پرش به محتوا

طریقت بیرامیه: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
(صفحه‌ای تازه حاوی «طریقت بیرامیه ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف بِیْرامیّه، طریقه‌ای ترک منسوب...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
طریقت بیرامیه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف


بِیْرامیّه، طریقه‌ای ترک منسوب به حاجی بیرام ولی (۷۵۳-۸۳۳ق/۱۳۵۲-۱۴۳۰م) در اواخر قرن هشتم و نیمه اول قرن نهم در آنقره (آنکارا) که در آناتولی و سرزمین‌های بالکان پیروان بسیار داشت.
بِیْرامیّه، طریقه‌ای ترک منسوب به حاجی بیرام ولی (۷۵۳-۸۳۳ق/۱۳۵۲-۱۴۳۰م) در اواخر قرن هشتم و نیمه اول قرن نهم در آنقره (آنکارا) که در آناتولی و سرزمین‌های بالکان پیروان بسیار داشت.


فهرست مندرجات
۱ - شجرنامه سلسله بیرامیه
۲ - معرفی اجمالی مؤسس
۳ - منظور از طریقت بیرامیّه
۴ - شاخه‌های طریقت بیرامیّه
۵ - مذهب و اعتقادات بیرامیان
۶ - ملامیه نوریه
۷ - ویژگی‌های بیرامیه
۸ - اصول طریقه ملامیه بیرامیه
۹ - تاج بیرامیه
۱۰ - تراکم جمعیت
۱۱ - خانقاه بیرامیان
۱۲ - فهرست منابع
۱۳ - پانویس
۱۴ - منبع


شجرنامه سلسله بیرامیه
=شجرنامه سلسله بیرامیه=
[ویرایش]


بر اساس برخی منابع، شجره نامه سلسله بیرامیه به بایزید بسطامی می‌رسد و با چند واسطه به ابوبکر، خلیفه اول، و سپس به رسول اکرم (صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلّم) منتهی می‌شود.
بر اساس برخی منابع، شجره نامه سلسله بیرامیه به بایزید بسطامی می‌رسد و با چند واسطه به ابوبکر، خلیفه اول، و سپس به رسول اکرم (صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلّم) منتهی می‌شود.
اما در شجره نامه دیگری که کاملاً متفاوت از قبلی است، تبار این سلسله، از طریق حضرت علی (علیه‌السلام)، به پیامبر (صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلّم) می‌رسد. [۱](در این شجره نامه، سیداسحاق صفی‌الدین اردبیلی (متوفی ۷۳۵) مؤسس طریقت صفویه یا اردبیلیه و منشعب از طریقت ابهریه، طریقت قطب الدین ابهری، محسوب، و بیرامیّه شعبه‌ای از صفویه معرفی شده است [۲]).
اما در شجره نامه دیگری که کاملاً متفاوت از قبلی است، تبار این سلسله، از طریق حضرت علی (علیه‌السلام)، به پیامبر (صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلّم) می‌رسد. [۱](در این شجره نامه، سیداسحاق صفی‌الدین اردبیلی (متوفی ۷۳۵) مؤسس طریقت صفویه یا اردبیلیه و منشعب از طریقت ابهریه، طریقت قطب الدین ابهری، محسوب، و بیرامیّه شعبه‌ای از صفویه معرفی شده است [۲]).


معرفی اجمالی مؤسس
=معرفی اجمالی مؤسس=
[ویرایش]


