پرش به محتوا

پرورش جامعه اسلامی بر فرهنگ نیرومندی، مقاومت و عزت (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
پرورش جامعه اسلامی بر فرهنگ نیرومندی، مقاومت و عزت دكتر <ref>احمد عبدالرحیم السایح استاد عقاید و فلسفه دانشگاه الازهر مصر</ref><ref>مجله اندیشه تقریب، شماره 21، مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، سال ششم، زمستان 1388</ref><br>
پرورش جامعه اسلامی بر فرهنگ نیرومندی، مقاومت و عزت دكتر <ref>احمد عبدالرحیم السایح استاد عقاید و فلسفه دانشگاه الازهر مصر</ref><ref>مجله اندیشه تقریب، شماره 21، مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، سال ششم، زمستان 1388</ref><br>


با مطالعه‌ در روند حركت تاریخ اسلام، مشاهده می‌شود كه دشمنی با دین اسلام، از همان زمانی كه این دین ظهور یافت، آغاز گردید و با گسترش و انتشار سریع و شتابنده‌ی آن، این دشمنی شدّت و خشونت بیشتری یافت و دشمنان و رقیبان، دشمنی و ستم و طغیان فزون‌تری نشان دادند.<br>
بنابراین اسلام، گریزی جز این نداشت كه جهاد در راه خداوند عزوجل را به عنوان وسیله‌ای برای پاسخ به این تجاوزها و راهی برای ریشه‌كن ساختن ستم و طغیان در پیش گیرد تا موانع سرراه را بردارد و بتواند به حركت خود ادامه داده، عدالت و برابری را گسترش دهد، امنیت و آرامش را سایه‌گستر سازد، به نیازمندان رحمت آورد و مانع از طغیان و سركشی سركشان گردد.<br>
مسلمانان، از این كارزار شریف ـ عرصه‌ی جهاد در راه خدا ـ استقبال نمودند و هركدام از ایشان افتخار بسیار بزرگی برای خود می‌دانست كه در جنگ با دشمنان خدا شركت داشته باشد.<br>


با مطالعه‌ در روند حركت تاریخ اسلام، مشاهده می‌شود كه دشمنی با دین اسلام، از همان زمانی كه این دین ظهور یافت، آغاز گردید و با گسترش و انتشار سریع و شتابنده‌ی آن، این دشمنی شدّت و خشونت بیشتری یافت و دشمنان و رقیبان، دشمنی و ستم و طغیان فزون‌تری نشان دادند.
بنابراین اسلام، گریزی جز این نداشت كه جهاد در راه خداوند عزوجل را به عنوان وسیله‌ای برای پاسخ به این تجاوزها و راهی برای ریشه‌كن ساختن ستم و طغیان در پیش گیرد تا موانع سرراه را بردارد و بتواند به حركت خود ادامه داده، عدالت و برابری را گسترش دهد، امنیت و آرامش را سایه‌گستر سازد، به نیازمندان رحمت آورد و مانع از طغیان و سركشی سركشان گردد.
مسلمانان، از این كارزار شریف ـ عرصه‌ی جهاد در راه خدا ـ استقبال نمودند و هركدام از ایشان افتخار بسیار بزرگی برای خود می‌دانست كه در جنگ با دشمنان خدا شركت داشته باشد.
عقیده‌ی اسلامی در زندگی مسلمانان، دریچه‌ای بود كه با آن تمامی حقایق هستی و علوم را نظاره می‌كردند.
عقیده‌ی اسلامی در زندگی مسلمانان، دریچه‌ای بود كه با آن تمامی حقایق هستی و علوم را نظاره می‌كردند.
سرچشمه‌ی تأثیرگذاری در عقیده‌ی اسلامی شالوده‌ی فكری ـ معنوی و یك چارچوب عملی اجرایی است كه حاكمیت آن، برای انسان معتقد و مؤمن و عهده‌دار و امین شیوه‌ی برخورد با دیگران را مشخص می‌سازد.
سرچشمه‌ی تأثیرگذاری در عقیده‌ی اسلامی شالوده‌ی فكری ـ معنوی و یك چارچوب عملی اجرایی است كه حاكمیت آن، برای انسان معتقد و مؤمن و عهده‌دار و امین شیوه‌ی برخورد با دیگران را مشخص می‌سازد.<br>
تاریخ و منطق به ما آموخته كه اگر موضع عملی تابع حركت انسان و حضور وی نباشد، عملی نیست و تنها موضعی نظری است كه كمترین جایگاهی در عرصه‌های تلاش و جهاد و اقدام و عمل و درگیری، ندارد.
 
مسلمانان تنها برای رضای خدا و با خلوص بی‌نظیری، به جهاد در راه خدا روی ‌آوردند. مجاهدان با عزمی راسخ به جنگ در راه خدا ‌پرداختند و نسبت به هر بلایی كه بر سرشان ‌آمد، شكیبایی ‌ورزیدند و از دنیا و لهو و لعب‌های آن درگذشتند و جان بركف و با شوق شهادت، رهسپار میدان شدند.
تاریخ و منطق به ما آموخته كه اگر موضع عملی تابع حركت انسان و حضور وی نباشد، عملی نیست و تنها موضعی نظری است كه كمترین جایگاهی در عرصه‌های تلاش و جهاد و اقدام و عمل و درگیری، ندارد.<br>
آنها در میدان جهاد بیش از زندگی‌، به مرگ می‌اندیشیدند و هم‌چون تشنه‌ای كه آرزوی آب داشته باشد، تمنای شهادت داشتند.
 
اسلام از طریق اصول، آموزه‌ها، رهنمودها و نظامات خود در پی ایجاد امت نیرومند، به هم پیوسته، با عزت و پركرامتی است كه افراد آن در حقوق و وظایف با هم برابر باشند و در هر آن‌چه خیر امت را در پی داشته و شر آن را دفع كند همكاری و همیاری داشته باشند و تلاش آنان در راستای اعتلای كلمه الله باشد.
مسلمانان تنها برای رضای خدا و با خلوص بی‌نظیری، به جهاد در راه خدا روی ‌آوردند. مجاهدان با عزمی راسخ به جنگ در راه خدا ‌پرداختند و نسبت به هر بلایی كه بر سرشان ‌آمد، شكیبایی ‌ورزیدند و از دنیا و لهو و لعب‌های آن درگذشتند و جان بركف و با شوق شهادت، رهسپار میدان شدند.<br>
به همین دلیل است كه جهاد در اسلام برای اعتلای كلمه حق و درهم كوبیدن باطل، مطرح گردید. امت نیز وظیفه پیدا كرد خود را مجهز نماید تا قدرت‌مند و پرصلابت و توانا در دفاع از خویش و رویارویی با هر دشمن متجاوز، گردد.
 
در حقیقت نیز وقتی اسلام ناگزیر به جنگ شود، درگیر شرافت‌مندانه‌ترین نوع جنگی شده است كه دنیا هرگز مشابه یا نسخه‌ی نزدیكی از آن به لحاظ علل، انگیزه‌ها، اهداف، آماج‌ها، شرایط، سنت‌ها و آداب و شیوه ها، به خود ندیده است، زیرا علل آن جملگی در راستای دفاع و دورساختن تجاوز، پاسخ به حملات و بازپس‌گیری حق سلب شده و كرامت لگدمال شده و امیدهای برباد رفته و نیز ریشه‌كن ساختن ستم و كاستن از تیزی و محدود ساختن گسترش آن، قرار دارد.
آنها در میدان جهاد بیش از زندگی‌، به مرگ می‌اندیشیدند و هم‌چون تشنه‌ای كه آرزوی آب داشته باشد، تمنای شهادت داشتند.<br>
اگر آن‌چه گفته شد، از علل جهاد در اسلام و انگیزه‌های مشروعیت آن نبود، مفاهیم آشفته می‌شد و معادلات به هم می‌خورد و زندگی پریشانی می‌گرفت و چهره‌اش از حق و مردان حق، تهی می‌گشت. انگیزه‌ها و علل جهاد هم‌چنین برای دور افكندن فتنه‌ها در زمان فتنه‌انگیزی‌هاست، زیرا تاب و توان نفس محدود و توانایی‌های آن زیر پتك فتنه‌ها اندك است. در این صورت جنگیدن و جهاد تنها ریسمان نجات‌بخشی است كه ویران‌شدگان را نجات می‌دهد و توطئه‌گران را از مفسده‌جویی‌های بیشتر و گسترده‌تر بازمی‌دارد.
 
وقتی اسلام، در چارچوب ضرورت حداكثری، فرمان جنگ‌ می‌دهد، مسلمان در كارزار شرف و صحنه‌های جوانمردی‌ای می‌جنگد كه در تمامی هستی چیزی والاتر از آن وجود ندارد. جنگ در اسلام از جمله بزرگ‌ترین فضیلت‌های اسلامی است، زیرا جان بر كف گذاردن در راه اسلام دشوارترین فضیلت‌هاست و انگیزه آن نیز فضیلت است، زیرا این انگیزه یا ردّ تجاوز است ـ كه جز افراد دون‌مایه، كسی كه توان ایستادگی در برابر تجاوز را داشته باشد، آن‌را پذیرا نمی‌شود ـ و یا تأمین دعوت اسلامی و گشودن راه در برابر آن. و اگر جهاد، فضیلتی انسانی است نباید در جریان آن، هتك حرمت گردد ؛ فضیلت‌های اسلامی را باید در جنگ و صلح رعایت كرد و رعایت آن در جنگ و در هنگامی كه شمشیرهای آخته به هم نواخته می‌شوند و كشته‌ها به زمین می‌افتند، اولی‌تر است.
اسلام از طریق اصول، آموزه‌ها، رهنمودها و نظامات خود در پی ایجاد امت نیرومند، به هم پیوسته، با عزت و پركرامتی است كه افراد آن در حقوق و وظایف با هم برابر باشند و در هر آن‌چه خیر امت را در پی داشته و شر آن را دفع كند همكاری و همیاری داشته باشند و تلاش آنان در راستای اعتلای كلمه الله باشد.<br>
فرمان به جنگ در اسلام، مبتنی بر ارزش‌های والایی بود ؛ این دین در پی آن بود كه مردم را از پرستش بندگان به پرستش آفریدگار بندگان بلندی بخشد. می‌خواست طاغوت‌های مادی و معنوی در داخل و خارج را درهم شكند و خشوع و خضوع را تنها برای خدای یكتای بی‌همتا قرار دهد، بنابراین، جنگ در اسلام، هدف نبود بلكه وسیله‌ای برای تحقق هدفی والا بود.
 
