۱۸۷
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۵۸: | خط ۱۵۸: | ||
= زمینه های اختلاف و تفرقه= | = زمینه های اختلاف و تفرقه= | ||
الف ـ بغی: قرآن اختلاف و تفرقه را بعد از حصول علم به حق بغی و تجاوز و تعدی میداند؛ «وَ ما تَفَرَّقُوا إِلاَّ مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْیاً بَینَهُمْ» (شوری/14)؛ «وَ مَا اخْتَلَفَ فِیهِ إِلاَّ الَّذِینَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَیناتُ بَغْیاً بَینَهُمْ» (بقره/213)؛ «إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الإِْسْلامُ وَ مَا اخْتَلَفَ الَّذِینَ أُوتُوا الْكِتابَ إِلاَّ مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْیاً بَینَهُمْ» (آلعمران/19). | |||
الف ـ بغی: | |||
قرآن اختلاف و تفرقه را بعد از حصول علم به حق بغی و تجاوز و تعدی میداند؛ «وَ ما تَفَرَّقُوا إِلاَّ مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْیاً بَینَهُمْ» (شوری/14)؛ «وَ مَا اخْتَلَفَ فِیهِ إِلاَّ الَّذِینَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَیناتُ بَغْیاً بَینَهُمْ» (بقره/213)؛ «إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الإِْسْلامُ وَ مَا اخْتَلَفَ الَّذِینَ أُوتُوا الْكِتابَ إِلاَّ مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْیاً بَینَهُمْ» (آلعمران/19). | |||
در همه این آیات مشاهده میشود که منشأ همه اختلافات از تعدی و تجاوز سرچشمه گرفته است. مسئله بر سر این نیست که یکی به گونهای از دین برداشت میکند و دیگری به گونه دیگر. اختلاف در چگونگی فهمیدن نیست، اختلاف در اندیشهها نیست، بلکه اختلاف جوامع به علت تعدی و تجاوز و سرکشی و زیادهخواهی آنان است. | در همه این آیات مشاهده میشود که منشأ همه اختلافات از تعدی و تجاوز سرچشمه گرفته است. مسئله بر سر این نیست که یکی به گونهای از دین برداشت میکند و دیگری به گونه دیگر. اختلاف در چگونگی فهمیدن نیست، اختلاف در اندیشهها نیست، بلکه اختلاف جوامع به علت تعدی و تجاوز و سرکشی و زیادهخواهی آنان است. | ||
ب ـ تحزّب و تعصّب: تحزّب آن است که مردم حزب حزب شده و هر کدام بر رأی و گفته خود پافشاری نمایند. در قرآن حزبالله مدح شده است؛ «فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ» (مائده/26)؛ «أُولئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»(مجادله/22) و در نقطه مقابل، حزب الشیطان ذم شده است؛ «أُولئِكَ حِزْبُ الشَّیطانِ أَلا إِنَّ حِزْبَ الشَّیطانِ هُمُ الْخاسِرُونَ» (مجادله/19). | |||
قرآن «حزب» با لفظ جمع را همه جا نکوهش نموده و مهمترین عامل تفرقه را که همان تحزب و احزاب است روشن کرده است؛ «فَاخْتَلَفَ الأَْحْزابُ مِنْ بَینِهِمْ فَوَیلٌ لِلَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْ عَذابِ یوْمٍ أَلِیمٍ»(زخرف/65). اما تعصب از «عصبه» به معنای جماعت و جماعتگرایی و از جماعتی حمایت نمودن است | ب ـ تحزّب و تعصّب: | ||
ج ـ مجادله: مجادلات از اسبابی است که بین افراد و فرقههای اسلامی شکاف ایجاد نموده و سبب مخدوش و مجروح شدن دین میگردد. در قرآن حتی از جدال با غیرمسلمان نهی شده است، مگر در صورتی که به صورت أحسن و شایسته انجام گیرد؛ «وَ لا تُجادِلُوا أَهْلَ الْكِتابِ إِلاَّ بِالَّتِی هِی أَحْسَنُ» (عنکبوت/46) «وَ لا تَسُبُّوا الَّذِینَ یدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَیسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَیرِ عِلْمٍ»(انعام/108 | |||
