجه به سن و سال وی و کلاسی که وارد آن میشد چندان آسان نبود دومین حلقه طلای زندگی مالک در این سال شکل گرفت او با برخی از شاگردان شیخ عبدالحمید بن بادیس آشنا شد احساس کرد که با دوستان جدیدش پیرو یک خط فکری میباشد. او در تابستان آن سال عازم تبسه شد تا تحصیلات را نزد والدینش بگذراند. در سال چهارم دبیرستان «۱۹۲۵-۱۹۲۴» بود که مالک دورنمای آینده اش را ترسیم میکرد. در پایان این سال با دوستی به نام قاواو در جستجوی کار به مرسیلیاولیون رفتند و توقف کوتاهی هم در پاریس کردند ولی کار مناسبی نیافتند و دوباره به الجزایر باز گشتند در این دوران مالک شیفته مسافرت به [[سودان]] یا [[استرالیا]] بود تا در آنجا مزرعه ای بر پا کند ولی تمام این آرزوها رؤیای بیش نبودند<ref>[https://lib.eshia.ir/23019/1/1901 ر. ک: کتابخانه مدرسه فقاهت].</ref>. | ||
و سپس برای تحصیلات عالی به پاریس رفت و در 1314 ش/ 1935 در رشته مهندسی برق فارغالتحصیل شد. در عین حال به مطالعات گستردهای در علوم اسلامی پرداخت و مدت درازی نزد [[عبدالحمید بن بادیس]] شاگردی کرد. | و سپس برای تحصیلات عالی به پاریس رفت و در 1314 ش/ 1935 در رشته مهندسی برق فارغالتحصیل شد. در عین حال به مطالعات گستردهای در علوم اسلامی پرداخت و مدت درازی نزد [[عبدالحمید بن بادیس]] شاگردی کرد. | ||
خط ۶۷: | خط ۶۷: | ||
اندیشهها و مبارزات علمی بن نبی او را در زمره اندیشمندان اصلاحطلبی مانند [[رشید رضا|محمدرشید رضا]]، [[اقبال لاهوری|محمد اقبال لاهوری]] و [[عبدالحمید بن بادیس|ابنبادیس]] قرار داده است<ref>جدعان، ص 603ـ604</ref>. وی از مهمترین اندیشمندان اسلامی است که به مسئله تمدن پرداخته و با آنکه اندیشههای او به گونهای ژرف تحتتأثیر نظریات جدید در فلسفه تمدن است، ابنخلدون را باید نخستین استاد و بزرگترین الهامبخش وی دانست<ref>جدعان، ص 416</ref>. | اندیشهها و مبارزات علمی بن نبی او را در زمره اندیشمندان اصلاحطلبی مانند [[رشید رضا|محمدرشید رضا]]، [[اقبال لاهوری|محمد اقبال لاهوری]] و [[عبدالحمید بن بادیس|ابنبادیس]] قرار داده است<ref>جدعان، ص 603ـ604</ref>. وی از مهمترین اندیشمندان اسلامی است که به مسئله تمدن پرداخته و با آنکه اندیشههای او به گونهای ژرف تحتتأثیر نظریات جدید در فلسفه تمدن است، ابنخلدون را باید نخستین استاد و بزرگترین الهامبخش وی دانست<ref>جدعان، ص 416</ref>. | ||
مالک بن نبی مهمترین تمدن اندیش قرن بیستم در جهان عرب است. او در کتاب«فکرة کمنويلث اسلامی» ایده ای را دنبال میکند تا بر اساس آن در فضای دوقطبی، جهان اسلام هویتش را حفظ کند. | مالک بن نبی مهمترین تمدن اندیش قرن بیستم در جهان عرب است. او در کتاب«فکرة کمنويلث اسلامی» ایده ای را دنبال میکند تا بر اساس آن در فضای دوقطبی، جهان اسلام هویتش را حفظ کند. | ||
از نظر مالک امروز با یک جهان اسلام مواجه نیستیم بلکه بر اساس | از نظر مالک امروز با یک جهان اسلام مواجه نیستیم بلکه بر اساس واقعیتهای موجود باید از جهانهای اسلامی سخن گفت که این جهانها عبارتند از: | ||
-جهان اسلام سیاه- افریقایی | -جهان اسلام سیاه- افریقایی | ||
خط ۸۲: | خط ۸۲: | ||
بن نبی معتقد است جهان اسلام با وجود تحولات تاریخی، همچنان وحدت روحی خود را حفظ کرده و همین عنصر مهمی در شکل دهی این پروژه است. | بن نبی معتقد است جهان اسلام با وجود تحولات تاریخی، همچنان وحدت روحی خود را حفظ کرده و همین عنصر مهمی در شکل دهی این پروژه است. | ||
