۸۷٬۸۱۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - 'ك' به 'ک') |
||
خط ۸۵: | خط ۸۵: | ||
===تقسیمات دو بخشی=== | ===تقسیمات دو بخشی=== | ||
۱.بدعت دو گونه است: اگر امر تازهای با کتاب ، سنت یا اجماع مخالف باشد، این کار بدعت گمراه کننده است. | ۱.بدعت دو گونه است: اگر امر تازهای با کتاب ، سنت یا اجماع مخالف باشد، این کار بدعت گمراه کننده است. | ||
اما اگر امر تازهای باشد که موجب خیر شود و هیچ کس با آن امر مخالفت نورزد، این بدعت یک نوآوری تازهای است که نکوهیده نیست. <ref>بیهقى، احمد، مناقب الشافعى، ج۱، ص۴۶۹، به | اما اگر امر تازهای باشد که موجب خیر شود و هیچ کس با آن امر مخالفت نورزد، این بدعت یک نوآوری تازهای است که نکوهیده نیست. <ref>بیهقى، احمد، مناقب الشافعى، ج۱، ص۴۶۹، به کوشش احمد صقر، قاهره، مکتبة دارالتراث.</ref> <ref>احمد ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، ج۱۳، ص۲۱۲، بیروت، دارالمعرفه.</ref> | ||
۲.بدعت در دین همه آن امور تازهای را شامل میشود که در قرآن و سنت نیامده باشد، اما خود این امور دو گونه است: گاهی بدعتی است که از رهگذر نیت خیری که بدعتگذار داشته، او را در معرض اجر خدایی قرار داده، و وی معذور است. | ۲.بدعت در دین همه آن امور تازهای را شامل میشود که در قرآن و سنت نیامده باشد، اما خود این امور دو گونه است: گاهی بدعتی است که از رهگذر نیت خیری که بدعتگذار داشته، او را در معرض اجر خدایی قرار داده، و وی معذور است. | ||
گاهی هم بدعت نکوهیده است و بدعتگذار را معذور نمیدارد و این نوع از بدعتهایی است که بر فساد آن دلیل وجود دارد. <ref>علی ابن حزم، الاحکام، ج۱، ص۴۳، قاهره، ۱۴۰۴ق.</ref><ref>محمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۲، ص۸۷، بیروت، ۱۹۶۵م.</ref> | گاهی هم بدعت نکوهیده است و بدعتگذار را معذور نمیدارد و این نوع از بدعتهایی است که بر فساد آن دلیل وجود دارد. <ref>علی ابن حزم، الاحکام، ج۱، ص۴۳، قاهره، ۱۴۰۴ق.</ref><ref>محمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۲، ص۸۷، بیروت، ۱۹۶۵م.</ref> | ||
خط ۱۲۷: | خط ۱۲۷: | ||
ابن تیمیه (ه م) از سردمداران این جریان فکری است. | ابن تیمیه (ه م) از سردمداران این جریان فکری است. | ||
از نظر او همگی متکلمان اعم از شیعه ، معتزله ، جهمیه ، اشاعره و خوارج بدعتگذارند و همه فلاسفه از جمله فارابی و ابن سینا نیز در دام بدعت گرفتار آمدهاند. <ref>احمد ابن تیمیه، مجموعة الرسائل و المسائل، ج۱، ص۳۶۳، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.</ref> <ref>احمد ابن تیمیه، مجموعة الرسائل و المسائل، ج۵، ص۳۷۳، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.