تحزّب آن است که مردم حزب حزب شده و هر کدام بر رأی و گفته خود پافشاری نمایند. در قرآن حزبالله مدح شده است؛ «فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ» (مائده/26)؛ «أُولئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»(مجادله/22) و در نقطه مقابل، حزب الشیطان ذم شده است؛ «أُولئِكَ حِزْبُ الشَّیطانِ أَلا إِنَّ حِزْبَ الشَّیطانِ هُمُ الْخاسِرُونَ» (مجادله/19). | |||
قرآن «حزب» با لفظ جمع را همه جا نکوهش نموده و مهمترین عامل تفرقه را که همان تحزب و احزاب است روشن کرده است؛ «فَاخْتَلَفَ الأَْحْزابُ مِنْ بَینِهِمْ فَوَیلٌ لِلَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْ عَذابِ یوْمٍ أَلِیمٍ»(زخرف/65). اما تعصب از «عصبه» به معنای جماعت و جماعتگرایی و از جماعتی حمایت نمودن است<ref>اداره پژوهش و نگارش وزارت ارشاد، پیشین، ص245ـ246</ref> | |||
تعصب بر دو قسم است: مذموم و ممدوح. تعصب مذموم آن است که انسان از مرام و مسلکی به طور مطلق حتی بعد از دانستن بطلان آن حمایت نماید، همانطور که مشرکین چنین میکردند؛ «إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا عَلى أُمَّةٍ وَ إِنَّا عَلى آثارِهِمْ مُقْتَدُونَ» (زخرف/21). اما تعصب ممدوح آن است که در راه حق تعصب و غیرت به خرج داده و مسامحه روا ندانند؛ «یجاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ لا یخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ»(مائده/54). تعصب مذموم به هیچ وجه از مسلمانان پذیرفته نیست. مسلمانان باید همواره آماده پذیرش حق باشند از هر راهی که به دست آید. | |||
ج ـ مجادله: | |||
مجادلات از اسبابی است که بین افراد و فرقههای اسلامی شکاف ایجاد نموده و سبب مخدوش و مجروح شدن دین میگردد. در قرآن حتی از جدال با غیرمسلمان نهی شده است، مگر در صورتی که به صورت أحسن و شایسته انجام گیرد؛ «وَ لا تُجادِلُوا أَهْلَ الْكِتابِ إِلاَّ بِالَّتِی هِی أَحْسَنُ» (عنکبوت/46) «وَ لا تَسُبُّوا الَّذِینَ یدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَیسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَیرِ عِلْمٍ»(انعام/108 | |||
=نتایج و دستاوردهای وحدت و هم بستگی اسلامی= | =نتایج و دستاوردهای وحدت و هم بستگی اسلامی= | ||
چرا اسلام تا این حد بر اتحاد و همبستگی تأکید کرده و تفرقه و عدوات را نهی نموده است؟ واقعیت این است که اتحاد و همبستگی در حیات امت اسلامی دارای ارزش و منافعی است که در نزد عقلا و متفکران مخفی نیست. | چرا اسلام تا این حد بر اتحاد و همبستگی تأکید کرده و تفرقه و عدوات را نهی نموده است؟ واقعیت این است که اتحاد و همبستگی در حیات امت اسلامی دارای ارزش و منافعی است که در نزد عقلا و متفکران مخفی نیست. | ||
الف ـ استقرار و حفظ دین اسلام: اثرات وحدت اسلامی نه تنها به خود جوامع اسلامی برمیگردد بلکه سبب استقرار دین خدا در جهان میگردد؛ «وَ یكُونَ الدِّینُ كُلُّهُ لِلَّهِ»(انفال/39). | |||
الف ـ استقرار و حفظ دین اسلام: | |||
اثرات وحدت اسلامی نه تنها به خود جوامع اسلامی برمیگردد بلکه سبب استقرار دین خدا در جهان میگردد؛ «وَ یكُونَ الدِّینُ كُلُّهُ لِلَّهِ»(انفال/39). | |||
