۸۷٬۸۱۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۶: | خط ۴۶: | ||
</div> | </div> | ||
'''ابوحامد محمد غزالی''' بی اندازه باهوش و تند ذهن بود. | '''ابوحامد محمد غزالی''' بی اندازه باهوش و تند ذهن بود. علوم دینی و ادبی را نزد احمد راذکانی فراگرفت و سپس مدتی در یکی از مدارس طوس به تحصیل پرداخت. | ||
آنگاه به | آنگاه به جرجان نزد امام ابونصر اسماعیلی رفت و خدمت او تعلیقه نوشت. دوباره به زادگاه خود [[طوس]] برگشت و مدت 3 سال در طوس به مطالعه و تکرار دروس پرداخت. | ||
ابو حامد غزالی در سال 470 قمری به [[نیشابور]] رفت و در آنجا به [[ابوالمعالی عبدالملک جوینی]] معروف به امام الحرمین پیوست و تا پایان عمر او همواره ملازمش بود. | ابو حامد غزالی در سال 470 قمری به [[نیشابور]] رفت و در آنجا به [[ابوالمعالی عبدالملک جوینی]] معروف به امام الحرمین پیوست و تا پایان عمر او همواره ملازمش بود. | ||
تحصیلات غزالی تنها [[فقه]] نبود. او در علم اختلاف مذاهب و [[جدل]] و [[منطق]] و [[فلسفه]] هم دانش اندوخت؛ تا آنجا که بر همه اقران تفوق یافت. | تحصیلات غزالی تنها [[فقه]] <ref>ر.ک:مقاله فقه</ref> نبود. او در علم اختلاف مذاهب و [[جدل]] و [[منطق]] و [[فلسفه]] هم دانش اندوخت؛ تا آنجا که بر همه اقران تفوق یافت. | ||
پدرش مردی از صالحان زمان خود بود که از رشتن پشم گذاران زندگی میکرد و اهل [[تقوی]] بود و غالبا در مجالس فقیهان حضور داشت. | پدرش مردی از صالحان زمان خود بود که از رشتن پشم گذاران زندگی میکرد و اهل [[تقوی]] بود و غالبا در مجالس فقیهان حضور داشت. | ||
خط ۶۲: | خط ۶۲: | ||
غزالی در نیشابور کسب علم میکرد و استاد معروفی که در آنجا داشت؛ جوینی معروف به امام الحرمین بود. او در همان نیشابور نیز به شهرتی دست یافته بود. وی ثمره کسب علم خود را در ملاقاتی که با [[خواجه نظام الملک]] وزیر ملک شاه سلجوقی داشت، نمایان کرد. | غزالی در نیشابور کسب علم میکرد و استاد معروفی که در آنجا داشت؛ جوینی معروف به امام الحرمین بود. او در همان نیشابور نیز به شهرتی دست یافته بود. وی ثمره کسب علم خود را در ملاقاتی که با [[خواجه نظام الملک]] وزیر ملک شاه سلجوقی داشت، نمایان کرد. | ||
غزالی در سال 484هـ.ق به منصب استادی در [[مدرسه نظامیه بغداد]] منصوب شد و چهار سال در آن مقام که بزرگترین پایگاه علمی آن زمان بود، ماند و در میان اهل [[عراق]] <ref>ر.ک:مقاله عراق</ref> به مقام و منزلتی رسید. وی در سی و چهار سالگی به [[فلسفه]] روی آورد و سپس وارد دورهای از بحران عمیق معنوی شد که او را به شک در | غزالی در سال 484هـ.ق به منصب استادی در [[مدرسه نظامیه بغداد]] منصوب شد و چهار سال در آن مقام که بزرگترین پایگاه علمی آن زمان بود، ماند و در میان اهل [[عراق]] <ref>ر.ک:مقاله عراق</ref> به مقام و منزلتی رسید. وی در سی و چهار سالگی به [[فلسفه]] روی آورد و سپس وارد دورهای از بحران عمیق معنوی شد که او را به شک در ایمان خویش کشاند. | ||