</ref> <ref>احمد ابن تیمیه، «العقیدة الحمویة الکبری»، ج۱، ص۴۲۵- ۴۲۹، مجموعة الرسائل الکبری، بیروت، ۱۳۹۲ق/۱۹۷۲م.</ref><ref>احمد ابن تیمیه، موافقة صحیح المنقول لصریح المعقول، ج۱، ص۳۶۳، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.</ref><ref>احمد ابن تیمیه، مجموعة التفسیر،ص۳۶۰، به کوشش عبدالصمد شرفالدین، بمبئی، ۱۳۷۴ق/۱۹۵۴م.</ref><ref>عبدالحسین امینی، الغدیر، ج۳، ص۱۴۸، بیروت، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۷م. </ref> | از نظر او همگی متکلمان اعم از شیعه ، معتزله ، جهمیه ، اشاعره و خوارج بدعتگذارند و همه فلاسفه از جمله فارابی و ابن سینا نیز در دام بدعت گرفتار آمدهاند. <ref>احمد ابن تیمیه، مجموعة الرسائل و المسائل، ج۱، ص۳۶۳، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.</ref> <ref>احمد ابن تیمیه، مجموعة الرسائل و المسائل، ج۵، ص۳۷۳، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.</ref> <ref>احمد ابن تیمیه، «العقیدة الحمویة الکبری»، ج۱، ص۴۲۵- ۴۲۹، مجموعة الرسائل الکبری، بیروت، ۱۳۹۲ق/۱۹۷۲م.</ref><ref>احمد ابن تیمیه، موافقة صحیح المنقول لصریح المعقول، ج۱، ص۳۶۳، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.</ref><ref>احمد ابن تیمیه، مجموعة التفسیر،ص۳۶۰، به کوشش عبدالصمد شرفالدین، بمبئی، ۱۳۷۴ق/۱۹۵۴م.</ref><ref>عبدالحسین امینی، الغدیر، ج۳، ص۱۴۸، بیروت، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۷م. </ref> | ||
او حتیاز برگذاری جشن هایدینی نیز انتقاد میکند.<ref>ابن تیمیه، احمد، اقتضاء الصراط المستقیم، ج۲، ص۵۸۱، به | او حتیاز برگذاری جشن هایدینی نیز انتقاد میکند.<ref>ابن تیمیه، احمد، اقتضاء الصراط المستقیم، ج۲، ص۵۸۱، به کوشش ناصر ابن عبدالکریم عقل، ریاض، ۱۴۱۳ق/۱۹۹۳م؛</ref> <ref>جعفر مرتضی عاملی، ج۱، ص۵۰، المواسم و المراسم، تهران، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۷م.</ref> | ||
گرایش کهنه اصحاب حدیث هرگونه پرسش و تفکر را در دین بدعت میدانستو علم کلام و فلسفه را نامشروعقلمداد میکرد. <ref>محمود ابن ملاحمی، المعتمد، ج۱، ص۷۲-۷۶، به کوشش مکدرموت و مادلونگ، لندن، ۱۹۹۱م.</ref><ref>علی سبکی، السیف الصقیل، ج۱، ص۱۲۷، قاهره، مکتبة زهران.</ref><ref>حسین بغوی، شرح السنة، ج۱، ص۲۱۷، به کوشش شعیب ارناؤوط و محمدزهیر شاویش، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.</ref> | گرایش کهنه اصحاب حدیث هرگونه پرسش و تفکر را در دین بدعت میدانستو علم کلام و فلسفه را نامشروعقلمداد میکرد. <ref>محمود ابن ملاحمی، المعتمد، ج۱، ص۷۲-۷۶، به کوشش مکدرموت و مادلونگ، لندن، ۱۹۹۱م.</ref><ref>علی سبکی، السیف الصقیل، ج۱، ص۱۲۷، قاهره، مکتبة زهران.</ref><ref>حسین بغوی، شرح السنة، ج۱، ص۲۱۷، به کوشش شعیب ارناؤوط و محمدزهیر شاویش، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.</ref> | ||