حاجی بیرام که پس از تحصیلات دینی در آنکارا و بورسه، به آق‌سرای رفته، و به حمیدالدین آق‌سرایی دست بیعت داده بود، پس از درگذشت مرشد خود در ۸۱۵ق/۱۴۱۲م، در آنکارا ساکن شد و با توجه به اصول خلوتیه و نقشبندیه و گرایش‌های ملامتی خود، طریقه‌ای مبتنی بر اصول اهل سنت بنیاد گذاشت. در آن دوران، به سبب مهاجرت‌های متعدد صوفیان خراسانی در طول سده‌ای گذشته به آسیای صغیر، ظهور شخصیت‌های برجسته‌ای چون مولانا جلال‌الدین رومی و محیی‌الدین ابن‌عربی، و نیز فعالیت‌ صوفیان وابسته به طرق مختلف در این سرزمین، زمینۀ مساعدی برای رشد این‌گونه جریان‌ها به وجود آمده بود. همچنین سابقۀ تدریس حاجی‌ بیرام ولی در قرا مدرسۀ آنکارا و نیز در بورسه، گذشتۀ روشن و موجهی را برای او فراهم آورد و عدۀ بسیاری را به سوی او کشاند. از این‌رو، طریقۀ بیرامیه در همان زمان حیات مؤسس خود، در آنکارا و اطراف آن گسترده شد و پیروان بسیار یافت، [۳] تا آن‌جا که رشد این‌ طریقه، حکومت عثمانی را نگران کرد، و سلطان مراد دوم حاجی بیرام ولی را به ادرنه احضار نمود. اما حاجی بیرام ولی در گفت‌وگو با سلطان توانست اعتماد او را جلب کند. از آن پس تا بیش از یک سده میان دولت عثمانی و طریقۀ بیرامیه رابطۀ دوستانه‌ای برقرار بود، چنان‌که در هنگام فتح قسطنطنیه توسط سلطان محمدفاتح، آق شمس‌الدین (د۸۶۳ق/۱۴۵۹م)، یکی از مریدان نزدیک حاجی‌ بیرام ولی، و عده‌ای از بیرامیه او را همراهی می‌کردند. [۴][۵]
حاجی بیرام که پس از تحصیلات دینی در آنکارا و بورسه، به آق‌سرای رفته، و به حمیدالدین آق‌سرایی دست بیعت داده بود، پس از درگذشت مرشد خود در ۸۱۵ق/۱۴۱۲م، در آنکارا ساکن شد و با توجه به اصول خلوتیه و نقشبندیه و گرایش‌های ملامتی خود، طریقه‌ای مبتنی بر اصول اهل سنت بنیاد گذاشت. در آن دوران، به سبب مهاجرت‌های متعدد صوفیان خراسانی در طول سده‌ای گذشته به آسیای صغیر، ظهور شخصیت‌های برجسته‌ای چون مولانا جلال‌الدین رومی و محیی‌الدین ابن‌عربی، و نیز فعالیت‌ صوفیان وابسته به طرق مختلف در این سرزمین، زمینۀ مساعدی برای رشد این‌گونه جریان‌ها به وجود آمده بود. همچنین سابقۀ تدریس حاجی‌ بیرام ولی در قرا مدرسۀ آنکارا و نیز در بورسه، گذشتۀ روشن و موجهی را برای او فراهم آورد و عدۀ بسیاری را به سوی او کشاند. از این‌رو، طریقۀ بیرامیه در همان زمان حیات مؤسس خود، در آنکارا و اطراف آن گسترده شد و پیروان بسیار یافت، [۳] تا آن‌جا که رشد این‌ طریقه، حکومت عثمانی را نگران کرد، و سلطان مراد دوم حاجی بیرام ولی را به ادرنه احضار نمود. اما حاجی بیرام ولی در گفت‌وگو با سلطان توانست اعتماد او را جلب کند. از آن پس تا بیش از یک سده میان دولت عثمانی و طریقۀ بیرامیه رابطۀ دوستانه‌ای برقرار بود، چنان‌که در هنگام فتح قسطنطنیه توسط سلطان محمدفاتح، آق شمس‌الدین (د۸۶۳ق/۱۴۵۹م)، یکی از مریدان نزدیک حاجی‌ بیرام ولی، و عده‌ای از بیرامیه او را همراهی می‌کردند. [۴][۵]