این شک البته گذرا بود و بیش از سه ماه به طول نینجامید. این شک همچون محرکی غزالی را به وارسی دقیق و همه جانبه [[عقاید]] خود وا داشت. <ref>بدوی، عبدالرحمن، پیام یونسکو، شماره 198، سیر معنوی غزالی، ص 5، آذر 1365 ش</ref> او در سال 488 هـ.ق به [[زهد]] و [[عرفان]] روی آورد و آنچه در [[بغداد]] داشت را رها کرده و به [[حج]] رفت و برادرش را جایگزین خود در مدرسه بغداد کرد. او بعد از حج نیز راهی [[شام]] <ref>ر.ک:مقاله شام</ref> گردید و از آنجا نیز به [[مصر]] رفت و در تمام این مدت به سیر عرفان و پیرایش درون و شهود عرفانی روی آورد. <ref>وفیات الاعیان، ج 4، ص 217</ref> | این شک البته گذرا بود و بیش از سه ماه به طول نینجامید. این شک همچون محرکی غزالی را به وارسی دقیق و همه جانبه [[عقاید]] خود وا داشت. <ref>بدوی، عبدالرحمن، پیام یونسکو، شماره 198، سیر معنوی غزالی، ص 5، آذر 1365 ش</ref> او در سال 488 هـ.ق به [[زهد]] و [[عرفان]] روی آورد و آنچه در [[بغداد]] داشت را رها کرده و به [[حج]] رفت و برادرش را جایگزین خود در مدرسه بغداد کرد. او بعد از حج نیز راهی [[شام]] <ref>ر.ک:مقاله شام</ref> گردید و از آنجا نیز به [[مصر]] رفت و در تمام این مدت به سیر عرفان و پیرایش درون و شهود عرفانی روی آورد. <ref>وفیات الاعیان، ج 4، ص 217</ref> | ||
غزالی زمانی که در [[دمشق]] بود کتاب مهم و اثرگذار خود احیاء علوم الدین را به رشته تحریر در آورد. <ref>سیر أعلام النبلاء، ج 19، ص 323</ref> وی سپس با اصرار و الزام یکی از وزرای دربار به نیشابور رفته و به تدریس مشغول شد. اما یک سال بیشتر دوام نیاورد و به وطن خود توس برگشت <ref>وفیات الاعیان، ج 4، ص 218</ref> و در همانجا روزگار خود را گذراند و سال 505 هـ.ق در همانجا از دنیا رفت. <ref> سیر معنوی غزالی، ص 5</ref> | غزالی زمانی که در [[دمشق]] بود کتاب مهم و اثرگذار خود [[احیاء علوم الدین]] را به رشته تحریر در آورد. <ref>سیر أعلام النبلاء، ج 19، ص 323</ref> وی سپس با اصرار و الزام یکی از وزرای دربار به نیشابور رفته و به تدریس مشغول شد. اما یک سال بیشتر دوام نیاورد و به وطن خود توس برگشت <ref>وفیات الاعیان، ج 4، ص 218</ref> و در همانجا روزگار خود را گذراند و سال 505 هـ.ق در همانجا از دنیا رفت. <ref> سیر معنوی غزالی، ص 5</ref> | ||
شخصیت و | شخصیت و اعتقادات غزالی همیشه مورد اختلاف آراء بوده و نظریات مختلف و متفاوتی پیرامون او وجود دارد، گاهی به اغراق در مورد او صحبت شده و گاه چنان هجومی به او شده که حقیقت را نیز پایمال کرده است. فارغ از بحث در مورد شخصیت او میتوان گفت که او شخصیتی اثرگذار و بسیار اندیشمند بوده و نظریاتش چه درست و چه نادرست، تحوّل بسیاری بر مسلمانان عادی و دانشمندان داشت، این اثرگذاری به حدی بوده که امروزه نیز گفتارهای بسیاری پیرامون او و کتابهایش میشود. | ||
