۸٬۲۰۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
=عقاید بهائیه= | =عقاید بهائیه= | ||
دریافت بخش مهمی از عقاید بهائیه منوط به اطلاع دقیق از عقاید فرق اسلامی در باب امامت و مهدویت است. تاریخ اینگونه دعویها، آثار و عقاید سیدعلی محمد شیرازی و برخی اصطلاحات و بیانات صوفیان و فیلسوفان، خاصه در باب «بساطت و وحدت و سریان وجود»، و مسألۀ «فیض» و تداوم آن است که خود از دلایل اثبات نبوت و امامت به شمار میرود. در حقیقت اگر دعویهای بهاء نسبت به نبوت و ربوبیت در میان نبود، دیگر عقاید و سخنان سیدعلی محمد شیرازی و میرزا حسینعلی، پیش از ادعای نبوت و ربوبیت، با دیدگاههای تأویلگرایان و سخنان برخی طریقههای صوفیانه قابل تطبیق بود؛ چنان که برخی از بابیه و ازلیه هم آیین خود را به تشیع منسوب میکنند و این معنی به خصوص از نوشتۀ عزیۀ نوری [۱۰۷] و نیز استنادهای بیشمار بهائیه و شخص میرزا حسینعلی به آیات قرآن و روایات و احوال پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) و امامان شیعه (علیهالسلام)، پیش و پس از دعویهای جدیدتر، پیداست. [۱۰۸][۱۰۹] اما دعویهای اخیر بهاء موجب شد که این آیین را نه فقط از تشیع، بلکه از دایرۀ اسلام نیز خارج کند. با این همه، برخی نویسندگان معاصر، لابد به سبب استنادهای بهائیه به آیات و روایات قرآنی و اسلامی و تأویلهای عرفانی، بهائیت را مبتنی بر اسلام یا شاخهای از بابیه شمردهاند. [۱۱۰][۱۱۱] | دریافت بخش مهمی از عقاید بهائیه منوط به اطلاع دقیق از عقاید فرق اسلامی در باب امامت و مهدویت است. تاریخ اینگونه دعویها، آثار و عقاید سیدعلی محمد شیرازی و برخی اصطلاحات و بیانات صوفیان و فیلسوفان، خاصه در باب «بساطت و وحدت و سریان وجود»، و مسألۀ «فیض» و تداوم آن است که خود از دلایل اثبات نبوت و امامت به شمار میرود. در حقیقت اگر دعویهای بهاء نسبت به نبوت و ربوبیت در میان نبود، دیگر عقاید و سخنان سیدعلی محمد شیرازی و میرزا حسینعلی، پیش از ادعای نبوت و ربوبیت، با دیدگاههای تأویلگرایان و سخنان برخی طریقههای صوفیانه قابل تطبیق بود؛ چنان که برخی از بابیه و ازلیه هم آیین خود را به تشیع منسوب میکنند و این معنی به خصوص از نوشتۀ عزیۀ نوری [۱۰۷] و نیز استنادهای بیشمار بهائیه و شخص میرزا حسینعلی به آیات قرآن و روایات و احوال پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) و امامان شیعه (علیهالسلام)، پیش و پس از دعویهای جدیدتر، پیداست. [۱۰۸][۱۰۹] اما دعویهای اخیر بهاء موجب شد که این آیین را نه فقط از تشیع، بلکه از دایرۀ اسلام نیز خارج کند. با این همه، برخی نویسندگان معاصر، لابد به سبب استنادهای بهائیه به آیات و روایات قرآنی و اسلامی و تأویلهای عرفانی، بهائیت را مبتنی بر اسلام یا شاخهای از بابیه شمردهاند. [۱۱۰][۱۱۱] | ||
