۸۷٬۷۷۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'قاهره' به 'قاهره') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
جز (جایگزینی متن - 'دمشق' به 'دمشق') |
||
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
===اجازات=== | ===اجازات=== | ||
از مردان نامداری که ابن عربى از ایشان اجازه عامه گرفته بود، یکى محدث و تاریخ نگار مشهور [[ابن عساکر]] (د 571ق/1176م) صاحب تاریخ | از مردان نامداری که ابن عربى از ایشان اجازه عامه گرفته بود، یکى محدث و تاریخ نگار مشهور [[ابن عساکر]] (د 571ق/1176م) صاحب تاریخ دمشق است و دیگری ابن بشکوال (د 578ق/1182م). وی همچنین از ابوالقاسم ذاکر بن کامل بن غالب خفّاف و ابوحفص عمر بن عبدالمجید قرشى میانشى و نویسنده نامدار ابوالفرج عبدالرحمان ابن جوزی (د 597ق/1200م) اجازه عامه گرفته بود. ابوالفرج ابن جوزی اجازه روایت همه نوشتههایش، به ویژه کتاب صفوة الصفوة یا صفة الصفوة و مثیر العرام الساکن الى اشرف الاماکن را به وی داده بود؛ ابن عربى از چند تن دیگر نام مىبرد که نزد ایشان درس خوانده بوده است، مانند ابوبکر محمد بن عُبَید سَکسَکى، فقیه و محدث، عبدالودود بن سمحون (یا سمجون)، ابوزید سهیلى و عمران بن موسى بن عمران میرتُلى <ref>نک: ابن عربى، «صورة اجازة»، 112-121؛ نیبرگ، 21-27</ref>. | ||
شایان ذکر است که با توجه به استادان ابن عربى و دانشهایى که آموخته بود، دیگر جای شگفتى نیست که وی از آغاز جوانیش سرشناس شده باشد. گفته مىشود که وی چندی منشى فرمانروایان اشبیلیه بوده است <ref>مقری، 2/163</ref>. درباره گستردگى دامنه معلومات وی گفته شده است که «وی در هر فنى از اهل آن فن آگاهتر است» <ref>ابن عماد، 5/190</ref> و انبوه نوشتههای وی بر این حقیقت گواه است. | شایان ذکر است که با توجه به استادان ابن عربى و دانشهایى که آموخته بود، دیگر جای شگفتى نیست که وی از آغاز جوانیش سرشناس شده باشد. گفته مىشود که وی چندی منشى فرمانروایان اشبیلیه بوده است <ref>مقری، 2/163</ref>. درباره گستردگى دامنه معلومات وی گفته شده است که «وی در هر فنى از اهل آن فن آگاهتر است» <ref>ابن عماد، 5/190</ref> و انبوه نوشتههای وی بر این حقیقت گواه است. | ||
خط ۶۲: | خط ۶۲: | ||
یک سال پیش از آن (در 600ق)، ابن عربى در مکه با مجدالدین اسحاق، پدر صدرالدین قونوی (که بعدها شاگرد برجسته ابن عربى شد) آشنا شده بود. هنگامى که غیاثالدین کیخسرو اول (حک 601 - 608ق/ 1205-1211م) فرمانروای قونیه (قلمرو سلجوقیان روم) شد، نامهای به دوست نزدیکش مجدالدین که در شام بود، نوشت و از وی دعوت کرد که به قونیه بازگردد <ref>ابن بى بى، 25</ref>. مجدالدین در راه بازگشت به قونیه، پس از رسیدن به بغداد، ابن عربى را که در آن هنگام در آن شهر بود، هم سفر خود ساخت و هر دو در ذیقعدة 601 به قونیه رسیدند و کیخسرو مقدم هر دو را بسیار گرامى داشت <ref>همو، 91، 93</ref>. به گفته مقری، کیخسرو خانهای به بهای 100 هزار درهم به ابن عربى هدیه کرده بود. چند روزی پس از آن گدایى از ابن عربى چیزی در راه خدا خواست. وی گفت: من چیزی جز این خانه ندارم، از آن تو باشد. سپس خانه را به آن گدا بخشید <ref>2/164</ref>. ابن عربى در همین سال نیز در موصل بوده است <ref>ابن عربى، محاضرة الابرار، 2/419</ref>. پس از آن او را در 602ق در بیتالمقدس <ref>حصریه، 15</ref>، در 603ق در مصر <ref>ابن عربى، الفتوحات، 1/410</ref> و سرانجام در 604ق در