۸٬۲۰۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۱۲: | خط ۱۱۲: | ||
شبی دو گروه از مسلمانان با یکدیگر برخورد نمودند و نادانسته به سوی یکدیگر تیراندازی کردند. از آن پس، شعار «حم؛ لایُنصَرون» سر میدادند تا این اتفاق تکرار نشود.[۱۱۵] | شبی دو گروه از مسلمانان با یکدیگر برخورد نمودند و نادانسته به سوی یکدیگر تیراندازی کردند. از آن پس، شعار «حم؛ لایُنصَرون» سر میدادند تا این اتفاق تکرار نشود.[۱۱۵] | ||
سختیهای جنگ | =سختیهای جنگ= | ||
نقض عهد بنیقریظه، سرمای شدید، قحطی و گرسنگی و فشار بر مسلمانان به اوج خود رسید[۱۱۶] تا بدانجا که پیامبر گفت، خدایا میخواهی که پرستیده نشوی.[۱۱۷][۱۱۸] قرآن نیز ضمن آوردن آیاتی به این مطلب اشاره کرده است.[۱۱۹][۱۲۰] | نقض عهد بنیقریظه، سرمای شدید، قحطی و گرسنگی و فشار بر مسلمانان به اوج خود رسید[۱۱۶] تا بدانجا که پیامبر گفت، خدایا میخواهی که پرستیده نشوی.[۱۱۷][۱۱۸] قرآن نیز ضمن آوردن آیاتی به این مطلب اشاره کرده است.[۱۱۹][۱۲۰] | ||
عوامل پیروزی مسلمانان | =عوامل پیروزی مسلمانان= | ||
عواملی در پیروزی مسلمانان مؤثر بود که آنها را میتوان به سه دسته تقسیم کرد: | |||
۱) نقش مهم فردی به نام نعیم بن مسعود اشجعی از قبیله غطفان که پنهانی مسلمان شد و هیچکس از مشرکان از اسلام آوردنش خبر نداشت. | ۱) نقش مهم فردی به نام نعیم بن مسعود اشجعی از قبیله غطفان که پنهانی مسلمان شد و هیچکس از مشرکان از اسلام آوردنش خبر نداشت. | ||
نعیم نزد پیامبر رفت و رسول خدا به وی گفت، کار دشمن را به سستی و اختلاف بکشان. وی اجازه خواست برای ایجاد تفرقه بین مشرکان هرچه بخواهد بگوید. پیامبر به او اجازه داد و فرمود که جنگ خدعه است. از اینرو نعیم بن مسعود پیش بنیقریظه که از قبل با آنان مراوده داشت، رفت و ضمن اشاره به اختلاف موقعیت آنان نسبت به مشرکان -که در موقع لزوم، بدون نگرانی از در دسترس بودن خانه و خانوادهشان، میتوانند بازگردند و آنها را تنها بگذارند- به بنیقریظه توصیه کرد که برای اطمینان از همراهی قریش و غطفان در جنگ با رسول خدا از آنان درخواست گروگان کنند. سپس، نزد قریش و غطفان رفت و از پشیمانی بنیقریظه و نقض عهد آنان سخن گفت و خبر داد که بنیقریظه میخواهند گروگانهایی از قریش و غطفان بگیرند و به پیامبر تحویل بدهند و با او صلح کنند. وی به آنان توصیه کرد که گروگانی به بنیقریظه ندهند. در نتیجه، اختلاف بین آنان بالا گرفت.