برای رسیدن به هدف استقرار دین حق در جهان نیاز است ابتدا میان مسلمانان وحدت ایجاد گردد. | برای رسیدن به هدف استقرار دین حق در جهان نیاز است ابتدا میان مسلمانان وحدت ایجاد گردد. | ||
داستان حضرت موسی و هارون دلیل روشنی برای حفظ دین در سایه وحدت و یکپارچگی است؛ زمانی که حضرت موسی جهت لبیک به ندای حق به مناجات پرداخت و هارون را جانشین خود قرار داد و ماجرای پرستش گوساله سامری در میان قوم بنیاسرائیل پیش آمد؛ «یا هارُونُ ما مَنَعَكَ إِذْ رَأَیتَهُمْ ضَلُّوا * أَلاَّ تَتَّبِعَنِ أَ فَعَصَیتَ أَمْرِی» (طه/92و93). قرآن جواب هارون را در مقابل برادر بزرگوارش چنین بیان میکند: «قالَ یا ابن أُمَّ لا تَأْخُذْ بِلِحْیتِی وَ لا بِرَأْسِی إِنِّی خَشِیتُ أَنْ تَقُولَ فَرَّقْتَ بَینَ بَنِی إِسْرائِیلَ وَ لَمْ تَرْقُبْ قَوْلِی» (طه/94). مفهوم این آیه این است که پیامبر خدا، هارون، با وجود انحراف قومش سکوت اختیار نمود و هدفش این نبود که هر گاه حضرت موسی برگشت خودش مشکل را حل نماید بلکه به علت حساسیت تفرقه این امر را به بازگشت حضرت | |||
داستان حضرت موسی و هارون دلیل روشنی برای حفظ دین در سایه وحدت و یکپارچگی است؛ زمانی که حضرت موسی جهت لبیک به ندای حق به مناجات پرداخت و هارون را جانشین خود قرار داد و ماجرای پرستش گوساله سامری در میان قوم بنیاسرائیل پیش آمد؛ «یا هارُونُ ما مَنَعَكَ إِذْ رَأَیتَهُمْ ضَلُّوا * أَلاَّ تَتَّبِعَنِ أَ فَعَصَیتَ أَمْرِی» (طه/92و93). قرآن جواب هارون را در مقابل برادر بزرگوارش چنین بیان میکند: «قالَ یا ابن أُمَّ لا تَأْخُذْ بِلِحْیتِی وَ لا بِرَأْسِی إِنِّی خَشِیتُ أَنْ تَقُولَ فَرَّقْتَ بَینَ بَنِی إِسْرائِیلَ وَ لَمْ تَرْقُبْ قَوْلِی» (طه/94). مفهوم این آیه این است که پیامبر خدا، هارون، با وجود انحراف قومش سکوت اختیار نمود و هدفش این نبود که هر گاه حضرت موسی برگشت خودش مشکل را حل نماید بلکه به علت حساسیت تفرقه این امر را به بازگشت حضرت موسی«علیه السلام» موکول نمود<ref>اداره پژوهش و نگارش وزارت ارشاد، پیشین، ص175ـ176</ref> | |||
در واقع حضرت هارون برای حفظ دین الهی که از سوی برادرش بر قوم بنیاسرائیل نازل شده بود سکوت نمود تا از تفرقه آنها و نابودی دین موسی جلوگیری نماید. | در واقع حضرت هارون برای حفظ دین الهی که از سوی برادرش بر قوم بنیاسرائیل نازل شده بود سکوت نمود تا از تفرقه آنها و نابودی دین موسی جلوگیری نماید. | ||
ب ـ حفظ صراط مستقیم: «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا»؛ این فرمان عامی است که مسلمین را به چنگ زدن به ریسمان الهی و دوری از تفرقه فرا میخواند و به وسیله همین فرمان عام است که مسلمانان از بسیاری از انحرافات و کجرویها نجات مییابند. آنها باید به اطاعت از فرمان الهی بپردازند نه به اختلاف و تفرقه که سبب شکاف در دین و دوری از مسیر اصلی اسلام | |||
ـ صراط مستقیم ـ میگردد. همبستگی مسلمین سبب میگردد که از راه مستقیم فاصله نگیرند و ذکر و فکر خویش را صرف استقامت در این مسیر نمایند؛ «أنّ هذا صراط مستقیما فاتبعوا و لاتتبعوا السبل فتفرق بکم عن سبیله...» | ب ـ حفظ صراط مستقیم: | ||
«وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا»؛ این فرمان عامی است که مسلمین را به چنگ زدن به ریسمان الهی و دوری از تفرقه فرا میخواند و به وسیله همین فرمان عام است که مسلمانان از بسیاری از انحرافات و کجرویها نجات مییابند. آنها باید به اطاعت از فرمان الهی بپردازند نه به اختلاف و تفرقه که سبب شکاف در دین و دوری از مسیر اصلی اسلام | |||