می توان این ایده را به یک اتحاد فدرالی بین | می توان این ایده را به یک اتحاد فدرالی بین جهانهای اسلامی توصیف کرد که در راس آن یک کنگره اسلامی با ایفای نقش هیئت مدیره اجرایی قرار دارد. | ||
شروع پروژه نیز از جهانهاست که باید تقسیم بندی آنها بر اساس رویکردهای طبیعی، بومی، تاریخی، اقتصادی و سیاسی همان منطقه باشد. | شروع پروژه نیز از جهانهاست که باید تقسیم بندی آنها بر اساس رویکردهای طبیعی، بومی، تاریخی، اقتصادی و سیاسی همان منطقه باشد. | ||
بر این اساس ابتدا به لحاظ درونی باید عناصر هویتی و خاص هر جهان کشف و | بر این اساس ابتدا به لحاظ درونی باید عناصر هویتی و خاص هر جهان کشف و صورتبندی گردد و سپس به عوامل هویتی پرداخته شود که میتواند این جهان را به جهانهای اسلامی دیگر پیوند دهد و در نهایت از اشتراکها آن مرکز شکل میگیرد. | ||
به عقیده بن نبی «جوهر مشکل هر ملت، در مسئله تمدن آن است و هیچ ملتی قادر به فهم و حلّ مشکل خود نخواهد بود، مگر آنکه اندیشه خود را تا سطح تحولات بزرگ بشری ارتقا بخشد و عوامل ظهور و سقوط تمدنها را عمیقاً درک کند»<ref>بننبی، 1992، ص 21</ref>.بننبی، شیفته جنبش اصلاحی «[[جمعیت العلماء المسلمین]]» [[الجزایر]] به رهبری ابنبادیس بود و در آن ویژگیهایی میدید که حرکت اصلاحی [[محمد عبده|شیخمحمد عبده]] فاقد آن بود؛ چه، عبده به اصلاحات صرفاً کلامی بسنده میکرد، اما ابنبادیس برنامه عملی کاملی را به استناد | به عقیده بن نبی «جوهر مشکل هر ملت، در مسئله تمدن آن است و هیچ ملتی قادر به فهم و حلّ مشکل خود نخواهد بود، مگر آنکه اندیشه خود را تا سطح تحولات بزرگ بشری ارتقا بخشد و عوامل ظهور و سقوط تمدنها را عمیقاً درک کند»<ref>بننبی، 1992، ص 21</ref>.بننبی، شیفته جنبش اصلاحی «[[جمعیت العلماء المسلمین]]» [[الجزایر]] به رهبری ابنبادیس بود و در آن ویژگیهایی میدید که حرکت اصلاحی [[محمد عبده|شیخمحمد عبده]] فاقد آن بود؛ چه، عبده به اصلاحات صرفاً کلامی بسنده میکرد، اما ابنبادیس برنامه عملی کاملی را به استناد آیه شریفه «اِنَّ اللّهَ لایُغَیِّرُ ما بِقَوْم حَتّی یُغَیِّروُا ما بِأنْفُسِهِم» (رعد: 11) پذیرفته بود. | ||
بر این اساس، «کلید حلّ مشکل در روح امت قرار دارد»؛ لذا «ایجاد تمدن یک پدیده اجتماعی است که در شرایطی درست همانند شرایط پیدایش نخستین، ممکن میشود». با این حال، بن نبی از جمعیت العلماء المسلمین الجزایر انتقاد و آن را به انحراف از برنامه مصوب متهم کرد، زیرا این جمعیت پذیرفته بود که همراه یک کاروان سیاسی در 1315 ش/ 1936 برای مذاکره با فرانسویان به پاریس برود. به عقیده بن نبی، اصلاح وضع جامعه از طریق سیاست و حکومت ممکن نیست، زیرا حکومت تابعی از شرایط اجتماعی است و جامعهای که در آن روحیه «استعمارپذیری» حاکم باشد، بناچار دارای حکومتی استعماری خواهد بود. | بر این اساس، «کلید حلّ مشکل در روح امت قرار دارد»؛ لذا «ایجاد تمدن یک پدیده اجتماعی است که در شرایطی درست همانند شرایط پیدایش نخستین، ممکن میشود». با این حال، بن نبی از جمعیت العلماء المسلمین الجزایر انتقاد و آن را به انحراف از برنامه مصوب متهم کرد، زیرا این جمعیت پذیرفته بود که همراه یک کاروان سیاسی در 1315 ش/ 1936 برای مذاکره با فرانسویان به پاریس برود. به عقیده بن نبی، اصلاح وضع جامعه از طریق سیاست و حکومت ممکن نیست، زیرا حکومت تابعی از شرایط اجتماعی است و جامعهای که در آن روحیه «استعمارپذیری» حاکم باشد، بناچار دارای حکومتی استعماری خواهد بود. | ||