منظور از طریقت بیرامیّه
=منظور از طریقت بیرامیّه=
[ویرایش]
 
برخی، طریقت بیرامیّه را جمع میان طریقت نقشبندیه و خلوتیه دانسته و گفته‌اند که به همین دلیل بیرامیّه هم ذکر خفی را به پیروی از نقشبندیه و هم ذکر جلی را به پیروی از خلوتیه می‌پذیرد. [۶][۷] برخی نیز بیرامیّه را در شمار «ارباب ذکر جلی» دانسته و آن را طریقتی منشعب از خلوتیه شمرده اند. [۸] البته طریقت بیرامیّه از گرایش‌های ملامتی نیز برکنار نبوده و از همان آغاز تحت تأثیر آن قرار داشته است، به طوری که بسیاری از مشایخ بیرامیّه نیز خود را به ملامتیه منتسب می‌کردند.
برخی، طریقت بیرامیّه را جمع میان طریقت نقشبندیه و خلوتیه دانسته و گفته‌اند که به همین دلیل بیرامیّه هم ذکر خفی را به پیروی از نقشبندیه و هم ذکر جلی را به پیروی از خلوتیه می‌پذیرد. [۶][۷] برخی نیز بیرامیّه را در شمار «ارباب ذکر جلی» دانسته و آن را طریقتی منشعب از خلوتیه شمرده اند. [۸] البته طریقت بیرامیّه از گرایش‌های ملامتی نیز برکنار نبوده و از همان آغاز تحت تأثیر آن قرار داشته است، به طوری که بسیاری از مشایخ بیرامیّه نیز خود را به ملامتیه منتسب می‌کردند.


شاخه‌های طریقت بیرامیّه
=شاخه‌های طریقت بیرامیّه=
[ویرایش]


