۱٬۵۶۹
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴: | خط ۴: | ||
=لشکرکشی مشرکان به مدینه= | =لشکرکشی مشرکان به مدینه= | ||
<br> | <br> | ||
در سال سوم هجری، یک سال پس از شکست سختی که مسلمانان در جنگ بدر بر مشرکان وارد کردند، قریش به فرماندهی ابوسفیان به خونخواهی کشتگان بدر، آماده نبردی دیگر با [[پیامبر(ص)]] و [[مسلمانان]] شدند. ابوسفیان برای این جنگ، کسانی همچون [[عمرو بن عاص]] و [[ابن زبعری]] و [[ابوعزّهرا]] به جلب همکاری دیگر قبایل برانگیخت.<ref>[[ابن اسحاق، السیر و المغازی، ص۳۲۳-۳۲۲]]</ref> | در سال سوم هجری، یک سال پس از شکست سختی که مسلمانان در [[جنگ بدر]] بر مشرکان وارد کردند، قریش به فرماندهی ابوسفیان به خونخواهی کشتگان بدر، آماده نبردی دیگر با [[پیامبر(ص)]] و [[مسلمانان]] شدند. ابوسفیان برای این جنگ، کسانی همچون [[عمرو بن عاص]] و [[ابن زبعری]] و [[ابوعزّهرا]] به جلب همکاری دیگر قبایل برانگیخت.<ref>[[ابن اسحاق، السیر و المغازی، ص۳۲۳-۳۲۲]]</ref> | ||
<br> | <br> | ||
او در این جنگ با لشکری حدود سه هزار نفر، به سمت مدینه حرکت کرد. بنا بر گزارش واقدی پیامبر(ص) در قبا ـ جایی در نزدیکی مدینه ـ بود که به وسیله نامهی پنهانی عمویش [[عباس بن عبدالمطلب]] از خروج مشرکان برای نبرد آگاه شد،<ref>[[واقدی، المغازی، ج۱، ص۲۰۴ـ۲۰۳.]]</ref> اما در روایات دیگر به این نامه اشارهای نشده است. | او در این جنگ با لشکری حدود سه هزار نفر، به سمت مدینه حرکت کرد. بنا بر گزارش واقدی پیامبر(ص) در قبا ـ جایی در نزدیکی مدینه ـ بود که به وسیله نامهی پنهانی عمویش [[عباس بن عبدالمطلب]] از خروج مشرکان برای نبرد آگاه شد،<ref>[[واقدی، المغازی، ج۱، ص۲۰۴ـ۲۰۳.]]</ref> اما در روایات دیگر به این نامه اشارهای نشده است. | ||
خط ۱۲: | خط ۱۲: | ||
=خواب رسول خدا در مورد جنگ احد= | =خواب رسول خدا در مورد جنگ احد= | ||
<br> | <br> | ||
واقدی می نویسد، پیامبر (ص) بر منبر ظاهر شد و پس از ثنا و ستایش الهى چنین فرمود: '''اى مردم من خوابى | واقدی می نویسد، پیامبر (ص) بر منبر ظاهر شد و پس از ثنا و ستایش الهى چنین فرمود: '''اى مردم من خوابى دیدهام، در خواب دیدم که گویى در زرهى محکم هستم و شمشیرم [[ذوالفقار]]، از قبضه شکسته و شکاف برداشته است، دیدم گاو نرى کشته شد و من قوچى را از پى خود مىکشیدم''' | ||
<br> | <br> | ||
مردم گفتند: آن را چگونه تعبیر مى فرمایى؟ فرمود: آن زره محکم شهر مدینه است، پس در همانجا بمانید، اما شکستن شمشیرم، اندوه و مصیبتى است که به من مى رسد، گاوى هم که کشته شد، کشته شدن برخى از اصحاب من است، قوچى که از پى خود مى کشیدم، دشمن و لشکر است که به خواست خدا آن را خواهیم کشت. | مردم گفتند: آن را چگونه تعبیر مى فرمایى؟ فرمود: آن زره محکم شهر مدینه است، پس در همانجا بمانید، اما شکستن شمشیرم، اندوه و مصیبتى است که به من مى رسد، گاوى هم که کشته شد، کشته شدن برخى از اصحاب من است، قوچى که از پى خود مى کشیدم، دشمن و لشکر است که به خواست خدا آن را خواهیم کشت. |
ویرایش