با تأمل در آیات قرآن مجید درباره‌ی جنگ و كشتار، مشاهده می‌شود كه این آیات روح و مفهوم‌هایی در اوج والایی و قدرت، گسترانیده است تا روحیه امت اسلامی و توان تحمل جهاد و پایداری در راه خدا را اعتلا بخشد. به این ترتیب، این آیات به درون تو در توی نفس انسانی رسوخ می‌كند تا آن‌را دریابد و به آن توان تجدید نیرو بخشند. جنگ در راه خدا، ضرورت است نه هدف و آخرین ابزاری است كه اسلام در صورت ناكارآمدی دیگر وسایل به آن پناه می‌برد.
به همین دلیل است كه جهاد در اسلام برای اعتلای كلمه حق و درهم كوبیدن باطل، مطرح گردید. امت نیز وظیفه پیدا كرد خود را مجهز نماید تا قدرت‌مند و پرصلابت و توانا در دفاع از خویش و رویارویی با هر دشمن متجاوز، گردد.<br>
اسلام نمی‌پذیرد كه مسلمانان با كسانی كه با ایشان از در صلح و هم‌زیستی در آمده یا پیمان نامه‌ای امضا كرده‌اند، از در جنگ درآیند. فرمان جنگ در اسلام مربوط به کسانی است كه با ایشان می‌جنگند، دشمنی می‌ورزند، كینه دارند و بدون هیچ تحریك یا كمینی، خصومت به خرج می‌دهند.
 
مسلمانان تنها در چارچوب ناگزیری و ضرورت صد در صدی با ستم‌كاران، سركشان، خشونت‌طلبان، خیانت‌پیشه‌گان، كین‌ توزان و فرومایگان می‌جنگند.
در حقیقت نیز وقتی اسلام ناگزیر به جنگ شود، درگیر شرافت‌مندانه‌ترین نوع جنگی شده است كه دنیا هرگز مشابه یا نسخه‌ی نزدیكی از آن به لحاظ علل، انگیزه‌ها، اهداف، آماج‌ها، شرایط، سنت‌ها و آداب و شیوه ها، به خود ندیده است، زیرا علل آن جملگی در راستای دفاع و دورساختن تجاوز، پاسخ به حملات و بازپس‌گیری حق سلب شده و كرامت لگدمال شده و امیدهای برباد رفته و نیز ریشه‌كن ساختن ستم و كاستن از تیزی و محدود ساختن گسترش آن، قرار دارد.<br>
از نظر پژوهش‌گران، این امر مسلّم است كه مبارزه و كارزار میان زندگان، از طبیعت زندگی است و نیروهای شرّ و الحاد، بی‌هیچ رحم و مدارایی عمل می‌كنند و نبرد میان خیر و شر ادامه دارد و درگیری ایمان و طغیان جریان دارد و شر سركش و باطل، مسلح است.
 
به همین دلیل اسلام كوشید تا مسلمانان همواره آماده‌ی رویارویی با باطل و نیروهای الحاد و گمراهی و طغیان و تباهی باشند حتی اگر فداكاری‌ها و قربانی‌های جانی و مالی زیاد باشد.
اگر آن‌چه گفته شد، از علل جهاد در اسلام و انگیزه‌های مشروعیت آن نبود، مفاهیم آشفته می‌شد و معادلات به هم می‌خورد و زندگی پریشانی می‌گرفت و چهره‌اش از حق و مردان حق، تهی می‌گشت. انگیزه‌ها و علل جهاد هم‌چنین برای دور افكندن فتنه‌ها در زمان فتنه‌انگیزی‌هاست، زیرا تاب و توان نفس محدود و توانایی‌های آن زیر پتك فتنه‌ها اندك است. در این صورت جنگیدن و جهاد تنها ریسمان نجات‌بخشی است كه ویران‌شدگان را نجات می‌دهد و توطئه‌گران را از مفسده‌جویی‌های بیشتر و گسترده‌تر بازمی‌دارد.<br>
رویارویی حق و باطل، ضرورت اجتناب‌ناپذیری است كه قرآن كریم نیز در این آیه به آن اشاره كرده است: «... وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِیعٌ وَ صَلَواتٌ وَ مَساجِدُ یذْكَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِیراً وَ لَینْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ ینْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِی عَزِیزٌ؛ ... و اگر خداوند برخی مردم را به دست برخی دیگر از میان برنمی‌داشت بی‌گمان دیرهای راهبان و كلیساهای مسیحیان و كنشت‌های یهودیان و مسجدهایی كه نام خداوند را در آن بسیار می‌برند، ویران می‌شد و بی‌گمان خداوند به كسی كه وی را یاری كند، یاری خواهد رساند كه خداوند توانمندی پیروز است.» (حج/40).
 
ناگزیری و گریزناپذیری این رویارویی، مستلزم آمادگی و تدارك است. این درست نیست كه مسلمانان به انتظار دیدن نشانه‌های شر و تجاوز بنشینند كه چه بسا كار از كار گذشته و خیلی دیر شده باشد.
وقتی اسلام، در چارچوب ضرورت حداكثری، فرمان جنگ‌ می‌دهد، مسلمان در كارزار شرف و صحنه‌های جوانمردی‌ای می‌جنگد كه در تمامی هستی چیزی والاتر از آن وجود ندارد. جنگ در اسلام از جمله بزرگ‌ترین فضیلت‌های اسلامی است، زیرا جان بر كف گذاردن در راه اسلام دشوارترین فضیلت‌هاست و انگیزه آن نیز فضیلت است، زیرا این انگیزه یا ردّ تجاوز است ـ كه جز افراد دون‌مایه، كسی كه توان ایستادگی در برابر تجاوز را داشته باشد، آن‌را پذیرا نمی‌شود ـ و یا تأمین دعوت اسلامی و گشودن راه در برابر آن. و اگر جهاد، فضیلتی انسانی است نباید در جریان آن، هتك حرمت گردد ؛ فضیلت‌های اسلامی را باید در جنگ و صلح رعایت كرد و رعایت آن در جنگ و در هنگامی كه شمشیرهای آخته به هم نواخته می‌شوند و كشته‌ها به زمین می‌افتند، اولی‌تر است.<br>
مسلمانان باید طبیعت زندگی را درك كنند، واقعیت مردم را بشناسند و نهایت تلاش خود را برای تهیه نیرو و تدارك به كار گیرند. در این‌جاست كه خداوند متعال خطاب به مؤمنان می‌فرماید: «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَیلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّكُمْ وَ آخَرِینَ مِنْ دُونِهِمْ لا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ یعْلَمُهُمْ وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَی‏ءٍ فِی سَبِیلِ اللَّهِ یوَفَّ إِلَیكُمْ وَ أَنْتُمْ لا تُظْلَمُونَ؛ و آن‌چه در توان دارید از نیرو و اسبان بسته (آماده)، در برابر آنان فراهم سازید كه بدان دشمن خداوند و دشمن خود را به هراس می‌افكنید و نیز جز آنها كسانی دیگر را كه شما نمی‌شناسید (اما) خداوند آنان را می‌شناسد و آن‌چه در راه خداوند ببخشید، به شما تمام باز خواهند داد و بر شما ستم نخواهد رفت.» (انفال/60).
 
آماده شدن و تدارك در اندازه‌ای كه توان آن هست، همان فرضیه جهاد در اسلام است و قرآن كریم فرمان می‌دهد كه با تمام نیرو و با انواع و اقسام نیرو، آماده باشیم.
فرمان به جنگ در اسلام، مبتنی بر ارزش‌های والایی بود ؛ این دین در پی آن بود كه مردم را از پرستش بندگان به پرستش آفریدگار بندگان بلندی بخشد. می‌خواست طاغوت‌های مادی و معنوی در داخل و خارج را درهم شكند و خشوع و خضوع را تنها برای خدای یكتای بی‌همتا قرار دهد، بنابراین، جنگ در اسلام، هدف نبود بلكه وسیله‌ای برای تحقق هدفی والا بود.<br>
از جمله نمودهای آمادگی و تدارك، پای‌بندی به عقیده‌ای است كه قرآن كریم را نیز در بر می‌گیرد و پیامبر اكرم صلی‌الله‌علیه‌وآله پایه‌ها و شالوده‌های آن‌را تحكیم بخشید.
 
عقیده اسلامی، انگیزه‌ها و نیروی دافعه به هر خیر و صلاحی را در جان مؤمن برمی‌انگیزد و دل او را از ثبات و آرامش و یقین، سرشار می‌‌سازد و علاوه براینها، مهربان‌تر از هر کس نسبت به انسان است و بهترین یار و یاور انسان بوده و دشواری‌ها و سختی‌های زندگی را بر وی، آسان می‌سازد.
با تأمل در آیات قرآن مجید درباره‌ی جنگ و كشتار، مشاهده می‌شود كه این آیات روح و مفهوم‌هایی در اوج والایی و قدرت، گسترانیده است تا روحیه امت اسلامی و توان تحمل جهاد و پایداری در راه خدا را اعتلا بخشد. به این ترتیب، این آیات به درون تو در توی نفس انسانی رسوخ می‌كند تا آن‌را دریابد و به آن توان تجدید نیرو بخشند. جنگ در راه خدا، ضرورت است نه هدف و آخرین ابزاری است كه اسلام در صورت ناكارآمدی دیگر وسایل به آن پناه می‌برد.<br>
عقیده‌ی اسلامی، عقیده‌ی توحید الهی و منزه داشتن پروردگار یكتا است و آدمی را ارجمندی و بزرگواری خاصی می‌بخشد كه چیز دیگری قادر به تحقق آن برای انسان نیست، عقیده‌ای است كه زندگی سالم و پر نشاط را به ارمغان می‌آورد و در دل‌ها، گرمای زندگی و مهرورزی می‌تراود.
 
