پرش به محتوا

حمزیه: تفاوت میان نسخه‌ها

۳ بایت حذف‌شده ،  ‏۶ دسامبر ۲۰۲۱
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵: خط ۵:


==اعتقادات==
==اعتقادات==
این فرقه در باب این امر که کودکان افراد کافر به واسطهٔ کفر پدر و مادر خویش گرفتار دوزخ شده و مستوجب قتل هستند، از نگرش تند [[ازارقه]] پیروی می‌کردند.از این رو [[قدریه]] آنان را تکفیرکردند.<ref>بغدادی، ابومنصور، الملل والنحل، ص۷۱، تحقیق نصری نادر، چاپ سوم۱۹۹۲، دارالمشرق، بیروت.</ref> ابو الحسن شعری در وصف حمزه می نویسد که او جنگ با سلطان و هر کسی که به حکم او راضی باشد یا با او همراهی کند را لازم می‌شمرد.<ref>اشعری ابوالحسن، مقالات الاسلامیین، تصحیح هلموت ریتر، النشرات الاسلامیه. ص 94</ref>همچنین نقل شده است که حمزه وجود دو امام و رهبر در یک زمان را مادام که وحدت کلمه داشته باشند و خوف تسلط دشمن وجود نداشته باشد، جایز می‌دانست. <ref>شریف یحیی الامین، فرهنگ نامه فرقه‌های اسلامی، ص۱۲۱، ترجمه وپژوهش محمد رضا موحدی، انتشارات باز، چاپ اول۱۳۷۸.</ref>
این فرقه در باب این امر که کودکان افراد کافر به واسطهٔ کفر پدر و مادر خویش گرفتار دوزخ شده و مستوجب قتل هستند، از نگرش تند [[ازارقه]] پیروی می‌کردند. از این رو [[قدریه]] آنان را تکفیرکردند.<ref>بغدادی، ابومنصور، الملل والنحل، ص۷۱، تحقیق نصری نادر، چاپ سوم۱۹۹۲، دارالمشرق، بیروت.</ref> ابو الحسن شعری در وصف حمزه می نویسد که او جنگ با سلطان و هر کسی که به حکم او راضی باشد یا با او همراهی کند را لازم می‌شمرد.<ref>اشعری ابوالحسن، مقالات الاسلامیین، تصحیح هلموت ریتر، النشرات الاسلامیه. ص 94</ref>همچنین نقل شده است که حمزه وجود دو امام و رهبر در یک زمان را مادام که وحدت کلمه داشته باشند و خوف تسلط دشمن وجود نداشته باشد، جایز می‌دانست. <ref>شریف یحیی الامین، فرهنگ نامه فرقه‌های اسلامی، ص۱۲۱، ترجمه وپژوهش محمد رضا موحدی، انتشارات باز، چاپ اول۱۳۷۸.</ref>


==دوره سرکشی==
==دوره سرکشی==
حمزه در کشتار مردم سخت بى ‏باک بود. مطابق با گزارش ابن اثیر وی در پوشنگ وارد دبستانی شده تعداد سی دانش آموز همرا با معلم شان را کشت.
حمزه در کشتار مردم سخت بى ‏باک بود. مطابق با گزارش ابن اثیر وی در پوشنگ وارد دبستانی شده تعداد سی دانش آموز همراه با معلم شان را کشت.
طاهر بن حسین ذو الیمینین وقتی از این حادثه با خبر شد او را تعقیب کرده چون دستش به حمزه نرسید قعدیان( بازنشستگان) از خوارج را بگرفت و براى تنبه دیگران دستور می داد تا مردی از این طایفه را به دو شاخه درخت می بستند و شاخه را می کشیدند تا در اثر فشار، مرد قعدی به دو نیم می شد. قعدیان پس از این کشتار فجیع به حمزه نامه نوشتند و از او خواستند که از کشتار مردم دست بدارد.پس از آن هارون الرشید براى دفع حمزه به خراسان رفت و در [[طوس]] ساکن شد اما قبل از آن که بر او دست یابد در آن شهر درگذشت.حمزه سپس به [[هند]] رفت و در سال 195 به جنگ با کافران هند پرداخت، هنگامى که [[مأمون عباسى]] در خراسان امارت داشت به وى نامه نوشت و از او خواست ترک عصیان کند ولى نپذیرفت. مأمون، [[طاهر ذو الیمینین|طاهر ذو الیمینین]] را به دفع وى مأمور کرد، ولى حمزه در جمادى الآخره سال 213 به مرگ طبیعى درگذشت.
طاهر بن حسین ذو الیمینین وقتی از این حادثه با خبر شد او را تعقیب کرده چون دستش به حمزه نرسید قعدیان (بازنشستگان) از خوارج را بگرفت و براى تنبه دیگران دستور می داد تا مردی از این طایفه را به دو شاخه درخت می بستند و شاخه را می کشیدند تا در اثر فشار، مرد قعدی به دو نیم می شد. قعدیان پس از این کشتار فجیع به حمزه نامه نوشتند و از او خواستند که از کشتار مردم دست بدارد. پس از آن هارون الرشید براى دفع حمزه به خراسان رفت و در [[طوس]] ساکن شد اما قبل از آن که بر او دست یابد در آن شهر درگذشت. حمزه سپس به [[هند]] رفت و در سال 195 به جنگ با کافران هند پرداخت، هنگامى که [[مأمون عباسى]] در خراسان امارت داشت به وى نامه نوشت و از او خواست ترک عصیان کند ولى نپذیرفت. مأمون، [[طاهر ذو الیمینین|طاهر ذو الیمینین]] را به دفع وى مأمور کرد، ولى حمزه در جمادى الآخره سال 213 به مرگ طبیعى درگذشت.