بر این مبنا، قرطبی ترجمه کتابهای یونانی و آوردن فرهنگ فلسفی را در میان مسلمانان بدعت میخواند و مأمون را که سرمنشأ این کار بود، بدعتگذار میداند <ref>محمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۲، ص۲۱۳-۲۱۴، بیروت، ۱۹۶۵م.</ref> <ref>ابن | بر این مبنا، قرطبی ترجمه کتابهای یونانی و آوردن فرهنگ فلسفی را در میان مسلمانان بدعت میخواند و مأمون را که سرمنشأ این کار بود، بدعتگذار میداند <ref>محمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۲، ص۲۱۳-۲۱۴، بیروت، ۱۹۶۵م.</ref> <ref>ابن عساکر، على، تبیین کذب المفتری، ص۳۳۳، بیروت، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۴م.</ref> | ||
پاسخ متکلمان در برابر اصحاب حدیث این بود که بدعت کار ما نیست، بلکه کار خود شماست!. <ref>علی اشعری، «رسالة فی استحسان الخوض فی علم الکلام»، ج۱، ص۸۷ - ۸۸، همراه اللمع، به کوشش ری مکارتی، بیروت، ۱۹۵۲م.</ref> | پاسخ متکلمان در برابر اصحاب حدیث این بود که بدعت کار ما نیست، بلکه کار خود شماست!. <ref>علی اشعری، «رسالة فی استحسان الخوض فی علم الکلام»، ج۱، ص۸۷ - ۸۸، همراه اللمع، به کوشش ری مکارتی، بیروت، ۱۹۵۲م.</ref> | ||
متکلمان به نوبه خود فیلسوفان را بدعتگذار میدانند و ابن رشد چنین پاسخ میدهد که اشاعره، معتزله، باطنیه و حشویه همگی سخت گرفتار تأویلات بدعت آمیزند. <ref>علی اشعری، «رسالة فی استحسان الخوض فی علم الکلام»، ج۱، ص۸۷ - ۸۸، همراه اللمع، به کوشش ری مکارتی، بیروت، ۱۹۵۲م.</ref> | متکلمان به نوبه خود فیلسوفان را بدعتگذار میدانند و ابن رشد چنین پاسخ میدهد که اشاعره، معتزله، باطنیه و حشویه همگی سخت گرفتار تأویلات بدعت آمیزند. <ref>علی اشعری، «رسالة فی استحسان الخوض فی علم الکلام»، ج۱، ص۸۷ - ۸۸، همراه اللمع، به کوشش ری مکارتی، بیروت، ۱۹۵۲م.</ref> | ||
اشاعره همه فرقههای جز خود - از جمله جبریه ، معتزله، شیعه و باطنیه - را اهل بدعت میدانند <ref>محمد ملطی، التنبیه و الرد علی اهل الاهواء و البدع، ج۱، ص۵، به کوشش محمد زاهد کوثری، مکتب نشر الثقافة الاسلامیه، ۱۳۶۸ق/۱۹۴۹م.</ref> <ref>ابن | اشاعره همه فرقههای جز خود - از جمله جبریه ، معتزله، شیعه و باطنیه - را اهل بدعت میدانند <ref>محمد ملطی، التنبیه و الرد علی اهل الاهواء و البدع، ج۱، ص۵، به کوشش محمد زاهد کوثری، مکتب نشر الثقافة الاسلامیه، ۱۳۶۸ق/۱۹۴۹م.</ref> <ref>ابن عساکر، على، تبیین کذب المفتری، ص۱۱۳، بیروت، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۴م.</ref> <ref>عبدالله یافعی، مرهم العلل المعضلة، ص۹۹، به کوشش اد راس، کلکته، ۱۹۱۰م.</ref> <ref>محمد غزالی، فضائح الباطنیة، ج۱، ص۱۸-۱۹، به کوشش عبدالرحمان بدوی، قاهره، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۴م.</ref> | ||