مکه مىیابیم <ref>همان، 2/376</ref>. وی در 606ق بار دیگر به قونیه رفته و در آنجا رساله الانوار فیما یمنح صاحب الخلوة من الاسرار را نوشته بوده است. در 608ق ابن عربى بار دیگر در بغداد بوده و در آنجا با صوفى مشهور شهابالدین ابوحفص عمر بن عَمّویة سهروردی (د 632ق/ 1234م) صاحب کتاب عوارف المعارف دیدار داشته است <ref>ابن عماد، 5/193</ref>. | یک سال پیش از آن (در 600ق)، ابن عربى در مکه با مجدالدین اسحاق، پدر صدرالدین قونوی (که بعدها شاگرد برجسته ابن عربى شد) آشنا شده بود. هنگامى که غیاثالدین کیخسرو اول (حک 601 - 608ق/ 1205-1211م) فرمانروای قونیه (قلمرو سلجوقیان روم) شد، نامهای به دوست نزدیکش مجدالدین که در شام بود، نوشت و از وی دعوت کرد که به قونیه بازگردد <ref>ابن بى بى، 25</ref>. مجدالدین در راه بازگشت به قونیه، پس از رسیدن به بغداد، ابن عربى را که در آن هنگام در آن شهر بود، هم سفر خود ساخت و هر دو در ذیقعدة 601 به قونیه رسیدند و کیخسرو مقدم هر دو را بسیار گرامى داشت <ref>همو، 91، 93</ref>. به گفته مقری، کیخسرو خانهای به بهای 100 هزار درهم به ابن عربى هدیه کرده بود. چند روزی پس از آن گدایى از ابن عربى چیزی در راه خدا خواست. وی گفت: من چیزی جز این خانه ندارم، از آن تو باشد. سپس خانه را به آن گدا بخشید <ref>2/164</ref>. ابن عربى در همین سال نیز در موصل بوده است <ref>ابن عربى، محاضرة الابرار، 2/419</ref>. پس از آن او را در 602ق در بیتالمقدس <ref>حصریه، 15</ref>، در 603ق در مصر <ref>ابن عربى، الفتوحات، 1/410</ref> و سرانجام در 604ق در مکه مىیابیم <ref>همان، 2/376</ref>. وی در 606ق بار دیگر به قونیه رفته و در آنجا رساله الانوار فیما یمنح صاحب الخلوة من الاسرار را نوشته بوده است. در 608ق ابن عربى بار دیگر در بغداد بوده و در آنجا با صوفى مشهور شهابالدین ابوحفص عمر بن عَمّویة سهروردی (د 632ق/ 1234م) صاحب کتاب عوارف المعارف دیدار داشته است <ref>ابن عماد، 5/193</ref>. | ||
از سوی دیگر، ابن عربى در 609ق از بغداد نامهای اندرز دهنده و سیاسى برای فرمانروای جدید قونیه عزالدین کیکاووس فرستاده بود که در آن وی را به سخت گیری با مسیحیان تشویق مىکرد <ref> الفتوحات، 4/547 - 548</ref>. شاید یکى از علتهای نفرت ابن عربى از مسیحیان، در آن زمان، مصائبى بوده باشد که در همان سالها از سوی مسیحیان در جنگهای صلیبى بر سر مسلمانان آمده بود. وی مسلمانان را از زیارت بیتالمقدس که در آن زمان در دست صلیبیان بود برحذر مىدارد <ref>همان، 4/460</ref>. پس از آن ابن عربى را در 610ق یا اندکى پس از آن در حلب مىیابیم <ref>یحیى، حاشیه، 143</ref>. در 612ق ابن عربى بار دیگر به آناتولى سفر کرده و در آن سال در سیواس و ملطیه به سر مىبرده است. در رمضان آن سال کیکاووس انطاکیه را محاصره کرده بود. ابن عربى در خواب مىبیند که کیکاووس در نبرد با دشمن پیروز مىشود و از ملطیه نامهای با چند بیت شعر برای وی مىفرستد و مژده پیروزی را به او مىدهد. کیکاووس در روز عید فطر، 20 روز پس از رؤیای ابن عربى، در نبرد پیروزی مىیابد <ref>ابن عربى، محاضرة الابرار، 2/420-421</ref>. در سالهای 612 -616ق، ابن عربى ظاهراً در شهر ملطیه در آناتولى به سر مىبرده. وی در آنجا طى چند «سماع» برخى از نوشتههای خود، مانند روحالقدس، ترجمان الاشواق و تاج الرسائل را تأیید کرده است <ref>یحیى، 99</ref>. وی در سالهای 617 و 618ق در شهر حلب بوده و کتابهای خود مقام