بنابراین استعمار زاییده کردار سیاستمداران نیست بلکه نتیجه تن دادن ملت به استعمار است. به همین دلیل، رهایی از استعمار تنها از طریق رهایی نفس از ذلت استعمارپذیری ممکن میشود؛ به طوری که انسان بر اثر «تحول درونی» در شرایطی قرار گیرد که با احترام به کرامت انسانی خویش، به وظایف اجتماعی خود قیام کند و به حکومت استعماری تن ندهد <ref>جدعان، ص 416ـ417؛ بن نبی، 1992، ص 28ـ29، 33</ref>. از نظر مالکبن نبی، مشکل اصلی اینجاست که «جامعه اسلامی» | بنابراین استعمار زاییده کردار سیاستمداران نیست بلکه نتیجه تن دادن ملت به استعمار است. به همین دلیل، رهایی از استعمار تنها از طریق رهایی نفس از ذلت استعمارپذیری ممکن میشود؛ به طوری که انسان بر اثر «تحول درونی» در شرایطی قرار گیرد که با احترام به کرامت انسانی خویش، به وظایف اجتماعی خود قیام کند و به حکومت استعماری تن ندهد <ref>جدعان، ص 416ـ417؛ بن نبی، 1992، ص 28ـ29، 33</ref>. از نظر مالکبن نبی، مشکل اصلی اینجاست که «جامعه اسلامی» قرنهای متمادی «خارج از تاریخ» زیسته و تمدن خود را از دست داده است و از آنجا که «هر تمدنی محصولات خود را ایجاد میکند» نمیتوان با خرید و گردآوری محصولات تمدنهای دیگر دارای تمدن شد. آنچه از طریق جمعآوری اشیای تمدنهای دیگر به دست میآید، «شبه تمدن» است نه «تمدن حقیقی»<ref>جدعان، ص 417ـ 418؛ بن نبی، 1992، ص 47</ref>. | ||
از دیدگاه مالک بن نبی، هر محصول تمدنی تنها از ترکیب سه عامل انسان، زمین و زمان به دست میآید. بن نبی تأکید میکند که برای ترکیب این سه عنصر، یک «ترکیبکننده تمدنی» لازم است و تحلیل تاریخی نشان میدهد که این ترکیبکننده چیزی جز «اندیشه دینی» نیست<ref>جدعان، ص 418ـ419؛ بن نبی، 1992، ص 50</ref>. از سوی دیگر، ترکیب عناصر تمدن و عامل ترکیبکننده آنها از منطق «حرکت تاریخ» پیروی میکند؛ زیرا تمدن دارای «حیات» یا، به قول [[ابن خلدون|ابنخلدون]]، دارای یک «دوره» است: با «نهضت» به دنیا میآید، صعود و رشد میکند تا به نقطه «اوج» برسد، سپس راه نزول در پیش میگیرد و به «افول» منتهی میشود. | از دیدگاه مالک بن نبی، هر محصول تمدنی تنها از ترکیب سه عامل انسان، زمین و زمان به دست میآید. بن نبی تأکید میکند که برای ترکیب این سه عنصر، یک «ترکیبکننده تمدنی» لازم است و تحلیل تاریخی نشان میدهد که این ترکیبکننده چیزی جز «اندیشه دینی» نیست<ref>جدعان، ص 418ـ419؛ بن نبی، 1992، ص 50</ref>. از سوی دیگر، ترکیب عناصر تمدن و عامل ترکیبکننده آنها از منطق «حرکت تاریخ» پیروی میکند؛ زیرا تمدن دارای «حیات» یا، به قول [[ابن خلدون|ابنخلدون]]، دارای یک «دوره» است: با «نهضت» به دنیا میآید، صعود و رشد میکند تا به نقطه «اوج» برسد، سپس راه نزول در پیش میگیرد و به «افول» منتهی میشود. | ||
خط ۱۰۰: | خط ۱۰۰: | ||