معتزله این اتهام را درمورد مرجئه و اشاعره صادق میدانند. <ref>ابن | معتزله این اتهام را درمورد مرجئه و اشاعره صادق میدانند. <ref>ابن عساکر، على، تبیین کذب المفتری، ص۱۱۳، ص۱۰۸، بیروت، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۴م.</ref> <ref>شیخ مفید، اوائل المقالات، ج۱، ص۴۹، قم، ۱۴۱۳ق.</ref> | ||
اهل سنت همه فرقههای جز خود را اهل بدعت میشمرند. <ref>فضل بن شاذان، الایضاح، ج۱، ص۴، به کوشش جلالالدین محدث ارموی، تهران، ۱۳۵۱ش. </ref><ref>محمد کراجکی، التعجب من اغلاط العامة فی مسألة الامامة، ج۱، ص۱۵۰، به کوشش فارس حسون کریم، قم، ۱۴۲۱ق.</ref> | اهل سنت همه فرقههای جز خود را اهل بدعت میشمرند. <ref>فضل بن شاذان، الایضاح، ج۱، ص۴، به کوشش جلالالدین محدث ارموی، تهران، ۱۳۵۱ش. </ref><ref>محمد کراجکی، التعجب من اغلاط العامة فی مسألة الامامة، ج۱، ص۱۵۰، به کوشش فارس حسون کریم، قم، ۱۴۲۱ق.</ref> | ||
امامیه نیز به نوبه خود اهل سنت، غلات ، معتزله، خوارج و صوفیه را اهل بدعت میدانند. <ref>محمد ابنبابویه، الاعتقادات، ج۱، ص۹۷، به کوشش عصام عبدالسید، قم، ۱۴۱۳ق/۱۳۷۱ش. </ref><ref>محمد حر عاملی، رسالة الاثنی عشریة فی الرد علی الصوفیة، ج۱، ص۱۹۰، قم، ۱۴۰۸ق.</ref><ref>محمد علی وحید بهبهانی، ج۱، ص۸۴، خیراتیه، به کوشش مهدی رجایی، قم، ۱۴۱۲ق.</ref><ref>حسن علامة حلی، منهاج الکرامة، ج۱، ص۱۱۱، به کوشش عبدالرحیم مبارک، قم، ۱۳۷۹ش.</ref>آنان همچنین کارهای برخی از خلفا را بدعت قلمداد کردهاند. <ref>علی ابوالقاسم کوفی، الاستغاثة، ج۱، ص۵، نجف، ۱۳۶۸ق.</ref> <ref>حدیقه الشیعة، منسوب به مقدس اردبیلی، ص۲۳۲، تهران، انتشارات علمیة اسلامیه.</ref> | امامیه نیز به نوبه خود اهل سنت، غلات ، معتزله، خوارج و صوفیه را اهل بدعت میدانند. <ref>محمد ابنبابویه، الاعتقادات، ج۱، ص۹۷، به کوشش عصام عبدالسید، قم، ۱۴۱۳ق/۱۳۷۱ش. </ref><ref>محمد حر عاملی، رسالة الاثنی عشریة فی الرد علی الصوفیة، ج۱، ص۱۹۰، قم، ۱۴۰۸ق.</ref><ref>محمد علی وحید بهبهانی، ج۱، ص۸۴، خیراتیه، به کوشش مهدی رجایی، قم، ۱۴۱۲ق.</ref><ref>حسن علامة حلی، منهاج الکرامة، ج۱، ص۱۱۱، به کوشش عبدالرحیم مبارک، قم، ۱۳۷۹ش.</ref>آنان همچنین کارهای برخی از خلفا را بدعت قلمداد کردهاند. <ref>علی ابوالقاسم کوفی، الاستغاثة، ج۱، ص۵، نجف، ۱۳۶۸ق.</ref> <ref>حدیقه الشیعة، منسوب به مقدس اردبیلی، ص۲۳۲، تهران، انتشارات علمیة اسلامیه.</ref> | ||
خط ۲۰۱: | خط ۲۰۱: | ||