ـ صراط مستقیم ـ میگردد. همبستگی مسلمین سبب میگردد که از راه مستقیم فاصله نگیرند و ذکر و فکر خویش را صرف استقامت در این مسیر نمایند؛ «أنّ هذا صراط مستقیما فاتبعوا و لاتتبعوا السبل فتفرق بکم عن سبیله...»<ref>معز الدین، پیشین، ص70ـ71</ref> | |||
بعد از بررسی نتایج وحدت و همبستگی مسلمین اکنون نتایج و پیامدهای اختلاف و تفرقه بررسی میگردد. | بعد از بررسی نتایج وحدت و همبستگی مسلمین اکنون نتایج و پیامدهای اختلاف و تفرقه بررسی میگردد. | ||
=نتایج و پیامدهای تفرقه= | =نتایج و پیامدهای تفرقه= | ||
الف ـ ضعف جامعه اسلامی: خداوند بارها در قرآن دستور داده که از پراکندگی و نزاع اجتناب کنید، زیرا در این صورت سست و ضعیف میشوید و در نتیجه، قدرت و عظمت شما از بین میرود؛ «وَ أَطِیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ رِیحُكُمْ»(انفال/46) «وَ لا تَنازَعُوا» را با صیغه نهی به کار برده است، زیرا اختلاف و نزاع سبب ضعف و از بین رفتن شکوه و عظمت و قدرت و نیروی مسلمانان میگردد. | |||
ب ـ تفرقه و جدایی از راه پیامبر: آنان که تفرقه ایجاد میکنند راهشان از راه پیامبر و امت جدا است، زیرا بدعتهایی در دین گذاشته و پیرایههایی به آن بستهاند. «لَسْتَ مِنْهُمْ فِی شَیءٍ»؛ یعنی راه پیامبر از آنها جدا است و کسانی که راهشان از پیامبر جدا شده است اهل شبهه و بدعتاند و آنها را نباید جزء امت پیامبر دانست، زیرا راه پیامبر راه دین، راه وحدت و راه اسلام است. جدایی از راه و روش او جدایی از اسلام و به سوی گمراهی و ضلالت رفتن است و هر کس در دین اختلاف ایجاد کند مصداق «كانُوا شِیعاً» میباشد. «إِنَّ الَّذِینَ فَرَّقُوا دِینَهُمْ وَ كانُوا شِیعاً لَسْتَ مِنْهُمْ فِی شَیءٍ» (انعام/159) | الف ـ ضعف جامعه اسلامی: | ||
ج ـ تفرقه و راه مفسدین: قرآن تفرقه را راه فرعون و فرعونیان دانسته و از آنها به مفسد تعبیر نموده است، از این رو میتوان تفرقه و تفرقهاندازان را مفسدین نامید؛ «إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلا فِی الأَْرْضِ وَ جَعَلَ أَهْلَها شِیعاً یسْتَضْعِفُ طائِفَةً مِنْهُمْ یذَبِّحُ أَبْناءَهُمْ وَ یسْتَحْیی نِساءَهُمْ إِنَّهُ كانَ مِنَ الْمُفْسِدِینَ»(قصص/4). در واقع یکی از راههایی که مفسدین برای ذلیل کردن و غلبه بر قومهای مختلف به کار میبرند و از گذشته تا به امروز مورد استفاده قرار گرفته است همین راه «تفرقه انداز و حکومت کن» میباشد. | |||
د ـ تفرقه، راه مشرکین: کسانی که راه تفرقه را برمیگزینند در واقع راه جدایی از پیامبر و راه مشرکین را برگزیدهاند، زیرا طبق آیات 31و32 روم «...وَ لا تَكُونُوا مِنَ الْمُشْرِكِینَ...» «مِنَ الَّذِینَ فَرَّقُوا دِینَهُمْ وَ كانُوا شِیعاً» تفرقه راه مشرکین میباشد و خداوند در جای جای قرآن از آن نهی نموده است. تفرقه انسان را در راه مشرکین قرار میدهد و کسی که از این راه پیروی نماید به ضلالت کشیده میشود؛ « وَ لا تَتَفَرَّقُوا فِیهِ كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكِینَ ما تَدْعُوهُمْ إِلَیهِ اللَّهُ...»(شوری/13). | خداوند بارها در قرآن دستور داده که از پراکندگی و نزاع اجتناب کنید، زیرا در این صورت سست و ضعیف میشوید و در نتیجه، قدرت و عظمت شما از بین میرود؛ «وَ أَطِیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ رِیحُكُمْ»(انفال/46) «وَ لا تَنازَعُوا» را با صیغه نهی به کار برده است، زیرا اختلاف و نزاع سبب ضعف و از بین رفتن شکوه و عظمت و قدرت و نیروی مسلمانان میگردد. | ||