طبق آیه‌ی كریمه‌ی یاد شده، عقیده و قدرت اعتقادات نیز در شمار نیرو و توانی قرار می‌گیرد كه باید آن‌را برای مقابله با دشمنان، تدارك دید، زیرا ابزارهای مادی به تنهایی قادر به حل و فصل درگیری‌های جنگی نیست. چه بسیار پیش آمده كه تعادل اعصاب جنگجویان برهم می‌خورد و از هر سو پا به فرار می‌گذارند و در این میان چیزی جز عقیده‌ی اسلامی كه پیوستگی و دلبستگی دل‌ها به خداوند متعال را برقرار می‌سازد و نیروی مجاهدان را به قدرت بزرگ و غلبه‌ناپذیر وصل می‌كند، كارساز نیست.
اسلام نمی‌پذیرد كه مسلمانان با كسانی كه با ایشان از در صلح و هم‌زیستی در آمده یا پیمان نامه‌ای امضا كرده‌اند، از در جنگ درآیند. فرمان جنگ در اسلام مربوط به کسانی است كه با ایشان می‌جنگند، دشمنی می‌ورزند، كینه دارند و بدون هیچ تحریك یا كمینی، خصومت به خرج می‌دهند.<br>
 
مسلمانان تنها در چارچوب ناگزیری و ضرورت صد در صدی با ستم‌كاران، سركشان، خشونت‌طلبان، خیانت‌پیشه‌گان، كین‌ توزان و فرومایگان می‌جنگند.<br>
 
از نظر پژوهش‌گران، این امر مسلّم است كه مبارزه و كارزار میان زندگان، از طبیعت زندگی است و نیروهای شرّ و الحاد، بی‌هیچ رحم و مدارایی عمل می‌كنند و نبرد میان خیر و شر ادامه دارد و درگیری ایمان و طغیان جریان دارد و شر سركش و باطل، مسلح است.<br>
 
به همین دلیل اسلام كوشید تا مسلمانان همواره آماده‌ی رویارویی با باطل و نیروهای الحاد و گمراهی و طغیان و تباهی باشند حتی اگر فداكاری‌ها و قربانی‌های جانی و مالی زیاد باشد.<br>
 
رویارویی حق و باطل، ضرورت اجتناب‌ناپذیری است كه قرآن كریم نیز در این آیه به آن اشاره كرده است: «... وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِیعٌ وَ صَلَواتٌ وَ مَساجِدُ یذْكَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِیراً وَ لَینْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ ینْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِی عَزِیزٌ؛ ... و اگر خداوند برخی مردم را به دست برخی دیگر از میان برنمی‌داشت بی‌گمان دیرهای راهبان و كلیساهای مسیحیان و كنشت‌های یهودیان و مسجدهایی كه نام خداوند را در آن بسیار می‌برند، ویران می‌شد و بی‌گمان خداوند به كسی كه وی را یاری كند، یاری خواهد رساند كه خداوند توانمندی پیروز است.» <ref>(حج/40)</ref>.<br>
 
ناگزیری و گریزناپذیری این رویارویی، مستلزم آمادگی و تدارك است. این درست نیست كه مسلمانان به انتظار دیدن نشانه‌های شر و تجاوز بنشینند كه چه بسا كار از كار گذشته و خیلی دیر شده باشد.<br>
 
مسلمانان باید طبیعت زندگی را درك كنند، واقعیت مردم را بشناسند و نهایت تلاش خود را برای تهیه نیرو و تدارك به كار گیرند. در این‌جاست كه خداوند متعال خطاب به مؤمنان می‌فرماید: «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَیلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّكُمْ وَ آخَرِینَ مِنْ دُونِهِمْ لا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ یعْلَمُهُمْ وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَی‏ءٍ فِی سَبِیلِ اللَّهِ یوَفَّ إِلَیكُمْ وَ أَنْتُمْ لا تُظْلَمُونَ؛ و آن‌چه در توان دارید از نیرو و اسبان بسته (آماده)، در برابر آنان فراهم سازید كه بدان دشمن خداوند و دشمن خود را به هراس می‌افكنید و نیز جز آنها كسانی دیگر را كه شما نمی‌شناسید (اما) خداوند آنان را می‌شناسد و آن‌چه در راه خداوند ببخشید، به شما تمام باز خواهند داد و بر شما ستم نخواهد رفت.» <ref>(انفال/60)</ref>.<br>
 
آماده شدن و تدارك در اندازه‌ای كه توان آن هست، همان فرضیه جهاد در اسلام است و قرآن كریم فرمان می‌دهد كه با تمام نیرو و با انواع و اقسام نیرو، آماده باشیم.<br>
 
از جمله نمودهای آمادگی و تدارك، پای‌بندی به عقیده‌ای است كه قرآن كریم را نیز در بر می‌گیرد و پیامبر اكرم صلی‌الله‌علیه‌وآله پایه‌ها و شالوده‌های آن‌را تحكیم بخشید.<br>
 
عقیده اسلامی، انگیزه‌ها و نیروی دافعه به هر خیر و صلاحی را در جان مؤمن برمی‌انگیزد و دل او را از ثبات و آرامش و یقین، سرشار می‌‌سازد و علاوه براینها، مهربان‌تر از هر کس نسبت به انسان است و بهترین یار و یاور انسان بوده و دشواری‌ها و سختی‌های زندگی را بر وی، آسان می‌سازد.<br>
 
عقیده‌ی اسلامی، عقیده‌ی توحید الهی و منزه داشتن پروردگار یكتا است و آدمی را ارجمندی و بزرگواری خاصی می‌بخشد كه چیز دیگری قادر به تحقق آن برای انسان نیست، عقیده‌ای است كه زندگی سالم و پر نشاط را به ارمغان می‌آورد و در دل‌ها، گرمای زندگی و مهرورزی می‌تراود.<br>
 
طبق آیه‌ی كریمه‌ی یاد شده، عقیده و قدرت اعتقادات نیز در شمار نیرو و توانی قرار می‌گیرد كه باید آن‌را برای مقابله با دشمنان، تدارك دید، زیرا ابزارهای مادی به تنهایی قادر به حل و فصل درگیری‌های جنگی نیست. چه بسیار پیش آمده كه تعادل اعصاب جنگجویان برهم می‌خورد و از هر سو پا به فرار می‌گذارند و در این میان چیزی جز عقیده‌ی اسلامی كه پیوستگی و دلبستگی دل‌ها به خداوند متعال را برقرار می‌سازد و نیروی مجاهدان را به قدرت بزرگ و غلبه‌ناپذیر وصل می‌كند، كارساز نیست.<br>
 
خداوند متعال مؤمنان را به آمادگی برای دفع تجاوز، حفظ جان‌ها و عقیده و سرزمین و حق و فضیلت فرمان می‌دهد ؛ این فرمان دو بخش دارد :
خداوند متعال مؤمنان را به آمادگی برای دفع تجاوز، حفظ جان‌ها و عقیده و سرزمین و حق و فضیلت فرمان می‌دهد ؛ این فرمان دو بخش دارد :
بخش اول: تدارك در حد توان به لحاظ نیرو و توانی كه متناسب با زمان و مكان، متفاوت است؛
بخش اول: تدارك در حد توان به لحاظ نیرو و توانی كه متناسب با زمان و مكان، متفاوت است؛<br>
بخش دوم: حضور در مرزهای كشور برای پاسداری از آنها، زیرا محل ورود دشمنان و جای مناسب برای حمله به آنهاست.
 
حكمت این بخش نیز در آن است كه امت اسلامی دارای لشكریان همیشه آماده به رزمی باشد كه هرلحظه بتوانند در برابر دشمن به دفاع بپردازند.
بخش دوم: حضور در مرزهای كشور برای پاسداری از آنها، زیرا محل ورود دشمنان و جای مناسب برای حمله به آنهاست.<br>
دشمنان عقیده و حق نیز وقتی متوجه آمادگی مسلمانان و تدارك آنان برای جهاد شوند، می‌هراسند و حساب می‌برند. «ابوتمام» در اشاره به همین نكته چنین می‌سراید:
 
ـ از آن بیم دارم كه شمشیرهای خود به نیام برید****خون به جوش آمده را فقط خون پاس می‌دارد.
حكمت این بخش نیز در آن است كه امت اسلامی دارای لشكریان همیشه آماده به رزمی باشد كه هرلحظه بتوانند در برابر دشمن به دفاع بپردازند.<br>
این هراس، برای مسلمانان از چند نظر مفید است :
 
اولاً: باعث می‌شود دشمنان به یاری دشمنان دیگر آنان نروند؛
دشمنان عقیده و حق نیز وقتی متوجه آمادگی مسلمانان و تدارك آنان برای جهاد شوند، می‌هراسند و حساب می‌برند. «ابوتمام» در اشاره به همین نكته چنین می‌سراید:<br>
ثانیاً: دشمنان را بر آن می‌دارد تا پای‌بند تعهدات خود از جمله رعایت آداب، قراردادها، واردات، صادرات و سرمایه‌گذاری‌ها باشند؛
 
ثالثاًـ چه بسا بسیاری را به پذیرش اسلام، تشویق كند.
از آن بیم دارم كه شمشیرهای خود به نیام برید****خون به جوش آمده را فقط خون پاس می‌دارد.<br>
هدف از تدارك و تهیه نیرو در اسلام كه به آن فرمان داده شده، تدارك نیروی مشابه نیروی دشمن نیست، زیرا فریضه‌ی جهاد در اسلام، به انتظار تدارك نیروی هم‌سنگ و اندازه نیروهای دشمن نمی‌نشیند، زیرا این‌كار ممكن است به درازا كشد.
 
اگر مسلمانان در نبرد بزرگ بدر، منتظر می‌ماندند تا نیرو و شمار و سلاحشان به اندازه‌ی نیروی دشمن برسد، مطلقا دوام نمی‌آوردند، زیرا اندكی از مؤمنان به خدا و مفتخر به چنین اعتقادی، فراتر از هر معیار و ملاك دیگری است.  
این هراس، برای مسلمانان از چند نظر مفید است :<br>
آیه‌ی كریمه‌ای كه فرمان به تدارك نیرو داده از واژه‌ی «ترهبون» به «صیغه‌ی مضارع» استفاده كرده كه خود اشاره به هدف از تدارك نیرو، یعنی ترساندن و به هراس افكندن دشمنان و ایجاد وحشت در دل دشمنان پیدا و پنهان خدا و مسلمانان در هر جا، دارد، زیرا احزاب ویران‌گر، اندیشه‌های الحادی و كشورهای استكباری و استعماری و صهیونیستی و ... همه و همه جنگ خطرناكی را علیه مسلمانان و اسلام به راه انداخته‌اند.
 
بی‌هیچ تردیدی قدرت اسلام در دل مسلمانان و قدرت مسلمانان در جوامع اسلامی حتی اگر اسلام به آنها نرسیده باشد، آنها را می‌هراساند.
اولاً: باعث می‌شود دشمنان به یاری دشمنان دیگر آنان نروند؛<br>
آیه‌ی كریمه: «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ» با وجود فشردگی و ایجاز ظریفی كه دارد، همه‌ی انواع تدارك برای لشكریان ـ هم‌سو و هماهنگ با هر دوره و زمان ـ از جمله تدارك مادی، اداری، فنی، مالی، برنامه‌ریزی، مطالعات عینی شرایط و به طور كلی تدارك به تمام معنای كلمه را دربر می‌گیرد.
 