==دینداری در عین بی رحمی==
==دینداری در عین بی رحمی==
ظاهرا حمزه با تمام شقاوت هایی که داشت، اما مردى دین دار بود.در «تاریخ سیستان» نوشته شده است که حمزه روزى در بامدادای تاریک، وارد شهری شد تا آن جا را غارت کند، اما صدای اذان بسیاری شنید در حالی که می دانست آن دیار جمعیت فراوانی ندارد، در عجب شد و به یاران خود گفت بازگردید، بر شهرى که در آن چندان تکبیر و تهلیل بگویند، شمشیر نباید کشید.ابو الحسن بیهقى در «تاریخ بیهق» مى ‏نویسد که پدر حمزه دهقانى بود که آذرک نام داشت وقتی به دنیا آمد دهقان را به ولادتش مژده دادند، منجم با دیدن طالع او گفت که این پسر این پسر لشکرکش و سفاک باشد.ولی او مردم سیستان را آزار نداد و رعیت آن دیار از دست وی آسوده بودند. بعد از مرگ هارون الرشید در سال 193، حمزه دست از کشتار مردم مسلمان کشید و به فکر جنگ با غیر مسلمانان افتاد، شاید زهد و ورع و دین‏دارى بیش از اندازه وى را وادار کرد که از آن پس از جنگ با [[مسلمانان]] دست بردارد و به جبران خون هایى که در بلاد [[اسلام]] ریخت، به جنگ با کفار بپردازد.<ref> مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی،مشهد، نشر آستان قدس رضوی،ص 168 با ویرایش و اصلاح عبارات </ref>
ظاهرا حمزه با تمام شقاوت هایی که داشت، مردى دین دار بود. در «تاریخ سیستان» نوشته شده است که حمزه روزى در بامدادای تاریک، وارد شهری شد تا آن جا را غارت کند، اما صدای اذان بسیاری شنید در حالی که می دانست آن دیار جمعیت فراوانی ندارد، در عجب شد و به یاران خود گفت بازگردید، بر شهرى که در آن چندان تکبیر و تهلیل بگویند، شمشیر نباید کشید. ابو الحسن بیهقى در «تاریخ بیهق» مى ‏نویسد که پدر حمزه دهقانى بود که آذرک نام داشت وقتی به دنیا آمد دهقان را به ولادتش مژده دادند، منجم با دیدن طالع او گفت که این پسر این پسر لشکرکش و سفاک باشد. ولی او مردم سیستان را آزار نداد و رعیت آن دیار از دست وی آسوده بودند. بعد از مرگ هارون الرشید در سال 193، حمزه دست از کشتار مردم مسلمان کشید و به فکر جنگ با غیر مسلمانان افتاد، شاید زهد و ورع و دین‏دارى بیش از اندازه وى را وادار کرد که از آن پس از جنگ با [[مسلمانان]] دست بردارد و به جبران خون هایى که در بلاد [[اسلام]] ریخت، به جنگ با کفار بپردازد.<ref> مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی،مشهد، نشر آستان قدس رضوی،ص 168 با ویرایش و اصلاح عبارات </ref>
 
 
==پانویس==  
==پانویس==  


Writers، confirmed، مدیران
۸۷٬۸۱۰

ویرایش