۸۷٬۷۷۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - 'ك' به 'ک') |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
==تاریخچه== | ==تاریخچه== | ||
[[قاضى عضد الدين ايجى]] در | [[قاضى عضد الدين ايجى]] در کتاب «مواقف» گاهى او را مروان و زمانى ابو مروان بن غيلان خوانده و در «فرق الشيعة» نوبختى و «المقالات و الفرق» ابى خلف اشعرى، نام او غيلان بن مروان آمده است و او را از اهل شام دانسته اند. محمد بن اسحاق النديم می گوید که غيلان دارای رسائلى است که در دو هزار ورقه نوشته شده است. او را متهم کردند که در جواني اش از پيروان حارث بن سعيد بود. وی در دوران فرمانروایی [[هشام بن عبدالملک]] در ابتدا از نزدیکان دستگاه حکومت بود، اما چون دیگر بار عقائد قدری را آشکار کرد و مردم را بدان فراخواند و همچنین نظریه [[امویان]] در باب خلافت را رد کرد و با سیاستهای مالی حکومت مخالفت ورزید؛ هشام او را دستگیر کرد و اوزاعى فقيه معروف، به قتل او فتوا داد تا آن که وى را در دروازه کيسان [[دمشق]] به دار آويختند. | ||
<ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ اول، ص 348 با ویرایش فنی و اصلاحات در عبارات</ref> <ref>صابری، حسین، تاریخ فرق اسلامی، ج۱، ص۶۳، تهران، انتشارات سمت، ۱۳۸۳ش.</ref> <ref>صابری، حسین، تاریخ فرق اسلامی، ج۱، ص۶۴، تهران، انتشارات سمت، ۱۳۸۳ش.</ref> | <ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ اول، ص 348 با ویرایش فنی و اصلاحات در عبارات</ref> <ref>صابری، حسین، تاریخ فرق اسلامی، ج۱، ص۶۳، تهران، انتشارات سمت، ۱۳۸۳ش.</ref> <ref>صابری، حسین، تاریخ فرق اسلامی، ج۱، ص۶۴، تهران، انتشارات سمت، ۱۳۸۳ش.</ref> | ||
خط ۹: | خط ۹: | ||
==عقاید== | ==عقاید== | ||
وى مردى بليغ و فصيح بود و بعد از معبد جهنى دومين | وى مردى بليغ و فصيح بود و بعد از معبد جهنى دومين کسى بود که درباره قدر سخن گفت و قدر را توانايى انسان و خير و شر را از بنده دانست و معتقد بود هر کسی «کتاب» و «سنت» را اقامه کند، مستحق امامت است و آن مقام جز به اجماع امت به دست نمی آید.<ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ اول، ص 348 | ||
</ref> غيلان ميان «قدر» و «ارجاء» جمع | </ref> غيلان ميان «قدر» و «ارجاء» جمع کرد و می گفت که ايمان، معرفت دوم به خداوند و مهر و فروتنى به وى و اقرار به آن چیزی است که پيامبر آورده است. در نگاه او، معرفت نخستين؛ از روى ناچارى است و ايمان نمى باشد.همچنین بغدادى از زبرقان نقل مى کند که وى در «مقالات» خود از غيلان نقل می کند که [[ايمان]] اقرار به زبان مى باشد و معرفت به خداى تعالى ضرورى است و از ايمان نيست. <ref>اشعری ابو الحسن، مقالات الاسلامیین واختلاف المصلین، ج۱، ص۱۳۶،</ref> <ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ اول، ص 349 با ویرایش و اصلاح عبارات</ref> غيلان معتقد بود که چیزی از ایمان کم نمی شود، بلکه بر آن افزدوه می شود و مومنین نسبت به هم برتری ندارند.<ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ اول، ص 349 با ویرایش </ref> | ||
در نظر او، خدا گناهکاران اهل قبله را هم میتواند عذاب کند و هم میتواند ببخشد، پس اگر کسی را عذاب کند و یا حتی اگر او را مخلد در آتش کند، او را به خاطر گناهی که انجام داده عذاب کرده و اگر یک نفر را ببخشد، همه کسانی را که مثل او هستند (در میزان گناه) نیز میبخشد. | در نظر او، خدا گناهکاران اهل قبله را هم میتواند عذاب کند و هم میتواند ببخشد، پس اگر کسی را عذاب کند و یا حتی اگر او را مخلد در آتش کند، او را به خاطر گناهی که انجام داده عذاب کرده و اگر یک نفر را ببخشد، همه کسانی را که مثل او هستند (در میزان گناه) نیز میبخشد. | ||
<ref>امیر مهنا و علی خریس، جامع الفرق والمذاهب، ج۱، ص۱۵۴، بیروت، مرکز الثقافی العربی، ۱۹۹۴م.</ref> غیلان همچنین به نفی صفات و مخلوق بودن قرآن عقیده داشت و میگفت خیر و شر از خود بندگان است. <ref>صابری حسین، تاریخ فرق اسلامی، ج۱، ص۶۴، تهران، انتشارات سمت، ۱۳۸۳ش.</ref> | <ref>امیر مهنا و علی خریس، جامع الفرق والمذاهب، ج۱، ص۱۵۴، بیروت، مرکز الثقافی العربی، ۱۹۹۴م.</ref> غیلان همچنین به نفی صفات و مخلوق بودن قرآن عقیده داشت و میگفت خیر و شر از خود بندگان است. <ref>صابری حسین، تاریخ فرق اسلامی، ج۱، ص۶۴، تهران، انتشارات سمت، ۱۳۸۳ش.</ref> |