=گرایش غزالی به فلسفه= | =گرایش غزالی به فلسفه= | ||
وی در سی و چهار سالگی به فلسفه روی آورد و سپس وارد دورهای از بحران عمیق | وی در سی و چهار سالگی به فلسفه روی آورد و سپس وارد دورهای از بحران عمیق معنوی شد که او را به شک در ایمان خویش کشاند. این شک البته گذرا بود و بیش از سه ماه به طول نینجامید. این شک همچون محرکی غزالی را به وارسی دقیق و همهجانبه عقاید خود وا داشت. <ref>بدوی، عبدالرحمن، پیام یونسکو، شماره ۱۹۸، سیر معنوی غزالی، ص۵، آذر ۱۳۶۵ ش</ref> | ||
=گرایش غزالی به عرفان= | =گرایش غزالی به عرفان= | ||
او در سال ۴۸۸ هـ.ق به زهد و عرفان روی آورد و آنچه در بغداد داشت رها کرده و به حج رفت و برادرش را جایگزین خود در مدرسه بغداد کرد. او بعد از حج نیز راهی شام گردید و از آنجا نیز به مصر رفت و در تمام این مدت به سیر عرفان و پیرایش درون و شهود عرفانی روی آورد. <ref> ابن خلکان برمکی اربلی، ابوالعباس شمسالدین، وفیات الاعیان و انباء ابناء الزمان، ج۴، ص۲۱۷، محقق:احسان عباس، دار صادر، بیروت، ۱۹۰۰م</ref> | او در سال ۴۸۸ هـ.ق به زهد و عرفان روی آورد و آنچه در [[بغداد]] داشت رها کرده و به حج رفت و برادرش را جایگزین خود در مدرسه بغداد کرد. او بعد از حج نیز راهی شام گردید و از آنجا نیز به مصر رفت و در تمام این مدت به سیر عرفان و پیرایش درون و شهود عرفانی روی آورد. <ref> ابن خلکان برمکی اربلی، ابوالعباس شمسالدین، وفیات الاعیان و انباء ابناء الزمان، ج۴، ص۲۱۷، محقق:احسان عباس، دار صادر، بیروت، ۱۹۰۰م</ref> | ||
=مهمترین آثار غزالی= | =مهمترین آثار غزالی= | ||
خط ۸۴: | خط ۸۴: | ||
این کتاب از اثرگذارترین کتابهای غزالی بوده که بر علیه فلاسفه و [[اعتقادات]] و روشهای فلسفی نگاشته شده است. این کتاب شامل چهار مقدمه، بیست گفتار و یک خاتمه است. با وجود اینکه در رد فلاسفه کتابهای مختلفی نگارش شده است اما هیچکدام به اندازه این کتاب اثرگذار نبودهاند. | این کتاب از اثرگذارترین کتابهای غزالی بوده که بر علیه فلاسفه و [[اعتقادات]] و روشهای فلسفی نگاشته شده است. این کتاب شامل چهار مقدمه، بیست گفتار و یک خاتمه است. با وجود اینکه در رد فلاسفه کتابهای مختلفی نگارش شده است اما هیچکدام به اندازه این کتاب اثرگذار نبودهاند. | ||