[۱۲۱][۱۲۲] [۱۲۳] | نعیم نزد پیامبر رفت و رسول خدا به وی گفت، کار دشمن را به سستی و اختلاف بکشان. وی اجازه خواست برای ایجاد تفرقه بین مشرکان هرچه بخواهد بگوید. پیامبر به او اجازه داد و فرمود که جنگ خدعه است. از اینرو نعیم بن مسعود پیش بنیقریظه که از قبل با آنان مراوده داشت، رفت و ضمن اشاره به اختلاف موقعیت آنان نسبت به مشرکان -که در موقع لزوم، بدون نگرانی از در دسترس بودن خانه و خانوادهشان، میتوانند بازگردند و آنها را تنها بگذارند- به بنیقریظه توصیه کرد که برای اطمینان از همراهی قریش و غطفان در جنگ با رسول خدا از آنان درخواست گروگان کنند. سپس، نزد قریش و غطفان رفت و از پشیمانی بنیقریظه و نقض عهد آنان سخن گفت و خبر داد که بنیقریظه میخواهند گروگانهایی از قریش و غطفان بگیرند و به پیامبر تحویل بدهند و با او صلح کنند. وی به آنان توصیه کرد که گروگانی به بنیقریظه ندهند. در نتیجه، اختلاف بین آنان بالا گرفت.[۱۲۱][۱۲۲] [۱۲۳] | ||
۲) به گفته واقدی[۱۲۴]، وقتی سپاه مشرکان به مدینه رسیدند، هیچگونه زراعتی باقی نمانده بود و مردم از یک ماه قبل کشت خود را درو کرده بودند. در نتیجه، علف موجود بر روی زمین برای اسبان قریش و سیصد اسب غطفانی کافی نبود و شتران از شدت لاغری در شرف مرگ بودند و زمینهای مدینه نیز بر اثر نباریدن باران خشک شده بود. | ۲) به گفته واقدی[۱۲۴]، وقتی سپاه مشرکان به مدینه رسیدند، هیچگونه زراعتی باقی نمانده بود و مردم از یک ماه قبل کشت خود را درو کرده بودند. در نتیجه، علف موجود بر روی زمین برای اسبان قریش و سیصد اسب غطفانی کافی نبود و شتران از شدت لاغری در شرف مرگ بودند و زمینهای مدینه نیز بر اثر نباریدن باران خشک شده بود. | ||
۳) ابن سعد به نقش دعای پیامبر و استجابت آن و امدادهای غیبی اشاره کرده است.[۱۲۵] | ۳) ابن سعد به نقش دعای پیامبر و استجابت آن و امدادهای غیبی اشاره کرده است.[۱۲۵] | ||
پیامبر دوشنبه و سهشنبه و چهارشنبه در مسجد احزاب دعا کرد: «خدایا احزاب را فراری و شکست بده». سرانجام، دعای پیامبر روز چهارشنبه بین نماز ظهر و عصر مستجاب شد. در شبی سرد و زمستانی، چنان طوفان شدیدی به پاخاست که هیچ خیمه و آتش و دیگی را بر ایشان برجا نگذاشت. [۱۲۶][۱۲۷][۱۲۸] | پیامبر دوشنبه و سهشنبه و چهارشنبه در مسجد احزاب دعا کرد: «خدایا احزاب را فراری و شکست بده». سرانجام، دعای پیامبر روز چهارشنبه بین نماز ظهر و عصر مستجاب شد. در شبی سرد و زمستانی، چنان طوفان شدیدی به پاخاست که هیچ خیمه و آتش و دیگی را بر ایشان برجا نگذاشت. [۱۲۶][۱۲۷][۱۲۸] | ||
قرآن نیز از این امداد الهی یاد کرده است.[۱۲۹] | قرآن نیز از این امداد الهی یاد کرده است.[۱۲۹] | ||
شدت سرما، ترس و گرسنگی در بین مسلمانان به گونهای بود که وقتی پیامبر داوطلبی خواست تا بین مشرکان برود و از ایشان خبر بیاورد و درخواستش را همراه با مژده بهشت و ضمانت زنده ماندن داوطلب تکرار کرد، کسی حاضر نشد و سرانجام از حُذَیْفة بن یَمان خواست تا این کار را بکند. حذیفه شاهد بود که چگونه ابوسفیان بر شترش که هنوز عقالش را باز نکرده بود، سوار شد و با قریشیان فرار کرد. غطفان نیز از کار قریش خبر یافتند و به سرزمین خود بازگشتند.