فارغ از منابع رجالی، انحرافات اعتقادی از سده ۳ق، به تدریج به پرکاربردترین حوزه معنایی بدعت مبدل شده، و در طی قرون متمادی پس از آن، به خصوص در آثار مؤلفان اهل سنت و جماعت کاربرد شاخص بدعت بوده است. | فارغ از منابع رجالی، انحرافات اعتقادی از سده ۳ق، به تدریج به پرکاربردترین حوزه معنایی بدعت مبدل شده، و در طی قرون متمادی پس از آن، به خصوص در آثار مؤلفان اهل سنت و جماعت کاربرد شاخص بدعت بوده است. | ||
به طور کلی باید توجه داشت که در گروهبندیهای مذهبی جهان اسلام ، گروهی که عنوان اهل سنت و جماعت را بر خود پسندیده، و در طول تاریخ با این عنوان شهرت یافته، درصدد بوده است با قید سنت، مذاهب بدعتگذار، و با قید جماعت، مذاهب اهل خروج را از خود متمایز سازد؛ و از آنجا که حتی خارجیگری از سوی عالمان اهل سنت به عنوان گونهای از بدعت شناخته شده است، به واقع اهل سنت، تمام گروههای دیگر را اهل بدعت میانگاشته، و از اظهار چنین دیدگاهی نیز پرهیز نداشتهاند. | به طور کلی باید توجه داشت که در گروهبندیهای مذهبی جهان اسلام ، گروهی که عنوان اهل سنت و جماعت را بر خود پسندیده، و در طول تاریخ با این عنوان شهرت یافته، درصدد بوده است با قید سنت، مذاهب بدعتگذار، و با قید جماعت، مذاهب اهل خروج را از خود متمایز سازد؛ و از آنجا که حتی خارجیگری از سوی عالمان اهل سنت به عنوان گونهای از بدعت شناخته شده است، به واقع اهل سنت، تمام گروههای دیگر را اهل بدعت میانگاشته، و از اظهار چنین دیدگاهی نیز پرهیز نداشتهاند. | ||
در حالی که مخالفان اهل سنت از گروههای مختلف از جمله شیعه ، ضمن اینکه خود را پیرو سنت دانسته، و عنوان اهل بدعت را بر خود نپسندیدهاند، اغلب باورهای مذاهب مخالف خود را با عناوین دیگری جز بدعت نام نهادهاند و روی آوردن آنان به تعبیر بدعت در این باره محدودتر بوده است. <ref>علی ابوالقاسم کوفی، الاستغاثة، سراسر | در حالی که مخالفان اهل سنت از گروههای مختلف از جمله شیعه ، ضمن اینکه خود را پیرو سنت دانسته، و عنوان اهل بدعت را بر خود نپسندیدهاند، اغلب باورهای مذاهب مخالف خود را با عناوین دیگری جز بدعت نام نهادهاند و روی آوردن آنان به تعبیر بدعت در این باره محدودتر بوده است. <ref>علی ابوالقاسم کوفی، الاستغاثة، سراسر کتاب، نجف، ۱۳۶۸ق.</ref><ref>شیخ مفید، اوائل المقالات، ج۱، ص۴۹، قم، ۱۴۱۳ق.</ref><ref>علی منتجبالدین رازی، فهرست، ج۱، ص۱۷۲، به کوشش عبدالعزیز طباطبایی، قم، ۱۴۰۴ق.</ref> | ||