غزالی در این کتاب صریحاً گفته است که انگیزهاش در نوشتن تهافت الفلاسفة انگیزه دینی بوده است. <ref>ابو حامد الغزالى، تهافت الفلاسفة، محقق: دنیا، سلیمان، خطبه کتاب، ص 59 – 61، شمس تبریزى، تهران، چاپ اول، 1382ش</ref> اثر این کتاب غزالی و محبوبیتش در | غزالی در این کتاب صریحاً گفته است که انگیزهاش در نوشتن تهافت الفلاسفة انگیزه دینی بوده است. <ref>ابو حامد الغزالى، تهافت الفلاسفة، محقق: دنیا، سلیمان، خطبه کتاب، ص 59 – 61، شمس تبریزى، تهران، چاپ اول، 1382ش</ref> اثر این کتاب غزالی و محبوبیتش در جهان اسلام، بسیار زیاد بوده است و حتی ریشه [[فلسفه اسلامی]] را در بسیاری از کشورهای اسلامی خشکاند. البته این کتاب و منش و روش موجود در آن نتوانست در ایران، زادگاه غزالی چندان محبوبیت بیابد اما اثر او در کشورهای اسلامی بسیار زیاد بود. | ||
نقدهایی بر این کتاب نوشته شده است اما هنوز هم برخی از شبهات مطرح شده توسط این کتاب به بحث و بررسی گذاشته میشود. <ref>با تلخیص و ویرایش از: حسین نژاد محمد آبادی، معرفی تهافت الفلاسفه غزالی و نقدی بر تهافت الفلاسفه سید جلال الدین آشتیانی و سیری کوتاه در اندیشههای آنان، مجله سفیر، شماره 11، ص 21 – 25، ،پاییز 1388ش</ref> | نقدهایی بر این کتاب نوشته شده است اما هنوز هم برخی از شبهات مطرح شده توسط این کتاب به بحث و بررسی گذاشته میشود. <ref>با تلخیص و ویرایش از: حسین نژاد محمد آبادی، معرفی تهافت الفلاسفه غزالی و نقدی بر تهافت الفلاسفه سید جلال الدین آشتیانی و سیری کوتاه در اندیشههای آنان، مجله سفیر، شماره 11، ص 21 – 25، ،پاییز 1388ش</ref> | ||
خط ۹۳: | خط ۹۳: | ||
===اثرگذاری در کشورهای اسلامی=== | ===اثرگذاری در کشورهای اسلامی=== | ||
اثر این کتاب غزالی و محبوبیتش در جهان اسلام، بسیار زیاد بوده است و حتی ریشه فلسفه اسلامی را در بسیاری از کشورهای اسلامی خشکاند؛ البته این کتاب و منش و روش موجود در آن، نتوانست در ایران، زادگاه غزالی، چندان محبوبیت بیابد؛ اما اثر او در کشورهای اسلامی بسیار زیاد بود. | اثر این کتاب غزالی و محبوبیتش در جهان اسلام، بسیار زیاد بوده است و حتی ریشه [[فلسفه اسلامی]] را در بسیاری از کشورهای اسلامی خشکاند؛ البته این کتاب و منش و روش موجود در آن، نتوانست در ایران، زادگاه غزالی، چندان محبوبیت بیابد؛ اما اثر او در کشورهای اسلامی بسیار زیاد بود. | ||
نقدهایی بر این کتاب نوشته شده است؛ اما هنوز هم برخی شبهات مطرحشده توسط این کتاب به بحث و بررسی گذاشته میشود. <ref>سیدجلالالدین آشتیانی و سیری کوتاه در اندیشههای آنان، مجله سفیر، شماره ۱۱، ص۲۱ – ۲۵، پاییز ۱۳۸۸ش</ref> | نقدهایی بر این کتاب نوشته شده است؛ اما هنوز هم برخی شبهات مطرحشده توسط این کتاب به بحث و بررسی گذاشته میشود. <ref>سیدجلالالدین آشتیانی و سیری کوتاه در اندیشههای آنان، مجله سفیر، شماره ۱۱، ص۲۱ – ۲۵، پاییز ۱۳۸۸ش</ref> | ||
خط ۱۰۲: | خط ۱۰۲: | ||
این کتاب نیز به مانند کتاب تهافت الفلاسفه، بسیار اثرگذار و معروف بوده و موافقان و مخالفانی داشته است و در باب [[تصوف]] و اخلاق نگارش یافته است. | این کتاب نیز به مانند کتاب تهافت الفلاسفه، بسیار اثرگذار و معروف بوده و موافقان و مخالفانی داشته است و در باب [[تصوف]] و اخلاق نگارش یافته است. | ||