القربة، الفهوانیة و منزل المنازل را «سماع» کرده است. در 620ق/1223م، ابن عربى عزم سفر به | از سوی دیگر، ابن عربى در 609ق از بغداد نامهای اندرز دهنده و سیاسى برای فرمانروای جدید قونیه عزالدین کیکاووس فرستاده بود که در آن وی را به سخت گیری با مسیحیان تشویق مىکرد <ref> الفتوحات، 4/547 - 548</ref>. شاید یکى از علتهای نفرت ابن عربى از مسیحیان، در آن زمان، مصائبى بوده باشد که در همان سالها از سوی مسیحیان در جنگهای صلیبى بر سر مسلمانان آمده بود. وی مسلمانان را از زیارت بیتالمقدس که در آن زمان در دست صلیبیان بود برحذر مىدارد <ref>همان، 4/460</ref>. پس از آن ابن عربى را در 610ق یا اندکى پس از آن در حلب مىیابیم <ref>یحیى، حاشیه، 143</ref>. در 612ق ابن عربى بار دیگر به آناتولى سفر کرده و در آن سال در سیواس و ملطیه به سر مىبرده است. در رمضان آن سال کیکاووس انطاکیه را محاصره کرده بود. ابن عربى در خواب مىبیند که کیکاووس در نبرد با دشمن پیروز مىشود و از ملطیه نامهای با چند بیت شعر برای وی مىفرستد و مژده پیروزی را به او مىدهد. کیکاووس در روز عید فطر، 20 روز پس از رؤیای ابن عربى، در نبرد پیروزی مىیابد <ref>ابن عربى، محاضرة الابرار، 2/420-421</ref>. در سالهای 612 -616ق، ابن عربى ظاهراً در شهر ملطیه در آناتولى به سر مىبرده. وی در آنجا طى چند «سماع» برخى از نوشتههای خود، مانند روحالقدس، ترجمان الاشواق و تاج الرسائل را تأیید کرده است <ref>یحیى، 99</ref>. وی در سالهای 617 و 618ق در شهر حلب بوده و کتابهای خود مقام القربة، الفهوانیة و منزل المنازل را «سماع» کرده است. در 620ق/1223م، ابن عربى عزم سفر به دمشق کرد و تا پایان عمر در آنجا اقامت گزید و جز برای سفری کوتاه به حلب، آنجا را ترک نکرد <ref>همانجا</ref>. وی در این شهر نسخه دوم کتاب بنیادی خود فتوحات را که نوشتن نسخه اول آن را در 599ق/1203م در مکه آغاز کرده بود، در 636ق به پایان رسانید <ref>ابن عربى، الفتوحات، 4/553</ref>. کتاب مهم دیگر ابن عربى فصوص الحکم نیز در همان شهر دمشق نوشته شده بود. | ||
دوران زندگانى ابن عربى در | دوران زندگانى ابن عربى در دمشق، دوران شکوفایى و آفرینش فکری و روحى وی به شمار مىرود. فرمانروایان آن دوران که وی را گرامى مىداشته و به او ارادت مىورزیدهاند، اینانند: الملک العادل اول، ابوبکر محمد بن ایوب، سیفالدین (د 615ق/1218م)، برادر صلاحالدین ایوبى و فرزند او الملک الاشرف (د 635ق/1234م) در دمشق و الملکالظاهر، غازی (د613ق/1216م) دومین فرزند صلاحالدین فرمانروای حلب. ابن عربى بسیار مورد اعتمادِ الملکالظاهر بوده و نزد وی شفاعتها مىکرده و شکایات و درخواستهای مردم را به آگاهى او مىرسانده و سلطان نیز گاه از برخى فقیهان زمانش نزد ابن عربى شکایت مىکرده است <ref>برای نمونه، نک: همان، 4/539، نیز 3/69 -70</ref>. | ||
ابن عربى در 28 ربیعالثانى 638ق/16 نوامبر 1240م در | ابن عربى در 28 ربیعالثانى 638ق/16 نوامبر 1240م در دمشق، در خانه قاضى محیىالدین ابن زکى در 78 سالگى درگذشت و در دامنه جبل قاسیون، در مقبره خانوادگى ابن زکى به خاک سپرده شد <ref>ابن عماد، 5/202؛ مقری، 2/162</ref>. آرامگاه او هم اکنون نیز در دمشق زیارتگاه است. ابن عربى چند همسر داشته است که از آن میان، چنانکه دیدیم، مریم دختر محمد بن عبدون و فاطمه دختر یونس بن یوسف شناخته شدهاند. وی از فاطمه دو پسر داشته است به نامهای سعدالدین (618 -656ق/1221- 1285م) و عماالدین محمد (د 667 ق/1269م). سعدالدین شعر نیکو مىسروده و دیوانى هم داشته است <ref>مقری، 2/170، 172</ref>. ابن عربى از دختر خود به نام زینب نیز یاد مىکند <ref> الفتوحات، 4/117</ref>. | ||