هرگونه تصوری مبنی بر امكان تداوم زندگی در جوامع اسلامی بدون این آمادگی‌ها و تدارك‌ها، توهمی است كه به ضعف و زبونی و ذوب و ... می‌انجامد و خداوند متعال هرگز راضی نمی‌شود كه پرچم‌داران اسلام و حامیان دعوت اسلامی، در شمار جامدان و تن‌پرورانی باشند كه به صرف این‌که مسلمان‌اند، چشم انتظار پیروزی‌اند.
ثانیاً: دشمنان را بر آن می‌دارد تا پای‌بند تعهدات خود از جمله رعایت آداب، قراردادها، واردات، صادرات و سرمایه‌گذاری‌ها باشند؛<br>
 
ثالثاًـ چه بسا بسیاری را به پذیرش اسلام، تشویق كند.<br>
 
هدف از تدارك و تهیه نیرو در اسلام كه به آن فرمان داده شده، تدارك نیروی مشابه نیروی دشمن نیست، زیرا فریضه‌ی جهاد در اسلام، به انتظار تدارك نیروی هم‌سنگ و اندازه نیروهای دشمن نمی‌نشیند، زیرا این‌كار ممكن است به درازا كشد.<br>
 
اگر مسلمانان در نبرد بزرگ بدر، منتظر می‌ماندند تا نیرو و شمار و سلاحشان به اندازه‌ی نیروی دشمن برسد، مطلقا دوام نمی‌آوردند، زیرا اندكی از مؤمنان به خدا و مفتخر به چنین اعتقادی، فراتر از هر معیار و ملاك دیگری است. <br>
 
آیه‌ی كریمه‌ای كه فرمان به تدارك نیرو داده از واژه‌ی «ترهبون» به «صیغه‌ی مضارع» استفاده كرده كه خود اشاره به هدف از تدارك نیرو، یعنی ترساندن و به هراس افكندن دشمنان و ایجاد وحشت در دل دشمنان پیدا و پنهان خدا و مسلمانان در هر جا، دارد، زیرا احزاب ویران‌گر، اندیشه‌های الحادی و كشورهای استكباری و استعماری و صهیونیستی و ... همه و همه جنگ خطرناكی را علیه مسلمانان و اسلام به راه انداخته‌اند.<br>
 
بی‌هیچ تردیدی قدرت اسلام در دل مسلمانان و قدرت مسلمانان در جوامع اسلامی حتی اگر اسلام به آنها نرسیده باشد، آنها را می‌هراساند.<br>
 
آیه‌ی كریمه: «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ» با وجود فشردگی و ایجاز ظریفی كه دارد، همه‌ی انواع تدارك برای لشكریان ـ هم‌سو و هماهنگ با هر دوره و زمان ـ از جمله تدارك مادی، اداری، فنی، مالی، برنامه‌ریزی، مطالعات عینی شرایط و به طور كلی تدارك به تمام معنای كلمه را دربر می‌گیرد.<br>
 
هرگونه تصوری مبنی بر امكان تداوم زندگی در جوامع اسلامی بدون این آمادگی‌ها و تدارك‌ها، توهمی است كه به ضعف و زبونی و ذوب و ... می‌انجامد و خداوند متعال هرگز راضی نمی‌شود كه پرچم‌داران اسلام و حامیان دعوت اسلامی، در شمار جامدان و تن‌پرورانی باشند كه به صرف این‌که مسلمان‌اند، چشم انتظار پیروزی‌اند.<br>
 
امت اسلامی، اینك بیش از هر زمان دیگری نیازمند بیدارباش همه عناصر و سلول‌های خود و تدارك همه‌ی نیروها و فراهم آوردن همه‌ی آمادگی‌ها و گردآوری تمام توان‌هاست تا رشد آن كامل گردد و بنایش شكل نهایی به خود بگیرد، زیرا تحرك دشمنان توقف‌ناپذیر بوده و یورش آنها گستاخی و هاری بیشتری می‌یابد.
امت اسلامی، اینك بیش از هر زمان دیگری نیازمند بیدارباش همه عناصر و سلول‌های خود و تدارك همه‌ی نیروها و فراهم آوردن همه‌ی آمادگی‌ها و گردآوری تمام توان‌هاست تا رشد آن كامل گردد و بنایش شكل نهایی به خود بگیرد، زیرا تحرك دشمنان توقف‌ناپذیر بوده و یورش آنها گستاخی و هاری بیشتری می‌یابد.
حق باید مردان و قدرت خود را داشته باشد هم برای دفاع از حق و هم برای یورش به باطل.
حق باید مردان و قدرت خود را داشته باشد هم برای دفاع از حق و هم برای یورش به باطل.<br>
ولی این كدام قدرت است كه اسلام آن‌را مورد ستایش قرار می‌دهد و از مسلمانان می‌خواهد بدان مسلح شوند؟ بی‌هیچ تردیدی، قدرت ستم‌گر و طغیان‌گر نیست، زیرا رسالت اسلام خود، جنگ علیه طغیان و ستم‌گری و تجاوز است.
 
به طور قطع قدرتی است كه در برابر اهالی الحاد و ماده‌گرایی و فساد و تخریب می‌ایستد. قدرتی كه اسلام ستایش می‌كند، قدرت جسمی، قدرت عقلی، قدرت روحی، قدرت اخلاقی، قدرت اراده و قدرت تصمیم و عزم است.
ولی این كدام قدرت است كه اسلام آن‌را مورد ستایش قرار می‌دهد و از مسلمانان می‌خواهد بدان مسلح شوند؟ بی‌هیچ تردیدی، قدرت ستم‌گر و طغیان‌گر نیست، زیرا رسالت اسلام خود، جنگ علیه طغیان و ستم‌گری و تجاوز است.<br>
نیاكان ما و مسلمانان صدر اسلام آغازگر پی‌ریزی تمدن بشریت بوده‌اند، آغازگر گشودن راه فتوحات اسلامی در عرصه‌های دانش، جامعه شناسی، اقتصاد، پزشكی، كشاورزی، صنعت و دیگر فنون و علومی بودند كه خود از ثمرات جهاد در اسلام به شمار می‌رود. مسلمانان در دوره خود با عزت و قدرت‌مند و ثروت‌مند زندگی كردند و اینها همه به بركت تدارك و آمادگی‌هایی بود كه در تمامی جوامع اسلامی مورد تشویق قرار می‌گرفت.
 
مسلمانان نخستین دارای تاریخ پرشكوهی بودند كه آن‌را با خون شهدا و مجاهدان، رقم زدند ؛ هنوز هم صفحات درخشان تاریخ اسلامی، چون گوهری تابناک، سرشار از عزت و كرامت است. در اسلام مردانی پدید آمدند كه بر نفس خویش فایق گشتند و شجاعت و شهامت جانانه و قهرمانی بی‌همتا و فداكاری كم‌نظیری نشان دادند. این مسلمانان را اسلام بر اساس كتاب خدا پرورش داد. آنها اخلاق این كتاب را گرفتند و ادب آن‌را آموختند و شرایع و احكامش را برای خود برگزیدند و از چشمه‌های ناب آن سیراب گشتند.
به طور قطع قدرتی است كه در برابر اهالی الحاد و ماده‌گرایی و فساد و تخریب می‌ایستد. قدرتی كه اسلام ستایش می‌كند، قدرت جسمی، قدرت عقلی، قدرت روحی، قدرت اخلاقی، قدرت اراده و قدرت تصمیم و عزم است.<br>
كسی كه قرآن كریم و پیامبر اكرم صلی‌الله‌علیه‌وآله و مكتب وی اسلام پاك را سرمشق و الگوی خود قرار دهد حتماً در اوج والایی اخلاقی، جنبش، فعالیت و جهاد خواهد بود.
 
آنان، چنین بودند. با كوشش و تلاش این قهرمانان، طغیان و بی‌عدالتی و ستم، سقوط كرد، بنای ظلم و جبروت ویران شد، موانع از سر راه دعوت اسلامی كنار زده شد و مردم فوج فوج وارد دین خدا شدند و پایه‌های امت استحكام پذیرفت و شوكتش نیرو گرفت و پرچم آن به اهتزاز درآمد. اگر قهرمانی‌های مسلمانان نبود، جاهلیت هم‌چنان برجا مانده بود و قوانین ویران‌گر چون بختكی شوم بر سینه بشریت با تمام بی‌شرمی‌ها و هرزگی‌ها و گستاخی‌ها فشار می‌آورد.
نیاكان ما و مسلمانان صدر اسلام آغازگر پی‌ریزی تمدن بشریت بوده‌اند، آغازگر گشودن راه فتوحات اسلامی در عرصه‌های دانش، جامعه شناسی، اقتصاد، پزشكی، كشاورزی، صنعت و دیگر فنون و علومی بودند كه خود از ثمرات جهاد در اسلام به شمار می‌رود. مسلمانان در دوره خود با عزت و قدرت‌مند و ثروت‌مند زندگی كردند و اینها همه به بركت تدارك و آمادگی‌هایی بود كه در تمامی جوامع اسلامی مورد تشویق قرار می‌گرفت.<br>
اگر مسلمانان اولیه خود را در راه خدا معامله نكرده بودند، كاروان‌های تمدن بشری، عقب مانده بود.
 
امت اسلامی، از آن‌چنان نیروهای بشری، امكانات مادی‌، مواضع و مواقع استراتژیك برخوردار است كه می‌تواند بزرگ‌ترین قدرت روی زمین باشد؛ قدرتی نه برای طغیان‌گری و سركشی، كه برای برقراری عدالت میان مردم و گسترش امنیت و صلح و آرامش و پاسخ دندان‌شكن دادن به توطئه‌گران و فریب‌كاران.
مسلمانان نخستین دارای تاریخ پرشكوهی بودند كه آن‌را با خون شهدا و مجاهدان، رقم زدند ؛ هنوز هم صفحات درخشان تاریخ اسلامی، چون گوهری تابناک، سرشار از عزت و كرامت است. در اسلام مردانی پدید آمدند كه بر نفس خویش فایق گشتند و شجاعت و شهامت جانانه و قهرمانی بی‌همتا و فداكاری كم‌نظیری نشان دادند. این مسلمانان را اسلام بر اساس كتاب خدا پرورش داد. آنها اخلاق این كتاب را گرفتند و ادب آن‌را آموختند و شرایع و احكامش را برای خود برگزیدند و از چشمه‌های ناب آن سیراب گشتند.<br>
عنصر دیگری نیز هست كه در امت‌های دیگر وجود ندارد ولی امت اسلام از آن برخوردار است: اخوّت اسلامی مبتنی بر ایمان به خدا و رسالت حضرت محمد. برادری مسلمانان به رغم تفاوت كشورها، نژاد و مصالح و منافع دنیوی آنها، از نوع برادری ملی یا برادری‌های تعصّبی و یا از نوع روابط اجتماعی موجود میان شركا و همكاران بر اساس منافع اقتصادی و معیشتی نیست.
 