غزالی در مقدمه کتابش میگوید: «کار بدانجا رسیده که علوم دین، مندرس و متروک است و منار هدایت، محو و نامعلوم. اینان برای مردم چنین جلوهگر کردهاند که علمی نیست جز علم فتوای قضاوت که به وسیله آن قاضیان بتوانند فصل خصومت کنند و یا جدل که فخر فروشان با آن بر دشمن خود پیروزی یابند و یا سخنانی موزون و دل فریب که | غزالی در مقدمه کتابش میگوید: «کار بدانجا رسیده که علوم دین، مندرس و متروک است و منار هدایت، محو و نامعلوم. اینان برای مردم چنین جلوهگر کردهاند که علمی نیست جز علم فتوای قضاوت که به وسیله آن قاضیان بتوانند فصل خصومت کنند و یا جدل که فخر فروشان با آن بر دشمن خود پیروزی یابند و یا سخنانی موزون و دل فریب که واعظان عوام را با آن دلخوش کنند ...». <ref> «فصار یرى المعروف منکرا و المنکر معروفا، حتى ظل علم الدین مندرسا، و منار الهدى فی أقطار الأرض منطمسا. و لقد خیلوا إلى الخلق أن لا علم إلا فتوى حکومة تستعین به القضاة على فصل الخصام، عند تهاوش الطغام، أو جدل یتدرع به طالب المباهاة إلى الغلبة و الإفحام، أو سجع مزخرف یتوسل به الواعظ إلى استدراج العوام، إذ لم یروا ما سوى هذه الثلاثة مصیدة للحرام، و شبکة للحطام فأما علم طریق الآخرة و ما درج علیه السلف الصالح...»؛ ابو حامد غزالى، إحیاء علوم الدین، ج 1، ص 2، دار الکتاب العربى، بیروت، بیتا</ref> | ||
احیاء علوم الدین، شامل چهار بخش میباشد: عبادات، عادات، مهلکات و منجیات. این کتاب در طول تاریخ مورد توجه بسیاری بوده است و حتی بزرگانی از عالم [[تشیع]] چون [[فیض کاشانی]]، شرحی بر این کتاب نوشته و در بسیاری از موارد [[احادیث ائمه]] را در تأیید مطالب کتاب نقل کرده است و برخی از موارد که مورد قبول نبودهاند را حذف کرده و در برخی موارد با مطالب دیگر جایگرین کرده است. فیض کاشانی نام کتاب خود را «المحجة البیضاء فی تهذیب الإحیاء» و یا المحجة البیضاء فی إحیاء الإحیاء» نام نهاده است. البته خود غزالی نیز این کتاب را در اواخر عمر خود تلخیص کرد که با نام [[کیمیای سعادت]] معروف است. | احیاء علوم الدین، شامل چهار بخش میباشد: عبادات، عادات، مهلکات و منجیات. این کتاب در طول تاریخ مورد توجه بسیاری بوده است و حتی بزرگانی از عالم [[تشیع]] چون [[فیض کاشانی]]، شرحی بر این کتاب نوشته و در بسیاری از موارد [[احادیث ائمه]] را در تأیید مطالب کتاب نقل کرده است و برخی از موارد که مورد قبول نبودهاند را حذف کرده و در برخی موارد با مطالب دیگر جایگرین کرده است. فیض کاشانی نام کتاب خود را «المحجة البیضاء فی تهذیب الإحیاء» و یا المحجة البیضاء فی إحیاء الإحیاء» نام نهاده است. البته خود غزالی نیز این کتاب را در اواخر عمر خود تلخیص کرد که با نام [[کیمیای سعادت]] معروف است. |