سیدعلی محمد شیرازی که مانند شیخیه، فیض الاهی در هدایت خلق را مستمر میدانست، قائل به استمرار دورههای «نبوت» بود و «خاتمیت» پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآله) با خاتمیت دورۀ سابقه، و خود را مؤسس دورۀ جدید نبوت میخواند. وی معتقد بود که هر «ظهور» ی قیامت ظهور قبل است. مراد از معرفت به حق، معرفت به مظهر اوست. آنچه در مظاهر ظاهر میگردد، «مشیت» اوست که خالق هر چیزی و نقطۀ ظهور است و در هر دوری و کوری برحسب دور ظاهر میگردد. | سیدعلی محمد شیرازی که مانند شیخیه، فیض الاهی در هدایت خلق را مستمر میدانست، قائل به استمرار دورههای «نبوت» بود و «خاتمیت» پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآله) با خاتمیت دورۀ سابقه، و خود را مؤسس دورۀ جدید نبوت میخواند. وی معتقد بود که هر «ظهور» ی قیامت ظهور قبل است. مراد از معرفت به حق، معرفت به مظهر اوست. آنچه در مظاهر ظاهر میگردد، «مشیت» اوست که خالق هر چیزی و نقطۀ ظهور است و در هر دوری و کوری برحسب دور ظاهر میگردد. | ||
پس ظهورات را نه ابتدایی است و نه انتهایی. وی آنگاه به ظهور کسی، اشرف و اعظم از خود که او را «من یظهرهالله» خوانده، بشارت داده، و قیامت آیین خود، یعنی «بیان» را در ظهور او دانسته است. [۱۱۲][۱۱۳][۱۱۴][۱۱۵][۱۱۶][۱۱۷][۱۱۸][۱۱۹] ه د، بابیه) از اینرو، بابیان در انتظار به سر میبردند. بیانات میرزا حسینعلی در ایقان که خود تکملۀ بیان باب است، برای اثبات همین معنی است که به خصوص بهطور گسترده با تأویلات و تعبیرات صوفیانه آمیخته شده، و بیانگر انس و همنشینی او با جماعت صوفیه و تأثر از افکار آنهاست. [۱۲۰] افزون بر ایقان، این معنی از برخی آثار دیگر او هم برمیآید و پیشتر نیز اشاره شد که برخی از معتقدانش او را از اقطاب صوفیه میدانستند. [۱۲۱][۱۲۲][۱۲۳][۱۲۴] | پس ظهورات را نه ابتدایی است و نه انتهایی. وی آنگاه به ظهور کسی، اشرف و اعظم از خود که او را «من یظهرهالله» خوانده، بشارت داده، و قیامت آیین خود، یعنی «بیان» را در ظهور او دانسته است. [۱۱۲][۱۱۳][۱۱۴][۱۱۵][۱۱۶][۱۱۷][۱۱۸][۱۱۹] ه د، بابیه) از اینرو، بابیان در انتظار به سر میبردند. بیانات میرزا حسینعلی در ایقان که خود تکملۀ بیان باب است، برای اثبات همین معنی است که به خصوص بهطور گسترده با تأویلات و تعبیرات صوفیانه آمیخته شده، و بیانگر انس و همنشینی او با جماعت صوفیه و تأثر از افکار آنهاست. [۱۲۰] افزون بر ایقان، این معنی از برخی آثار دیگر او هم برمیآید و پیشتر نیز اشاره شد که برخی از معتقدانش او را از اقطاب صوفیه میدانستند. [۱۲۱][۱۲۲][۱۲۳][۱۲۴] | ||
به هر حال، مضمون اصلی کتاب ایقان اثبات همان معانی از راه تأویل اصولی چون «نبوت»، «امامت»، «خاتمیت» و «قیامت»، و مسائلی چون «اسماء و صفات»، «تداوم فیض حق»، «لقاءالله»، «مراتب و سریان وجود» و مانند آن است. چنانکه آورده است، جمیع اشیاء حاکی از اسماء و صفات الاهیهاند و هر کدام به قدر استعداد خود برمعرفت او دلالت دارند. به گونهای که همۀ غیب و شهود را ظهورات اسماء و صفا احاطه کرده است. همۀ انبیا و اصفیا، موصوف به صفات و اسماء الاهیاند، خواه بعضی از این صفات و اسماء در آن «هیاکل نوریه» برحسب ظاهر، ظاهر شود و خواه نشود؛ نهایت، بعضی در بعضی مراتب «اشدظهوراً و اعظم نوراً» ظاهر