اندکی پس از درگذشت حاجی بیرام ولی، بیرامیه بر سر انتخاب خلیفه از میان دو تن از مریدان نزدیک او دچار دو دستگی شدند و به دوشاخه بزرگ تقسیم گردید:
اندکی پس از درگذشت حاجی بیرام ولی، بیرامیه بر سر انتخاب خلیفه از میان دو تن از مریدان نزدیک او دچار دو دستگی شدند و به دوشاخه بزرگ تقسیم گردید:
یکی این دو، آق شمس‌الدین (متوفی ۸۶۴)، شیخی زاهد و مقید به اصول شریعت بود و ذکر جلی را بر ذکر خفی مرجح می‌دانست؛ درحالی که دیگری، امیر سکّینی، معروف به عمردده بروسوی (د ۸۸۰ق/۱۴۷۵م)، مشرب ملامتی داشت، بر ذکر خفی اصرار می‌ورزید و اهل جذبه بود. [۹] در هر حال، گروهی از بیرامیه آق‌شمس‌الدین را خلیفۀ حاجی‌ بیروام‌ ولی شناختند و به پیروی از شیوۀ او به ذکر جلی و حضور در حلقه‌های ذکر و تکایا پرداختند و خود را «بیرامیۀ شمسیه» نامیدند، و گروهی دیگر به عمردده دست بیعت دادند و از مشرب او که گرایش به ذکر خفی، نداشتن جامه‌ای خاص و عدم حضور درخانقاه بود، پیروی کردند و خود را «ملامیۀ بیرامیه» خواندند. [۱۰][۱۱][۱۲]
یکی این دو، آق شمس‌الدین (متوفی ۸۶۴)، شیخی زاهد و مقید به اصول شریعت بود و ذکر جلی را بر ذکر خفی مرجح می‌دانست؛ درحالی که دیگری، امیر سکّینی، معروف به عمردده بروسوی (د ۸۸۰ق/۱۴۷۵م)، مشرب ملامتی داشت، بر ذکر خفی اصرار می‌ورزید و اهل جذبه بود. [۹] در هر حال، گروهی از بیرامیه آق‌شمس‌الدین را خلیفۀ حاجی‌ بیروام‌ ولی شناختند و به پیروی از شیوۀ او به ذکر جلی و حضور در حلقه‌های ذکر و تکایا پرداختند و خود را «بیرامیۀ شمسیه» نامیدند، و گروهی دیگر به عمردده دست بیعت دادند و از مشرب او که گرایش به ذکر خفی، نداشتن جامه‌ای خاص و عدم حضور درخانقاه بود، پیروی کردند و خود را «ملامیۀ بیرامیه» خواندند. [۱۰][۱۱][۱۲]
گروه سومی نیز با خلیفه شناختن عبدالله آق‌بییق مجذوب و پس از او مشهور افتاده افندی (د ۹۸۸ق/۱۵۸۰م) و سپس محمود افندی قوچ حصاری، معروف به عزیز محمود هدایی اسکداری (د۱۰۳۸ق/۱۶۲۹م) شاخۀ سومی را به وجود آوردند که «جلوتیه» نامیده شدند. [۱۳][۱۴]
گروه سومی نیز با خلیفه شناختن عبدالله آق‌بییق مجذوب و پس از او مشهور افتاده افندی (د ۹۸۸ق/۱۵۸۰م) و سپس محمود افندی قوچ حصاری، معروف به عزیز محمود هدایی اسکداری (د۱۰۳۸ق/۱۶۲۹م) شاخۀ سومی را به وجود آوردند که «جلوتیه» نامیده شدند. [۱۳][۱۴]
بیرامیۀ شمسیه پس از درگذشت آق‌شمس‌الدین توسط خلفای او به شاخه‌های متعددی تقسیم شدند. ابراهیم تنّوری (د ۸۸۷ق/۱۴۸۲م) تنوریه را به وجود آورد که بعدها عیسویه از آن جدا شد، یکی از خلفای ابراهیم تنوری، یاوْصی محمد محیی الدین (متوفی ۹۲۲)، پدر شیخ الاسلام ابوالسعود عمادی (متوفی ۹۸۲) است. و همت افندی (د ۱۰۹۵ق/۱۶۸۴م) نیز شاخۀ همتیه را ایجاد نمود، که در حوالی اَدَنه و مرعش طریقه بیرامیّه را اشاعه داد. [۱۵][۱۶][۱۷] بدین ترتیب، از شاخه بیرامیّه شمسیه دو شاخه تنوریه و همتیّه جدا شدند.