در برخى منابع آمده است که ابن عربى، پس از مرگ شیخ مجدالدین اسحاق با همسر وی، مادر صدرالدین قونوی، ازدواج کرده است <ref>قاری بغدادی، 35، به نقل از ابوالحسن خزرجى</ref>. در تأیید یا رد این گزارش هیچ مأخذ دیگری در دست نیست. اما این نکته روشن است که خود ابن عربى و نیز صدرالدین قونوی که سالها شاگرد وی از یاران نزدیکش بوده است، در این باره چیزی نگفتهاند. | در برخى منابع آمده است که ابن عربى، پس از مرگ شیخ مجدالدین اسحاق با همسر وی، مادر صدرالدین قونوی، ازدواج کرده است <ref>قاری بغدادی، 35، به نقل از ابوالحسن خزرجى</ref>. در تأیید یا رد این گزارش هیچ مأخذ دیگری در دست نیست. اما این نکته روشن است که خود ابن عربى و نیز صدرالدین قونوی که سالها شاگرد وی از یاران نزدیکش بوده است، در این باره چیزی نگفتهاند. | ||
خط ۹۴: | خط ۹۴: | ||
# دیوان الشیخ الاکبر یا الدیوان الکبیر، قاهره، 1270ق، بمبئى | # دیوان الشیخ الاکبر یا الدیوان الکبیر، قاهره، 1270ق، بمبئى | ||
# کتاب الذخائر و الاعلاق فى شرح ترجمانالاشواق، بیروت، 1312ق، همراه ترجمان الاشواق، بیروت، 1966م به کوشش محمد عبدالرحمان کردی، قاهره، 1968، 1971م | # کتاب الذخائر و الاعلاق فى شرح ترجمانالاشواق، بیروت، 1312ق، همراه ترجمان الاشواق، بیروت، 1966م به کوشش محمد عبدالرحمان کردی، قاهره، 1968، 1971م | ||
# رحمة من الرحمان فى تفسیر و اشارات القرآن، به کوشش محمود غراب در 2 جلد که در حاشیه آن ایجاز البیان فى الترجمه عن القرآن نیز به چاپ رسیده است، | # رحمة من الرحمان فى تفسیر و اشارات القرآن، به کوشش محمود غراب در 2 جلد که در حاشیه آن ایجاز البیان فى الترجمه عن القرآن نیز به چاپ رسیده است، دمشق، 1989م | ||
# رد معانى الا¸یات المتشابهات الى معانى الا¸یات المحکمات (منسوب؟)، بیروت، 1328ق، قاهره، 1988م با عنوان رد المتشابه الى المحکم من الا¸یات القرآنیة و الاحادیث النبویة | # رد معانى الا¸یات المتشابهات الى معانى الا¸یات المحکمات (منسوب؟)، بیروت، 1328ق، قاهره، 1988م با عنوان رد المتشابه الى المحکم من الا¸یات القرآنیة و الاحادیث النبویة | ||
# رسائل، با تعلیقات عبدالرحمان حسن حمودی، قاهره، 1987م | # رسائل، با تعلیقات عبدالرحمان حسن حمودی، قاهره، 1987م | ||
# رساله فى معرفة النفس و الروح، به کوشش آسین پالاسیوس، در رووآفریکن2، 1905م، در «آثار چهاردهمین کنگرة خاورشناسان3»، الجزیره، 1905م | # رساله فى معرفة النفس و الروح، به کوشش آسین پالاسیوس، در رووآفریکن2، 1905م، در «آثار چهاردهمین کنگرة خاورشناسان3»، الجزیره، 1905م | ||
# الرساله الوجودیة فى معنى قوله صلى الله علیه و سلم من عرف نفسه فقد عرف ربه، قاهره، 1973م | # الرساله الوجودیة فى معنى قوله صلى الله علیه و سلم من عرف نفسه فقد عرف ربه، قاهره، 1973م | ||
# روح القدس فى محاسبة النفس، قاهره، 1281ق، همراه با المبادی´ و الغایات فیما تنضمنه الحروف المعجم من العجائب و الا¸یات، به کوشش عزة حصریه، | # روح القدس فى محاسبة النفس، قاهره، 1281ق، همراه با المبادی´ و الغایات فیما تنضمنه الحروف المعجم من العجائب و الا¸یات، به کوشش عزة حصریه، دمشق، 1970م | ||
# شرح این رساله به کوشش محمود غراب به چاپ رسیده است | # شرح