میشوند. نه این است که اگر صفتی برحسب ظاهر از آن ارواح مجرده ظاهر نشود، نفی آن صفت از آن شود. پس برهمۀ این «وجودات منیره و طلعات بدیعه»، حکم جمیع صفات الله جاری است. چنانکه روایات صحیح بسیاری دربارۀ تسلط و سلطنت «قائم» آمده، ولی آن نه سلطنتی است که هر نفسی ادراک نماید. مقصود از سلطنت، احاطه وقدرت آن حضرت است برهمۀ «ممکنات»، خواه از عالم ظاهر به استیلای ظاهری ظاهر شود، یا نشود... [۱۲۵] | به هر حال، مضمون اصلی کتاب ایقان اثبات همان معانی از راه تأویل اصولی چون «نبوت»، «امامت»، «خاتمیت» و «قیامت»، و مسائلی چون «اسماء و صفات»، «تداوم فیض حق»، «لقاءالله»، «مراتب و سریان وجود» و مانند آن است. چنانکه آورده است، جمیع اشیاء حاکی از اسماء و صفات الاهیهاند و هر کدام به قدر استعداد خود برمعرفت او دلالت دارند. به گونهای که همۀ غیب و شهود را ظهورات اسماء و صفا احاطه کرده است. همۀ انبیا و اصفیا، موصوف به صفات و اسماء الاهیاند، خواه بعضی از این صفات و اسماء در آن «هیاکل نوریه» برحسب ظاهر، ظاهر شود و خواه نشود؛ نهایت، بعضی در بعضی مراتب «اشدظهوراً و اعظم نوراً» ظاهر میشوند. نه این است که اگر صفتی برحسب ظاهر از آن ارواح مجرده ظاهر نشود، نفی آن صفت از آن شود. پس برهمۀ این «وجودات منیره و طلعات بدیعه»، حکم جمیع صفات الله جاری است. چنانکه روایات صحیح بسیاری دربارۀ تسلط و سلطنت «قائم» آمده، ولی آن نه سلطنتی است که هر نفسی ادراک نماید. مقصود از سلطنت، احاطه وقدرت آن حضرت است برهمۀ «ممکنات»، خواه از عالم ظاهر به استیلای ظاهری ظاهر شود، یا نشود... [۱۲۵] | ||
میرزا حسینعلی آنگاه برای اثبات مدعای خود به رد این معنی که «ابواب رحمت الاهی مسدود گشته است و دیگر از مشارق قدس معنوی شمسی طالع نمیشود...» پرداخته، و آورده است که مقصود قرآن از لقاءالله در قیامت، تجلی خدا در قیامت نیست، بلکه معنای آن تجلی عام است، زیرا «همۀ اشیاء محل و مظهر تجلی سلطان حقیقیاند و آثار اشراق شمس مجلّی در مرایای موجودات، موجود و لایح است... چنانکه همۀ ممکنات و مخلوقات حاکیاند از ظهور...». وی پس از بحثی عرفانی و اشراقی دربارۀ تجلی خاص و تجلی ثانی، یعنی فیض اقدس و فیض مقدس، تأکید کرده که مراد از قیامت، قیام نفسالله است به مظهر کلیۀ خود؛ و سپس نتیجه گرفته که ظهور پیامبران، هریک یک قیامت است و ظهور «نقطه» (باب) نیز یک قیامت. [۱۲۶][۱۲۷] پس از آن به توجیه و تأویل مفهوم «خاتمیت» پرداخته، و دربارۀ «اولیت و آخریت» سخن رانده است و پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآله) را جامع جمیع انبیا دانسته، و به استناد حدیثی، او را «آدم اول و آدم آخر» خوانده و آورده است که به همین قیاس، خاتمیت انبیا به آن جمالالاهی نسبت داده میشود، «پس مقصود از اولیت و آخریت، اولیت و آخریت ملکی نیست، زیرا هنوز اسباب ملکی به آخر نرسیده... بلکه در این رتبه، اولیت، نفسِ آخریت، نفس اولیت باشد... پس مظهر اولیت و ظاهریت و باطنیت و بدئیت و ختمیت برای این ذوات مقدسه و ارواح مجرده نفس الاهیه