بیرامیۀ شمسیه پس از درگذشت آق‌شمس‌الدین توسط خلفای او به شاخه‌های متعددی تقسیم شدند. ابراهیم تنّوری (د ۸۸۷ق/۱۴۸۲م) تنوریه را به وجود آورد که بعدها عیسویه از آن جدا شد، یکی از خلفای ابراهیم تنوری، یاوْصی محمد محیی الدین (متوفی ۹۲۲)، پدر شیخ الاسلام ابوالسعود عمادی (متوفی ۹۸۲) است. و همت افندی (د ۱۰۹۵ق/۱۶۸۴م) نیز شاخۀ همتیه را ایجاد نمود، که در حوالی اَدَنه و مرعش طریقه بیرامیّه را اشاعه داد. [۱۵][۱۶][۱۷] بدین ترتیب، از شاخه بیرامیّه شمسیه دو شاخه تنوریه و همتیّه جدا شدند.
برخی، طریقت اشرفیه را نیز که منسوب به اشرف زاده عبدالله رومی ازنیقی است، شعبه ای از بیرامیّه شمرده‌اند. [۱۸] (اما به نظر می‌رسد که این طریقت شاخه ای از سلسله قادریّه باشد. [۱۹]
برخی، طریقت اشرفیه را نیز که منسوب به اشرف زاده عبدالله رومی ازنیقی است، شعبه ای از بیرامیّه شمرده‌اند. [۱۸] (اما به نظر می‌رسد که این طریقت شاخه ای از سلسله قادریّه باشد. [۱۹]
از شاخه های ملامیه بیرامیه، هاشمیه است که آن را امیر عثمان هاشمی تأسیس کرد. از شخصیت‌های مهم این شاخه عبدالرحیم افندی (متوفی ۱۱۴۰)، شاعر و مشهور به حبشی‌زاده بود.
از شاخه های ملامیه بیرامیه، هاشمیه است که آن را امیر عثمان هاشمی تأسیس کرد. از شخصیت‌های مهم این شاخه عبدالرحیم افندی (متوفی ۱۱۴۰)، شاعر و مشهور به حبشی‌زاده بود.
شاخه دیگر ملامیه بیرامیه، حمزویّه است که حمزه بالی (متوفی ۹۶۹) آن را تأسیس کرد و در اطراف بوسنی رواج داد.
شاخه دیگر ملامیه بیرامیه، حمزویّه است که حمزه بالی (متوفی ۹۶۹) آن را تأسیس کرد و در اطراف بوسنی رواج داد.
از افراد برجسته این شاخه صاری عبدالله افندی (متوفی ۱۰۷۱) شارح مثنوی و عبدالله بوسنوی (متوفی ۱۰۵۴) شارح فصوص است. [۲۰][۲۱]
از افراد برجسته این شاخه صاری عبدالله افندی (متوفی ۱۰۷۱) شارح مثنوی و عبدالله بوسنوی (متوفی ۱۰۵۴) شارح فصوص است. [۲۰][۲۱]
خلافت در میان ملامیۀ بیرامیه نیز به ترتیب به بنیامین آیاشی (د ۹۱۶ق/۱۵۱۰م)، پیرعلی آق‌سرایی (د ۹۳۴ق/۱۵۲۸م)، اسماعیل معشوقی (د ۹۳۵ق)، احمد ساربان (د ۹۵۲ق/۱۵۴۵م)، حسام‌الدین انقروی (د ۹۶۴ق/۱۵۵۷م) و حمزه‌بالی بوسنوی (د۹۶۹ق) رسید.
خلافت در میان ملامیۀ بیرامیه نیز به ترتیب به بنیامین آیاشی (د ۹۱۶ق/۱۵۱۰م)، پیرعلی آق‌سرایی (د ۹۳۴ق/۱۵۲۸م)، اسماعیل معشوقی (د ۹۳۵ق)، احمد ساربان (د ۹۵۲ق/۱۵۴۵م)، حسام‌الدین انقروی (د ۹۶۴ق/۱۵۵۷م) و حمزه‌بالی بوسنوی (د۹۶۹ق) رسید.