این رساله به کوشش محمود غراب به چاپ رسیده است | ||
# شجرة الکون، قاهره، 1290، 1310ق، 1987م، استانبول، 1303، 1318ق | # شجرة الکون، قاهره، 1290، 1310ق، 1987م، استانبول، 1303، 1318ق | ||
# شرح شطرنج العارفین و انیس الخائفین و سیرالعاکفین، به کوشش محمد سعید برهانى، | # شرح شطرنج العارفین و انیس الخائفین و سیرالعاکفین، به کوشش محمد سعید برهانى، دمشق، 1965م | ||
# به کوشش محمد هاشمى، بیروت، 1985م | # به کوشش محمد هاشمى، بیروت، 1985م | ||
# شرح کلیات الصوفیة و الرد على ابن تیمیة، به کوشش محمد غراب، | # شرح کلیات الصوفیة و الرد على ابن تیمیة، به کوشش محمد غراب، دمشق، 1981م | ||
# کتاب شق الجیب فى اسرار حروف علم الغیب، در مجموعه الرسائل الالهیة، قاهره، 1325ق | # کتاب شق الجیب فى اسرار حروف علم الغیب، در مجموعه الرسائل الالهیة، قاهره، 1325ق | ||
# الصلاة الفیضیة، استانبول، 1273ق | # الصلاة الفیضیة، استانبول، 1273ق | ||
خط ۱۱۳: | خط ۱۱۳: | ||
# الفتوحات المکیة فى معرفة الاسرار المالکیة و الملکیة که مفصلترین، مهمترین و بنیادیترین نوشته ابن عربى است. | # الفتوحات المکیة فى معرفة الاسرار المالکیة و الملکیة که مفصلترین، مهمترین و بنیادیترین نوشته ابن عربى است. | ||
وی نوشتن آن را در هنگام نخستین اقامتش در مکه در 598ق/ 1210م آغاز کرده و در 629ق/1231م در | وی نوشتن آن را در هنگام نخستین اقامتش در مکه در 598ق/ 1210م آغاز کرده و در 629ق/1231م در دمشق نسخه اول آن را به پایان رسانده بود و نسخه دوم آن را که شامل افزودههایى بوده است، 2 سال پیش از مرگش، در 636ق/1238م پایان داده بود. متن کامل این دست نوشته، بر خط خود ابن عربى، اکنون در موزة اوقاف اسلامیه در استانبول، با شمارههای 1845-1881، در 37 جزء، نگهداری مىشود. ابن عربى در پایان این نسخه مىنویسد: «بحمدالله این باب با پایان کتاب، آن هم تا حد امکان با ایجاز و اختصار به دست نویسنده آن پایان کتاب یافت و این نسخه دوم از کتاب به خط من است. فراغ از این باب که پایان کتاب است، در بامداد چهارشنبه 24 ربیع الاول 636 دست داد، محمد بن على بن محمد ابن العربى الطائى الحاتمى، وَفَّقَه الله، این نسخه 37 مجلد است و اضافاتى بر نسخه اول دارد و آن را بر پسر بزرگم محمد که مادرش فاطمه بنت یونس بن یوسف است و بر نسل او و پس از آنان بر مسلمانان، در خاور و باختر، در خشکى و دریا، وقف کردم» (4/553 -554). این کتاب چند بار در بولاق، 1274، 1293، 1326 و 1329ق به چاپ رسیده است. چاپ جدید انتقادی و بسیار ارزندهای از آن به کوشش عثمان یحیى در چندین جلد آغاز شده و 13 جلد آن از به بعد در قاهره منتشر شده است. کتاب دارای 6 قصل و 560 باب است | ||
# فصوص الحکم و خصوص الکلم، دومین نوشته مهم ابن عربى که احتمالاً آخرین اثر اوست، استانبول، 1287، 1297، 1309ق، قاهره، 1304، 1323ق، چاپ جدید انتقادی به کوشش ابوالعلاء عفیفى، قاهره، 1365ق/1946م | # فصوص الحکم و خصوص الکلم، دومین نوشته مهم ابن عربى که احتمالاً آخرین اثر اوست، استانبول، 1287، 1297، 1309ق، قاهره، 1304، 1323ق، چاپ جدید انتقادی به کوشش ابوالعلاء عفیفى، قاهره، 1365ق/1946م | ||
# الفقه عند الشیخ الاکبر محیىالدین ابن العربى، به کوشش محمود غراب، | # الفقه عند الشیخ الاکبر محیىالدین ابن العربى، به کوشش محمود غراب، دمشق، 1981م | ||
# الفوز الاسنى بمناجاة اللّه باسمائه الحسنى، مصر، 1971م، با عنوان مناجاة الرحمان بآیات القرآن، قاهره، 1324ق | # الفوز الاسنى بمناجاة اللّه باسمائه الحسنى، مصر، 1971م، با عنوان مناجاة الرحمان بآیات القرآن، قاهره، 1324ق | ||
# فلسفةالاخلاق، قاهره، 1332ق | # فلسفةالاخلاق، قاهره، 1332ق | ||
خط ۲۶۶: | خط ۲۶۶: | ||