است» ([۱۲۸] برای بیان دیگر همو دربارۀ خاتمیت و «غیبت»، نک: [۱۲۹]) | میرزا حسینعلی آنگاه برای اثبات مدعای خود به رد این معنی که «ابواب رحمت الاهی مسدود گشته است و دیگر از مشارق قدس معنوی شمسی طالع نمیشود...» پرداخته، و آورده است که مقصود قرآن از لقاءالله در قیامت، تجلی خدا در قیامت نیست، بلکه معنای آن تجلی عام است، زیرا «همۀ اشیاء محل و مظهر تجلی سلطان حقیقیاند و آثار اشراق شمس مجلّی در مرایای موجودات، موجود و لایح است... چنانکه همۀ ممکنات و مخلوقات حاکیاند از ظهور...». وی پس از بحثی عرفانی و اشراقی دربارۀ تجلی خاص و تجلی ثانی، یعنی فیض اقدس و فیض مقدس، تأکید کرده که مراد از قیامت، قیام نفسالله است به مظهر کلیۀ خود؛ و سپس نتیجه گرفته که ظهور پیامبران، هریک یک قیامت است و ظهور «نقطه» (باب) نیز یک قیامت. [۱۲۶][۱۲۷] پس از آن به توجیه و تأویل مفهوم «خاتمیت» پرداخته، و دربارۀ «اولیت و آخریت» سخن رانده است و پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآله) را جامع جمیع انبیا دانسته، و به استناد حدیثی، او را «آدم اول و آدم آخر» خوانده و آورده است که به همین قیاس، خاتمیت انبیا به آن جمالالاهی نسبت داده میشود، «پس مقصود از اولیت و آخریت، اولیت و آخریت ملکی نیست، زیرا هنوز اسباب ملکی به آخر نرسیده... بلکه در این رتبه، اولیت، نفسِ آخریت، نفس اولیت باشد... پس مظهر اولیت و ظاهریت و باطنیت و بدئیت و ختمیت برای این ذوات مقدسه و ارواح مجرده نفس الاهیه است» ([۱۲۸] برای بیان دیگر همو دربارۀ خاتمیت و «غیبت»، نک: [۱۲۹]) | ||
خروج بهائیت از اسلام | =خروج بهائیت از اسلام= | ||
اگرچه میرزا حسینعلی از دورۀ اقامت در بغداد تا اوایل دورۀ عکا خود را جز «من یظهره الله» نمیشمرد و میکوشید خود را خارج از دایرۀ اسلام جلوه ندهد و درعکا آداب مسلمانی به جا میآورد، ولی سخنان وی خود مقدمهای بود برای آنکه اندک اندک دعوی نبوت عامه و نبوت خاصه و ربوبیت و الوهیت کند. [۱۳۰][۱۳۱] و به رغم تصریحات باب دربارۀ شریعت «بیان»، خود شریعتی نو بگذارد. | اگرچه میرزا حسینعلی از دورۀ اقامت در بغداد تا اوایل دورۀ عکا خود را جز «من یظهره الله» نمیشمرد و میکوشید خود را خارج از دایرۀ اسلام جلوه ندهد و درعکا آداب مسلمانی به جا میآورد، ولی سخنان وی خود مقدمهای بود برای آنکه اندک اندک دعوی نبوت عامه و نبوت خاصه و ربوبیت و الوهیت کند. [۱۳۰][۱۳۱] و به رغم تصریحات باب دربارۀ شریعت «بیان»، خود شریعتی نو بگذارد. | ||
ادعای ربوبیت و الوهیت | =ادعای ربوبیت و الوهیت= | ||
[ | دعوی ربوبیت و الوهیتش هم ـ با آنکه در بسیاری مواضع خود را «عبد» خوانده ـ به نوعی از بعضی نامهها و الواح او که خطاب به اشخاص نوشته، و آنها را کلماتی دانسته است که از «سماء مشیت نازل و ارسال شد» [۱۳۲][۱۳۳] و خاصه از کتاب اقدس او برمیآید که در آن به تشریع و وضع احکام (مثلاً انا انزلنا لکم الاحکام؛ انا امرناکم بکسر حدودات النفس...، [۱۳۴]) پرداخته است. [۱۳۵] با این حال، بعضی از مبلغان و طرفداران هوشمندترش که گویا توجیه نتایج چنین ادعایی را ناممکن میدیدند، این دعوی را نوعی تمثیل عرفانی یا کلامی، همچون عقیدۀ مسیحیان به حضرت عیسی (علیهالسلام) قلمداد کردهاند. ([۱۳۶][۱۳۷] دربارۀ اینکه بهائیان او را پیامبر مینامند، مثلاً نک[۱۳۸]) اما محافل ملی بهائی امروزه تأکید میکنند که بهاء «یکی از مظاهر الاهیهای است که با حقیقت غیبیۀ ذات الوهیت به کلی متفاوت و متمایز است». [۱۳۹] | ||