هـ ـ تفرقه عذاب الهی: خدای بزرگ تشتت و تفرقه را منع نموده است، زیرا سبب بدبختی و فساد است و ملّتی که در میان آنها اختلاف باشد به عذابی دردناک دچار خواهد شد؛ «وَ لا تَكُونُوا كَالَّذِینَ تَفَرَّقُوا وَ اخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْبَیناتُ وَ أُولئِكَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِیمٌ»(انعام/105). | |||
ب ـ تفرقه و جدایی از راه پیامبر: | |||
آنان که تفرقه ایجاد میکنند راهشان از راه پیامبر و امت جدا است، زیرا بدعتهایی در دین گذاشته و پیرایههایی به آن بستهاند. «لَسْتَ مِنْهُمْ فِی شَیءٍ»؛ یعنی راه پیامبر از آنها جدا است و کسانی که راهشان از پیامبر جدا شده است اهل شبهه و بدعتاند و آنها را نباید جزء امت پیامبر دانست، زیرا راه پیامبر راه دین، راه وحدت و راه اسلام است. جدایی از راه و روش او جدایی از اسلام و به سوی گمراهی و ضلالت رفتن است و هر کس در دین اختلاف ایجاد کند مصداق «كانُوا شِیعاً» میباشد. «إِنَّ الَّذِینَ فَرَّقُوا دِینَهُمْ وَ كانُوا شِیعاً لَسْتَ مِنْهُمْ فِی شَیءٍ» (انعام/159)<ref>اداره پژوهش و نگارش وزارت ارشاد، پیشین، ص69</ref> | |||
ج ـ تفرقه و راه مفسدین: | |||
قرآن تفرقه را راه فرعون و فرعونیان دانسته و از آنها به مفسد تعبیر نموده است، از این رو میتوان تفرقه و تفرقهاندازان را مفسدین نامید؛ «إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلا فِی الأَْرْضِ وَ جَعَلَ أَهْلَها شِیعاً یسْتَضْعِفُ طائِفَةً مِنْهُمْ یذَبِّحُ أَبْناءَهُمْ وَ یسْتَحْیی نِساءَهُمْ إِنَّهُ كانَ مِنَ الْمُفْسِدِینَ»(قصص/4). در واقع یکی از راههایی که مفسدین برای ذلیل کردن و غلبه بر قومهای مختلف به کار میبرند و از گذشته تا به امروز مورد استفاده قرار گرفته است همین راه «تفرقه انداز و حکومت کن» میباشد. | |||
د ـ تفرقه، راه مشرکین: | |||
کسانی که راه تفرقه را برمیگزینند در واقع راه جدایی از پیامبر و راه مشرکین را برگزیدهاند، زیرا طبق آیات 31و32 روم «...وَ لا تَكُونُوا مِنَ الْمُشْرِكِینَ...» «مِنَ الَّذِینَ فَرَّقُوا دِینَهُمْ وَ كانُوا شِیعاً» تفرقه راه مشرکین میباشد و خداوند در جای جای قرآن از آن نهی نموده است. تفرقه انسان را در راه مشرکین قرار میدهد و کسی که از این راه پیروی نماید به ضلالت کشیده میشود؛ « وَ لا تَتَفَرَّقُوا فِیهِ كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكِینَ ما تَدْعُوهُمْ إِلَیهِ اللَّهُ...»(شوری/13). | |||
هـ ـ تفرقه عذاب الهی: | |||
خدای بزرگ تشتت و تفرقه را منع نموده است، زیرا سبب بدبختی و فساد است و ملّتی که در میان آنها اختلاف باشد به عذابی دردناک دچار خواهد شد؛ «وَ لا تَكُونُوا كَالَّذِینَ تَفَرَّقُوا وَ اخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْبَیناتُ وَ أُولئِكَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِیمٌ»(انعام/105). | |||
اگر خداوند بخواهد قومی را عذاب کند لباس تفرقه بر تن آن قوم میپوشاند؛ «قُلْ هُوَ الْقادِرُ عَلى أَنْ یبْعَثَ عَلَیكُمْ عَذاباً مِنْ فَوْقِكُمْ أَوْ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِكُمْ أَوْ یلْبِسَكُمْ شِیعاً وَ یذِیقَ بَعْضَكُمْ بَأْسَ بَعْضٍ» (انعام/65). | اگر خداوند بخواهد قومی را عذاب کند لباس تفرقه بر تن آن قوم میپوشاند؛ «قُلْ هُوَ الْقادِرُ عَلى أَنْ یبْعَثَ عَلَیكُمْ عَذاباً مِنْ فَوْقِكُمْ أَوْ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِكُمْ أَوْ یلْبِسَكُمْ شِیعاً وَ یذِیقَ بَعْضَكُمْ بَأْسَ بَعْضٍ» (انعام/65). | ||