در اختلافات داخلی اهل سنت نیز باید توجه داشت که برخی دیدگاههای افراطی حنبلیان ، چون سخنان غلوآمیز در باب تشبیه ، یا تکفیر مخالفان، از سوی کسانی چون ابن تیمیه نکوهش گردیده، و به عنوان بدعت شناخته شده است. <ref>احمد ابن تیمیه، مجموعة الرسائل و المسائل، ج۲۰، ص۱۸۶، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.</ref> | در اختلافات داخلی اهل سنت نیز باید توجه داشت که برخی دیدگاههای افراطی حنبلیان ، چون سخنان غلوآمیز در باب تشبیه ، یا تکفیر مخالفان، از سوی کسانی چون ابن تیمیه نکوهش گردیده، و به عنوان بدعت شناخته شده است. <ref>احمد ابن تیمیه، مجموعة الرسائل و المسائل، ج۲۰، ص۱۸۶، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.</ref> | ||
خط ۲۲۷: | خط ۲۲۷: | ||
باید افزود که همین اندیشه در سخنرانی مالک اشتر در جریان صفین نیز انعکاسی روشن یافته است. <ref>نصر بن مزاحم، وقعة صفین، ج۱، ص۲۵۱، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، ۱۳۸۲ق. </ref><ref>طبری، تاریخ، ج۵، ص۲۳.</ref> | باید افزود که همین اندیشه در سخنرانی مالک اشتر در جریان صفین نیز انعکاسی روشن یافته است. <ref>نصر بن مزاحم، وقعة صفین، ج۱، ص۲۵۱، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، ۱۳۸۲ق. </ref><ref>طبری، تاریخ، ج۵، ص۲۳.</ref> | ||
در دوره اموی بدعتها روی به افزایش نهاد و معاویه نهتنها در پارهای از مسائل حقوقی، که در برخی مباحث مربوط به عبادات، رسومی را برنهاد که از سوی صحابه و تابعین به عنوان بدعت نگریسته میشد. <ref>عبدالله ابن ابی شیبه، المصنف، ج۵، ص۴، به کوشش کمال یوسف حوت، ریاض، ۱۴۰۹ق.</ref><ref>سلیمان طبرانی، المعجمالاوسط، ج۴، ص۲۵۵، به کوشش طارق بنعوضالله و عبدالمحسن حسینی، قاهره، ۱۴۱۵ق/ ۱۹۹۵م.</ref> | در دوره اموی بدعتها روی به افزایش نهاد و معاویه نهتنها در پارهای از مسائل حقوقی، که در برخی مباحث مربوط به عبادات، رسومی را برنهاد که از سوی صحابه و تابعین به عنوان بدعت نگریسته میشد. <ref>عبدالله ابن ابی شیبه، المصنف، ج۵، ص۴، به کوشش کمال یوسف حوت، ریاض، ۱۴۰۹ق.</ref><ref>سلیمان طبرانی، المعجمالاوسط، ج۴، ص۲۵۵، به کوشش طارق بنعوضالله و عبدالمحسن حسینی، قاهره، ۱۴۱۵ق/ ۱۹۹۵م.</ref> | ||
آنگونه که از صفحات تاریخ برمیآید، برخی از خلفای مروانی، چون عبدالملک بن مروان در نهادن رسوم جدید دینی اقداماتی داشتهاند که به عنوان بدعت از سوی صحابه و تابعین تخطئه شده است. <ref>احمد بن حنبل، مسند، ج۴، ص۱۰۵، به | آنگونه که از صفحات تاریخ برمیآید، برخی از خلفای مروانی، چون عبدالملک بن مروان در نهادن رسوم جدید دینی اقداماتی داشتهاند که به عنوان بدعت از سوی صحابه و تابعین تخطئه شده است. <ref>احمد بن حنبل، مسند، ج۴، ص۱۰۵، به کوشش محمدفؤاد عبدالباقى، استانبول، ۱۴۰۲ق/۱۹۸۲م.</ref> <ref>حارث بن ابی اسامه، مسند، ج۲، ص۷۶۹، بازسازی براساس زوائد نورالدین هیثمی، به کوشش حسین احمدصالح باکری، مدینه، ۱۴۱۳ق/۱۹۹۲م.</ref><ref>هبةالله لالکایی، اعتقاد اهل السنة، ج۱، ص۹۱، به کوشش احمدسعد حمدان، ریاض، ۱۴۰۲ق.</ref><ref>احمد نسایی، سنن، ج۷، ص۱۲۹، قاهره، ۱۳۴۸ق.</ref> | ||