[۱۳۰][۱۳۱] | شدت سرما، ترس و گرسنگی در بین مسلمانان به گونهای بود که وقتی پیامبر داوطلبی خواست تا بین مشرکان برود و از ایشان خبر بیاورد و درخواستش را همراه با مژده بهشت و ضمانت زنده ماندن داوطلب تکرار کرد، کسی حاضر نشد و سرانجام از حُذَیْفة بن یَمان خواست تا این کار را بکند. حذیفه شاهد بود که چگونه ابوسفیان بر شترش که هنوز عقالش را باز نکرده بود، سوار شد و با قریشیان فرار کرد. غطفان نیز از کار قریش خبر یافتند و به سرزمین خود بازگشتند.[۱۳۰][۱۳۱] | ||
شکست سخت مشرکان | =شکست سخت مشرکان= | ||
شکست و بازگشت احزاب در غزوه خندق ضربهای بسیار سهمگین بر مشرکان بود، چنانکه نه تنها امکان هرگونه سازماندهی و لشکرکشی دوباره را از آنان گرفت، بلکه بر اقتدار دولت اسلامی مدینه افزود. از اینرو رسول خدا فرمود پس از این ما با آنها میجنگیم و آنها به جنگ ما نخواهند آمد و همینطور شد تا آنکه خداوند مکه را به دست پیامبر گشود.[۱۳۲] | شکست و بازگشت احزاب در غزوه خندق ضربهای بسیار سهمگین بر مشرکان بود، چنانکه نه تنها امکان هرگونه سازماندهی و لشکرکشی دوباره را از آنان گرفت، بلکه بر اقتدار دولت اسلامی مدینه افزود. از اینرو رسول خدا فرمود پس از این ما با آنها میجنگیم و آنها به جنگ ما نخواهند آمد و همینطور شد تا آنکه خداوند مکه را به دست پیامبر گشود.[۱۳۲] | ||
امداد غیبی در شکست | =امداد غیبی در شکست= | ||
[ | عاملی که بقیه عوامل شکست را کامل کرد و تصمیم قریش را برای بازگشت حتمی کرد، طوفانی شدن ناگهانی هوا بود به گونهای که خیمهها را از جا میکند و دیگهای غذا را از روی آتش پرت مینمود، که این امداد غیبی الهی و سردی هوا نیز به سختی کار افزود. چنانکه خدای متعال میفرماید: «یَاَیهَُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ اذْکُرُواْ نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَیْکمُْ اِذْ جَاءَتْکُمْ جُنُودٌ فَاَرْسَلْنَا عَلَیهِْمْ رِیحًا وَ جُنُودًا لَّمْ تَرَوْهَا وَ کَانَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرًا؛[۱۳۳] ای کسانی که ایمان آوردهاید! نعمت خدا را بر خود به یاد آورید در آن هنگام که لشکرهایی (عظیم) به سراغ شما آمدند ولی ما باد و طوفان سختی بر آنان فرستادیم و لشکریانی که آنها را نمیدیدید (و به این وسیله آنها را در هم شکستیم) و خداوند همیشه به آنچه انجام میدهید بینا بوده است.» | ||
و همچنین این آیه نازل شد: «وَ رَدَّ اللَّهُ الَّذِینَ کَفَرُواْ بِغَیْظِهِمْ لَمْ یَنَالُواْ خَیرًْا وَ کَفَی اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ الْقِتَالَ وَ کاَنَ اللَّهُ قَوِیًّا عَزِیزًا؛[۱۳۴] خدا کافران را با دلی پر از خشم بازگرداند بیآنکه نتیجهای از کار خود گرفته باشند و خداوند (در این میدان)، مؤمنان را از جنگ بینیاز ساخت (و پیروزی را نصیبشان کرد) و خدا قویّ و شکستناپذیر است!.» | و همچنین این آیه نازل شد: «وَ رَدَّ اللَّهُ الَّذِینَ کَفَرُواْ بِغَیْظِهِمْ لَمْ یَنَالُواْ خَیرًْا وَ کَفَی اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ الْقِتَالَ وَ کاَنَ اللَّهُ قَوِیًّا عَزِیزًا؛[۱۳۴] خدا کافران را با دلی پر از خشم بازگرداند بیآنکه نتیجهای از کار خود گرفته باشند و خداوند (در این میدان)، مؤمنان را از جنگ بینیاز ساخت (و پیروزی را نصیبشان کرد) و خدا قویّ و شکستناپذیر است!.» | ||
در این هنگام رسول خدا حذیفه را به خارج از خندق فرستاد تا تحرکات شبانه دشمن را بررسی کند وی وارد لشگر شد و ابوسفیان را در حال سخنرانی مشاهده کرد که میگفت: ای گروه قریش نقطهای که ما در آن هستیم محل زندگی ما نیست چهارپایان ما هلاک شده و باد و طوفان خیمه و خرگاه و آتش برای ما باقی نگذاشته است و بنی قریظه با ما پیمانشکنی کردند صلاح در این است که از اینجا کوچ کنیم سپس بر شتر خود که دستش بسته بود، سوار شد و او را با تازیانه میزد و نمیدانست که دستهای شترش بسته است.[۱۳۵] | در این هنگام رسول خدا حذیفه را به خارج از خندق فرستاد تا تحرکات شبانه دشمن را بررسی کند وی وارد لشگر شد و ابوسفیان را در حال سخنرانی مشاهده کرد که میگفت: ای گروه قریش نقطهای که ما در آن هستیم محل زندگی ما نیست چهارپایان ما هلاک شده و باد و طوفان خیمه و خرگاه و آتش برای ما باقی نگذاشته است و بنی قریظه با ما پیمانشکنی کردند صلاح در این است که از اینجا کوچ کنیم سپس بر شتر خود که دستش بسته بود، سوار شد و او را با تازیانه میزد و نمیدانست که دستهای شترش بسته است.[۱۳۵] | ||
مدتزمان محاصره مسلمانان | =مدتزمان محاصره مسلمانان= | ||
[ | محاصره مسلمانان پانزده روز طول کشید.[۱۳۶][۱۳۷] ابن سعد آن را ۲۴ شب[۱۳۸] و طبری آن را بیست واندی شب، نزدیک یک ماه[۱۳۹] و ابن حبیب ۲۰ تا ۲۱ روز[۱۴۰] میدانند. | ||
در این مدت که به محاصره و تیراندازی گذشت، جنگی روی نداد[۱۴۱] و پیامبر ابن ام مکتوم را جانشین خود در مدینه کرده بود.[۱۴۲] | در این مدت که به محاصره و تیراندازی گذشت، جنگی روی نداد[۱۴۱] و پیامبر ابن ام مکتوم را جانشین خود در مدینه کرده بود.[۱۴۲] | ||
تعداد کشتهشدگان | =تعداد کشتهشدگان= | ||
در غزوه خندق، شش تن از مسلمانان به شهادت رسیدند. از مشرکان نیز هشت تن کشته شدند.[۱۴۳][۱۴۴] | در غزوه خندق، شش تن از مسلمانان به شهادت رسیدند. از مشرکان نیز هشت تن کشته شدند.[۱۴۳][۱۴۴] | ||
آیات درباره غزوه | =آیات درباره غزوه= | ||
آیه ۲۱۴ سوره بقره،[۱۴۵] آیات ۵۱ـ۵۵ سوره نساء[۱۴۶] و آیات ۹ـ۲۵ سوره احزاب[۱۴۷] در شأن غزوه خندق نازل شده است.[۱۴۸] [۱۴۹] | آیه ۲۱۴ سوره بقره،[۱۴۵] آیات ۵۱ـ۵۵ سوره نساء[۱۴۶] و آیات ۹ـ۲۵ سوره احزاب[۱۴۷] در شأن غزوه خندق نازل شده است.[۱۴۸] [۱۴۹] | ||
=منابع= | |||
(۱) آیات قرآن در مورد غزوه خندق. | (۱) آیات قرآن در مورد غزوه خندق. |