با این همه، بسیاری از سخنان میرزا حسینعلی را که بجا یا نابجا مشحون از اصطلاحات و تعبیرات و عبارت پردازیهای صوفیانه است، میتوان به چند وجه و معنی تأویل کرد. اما مدار اصلی کار و تبلیغ بهائیت، نه مباحث و جدلها و استدلالهای مجرد فکری ـ اعتقادی است که البته از عهدۀ آن بر نمیآیند، بلکه اصرار بر عقاید منطبق با جهان وطنی، همچون یکی بودن آبشخور همۀ آیینهای موجود، قطع نظر از تفاوتهای ناشی از شرایط تاریخی و زبانی؛ [۱۴۰] ([۱۴۱] نیز برای نامۀ او به ناصرالدینشاه، نک[۱۴۲][۱۴۳][۱۴۴] که بهخصوص آیین بهائی را به نوعی بازتاب احوال اجتماعی و سیاسی سرزمینهای اسلامی در آن عصر دانسته است)، و رد تحریف لفظی کتب عهدین است که به استناد آیۀ «وَقَدْ کانَ فَریقٌ مِنْهُمْ یَسْمَعونَ کَلامَ اللهِ ثُمَّ یُحَرِّفونَهُ...» [۱۴۵] مراد از تحریف کتب عهدین را تحریف معانی کلام الاهی دانسته است نه «محو کلمات ظاهریۀ» آن [۱۴۶] این آموزهها خاصه از دیدگاه غربیانی که به بهائیت گرویدهاند، مهمترین وجه آثار و عقاید میرزا حسینعلی و جانشینان او بهشمار میرود. | با این همه، بسیاری از سخنان میرزا حسینعلی را که بجا یا نابجا مشحون از اصطلاحات و تعبیرات و عبارت پردازیهای صوفیانه است، میتوان به چند وجه و معنی تأویل کرد. اما مدار اصلی کار و تبلیغ بهائیت، نه مباحث و جدلها و استدلالهای مجرد فکری ـ اعتقادی است که البته از عهدۀ آن بر نمیآیند، بلکه اصرار بر عقاید منطبق با جهان وطنی، همچون یکی بودن آبشخور همۀ آیینهای موجود، قطع نظر از تفاوتهای ناشی از شرایط تاریخی و زبانی؛ [۱۴۰] ([۱۴۱] نیز برای نامۀ او به ناصرالدینشاه، نک[۱۴۲][۱۴۳][۱۴۴] که بهخصوص آیین بهائی را به نوعی بازتاب احوال اجتماعی و سیاسی سرزمینهای اسلامی در آن عصر دانسته است)، و رد تحریف لفظی کتب عهدین است که به استناد آیۀ «وَقَدْ کانَ فَریقٌ مِنْهُمْ یَسْمَعونَ کَلامَ اللهِ ثُمَّ یُحَرِّفونَهُ...» [۱۴۵] مراد از تحریف کتب عهدین را تحریف معانی کلام الاهی دانسته است نه «محو کلمات ظاهریۀ» آن [۱۴۶] این آموزهها خاصه از دیدگاه غربیانی که به بهائیت گرویدهاند، مهمترین وجه آثار و عقاید میرزا حسینعلی و جانشینان او بهشمار میرود. | ||