ابن عربى در جای دیگری «اعیان ثابته» را چنین توضیح مىدهد: ممکنات در حال عدمشان، در برابر حق قرار دارند که وی بر آنها نظر مىافکند و یکى را از دیگری، بنابر حقایقى که هر یک از آنها، در «شیئیت ثبوتش» در بر دارد، متمایز مىسازد. خدا از دیدگاه اسماء حُسنای خود، مانند علیم و حفیظ بدانها مىنگرد و با نور وجود خود، شیئیت ثبوت آنها را نگه مىدارد، برای اینکه «محال بودن»، این شیئیت را از آنها سلب نکند. بدین سان خدا رحمت خود را که موجب آشکار شدن وجود است، بر آنان گسترانیده است. از آنجا که ترتیب ایجاد ممکنات حکم مىکند که برخى بر برخى دیگر مقدم باشند - و این امری است که نمىتوان آن را منکر شد، چون امری واقع است - پس داخل شدن در «شیئیت وجود» به ترتیب روی داده است، برخلاف آنچه ممکنات در «شیئیت ثبوت» بر آن بودهاند، زیرا آنها همه در شیئیت ثبوت، بدون ترتیبند و «ثبوت» آنها موصوف به ازل است و در ازل نیز ترتیب یا تقدم و تأخر یافت نمىشود. از سوی دیگر، از آنجا که در «اسماء الهى» عام و اعم، خاص و اخص، یافت مىشود، پس در این نامها، تقدم و تأخر و ترتیب راست مىآید و از این روست که شیئیتهای وجود، ترتیب را پذیرفتهاند و این چنان است که حتى لحظهای نمىگذرد که در آن ممکنى معین پدیدار نشود، اما بقای آن ممکن در شیئیت ثبوتش - تا لحظهای که شیئیت وجودش بر آن استوار نشده است - مرجَّح است، چون اگر مرحج نمىبود، آن ممکن در لحظهای هست مىشد که بر آن گذشته بود و به وجود نیامده بود. بدینسان بقای هر ممکنى در حال عدم آن، مرجح گردیده - چهعدم، ازلاً نصیب آن بودهاست - همانهگونه که پذیرش شیئیت وجود از سوی آن، مرجح شده است. ما اگر به این مسأله بیندیشیم، یکى از شگرفترین دقایق مسائل است. از سوی دیگر حکمِ اراده خداوند متوقف بر حکمِ علم وی است. از این روست که خدا مىگوید: «اِطا اَرَدْنا...: اگر بخواهیم...» و ظرف زمان آینده را، در تعلیق اراده به کار مىبرد. اراده هم در عین خود یکى است و بدینسان حکم آن از ترجیح بقاء ممکن در شیئیت ثبوتش به حکم آن به ترجیح ظهور آن در شیئیت وجودش، منتقل مىشود. این حرکتى است الهى، قدسى و منزه که حقیقت امکان که همانا حقیقت ممکن است، موجب آن مىشود <ref> الفتوحات، 2/280-281</ref>. | ابن عربى در جای دیگری «اعیان ثابته» را چنین توضیح مىدهد: ممکنات در حال عدمشان، در برابر حق قرار دارند که وی بر آنها نظر مىافکند و یکى را از دیگری، بنابر حقایقى که هر یک از آنها، در «شیئیت ثبوتش» در بر دارد، متمایز مىسازد. خدا از دیدگاه اسماء حُسنای خود، مانند علیم و حفیظ بدانها مىنگرد و با نور وجود خود، شیئیت ثبوت آنها را نگه مىدارد، برای اینکه «محال بودن»، این شیئیت را از آنها سلب نکند. بدین سان خدا رحمت خود را که موجب آشکار شدن وجود است، بر آنان گسترانیده است. از آنجا که ترتیب ایجاد ممکنات حکم مىکند که برخى بر برخى دیگر مقدم باشند - و این امری است که نمىتوان آن را منکر شد، چون امری واقع است - پس داخل شدن در «شیئیت وجود» به ترتیب روی داده است، برخلاف آنچه ممکنات در «شیئیت ثبوت» بر آن بودهاند، زیرا آنها همه در شیئیت ثبوت، بدون ترتیبند و «ثبوت» آنها موصوف به ازل است و در ازل نیز ترتیب یا تقدم و تأخر یافت