در این دوره، فرد مسلمان قادر به استفاده از تمامی توان حیاتی خویش نیست، زیرا امکان سیطره بر بخشی از غرایز خود را ندارد. این حالت از نظر اجتماعی بدان معنی است که مجموع توان اجتماعی کار نمیکند. بنابراین، غریزه بتدریج از سیطره روح آزاد میشود و سرنوشت فرد را در اختیار میگیرد. در این جاست که تمدن وارد سومین مرحله خود یعنی «مرحله غریزه» میشود. در این مرحله، وظیفه اجتماعی اندیشه دینی به پایان میرسد و شبکه روابط اجتماعی جامعه فرومیریزد و اخلاق افراد جامعه بهسبب خشکیدن ذخایر روحی و عقلی به تباهی میانجامد<ref>جدعان، ص 421؛ بن نبی، 1992، ص 77؛ همو، 1962، ص 144</ref>. | در این دوره، فرد مسلمان قادر به استفاده از تمامی توان حیاتی خویش نیست، زیرا امکان سیطره بر بخشی از غرایز خود را ندارد. این حالت از نظر اجتماعی بدان معنی است که مجموع توان اجتماعی کار نمیکند. بنابراین، غریزه بتدریج از سیطره روح آزاد میشود و سرنوشت فرد را در اختیار میگیرد. در این جاست که تمدن وارد سومین مرحله خود یعنی «مرحله غریزه» میشود. در این مرحله، وظیفه اجتماعی اندیشه دینی به پایان میرسد و شبکه روابط اجتماعی جامعه فرومیریزد و اخلاق افراد جامعه بهسبب خشکیدن ذخایر روحی و عقلی به تباهی میانجامد<ref>جدعان، ص 421؛ بن نبی، 1992، ص 77؛ همو، 1962، ص 144</ref>. | ||
این مرحله از تمدن اسلامی مطابق است با اواخر عصر عباسی و دوران پس از آن تا زمان ابنخلدون و نیز دوران پس از سلسله موحدون در مغرب. لذا، مالک بن نبی انسان این مرحله را «انسانِ پس از موحدون» مینامد؛ انسانی که در نتیجه بروز اختلال در توان روحی و معنوی، ارزش اجتماعی خود را از دست داده و فقط برای منافع فردی خویش تلاش میکند. در اینجا، فردگرایی بر جامعه مستولی میشود و با گسستگی شبکه روابط اجتماعی شرایط استعمارپذیری پدید میآید و سپس دوران استعمار | این مرحله از تمدن اسلامی مطابق است با اواخر عصر عباسی و دوران پس از آن تا زمان ابنخلدون و نیز دوران پس از سلسله موحدون در مغرب. لذا، مالک بن نبی انسان این مرحله را «انسانِ پس از موحدون» مینامد؛ انسانی که در نتیجه بروز اختلال در توان روحی و معنوی، ارزش اجتماعی خود را از دست داده و فقط برای منافع فردی خویش تلاش میکند. در اینجا، فردگرایی بر جامعه مستولی میشود و با گسستگی شبکه روابط اجتماعی شرایط استعمارپذیری پدید میآید و سپس دوران استعمار فرا میرسد<ref>برای نمودار دورههای تمدن اسلامی از دیدگاه مالکبن نبی رجوع کنید به شکل 1؛ جدعان، ص 421ـ422؛ بن نبی، 1989، ص 36؛ همو، 1962، ص 96</ref>. | ||
از نظر بن نبی «انسان پیش از تمدن» انسانی طبیعی و دستنخورده است که برای ورود به یک دوره تمدنی کاملاً آماده است، اما انسان پس از تمدن، انسان فرسودهای است که دیگر توانایی تولید «کار تمدنی» را ندارد مگر اینکه از ریشه تغییر کند <ref>جدعان، ص 422؛ بن نبی، 1992، ص 74، 78</ref>. از اینجاست که مالکبن نبی به راهحل مشکل تمدن اسلامی میپردازد و باردیگر سه عنصر انسان، زمین و زمان را مطرح میکند. وی بر لزوم بهرهبرداری از زمین چه برای کشاورزی و چه استخراج معادن و | از نظر بن نبی «انسان پیش از تمدن» انسانی طبیعی و دستنخورده است که برای ورود به یک دوره تمدنی کاملاً آماده است، اما انسان پس از تمدن، انسان فرسودهای است که دیگر توانایی تولید «کار تمدنی» را ندارد مگر اینکه از ریشه تغییر کند <ref>جدعان، ص 422؛ بن نبی، 1992، ص 74، 78</ref>. از اینجاست که مالکبن نبی به راهحل مشکل تمدن اسلامی میپردازد و باردیگر سه عنصر انسان، زمین و زمان را مطرح میکند. وی بر لزوم بهرهبرداری از زمین چه برای کشاورزی و چه استخراج معادن و ثروتهای نهفته در آن برای ایجاد رفاه اجتماعی تأکید میکند و به زمان و بهرهبرداری از هر لحظه از آن برای «کار و تولید سازمانیافته» اهمیت میدهد و سرانجام به عامل «انسان» میرسد و دربارة بازسازی «انسان پس از موحدون» مفصلاً بحث میکند. | ||