بخشی از فعالیت بهائیان اولیه برای اثبات دعوی میرزا حسینعلی، در گردآوری تمام آثار علی محمد شیرازی و نخستین یاران او برای حذف نام و اشاره به میرزا یحیی صبحازل، تحریف و تغییر آنچه با دعاوی بهاء تناسب نداشت، خلاصه میشد. این تحریفات و تغییرات را خاصه در کتاب معروف به نقطۀ الکاف از یکی از بابیان اولیه، گویا حاجی میرزا جانی کاشانی، میتوان دید [۱۴۷] برخی از نویسندگان، علاوه بر آنکه این انتساب را درست ندانسته ـ و این البته نافی اعتبار کتاب به عنوان یکی از نخستین و مهمترین منابع راجع به باب نیست ـ و آن را همان کتاب موسوم به تاریخ قدیم شمرده که بهائیان بسیارازآن یاد میکردند. بر آن رفتهاند که ۴ کتاب مشهور در تاریخ بهائیت همه تحریرها و بازنگاشتههای همان یک اثرند: تاریخ جدید که در ۱۲۹۰ق/۱۸۷۳م گویا به قلم ابوالفضل گلپایگانی نوشته شد؛ مقالۀ شخصی سیاح که در ۱۳۰۳ق/۱۸۸۶م توسط عباس افندی، مشهور به عبدالبهاء پدید آمد؛ الکواکب الدریة اثر عبدالحسین آواره (آیتی) که در ۱۳۴۲ق/۱۹۲۴م نوشته شد؛ و متن انگلیسی تاریخ معروف به تاریخ نبیل در ۱۳۰۶ش/۱۹۲۷م. [۱۴۸][۱۴۹][۱۵۰] | بخشی از فعالیت بهائیان اولیه برای اثبات دعوی میرزا حسینعلی، در گردآوری تمام آثار علی محمد شیرازی و نخستین یاران او برای حذف نام و اشاره به میرزا یحیی صبحازل، تحریف و تغییر آنچه با دعاوی بهاء تناسب نداشت، خلاصه میشد. این تحریفات و تغییرات را خاصه در کتاب معروف به نقطۀ الکاف از یکی از بابیان اولیه، گویا حاجی میرزا جانی کاشانی، میتوان دید [۱۴۷] برخی از نویسندگان، علاوه بر آنکه این انتساب را درست ندانسته ـ و این البته نافی اعتبار کتاب به عنوان یکی از نخستین و مهمترین منابع راجع به باب نیست ـ و آن را همان کتاب موسوم به تاریخ قدیم شمرده که بهائیان بسیارازآن یاد میکردند. بر آن رفتهاند که ۴ کتاب مشهور در تاریخ بهائیت همه تحریرها و بازنگاشتههای همان یک اثرند: تاریخ جدید که در ۱۲۹۰ق/۱۸۷۳م گویا به قلم ابوالفضل گلپایگانی نوشته شد؛ مقالۀ شخصی سیاح که در ۱۳۰۳ق/۱۸۸۶م توسط عباس افندی، مشهور به عبدالبهاء پدید آمد؛ الکواکب الدریة اثر عبدالحسین آواره (آیتی) که در ۱۳۴۲ق/۱۹۲۴م نوشته شد؛ و متن انگلیسی تاریخ معروف به تاریخ نبیل در ۱۳۰۶ش/۱۹۲۷م. [۱۴۸][۱۴۹][۱۵۰] | ||
در میدان تألیف، چند کتاب به قلم بهائیان مشهور اولیه نوشته شد که مهمترین آنها، کتاب الفرائد اثر میرزا ابوالفضل گلپایگانی است که اصلاً برای پاسخ به شبهات و انتقادهای برخی از علمای شیعه نوشته شده وبه همین سبب، مهمترین عقاید باب و بهاء را در آن میتوان یافت [۱۵۱] میرزا حسینعلی نوری هم خود پس از ۴۰ سال دعوی و کوشش برای استقرار عقایدش، چند کتاب و بسیاری رساله و نامه مشتمل بر پند و دعا و تبلیغ دعویهای خود و تفسیر برخی از آیات قرآن و احادیث پیامبر اسلام (ص) و امامان شیعه (ع) که به الواح موسوم شده است، برجای گذارد. منابع بهائی شمار این الواح را افزون بر هزار دانستهاند و البته گفتهاند که بسیاری از آنها از میان رفته است. [۱۵۲][۱۵۳][۱۵۴] | در میدان تألیف، چند کتاب به قلم بهائیان مشهور اولیه نوشته شد که مهمترین آنها، کتاب الفرائد اثر میرزا ابوالفضل گلپایگانی است که اصلاً برای پاسخ به شبهات و انتقادهای برخی از علمای شیعه نوشته شده وبه همین سبب، مهمترین عقاید باب و بهاء را در آن میتوان یافت [۱۵۱] میرزا حسینعلی نوری هم خود پس از ۴۰ سال دعوی و کوشش برای استقرار عقایدش، چند کتاب و بسیاری رساله و نامه مشتمل بر پند و دعا و تبلیغ دعویهای خود و تفسیر برخی از آیات قرآن و احادیث پیامبر اسلام (ص) و امامان شیعه (ع) که به الواح موسوم شده است، برجای گذارد. منابع بهائی شمار این الواح را افزون بر هزار دانستهاند و البته گفتهاند که بسیاری از آنها از میان رفته است. [۱۵۲][۱۵۳][۱۵۴] | ||