نمىشود. از سوی دیگر، از آنجا که در «اسماء الهى» عام و اعم، خاص و اخص، یافت مىشود، پس در این نامها، تقدم و تأخر و ترتیب راست مىآید و از این روست که شیئیتهای وجود، ترتیب را پذیرفتهاند و این چنان است که حتى لحظهای نمىگذرد که در آن ممکنى معین پدیدار نشود، اما بقای آن ممکن در شیئیت ثبوتش - تا لحظهای که شیئیت وجودش بر آن استوار نشده است - مرجَّح است، چون اگر مرحج نمىبود، آن ممکن در لحظهای هست مىشد که بر آن گذشته بود و به وجود نیامده بود. بدینسان بقای هر ممکنى در حال عدم آن، مرجح گردیده - چهعدم، ازلاً نصیب آن بودهاست - همانهگونه که پذیرش شیئیت وجود از سوی آن، مرجح شده است. ما اگر به این مسأله بیندیشیم، یکى از شگرفترین دقایق مسائل است. از سوی دیگر حکمِ اراده خداوند متوقف بر حکمِ علم وی است. از این روست که خدا مىگوید: «اِطا اَرَدْنا...: اگر بخواهیم...» و ظرف زمان آینده را، در تعلیق اراده به کار مىبرد. اراده هم در عین خود یکى است و بدینسان حکم آن از ترجیح بقاء ممکن در شیئیت ثبوتش به حکم آن به ترجیح ظهور آن در شیئیت وجودش، منتقل مىشود. این حرکتى است الهى، قدسى و منزه که حقیقت امکان که همانا حقیقت ممکن است، موجب آن مىشود <ref> الفتوحات، 2/280-281</ref>. | ||
ابن عربى در جای دیگری، در پیوند با مسئله آفرینش، از زاویة دیگری به «اعیان ثابته» مىنگرد و به نکات دقیق توجه انگیزی اشاره مىکند. وی مىگوید: آفرینش بر دو گونه است: خلق تقدیر که متقدم بر امر الهى است، چنانکه خداوند خود مىگوید: «اَلا لَهُ الْخَلْقُ و الْاَمْرُ: همانا او راست خلق و امر» (اعراف /7/54) و خلق دوم به معنای «ایجاد» است که همگام امر الهى است، هر چند امر الهى از لحاظ رتبه بر آن مقدم است، امر الهى به تکوین، میان این دو گونه آفرینش است: «خلق تقدیر» و «خلق ایجاد». خلق ایجاد وابسته به امر است و تعیین وقت برای پدیدار کردن «عین ممکن» وابستة خلق تقدیر است و امر متوقف بر آن است. اما وقت امری عدمى است، زیرا یک نسبت است، و نسبتها دارای عینِ وجودی نیستند و اعیان ثابتة ممکنات، در حال عدم، چنانکه واقع شده است، دارای ترتیبند و در وجود به ترتیب زمانى واقع مىشوند. هر عینى دگرگونیهای احوال، کیفیات، اعراض و مانند اینها را در خود مىپذیرد و امری که بدان دگرگونى مىیابد، در کنار آن و متلبّس بدان است. این عین پذیرای این اختلاف در ثبوت، دارای اعیان متعددی است برای هر امری که عین ثبوتى به آن متغیر مىشود و این عین در احوال خود متمیز و به تعداد احوال، متعدد مىگردد، چه امر در آن متناهى باشد، چه نامتناهى. به همینسان علم الهى ازلاً به آن عین تعلق یافته است و آن را جز به صورتى که در ثبوت آن عین در حال | ابن عربى در جای دیگری، در پیوند با مسئله آفرینش، از زاویة دیگری به «اعیان ثابته» مىنگرد و به نکات دقیق توجه انگیزی اشاره مىکند. وی مىگوید: آفرینش بر دو گونه است: خلق تقدیر که متقدم بر امر الهى است، چنانکه خداوند خود مىگوید: «اَلا لَهُ الْخَلْقُ و الْاَمْرُ: همانا او راست خلق و امر» (اعراف /7/54) و خلق دوم به معنای «ایجاد» است که همگام امر الهى است، هر چند امر الهى از لحاظ رتبه بر آن مقدم است، امر الهى به تکوین، میان این دو گونه آفرینش است: «خلق تقدیر» و «خلق ایجاد». خلق ایجاد وابسته به امر است و تعیین وقت برای پدیدار کردن «عین ممکن» وابستة خلق تقدیر است و امر متوقف بر آن است. اما وقت امری عدمى است، زیرا یک نسبت است، و نسبتها دارای عینِ وجودی