بننبی برای بازسازی این انسان به دو قاعده اسلامی تمسک میجوید: تغییر نفس، مستفاد از آیه یازدهم سوره رعد؛ و اصلاح، مأخوذ از حدیث شریف «لایصلح آخر هذه الاُمة اِلاّ بما صلح به اَوّلها» (پایان این امت اصلاح نمیشود مگر همچون آغاز آن)، لذا شروع این اصلاح از تلاوت و فهم قرآن با روشی است که هر مسلمان احساس کند قرآن برای نخستینبار به او وحی میشود. بن نبی در این باره، این سخن محمد اقبال لاهوری را نقل میکند که «آنچه بیش از هر چیز دیگر در من مؤثر افتاد نصیحتی بود که از پدرم شنیدم که میگفت: فرزندم، قرآن را طوری بخوان که گویا بر تو نازل میشود»<ref>جدعان، ص 423؛ بن نبی، 1992، ص 65</ref>. | بننبی برای بازسازی این انسان به دو قاعده اسلامی تمسک میجوید: تغییر نفس، مستفاد از آیه یازدهم سوره رعد؛ و اصلاح، مأخوذ از حدیث شریف «لایصلح آخر هذه الاُمة اِلاّ بما صلح به اَوّلها» (پایان این امت اصلاح نمیشود مگر همچون آغاز آن)، لذا شروع این اصلاح از تلاوت و فهم قرآن با روشی است که هر مسلمان احساس کند قرآن برای نخستینبار به او وحی میشود. بن نبی در این باره، این سخن محمد اقبال لاهوری را نقل میکند که «آنچه بیش از هر چیز دیگر در من مؤثر افتاد نصیحتی بود که از پدرم شنیدم که میگفت: فرزندم، قرآن را طوری بخوان که گویا بر تو نازل میشود»<ref>جدعان، ص 423؛ بن نبی، 1992، ص 65</ref>. | ||
به نظر بن نبی، انسان تمدنساز باید در سه زمینه فرهنگ، کار و مال توجیه یا هدایت شود. فرهنگ از نظر وی «مجموعهای از صفات اخلاقی و ارزشهای اجتماعی است که فرد در محیطی که به دنیا میآید آن را همچون یک سرمایه اولیه دریافت میکند». بن نبی کار را تنها عاملی میداند که سرنوشت اشیا را در یک چارچوب اجتماعی تعیین میکند و هدایت آن به معنی هدایت همه فعالیتهای جمعی در یک مسیر با هدف ایجاد تغییر در وضع انسان و پدید آوردن محیطی جدید برای رشد | به نظر بن نبی، انسان تمدنساز باید در سه زمینه فرهنگ، کار و مال توجیه یا هدایت شود. فرهنگ از نظر وی «مجموعهای از صفات اخلاقی و ارزشهای اجتماعی است که فرد در محیطی که به دنیا میآید آن را همچون یک سرمایه اولیه دریافت میکند». بن نبی کار را تنها عاملی میداند که سرنوشت اشیا را در یک چارچوب اجتماعی تعیین میکند و هدایت آن به معنی هدایت همه فعالیتهای جمعی در یک مسیر با هدف ایجاد تغییر در وضع انسان و پدید آوردن محیطی جدید برای رشد تواناییهای فردی در جامعه است. بالاخره، مال یا ثروت به عنوان وسیله اجتماعی برای نهضت در جهت پیشرفت مادی اهمیت دارد و نه به عنوان وسیلة سیاسی نزد شماری از سرمایهداران برای بهرهکشی از تلاش اکثریت ملت <ref>جدعان، ص 423ـ 425؛ بن نبی، 1992، ص 88 ـ89، 120ـ121</ref>. | ||