در پایان سده نخست هجری، عمر بن عبدالعزیز (حک ۹۹-۱۰۱ق/ ۷۱۸-۷۱۹م) که در تاریخ امویان به عنوان خلیفهای جویای عدالت و احیای سنت شناخته شده است، در نقد بدعتهای نهاده شده از سوی خلفای پیشین اموی زبانی صریح داشت <ref>احمد نسایی، سنن، ج۷، ص۱۲۹، قاهره، ۱۳۴۸ق.</ref> و از همینروست که به عنوان «میراننده بدعتها» در رأس سده نخست شناخته شده است. <ref>سیوطی، الدر المنثور، ج۱، ص۷۶۸-۷۶۹، بیروت، ۱۹۹۳م. </ref> | در پایان سده نخست هجری، عمر بن عبدالعزیز (حک ۹۹-۱۰۱ق/ ۷۱۸-۷۱۹م) که در تاریخ امویان به عنوان خلیفهای جویای عدالت و احیای سنت شناخته شده است، در نقد بدعتهای نهاده شده از سوی خلفای پیشین اموی زبانی صریح داشت <ref>احمد نسایی، سنن، ج۷، ص۱۲۹، قاهره، ۱۳۴۸ق.</ref> و از همینروست که به عنوان «میراننده بدعتها» در رأس سده نخست شناخته شده است. <ref>سیوطی، الدر المنثور، ج۱، ص۷۶۸-۷۶۹، بیروت، ۱۹۹۳م. </ref> | ||
با توجه به کوتاهی دوره خلافت او، در اینکه عملاً وی تا چه اندازه در بازگرداندن سنن اصیل پیشین و محو بدعتها توفیق یافته است، نباید برداشتی مبالغهآمیز داشت. | با توجه به کوتاهی دوره خلافت او، در اینکه عملاً وی تا چه اندازه در بازگرداندن سنن اصیل پیشین و محو بدعتها توفیق یافته است، نباید برداشتی مبالغهآمیز داشت. | ||
خط ۲۳۳: | خط ۲۳۳: | ||
در اوایل عصر عباسی، ابن مقفع در رسالهای که خطاب به منصور نوشته، حوزه تدبیر خلیفه را محدود کرده، و مداخله در «عزائم فرائض و حدود (را) که خداوند برای احدی در آنها مجالی برای تصرف نگذارده»، بر خلیفه ممنوع شمرده است <ref>عبدالله ابن مقفع، «رسالة فی الصحابة»، ج۱، ص۳۱۲، آثار، بیروت، ۱۴۰۹ق/۱۹۸۹م.</ref> و این طلیعه گامهایی بود که پس از او از سوی کسانی چون قاضی ابویوسف در جهت مشخص کردن حوزه تصرفات خلیفه در مسائل شرعی برداشته شد. <ref>جم، یعقوب ابویوسف، ج۱، ص۳-۶، الخراج، بیروت، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹م.</ref> | در اوایل عصر عباسی، ابن مقفع در رسالهای که خطاب به منصور نوشته، حوزه تدبیر خلیفه را محدود کرده، و مداخله در «عزائم فرائض و حدود (را) که خداوند برای احدی در آنها مجالی برای تصرف نگذارده»، بر خلیفه ممنوع شمرده است <ref>عبدالله ابن مقفع، «رسالة فی الصحابة»، ج۱، ص۳۱۲، آثار، بیروت، ۱۴۰۹ق/۱۹۸۹م.</ref> و این طلیعه گامهایی بود که پس از او از سوی کسانی چون قاضی ابویوسف در جهت مشخص کردن حوزه تصرفات خلیفه در مسائل شرعی برداشته شد. <ref>جم، یعقوب ابویوسف، ج۱، ص۳-۶، الخراج، بیروت، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹م.</ref> | ||