برادری اسلامی، برادری كاملاً عقیدتی است و اسلام یك مسلمان و ایمان وی جز با تحقق این برادری در عمق جان و وجدان وی و به فراموشی سپردن هرگونه مصلحت ملی، مذهبی، تعصبی، اقلیمی، خانوادگی، شخصی، اقتصادی، معیشتی و ... تحقق‌پذیر و كامل نمی‌گردد.
كسی كه قرآن كریم و پیامبر اكرم صلی‌الله‌علیه‌وآله و مكتب وی اسلام پاك را سرمشق و الگوی خود قرار دهد حتماً در اوج والایی اخلاقی، جنبش، فعالیت و جهاد خواهد بود.<br>
او همه‌ی مصلحت‌های پیش‌گفته را در صورتی كه در برابر برادری اسلامی قرار گیرند، به یك سو می‌نهد. برادری صادقانه اسلامی می‌تواند بر همه‌ی فتنه‌ها و بر آنهایی كه امنیت را تهدید می‌كنند و صلح را متزلزل می‌سازند، چیره گردد.
 
برادری اسلامی، اعلان جنگ به توطئه‌گران، كینه‌توزان، مفسده‌جویان و فریب‌كاران، یاوه‌گویان، سم‌پاشان و مروجان بی‌وجدان و خیانت‌كار و نابكار شیوه‌های ویرانی و تباهی است.
آنان، چنین بودند. با كوشش و تلاش این قهرمانان، طغیان و بی‌عدالتی و ستم، سقوط كرد، بنای ظلم و جبروت ویران شد، موانع از سر راه دعوت اسلامی كنار زده شد و مردم فوج فوج وارد دین خدا شدند و پایه‌های امت استحكام پذیرفت و شوكتش نیرو گرفت و پرچم آن به اهتزاز درآمد. اگر قهرمانی‌های مسلمانان نبود، جاهلیت هم‌چنان برجا مانده بود و قوانین ویران‌گر چون بختكی شوم بر سینه بشریت با تمام بی‌شرمی‌ها و هرزگی‌ها و گستاخی‌ها فشار می‌آورد.<br>
خدمت نظامی در اسلام به كار نجات، یاری و یاوری و شجاعت و شهامت و رعایت حقوق و تحكیم روابط و استحكام پیوندها میان مسلمانان و مشاركت و هم‌دلی با مسلمانان در بدبختی و خوشبختی آنها، می‌پردازد.
 
در قلب هر مؤمنی كه ایمان در آن كاشته شده گیرنده‌ای است كه امواج آن، منحنی احساسات مسلمانان و نیازهای ایشان را ثبت می‌كند و در اولین فرصت، فرمان آمادگی به تمامی دستگاه‌هایش می‌دهد تا به یاری و نجات برآیند.
اگر مسلمانان اولیه خود را در راه خدا معامله نكرده بودند، كاروان‌های تمدن بشری، عقب مانده بود.<br>
اگر ملت‌های دیگر می‌كوشند تا وارد پیمان‌ها و اردوها و مناطق نفوذ شوند، مسلمانان باید بر اساس ایمان گرد هم آیند و بر یاری حق و خیر و عدالت و انصاف بكوشند تا نیرویی توان‌مند در بازگرداندن حق و كرامت، گردند.
 
امت اسلامی ما، همه‌ی پیش‌نیازهای پیشرفت و رهبری و پیش‌گامی را دارد تا بهترین امتی ‌باشد كه در میان مردم، پدید آمده است. از جمله این‌که خداوند متعال برترین و بزرگ‌ترین نعمت‌ها را به این امت ارزانی داشته و گنج‌های گران‌بها و ثروت‌های معدنی هنگفت و بهترین و مفیدترین و انباشته‌ترین و گشاده‌دست‌ترین چاه‌های نفت را در اختیار او قرار داده است.
امت اسلامی، از آن‌چنان نیروهای بشری، امكانات مادی‌، مواضع و مواقع استراتژیك برخوردار است كه می‌تواند بزرگ‌ترین قدرت روی زمین باشد؛ قدرتی نه برای طغیان‌گری و سركشی، كه برای برقراری عدالت میان مردم و گسترش امنیت و صلح و آرامش و پاسخ دندان‌شكن دادن به توطئه‌گران و فریب‌كاران.<br>
هم‌چنان كه این امت آن قدر سواحل دریایی و رودخانه‌ها و گذرگاه‌ها و راه‌های زمینی و دریایی و هوایی دارد كه آن‌را در مركز رهبری قرار می‌دهد و توان كنترل و تحرك فعال به آن می‌دهد.
 
عنصر دیگری نیز هست كه در امت‌های دیگر وجود ندارد ولی امت اسلام از آن برخوردار است: اخوّت اسلامی مبتنی بر ایمان به خدا و رسالت حضرت محمدصلی‌آله‌علیه‌و‌آله. برادری مسلمانان به رغم تفاوت كشورها، نژاد و مصالح و منافع دنیوی آنها، از نوع برادری ملی یا برادری‌های تعصّبی و یا از نوع روابط اجتماعی موجود میان شركا و همكاران بر اساس منافع اقتصادی و معیشتی نیست.<br>
 
برادری اسلامی، برادری كاملاً عقیدتی است و اسلام یك مسلمان و ایمان وی جز با تحقق این برادری در عمق جان و وجدان وی و به فراموشی سپردن هرگونه مصلحت ملی، مذهبی، تعصبی، اقلیمی، خانوادگی، شخصی، اقتصادی، معیشتی و ... تحقق‌پذیر و كامل نمی‌گردد.<br>
 
او همه‌ی مصلحت‌های پیش‌گفته را در صورتی كه در برابر برادری اسلامی قرار گیرند، به یك سو می‌نهد. برادری صادقانه اسلامی می‌تواند بر همه‌ی فتنه‌ها و بر آنهایی كه امنیت را تهدید می‌كنند و صلح را متزلزل می‌سازند، چیره گردد.<br>
 
برادری اسلامی، اعلان جنگ به توطئه‌گران، كینه‌توزان، مفسده‌جویان و فریب‌كاران، یاوه‌گویان، سم‌پاشان و مروجان بی‌وجدان و خیانت‌كار و نابكار شیوه‌های ویرانی و تباهی است.<br>
 
خدمت نظامی در اسلام به كار نجات، یاری و یاوری و شجاعت و شهامت و رعایت حقوق و تحكیم روابط و استحكام پیوندها میان مسلمانان و مشاركت و هم‌دلی با مسلمانان در بدبختی و خوشبختی آنها، می‌پردازد.<br>
 
در قلب هر مؤمنی كه ایمان در آن كاشته شده گیرنده‌ای است كه امواج آن، منحنی احساسات مسلمانان و نیازهای ایشان را ثبت می‌كند و در اولین فرصت، فرمان آمادگی به تمامی دستگاه‌هایش می‌دهد تا به یاری و نجات برآیند.<br>
 
اگر ملت‌های دیگر می‌كوشند تا وارد پیمان‌ها و اردوها و مناطق نفوذ شوند، مسلمانان باید بر اساس ایمان گرد هم آیند و بر یاری حق و خیر و عدالت و انصاف بكوشند تا نیرویی توان‌مند در بازگرداندن حق و كرامت، گردند.<br>
 
امت اسلامی ما، همه‌ی پیش‌نیازهای پیشرفت و رهبری و پیش‌گامی را دارد تا بهترین امتی ‌باشد كه در میان مردم، پدید آمده است. از جمله این‌که خداوند متعال برترین و بزرگ‌ترین نعمت‌ها را به این امت ارزانی داشته و گنج‌های گران‌بها و ثروت‌های معدنی هنگفت و بهترین و مفیدترین و انباشته‌ترین و گشاده‌دست‌ترین چاه‌های نفت را در اختیار او قرار داده است.<br>
 
هم‌چنان كه این امت آن قدر سواحل دریایی و رودخانه‌ها و گذرگاه‌ها و راه‌های زمینی و دریایی و هوایی دارد كه آن‌را در مركز رهبری قرار می‌دهد و توان كنترل و تحرك فعال به آن می‌دهد.<br>
 
این از فضل الهی بر امت اسلامی است كه آن را در مناطق ثقل جهانی قرار داده تا بتواند نقش مؤثر خود را صادقانه و مؤثر ایفا نماید.
این از فضل الهی بر امت اسلامی است كه آن را در مناطق ثقل جهانی قرار داده تا بتواند نقش مؤثر خود را صادقانه و مؤثر ایفا نماید.
ما برای رسیدن به خواسته‌های خود، تنها كاری كه باید انجام دهیم چنگ زدن به ایمان كامل و یقین ثابتی است كه در برابر تندبادها و بلایا و مصایب ـ با هر شدت و حدّتی ـ متزلزل نمی‌شود. باید در كوششی پی‌گیر و مستمر، در راستای تثبیت اصول حق و عدالت و یاری دین خداوند عزوجل و اخلاص در راه او و عدم شهرت‌طلبی و جاه‌پرستی در كارهای خود، عمل كنیم.
ما برای رسیدن به خواسته‌های خود، تنها كاری كه باید انجام دهیم چنگ زدن به ایمان كامل و یقین ثابتی است كه در برابر تندبادها و بلایا و مصایب ـ با هر شدت و حدّتی ـ متزلزل نمی‌شود. باید در كوششی پی‌گیر و مستمر، در راستای تثبیت اصول حق و عدالت و یاری دین خداوند عزوجل و اخلاص در راه او و عدم شهرت‌طلبی و جاه‌پرستی در كارهای خود، عمل كنیم.<br>
جنگ در اسلام و جهاد در راه خدا، بركنار و مجرد از هر هدف زمینی و انگیزه‌ی شخصی است و تنها برای خدا و برای تحقق كلمه الله و رسیدن به رضای الهی است.
 