علاوه بر عوامل یادشده، احیا یا بازسازی تمدن، از دیدگاه بن نبی، به احیای اندیشه دینی بستگی دارد. بن نبی تمدنسازی به روش غربی را ابداً نمیپذیرد، چه معتقد است که تمدن غرب که ادامه تمدن قرن نوزدهم میلادی است اکنون در مرحله ورشکستگی قرار گرفته و نمیتواند وسیله رهایی جهان اسلام باشد. بن نبی خواستار تمدنی اصیل با ویژگیهای خود است، «تمدنی که در آن مربیان به جوانان بیاموزند که چگونه میتوانند راههایی را برای هدایت و پیشبرد کاروان بشری کشف کنند، نه آنکه خود دنبالهرو روسها یا آمریکاییان باشند» <ref>جدعان، ص 425؛ بن نبی، 1959، ص 118</ref>. | علاوه بر عوامل یادشده، احیا یا بازسازی تمدن، از دیدگاه بن نبی، به احیای اندیشه دینی بستگی دارد. بن نبی تمدنسازی به روش غربی را ابداً نمیپذیرد، چه معتقد است که تمدن غرب که ادامه تمدن قرن نوزدهم میلادی است اکنون در مرحله ورشکستگی قرار گرفته و نمیتواند وسیله رهایی جهان اسلام باشد. بن نبی خواستار تمدنی اصیل با ویژگیهای خود است، «تمدنی که در آن مربیان به جوانان بیاموزند که چگونه میتوانند راههایی را برای هدایت و پیشبرد کاروان بشری کشف کنند، نه آنکه خود دنبالهرو روسها یا آمریکاییان باشند» <ref>جدعان، ص 425؛ بن نبی، 1959، ص 118</ref>. | ||
خط ۱۱۹: | خط ۱۱۹: | ||
توجه و اهتمام بن نبی به قرآن بسیار زیاد است. نخستین کتاب وی، الظاهرة القرآنیة، که اصل آن به زبان فرانسوی است، نشاندهنده این دیدگاه وی است. وی در این کتاب و در کتابهای بعدی خود همواره میکوشد مبانی افکار خویش را از قرآن و سنّت نبوی استنباط کند. هدف اساسی بن نبی از تألیف الظاهرة القرآنیة، ایجاد اصلاحی روششناختی در تفسیر قرآن و کمک به برداشتهای نوین قرآنی برای روشنفکران و تحصیل کردگان مسلمانی بود که در برابر فرهنگ غربی به دنبال پایگاهی محکم در میراث گذشته خویش بودند. او در مقدمهای که بر ترجمه عربیِ این کتاب افزوده است به دو انگیزه اصلی خود اشاره میکند: ایجاد زمینه و فرصتی برای جوانان مسلمان تا به درستی در دین نظر کنند؛ و اصلاحی شایسته در شیوه سنّتی تفسیر قرآن<ref>ص 53</ref>. | توجه و اهتمام بن نبی به قرآن بسیار زیاد است. نخستین کتاب وی، الظاهرة القرآنیة، که اصل آن به زبان فرانسوی است، نشاندهنده این دیدگاه وی است. وی در این کتاب و در کتابهای بعدی خود همواره میکوشد مبانی افکار خویش را از قرآن و سنّت نبوی استنباط کند. هدف اساسی بن نبی از تألیف الظاهرة القرآنیة، ایجاد اصلاحی روششناختی در تفسیر قرآن و کمک به برداشتهای نوین قرآنی برای روشنفکران و تحصیل کردگان مسلمانی بود که در برابر فرهنگ غربی به دنبال پایگاهی محکم در میراث گذشته خویش بودند. او در مقدمهای که بر ترجمه عربیِ این کتاب افزوده است به دو انگیزه اصلی خود اشاره میکند: ایجاد زمینه و فرصتی برای جوانان مسلمان تا به درستی در دین نظر کنند؛ و اصلاحی شایسته در شیوه سنّتی تفسیر قرآن<ref>ص 53</ref>. | ||
به نظر بن نبی، بزرگترین خطری که فرهنگ و تفکر اسلامی را تهدید میکند استشراق است که مسلمانان هنوز حیلههای آن را درنیافته و تأثیر آن را در جایجایِ زندگیِ فرهنگی و شئون انسانی خود حسّ نکردهاند؛ بویژه آنکه اکنون این پدیده در لباس دانشگاهی و بر زبان و قلم پارهای از مشاهیر مسلمان جاری است. وقتی توجه کنیم که هر ساله دانشجویان سوری و مصری ـ یعنی اساتید آینده فرهنگ عربی و بانیان نهضت اسلامی ـ تنها در دانشگاه پاریس رسالههای فراوانی عرضه میکنند و در آنها بر بسط و شرحِ آرای استادان غربی خویش پای میفشرند، بزرگی خطر را درمییابیم. همین جا او بر طهحسین به دلیل تألیف کتاب فیالشعر الجاهلی حمله میبرد و تبعیّت وی از مارگلیوث را نکوهش میکند که با