مذهب و اعتقادات بیرامیان
=مذهب و اعتقادات بیرامیان=
[ویرایش]


بیرامیان شیعه نیستند، اما دوستدار اهل بیت (علیهم‌السلام‌) هستند و بخصوص در شاخه ملامیّه آن، تمایلات شیعی بسیار آشکار است.
بیرامیان شیعه نیستند، اما دوستدار اهل بیت (علیهم‌السلام‌) هستند و بخصوص در شاخه ملامیّه آن، تمایلات شیعی بسیار آشکار است.
خط ۵۹: خط ۳۸:
گرایش به جذبه و گفتن سخنان بی‌پروا دربارۀ وحدت وجود درمیان ملامیۀ بیرامیه موجب برانگیختن مخالفت علما و متشرعان، و سرانجام موجب کشته شدن اسماعیل معشوقی، زندانی شدن حسام‌الدین انقروی و به قتل رسیدن حمزه بالی بوسنوی گردید. این واقعه، رابطۀ دوستانۀ اولیه میان دولت عثمانی و بیرامیه را که به تدریج رو به تیرگی نهاده بود، بیش از پیش متلاطم ساخت؛ چنان‌که پس از قتل حمزه‌بالی، بیرامیه که از آن پس خود را «حمزویه» می‌نامیدند، مدت‌ها مورد تعقیب و آزار قرار گرفتند و گاه همچون بشیر آغا (د ۱۰۷۳ق/۱۶۶۳م) و ۴۰ تن از مریدانش در کنار هم اعدام شدند. اما حضور خلفای معتدل و محافظه‌کاری چون حسن قبادوز (د ۱۰۱۰ق/۱۶۰۱م)، ادریس مختفی (د ۱۰۲۴ق/۱۶۱۵م)، اوغلان ابراهیم افندی (د ۱۰۷۳ق) و عبدالقادر بلخی (د ۱۳۴۱ق/۱۹۲۳م)، موجب بقا، ثبات، و در نهایت گسترش این طریقه در سرزمین‌های غرب آناتولی و بالکان گشت. [۲۴]
گرایش به جذبه و گفتن سخنان بی‌پروا دربارۀ وحدت وجود درمیان ملامیۀ بیرامیه موجب برانگیختن مخالفت علما و متشرعان، و سرانجام موجب کشته شدن اسماعیل معشوقی، زندانی شدن حسام‌الدین انقروی و به قتل رسیدن حمزه بالی بوسنوی گردید. این واقعه، رابطۀ دوستانۀ اولیه میان دولت عثمانی و بیرامیه را که به تدریج رو به تیرگی نهاده بود، بیش از پیش متلاطم ساخت؛ چنان‌که پس از قتل حمزه‌بالی، بیرامیه که از آن پس خود را «حمزویه» می‌نامیدند، مدت‌ها مورد تعقیب و آزار قرار گرفتند و گاه همچون بشیر آغا (د ۱۰۷۳ق/۱۶۶۳م) و ۴۰ تن از مریدانش در کنار هم اعدام شدند. اما حضور خلفای معتدل و محافظه‌کاری چون حسن قبادوز (د ۱۰۱۰ق/۱۶۰۱م)، ادریس مختفی (د ۱۰۲۴ق/۱۶۱۵م)، اوغلان ابراهیم افندی (د ۱۰۷۳ق) و عبدالقادر بلخی (د ۱۳۴۱ق/۱۹۲۳م)، موجب بقا، ثبات، و در نهایت گسترش این طریقه در سرزمین‌های غرب آناتولی و بالکان گشت. [۲۴]


ملامیه نوریه
=ملامیه نوریه=
[ویرایش]


پس از این دوران، نوبت به سیدمحمدنور العربی (۱۲۲۸-۱۳۰۵ق/۱۸۱۳-۱۸۸۸م) رسید که با شخصیت برجسته و اندیشه‌های عرفانی خود پیروان بسیاری را گردآورد و شاخۀ «ملامیۀ نوریه» (که گاه ملامتیۀ دورۀ سوم نیز نامیده می‌شود) را ایجاد نمود. اما از آن‌جا که ملامیۀ نوریه از طریقۀ نقشبندیه منشعب شده بودند و سید محمدنور با تأکید بر وحدت وجود، به سلوک این طریقه صورتی علمی و تعلیمی داده بود، ملامیۀ بیرامیه (حمزویه) این شاخه را به رسمیت نشناختند و آن را «متلامیه» یعنی متظاهران به ملامتیه نامیدند. [۲۵][۲۶]
پس از این دوران، نوبت به سیدمحمدنور العربی (۱۲۲۸-۱۳۰۵ق/۱۸۱۳-۱۸۸۸م) رسید که با شخصیت برجسته و اندیشه‌های عرفانی خود پیروان بسیاری را گردآورد و شاخۀ «ملامیۀ نوریه» (که گاه ملامتیۀ دورۀ سوم نیز نامیده می‌شود) را ایجاد نمود. اما از آن‌جا که ملامیۀ نوریه از طریقۀ نقشبندیه منشعب شده بودند و سید محمدنور با تأکید بر وحدت وجود، به سلوک این طریقه صورتی علمی و تعلیمی داده بود، ملامیۀ بیرامیه (حمزویه) این شاخه را به رسمیت نشناختند و آن را «متلامیه» یعنی متظاهران به ملامتیه نامیدند. [۲۵][۲۶]