تدارك قدرت مادی و معنوی، برای مسلمانان گریزناپذیر است و قدرت معنوی در اسلام دارای تأثیر شگرفی در این میانه است و جهاد نیز به یكی از دو فرجام نیك می‌انجامد.
جنگ در اسلام و جهاد در راه خدا، بركنار و مجرد از هر هدف زمینی و انگیزه‌ی شخصی است و تنها برای خدا و برای تحقق كلمه الله و رسیدن به رضای الهی است.<br>
قرآن كریم، دل‌ها را برای این معنا آماده می‌كند و آن‌را با شیوه تشویق مطرح می‌سازد تا به صورت شعار مؤمنان در زندگی درآید.
 
خداوند متعال می‌فرماید: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلى تِجارَةٍ تُنْجِیكُمْ مِنْ عَذابٍ أَلِیمٍ * تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُجاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ ذلِكُمْ خَیرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ * یغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَ یدْخِلْكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الأَْنْهارُ وَ مَساكِنَ طَیبَةً فِی جَنَّاتِ عَدْنٍ ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ * وَ أُخْرى تُحِبُّونَها نَصْرٌ مِنَ اللَّهِ وَ فَتْحٌ قَرِیبٌ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ؛ ای مؤمنان، آیا می‌خواهید شما را به داد و ستدی رهنمون شوم كه از عذابی دردناك رهاییتان می‌بخشد؟ * و به خدا و پیامبرش ایمان آورده و در راه خداوند با مال و جان خویش جهاد كنید این برای شما بهتر است اگر بدانید * تا گناهتان را ببخشاید و شما را به بهشت‌هایی كه از بن آنها جویبارها روان است و به جایگاه‌هایی پاكیزه در بهشت برین درآورد، این همان رستگاری سترگ است * و چیز دیگری كه آن را دوست می‌دارید: یاری‌ای از سوی خداوند و پیروزی‌ای نزدیك است و به مؤمنان مژده بده.» (صف/10ـ13).
تدارك قدرت مادی و معنوی، برای مسلمانان گریزناپذیر است و قدرت معنوی در اسلام دارای تأثیر شگرفی در این میانه است و جهاد نیز به یكی از دو فرجام نیك می‌انجامد.<br>
بنابراین ایمان به خدا و رسول او و جهاد در راه خدا برای بزرگ داشتن و والایی بخشیدن به كلمه الله، به مثابه‌ی معامله و تجارتی است كه مؤمنان در آن رضای الهی را كسب می‌كنند و به بهشت او راه می‌یابند و این از هر تجارت دیگری بهتر است.
 
خصلت دیگری نیز هست كه مؤمنان در كنار ثواب آخرت آن‌را دوست می‌دارند و آن عبارت است از پیروزی بر دشمنان. بدین‌گونه است كه آیات پیش‌گفته سوره صف دست‌یابی به پیروزی و فتح در دنیا را به عنوان میوه‌ها و نتایجی كه مؤمنان آنها را دوست می‌دارند، به دست‌یابی به بهشت می‌افزاید، زیرا مجاهد وقتی به جهاد و جنگ می‌پردازد و می‌كشد یا كشته می‌شود، زندگی آزاد و شرافت‌مندانه‌ای را رقم می‌زند. خداوند متعال می‌فرماید: « وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یرْزَقُونَ؛ و كسانی را كه در راه خدا كشته شده‌اند، مرده مپندار كه زنده‌اند و نزد پروردگارشان روزی می‌برند.» (آل عمران/169). و این یعنی این‌كه آیین جهاد، یكی از ضرورت‌های زندگی شرافت‌مندانه است و هرگونه كوتاهی در تدارك و آمادگی و خدمت نظامی، امت را با خطرات بزرگی روبه‌رو می‌سازد و ویژگی‌های آن‌را در زندگی و خصوصیات مؤمن را در روند جهاد و آمادگی دفاعی و نظامی، از میان می‌برد. مانند آن است كه مؤمن با خداوند سبحان، معامله‌ای كرده و خداوند به وی همه چیز را بخشیده تا به بهشتی كه برای مجاهدان تهیه شده است راه پیدا كند. خداوند عزوجل می‌فرماید: «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ یقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَیقْتُلُونَ وَ یقْتَلُونَ وَعْداً عَلَیهِ حَقًّا فِی التَّوْراةِ وَ الإِْنْجِیلِ وَ الْقُرْآنِ وَ مَنْ أَوْفى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیعِكُمُ الَّذِی بایعْتُمْ بِهِ وَ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ؛ همانا خداوند از مؤمنان، خودشان و دارایی‌هاشان را خریده است در برابر این‌که بهشت از آن آنها باشد، در راه خداوند كارزار می‌كنند، می‌كشند و كشته می‌شوند ؛ به وعده‌ای راستین برعهده‌ی خویش، در تورات و انجیل و قرآن، و چه كسی به پیمان خویش وفادارتر از خداوند است؟ پس به داد و ستدی كه كرده‌اید شاد باشید و این است كه رستگاری بزرگ است.» (توبه ـ111).
قرآن كریم، دل‌ها را برای این معنا آماده می‌كند و آن‌را با شیوه تشویق مطرح می‌سازد تا به صورت شعار مؤمنان در زندگی درآید.<br>
آن‌چه مسلّم است این است که جهاد مورد نظر اسلام برای اعلای كلمه الله و حمایت از كشورها و زنان و مردان و فرزندان مستضعف، باعث می‌گردد كه دعوت اسلام به گوش همه جهانیان برسد و به عموم مردم نشان داده شود كه شریعت و آیین قرآن كریم، آیین افتخار به خود و به آموزه‌ها و اهداف خویش، شریعت خیزش بر شالوده‌های حق و آرزوهای روشن و خواسته‌های بلندپروازانه است. شریعت، به تصور برخی مغرضان و نادانان عزلت‌گزینی و عافیت‌طلبی و ذلت‌پذیری، نیست. (ر.ک: سایح، ص12ـ14).
 
پژوهش‌گران نیز درك می‌كنند كه اروپا، اندیشه اسلامی را در دو مرحله از تاریخ خود كشف كرد: بار اول در مرحله‌ی سده‌های میانه پیش و پس از «توماس الاكوینی»«توماس آكوینی» در سال 1226 میلادی به دنیا آمد و در سال 1274 میلادی وفات یافت ؛ او از بزرگ‌ترین فلاسفه و لاهوتیان دوره‌ی كلاسیك مسیحی است. در سال 1243م. كلیسای كاتولیك به او لقب قدیس داد.، در پی كشف این اندیشه و ترجمه آن به منظور غنی‌سازی فرهنگ و تمدن خود برآمد و گام‌های مزبور در عمل، اروپا را از اواخر قرن پانزدهم میلادی به جنبش رنسانس رهنمون ساخت. بار دوم در مرحله‌ی نژادپرستی و استعمار بود، ولی این بار نه برای تعدیل فرهنگی بلكه به منظور تعدیل سیاسی و برنامه‌ریزی‌های سیاسی متناسب با اوضاع و شرایط كشورهای اسلامی و پرداختن به این اوضاع بر اساس سیاست‌های مربوط به كشورهای اسلامی بود. (مالك بن نبی، 1969م، ص8).
خداوند متعال می‌فرماید: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلى تِجارَةٍ تُنْجِیكُمْ مِنْ عَذابٍ أَلِیمٍ * تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُجاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ ذلِكُمْ خَیرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ * یغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَ یدْخِلْكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الأَْنْهارُ وَ مَساكِنَ طَیبَةً فِی جَنَّاتِ عَدْنٍ ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ * وَ أُخْرى تُحِبُّونَها نَصْرٌ مِنَ اللَّهِ وَ فَتْحٌ قَرِیبٌ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ؛ ای مؤمنان، آیا می‌خواهید شما را به داد و ستدی رهنمون شوم كه از عذابی دردناك رهاییتان می‌بخشد؟ * و به خدا و پیامبرش ایمان آورده و در راه خداوند با مال و جان خویش جهاد كنید این برای شما بهتر است اگر بدانید * تا گناهتان را ببخشاید و شما را به بهشت‌هایی كه از بن آنها جویبارها روان است و به جایگاه‌هایی پاكیزه در بهشت برین درآورد، این همان رستگاری سترگ است * و چیز دیگری كه آن را دوست می‌دارید: یاری‌ای از سوی خداوند و پیروزی‌ای نزدیك است و به مؤمنان مژده بده.» <ref>(صف/10ـ13)</ref>.
تاریخ‌نگاران یادآور می‌شوند زمانی كه لشكریان صلیبی اروپایی به سرزمین‌های اسلامی حمله كردند، دو انگیزه داشتند: انگیزه‌ی نخست، انگیزه‌ی دینی و تعصب كوری بود كه مردان كلیسا در میان اروپاییان برانگیخته بودند و بدترین و زشت‌ترین افتراها را به مسلمانان بسته و مسیحیان را به نجات مهد حضرت مسیح [بیت المقدس] از دست كفار ـ یعنی مسلمانان ـ تحریك می‌كردند. به دنبال این تحریك‌ها و تعصب‌ها، گروه‌هایی از جنگ‌جویان صلیبی‌ ـ كسانی كه تعصب‌های دینی آنان را با حسن نیت تمام و نیروی عقیده از دیار خویش بیرون كشید تا به دیدار مرگ و قتل و آوارگی و حمله‌های پیاپی درآیند ـ پدید آمدند.
بنابراین ایمان به خدا و رسول او و جهاد در راه خدا برای بزرگ داشتن و والایی بخشیدن به كلمه الله، به مثابه‌ی معامله و تجارتی است كه مؤمنان در آن رضای الهی را كسب می‌كنند و به بهشت او راه می‌یابند و این از هر تجارت دیگری بهتر است.<br>
انگیزه‌ی دوم، انگیزه‌ی سیاسی ـ استعماری بود ؛ پادشاهان اروپا از تمدن و ثروت و منابع سرزمین‌های اسلامی، چیزهایی شنیده بودند ؛ آنها آمدند و لشكریان خود را به نام حضرت مسیح علیه‌السلام رهبری كردند ولی در دل تنها چیزی كه به دنبال آن بودند استعمار و فتح بود، خداوند نیز مقدر فرمود كه این یورش‌های صلیبی را شكست‌خورده و منهدم‌شده به خودشان بازگرداند. (ر.ک: سباعی، ص187ـ188).
 
همگان می‌دانند كه اروپا هشت حمله‌ی صلیبی علیه شرق اسلامی به راه انداخت. جنگ‌های صلیبی از نیمه قرن یازدهم میلادی آغاز شد و تا پایان قرن سیزدهم، یعنی حدود 225 سال ادامه یافت.
خصلت دیگری نیز هست كه مؤمنان در كنار ثواب آخرت آن‌را دوست می‌دارند و آن عبارت است از پیروزی بر دشمنان. بدین‌گونه است كه آیات پیش‌گفته سوره صف دست‌یابی به پیروزی و فتح در دنیا را به عنوان میوه‌ها و نتایجی كه مؤمنان آنها را دوست می‌دارند، به دست‌یابی به بهشت می‌افزاید، زیرا مجاهد وقتی به جهاد و جنگ می‌پردازد و می‌كشد یا كشته می‌شود، زندگی آزاد و شرافت‌مندانه‌ای را رقم می‌زند. خداوند متعال می‌فرماید: « وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یرْزَقُونَ؛ و كسانی را كه در راه خدا كشته شده‌اند، مرده مپندار كه زنده‌اند و نزد پروردگارشان روزی می‌برند.» <ref>(آل عمران/169)</ref>. و این یعنی این‌كه آیین جهاد، یكی از ضرورت‌های زندگی شرافت‌مندانه است و هرگونه كوتاهی در تدارك و آمادگی و خدمت نظامی، امت را با خطرات بزرگی روبه‌رو می‌سازد و ویژگی‌های آن‌را در زندگی و خصوصیات مؤمن را در روند جهاد و آمادگی دفاعی و نظامی، از میان می‌برد. مانند آن است كه مؤمن با خداوند سبحان، معامله‌ای كرده و خداوند به وی همه چیز را بخشیده تا به بهشتی كه برای مجاهدان تهیه شده است راه پیدا كند. خداوند عزوجل می‌فرماید: «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ یقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَیقْتُلُونَ وَ یقْتَلُونَ وَعْداً عَلَیهِ حَقًّا فِی التَّوْراةِ وَ الإِْنْجِیلِ وَ الْقُرْآنِ وَ مَنْ أَوْفى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیعِكُمُ الَّذِی بایعْتُمْ بِهِ وَ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ؛ همانا خداوند از مؤمنان، خودشان و دارایی‌هاشان را خریده است در برابر این‌که بهشت از آن آنها باشد، در راه خداوند كارزار می‌كنند، می‌كشند و كشته می‌شوند ؛ به وعده‌ای راستین برعهده‌ی خویش، در تورات و انجیل و قرآن، و چه كسی به پیمان خویش وفادارتر از خداوند است؟ پس به داد و ستدی كه كرده‌اید شاد باشید و این است كه رستگاری بزرگ است.» <ref>(توبه ـ111)</ref>.<br>
«ریموند واجیل» اسقف شهر «لوبوی»، در توصیف رفتار صلیب‍ی‌ها به هنگام ورود به «بیت المقدس» می‌گوید: « در میان اعراب و زمانی كه نیروهای ما بر برج و باروهای «بیت المقدس» چیره شدند، حوادث شگفتی اتفاق افتاد ؛ سرهای برخی از ایشان بریده شد و این حداقل بلایی بود كه بر سر ایشان می‌آمد. شكم برخی نیز شكافته شد. آنها خود را ناگزیر می‌یافتند از آن بالای برج به زیر افكنند یا به آتش اندازند و ... كسی كه در «قدس» بود چیزی جز تلی از سرها و دستان و پاهای اعراب نمی‌دید. كسی نمی‌توانست جز با لگدمال كردن اجساد ایشان، از آن‌جا عبور كند ولی همه‌ی این فجایع، تنها بخشی از بدبختی‌های وارد بر ایشان بود.» (ر.ک: لوبون، ص2و4).
 
همین اسقف خود از كشتن ده‌ هزار نفر مسلمان در یك مسجد خبر داده و درباره‌ی آن می‌گوید: «هم‌كیشان ما در خون‌ریزی در هیكل سلیمان، افراط كردند، اجساد كشتگان همه‌ی محوطه را در این‌جا و آن‌جا پر كرده بود ؛ دست‌ها و پاهای قطع شده چنان شناور بودند كه گویی در پی وصل شدن به جسدی بیگانه بودند. وقتی دست بریده‌ای به بدنی متصل می‌شد، معلوم نبود اصلش كجاست، سربازانی كه این حماسه را ایجاد كردند خود یارای تحمل بوی ناشی از این صحنه‌ها را نداشتند.» (استوارد، ج1، ص60).  
آن‌چه مسلّم است این است که جهاد مورد نظر اسلام برای اعلای كلمه الله و حمایت از كشورها و زنان و مردان و فرزندان مستضعف، باعث می‌گردد كه دعوت اسلام به گوش همه جهانیان برسد و به عموم مردم نشان داده شود كه شریعت و آیین قرآن كریم، آیین افتخار به خود و به آموزه‌ها و اهداف خویش، شریعت خیزش بر شالوده‌های حق و آرزوهای روشن و خواسته‌های بلندپروازانه است. شریعت، به تصور برخی مغرضان و نادانان عزلت‌گزینی و عافیت‌طلبی و ذلت‌پذیری، نیست. <ref>(ر.ک: سایح، ص12ـ14)</ref>.<br>
در تاریخ آمده است كه صلیبی‌ها با ورود به «بیت المقدس» در 15 ماه مه سال 1099 میلادی بیش از هفتاد هزار مسلمان را به قتل رساندند، به‌گونه‌ای كه اسبان تا سینه در خون حركت می‌كردند و در «انطاكیه» نیز بیش از یكصدهزار مسلمان را به قتل رساندند.
 
با گذشت بیش از دو قرن از جنگ‌های خونین و شدیدی كه میان نیروهای ایمان و لشكریان شر جریان داشت، جنگ‌های صلیبی روند معكوسی به خود گرفت و این حملات با شكست و ناكامی روبه‌رو شد. «قدیس لویی نهم» فرمانده‌ی هشتمین حمله‌ی صلیبی و پادشاه فرانسه در شهر «المنصوره» مصر، به اسارت گرفته شد و با پرداخت فدیه از اسارت رهایی یافت.
پژوهش‌گران نیز درك می‌كنند كه اروپا، اندیشه اسلامی را در دو مرحله از تاریخ خود كشف كرد: بار اول در مرحله‌ی سده‌های میانه پیش و پس از «توماس الاكوینی»«توماس آكوینی» در سال 1226 میلادی به دنیا آمد و در سال 1274 میلادی وفات یافت ؛ او از بزرگ‌ترین فلاسفه و لاهوتیان دوره‌ی كلاسیك مسیحی است. در سال 1243م. كلیسای كاتولیك به او لقب قدیس داد.، در پی كشف این اندیشه و ترجمه آن به منظور غنی‌سازی فرهنگ و تمدن خود برآمد و گام‌های مزبور در عمل، اروپا را از اواخر قرن پانزدهم میلادی به جنبش رنسانس رهنمون ساخت. بار دوم در مرحله‌ی نژادپرستی و استعمار بود، ولی این بار نه برای تعدیل فرهنگی بلكه به منظور تعدیل سیاسی و برنامه‌ریزی‌های سیاسی متناسب با اوضاع و شرایط كشورهای اسلامی و پرداختن به این اوضاع بر اساس سیاست‌های مربوط به كشورهای اسلامی بود. <ref>(مالك بن نبی، 1969م، ص8)</ref>.<br>
وقتی او به فرانسه بازگشت، یقین پیدا كرد كه نیروی آهن و آتش، بر مسلمانانی كه دارای اعتقاد راسخی هستند كه آنان را به جهاد می‌كشاند و به فداكاری و ایثار و جان‌فشانی سوق می‌دهد، كارساز نیست، بنابراین باید شیوه‌ی كار را تغییر داد. از توصیه‌های وی در این راستا این بود كه پیروانش در پی تغییر اندیشه مسلمانان و ایجاد تردید و تشكیك در اعتقادات و شریعت ایشان باشند و این‌كار را در پی مطالعه اسلام به همین منظور انجام دهند. به این ترتیب جنگ از عرصه آهن و آتش به كارزار اندیشه كشانده شد (نعمه)، زیرا چیرگی بر اسلام یا رویگردانی مسلمانان از دین خود، از راه زور و اجبار مادی و اشغال مسلحانه امكان‌پذیر نیست.
 
«یورش فكری» از خاستگاه ضربه‌زدن به مسلمانان از راه اندیشه و كلمه و در پی شكست جنگ‌های صلیبی ـ و بر اساس رهنمودهای «لویی نهم» ـ و كوشش برای ترجمه قرآن و سنت و علوم مسلمانان برای جست‌وجوی نقاط ضعف و طرح شبهات علیه اسلام، آغاز شد.
تاریخ‌نگاران یادآور می‌شوند زمانی كه لشكریان صلیبی اروپایی به سرزمین‌های اسلامی حمله كردند، دو انگیزه داشتند: انگیزه‌ی نخست، انگیزه‌ی دینی و تعصب كوری بود كه مردان كلیسا در میان اروپاییان برانگیخته بودند و بدترین و زشت‌ترین افتراها را به مسلمانان بسته و مسیحیان را به نجات مهد حضرت مسیح [بیت المقدس] از دست كفار ـ یعنی مسلمانان ـ تحریك می‌كردند. به دنبال این تحریك‌ها و تعصب‌ها، گروه‌هایی از جنگ‌جویان صلیبی‌ ـ كسانی كه تعصب‌های دینی آنان را با حسن نیت تمام و نیروی عقیده از دیار خویش بیرون كشید تا به دیدار مرگ و قتل و آوارگی و حمله‌های پیاپی درآیند ـ پدید آمدند.<br>
آنها آشكارا اعلام كردند اسلام دشمن نخست آنهاست و بزرگ‌ترین هدف ایشان ضربه زدن به آن و ویران‌كردن شالوده‌های آن است. (جندی، ص126).
 
جنگ‌های صلیبی از نظر نظامی، با شكست روبه‌رو شد، ولی اشغال فكری به سم‌پاشی‌ها و تردیدافكنی‌های خود ادامه داد. گرایش‌های صلیبی در آن سوی پوشش دیپلماتیك و ریاكاری سیاسی باقی ماند و به تحریك و توطئه پرداخت و با تمام توان و دانش خود، پشت سر اشغال و یورش فكری ایستاد.
انگیزه‌ی دوم، انگیزه‌ی سیاسی ـ استعماری بود ؛ پادشاهان اروپا از تمدن و ثروت و منابع سرزمین‌های اسلامی، چیزهایی شنیده بودند ؛ آنها آمدند و لشكریان خود را به نام حضرت مسیح علیه‌السلام رهبری كردند ولی در دل تنها چیزی كه به دنبال آن بودند استعمار و فتح بود، خداوند نیز مقدر فرمود كه این یورش‌های صلیبی را شكست‌خورده و منهدم‌شده به خودشان بازگرداند. <ref>(ر.ک: سباعی، ص187ـ188)</ref>.<br>
تردیدی نیست كه دشمنی صلیبی‌ها با اسلام، انگیزه سیاسی و اصیل «یورش فكری» مسلط بر جوامع امت اسلامی است و مشاهده می‌شود که این دشمنی در میان ملت‌های غربی و به ویژه ایالات متحده آمریكای صلیبی، شكل آزمندی بیمارگونه‌ای به خود گرفت. آنها از هر سو سم‌پاشی می‌كنند، دروغ می‌گویند، افترا می‌بندند، حقایق را پنهان می‌كنند، توطئه می‌چینند و مترصد لغزش‌ها می‌مانند و به خود و هم‌كیشان خود این‌گونه وانمود می‌كنند كه آنها برترین نژاد و بهترین خردمندان و رستگارترین ادیان را دارند و اوصیای بشریت و سروران انسانیت و مرشدان و رهبران مردم‌اند. (واعی،‌ ص704).
 