خط ۱۸۶: | خط ۲۲۲: | ||
تفرقه نوعی عذاب و انتقام الهی است. | تفرقه نوعی عذاب و انتقام الهی است. | ||
=منابع و مآخذ= | =منابع و مآخذ= | ||
1. ابوالفتح رازی، شیخ بهاء الدین، تفسیر روح الجنان و روح الجنان، تصحیح: میرزا ابوالحسن شعرانی، دفتر انتشارات اسلامی، قم، بیتا. | 1.ابوالفتح رازی، شیخ بهاء الدین، تفسیر روح الجنان و روح الجنان، تصحیح: میرزا ابوالحسن شعرانی، دفتر انتشارات اسلامی، قم، بیتا. | ||
2. اداره پژوهش و نگارش وزارت ارشاد(گردآورنده)، کتاب وحدت (مجموعه مقالات)، چاپ وزارت ارشاد اداره کل تبلیغات و انتشارات، تهران، 1362. | |||
3. بیداری اسلامی چشماندازه آینده و هدایت آن، مجموعه مقالات هفدهمین کنفرانس اسلامی، معاونت فرهنگی مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، تهران، چاپ اول، 1384. | 2.اداره پژوهش و نگارش وزارت ارشاد(گردآورنده)، کتاب وحدت (مجموعه مقالات)، چاپ وزارت ارشاد اداره کل تبلیغات و انتشارات، تهران، 1362. | ||
4. حکیم، محمدباقر، وحدت اسلامی از دیدگاه قرآن و سنت، ترجمه: عبدالله فقهیزاده، انتشارات تبیان، تهران، 1377. | |||
5. دبیرخانه کنفرانس وحدت اسلامی، سخنرانی و مقالات دومین کنفرانس وحدت اسلامی، سازمان تبلیغات اسلامی، تهران، 1368. | 3.بیداری اسلامی چشماندازه آینده و هدایت آن، مجموعه مقالات هفدهمین کنفرانس اسلامی، معاونت فرهنگی مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، تهران، چاپ اول، 1384. | ||
6. رشیدرضا، محمد، تفسیر المنار، دار المعرفه، بیروت، بیتا. | |||
7. طباطبائی، سید محمدحسن، المیزان فی تفسیر القرآن، چاپ بیروت، دار الکتب الاسلامیه، بیتا. | 4.حکیم، محمدباقر، وحدت اسلامی از دیدگاه قرآن و سنت، ترجمه: عبدالله فقهیزاده، انتشارات تبیان، تهران، 1377. | ||
8. قرضاوی، یوسف، بیداری اسلامی و فرهنگ اختلاف، ترجمه: عمر قادری، نشر احسان، سنندج، چاپ اول، 1377. | |||
9. معزالدین، محمدسعید، ندای وحدت، مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، تهران، چاپ اول، 1374. | 5.دبیرخانه کنفرانس وحدت اسلامی، سخنرانی و مقالات دومین کنفرانس وحدت اسلامی، سازمان تبلیغات اسلامی، تهران، 1368. | ||
10. مغنیه، محمد جواد، تفسیر الکاشف، چاپ بیروت، انتشارات دار العلم، 1978. | |||
11. موثقی، احمد، استراتژی وحدت در اندیشه اسلامی، دفتر تبلیغات اسلامی، قم، چاپ دوم، 1375. | 6.رشیدرضا، محمد، تفسیر المنار، دار المعرفه، بیروت، بیتا. | ||
7.طباطبائی، سید محمدحسن، المیزان فی تفسیر القرآن، چاپ بیروت، دار الکتب الاسلامیه، بیتا. | |||
8.قرضاوی، یوسف، بیداری اسلامی و فرهنگ اختلاف، ترجمه: عمر قادری، نشر احسان، سنندج، چاپ اول، 1377. | |||
9.معزالدین، محمدسعید، ندای وحدت، مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، تهران، چاپ اول، 1374. | |||
10.مغنیه، محمد جواد، تفسیر الکاشف، چاپ بیروت، انتشارات دار العلم، 1978. | |||
11.موثقی، احمد، استراتژی وحدت در اندیشه اسلامی، دفتر تبلیغات اسلامی، قم، چاپ دوم، 1375. | |||
=پانویس ها= | =پانویس ها= |
ویرایش