تألیفات حسینعلی | =تألیفات حسینعلی= | ||
[ | نخستین کتابمیرزا حسینعلی نوری ایقان نام دارد که را پس از بازگشت از کردستان به بغداد (ح ۱۲۸۰ق/۱۸۶۳م) نوشت. ایقان در حقیقت تکملۀ کتاب ناقص بیانِ علی محمد شیرازی است و درآن به آیات قرآن و احادیث و سنن پیامبر اسلام (ص) بسیار استناد کرده، [۱۵۵] و صریحاً نبی اکرم (ص) را خاتمالانبیاء خوانده، [۱۵۶][۱۵۷] ولی خاتمیت و شماری از دیگر اصطلاحات و تعبیرهای قرآنی را تأویل کرده است. [۱۵۸] از برخی عبارات کتاب برمیآید که آن را برای کسی نوشته بوده است. [۱۵۹] برخی از محققان آن را همان رسالۀ معروف به رسالۀ خالویه دانستهاند که میرزا حسینعلی برای دعوت و اقناع سید محمد شیرازی، دایی باب، نوشت. [۱۶۰] بعداً وی در ادرنه و سپس در اولین چاپ کتاب (بمبئی، ۱۳۰۸ق)، برخی از مطالب کتاب ایفان را ـ خاصه آنچه دربارۀ اطاعت خود از صبح ازل نوشته بود ـ حذف کرد. در چاپ بعدی آن در ۱۳۱۰ق مطالب بیشتری از آن حذف شد. [۱۶۱] | ||
مهمترین اثر میرزا حسینعلی که آن را در۱۲۸۷یا۱۲۸۸ق در عکا (ایام توقیف) نوشت، کتاب اقدس نام دارد که کتاب شریعت بهائیه و ناسخ بیان باب است. [۱۶۲][۱۶۳][۱۶۴] این هردو اثر در اواخر حیات بهاء و به دستور خود او توسط پسرش محمدعلی، ملقب به «غُصن اکبر» در بمبئی (۱۳۰۸ق) به چاپ رسید. [۱۶۵] بسیاری از الواح او نیز، با عناوین مختلف، به چاپ رسیده [۱۶۶] و بعضی از آنها، مانند لوح شیخ و یا رسالۀ موسوم به بدیع که رسالهای است در پاسخ به اعتراضات ازلیان، مستقلاً نیز طبع و نشر شده است. [۱۶۷][۱۶۸] نامههای او به رؤسا و سلاطین کشورها با عنوان «بیانیههای بهاءالله»، به انگلیسی ترجمه و منتشر شده است. (مثلاً نامه به ملکه ویکتوریا، ۳۳، ناپلئون سوم، ۱۷، ویلهم اول، ۳۳۹) | مهمترین اثر میرزا حسینعلی که آن را در۱۲۸۷یا۱۲۸۸ق در عکا (ایام توقیف) نوشت، کتاب اقدس نام دارد که کتاب شریعت بهائیه و ناسخ بیان باب است. [۱۶۲][۱۶۳][۱۶۴] این هردو اثر در اواخر حیات بهاء و به دستور خود او توسط پسرش محمدعلی، ملقب به «غُصن اکبر» در بمبئی (۱۳۰۸ق) به چاپ رسید. [۱۶۵] بسیاری از الواح او نیز، با عناوین مختلف، به چاپ رسیده [۱۶۶] و بعضی از آنها، مانند لوح شیخ و یا رسالۀ موسوم به بدیع که رسالهای است در پاسخ به اعتراضات ازلیان، مستقلاً نیز طبع و نشر شده است. [۱۶۷][۱۶۸] نامههای او به رؤسا و سلاطین کشورها با عنوان «بیانیههای بهاءالله»، به انگلیسی ترجمه و منتشر شده است. (مثلاً نامه به ملکه ویکتوریا، ۳۳، ناپلئون سوم، ۱۷، ویلهم اول، ۳۳۹) | ||
جانشینی عبدالبهاء | =جانشینی عبدالبهاء= | ||