«ویلیام لیفورد بلگراف» انگلیسی و مشهور به «سوسمار» جمله‌ی مشهوری دارد كه در آن دشمنی غربیان با اسلام به صورت چكیده بیان شده است: «هر زمان كه قرآن و «مكه» از سرزمین اعراب ناپدید شد می‌توانیم ببینیم كه عرب با تمدنی كه جز محمد [ص] و كتابش آنها را از آن دور نساخته، هم‌ساز می‌گردند.» (پیشین).
همگان می‌دانند كه اروپا هشت حمله‌ی صلیبی علیه شرق اسلامی به راه انداخت. جنگ‌های صلیبی از نیمه قرن یازدهم میلادی آغاز شد و تا پایان قرن سیزدهم، یعنی حدود 225 سال ادامه یافت.<br>
و «گلادستون» نخست‌وزیر بریتانیا می‌گوید: «مادام که قرآن وجود دارد، اروپا هرگز قادر به چیرگی بر شرق نیست و خودش هم رنگ امنیت را نخواهد دید.» (عمری، ص167).
 
و «گاردنر» معتقد است: «قدرتی كه در اسلام نهفته است اروپا را به وحشت می‌اندازد.» (میدانی، ص‌13).
«ریموند واجیل» اسقف شهر «لوبوی»، در توصیف رفتار صلیب‍ی‌ها به هنگام ورود به «بیت المقدس» می‌گوید: « در میان اعراب و زمانی كه نیروهای ما بر برج و باروهای «بیت المقدس» چیره شدند، حوادث شگفتی اتفاق افتاد ؛ سرهای برخی از ایشان بریده شد و این حداقل بلایی بود كه بر سر ایشان می‌آمد. شكم برخی نیز شكافته شد. آنها خود را ناگزیر می‌یافتند از آن بالای برج به زیر افكنند یا به آتش اندازند و ... كسی كه در «قدس» بود چیزی جز تلی از سرها و دستان و پاهای اعراب نمی‌دید. كسی نمی‌توانست جز با لگدمال كردن اجساد ایشان، از آن‌جا عبور كند ولی همه‌ی این فجایع، تنها بخشی از بدبختی‌های وارد بر ایشان بود.» <ref>(ر.ک: لوبون، ص2و4)</ref>.<br>
 
همین اسقف خود از كشتن ده‌ هزار نفر مسلمان در یك مسجد خبر داده و درباره‌ی آن می‌گوید: «هم‌كیشان ما در خون‌ریزی در هیكل سلیمان، افراط كردند، اجساد كشتگان همه‌ی محوطه را در این‌جا و آن‌جا پر كرده بود ؛ دست‌ها و پاهای قطع شده چنان شناور بودند كه گویی در پی وصل شدن به جسدی بیگانه بودند. وقتی دست بریده‌ای به بدنی متصل می‌شد، معلوم نبود اصلش كجاست، سربازانی كه این حماسه را ایجاد كردند خود یارای تحمل بوی ناشی از این صحنه‌ها را نداشتند.» <ref>(استوارد، ج1، ص60)</ref>. <br>
 
در تاریخ آمده است كه صلیبی‌ها با ورود به «بیت المقدس» در 15 ماه مه سال 1099 میلادی بیش از هفتاد هزار مسلمان را به قتل رساندند، به‌گونه‌ای كه اسبان تا سینه در خون حركت می‌كردند و در «انطاكیه» نیز بیش از یكصدهزار مسلمان را به قتل رساندند.<br>
 
با گذشت بیش از دو قرن از جنگ‌های خونین و شدیدی كه میان نیروهای ایمان و لشكریان شر جریان داشت، جنگ‌های صلیبی روند معكوسی به خود گرفت و این حملات با شكست و ناكامی روبه‌رو شد. «قدیس لویی نهم» فرمانده‌ی هشتمین حمله‌ی صلیبی و پادشاه فرانسه در شهر «المنصوره» مصر، به اسارت گرفته شد و با پرداخت فدیه از اسارت رهایی یافت.<br>
 
وقتی او به فرانسه بازگشت، یقین پیدا كرد كه نیروی آهن و آتش، بر مسلمانانی كه دارای اعتقاد راسخی هستند كه آنان را به جهاد می‌كشاند و به فداكاری و ایثار و جان‌فشانی سوق می‌دهد، كارساز نیست، بنابراین باید شیوه‌ی كار را تغییر داد. از توصیه‌های وی در این راستا این بود كه پیروانش در پی تغییر اندیشه مسلمانان و ایجاد تردید و تشكیك در اعتقادات و شریعت ایشان باشند و این‌كار را در پی مطالعه اسلام به همین منظور انجام دهند. به این ترتیب جنگ از عرصه آهن و آتش به كارزار اندیشه كشانده شد (نعمه)، زیرا چیرگی بر اسلام یا رویگردانی مسلمانان از دین خود، از راه زور و اجبار مادی و اشغال مسلحانه امكان‌پذیر نیست.<br>
 
«یورش فكری» از خاستگاه ضربه‌زدن به مسلمانان از راه اندیشه و كلمه و در پی شكست جنگ‌های صلیبی ـ و بر اساس رهنمودهای «لویی نهم» ـ و كوشش برای ترجمه قرآن و سنت و علوم مسلمانان برای جست‌وجوی نقاط ضعف و طرح شبهات علیه اسلام، آغاز شد.<br>
 
آنها آشكارا اعلام كردند اسلام دشمن نخست آنهاست و بزرگ‌ترین هدف ایشان ضربه زدن به آن و ویران‌كردن شالوده‌های آن است. <ref>(جندی، ص126)</ref>.<br>
 
جنگ‌های صلیبی از نظر نظامی، با شكست روبه‌رو شد، ولی اشغال فكری به سم‌پاشی‌ها و تردیدافكنی‌های خود ادامه داد. گرایش‌های صلیبی در آن سوی پوشش دیپلماتیك و ریاكاری سیاسی باقی ماند و به تحریك و توطئه پرداخت و با تمام توان و دانش خود، پشت سر اشغال و یورش فكری ایستاد.<br>
 
تردیدی نیست كه دشمنی صلیبی‌ها با اسلام، انگیزه سیاسی و اصیل «یورش فكری» مسلط بر جوامع امت اسلامی است و مشاهده می‌شود که این دشمنی در میان ملت‌های غربی و به ویژه ایالات متحده آمریكای صلیبی، شكل آزمندی بیمارگونه‌ای به خود گرفت. آنها از هر سو سم‌پاشی می‌كنند، دروغ می‌گویند، افترا می‌بندند، حقایق را پنهان می‌كنند، توطئه می‌چینند و مترصد لغزش‌ها می‌مانند و به خود و هم‌كیشان خود این‌گونه وانمود می‌كنند كه آنها برترین نژاد و بهترین خردمندان و رستگارترین ادیان را دارند و اوصیای بشریت و سروران انسانیت و مرشدان و رهبران مردم‌اند. <ref>(واعی،‌ ص704)</ref>.<br>
 
«ویلیام لیفورد بلگراف» انگلیسی و مشهور به «سوسمار» جمله‌ی مشهوری دارد كه در آن دشمنی غربیان با اسلام به صورت چكیده بیان شده است: «هر زمان كه قرآن و «مكه» از سرزمین اعراب ناپدید شد می‌توانیم ببینیم كه عرب با تمدنی كه جز محمد [ص] و كتابش آنها را از آن دور نساخته، هم‌ساز می‌گردند.» (پیشین).<br>
 
و «گلادستون» نخست‌وزیر بریتانیا می‌گوید: «مادام که قرآن وجود دارد، اروپا هرگز قادر به چیرگی بر شرق نیست و خودش هم رنگ امنیت را نخواهد دید.» <ref>(عمری، ص167)</ref>.<br>
 
و «گاردنر» معتقد است: «قدرتی كه در اسلام نهفته است اروپا را به وحشت می‌اندازد.» <ref>(میدانی، ص‌13)</ref>.<br>
 
این دشمنی را «بیكر» خاورشناس توضیح می‌دهد و به برخی دلایل و علل آن اشاره نموده و می‌گوید: «دشمنی مسیحیت با اسلام از آن‌روست كه وقتی اسلام طی قرون وسطی گسترش یافت، دیوار محكمی در برابر استعمار و گسترش مسیحیت ایجاد كرد و سپس به آن سرزمین‌هایی كه در محدوده‌ی نفوذ مسیحیت قرار داشت، امتداد یافت.» (پیشین).
این دشمنی را «بیكر» خاورشناس توضیح می‌دهد و به برخی دلایل و علل آن اشاره نموده و می‌گوید: «دشمنی مسیحیت با اسلام از آن‌روست كه وقتی اسلام طی قرون وسطی گسترش یافت، دیوار محكمی در برابر استعمار و گسترش مسیحیت ایجاد كرد و سپس به آن سرزمین‌هایی كه در محدوده‌ی نفوذ مسیحیت قرار داشت، امتداد یافت.» (پیشین).
و در همین معنا «لورنس براون» می‌گوید: « خطر حقیقی در نظام اسلام و توان آن بر گسترش و پذیرندگی و پویایی آن نهفته است و تنها مانع و دیوار در برابر استعمار غربی است.» (پیشین، و نیز ر.ک: فروخ، ص184).
و در همین معنا «لورنس براون» می‌گوید: « خطر حقیقی در نظام اسلام و توان آن بر گسترش و پذیرندگی و پویایی آن نهفته است و تنها مانع و دیوار در برابر استعمار غربی است.» (پیشین، و نیز ر.ک: فروخ، ص184).
۱٬۷۴۱

ویرایش