اگرچه منابع اهل سنت ، از برخی بدعتهای دینی مأمون در اواخر سده ۲ق شکایاتی داشتند، <ref>ابن تغری بردی، النجوم، ج۲، ص۲۰۳.</ref> اما چنین مینماید که نقش خلیفه در ایجاد بدعتهای دینی بسیار مهار شده بود و به ادله گوناگون اجتماعی و سیاسی، خلفا خود نیز ترجیح میدادند تا به عنوان زنده دارنده سنت و مخالف بدعت شناخته شوند. | اگرچه منابع اهل سنت ، از برخی بدعتهای دینی مأمون در اواخر سده ۲ق شکایاتی داشتند، <ref>ابن تغری بردی، النجوم، ج۲، ص۲۰۳.</ref> اما چنین مینماید که نقش خلیفه در ایجاد بدعتهای دینی بسیار مهار شده بود و به ادله گوناگون اجتماعی و سیاسی، خلفا خود نیز ترجیح میدادند تا به عنوان زنده دارنده سنت و مخالف بدعت شناخته شوند. | ||
اما این بدان معنا نیست که در میان اقشار مردم نیز تمایلی به نهادن بدعت دیده نمیشد. در این باره باید به اشاراتى توجه | اما این بدان معنا نیست که در میان اقشار مردم نیز تمایلی به نهادن بدعت دیده نمیشد. در این باره باید به اشاراتى توجه کرد که در اشعار شاعران سدههای ۲ و ۳ق نقش بسته است و از آن میان بیتى از ابوالعتاهیه درخور یادکرد است، حاکى از آنکه فساد دین تا آن اندازه در میان مردم بالا گرفته که اگر فردی با دین صالح را بینند، او را بدعتگذار مىانگارند<ref>اسماعیل ابوالعتاهیه، دیوان، ج۱، ص۲۵۸، بیروت، ۱۳۸۴ق/۱۹۶۴م.</ref> | ||
در تمدن اسلامی، نهادی به عنوان حسبه (ه م) شکل گرفته بود که مبارزه با بدعت و برخورد با افراد بدعتگذار در سر لوحه برنامههای روزمره آن قرار داشت و پشتوانه آن سلاطین و امیرانی بودند که در میان القاب پرطمطراق خود، لقب در هم شکننده بدعت را نیز بر خود داشتند. | در تمدن اسلامی، نهادی به عنوان حسبه (ه م) شکل گرفته بود که مبارزه با بدعت و برخورد با افراد بدعتگذار در سر لوحه برنامههای روزمره آن قرار داشت و پشتوانه آن سلاطین و امیرانی بودند که در میان القاب پرطمطراق خود، لقب در هم شکننده بدعت را نیز بر خود داشتند. | ||
افزون بر اشارات پرشمار تاریخی، در مدیحههای فارسی و عربیِ سروده شده در طی سدههای متمادی دهها نمونه از اعطای چنین القابی به زمامداران را میتوان باز یافت. | افزون بر اشارات پرشمار تاریخی، در مدیحههای فارسی و عربیِ سروده شده در طی سدههای متمادی دهها نمونه از اعطای چنین القابی به زمامداران را میتوان باز یافت. | ||
خط ۵۶۷: | خط ۵۶۷: | ||
(۱۴۷) عبدالله یافعی، مرهم العلل المعضلة، به کوشش اد راس، کلکته، ۱۹۱۰م. | (۱۴۷) عبدالله یافعی، مرهم العلل المعضلة، به کوشش اد راس، کلکته، ۱۹۱۰م. | ||
(۱۴۸)ابن تیمیه، احمد، اقتضاء الصراط المستقیم، به | (۱۴۸)ابن تیمیه، احمد، اقتضاء الصراط المستقیم، به کوشش ناصر ابن عبدالکریم عقل، ریاض، ۱۴۱۳ق/۱۹۹۳م. | ||