ویژگی‌های بیرامیه
=ویژگی‌های بیرامیه=
[ویرایش]


در نگاهی کلی به سیر تحول طریقۀ بیرامیه، اعتقاد به وحدت وجود، گرایش به ذکر خفی و تمایلات شیعی را می‌توان ۳ ویژگی برجستۀ این طریقه به‌شمار آورد که به ویژه در میان ملامیۀ بیرامیه حضوری آشکارتر داشته است. اندیشۀ وحدت وجود و غلبۀ عشق که از همان ابتدا در اشعار حاجی‌بیرام ولی به چشم می‌خورد، [۲۷] در دوره‌های پس از او ظهوری روشن‌تر یافت و به صورت یکی از ارکان این طریقه درآمد، چنان‌که برخلاف دیگر طریقه‌های صوفیه که در آن‌ها سالک با سیر مراتب سلوک، در نهایت به درک سر وحدت نایل می‌شود، در این طریقه سالک در گام نخست با اعتقاد به وحدت وجود سلوک خود را آغاز می‌کند و با پشت سرگذاشتن توحید افعالی و توحید صفاتی، به درک توحید ذاتی می‌رسد و در می‌یابد که همه چیز تجلیات اعیان ثابته یا اعیان علمی حضرت حق است. [۲۸] [۲۹][۳۰] گرایش به ذکر خفی نیز (که به ویژه از ارکان ملامیۀ بیرامیه بوده است) مهم‌ترین عاملی است که طریقۀ بیرامیه را به نقشبندیه می‌پیوندد، چه، در این طریقه نیز ذکر خفی از ارکان سلوک به شمار می‌رود. تمایلات شیعی طریقۀ بیرامیه که در ابتدا در قالب احترام به اهل بیت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) ابراز می‌شد، به تدریج صورتی آشکارتری یافت و در آثار احمد ساربان و ابراهیم افندی به روشنی بیان گردید. [۳۱][۳۲]
در نگاهی کلی به سیر تحول طریقۀ بیرامیه، اعتقاد به وحدت وجود، گرایش به ذکر خفی و تمایلات شیعی را می‌توان ۳ ویژگی برجستۀ این طریقه به‌شمار آورد که به ویژه در میان ملامیۀ بیرامیه حضوری آشکارتر داشته است. اندیشۀ وحدت وجود و غلبۀ عشق که از همان ابتدا در اشعار حاجی‌بیرام ولی به چشم می‌خورد، [۲۷] در دوره‌های پس از او ظهوری روشن‌تر یافت و به صورت یکی از ارکان این طریقه درآمد، چنان‌که برخلاف دیگر طریقه‌های صوفیه که در آن‌ها سالک با سیر مراتب سلوک، در نهایت به درک سر وحدت نایل می‌شود، در این طریقه سالک در گام نخست با اعتقاد به وحدت وجود سلوک خود را آغاز می‌کند و با پشت سرگذاشتن توحید افعالی و توحید صفاتی، به درک توحید ذاتی می‌رسد و در می‌یابد که همه چیز تجلیات اعیان ثابته یا اعیان علمی حضرت حق است. [۲۸] [۲۹][۳۰] گرایش به ذکر خفی نیز (که به ویژه از ارکان ملامیۀ بیرامیه بوده است) مهم‌ترین عاملی است که طریقۀ بیرامیه را به نقشبندیه می‌پیوندد، چه، در این طریقه نیز ذکر خفی از ارکان سلوک به شمار می‌رود. تمایلات شیعی طریقۀ بیرامیه که در ابتدا در قالب احترام به اهل بیت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) ابراز می‌شد، به تدریج صورتی آشکارتری یافت و در آثار احمد ساربان و ابراهیم افندی به روشنی بیان گردید. [۳۱][۳۲]