[ | پس از میرزا حسینعلی نوری، بنا بر وصیت او در لوح عهد یا کتاب عهدی، [۱۶۹] پسر بزرگش عباس، ملقب به «غصن اعظم» و معروف به عبدالبهاء به جانشینی منصوب شد و رشتۀ امور بهائیان را دردست گرفت. وی در جمادیالاول ۱۲۶۰/ژوئن۱۸۸۴ در تهران متولد شد و مقارن تبعید پدرش به بغداد، ۹ ساله بود. از برخی گزارشهای منابع بهائی برمیآید که عبدالبهاء از نوجوانی در بهائیت فعال بود و در زمرۀ نزدیکان و محرران و مشاوران میرزا حسینعلی قرار داشت و دایرۀ ارتباطات بیرونی و درونی خود را همواره توسعه میداد. [۱۷۰][۱۷۱][۱۷۲] گفتهاند که اختلاف میان بهاء و صبحازل به تحریک و مداخلۀ او ایجاد شد. [۱۷۳] | ||
چون عبدالبهاء به جای بهاء نشست، برادرش محمدعلی که به استناد همان لوح عهد، خود را در ریاست شریک میدانست، به سروری او تن نداد و مرکزی در قصر بهجی در عکا ـ که اقامتگاه بهاء بود ـ تشکیل داد و به کار برخاست و رسالهها منتشر کرد. چند تن از یاران خاص بهاء، مانند میرزا آقاجان کاشی و محمدجواد قزوینی، و دو پسر دیگر بهاء، یعنی ضیاءالله و بدیعالله نیز به محمدعلی پیوستند. این نخستین انشعاب در بهائیت بود. طرفداران محمدعلی، بهائیان پیرو عبدالبهاء را «مارقین» نامیدند، و اینان هم یاران محمدعلی را «ناقضین» خواندند و سپس گروه اول به «بهائی ثابت» و گروه دوم به «بهائی موحد» نامبردار شدند. [۱۷۴][۱۷۵][۱۷۶][۱۷۷][۱۷۸][۱۷۹] | چون عبدالبهاء به جای بهاء نشست، برادرش محمدعلی که به استناد همان لوح عهد، خود را در ریاست شریک میدانست، به سروری او تن نداد و مرکزی در قصر بهجی در عکا ـ که اقامتگاه بهاء بود ـ تشکیل داد و به کار برخاست و رسالهها منتشر کرد. چند تن از یاران خاص بهاء، مانند میرزا آقاجان کاشی و محمدجواد قزوینی، و دو پسر دیگر بهاء، یعنی ضیاءالله و بدیعالله نیز به محمدعلی پیوستند. این نخستین انشعاب در بهائیت بود. طرفداران محمدعلی، بهائیان پیرو عبدالبهاء را «مارقین» نامیدند، و اینان هم یاران محمدعلی را «ناقضین» خواندند و سپس گروه اول به «بهائی ثابت» و گروه دوم به «بهائی موحد» نامبردار شدند. [۱۷۴][۱۷۵][۱۷۶][۱۷۷][۱۷۸][۱۷۹] | ||
به گزارش برخی از منابع بهائی طرفدار عبدالبهاء، داستان نزاع بهاء و صبح ازل، اینجا تکرار شد و محمدعلی نزد کارگزاران دولت عثمانی، عبدالبهاء را متهم به تمهید مقدمات برای طغیان بر ضد دولت کرد. عثمانیان نیز از ۱۹۰۱م خروج او را از عکا ممنوع کردند و گویا بعدها هم درصدد تبعید او و بلکه مجازاتهای دیگر برآمدند؛ اما در پی تسلط ترکان جوان بر اوضاع، عبدالبهاء در ۱۹۰۸م آزاد شد. [۱۸۰][۱۸۱] عبدالبهاء به رغم توقیف، به سرعت بر کارها چیره شد و محمدعلی را عقب راند. | به گزارش برخی از منابع بهائی طرفدار عبدالبهاء، داستان نزاع بهاء و صبح ازل، اینجا تکرار شد و محمدعلی نزد کارگزاران دولت عثمانی، عبدالبهاء را متهم به تمهید مقدمات برای طغیان بر ضد دولت کرد. عثمانیان نیز از ۱۹۰۱م خروج او را از عکا ممنوع کردند و گویا بعدها هم درصدد تبعید او و بلکه مجازاتهای دیگر برآمدند؛ اما در پی تسلط ترکان جوان بر اوضاع، عبدالبهاء در ۱۹۰۸م آزاد شد. [۱۸۰][۱۸۱] عبدالبهاء به رغم توقیف، به سرعت بر کارها چیره شد و محمدعلی را عقب راند. |