تشکیک در وثاقت شعر جاهلی و درستی انتساب آن به شعرای جاهلیت راه را برای کمرنگ کردن اهمیت اعجاز قرآنی هموار میکنند (ص 54 ـ57). نخستین و مهمترین چالش ِ رویارویِ بن نبی برای اثبات اعتبار و وثاقت قرآن، مسئله اعجاز و غیربشری بودنِ این کتاب است. وی علیالاصول دیدگاه مفسّران سنتی را در زمانِ کنونی نمیپسندد که برای اثباتِ الوهیتِ منشأ و مصدرِ قرآن کریم به اعجاز بیانی و ادبی قرآن تمسّک میکنند و هنوز میکوشند فصاحت و اوجِ ادبی و بلاغی قرآن را دلیلِ اعجاز و مبنای تحدّی قرآن قرار دهند. این روش تنها برای نخبگانِ فرهنگی جوامعِ عرب کارآمد است. در غالبِ کشورهای اسلامی و بویژه در ممالک غیرعربی کمتر کسی یافت میشود که بتواند میان آیهای از قرآن و نظم یا نثری از ادبِ جاهلی مقایسه و داوری کند. | به نظر بن نبی، بزرگترین خطری که فرهنگ و تفکر اسلامی را تهدید میکند استشراق است که مسلمانان هنوز حیلههای آن را درنیافته و تأثیر آن را در جایجایِ زندگیِ فرهنگی و شئون انسانی خود حسّ نکردهاند؛ بویژه آنکه اکنون این پدیده در لباس دانشگاهی و بر زبان و قلم پارهای از مشاهیر مسلمان جاری است. وقتی توجه کنیم که هر ساله دانشجویان سوری و مصری ـ یعنی اساتید آینده فرهنگ عربی و بانیان نهضت اسلامی ـ تنها در دانشگاه پاریس رسالههای فراوانی عرضه میکنند و در آنها بر بسط و شرحِ آرای استادان غربی خویش پای میفشرند، بزرگی خطر را درمییابیم. همین جا او بر طهحسین به دلیل تألیف کتاب فیالشعر الجاهلی حمله میبرد و تبعیّت وی از مارگلیوث را نکوهش میکند که با تشکیک در وثاقت شعر جاهلی و درستی انتساب آن به شعرای جاهلیت راه را برای کمرنگ کردن اهمیت اعجاز قرآنی هموار میکنند (ص 54 ـ57). نخستین و مهمترین چالش ِ رویارویِ بن نبی برای اثبات اعتبار و وثاقت قرآن، مسئله اعجاز و غیربشری بودنِ این کتاب است. وی علیالاصول دیدگاه مفسّران سنتی را در زمانِ کنونی نمیپسندد که برای اثباتِ الوهیتِ منشأ و مصدرِ قرآن کریم به اعجاز بیانی و ادبی قرآن تمسّک میکنند و هنوز میکوشند فصاحت و اوجِ ادبی و بلاغی قرآن را دلیلِ اعجاز و مبنای تحدّی قرآن قرار دهند. این روش تنها برای نخبگانِ فرهنگی جوامعِ عرب کارآمد است. در غالبِ کشورهای اسلامی و بویژه در ممالک غیرعربی کمتر کسی یافت میشود که بتواند میان آیهای از قرآن و نظم یا نثری از ادبِ جاهلی مقایسه و داوری کند. مدتهاست که دیگر ما آن نبوغ زبانِ عربی را از دست دادهایم و در این باب صرفاً به باورهایی تقلیدی قناعت میکنیم<ref>ص 58 ـ59؛ برای نقد این دیدگاه و دفاع از اعجاز بیانی و بلاغی رجوع کنید به مقدمة محمود محمد شاکر بر همان کتاب، ص 15ـ 28</ref>. | ||
به اعتقاد بن نبی مردم در بدوِ ظهور اسلام به دلیل هویت ادبی و زبانیشان، اعجاز قرآن را با «ذوق فطری» خویش لمس میکردند؛ پس از آن تا حدودِ دوره عباسی «ذوق علمیِ» ادیبان و دانشمندان برای درک الوهیت و اعجاز قرآن کافی بود. امروزه با توجه به آیه «قُلْ ما کُنْتُ بِدْعاً مِنَ الْرُّسُلِ» (احقاف: 9) میتوان رسالت پیامبر اکرم را همچون سایر | به اعتقاد بن نبی مردم در بدوِ ظهور اسلام به دلیل هویت ادبی و زبانیشان، اعجاز قرآن را با «ذوق فطری» خویش لمس میکردند؛ پس از آن تا حدودِ دوره عباسی «ذوق علمیِ» ادیبان و دانشمندان برای درک الوهیت و اعجاز قرآن کافی بود. امروزه با توجه به آیه «قُلْ ما کُنْتُ بِدْعاً مِنَ الْرُّسُلِ» (احقاف: 9) میتوان رسالت پیامبر اکرم را همچون سایر رسالتها، پدیدهای ـ به معنای علمیِ کلمه ـ دانست که در ظروف زمانی و مکانیِ مشابه آثار و نتایج مشابه به همراه دارد. در واقع، اعجاز شخصِ پیامبر در زمان خودش همان دلایلی است که برای اسکات منکران ارائه میدهد، اما اعجاز دین یکی از ابزارهای تبلیغ آن است. این بدان معناست که «معجزه» باید برای همه مخاطبان قابلفهم و، در عین حال، برتر از توانایی همه آنان باشد. از آن مهمتر، معجزه باید در تمام دوره زمانی مفروض دین، استمرار یابد تا تبلیغ دین همواره تحقق پذیرد. ازاین رو، اعجاز قرآن در آغاز ظهور اسلام با ذوق فطری و بعدها با ذوق علمی دریافت میشد؛ اما امروز، فردِ مسلمان ناگزیر است که این اعجاز را در صورتی دیگر بیابد و آن بررسی محتوای پیامهای قرآن ـ و نه ظاهرِ عباراتِ آن ـ است<ref>ص 62، 71</ref>. | ||
شیوه بن نبی در کتاب الظاهرة القرآنیة بر همین پایه استوار است. وی به تأمّل در طبیعتِ نفسِ انسانی و فطرت خداجویی او در طول تاریخ مذاهب بشری میپردازد و با تفحّص در تاریخ نبوت، ویژگیهای انبیا، سیره پیامبر اکرم و مضامین قرآن میکوشد مبانیِ دین و بویژه اصول اعتقادی و اجتماعی دین اسلام را بشناساند. در این کتاب و مواضعی از دیگر کتابهای بن نبی، بیشترین تأکید و اهتمام بر احکام اجتماعی و اخلاق اسلام است. وی با گرایش اجتماعی خود در تفسیر، مفاهیم و مضامین قرآنی را به گونهای بسط میدهد که شئونِ اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی حیات بشر را در برگیرد و در این راه همواره به وضع کنونیِ بشر و نیاز تمدن بشری به آیینی جامع و الهی نظر دارد. با اینهمه، گاه همانند قائلان به تفسیر علمی قرآن، میکوشد سازگاری پارهای از آیات قرآن را با جدیدترین نظریههای علمی اثبات کند <ref>ص 339، 353</ref> <ref>مالک بن نبی، الظّاهرة القرآنیّة، ترجمه عبدالصبور شاهین، بیروت 1389/1969 [https://rch.ac.ir/article/Details?id=11696 به نقل از سایت دانشنامه جهان اسلام]</ref>. | شیوه بن نبی در کتاب الظاهرة القرآنیة بر همین پایه استوار است. وی به تأمّل در طبیعتِ نفسِ انسانی و فطرت خداجویی او در طول تاریخ مذاهب بشری میپردازد و با تفحّص در تاریخ نبوت، ویژگیهای انبیا، سیره پیامبر اکرم و مضامین قرآن میکوشد مبانیِ دین و بویژه اصول اعتقادی و اجتماعی دین اسلام را بشناساند. در این کتاب و مواضعی از دیگر کتابهای بن نبی، بیشترین تأکید و اهتمام بر احکام اجتماعی و اخلاق اسلام است. وی با گرایش اجتماعی خود در تفسیر، مفاهیم و مضامین قرآنی را به گونهای بسط میدهد که شئونِ اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی حیات بشر را در برگیرد و در این راه همواره به وضع کنونیِ بشر و نیاز تمدن بشری به آیینی جامع و الهی نظر دارد. با اینهمه، گاه همانند قائلان به تفسیر علمی قرآن، میکوشد سازگاری پارهای از آیات قرآن را با جدیدترین نظریههای علمی اثبات کند <ref>ص 339، 353</ref> <ref>مالک بن نبی، الظّاهرة القرآنیّة، ترجمه عبدالصبور شاهین، بیروت 1389/1969 [https://rch.ac.ir/article/Details?id=11696 به نقل از سایت دانشنامه جهان اسلام]</ref>. | ||
خط ۱۳۰: | خط ۱۳۰: | ||
[[رده:عالمان]] | [[رده:عالمان]] | ||
[[رده:عالمان اهل سنت]] | [[رده:عالمان اهل سنت]] | ||
[[رده:الجزایر]] |