نیستند و اعیان ثابتة ممکنات، در حال عدم، چنانکه واقع شده است، دارای ترتیبند و در وجود به ترتیب زمانى واقع مىشوند. هر عینى دگرگونیهای احوال، کیفیات، اعراض و مانند اینها را در خود مىپذیرد و امری که بدان دگرگونى مىیابد، در کنار آن و متلبّس بدان است. این عین پذیرای این اختلاف در ثبوت، دارای اعیان متعددی است برای هر امری که عین ثبوتى به آن متغیر مىشود و این عین در احوال خود متمیز و به تعداد احوال، متعدد مىگردد، چه امر در آن متناهى باشد، چه نامتناهى. به همینسان علم الهى ازلاً به آن عین تعلق یافته است و آن را جز به صورتى که در ثبوت آن عین در حال عدمشق، به آن آگاهى داشته است، به وجود نمىآورد، آن هم با حالى بعد از حالى و حالى در احوالى؛ در احوالى که متقابل نمىشوند، زیرا نسبت به آن عین به حالى از احوال متقابل، غیر از نسبت آن به حالى است که متقابل آن است. ناگزیر در هر حالى باید عینى برای آن ثابت باشد، چون اگر احوال متقابل نگردند، دارای عین یگانهای در احوال گوناگون خواهند بود و به این سان به وجود مىآیند. پس امر الهى همگام خلق ایجاد، در وجود است. | ||
در اینجا ابن عربى با اشاره به آیة «اِنَّما اَمْرُهُ اِذا اَرادَ شَیئاً اَنْ یقولَ لَهُ کنْ فَیکونُ: همانا فرمان او به چیزی، هرگاه آن را اراده کند، این است که به آن مىگوید: باش، پس مىباشد» (یس /36/82)، مىگوید که عینِ گفته «کن» (باش» عین پذیرش تکوین از سوی «کائن» (باشنده) است که مىباشد؛ «ف» در «فَیکون» پاسخ امر او (کن) است و آن «ف»یِ تعقیب است و پاسخ و تعقیب جز در رتبه نیست، آنچنانکه ما درباره خدا مىپنداریم که او به چیزی نمىگوید «باش»، مگر هنگامى که آن را اراده کند و ما مىبینیم که وجود برخى از موجودات، متأخر از برخى دیگر است. و هر موجودی ناگزیر باید اراده شده برای وجود باشد، و جز به سخن الهى به گونه فرمان، هستى نمىیابد. | در اینجا ابن عربى با اشاره به آیة «اِنَّما اَمْرُهُ اِذا اَرادَ شَیئاً اَنْ یقولَ لَهُ کنْ فَیکونُ: همانا فرمان او به چیزی، هرگاه آن را اراده کند، این است که به آن مىگوید: باش، پس مىباشد» (یس /36/82)، مىگوید که عینِ گفته «کن» (باش» عین پذیرش تکوین از سوی «کائن» (باشنده) است که مىباشد؛ «ف» در «فَیکون» پاسخ امر او (کن) است و آن «ف»یِ تعقیب است و پاسخ و تعقیب جز در رتبه نیست، آنچنانکه ما درباره خدا مىپنداریم که او به چیزی نمىگوید «باش»، مگر هنگامى که آن را اراده کند و ما مىبینیم که وجود برخى از موجودات، متأخر از برخى دیگر است. و هر موجودی ناگزیر باید اراده شده برای وجود باشد، و جز به سخن الهى به گونه فرمان، هستى نمىیابد. | ||
خط ۶۷۷: | خط ۶۷۷: | ||
# همو، التجلیات الالهیة، همراه با تعلیقات ابن سودکین و «کشف الغایات»، به کوشش عثمان یحیى، تهران، 1408ق/ 1988م | # همو، التجلیات الالهیة، همراه با تعلیقات ابن سودکین و «کشف الغایات»، به کوشش عثمان یحیى، تهران، 1408ق/ 1988م | ||
# همو، «کتاب المسائل»، رسائل، حیدرآباد دکن، 1367ق/1948م، ج 2 | # همو، «کتاب المسائل»، رسائل، حیدرآباد دکن، 1367ق/1948م، ج 2 | ||
# همو، روح القدس، به کوشش عزه حصیریه، | # همو، روح القدس، به کوشش عزه حصیریه، دمشق، 1389ق/1970م | ||
# همو، شجرة الکون، قاهره، 1987م | # همو، شجرة الکون، قاهره، 1987م | ||
# همو، «صورة اجازه من الشیخ الاکبر»، الاندلس (نک: بدوی در مآخذ لاتین) | # همو، «صورة اجازه من الشیخ الاکبر»، الاندلس (نک: بدوی در مآخذ لاتین) |